نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۴, دوشنبه

خودکشی زن جوان در مشهد 

رهگذران خیابان آزادی مشهد صبح امروز شاهد خودکشی زن جوان و پرت شدن وی از بالای پل استقلال به وسط خیابان بودند. هنوز اطلاع دقیقی از دلایل این حادثه در دست نیست.







جرای زمین‌ میلیاردی که به نام سه نماینده است!

جرای زمین‌ میلیاردی که به نام سه نماینده است!

زمین خواری نمایندگان مجلس هفتم یکی از نمایندگان اسبق مجلس در روزهای اخیر مدعی شده است که سه نفر از نمایندگان فعلی و سابق مجلس شورای اسلامی، با استفاده از اختیارات خود، زمین بزرگی را به مساحت ۱۷۷۰۰ متر ـ که متعلق به ۳۵۸ نفر بوده ـ به نام خود کرده‌اند.

به گزارش تابناک، ابوذر ندیمی، یکی از نمایندگان است که نامش در فهرست سه نفره وجود دارد، در باره این موضوع اعتقاد دیگری دارد‌ و ادعای این نماینده اسبق مجلس را درست نمی‌داند. او بر این باور است که زمین با نظر صاحبان به وی و همکارانش واگذار شده و پس از انجام مراحل مقدماتی کار، افراد سهم خود را از زمین دریافت کرده‌اند.

ابوذر ندیمی در این باره، گفت‌: ما در زمان مجلس هفتم‌ برای اینکه دچار شر زمین دولتی نشویم، زمینی را خریداری کردیم. چند زمین گزینش شد. یکی از این زمین‌ها در کنار جامعه‌الصادق بود‌، در آن زمان مرحوم آیت‌الله مهدوی در قید حیات بودند، اجازه ساخت‌و‌ساز در آنجا داده نشد. (به احتمال زیاد چون این منطقه فضای آموزشی بوده است مجوز ساخت و ساز داده نشده است)، سرانجام به ‌زمینی رسیدیم که یکی از تعاونی‌ها در اختیار داشت. در آن زمان آقای شیسیان، یکی از عوامل اجرایی مجلس، خرید آن را انجام داد. پس از آن از سوی یک جمع محدودی ما به عنوان هیأت امنا انتخاب شدیم، از‌‌ همان ابتدا هم نامه‌هایی ‌به هیأت رئیسه و اصل نود دادیم و گفتیم‌ ما تنها هیأت امنا هستیم و مالک نیستیم و با همکاری جمع اجرائیاتی‌ خواهیم داشت.

این نماینده مجلس افزود: هم‌اکنون ۳۰۰ قطعه زمین از ۴۰۰ قطعه خریداری شده از اشخاص غیر دولتی، واگذار شده، ولی چند نفر از اعضا به دلیل اینکه حسابرسی‌ها انجام نشده بود، شکایت‌ کردند. ما هم رفتیم به دادگاه و مستندات برای آن بردیم و دیگر چیز خاصی‌ نیست.

این نماینده گفت: ما در بانک ملی مجلس ‌حسابی داشتیم و هر که پول داده‌ یا گرفته، در آنجا موجود است؛ بنابراین، خارج از مجموعه ما نه از کسی پولی دریافت کرده‌ایم و نه پرداخت‌؛ بنابراین، ‌تمام مبالغمان در حساب مجلس است و حسابرسان هم به تازگی کار خودشان را انجام داده و گزارش خود را ارسال کرده‌اند. ‌ما باید در‌باره هر انتقال دیگر هم تا پایان پروژه‌ پاسخگو باشیم.

این نماینده مجلس همچنین یادآور شد: هر چند زمین به نام ما زده شده بود، ‌در‌‌ همان ابتدا زمین را به اشخاص واگذار کردیم. هم‌اکنون نیز با وام ۲۵ میلیونی هم که برای آن گرفته شده، ‌کارهای مربوط به ثبت اسناد در حال انجام است؛ اما از آنجا که جزئیات بیشتر ‌در اختیار قوه قضاییه است، نمی‌توان چیزی در این باره گفت، ‌زمین مال این اشخاص است، زمین هم که با یک واسطه از بنیاد مستضعفان خریداری شده است و چیزی نیست که پنهان باشد، چون یک تعاونی از بنیاد خریده بود و ما هم از آنها خریدیم.

وی در پاسخ به اینکه آیا دیگر سندی به اسم شماست یا نه گفت: هر کس یک واحد ۷۵ یا ۸۰ متری دارد و هم‌اکنون حدود ۳۰۰ نفر ساکن شده‌اند که هم مالک عرصه و‌ هم اعیان هستند. ما هم به تناسب ۷۵ متر یا مانند آن را برای هر کداممان خریداری کرده‌ایم.

وی در پاسخ به اینکه آیا هم‌اکنون سندی به نام شماست، افزود: نخیر سندی به نام ما نیست. ما خریدار بودیم برای جمع. همان طور که گفتم ۴۴۰ نفر سهام دارند که ۳۰۰ نفر هم ساکن شده‌اند. چون در آن زمان با رأی گیری ما را انتخاب کردند، ما زمین را خرید‌یم و هیچ گونه مالکیتی در عرصه و اعیان این زمین‌ها نداریم. 

نسرین ستوده: دولت روحانی و وزیر خارجه‌اش نیز مثل احمدی نژاد دروغگویند

نسرین ستوده: دولت روحانی و وزیر خارجه‌اش نیز مثل احمدی نژاد دروغگویند
نسرین ستوده: دولت روحانی و وزیر خارجه‌اش نیز مثل احمدی نژاد دروغگویند

نسرین ستوده: دولت روحانی و وزیر خارجه‌اش نیز مثل احمدی نژاد دروغگویند

۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۴
نسرین ستوده: به‌ عنوان یکی از زندانیانی که به خاطرعقیده و مطالبی که در روزنامه‌های مختلف و قانونی کشور نوشته‌ام، مورد بازجویی، شکنجه روحی و جسمی قرار گرفتم و چند سالی را هم در زندان گذرانده‌ام، شهادت می‌دهم هم‌چنان که پیش‌ازاین احمدی‌نژاد و دیگر مقامات قضایی و سیاسی کشور دراین‌باره دروغ گفته‌اند، دولت روحانی و وزیر خارجه‌اش نیز دراین مورد دروغ می‌گویند.
هفته گذشته محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه رژیم در یک دروغ مضحک گفته بود «ما در ایران کسی را به خاطر عقیده‌اش زندانی نمی‌کنیم.»

مادر حسین رونقی ملکی می گوید یکی از کلیه های فرزندش باید خارج شود. زلیخا موسوی در مصاحبه با روز از بی هوش شدن حسین در زندان خبر می دهد و اینکه او و سایر زندانیان بند ۸ زندان اوین وضعیت خوبی ندارند: بیش از دوهفته است نه اب گرم دارند و نه گاز.

مادر حسین رونقی ملکی می گوید یکی از کلیه های فرزندش باید خارج شود. زلیخا موسوی در مصاحبه با روز از بی هوش شدن حسین در زندان خبر می دهد و اینکه او و سایر زندانیان بند ۸ زندان اوین وضعیت خوبی ندارند: بیش از دوهفته است نه اب گرم دارند و نه گاز.
حسین رونقی ملکی اسفند ماه در شرایطی به زندان بازگردانده شد که به گفته پدرش به دلیل عدم توانایی تحمل کیفر، شامل عفو رهبری در عیدفطر می شد. او ۱۵ شهریور ماه و پس از توقف حکم اش از زندان آزاد شد؛ توقف حکمی که به دلیل وضعیت جسمانی اش صورت گرفته بود. در آن موقع پدرش در مصاحبه با روزاعلام کرد او را به اسم پزشکی قانونی به دادستانی تهران خواسته، به او اتهام فراری بودن زده و بازداشت اش کرده اند.
حالا زلیخا موسوی، مادر حسین رونقی ملکی از وضعیت وخیم او در بند ۸ زندان اوین می گوید: وقتی او را دیدم صورت اش خیلی پف کرده و لب هایش ترکیده بود. وضعیت خیلی بدی داشت. وقتی رفتم برای ملاقات، گفتند حسین اینجا نیست،رفته دادگاه. گفتم باید او را ببینم گفتند نمی شود. گفتم کدام دادگاه برده اید، می روم ببینم، باز گفتند نه. تا ساعت ۲ نشستم، بالاخره حسین را آوردند. متوجه شدم که خدابخشی هم آنجا بوده و حسین از حال رفته و بی هوش شده، به همین خاطر نمی گذاشتند او را ببینم، او را دادگاه نبرده بودند.
او می افزاید: گفته اند باید کلیه اش خارج شود. اما او را حتی برای سونوگرافی هم نبرده اند. پی گیری کردیم و رفتیم و آمدیم گفتند می بریم اندوسکوپی که ما مخالفت کردیم گفتیم بارها برده اید اندوسکوپی و دکتر گفته برای حسین ضرر دارد.
او سپس به وضعیت بند ۸ زندان اوین اشاره می کند: الان بیش از دو هفته است که آب گرم ندارند. گاز هم قطع است حتی نمی توانند یک تخم مرغ بپزند و بخورند. حسین می گفت همه زندانی ها همین طور مانده اند، حمام نیست چون آب گرم نیست، خیلی سرد است. غذا نمی توان درست کرد چون گاز نیست،بخصوص اینکه وضعیت بند ۸ خیلی بد است بچه ها را برده اند آنجا در حالیکه در بند ۳۵۰ جا است اما برده اند آنجا.جا نیست روی زمین می خوابند، حتی توی راهروی توالت می خوابند. بنویسید خواهش می کنم، گاز ندارند. آب گرم ندارند. نه به خاطر پسر من، به خاطر همه زندانیان بنویسید. پسر من به من می گوید اما زندانیانی هستند که صدای شان به هیچ جایی نمی رسد.
مادر حسین رونقی ملکی سپس با اشاره به پی گیری های خانواده می گوید: خدابخشی را دیدم گفتم پسر من الان دو ماه است بدون دارو ودرمان در زندان مانده و وضعیت اش خوب نیست، گفتند تهمت نزن گناه است. گفتم بچه مرا بی گناه انداخته اید زندان، بچه های ما همه بی گناه هستند و کار شما گناه است.گفتم می روم مصاحبه می کنم و می گویم که می خواهید حسین را از بین ببرید. بعد فهمیدم خدابخشی به حسین گفته به پدر و مادرت بگو مصاحبه نکنند. گفتم من راحت نمی نشینم. من مصاحبه می کنم، چاره ای برای من باقی نگذاشته اند. بچه من در خطر است، دارد از بین می رود اما دغدغه اینها این است که من مصاحبه نکنم.
او می افزاید: رفتم کمیسیون حقوق بشر که اسماعیلی شده رئیس اش، جوابم را ندادند. زنگ زدم قطع کردند. خب من چه باید بکنم؟ بنشینم و تماشا کنم بچه ام را از بین ببرند؟ چقدر خواهش کنم و بگویم پسر من مریض است؟ چقدر برویم ما را سرکار بگذارند. جواب ندهند و همین طور بدویم. یک مادر چگونه می تواند راحت بنشیند؟ من پسرم را دیدم قلبم درد گرفت.
سوال می کنم که بالاخره تکلیف عفو رهبری و همین طور پزشکی قانونی که گفته بود حسین تحمل کیفر ندارد چه شد؟ می گوید: هم پزشکی قانونی هم کمیسیون پزشکی عدم تحمل کیفر داده اند. حسین شامل عفو رهبری است اما او را در زندان نگاه داشته اند، خدابخشی هم رفته زندان به حسین گفته ما منتظر جواب پزشکی قانونی هستیم در حالی که پزشکی قانونی قبلا جواب داده. حالا باز نوشته اند که حسین برود پزشکی قانونی، حتی به ما هم نگفته بودند. حالا باز منتظریم پزشکی قانونی نظرش را اعلام کند. من نمیدانم چند بار باید بگویند؟ چه اتفاقی باید بیفتد بفهمند یک نفر تحمل کیفر ندارد. حتی حرف پزشکی قانونی خودشان را هم قبول ندارند. ما واقعا مانده ایم که آیا می خواهند جنازه حسین را تحویل ما بدهند؟ چرا؟ مگر بچه من چه کرده؟ بچه های ما چه کرده اند که اینطور دارند آنها را در زندان از بین می برند؟ باور کنید من خسته شده ام اما از پا نمی نشینم و صدایم را بلندتر می کنم تا کسانی که خودشان را به نشنیدن زده اند بشنوند.

ضرورت ارزیابی معیارها، و شناخت محتوای تشکل ها و محافل، در مبارزات طبقاتی فریده جعفری

ضرورت ارزیابی معیارها، و شناخت محتوای تشکل ها و محافل، در مبارزات طبقاتی
فریده جعفری

سرمایه داری به هار ترین ویژگی های خود در دوران نئولیبرالیسم گام نهاده است . در درون کشورهای خود هر چه بیشتر تلاش بر امنیتی کردن و گسترش سازمان های پلیسی از یکطرف و کاهش سطح دستمزدها و سطح زندگی کارگران و زحمتکشان از طرف دیگر اقدام می نماید. در خارج از محدوده جغرافیایی خود، خاورمیانه را با خاک یکسان می کند تا نفت و دیگر منابع را هر چه مجانی تر و با قیمت نازل به چنگ آورد.اگر در اثر این هرج و مرج و خانه خرابی، زندگی اجتماعی مردم مناطق مورد طمع سرمایه داری به یکهزاره قبل هم برگردد، تردیدی نمی کند .
در بررسی علل اینکه، چرا در چنین شرایطی بجای رشد و گسترش آلترناتیو پیشرو، انقلابی، سوسیالیستی و کمونیستی، از گور برخاستگان داعش سنی و شیعه سر بلند می کنند، می بایست در درون جنبش های سوسیالیستی و کمونیستی و نه خارج از آن جستجو کرد.طی 200 سال اخیر این جنبش پیشرو توانست جا پای خود را در تمامی مناطق در جهان باز کند.زیرا سوسیالسم و کمونیسم یک نقد پیشرو بر مدرنیته است، یعنی ضمن پذیرش دستاوردهای آن، نواقص جدی آن را هم طرح و افق و چشم اندازسوسیالیستی را بطور نظری و عملی در برابرآن قرار می داد . مارکس حتی در مانیفست دستاوردهای عظیم سرمایه داری را بطور گسترده و مکرر مطرح و آنرا پایه نظام نوین سوسیالیسم می دانست. وی گسترش راهها،  شبکه های ارتباطی، دستاوردهای صنعتی و اختراعات، افزایش بهره وری از ماشین و کاهش ساعات کار نیروی انسانی و دهها دستاورد دیگر را صحه گذاری نمود. نگره و نظام سوسیالیستی از طرف جنبش های اجتماعی بخصوص طبقه کارگردر برنامه عملی قرار گرفت و صدها میلیون کارگر و زحمتکش و آزادیخواه و مبارز در سراسر جهان استقرار سوسیالیسم را پیگیری کردند. صدها اتحادیه و سندیکا، حزب و تشکل با رویکرد سوسیالیستی در سراسر جهان رشد یافت، و این تشکل ها توانستند سهمی از قدرت را در درون نظام های بورژوازی کسب کنند .یعنی این نظام را وادار به عقب نشینی کنند. نظام های سوسیال دموکراسی ماحصل رشد و قدرت تشکل های طبقه کارگر و سوسیالیست ها و کمونیست ها در درون مرزهای ملی و منطقه ای سرمایه داری بود. مارکس آزادی های اجتماعی، دموکراسی حاصل از انقلاب های بورژوازی را نیز مد نظر داشت، زیرا خود در همین نظام رشد یافته و نتیجه دستاوردهای اجتماعی آن بود. وی بدرستی پیدایش نگره و و آلترناتیو سوسیالیستی  در عصر کهن را ناممکن می دانست. در چنین بستری بود که حکومت کارگری در دو مقطع زمانی و در دو منطقه جغرافیایی متفاوت یعنی در کمون پاریس و انقلاب اکتبر روسیه به پیروزی رسید. متأسفانه کمون پاریس در عرض چند ماه و انقلاب اکتبرطی دهه های بعد، با ناکامی مواجه شدند. شکست کمون پاریس یک شکست تاکتیکی بود،شاهد آن گسترش جنبش های سوسیالیستی در سراسر جهان پس از کمون پاریس است .زیرا در این مقطع زایش و جوشش و تطور نگره سوسیالیسی هنوز پویش و رشد و توسعه خود را طی می کرد. اگر این شرایط پس از شکست انقلاب اکتبر برقرار بود شکست آن انقلاب هم تاکتیکی محسوب می شد . شکست استراتژیک سوسیالیسم، نه در شکست دو انقلاب کارگری، بلکه ریشه در شکست تحول و درونزایی و نوسازی آن قرار داشت . یکی از دستاوردهای نظام سرمایه داری توان زایش، نقد پذیری و تحول درونی، حتی در دوران پیری و فرتوتی آنست که هربحرانی از پس بحران دیگر  را هر چند بطور نسبی پشت سر می گذارد، هر چند زنجیره بحران ها تا عدم جایگزینی با آلترناتیو سوسیالیستی باقی خواهد ماند. بدین مفهوم که اگر آلترناتیو سوسیالیستی و کمونیستی مادام که نتواند نوسازی شده و مجددا در افق و برنامه جنبش های کارگری و سوسیالیستی قرار بگیرد، سرمایه داری در کشورهای اصلی آن همچنان پا برجا خواهد بود. زیرا از دستاوردهای همین نظام این است که مردم و طبقه کارگر این کشورها به درجه ای از رشد اجتماعی رسیده اند، که برخلاف جوامع توسعه نیافته، تن به نظام های کهن و ماقبل تمدن نوین را نخواهند  داد. آنطور که جوامع توسعه نیافته اجتماعی به حکومت های اسلام سیاسی و داعش از شیعه و سنی تن می دهند . برای آزادی اندیشه در افغانستان فرخنده را بطرز فجیعی  سنگسار کرده و می سوزانند. در پاکستان و بنگلادش هم شاهد این نوع جنایات هستیم، در جمهوری اسلامی هم نه برای اعلام ضدیت با خدا یا حکومت دینی و آیت الله ها، بلکه حتی برای مخالفت با قصاص، حکم ارتداد و قتل صادر می شود و هزاران بگیر وببند یکصد سال زندان برای ویلاگ و فیس بوک نویسان برای حفظ بیضه اسلام راه می افتد.
شکست حکومت کارگری در شوروی از همانجا رقم خورد که اساس نقد و انتقاد و مخالفت با کجروی های حکومت سوسیالیستی جدید ممنوع اعلام شد  آزدای بیان، نقد ودمکراسی در حاشیه قرار گرفت.  بجهت جاذبه حکومت نوپای سوسیالیستی، همه هواداران سوسیالیسم و کمونیسم، تخم مرغ های خود را در یک سبد گذاردند و در دفاع از دستاوردهای این نظام، اصول اولیه ای را که همین سوسیالیسم بر آن نهاده شده بود، یعنی دموکراسی درون حزبیو اجتماعی ، آزادی بیان و عقیده و حق نقد و مخالفت در اولین بهارهای زندگی این نوزاد متولد شده تعطیل شد . اگر مبانی آزادی و دموکراسی حفظ شده بود، حتی اگر حکومت شوروی سقوط می کرد، همانطور که گفته شد این یک شکست تاکتیکی بود و حکومتی های سوسیالیستی با محتوای و ویژگی های نوین در مناطق دیگر، اما با تجربه بیشتر و رشد یافته و مستحکمتر سر بر می آورد و آنگاه ما با سلسله ای از انقلابات کارگری مواجه بودیم که هر کدام پا بر دوش شکست قبلی می گذاشتند ، احزاب و تشکل ها، همگی با نحیف شدن این انقلاب نوین ، بعنوان دنباله و زایده انقلاب اکتبر رنجور و بیمار شده ، و از نوزایی انقلاب های نوین باز ماندند. هر چند انقلاب اکتبر با همان توان نحیف، با اثرات اجتماعی خود، معادلات قدرت طبقه کارگر و سرمایه داری را دریک مقطع زمانی در سراسر جهان به سود طبقه کارگربهم زند
شکست استراتژیک آنجا بود که احزاب پرو روسیه از جمله حزب توده ( علی رغم اثرات اجتماعی مثبت حزب توده در دهه 20 و رشد اجتماعی و مردمی آن ) و دهها حزب دیگر، بجای جذب و کسب دانش و تجربه دستاوردهای حکومت سوسیالیستی شوروی، استعلا و برآمدن دیالکتیکی ارتقای تجربیات و دستاوردهای آن ، به زایده آن تبدیل شدند. فرجام حزب توده در دهه بعد، به آنجا رسید که به قانون اساسی ولایت فقیه رأی مثبت داد، بدنبال شکار و معرفی مبارزان بر علیه حکومت سرمایه داری دینی رفت . به ریاست  جمهوری حجت الاسلام خامنه ای (رهبر فعلی) رأی داد و خلخالی را نیز در انتخاباتی دیگر حمایت کرد. رشد و استقبال نسبی هر جنبش اجتماعی از جمله مبارزات چریکی در دهه 50 را نیز ناشی از حفظ فاصله و نقد از سوسیالیسم موجود بود. حزب توده  پس از غوطه ور شدن در منجلاب و مشارکت در سرکوب کلیه مبارزات ، آزادیخواهان و سوسیالیست ها توسط نظام ولایت فقیه و پس از بجا گذاشتن ضایعات تاریخی، در پلنوم پس از شکست، اعلام نمود که اشتباه کردیم . گویا این اشتباه از آسمان نازل شده بود و ارتباطی با اساس، مبانی فکری، باورها ، اعتقادات، زندگی مادی، روابط اجتماعی و مادی ، سبک کار، عملکرد و رویکردهای آن نداشت . یعنی بزعم رهبری جدید حزب، افکار آنها نه ناشی از زندگی اجتماعی شان، بلکه ناشی از یک تصمیم در خواب و بیداری و کشف و شهود در یک رعد و برق فکری بوده است. یعنی با یک چارجوب ایده آلیستی ، به نقد خود پرداختند، تا در دوره ای دیگر و در جای دیگر همان اثرات مخرب اجتماعی را بازآفرینی کند. ریشه چنین نقدی داشتن دیدگاه فراتاریخی و فراطبقاتی مطلق گرایانه است که با تولد این حزب – یعنی آئین جدید – از ازل تا ابد حقانیتش ثابت است. این حزب و دنباله های آن هر چند جامه مارکسیستی را به گفتار و کردار خود می پوشاند، اگر می خواهند نقش مثبتی ایفا کنند، تنها راه انحلال آن ها و شروع عناصر صادق آن- اگر وجود داشته باشند- از نقطه صفر و اتخاذ راهی دوباره عناصر از درون دیگر تشکل های سوسیالیستی و از مجرایی دیگر است . زیرا زنجیرهای فکری و عملی ضد انقلابی در هم تنیده شده، راهکار برون رفت و گسست از عملکرد تاکنونی وجود ندارد، درست مثل آنکه از متحد وی حزب جمهوری اسلامی و مؤتلفه بخواهیم که راهی سوسیالیستی را برگزینند.
این آسیب ها نه تنها گریبانگیر حزب توده، بلکه هر چند درجات بمراتب کمتری بسیاری از دیگر جریانات و تشکل های مدعی مبارزه در راه طبقه کارگر را هم گرفته است . عدم زمینه پذیرش تشکل ها و احزاب سوسیالیستی و کمونیستی در بین طبقه کارگر و توده های تحت ستمی که هم اکنون از ناچاری به خودسوزی و خودکشی  روی آورده اند نشانه چیست؟ یا ناکارآمد بودن محتوایی و فرقه گرایی تشکل ها و محافلی که ادعای سوسیالیستی هم با خود حمل می کنند  و یا ممکنست عدم رشد و توسعه نیافتگی ناشی از فقدان توان فیزیکی در این مقطع باشد. دراین حال می توان امیدوار بود در مقاطع زمانی بعدی بتوانند گسترش یافته و بتوانند به سازماندهی طبقه کارگر بپردازند. اثر گذاری اجتماعی یک کانال 24 ساعته تلویزیونی ملقب به کمونیستی را در عرصه مبارزه با حجاب اجباری با اثر اجتماعی اقدام تک نفره خانم مسیح علینژاد مقایسه کنید . مشاهده می شود اثر اجتماعی آنها اساسا قابل قیاس نیستند. اثر اجتماعی وی با یک فیس بوک به حدی است که مقامات جمهوری اسلامی در رسانه های رسمی خود به فحاشی رسمی دست زده و بدترین اتهامات از نظر ذهن بیمار خود که مورد تجاوز قرار گرفتن است را بوی نسبت داده اند .
پدیده فاجعه حاملان و مدعیان سوسیالیسم نه در کشور ما بلکه در سراسری جهان گستردگی دارد . از پل پوت و خمرهای سرخ تا حکومت استبدای کره شمالی، که هنوز دل جناح های توده ای و اکثرتی را می برد. در نظر بگیرید . در داخل کشور نیز عدم گسترش تشکل های فعالان کارگری بی ثمر از این انحرافات نیست. ذکر یک نمونه در محافل داخلی در همین روز کارگر سال 94 نیزنمایانگر تداوم همین رویکردهاست. مسئول اتحادیه آزاد کارگران ایران که در گفتگوهای های این روز با رگ های گردن برافراشته اظهار می کرد که تنها بایست روی معیشت کارگری ( بدون طرح آزادی بیان و آزادی زنان و .....) تمرکز کرد و در این رابطه چهل هزار امضاء جمع آوری کرده اما نگفت که بخش عمده آن توسط خانه کارگر و شخص حسن صادقی انجام شده است، و حتی اکنون که در نوشته های خود بشدت علیه خانه کارگر موضع گیری می کنند، اما درعمل استمالت میکنند . وی آنچنان سنگ معیشت کارگری را به سینه می زد که حاضرین بخصوص رفقای زن وی را اکونومیست و کارگر پرست خطاب می کردند . ایشان شروع به تبلیغ مواضع  منصور حکمت با رویکرد مطلق گرایانه نمود . یکی از آقایان حاضر ضمن طرح سئوالی اظهار نمود که جریان اینکه با تعدادی معدود ممکنست حکومت را بگیریم ، چه بوده ؟ ناگهان رهبر بزرگ کارگری ! از کوره در رفت و  سئوال کننده را زیر فحاشی ها و توهین های خود گرفت و تلاشی تمامی حاضرین برای بردباری کارساز نبود. فحش های بی وجدان و زبونی و غیرو کمترین توهین های ایشان بود. حکم قتل هم صادر شد . رفیق آیت که حضور داشت با بارها عذرخواهی از رفیق سئوال کننده و روبوسی تلاش در حل و فصل موضوع را داشت تمامی رفقای دیگر از جمله ثقفی تلاش در ساکت کردن رهبر سترگ کارگری !! را داشتند . هر چند سئوال کننده برای ما توضیح داد که در سال 71 و 72 تمامی بحث ها و پلیمیک های انشعاب حزب کارگری از کومله را از رادیوضبط و پیاده کرده و همچنان در آرشیوش دارد و خود سمپات ( اما بدون شناخت کافی از محتوای واقعی آن) بوده ، وی در بسیاری از تجمعات اتحادیه که چند نفره است شرکت کرده است. توهین های رهبر اتحادیه کارگری تا جایی تداوم داشت، که رفیق  پرسش کننده هم طی  یک فریاد،  یک ناسزای وی را به وی برگرداند. رهبر کارگری ؟!!! پس از دریافت جواب متقابل محکم، ، پس از اندکی به عذرخواهی های مکرر و روبوسی و معذرت خواهی پرداخت و مسئله فیصله یافت.
عقب ماندگی فکری و رفتاری اینچنین را امروزه نه تنها در نزد یک مبارز راستین طبقه کارگر و سوسیالیست واقعی ، بلکه در نزد هیچ بورژایی هم نمی توان یافت . این دیدگاه ها مربوط به دوران کهن و انحصارگرایانه است . بسیار موارد مشاهده شده که وقتی فرد فرقه گرا از وابسته کردن یک فرد مبارز و سوسیالیست به تشکیلات و فرقه نا امید شده اساسا حتی، حقوق انسانی، مدنی و حرمت انسانی برای وی قائل نشده است.حق آزادی عقیده و بیان و انتخاب مسیر و گرایش که دیگر جای خود دارد. وقتی این فرقه گرا بحث از رهایی طبقه کارگر، برابری، آزادی و نفی تمامی تمایزات می کند و عکس یک زندانی سیاسی و پرچم سرخ را با خود حمل می کند، می بایست نظام پیشوا- توده را از دیدگاهها و افق وی بیرون کشید. ویژگی های محورگرایی، خودبسندگی و از بالا به پایین و جدایی از طبقه و توده که کلید عدم پذیرش نسبت به این نوع مدعیان، محافل و تشکل هاست. این قبیل از رفقا نه تنها سوسیالیست نیستند، بلکه هنوز در چارچوب روابط گفتمانی و فرهنگی ماقبل سرمایه داری قرار دارند . بقول مارکس جوامع توسعه نیافته همانطور که از سلطه سرمایه داری رنج می برند ازعدم رشد کافی آن نیز در رنجند. پدیده لمپن پرولتاریا در این کشورها جایگاه گسترده خود را دارد. در مبارزات تاریخی طرفداران طبقه کارگر و سوسیالیست درایران، همین قسم کوته فکری های تاریخی طی یکصد سال در ایران بوده که باعث فاصله گرفتن توده ها و طبقه کارگر در ایران – بخصوص در مقطع انقلاب 57- از تشکل های چپ بوده و زمینه یورش هار جناح راست را فراهم آورده است.
جمع بندی اینست که هر نگرشی که مارکسیسم را از خواستگاه خود یعنی مدرنیته جدا و آنرا بصورت یک دستگاه فکری و ایدئولوژی دگم تبدیل کند، یعنی یک فرقه ساخته است که حداقل زبان مشترک با دیگر سوسیالیست ها و حتی دمکرات ها را ندارد. این رنجی است که امروزه گریبانگیر بشریت امروزه برای برون رفت از نظام متوحش سرمایه داری است، و این راز در جازدن علی رغم تلاش ها و فعالیت هاست  . هیچ انسان رشد یافته ای با هر درجه ای از رشد  که از معیارهای تفکر کهن گذر کرده است چه در جوامع توسعه یافته اجتماعی و یا در جوامع امثال ایران، تفکرات فرقه ها و دگم ها را نخواهد پذیرفت. ممکنست چند ده کارگر امروزی در ایران ، بلحاظ فشار فقر و فلاکت، امروزه روی خوشی نشان دهد، اما در فردای تحول وقعی نخواهند گذارد . هر چند که تجمعات اتحادیه تا کنون از ده بیست نفر تجاوز ننموده است . با چنین فرقی چگونه می توان آلترناتیو یک جامعه انسانی و تراز نوین را به مردم و طبقه کارگر قبولاند ؟
شکست استراتژیک سوسیالیسم و کمونیسم را می بایست در ذات رویکرد رهروان و از همین زاویه جستجو کرد. بازسازی ویژگی های اقتصاد سیاسی  و مناسبات اجتماعی و طبقاتی در ذهن با هدف و افق برقراری سوسیالیسم، ارتباط با جنبش های اجتماعی و واقعی ، بدون پیش داوری ها و ذهنیت های فرقه گرا و از بالا ، طرح سازماندهی و تشکیلاتی مطابق الزامات و مطالبات تاریخی جنبش های اجتماعی  بدون نگاه پیشوا – توده راهکار گسترش سوسیالیسم نوین و پاسخگو است. سوسیالیسمی که عموما امروز حداقل در جوامع توسعه نیافته عرضه می شود نه یک زندگی و مناسبات نوین و توسعه یافته، بلکه در دگم ها و باید و نباید های دنیای کهن قرار دارد. اگر بفرض محال جنبشی اینچنینی از دل یک انقلاب هم حتی بنام کارگری پیروز بیرون بیاید، آغاز دوره ای تاریک است که فاجعه ای همانند اسلام سیاسی در ایران را که از دل یک انقلاب بیرون آمد در بر خواهد داشت. هیچ تردید وشکی وجود ندارد . آینده از بستر هستی  و ماهیت کنونی پر برمی کشد، و آینده تابان و نوید بخش از طرح یک سوسیالیسم رشد و توسعه یافته ایجاد می شود بسترجهل و سرکوب امروزین، مسلما راهی به نتایج انسانی ودرخشان ندارد و این تعارف بردار نیست!!   
برای استقرا یک نظام انسانی و نوین ابتدا خود می بایست از بنیان انسانی و سوسیالیسم نو بهره مند شویم .

                                                                                                                                                                فریده جعفری
12 اردیبهشت 94

حکایت هولناک زنانی که از چنگ بوکو حرام گریختند

حکایت هولناک زنانی که از چنگ بوکو حرام گریختند

 

گروگان های سابق گروه پیکارجوی بوکو حرام در شمال نیجریه می گویند که بعضی دیگر از اسیران این گروه با نزدیک شدن ارتش که برای نجات آنها می آمد سنگسار شدند.
این زنان گفتند که اعضای بوکو حرام زمانی شروع به سنگ باران این اسرا کردند که آنها از فرار از معرکه به هنگام نزدیک شدن ارتش خودداری کردند.
ارتش موفق به نجات گروهی شامل تقریبا ۳۰۰ زن و کودک از جنگل وسیع سامبیسا و استقرار آنها در یک اردوگاه شده است.
ارتش می گوید که در یک هفته گذشته بیش از ۷۰۰ نفر را در عملیاتی علیه این گروه اسلامگرا نجات داده است.
این زنان گفتند که چندین نفر در اثر سنگسار کشته شدند اما شمار آنها را نمی دانند.
بازماندگان گفتند که ابتدا پس از اسیر شدن، پیکارجویان مردان و پسران بزرگتر را در برابر چشم خانواده هایشان کشتند و بعد زنان و کودکان را به جنگل بردند.
بعضی از آنها وادار به ازدواج با اعضای گروه شدند.
آنها گفتند که پیکارجویان هرگز از آنها چشم برنمی داشتند - و حتی وقتی به توالت می رفتند آنها را زیر نظر داشتند.
یکی از این زنان به نام آسابه عمرو به خبرگزاری رویترز گفت: "نمی گذاشتند یک قدم برداریم. یک جای ثابت نگهداری می شدیم. ما را بسته بودند."
یک زن دیگر توضیح داد که آنها فقط با یک وعده غذا در روز زندگی می کردند.
سیسیلیا آبل به رویترز گفت: "فقط بعد از ظهرها به ما ذرت خشک آرد شده می دادند. این غذا مناسب انسان نبود. باعث سوءتغذیه، بیماری و مرگ شد."
عمرو، یک مادر ۲۴ ساله با دو فرزند، به این خبرگزاری گفت: "هر روز شاهد مرگ یکی از هم گروهی هایمان بودیم و منتظر بودیم نوبت ما شود."
زنان و کودکان وقتی از جنگل سامبیسا نجات داده شدند برای سه روز سوار بر کامیون در راه بودند تا به اردوگاه دولتی در شهر یولا برسند.
به گزارش آسوشیتدپرس مقام های دولتی می گویند مصاحبه با این گروه نشان داد که بیشتر آنها اهل روستای گومسوری در نزدیکی چیبوک هستند.
به نظر نمی رسد که هیچ کدام آنها جزو گروه ۳۰۰ نفری از دختران دانش آموز اهل چیبوک باشند که یک سال قبل توسط این گروه ربوده شدند.
از زمان شروع شورش بوکو حرام در سال ۲۰۰۹ برای ایجاد یک حکومت اسلامی هزاران نفر در شمال نیجریه کشته شده اند.
ارتش نیجریه در ماه فوریه با پشتیبانی نیروهای ارتش کشورهای همسایه دست به عملیاتی تهاجمی علیه این گروه زد و سرزمین هایی که در سال قبل از دست رفته بود را پس گرفت.


«بوریس آلکساندرویچ آلکساندروف» Борис Александрович Александров (۱۹۰۵-۱۹۹۴ – هنرمند مردمی و آهنگساز شهیر روسی است که سرودهای بسیاری از جمله Шли солдаты (راه پیمایی سربازان) «ارتش سرخ - ارتش شوروی»، «زنده باد قدرت ما»، و «آواز پیروزی» و... را تنظیم کرده است.


«بوریس آلکساندرویچ آلکساندروف» Борис Александрович Александров (۱۹۰۵-۱۹۹۴ – هنرمند مردمی و آهنگساز شهیر روسی است که سرودهای بسیاری از جمله Шли солдаты (راه پیمایی سربازان) «ارتش سرخ - ارتش شوروی»، «زنده باد قدرت ما»، و «آواز پیروزی» و... را تنظیم کرده است.
نخستین بار تصویر او را در تئاتر بزرگ مسکو (Bolshoi Theatre (Moscow دیدم. گویا از ۱۳ سالگی در آنجا می‌نواخته‌است.
بوریس الکساندروف آموزگار موسیقی و رهبر گروه کر نیز بود و علاوه بر ۱۵۰ آهنگ، دو سمفونی و مقالات خوبی در مورد موسیقی به‌یادگار گذاشته‌است.
او عاقبت مدال‌ها، جایزه‌ها و آهنگهای زیبایش را گذاشت و راهی منزلگاه ابدی‌اش گورستان نووودویچی مسکو، Novodevichy Cemetery شد، جایی که مردان و زنان بزرگ به خاک سپرده شده‌اند.
 
سرود زحمتکشان (فاتحان تاریخ) که مهم‌ترین عنصر آن (شعر)، کار اسماعیل وفا یغمائی است و سال ۱۳۵۹ توسط کامبیز روشن روان و فریدون ناصری تنظیم شد و ارکستر سمفونیک تهران اجرا نمود، (به جز مقدمه آن)، با آهنگ راه پیمایی سربازان Шли солдаты[شیلی سالداته] اثر بوریس الکساندروف تنظیم شده‌است.
Шли солдаты, шли солдаты   
Защищать свою страну    
Шли солдаты, шли солдаты   
На священную войну    
Сквозь закаты шли солдаты в бой
За любимый край родной   
Сквозь закаты шли солдаты в бой
За любимый край родной...(...)
سرود مزبور را در آدرس زیر می‌توان شنید:
 
 
 خود اسماعیل گفته‌است: «دو سطر مقدمه را خود من ساختم. بقیه آهنگ از یک آهنگ روسی به وام گرفته شده و چهار بار تکرار شده است...شعر روی این آهنگ قرار گرفت و آقای کامبیز روشن روان این آهنگ را زیر نظر آقای فریدون ناصری تنظیم کرد.»
...
اضافه کنم که مضمون شعر سرود زحمتکشان هیچ شباهتی به شعر A. Dostal که بر اساس آن بوریس آلکساندروف آهنگ ساخته‌است، ندارد. کما اینکه سرود ای آزادی (که آهنگش کارل ارف Carl Orf را تذاعی می‌کند) هیچ شباهتی با مضمون کارمینا بورانا  Carmina Burana (سروده های بورانا) ندارد. هرچند اسماعیل طوری شعر را سروده بود که حرف به حرف شعر فارسی شبیه آلمانی می‌شد و کلمات آلمانی در کلمات فارسی محو می‌شدند.
سرود ای آزادی با الهام از کلام دکتر علی شریعتی که گفته بود: «ای آزادی چه رنجها برایت کشیدم و چه رنجها خواهم کشید. چه شکنجه ها دیدم و چه شکنجه ها خواهم دید، اما خودم را به استبداد نخواهم فروخت...» سروده شده‌است.
_______________
پانویس
«پاییز آمد...» بر وزن ترانه «ساری گلین» است. چند ترانه سرود دیگر هم، تم ارمنی دارد.
سرود فدایی(فدایی فدایی، فدای رهایی خلق...) همخوان شده بر آهنگی از فلسطین است. 
آهنگ سرود «برخیز ای خلق ستمدیده، بگشای از خواب گران دیده» به سرود فلسطینی «الشعب آمن بالحراب ...بدم يسيل على التراب» اثر «سعيد المزين» شباهت دارد.
هم‌آهنگ سرود ملی مصر (بلادی بلادی بلادی) اثر «محمد یونس القاصی»، سرودهایی ساخته شده‌‌است. 
«دو، رِ، می» موسیقی فیلم The Sound Of Music (اشکها و لبخندها) اثر Richard Rodgers، در ترانه «دو دو شب نخوابیدم. ر ،روی ماهت دیدم» استفاده شده‌و نمونه های دیگری هم هست.  
اینگونه اقتباس‌ها نیکو و یادآور پیوند عاطفی مردم با همدیگر است.
...
در این رابطه:
...
سایت همنشین بهار 

به احضار و بازجویی از دبیران کانون نویسندگان ایران پایان دهید!



بر اساس اطلاعیه ی کانون نویسندگان ایران، مأموران امنیتی روز یکم اردیبهشت ۱٣۹۴ با حکم شعبه ی ۱۲ «بازپرسی دادسرای فرهنگ و رسانه» منزل بکتاش آبتین، شاعر، فیلم ساز و عضو هیأت دبیران کانون را تفتیش و بسیاری از وسایل شخصی و عکس های خانوادگی او و همسرش را همراه با صورت جلسات کانون با خود برده اند. مأموران از آبتین خواسته اند روز ۶ اردیبهشت برای بازجویی در وزارت اطلاعات حاضر شود. آبتین تا کنون چندین جلسه بازجویی شده است و این روند همچنان ادامه دارد.
تفتیش منزل و احضار برای بازجویی از اعضای هیأت دبیران کانون نویسندگان ایران به بکتاش آبتین محدود نماند و روز ۹ اردیبهشت مأموران امنیتی منزل رضا خندان (مهابادی)، نویسنده، منتقد ادبی و عضو هیأت دبیران کانون را نیز تفتیش کردند و ضمن ضبط وسایل شخصی او و تحویل احضاریه ای، که در آن شعبه ی مذکور خندان را به «فعالیت تبلیغی علیه نظام» متهم کرده است، از او خواسته اند روز ۱٣ اردیبهشت برای بازجویی به ساختمان مرکزی وزارت اطلاعات مراجعه کند.
ما امضاکنندگان زیر روند احضار و بازجویی از دبیران کانون نویسندگان ایران را در مغایرت آشکار با حق مسلم آزادی بیان می دانیم و خواهان پایان دادن به آن هستیم.

۱٣ اردیبهشت ۱٣۹۴


علی رضا آبیز – حسین آتش پرور – علی رضا آدینه – محمد آشور – فرزانه آقایی پور - زرتشت احمدی راغب - علی اسداللهی – آرش اله وردی - الناز انصاری – علی باباچاهی – کیوان باژن – عماد برقعی - فانوس بهادروند - منیره پرورش – محسن توحیدیان – علی اکبر جانوند - رزا جمالی – کامران جمالی – فرشید جوان بخش – شاپور جورکش – فرخنده حاجی زاده - علی رضا حسنی – مریم حسین زاده (مختاری) – رویا حسینی – حسین حضرتی – محسن حکیمی – قباد حیدر - رضا حیرانی – مهین خدیوی – جواد خردمند – محمد خلیلی - ایرج خواجه پور – شهناز دارابیان – علی اشرف درویشیان – گلرنگ درویشیان – بهرام دِزَکی - فریبرز رئیس دانا – بهرام رحمانی - حامد رحمتی – پویا رفویی - کورش رنجبر – قاسم روبین – ناصر زرافشان – محمد زندی - رضا سامانی - رضا ستاری – فاطمه سرحدی زاده – قارن سوادکوهی – پوریا سوری – فخری شادفر – فاطمه شاه نظری - فریاد شیری – سیما صاحبی (پوینده) – سیدعلی صالحی - پرویز صداقت – علی صداقتی خیاط – حسین صفاری دوست - حسن صفدری – محمدحسین طهماسب پور (شهرک) – رضا عابد – ری را عباسی - علی رضا عباسی – علی عبداللهی – دلارام علی – حسین فاضلی – احمد فتحی - آزاده فرامرزی ها – عزت قاسمی – علی قنبری – ناهید کبیری - نسیم کلهری - منیژه گازرانی – سعدی گل بیانی – محمد مالجو – حسن مرتضوی – اکبر معصوم بیگی - داریوش معمار – انوشه منادی – فریبرز منصوری - نسترن موسوی – روح اله مهدی پور عمرانی - محمدحسن نجفی – منیژه نجم عراقی – طلا نژادحسن - فرشته نظریان – حسین علی نوذری - علی رضا نوری – مازیار نیستانی – ناصر وحدتی – امیر یعقوب علی.

يادی از:دهخدا،آدميت،ايرج افشار،احمد تفضلی،سپهری