با تاریکی نمیشه سراغ تاریکی رفت. گزارشهای دروغ در مورد زندان
با تاریکی نمیشه سراغ تاریکی رفت.
گزارشهای دروغ در مورد زندان
گزارشهای دروغ در مورد زندان
همنشين بهار
مردم رنجدیده ایران از دو رژیم شاه و شیخ خاطرات تلخ دارند.
عمله ستم پیش و بعد از انقلاب، آنان را به معنی واقعی کلمه آزار داده اند.
چه خانواده ها که پاشیده شد و چه گلها که پرپر گشت…
کند و کاو آن بیداد، نماز و نیاز زمانه ما است، مبارزه با
فراموشی است و مبارزه با فراموشی یک وظیفه تاریخی. امّا در این رویارویی،
دام و دَد، فراوان است و روایتهای غیرواقعی در کمین.
………………………
سخن نگفتی و چون گفتی سنگ منجنیق بود که در «آبگینهخانه» انداختی
درست است که هرگاه حکومت و جباریت باهم در میآمیزند و
ستم را به اوج میرسانند، کسانیکه در برابر آن میایستند نیز، به اوج
میروند و سر از عرش در میآورند اما بزرگنمایی، (چه در مورد دوست و چه در
مورد دشمن) ما را به بیراهه میکشاند. نه کسانیکه در برابر پستی و سیاهی
قدعلم کردهاند و ما دوستشان داریم، گل بی عیب هستند، و نه طرف مقابل ما
شّر مطلق و سیاهی محض.
چه بسا کسانیکه از آنان اسطوره ساخته و سمبل دلیری و فرزانگی
میدانیم آنچنان نباشند که میپنداریم.از سوی دیگر ممکن است شناخت ما از
رقیب یا دشمن (دشمنان آزادی) واقعی نباشد.
………………………
ساواکی ها هرشب با یک سربریده به خانه میرفتند!
در رژیم پیشین، ساواک سّد راه نیروهای ترقیخواه شد و بگیر و
ببند راه انداخت. از تک و توک افرادی که در ساواک خدمت میکردند و با آزادی
کشی و اختناق و شکنجه زندانیان میانه نداشتند که بگذریم، ساواک (و بطور
خاص اداره کل سوم موسوم به امنیت داخلی) در مجموع بازدارنده بود. بازدارنده
بود حتی اگر زندانیان سیاسی را سر به نیست نمیکرد و زیر شکنجه نمیکشت.
اگر صمد بهرنگی در رودخانه غرق گشته، جلال آل احمد خودش در
شهر «اسالم»، غزل خداحافظی خوانده و دکتر علی شریعتی با سکته، درگذشته است،
اگر آیت الله سعیدی با مرگ طبیعی جان داده و سر آیت الله
غفاری با مته سوراخ نشده و داستان تجاوز افسر زندان قصر، سروان «قاسم ژیان
پناه» به زندانیان سیاسی دروغ باشد (که بود، هرچند به همین دلیل تیرباران
شد)، از دافعه ساواک و ظلم شکنجه گران نمیکاهد اما ذهنیت و بزرگنمایی ما
را هم نشانه میگیرد.
با همین ذهنیت و بزرگنمایی بود که از خانه سرهنگ زیبایی چند
گونی ناخن (ناخن زندانیان شکنجه شده!) کشف شد و تعداد زندانیان سیاسی دوران
شاه که رقم واقعی اش حدود ۳ هزار نفر بود به صدهزار رسید و امثال حنیف
نژاد و جزنی و فاطمه امینی و مرضیه اسکویی، که در مصاف با ستم دوران جان
باختند نه ۳۱۴ نفر، بلکه هزاران نفر تبلیغ شد و همه چا پیچید هفدهم شهریور
سال ۵۷ در میدان ژاله تهران (میدان شهدا) صدها نفر به خاک و خون
غلطیدند در حالیکه فقط ۶۳ نفر جان باختند.
زنده یاد اسدالله مبُشّری (اولین وزیر دادگستری جمهوری
اسلامی) اوائل انقلاب در تلویزیون ایران میگفت ساواکی ها هرشب با یک
سربریده به خانه میرفتند و سر را وسط سفره شام میگذاشتند…
خون پاکترین فرزندان ایران به گردن شکنجه گران اداره کل سوم
ساواک موسوم به امنّیت داخلی است اما بزرگنمایی و گزارش های غیرواقعی ما هم
زشت و جفا است.
………………………….
وان حمّام که در آن اسید میریختند و زندانیان را در آن میانداختند.
اوایل انقلاب خبر حمله به خانه سرهنگ زیبایی بر سر زبانها افتاد و گفته شد آنجا شکنجه گاه ساواک بوده است.
سرهنگ زیبایی در شمار افسران امنیتی بود. درفرمانداری نظامی
با تیمور بختیار همکاری میکرد و ازسال ۱۳۳۹ چندسالی دبیر اول سفارت ایران
در وین بود، ولی خانه اش جزو خانه های امن ساواک نبود. (ساواک ۸ خانه امن
داشت.)
روایت زیر بخشی از مطلبی است که روزنامه اعتماد درتاریخ ۲۸ دیماه ۱۳۸۷ بازپخش نمود.
….(…) وقتی وارد خانۀ سرهنگ زیبایی شدیم، وحشت سراسر وجودم را
گرفت. اسباب و وسایل شکنجه به وفور به چشم میخورد. ناخنهای کشیده شده در
گوشه و کنار پخش بودند. موهای کنده شده، خون فردی بر در و دیوار، همه و
همه حکایت از وحشیانه بودن اعمال ساواکیها داشت.
یک قطعه از پای انسانی را میان خاک و خُلها پیدا کردم که
هنوز گوشتش تازه بود. وارد زیرزمین که شدیم، راهرو خیلی تاریک و تنگ بود.
داخل راهرو، اتاقهای کوچکی در سمت چپ بود که هرکدام برای خود لوازمی خاص
داشتند.
داخل یکی از اتاقها وانی بود که میگفتند در آن اسید
میریختند و زندانیها را داخل آن خوابانده و نابود میکردند. داخل اتاق
دیگر، تختخواب دوطبقهای بود که مثل شوفاژ لوله کشی شده بود و هنگامی که
داغ میشده، زندانی را لخت روی آن میخواباندند…
سوراخی روی دیوار یکی از اتاقها بود که خیلی حساس شدم. جلو
که رفتم، ازپشت آن متوجه شدم انگشت را که داخل آن میکردند، گیوتین کوچکی
آن را قطع میکرده…
***
خانه یک سرهنگ ساواک در جریان زد و خورد های خیابانی تهران به
آتش کشیده شد و هنگامی که مردم به داخل خانه رفتند، موفق به کشف یک تونل
زیر زمینی شدند که در آن، سلول های متعدد و وسایل شکنجه و مقداری استخوان
های پوسیده دیده میشد.
سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی هنوز دست از این گزارش مخدوش برنمیدارد.
***
شمس آل احمد با اشاره به سرهنگ زیبایی گفته بود:
«جلال را کشتند. بردندش به شهر اسالم و آن جا او را
کشتند…سرهنگ زیبایی این کار را کرد… با ضربه به سرش زدند. از بینی اش خون
آمده بود و تا روی سبیل ها و لبش هم آمده بود.»
………………………….
اسدالله لاجوردی زندانیان را در تنور نانوایی انداخت !
گزارش های غیرواقعی بعد از انقلاب هم ادامه داشت.
پخش شایعاتی چون:
محمدی گیلانی خودش فرزندانش را محاکمه کرد و آن دو در اوین اعدام شدند،
به دستور لاجوردی زندانیان در تنور نانوایی انداخته شدند، به
سر و روی آنان بنزین ریختند و آتششان زدند و، در تپه های اوین روی مین (که
از قبل کار گذاشته بودند) زندانیان را به قصد کشت، هُل دادند…و…
(این گزارشات غیرواقعی)، نه تنها جنایتکاران را حق
بهجانب کرد، جفنگ گویی را هم رواج داد و بالاتر از همه ما را به امتناع
انصاف و خرد، دچار نمود و دیدمان را نسبت به واقعیت لوچ و قیچ کرد.
بزرگنمایی و روایتهای دروغ، جفا به مردم است و صحّت رویدادهای واقعی را نیز زیر سئوال میبرَد.
عکس تقی محمدی را (که خودش زیر شکنجه جان داد)، احمدی نژاد
جازدن و سوارکردن دروغ روی دروغ که او، هم تیرخلاص میزند و هم بازجو است،
در خاطر همه ما هست.
………………………….
تجاوز بازجویان به کودکی هشت نه ساله در زندان!
حدود دودهه پیش، «نفوذی کذاّب»ی به نام «سرمست اخلاق تابنده»
گذرش به یکی از قرارگاههای مخالفین رژیم میافتد و آنجا لو میرود.
متأسفانه آنچه به نام وی منتشر شده، (خاطرات یک پاسدار، انواع شکنجه و…) پر
از لاف و گزاف است.
اظهارات یکی از مأمورین پیشین رژیم جمهوری اسلامی که گویا در
شکنجه گاه ها و زندان ها، شاهد تجاوز به دختران و زنان زندانی و شکنجه و
اعدام زندانیان سیاسی بوده، نیز از این دست است. بخشی از سخنان وی اینجا
است:
» احکام دهگانه ی شاهرودی- خمینی در باره تجاوز، شکنجه و کشتار «
***
«تجاوز بازجویان به کودکی هشت نه ساله»،
«گذاشتن وزنه های ۱۰ تا ۱۵ کیلوئی روی شکم زندانی که حامله بود»،
«دستگاه بیضه کشی که از روسیه خریداری شده و شکنجه گران برای یاد گیری کار با آن در کره شمالی دوره دیدند»،
«تحصیلکرده دانشگاه سوربن پاریس که متخصص و مدرّس شکنجه های
ساده و سفید و سیاه بود»، و در سال ۶۰ به بازجویان و شکنجه گران امر و نهی
میکرد (سال ۶۰ که روابط صمیمی پس از انقلاب بین زندانبانان هنوز جاری
بود.)
هیچ زندانی دردمندی گزارش های غیرواقعی از زندان را نمیپذیرد.
………………………….
شاهروذی به جای «تحریرالوسیله»، به «المجروحین» دخیل میبندد.
مأمور پیشن رژیم به رساله احکام دهگانه (ده فرمانی که گویا
آیت الله شاهرودی بر مبنای احکام جزای اسلامی تنظیم و تدوین کرده و آیت
الله خمینی و محمدی گیلانی هم به آن باور داشتند)، اشاره میکند و میگوید:
مبانی این رساله از کتاب ها و رساله های مختلف، به ویژه کتاب ها ی زیر برداشته شده اند:
- الیفین، نوشته سید ابن طاووس
- الیفین، نوشته سید ابن طاووس
- المجروحین، ابن حبان
- التنبیه الاشراف علی ابن حسین مسعودی
- تاریخ یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب
- تاریخ طبری، محمد ابن الجریر طبری
- الامامت و الاسیاست، ( امامت و سیاست) ابن قتیبه دینوری
و کتاب «المکافات الجنایات» که در بمبئی توسط «المنصوربن کاتب لنک هوری» تدوین و تنظیم شده است.
از دیکته غلط نام کتابها بگذریم، منظور ایشان این است که ده
فرمان شکنجه و قتل زندانیان را امثال آیت الله شاهرودی از کتب فوق گرفته
اند.
بیآئیم به قول بیهقی، سنگ منجنیق در «آبگینهخانه» اندازیم و کتب یاد شده را از نظر بگذرانیم.
………………………
کتاب الیقین
موضوع کتاب الیقین اثر سید بن موسی بن طاووس حلّی، علی بن
ابیطالب و القاب گوناگون او است. اینکه چرا وی امیرالمومنین نام گرفته و یا
به امام المتّقین شهره است و…
الیقین سید ابن طاووس ربطی به احکامی که شکنجه و کشتار به آن چسبانده میشود، ندارد.
………………………
المجروحین
موضوع کتاب المجروحین (المجروحین، من المحدثین والضعفاء
والمتروکین) اثر محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التمیمی البستی (ابن حیان)،
احادیث مغشوش و مجروح است، ضمناً نویسنده کتاب (ابن حبّان)، سنی مذهب است و
در «کتاب المجروحین» جلد ۲، ص۱۰۶ به امام رضا، بد و بیراه گفته است و در
جلد ۱، ص ۲۶۸، از زبان حریز بن عثمان، علی بن ابیطالب لعن میشود و در جلد
۱، ص ۱۴۵ ـ ابابکر صدیق را به عرش اعلا برده، کلید بهشت را به وی میسپارد.
آخوندهای ضد اهل تسنن و تنگ نظر و مرتجع، و کسانیکه همه نسخه
ها را با «تحریرالوسیله» و «جواهر الکلام» شیخ محمد حسن نجفی (شرح شرایع
محقق)، میپیچند، چه نیازی به کتاب المجروحین دارند تا فرمان قتل و شکنجه
صادر کنند؟
……………………………..
التنبیه و الاشراف
کتاب التنبیه و الاِشراف، خلاصه ای است از نوشته های ابوالحسن
علی بن حسین مسعودی که وی حاصل مطالعات و سفرهای خودش را همراه با جمعبندی
که در شیوه تفکر و زندگی اقوام نموده، به رشته تحریر در آورده است.
مسعودی مثل «مُرُوج الذهب» در این کتاب هم به تأثیر جغرافیا و
عوامل محیطی در زندگی انسان پرداخته و تأثیر نجوم، ترکیب عناصر، ویژگیهای
فصول سال، شکل و مساحت و قسمتهای گوناگون زمین، و تأثیرات آب و هوا…را شرح
داده و به محل دریاچه ارومیه و آتشفشانهای فارس هم اشاره نموده است.
مسعودی در این کتاب به دودمانهای پادشاهی قدیم ایران و یونان و
روم، تاریخ پیغمبران و ملوک و به تاریخ اسلام تا رویدادهای سال ۳۵۴…، گریز
زده است.
التنبیه و الاِشراف مسعودی، به کار جرم و جنایت آخوندی
نمیآید و شاهردوی و غیر شاهرودی از طرق و منابع دیگر میتوانستند ستمها و
جنایات خودشان را به خدا و دین نسبت دهند.
………………………
تاریخ یعقوبی
تاریخ یعقوبی، نوشته احمدبن ابی یعقوب بن جعفربن وَهْب بن
واضح یعقوبی، خلاصهای است از تاریخ جهان از آغاز تا میانههای سده سوم
قمری که به سازمان اداری و تشکیلاتی حکومتها و سرگذشت امامان شیعه اشاره
دارد و توضیح المسائل شکنجه و کشتار نیست.
………………………
تاریخ طبری
تاریخ طبری (تاریخ الرسل و الملوک = الامم والملوک)، از زمان
خلقت شروع کرده و پس از نقل داستان پیامبران و پادشاهان، وقایع تاریخ اسلام
را به ترتیب سال تنظیم نموده و تا سال ۲۹۳ هجری شمسی شرح داده است.
اشارات طبری به واقعه بنی قریظه نیز که آیت الله خمینی در
اسیرکشی سال ۶۷ گوشه چشمی به آن داشت، تازه نیست. قدیمی ترین سندی که به
حادثه بنی قریظه اشاره کرده، «سیره ابن اسحاق» است.
………………………
«الامامه و السیاسه» (تاریخ الخلفاء)
کتاب «الامامه و السیاسه» تألیف ابن قتیبه دینوری سنی مذهب
است که یکی دو جا جانب شیعیان را هم گرفته و مجموعهاى نامنظم از آثار
مورخان قرون نخست هجرى است.
کتاب با ذکر فضایل دو خلیفه نخست آغاز مىشود، سپس به مسأله
سقیفه مىپردازد و از دوره خلافت على بن ابیطالب روایات زیادی میآورد،
رویدادهاى ادوار گوناگون سدههاى نخستین هجرى، حوادث مربوط به زمانه خلفاى
بنى امیه و ظهور عباسیان… در این کتاب اشاره شده و در یک کلام مطلب ویژه ای
در مورد شکنجه و قتل زندانیان که به کار ده فرمان فقهای حیلت آموز بخورد،
ندارد. بگذریم که اصلاً انتساب کتاب به ابن قتیبه محل تردید است.
از کتاب موسوم به «المکافات الجنایات» نیز
که گویا در بمبئی توسط «المنصوربن کاتب لنک هوری» تدوین و نتظیم شده، و
البته در دکان هیچ عطّاری یافت نمیشود، فقط جناب سعید محسنی نائینی
(تحصیلکرده دانشگاه سوربن) اطلاع کافی دارند. به «تحصیلکرده دانشگاه سوربن»
در پانویس اشاره نموده ام.
………………………
روح الله حسینیان و ده فرمان شاهرودی
مأمور پیشین رژیم با اشاره به «احکام دهگانه یا ده فرمانی که
آیت الله شاهرودی بر مبنای احکام جزای اسلامی تنظیم و تدوین کرده»،
میگوید:
«شاهرودی در سال ۶۰ این فرمان ها را، که خمینی و گیلانی هم
باور داشتند و به کار بسته بودند، تنظیم و صادر کرد و اصل این سند در
اختیار روح الله حسینیان در مرکز اسناد انقلاب اسلامی نگهداری میشد.»
***
مرکز اسناد انقلاب اسلامی را از سال ۱۳۵۹ سید حمید روحانی
اداره میکرد و در سال ۱۳۷۴ بود که روحالله حسینیان بر آن سوار شد. ضمناً
سید محمود هاشمی شاهرودی سالها از اعضای شورای نگهبان بود و ۲۳ مرداد ۱۳۷۸
به ریاست قوه قضائیه جمهوری اسلامی منصوب شد. در دهه ۶۰ امثال موسوی
اردبیلی عملاً به شاهرودی و غیر شاهرودی مجال نمیدادند تا از بالای سر
آنها ده فرمان بنویسند.
پانویس
تحصیلکرده دانشگاه سوربن و آنهمه ادا
شخص به اصطلاح تحصیلکرده و از خارج آمده ای که مأمور پیشین
رژیم مدّعی است به بازجویان و کارکنان زندان و… امر و نهی میکرده و چنین و
چنان میگفته، اصلاً وجود خارجی ندارد.
در سال های آغازین دهه ۶۰ روابط بین پاسداران (در زندان ها
هم) امر و نهی متکبرانه و نوع ناصرالدین شاهی را برنمیتافت و همه (از بالا
تا پائین) باهم ندار و نزدیک بودند.
در زندان دستگرد اصفهان مسئول اول بازداشتگاه «حاج اخروی» و
دیگر مسئولین مثل «حسین توتیان» و «زنجیره ای» با امثال «دانش» و «دادخواه»
و «جاننثاری» و «بوذری» و… روابط گرم و صمیمی داشتند.
در زندان سپاه و «هتل اموات» هم همینگونه بود.
«قربانی» (از مسئولین زندان هتل) یا «شریعت» (از بازجویان) و
رحمانی و دایی و صمد… و کمیل (که در تصادف کشته شد)، هیچکدام اهل امر و نهی
کردن (یا پذیرفتن امر و نهی از دیگران) نبودند. پاسداران و نگهبانان زندان
هم همینطور.
البته، بعدها (بعد از سال ۶۷) که در زندان اصفهان بیشتر
هواداران آیت الله منتظری جای خودشان را به دیگران دادند، اینگونه روابط
کمی رسمی شد.
» تحصیلکرده ای از جنس جنایت»
………………………….
واقعیت ها چیستند و این واقعیت ها بر چه حقیقتی دلالت دارند.
دوستی میگفت: مگرنه اینکه از این رژیم هر جنایتی برمیآید؟ خب، حالا در مورد عملکرد آن اغراق هم بشود، چه اشکالی دارد؟
مگر آسمان به زمین میآید؟
من با اشاره به رهنمود برتراند راسل پاسخ دادم:
در اینگونه مواقع تنها پرسشی که باید از خودتان بپرسیم این
است: واقعیت ها چیستند و این واقعیت ها بر چه حقیقتی دلالت دارند. نباید با
آنچه دوست داریم حقیقت داشته باشد، یا فکر میکنیم حقیقت بودنش برای جامعه
مفید است، از راه به در روبم.
When you are studying any matter, or
considering any philosophy, ask yourself only what are the facts and
what is the truth that the facts bear out. Never let yourself be
diverted either by what you wish to believe, or by what you think would
have beneficent social effects if it were believed.
………………………….
خانه سرهنگ زیبایی و جند گونی ناخن
برگردیم به خانه سرهنگ که در آن از جمله جند گونی ناخن (ناحن کشیده شده زندانیان سیاسی) پنهان شده بود!
ناخنهای دست وپای یک فرد بالغ (اگر کمی هم بلند باشند) حدود ۷
گرم وزن دارد و طول و عرض گونی معمولی تقریباً ۶۰ در ۱۲۰ سانتی متر است.
اگر ناخنهای دست و پای تمام زندانیان سیاسی ایران را در زمان
شاه میکشیدند و در گونی میریختند، حدود ۲۰ کیلو میشد و چند گونی ناخن که
سایت اسناد ملی و روزنامه اعتماد ذکر نموده، آنرا کفاف میدهد!!
…………………………
اثبات شئی نفی ماعَدا نمیکند.
اشتباه نشود. فاصله گرفتن از بزرگنمایی و واکنش به روایتهای دروغ در مورد ستمگران، عملکرد غیرانسانی آنان را ابدا توجیه نمیکند.
اصالت نه با کینه، با گذشت و بردباری است اما اگر از صبوری و
دانایی، و مرزبندی با دشمنان مروّت و آزادی غافل شویم، از خود، «بی خود» و
بیگانه شده، کیش و مات میشویم.
باقی این گفته آید بی زبان
در دل آنکس که دارد نور جان
***
همنشین بهار