نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۱ اسفند ۱۵, سه‌شنبه


زنان میهن ؛ نه به " تمکین " * از نظام مرد سالارِ دینی
به بهانه هشت مارس
محمود خادمی
 زنجیرهای اسارت بار و تحقیر کنندهِ احکام شریعت آخوندی ؛ سنت های عقب مانده مذهبی ؛ فرهنگ مرد سالارانه دینی و آداب و رسوم سنتی و تعصبات جنسیتی از مهمترین موانع در مسیر آزادی و رهائی زن و همچنین وضعیت رنجبار کنونی ؛ زنان ایران  می باشد . و البته قدرت حکومت دینی ؛ نخستین و بی واسطه ترین خشونتی است که در این 34 سال که از عمر ننگین این رژیم گذشته است ؛ پیوسته علیه زنان میهن مان اعمال می شده است . بعلاوه خشونت و سرکوب زنان بخشی جدائی ناپذیر از دکترین امنیتی این رژیم دینی میباشد  . یعنی نظام دینی از خشونت و سرکوب زنان بعنوان ابزاری برای تحقیر ملی و روانی کل جامعه استفاده می کند .
 همچنین نظام سیاسی حاکم بر کشور ما یک نظام دینی ــ آنهم از نوع شیعه ــ است که با فرهنگ سنتی و عوامانه مردم گره خورده است . این نظام سیاسی ــ دینی ریشه اصلی نظام تبعیض و نابرابری و تحقیر علیه زنان و عامل اصلی سرکوب عریان آنان در کشور میباشد .
یعنی بخش بسیار گسترده ای از نظام تبعیض و نابرابری علیه زنان ریشه در احکام و موازین فقهی ــ حقوقی این نظام دینی دارد ؛ که البته فرهنگ مردسالارانه حاکم بر جامعه ایران آن را تثبیت و تحکیم کرده است . بطوریکه با یقین می توان ادعا نمود که بدون پشتوانه چنین فرهنگی و بدون همدستی مردان و زنان معتقد به این فرهنگ ؛ این رژیم نمی توانست اینگونه زنان کشور را از حقوق شهروندی خود محروم نماید .
بر پایه فقه شیعه زنان موظف به فرمانبرداری از شوهران خود میباشند . این فرمانبرداری در اصطلاح فقهی " تمکین " نامیده می شود . که بر دو نوع میباشد .
1 ) تمکین خاص : که مربوط به اطاعت کامل زن از مرد در مسائل زناشوئی است که بر اساس آن ؛ زن باید در مقابل درخواست سکس مرد ــ در هر شرایطی و هر زمانی ــ تسلیم محض باشد .
امام جعفر صادق : ..... زن باید خود را از بهترین بوهای خوش معطر کند و بهترین لباسش را بپوشد و خودش را به بهترین زینتی که دارد بیاراید و هر صبح و شام خود را به شوهرش عرضه کند ( توضیح المسائل قم ــ محمد تقی بهجت )
2 ) تمکین عام : اطاعت کلی زن در کلیه اموری که به زندگی مشترک شان مربوط می شود . در تمامی این موارد جلب رضایت شوهر وظیفه زن می باشد .
 آیت الله خمینی در کتاب تحریر الوسیله می گوید : از جمله حقوق شوهر به گردن زن این است که او را اطاعت کند و از فرمان او سر نتابد و بدون اذن او از خانه اش بیرون نرود ؛ هر چند بدیدن خویشاوندانش و حتی عیادت پدرش و مجلس ختم او باشد . بلکه در حدیث آمده است که او حتی در مقابل شوهرش هیچ اختیاری در مال خودش ندارد و بدون اذن شوهرش نمی تواند مال خود را صدقه بدهد ؛ یا به کسی ببخشد و یا نذری کند .
این احکام فقهی قرون وسطائی که به پشتوانه قوانین مدنی در کشور رسمیت می یابند ؛ به موقعیت تضعیف شده و نابرابر زنان در برابر مردان دامن می زند .
ماده 1105 قانون مدنی : در روابط زوجین ــ زن و شوهر ــ ؛ ریاست خانواده از خصایص شوهر است . مطابق قوانین نظام جمهوری اسلامی زنان سرکش از اطاعت شوهر ــ که مطابق فرهنگ آخوندی به آنها " ناشزه " گفته میشود  ؛ نمی توانند از " نفقه " شوهر ــ منظور هزینه ای است که بابت گذران زندگی ؛ از طرف مرد به زن پرداخت می شود ــ ؛ برخوردار شوند . یعنی زن چاره ای جز اطاعت از رئیس خانه یعنی شوهرش ندارد .
بر اساس گزارشی از مرکز آمار ایران ؛ 370 هزار پرونده در خلال سال 1380 تا سال 1389 مربوط به سرپیچی زن از دستورات شوهر یعنی " تمکین " در دادگاههای خانواده ثبت شده است . این نشان میدهد که همه روزه تعداد زیادی از مردان ایرانی بدادگاه خانواده مراجعه میکنند تا حکم اطاعت زنان خود را از دادگاه بگیرند .
ماده 1114 قانون مدنی : محل زندگی و مسکن را مرد تعیین می کند و لزوم کسب اجازه از شوهر به منظور دریافت گذرنامه برای خروج از کشور ضروری است . و قوانین دیگر ........
متأسفانه بسیاری از زنان ایران , حتی بسیاری از زنان مدرن ؛ امروزی و معتقد به برابری زن و مرد ؛ هم آگاهانه و یا نا آگاهانه در چارچوب همین احکام و موازین سنتی رفتار می کنند و رفتار و زندگی خانوادگی خود را بر این اساس تنظیم می نمایند .
از طرف دیگر ؛ اگر چه در طول تاریخ ؛ روحانیت شیعه همیشه شریک و توجیه گر مظالم و ستمگریهای حکام و سلاطین علیه مردم و بویژه زنان بوده اند. ولی از آنجا که خود مستقیما" در قدرت شرکت نداشته و بعبارتی قدرت در سایه بوده اند ؛ هیچوقت تاریخ از آنان چهره جلاد و زن ستیز به ثبت نداده و کینه و دشمنی تاریخی آنان با زنان مانند امروزه عیان و هویدا نشده بود . اکنون روحانیون و آیت الله ها خود قدرت حکومتی را در اختیار دارند . و وظیفه اصلی آنان حفظ این حکومت است بهر قیمت و هر جنایتی . یعنی وظیفه آنان ؛ آشکارا حفظ سلسله مراتب دستگاه دینی و بخدمت گرفتن شریعت برای توجیه و مشروعیت بخشی به نظام حاکم است .
بنابراین با تشکیل نظام دینی در ایران ؛ کار اصلی آخوندها تفسیر و تبیین دین بر اساس مصالح و منافع قدرت حاکم بوده است . یعنی روحانیت در ایندوره ؛ برای توجیه عملکردهای رذیلانه این رژیم بسیاری از احکام فقهی و سنت های دینی را کارکردی سیاسی بخشیده است .
 یعنی احکام و قوانین شرعی و فقهی که اساسا" باید کارکرد دینی داشته و برای رستگاری آخرتی فرد بکار روند ؛ بخاطر منافع قدرت و تثبیت حاکمیت دینی ــ به یمن تفسیر و تبیین آخوندی ــ کارکردی سیاسی پیدا کرده اند و متولیان نظام دینی برحسب مصالح و مصلحت های نظام کارکرد سیاسی این احکام را برجسته میکنند .
مثلا" مفاهیم و واژه هائی مانند عفت ؛ عصمت ؛ طهارت ؛ حجاب و ..... که مفاهیمی اساسا" دینی و اخلاقی اند به یکباره با تفسیر و تبیین نظام آخوندی وارد قلمرو سیاست میشوند و به ادعای آنها ؛ وسیله و ابزارِ دشمن ــ بخصوص شیطان بزرگ ــ برای تضعیف نظام مقدس دینی تبدیل می شوند !! . کما اینکه واژه هائی مانند کافر ؛ ملحد ؛ منافق و .... که به رابطه فرد و خدا مربوط می شود و به معنای دشمنی و مخالفت با خداوند است ــ و فرد خاطی باید در آخرت و در پیشگاه خدا مورد داوری قرار بگیرد ــ هم معنای دشمن قدرت و حکومت دینی پیدا میکند ــ . بعبارتی این مفاهیم و واژه های دینی ؛ توسط نمایندگان خدا در روی زمین ــ  برای حفظ قدرت ــ ؛ معنی زمینی یافته و  زیر پوشش دین در خدمت حفظ قدرت قرار می گیرند .
بنابراین وقتی دین سیاسی میشود و مفاهیم دینی و اخلاقی کارکرد سیاسی می یابند ؛ مبارزه با بد حجابی و امر به معروف و نهی از منکر ــ که هر روز به بهانه آن زنان کشورمان را در خیابان و خانه مورد تحقیر و سرکوب قرار میدهند ــ به امری سیاسی بدل شده و هدف متخلفین و مخالفینِ امر حجاب توطئه به نفع استکبار جهانی برای تضعیف پایه های نظام دینی ؛ اعلام میشود !!! ؛ بنابراین سرکوب و مقابله با زنان مشروعیت دینی می یابد . یعنی رژیم باید به خاطر سرکوب بیشتر زنان از پول غارت شدهِ مردم ؛ وزارت خانه مخصوص سرکوب زنان تأسیس کند ؛ پلیس ویژه امر به معروف ؛ پلیس ارشاد ؛ بسیجی و لباس شخصی به خیابانهایِ شهرها گسیل شود ؛ سازماندهی و راه اندازی شود تا بدین ترتیب با ایجاد ترس و وحشت از ورود زنان آزاده کشور به عرصه های مبارزه جلوگیری شود .
آیت الله احمد علم الهدی امام جمعه مشهد و رئیس ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر با بیان اینکه برخی ایراد می گیرند و میگویند ؛ چرا دختران و زنان بد حجاب را خاکریز دشمن و سرباز پیاده نظام آمریکا میدانید گفت : دشمن میخواهد با بد حجابی سفره دین را از زیر پای جوانان ما جمع کند و هنگامی که دین از مردم گرفته شد از انقلاب و اسلام جدا میشوند ؛ در آنصورت اسلام را براندازی میکنند . یعنی مبارزه با بدحجایی و گسیل مزدوران به خیابانها برای سرکوب زنان در واقع بخاطر ترس از براندازی حکومت آخوندها می باشد .
یعنی وجه دیگر سرکوب و تبعیض علیه زنان در نظام جمهوری اسلامی ؛ سیاسی است و به حفظ قدرت مربوط میشود . در این وجه ؛ سرکوب دائمی و سیستماتیک زنان قبل از اینکه ریشه در دیدگاههای ارتجاعی و قرون وسطائی آخوندها و سردمداران نظام داشته باشد ؛ ریشه در دکترین امنیتی ــ دکترین زهر چشم گرفتن ــ دارد که نا امن کردن جامعه و زهر چشم گرفتن از جامعه معترض به رژیم و بخصوص جلوگیری از حضور زنان در عرصه های سیاسی ؛ اجتماعی هدف آن می باشد . یعنی این سرکوب و زن ستیزی آخوندها ارتباطی تنگاتنگ با اقتدار و تثبیت قدرت و یا تزلزل آن دارد و رژیم خوب میداند که هرگونه عقب نشینی از قوانین  سرکوب گرایانه علیه زنان همانا و تزلزل و بی ثباتی یایه های حکومتش همان .                        
در واقع این رژیم سرکوبگر و ضد مردمی هر زمانی و بهر دلیلی قصد سرکوب و نسق گرفتن از جامعه را داشته باشد ؛ زنان به بهانه واهی بد حجابی و یا اتهام های اخلاقی ؛ قربانیان اول و اصلی این پروژه سرکوبگرانه هستند و رژیم با سرکوب و خشونت عریان علیه زنان ؛ رعب و وحشت را به جامعه تزریق و عمومی می کند . 
استبداد دینی حاکم بر کشور از همان آغاز روی کار آمدن اش ؛ با حذف زنان از تمامی عرصه های سیاسی ؛ اجتماعی ؛ هنری و ....... به نابرابری جنسی از جمله در زمینه تحصیل ( محرومیت از 77 رشته دانشگاهی ) ؛ ازدواج ؛ کار ؛ طلاق ؛ حقوق خانواده و ...... صورتی قانونی بخشید و در خیابانها به بهانه های واهی بد حجابی به سرکوب و تحقیر مستمر آنان پرداخت .
امّا علیرغم سرکوب وحشیانه و بی وقفه زنان توسط این رژیم در طول این سی و چند سال ؛ شیر زنان کشورمان از همان آغاز حاکمیت سیاه این رژیم در مقابل تهاجمات سرکوبگرانه رژیم و اراذل و اوباش حکومتی ایستاد و مقاومت نمود .
مبارزه زنان علیه بی عدالتی و تبعیض ؛ علیه سرکوب و تحقیر در این سالیان سیاه پیوسته ادامه داشته و نه تنها خاموش نشده بلکه در جهت تحکیم و تثبیت بیشتر هر روز قوی تر و گسترده تر شده است . بطوریکه امروزه ضمن مشارکت گسترده زنان در جنبش دمکراسی خواهی عمومی مردم ایران شاهد جنبش مستقل زنان برای برابری و رفع تبعیض نیز می باشیم .
در آخر رهایی و برابری زنان در کشور در گرو خارج شدن دین و شریعت از عرصه عمومی و جلوگیری از دخالت دین در حکومت ؛ ترک آداب و رسوم سنتی و  فرهنگ ارتجاعی مرد سالارانه است ؛ امری که با مبارزه مشترک زنان و مردان آزادیخواه محقق میشود . یعنی زنان آزاده کشور تنها با مبارزه مشترک با مردان و شرکت در مبارزه ملی و عمومی همه مردم ایران برای سرنگونی این رژیم است که می توانند به حق و شأن برابر با مردان دست پیدا کنند .
و سر انجام اینکه اولین گام برای رسیدن مردم ایران به آزادی اجتماعی و سیاسی در کشور ؛ برابری زن و مرد ایرانی است . شیشه عمر این رژیم واپسگرا و قرون وسطائی با برابری حقوقی زنان و مردان کشور در هم خواهد شکست و همه مردم ــ زنان و مردان ایران زمین ــ شاهد ایرانی آزاد ؛  آباد و برابری برای همه ؛ خواهند بود .  
8 مارس روز جهانی زن بر همه مادران و زنان و دخترکان ایران با امید و آرزوی آزادی و رهائی برای همه مردم ایران مبارک و گرامی باد .
              
محمود خادمی  ــ  04.03.2013

پاورقی :

*
تمکین : به اطاعت کامل " زوجه " از " زوج " تعبیر می شود  .


استفان هسل: می خواهم ایستاده بمیرم
تراب حق‌شناس
دمکرات راستین وصفی ست زیبنده استفان هسل. برای ما و برای همه کسانی که از آزادی، برابری و عدالت اجتماعی دفاع می کنند و در برابر فاشیسم، نژادپرستی، استعمار و صهیونیسم از دل و جان مقاومت می کنند، استفان هسل یک نمونه بود. این تاریخ و مبارزه اجتماعی و سیاسی و فرهنگی فرانسه است که شخصیتی مانند او را پرورده بود. در این سال های تبعید هر جا سخنی از فلسطین بود او حضور داشت و دلگرمی می داد. اینکه مردی یهودی تبار را در سنین سالخوردگی با اراده آهنین در صدر تظاهرات ببینی که همراه با جمعیت فریاد می زند: "اسرائیل قاتل است" و "زنده باد مبارزه مردم فلسطین" دلیلی قاطع بود بر اینکه هنوز وجدان های بیدار، سرسخت و استوار به حمایت از مبارزه مردمی می پردازند که بیش از 60 سال است مشعل مبارزه آزادیخواهی، ضد استعماری و ضد امپریالیستی را در خاورمیانه، و گاه به نیابت از دیگران، فروزان نگه داشته است. متولد 1917 بود، به گفته خودش سال انقلاب روسیه، که در 17 سالگی (1934) همراه با خانواده از آلمان به فرانسه مهاجرت کرد. فارغ التحصیل دانشگاه معتبر مدرسه عالی نرمال بود. پس از اشغال فرانسه به دست نازی ها (1940) به لندن رفت و به دوگل پیوست. برای شرکت در مقاومت مسلحانه به فرانسه بازگشت. به اسارت نازی ها درآمد و به ارودگاه های کار اجباری و مرگ فرستاده شد. از آنجا فرار کرد و دوباره به مقاومت پیوست. پس از جنگ، در 1948 یکی از تدوین کنندگان بیانیه جهانی حقوق بشر بود. در وزارت خارجه فرانسه منصب سفیر داشت و این عنوان را تا به آخر حفظ کرد. در 1967 که جنگ اسرائیل و اعراب صورت گرفت، دریافت که اسرائیل رفتاری تجاوزگرانه و ظالمانه دارد و از آن به بعد بی هیچ دریغی به نفع ستمدیدگان فلسطینی و مبارزه عادلانه شان موضع گرفت. بارها به رغم اکراه و کارشکنی های مقامات اسرائیلی از سرزمین های اشغالی دیدن کرد و مشاهدات خود را از فاجعه ای که در فلسطین جاری ست به اشکال مختلف به آگاهی جهانیان رسانید. در سال های اخیر از بنیانگذاران "دادگاه راسل در باره فلسطین" بود (1). بیدلیل نبود که انجمن نمایندگی نهادهای یهودی فرانسه (کریف) از اینکه از سخنرانی استفان هسل در مدرسه عالی نرمال جلوگیری شد و مانع آزادی بیان او گردیدند ابراز خوشوقتی کرد و از کسانی که بر وزیر آموزش عالی (در دولت سرکوزی) فشار آوردند سپاسگزاری نمود. این کسان عبارت بودند از چهره های برجسته صهیونیسم در فرانسه مانند برنار هانری لوی، فینکل کراوت و کلود کوهن تانوجی و دیگران. این اجتماع که قرار بود به حمایت از فلسطین برگزار شود لغو شد ولی به جای آن در همان ساعت و در همان نزدیکی، در میدان پانتئون، میتینگ بزرگی برپا شد (18 ژانویه 2011). تاثیر این میتینگ به مراتب بیش از آن جلسه بود و 300 نفر از شخصیت های فرانسوی و اسرائیلی لغو آن جلسه را محکوم کردند (2). باید در آن هوای سرد می بودی و عزم استوار این سالخوردهء آینده نگر را می دیدی که کلاه سرخ رنگ سنتی انقلاب فرانسه را بر سر کشیده و با کلام آتشین و صمیمی خود از پرنسیپ های شورش محرومان و مقاومت در برابر خفه کنندگان آزادی سخن می گوید. استفان هسل از کارزار بایکوت اسرائیل نیز قاطعانه دفاع می کرد و از همین رو مورد حملات بیشرمانه صهیونیست های ریز و درشت بود. استفان هسل به مبارزات اجتماعی زحمتکشان فرانسه و جهان توجه فراوان مبذول می داشت و با بیانیه ها و سخنان خود و با استفاده از اعتبار کم نظیری که در جامعه فرانسه داشت در حمایت از محرومان، مهاجران بدون کارت اقامت، بازنشسته ها و نیز علیه سرکوزی موضع می گرفت. در فرهنگ اصطلاحات چپ، او اصلاح طلب بود و جانبدار عدم خشونت، که به نافرمانی عمومی و شورش فراخوان می داد. یکی از برجسته ترین موضع گیری های او نگارش کتابی پر مغز، ابتکاری اما کم حجم بود که در سال 2010 با عنوان "برآشوبید!" منتشر شد و در فاصله اندکی میلیون ها نسخه از آن به فروش رسید و به زبان های متعدد ترجمه گشت (3). موفقیت بی نظیر (4) این فراخوان به اعتراض و شورش، باعث شد که وی فراخوان دیگری در ادامه آن تحت عنوان "دست به کار شوید!" منتشر کند. استفان هسل شاعر، دیپلمات، مبارز سیاسی، مدافع سرسخت حقوق بشر می کوشید تجسم ارزش های والای انقلاب فرانسه و شورای ملی مقاومت ضد فاشیستی این کشور باشد. فراخوان "برآشوبید!" در واقع به مانیفست تظاهرات وسیعی بدل شد که در اسپانیا و آمریکا به اشغال خیابان ها و میادین عمومی انجامید و حادثه مهمی را در مبارزات اجتماعی ستمدیدگان در آغاز قرن بیست و یکم رقم زد. وی در حمایت از مبارزات مردم تونس و مصر و جاهای دیگر موضعی مستحکم داشت و انقلاب توده ای در این کشورها را الهام بخش مردم اروپا و در راستای آرزوها و چشم اندازی می دانست که برای جامعه بحران زده بشری تصور و تبلیغ می کرد. من بر می آشوبم، تو بر می آشوبی، او بر می آشوبد، ما بر می آشوبیم... مقاومت خلاقیت است، خلاقیت مقاومت است. در باره او که دیروز 27 فوریه خاموش شد بسیار نوشته و می نویسند، و به نظرم از نقش همسرش کریستیان نیز در مبارزه پیگیر او نباید غافل بود. چنانکه باید به نقش مادر او هلن هم اشاره کرد که هسل هر بار که از عشق سخن می گفت و شعری به آلمانی از شعرای مورد علاقه اش زمزمه می کرد، یاد او را گرامی می داشت. برای هسل مادر او سمبل عشق و گستاخی و آزادمنشی بود. خانم لیلا شهید سفیر فلسطین نزد اتحادیه اروپا در بزرگداشت استفان هسل می گوید: "آخرین بار طی سفری کوتاه که به بروکسل آمده بود تا در صدمین سال اعطای نخستین جایزه نوبل به هانری لافونتن شرکت کند او را دیدم و طبق معمول از او درخواست کردم که خود را زیاد خسته نکند و بیش از حد دعوت ها را نپذیرد... جواب داد: "منظورت چیست؟ من می خواهم تا آخرین لحظه زندگیم فایده ای داشته باشم. من می خواهم ایستاده بمیرم." متوجه شدم که چقدر حق با اوست و به او گفتم: "تا آخرین لحظه زندگی ات مفید بمان. این بهترین درسی ست که تو می توانی به ما بدهی". فکر می کنم که او خود درس بزرگی بود برای همه کسانی که او را می شناختند و نیز آنان که او را نمی شناختند. از طریق نوشته ها و کردارش از مقاومت ضد نازی گرفته تا دفاع از توده فقرا و دفاع از ملت فلسطین. استفان هسل را همگان به عنوان پشتیبان ملت فلسطین می شناختند. او پشتیبان همه کسانی بود که ایستاده، فراتر از ملیت و هویت فرهنگی، سیاسی یا ایدئولوژیک خود برای کرامت و حیثیت انسانی مردمان مبارزه می کنند. ملت فلسطین آخرین ملتی ست که علیه استعمار می رزمد. برای استفان که برای حق آزاد زیستن مبارزه می کرد بدیهی بود که بر ضرورت پایان گرفتن اشغال نظامی اسرائیل که 45 سال است ادامه دارد تاکید ورزد. وقتی 15 سال پیش تصمیم گرفت وضعیت سلطه اسرائیل بر فلسطین اشغالی را همراه با همسرش از نزدیک ببیند متوجه فاجعه رسوای این اشغالگری شد که دنیای غرب نسبت به آن بی تفاوت است." لیلا شهید می افزاید "چیزی که کمتر کسی می داند فروتنی عظیم اوست. نوعی فروتنی فلسفی. درک او از زندگی درک یک انسان بود که در دنیایی به سر می برد با مردان و زنانی دیگر. با توانایی ناشی از این فروتنی، عشق به دیگران و بازتاب آن بود که او توانست تا 95 سالگی مبارزه کند. چیزی که از آن بسیار متاسفم این است که درست 2 هفته پیش از آخرین اجلاس "دادگاه راسل در باره فلسطین" که خودش همراه با حقوقدانان، روشنفکران و مبارزان دیگر پایه گذاری کرده بود از میان ما رفت. روز 16 و 17 مارس که در آخرین اجلاس گرد هم می آییم، فقدان او را بیش از پیش احساس خواهیم کرد. ما خواهیم کوشید به سبک دادگاه عقیدتی ژان پل سارتر در باره ویتنام بر حقوق همه خلق ها و حقوق خلق فلسطین تاکید ورزیم." (برگرفته از نوول ابسرواتور نوشته سلین لوساتو 27 فوریه 2013) سطور فوق را که می نوشتم چهره مردی در ذهنم بود که دست کم سه نقطه مشترک با استفان هسل دارد: سالخوردی سرموضعی، مدافع حقوق بشر و پشتیبان دیرین مبارزات همه جانبه مردم فلسطین، علی اصغر حاج سید جوادی. لذا این نوشته را با احترام به او و قدرشناسی به پایان می برم.
--------------------------------- 1- پیرامون دادگاه راسل در باره فلسطین و نیز پشتیبانی جمعی از روشنفکران ایرانی از آن رک به دو لینک زیر: http://www.peykarandeesh.org/felestin/Russell-Tribunal-on-Palestine.html http://www.peykarandeesh.org/felestin/Russell-Tribunal-on-Palestine-Poshtibani.html 2-
http://blogs.mediapart.fr/edition/soutenons-stephane-hessel-et-les-pacifistes-de-la-campagne-bds/article/140111/le-crif-r 3- به زبان فارسی سه ترجمه از آن منتشر شده با نشانی های زیر: http://mllliran.perso.neuf.fr/2013/INDIGNEZ_VOUS_PERSAN.pdf http://akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=44074 و مجله آرش شماره 107 ص 17. ناگفته نگذاریم که جای ترجمه ای کامل و درخور از آن همچنان خالی ست. 4- http://www.peykarandeesh.org/free/555-sarzaminenefrat.html
 
دریاد وزنده یادِ روزنامه نگارِدلیر، کریم پورشیرازی
احمد رناسی 
«دلم به پاکی ِدامان غنچه می سوزد                                                                              
که بلبلان همه مستند وباغبان تنهاست!؟»:امیر مختار کریم پور شیرازی، روزنامه نگارِدلیرکه اومانند همانندانش به دستورودستِ خونریزانِ استبداد،در پی کودتای«انگلیس آمریکایی»28 مرداد،در  زندان محمد رضا شاه به آتش سوزانده شدوجان می بازد، سروده بالا رادرمورد«مصدق»بکاربرده بود، درروزنامه «شورش»، وبه مناسبت رخ دادی تاریخی !؟                                                
زنده یاد ونام کریم پورمُد یر وموءسس روزنامه ی شورآفرینِ«شورش» بود، که درسوم بهمن 1329آن روزنامه رابنیاد نهاد وبا دعوت ازباشندگانِ«ایران زمین »،زیر ِرهنمودی   چنین گونه که«ملت ایران رابه شورش وانقلاب خونین»فرا می خواند!                              
ازجمله درشماره ای برخوردتند به خاندانِ پهلوی وبه ویژه«اشرف» خواهردوقلوی محمد  رضا شاه داردوپرداختن به زندگی عیاشی وآلوده گی های دیگری ازاو، ویادآورکه ازمالِ مردمِ کُور وکچل وبی سواد کنَده می شود و نارسایی های اجتماعی راازاین دیدگاه مورد بررسی واوراننگِ سرزمین ایران میخواند، که درتاریخ برخوردارازفرهنگ غنی بوده است وسپس هشدارکه، مردم به خیزبرخواهند خاست، واین خانواده راهمچون خاندان «لویی شانزدهم» پادشاه فرانسه، به زیر خواهند کشید!                                      اوضمن برشمُری آلودگیها یی برای اشرف پهلوی ودرباریان، تنگدستی هاوپس مانده گی های جامعه راازاین دیدگاه بر می شُمرد وهم سنجی هایی دارد خاندان پهلوی راباخاندان ودرباریانِ فاسد کشورهای عربی، نیزاز«احمد شفیق عرب»معشوقه اشرف سخن به میان می آوردودخالتهای اشرف درکارهای دولتی به سود اوودیگراینگونه افشاگریهابرای دیگر خواهران شاه نمودن!                                                                              
اواز«قانون اساسی»ودست آوردهایش سخن گفتن وبراین بودن که بایست«باکلنگ وتیشه وچکش وداس و...» ازآن دفاع نمود، وسخت به شاه ووابستگانِ انگلیس ودیگرمزدوران بیگانه می تازد وروی به محمد رضا شاه که«هزارمرتبه جای دریغ وآوخ نیست / که شاه حامی چاقوکشان بی مخ»می باشد!؟                                                                          زنده یاد ونام کریم پور شیرازی، زادگاهش اصطهبانات فارس ودر1300شمسی پای به جهان گذاشت وازدوویژه گی«ملی مردمی»برخورداری همه جانبه داشت، وبنابرچنین دیدگاه، هم به چپاولگران بومی وبیگاه می تازیدوهم جانانه به مصدق وباورمند به نهضت ملی وفاداروازهمان آغازودرهمه عمرکوتاه 35 سال وزمانی که پای درزندگی «سیاسی اجتماعی» می نهد. اودرپی پایان دهی به دوران دبیرستان، به مدرسه ی نظام روی می آوردوسپس به دانشکده ی حقوق وپس ازآن واردجَرگه روزنامه نگاران درآمدن ودریافت امتیاز روزنامه«شورش»وبیانگری دیدگاهِ پیشینیانی چون«عشقی، محمد مسعودو...»را پی می گیرد وسرنوشتی چون آنان، ازسوی زشتکاران خون ریزبه دست می آورد!؟                
اگر چه افشاریهای دلیرانه بازبانی تند ش، بازتاب تهدید درباریان وپیرامونیان اشرف پهلوی رابا خود  می آورد، ولی اوهرگزپای پس نمی نشاند وبه رضا شاه ومحمد رضاشاه وخاندان پهلوی همواره تازیدن، ازجمله روز 25 مرداد1332وفرارشاه وپرداختن به آن فرارومی نویسد«نگذارید به فلسطین»اورا برند، که اشاره ای تاریخی بود به بردن«سید ضیاءالدین طباطبایی»که پس ازبرکناری اش توسط احمد شاه، انگلستان اورابه فلسطین بُرد برای روزی که بتواند اورا بکارگیرد!؟                                                                 آنچه زبان تاریخ درمورد این روزنامه شجاع سخن می گوید،مبنی براین استکه کریم پور درپی کودتای 28 مرداد پس ازمدتی پنهان بودن، دستگیر می شود وبه زندان وشکنجه و به آتش کشیدن پیکره ی سخت آسیب دیده اش راباشکنجه های مرگبارونیزبرروی اوپالان نهی وسواراوشدن، که حتی«شعبان جعفری» نیز درمصا حبه اش با خانمِ«هُماسرشار»، بُروزمیدهدوآشکارا می گوید که اورادرزندان مجرد،درپی شکنجه وسواراوشدن وسیخُنک زدن سربازان وسپس برروی او لحاف و...می اندازند، واوراآتش می رنند!؟                      
مدتی کودتا گران کشته شدن اووچگونگی آنرا پنهان میدارند، تااینکه درروزنامه هایی از این رویدادِجان سوز،بگونه ی ابهام آمیزسخن میدارند،که اودرزندانِ«جوارسلُول مصدق» زندان بوده ودست به خود سوزی وخود کشی می زند! یا«هوچی گران دستگاه»جارزدن که باگرفتن بخاری ازداریوش فروهروآلوده کردن پارچه به نفت، خودرا آتش می زند!؟   تاریخ کشته شدن  وبه خاک سپاری زنده یاد کریم پورناروشن است، چون پاره ای جان باختن اورادر17 اسفند میدانند وبرخی هم 24 اسفند وبراین بودن که کوتاگران خون ریز، اورا پنهان ازبستگان ودوستان ومردمی که اورا دوست می داشتند، به خاک سپرد ند!؟      
نقش تودرزمانه بماند چنانکه هست!          
 
17اسفند 1391
 
 

رگرامیداشت8مارچ،روزجهانی زن،اتحاد زنان آزادیخواه برگزارمی کند


International Women's Day (8 March) is a global day celebrating the economic, political and social achievements of women past, present and future.درگرامیداشت8مارچ،روزجهانی زن،اتحاد زنان آزادیخواه برگزارمی کند


هشتم مارچ روزجهانی زن برتمامی زنان مبارز،برتمامی زنان
کارگروزحمتکشِ ایران وجهان فرخنده باد
درگرامیداشت8مارچ روزجهانی زن
اتحاد زنان آزادیخواه برگزارمی کند
گفتگووبحث آزاد درپالتاک
خشونت وستم برزنان،نمادها وراهکارها
شنبه 9 مارس 2013

سخنرانان:سارا نیکو،سهیلا دهماسی،سوما کاویانی،نورایمان قهاری-دکترروانشناس
http://www.siahkal.com/zanan/EZA-Paltalk-20130309.pdf
پژواک مارش شورش گرسنگان،با فریاد "برخیز ای داغ لعنت خورده"،خیابانهای ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا را در نوردیده است. حضور صدها هزار تن از زنان مبارز در صفوف توده های به پاخاسته منطقه که پرچم پیکار بر علیه ظلم و ستم و فقر و سرکوب رژیمهای وابسته به امپریالیسم را برافراشته اند، تیری ست در قلب امپریالیستها و همه مرتجعینی که در طول دهه های متمادی، زن ستیزی ویژگی بارز سلطه آنها بر جان و مال توده های منطقه بوده است

باشد که حضور قدرتمند زنان در این جنبش های عظیم که نشانی از اصالت جوهر انقلابی آنهاست، راه رهایی خلقهای تحت ستم خاور میانه را از طریق یک انقلاب اجتماعی ظفرمند بر علیه سلطه جهانخواران بین المللی هر چه هموارتر سازد

نگارش:اتحاد زنان آزادیخواه

اما هنگامی که زن آگاهی طبقاتی خود را باز می یابد و همراه مردی که آگاهی طبقاتی خود را باز یافته است ، آن چنان آگاهی و شناختی که او را به در هم کوبیدن نظام فاسد طبقاتی وا می دارد ، دیگر او یک "زن" با معیار های ارتجاعی نیست.  بلکه "انسانی" است آگاه و به ساختن نظامی می پردازد که در آن "انسان" مقام راستین و شکوه شایسته خود را باز یابد.  او با آگاهی از تمام مشکلات ، قدم به راه می نهد و در راه آرمان والای خود از هیچ دشواری هراس ندارد.  زن انقلابی و مرد انقلابی هنگامی که در سنگر مبارزه قرار می گیرند انسان هایی هستند که به رستاخیز خود رسیده اند.  آنها برای ایجاد جامعه ای مبارزه می کنند که در آن این مسئله که به زن چقدر باید آزادی داد – آزادی زن خوب است یا نه – اصولا مطرح نیست.  بلکه همه انسان ها ، زن و مرد یکسان از مزایای زندگی استفاده می کنند و برای پیشبرد آن در کنار هم تلاش و کار میکنند
ازکتاب حماسه مقاومت
نگارش : اشرف دهقانی

http://www.siahkal.com/zanan.htm
منبع این مجموعه؛
http://www.siahkal.com
-----------------------------------------------------------
کلیپ روزجهانی زن هشتم مارچ،ازاتحاد زنان آزادیخواه
https://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=7qZ7Hytk-BQ
تکثیراز جهانگیر محبی

 
هلاله طاهری
 ۹ مارس ۲۰۱۱ (۱۸ اسفند  ۱۳۸۹)

این روزها از آمریکا تا اروپا و آسیا از تحولات سیاسی وانقلاب حرف میزنند. زمین لرزه دو ماهه خاورمیانه –افریقای شمالی هنوز ادامه دارد و شیار های برآمده از آن هر روز عمیق و عمیق تر میگردد. هشت مارس, روز جهانی زن هم که در راهست و امکان بحث و جدل را مهیا کرده تا دنیای خشن و نابرابرمان را بیشتر از هر زمانی زیر زربین بگیریم و وارونگی این جهان را با همه قوانین غیر انسانی آن به چالش بکشیم. هر زنی که احترام در محیط کار میخواهد, که نمیخواهد مورد اهانت خانواده و صاحب کار و پاسبان محل قرار گیرد, که حق انتخاب در همه چیز میخواهد, که بخواهد در تاریکی شب بدون ترس از تجاوز و طمع جنسی تا دیر وقت بیرون بماند, که بخواهد کارش و دستمزدش با مرد پهلو دستی اش در کارخانه برابر باشد, که بخواهد همه جا به او به چشم انسان برابر بنگرند, روز جهانی زن معنا و مفهوم ویژه ای برای او دارد.
          
در ایران جنبش رادیکال و ماگزیمالیست زنان بویژه از یک دهه قبل با جان سختی بسیاری رسا بودن صدا و اعتراض زنان را ممکن ساخته است. زمانی این جنبش وقتی در هشت مارسها حجاب را پرت میکرد خیلی ها از خارج تا داخل ایران انگشت به دهان مانده بودند که این ممکن نیست. وقتی جنبش زنان برابری طلب و آزادیخواه به همراه کمونیستها قطعنامه های هشت مارس را در ملع عام میخواندند خیلی ها از زنان ملی مذهبی تا لیبرال و خارج تحصیل کرده میگفتند که این توطئه است. امروز دیگر خبر از این حیرت و دست به دهان گرفتنها نیست. به نظر میرسد که خیلی ها قبولش دارند و دیگر جا افتاده است. این جنبش حرف خودش را بر زمین سخت ناباروی کوبید. بماند بعضی ها هم این تاریخ و جنبش را به نام خود میخواهند بنویسند. اما ما این را باز به فال نیک میگیریم. مهم این بود که این جنبش با این شعارها متولد شد و وسعت پیدا کرد وشعار همه گیر همه زنان ومردان گردید. در هشت مارس باید این را به همه زنان و مردان آزادیخواه و برابری طلب صمیمانه تبریک گفت.

مدتی ست که دربخشی از جنبش زنان در ایران با پدیده ای به نام "آشتی" روبرویم. آشتی میان فمینیسم اسلامی با زنان سکولار! این البته در تاریخ جنبشهای اجتماعی تازه نیست. سازش, دنباله روی و تمکین نامهای دیگری از همین نوع آشتی هاست. مهرانگیز کار در مقاله ای به نام "ستایشی از حاج خانوم فاطمه کروبی" مانند سایر مفسرین گرایش ملی مذهبی و لیبرال های بیرون و خارج کشور بر "نیاز" به این "آشتی" میان زنان "سکولار" و مذهبی صحه گذاشته است. خانم کار میگوید:" دشوار است باور کنیم که آنها زیر حجاب سفت و سخت برضد ظلم و بیدادی که برخاسته از حکومت خودساخته شان است قیام کرده اند. در نقطه ی مقابل این باور، شاهد بر حضور شجاعانه ی آنها در به چالش کشیدن همان حکومت شده ایم. دیگر نمی توانیم چشم بر آنها ببندیم. این آغاز فصلی از حقیقت و آشتی است که باید آن را ستایش کنیم. ایرانیان و بخصوص زنان به ورود به این فصل نیاز دارند. فصلی است که در آن از تحقیر یکدیگر به بهانه های دین و آئین و پوشاک درمی گذریم و یکدیگر را محترم می شماریم".

تیز هوشی زیادی لازم نیست که "حقیقت" یافته شده امثال خانم کار را دریابیم. ما سالهاست با این بازی موش و گربه جناحهای چند رنگ رژیم آشناییم. همان دروغ آشنای رنگ شده جنبش سبز است که دو سال است خاک سهل است, سم به اعمال و رفتار حرکتهای آزادیخواهانه زنان و جنبش خلاصی فرهنگی جوانان میزنند. این حقیقت همان سازشی ست که یک دهه است در مقابل حرکات خلاف جریان اما ماگزیمالیستی و رادیکال جوانان برای برداشتن حجاب و از بین بردن آپارتاید  جنسی ایستاده اند. بابت آن میلیونها تومان ایرانی و صدهها هزار دلار و یوروی اروپایی خرج مسافرتها و ترتیب ضیافتها و جشنها برای بده بستان های جوایز میگردد تا به جهان بقبولانند که حجاب زنان در ایران و کشورهای اسلام زده "انتخاب" شخصی ست, حقوق زنان "نسبی" است, بعضی از زنان از بقیه "برابرترند", فرهنگها و مذاهب "مقدم" بر "فرد" اند.

خانم کار در جای دیگری از همین مطلب فاطمه کروبی را تابو شکن مینامد و میگوید که ایران به شکستن آن سخت محتاج است. بهتر است نگاهی به جامعه امروز ایران بیندازد و ببیند که تابو شکن چه کسانی اند و چه تابوی شکسته است. اینکه جوانان هر روز به رژیم دهن کجی میکنند وبدحجابی میکنند  تا جایی که کاربا دادن جریمه نقدی فیصله میگردد یا تابوی حاج خانم با چاقچور سبز؟ خانم کار میگوید حاج خانوم "سفت و سخت" حجابش را چسبیده و برای "سرنگونی این حکومت" میجنگد. برای خانم کار نفس جنگیدن با این حکومت تابو شکنی است. کسی هست که نداند دعوای این دو جناح بر سر چیست؟ حاج خانوم با همان فن مدیریت که خانم کار از او تعریف میکند دارد خود را برای مدیریت دولت خودو شوهرش آماده میکیند اما با مدل دیگری از اداره اقتصاد سرمایه داری. حاج خانوم روشنتر از مهرانگیز کار برای آینده سیاسی خود و جنبشش عمل میکند. برای قلع و قمع مخالفین آینده اش از حالا برنامه چیده است. این کار همه دولتهای سرمایه داریست حال عبا به تن داشته باشند یا کت و شلوار. حاج خانم در فردای حاکمیتش مامور گذاشتن چادر بر سر زنان با سر نیزه خواهد شد و یا خیلی چهره ملایم به خود بگیرد مانند زهرا رهنورد کتابهای تفسیر قران در باب اهمیت حجاب و کنترل بر زنان مینویسد. این دو جناح دو سال است که برای کسب قدرت شکم همدیگر را پاره میکنند. تابویی نمیشکنند بلکه نشان میدهند  که در جنگشان بر سر قدرت مصرند. حال بیا و قاضی دعوای اینها بشو و از آنها "انقلابی" هم بتراش!

فمینسم اسلامی بهترین مهمل اسلام سیاسی در دنیای امروز است که در به انقیاد کشاندن و کنترل کردن مبارزات مستقل زنان دست کمی از رژیمهای حاکم در کشورهای اسلامزده ندارد. بیهوده نبود که احمدی نژاد در کنفرانس زنان مسلمان دوآتشه از فمینیسم اسلامی دفاع کرد. "حاج خانوم" خانم مهر انگیز کار از همین جنس است مگر ایشان خلاف آن را ثابت کند. حاج خانوم کروبی اگر سر کار بیاید تحفه ای بهتر از چهار زن نماینده مجلس در دولت کنونی نخواهد بود. او و شوهرش همینکه به قدرت برسند بساط اسلام ناب محمدی را برای زنان در جامعه میچینند که دمار از روزگار هر زن و مرد آزادیخواه خواهان حق آزادی پوشش و از بین بردن آپارتاید جنسی میگیرند.

باید انسان بویژه در جایگاه یک فعال زن خیلی افت کرده باشد که در آستانه هشت مارس بعد از آنهمه مبارزات و قهرمانی های هزاران انسان برای رسیدن به آزادی و برابری و مبارزه با قوانین زن ستیز اسلامی به " حاج خانوم سفت وسخت" چاقچور بسر درود بفرستد و او را در کنار مبارزین حقوق زن قرار دهد. "سکولاریسم" نوع مهرانگیز کار انگار پرنسیپ و الفبای آزادی و رهایی را فراموش کرده است و حاضر است زیر عبا و چادر جریانات اسلامی برای جدایی دین از دولت, آزادی پوشش, لغو اعدام, آزادی در انتخاب دین؛ آزادی و انتخاب در آمیزش و روابط جنسی بجنگد. یا "شاید" هم ایشان فکر میکند که همه این خواسته ها را میتوان در قانون اساسی جمهوری اسلامی حاج خانوم و شرکا گنجاند. هرچه هست این سر گیجه هواداران "آشتی" چه در داخل ایران و چه در خارج هیچ ربطی به جنبش واقعی سکولار زنان ندارد. 

در آستانه این روز مهم به همه زنان ومردان, همه جوانانی که برای حق آزادی های وسیع سیاسی, لغو آپارتاید جنسی و لغو قانون اساسی زن سیتز جمهوری اسلامی, و لغو حجاب مبارزه کرده و میکنند, به همه فعالینی که برای این امرمهم جانشان به خطر افتاده و در کنار جنبش کارگری و جنبش جوانان برای خلاصی فرهنگی و همراه با کمونیستها متحدانه راهشان را پیش میبرند, به همه فعالینی که به جنبش سبز و سیاه و حقه بازیهای این و آن گروه فکری در حکومت و در اپوزیسون اسلامی نه محکم گفته اند و خواست و مطالبات زنان را به پرچم وکرسی این وآن دسته نفروخته اند درود میفرستم! بدون شک راه رهایی واقعی برای رسیدن به یک زندگی بهتر و برابر با این صف ممکن است!

زنده باد هشت مارس!

منبع: نشریه اکتبر
آموزش رایگان، خواست دانشجویان رادیکال در کبک
سیامک ستوده
فوریه 2013
درست اندکی پس از آنکه  رئیس دولت ایالتی کبک در پایان کنفرانس دو روزه آموزش عالی با اطمینان اعلام کرد "دوره ناآرامی ها در کبک به سر رسیده"، صف پیکارجوی دهها هزار دانشجوی کبکی که با پلیس درگیر شده بودند، شهادت به چیز دیگری می داد: اینکه نا آرامی و مبارزه برای آموزش رایگان تازه شروع شده است.
دور جدید مبارزات پرشکوه دانشجویان کبک سه شنبه 26 فوریه، بدنبال اعلام افزایش 3 در صدی شهریه دانشجویی توسط دولت تازه به قدرت رسیده ناسیونالیست کبک از حزب جدائی طلب کبکوا آغاز شد. سال گذشته در اواسط فوریه بود که دانشجویان کبک در برابر مصوبه دولت ایالتی لیبرال مبنی بر افزایش 1625 دلاری شهریه طی 5 سال بعدی با قدرت ایستادند و با جلب همدردی مردم قادر شدند تا با در آمیختن خواست های صنفی خود با خواست ها و مطالبات اقشار دیگر، جنبش خود را به یک جنبش اجتماعی پر قدرت تبدیل نموده، دولت ایالتی را علیرغم سرسختی بی نظیری که از خود نشان میداد، بطور خفت باری به عقب رانده، حتی موجب شکست آن در انتخابات بعدی بشوند. اکنون هر چند دولت کنونی به رهبری خانم پولین ماروا با افزایش 70 دلاری در سال، چیزی معادل یک پنجم افزایش مورد درخواست دولت قبلی، موافقت کرده است، با اینحال، این درجه از افزایش سالیانه شهریه نیز مورد موافقت دانشجویان قرار نگرفته. دانشجویان کبک که در سال گذشته با رادیکالیسم، مقاومت و مبارزه پیگیرانه در راه تحقق خواست های خود توانستند طی مبارزات پرشکوه خود دولت لیبرال را به عقب بنشانند، انتظار می رود که با درس گیری از تجربه گذشته، اینبار، حتی پیگیرانه تر از پیش به مبارزه در راه خواست های خود بپردازند. هم اکنون، حتی مارتین دو ژاردین، رهبر پر جمعیت ترین فدراسیون دانشجویی کبک که در کنفرانس دو روزه اموزش عالی شرکت کرده بود، افزایش 70 دلاری دولت را که رقمی بسیار کمتر از افزایش دولت قبلی می باشد با قاطعیت رد نموده، آنرا غیر قابل قبول اعلام کرده است.
تظاهرات روز سه شنبه 26 فوریه که بدنبال اعلام یک اعتصاب عمومی دانشجویی به دعوت ای. آ. اس. ای، رادیکالترین سازمان دانشجوئی کبک، برپا و در آن دهها هزار نفر شرکت کرده بودند، منجر به زد و خورد های سخت با پلیس و دستگیری 13 تن از دانشجویان و مجروح شدن چندین پلیس شد. در این تظاهرات غیر قانونی که در آن دانشجویان اقدام به بستن خیابان ها و تغییر مسیر اتوبوس ها نمودند، حتی در آن بگفته پلیس دو تن که کوکتل مولوتف در دست داشته اند، دستگیر شده اند. امید می رود در دور جدید مبارزات دانشجویی در سال تحصیلی جدید نیز، دانشجویان کبک، همچون سال گذشته، حتی با پیگیری و رادیکالیسم بیشتری خواست های خود را دنبال نمایند. بخصوص که بحران اقتصاد جهانی که کانادا و کبک نیز، هر چند بدرجات کمتر، ولی بهیچوجه از آن بی نصیب نمانده اند، به فراهم آوردن زمینه برای تبدیل این جنبش به یک جنبش همگانی و برخورداری دانشجویان از حمایت توده ای کمک خواهد کرد. جرمی ببادوین سخنگوی آ. اس. اس. ای در تظاهرات روز سه شنبه اعلام کرد:
 "ما دست از بسیج توده ای بر نخواهیم داشت، ما دست از تظاهرات بر نخواهیم داشت، ما به عملیات خود ادامه خواهیم داد... ما دوباره به خیابانها باز خواهیم گشت..."
این اتحادیه رادیکال که بگفته سخنگویش موافقت 50 هزار دانشجو را برای اعتصاب یکروزه سه شنبه پشت سر خود داشت، نه تنها شرکت در کنفرانس دولتی آموزش عالی برای حل مسئله شهریه را بایکوت کرده بود، همچنین خواستار نه کاهش شهریه، بلکه قطع کامل آن و  آموزش رایگان شده است.



مصر: مقاومت توده ای زنان در برابر تعرض جنسی سازمان یافته
جهان حافظ
    
یادداشت: بهار عربی، انقلاب مصر یکی از مهمترین دستاوردهایش را عیان کرده است. دمل های چرکین قرن ها سر باز کرده و آنچه از لجن و گنداب در دل این جامعه طبقاتی انباشته شده بوده روی آب آمده است. این وضع، ناگزیر مقاومت، شورش و انقلاب دیگری را در آستین دارد با ابتکارهایش، اندیشه ها، سازماندهی ها و دلیری های توده های ستمدیده و به ویژه زنان. کشور مصر که در آن، جنبش زنان در دهه 1930 میلادی به رهبری هدی شعراوی تاثیرات ژرف از خود به جا گذاشته و زنان مبارزی مانند نوال السعداوی و ده ها و صدها تن امثال او پرورده بود، در عین حال در دریای ارتجاع وعقب ماندگی های ایدئولوژیک و طبقاتی غوطه ور بوده است. اکنون به برکت انقلاب این زمینه فراهم آمده تا کارگران و زحمتکشان جامعه به ویژه زنان امکان یایند که این طویله اوژیاس را به نحوی رادیکال از پیش پای تکامل جامعه بروبند.
ویدئوی زیر به حد کافی گویای مبارزه مستقل زنان و خودسازماندهی آن هاست. بدون التماس و دخیل بستن به نهادهای رسمی داخلی و خارجی و بدون آویزان شدن به منجیان لیبرال یا مدعیان چپ. در این جا برخی پلاکاردها و زیرنویس انگلیسی ویدئو را به فارسی ملاحظه می کنید. (ترجمه برای اندیشه و پیکار)

گزارش جهان حافظ برای رییل نیوز از قاهره
روی پلاکاردها از جمله نوشته اند:
تعجب نکن که من دختر هستم و حقم را مطالبه می کنم
زن مصری حق دارد آزادانه در خیابان راه برود
خیابان متعلق به انسان هاست بدون هیچ فرقی بین زنان و مردان
تو حق نداری به من دست بزنی، خیابان متعلق به همه ماست
عدالت، مساوات، آزادی
سکوت ممنوع است و خشم من مشروع
-    مقاومت ابتکاری زنان مصر در برابر آزار جنسی که به صورت جنایت سازمان یافته با حمایت دولت انجام می شود.
-    زنان در دفاع از حق خویش به سازماندهی پرداخته، مجهز به اسپری، قیچی، سوزن، چاقو و حتی کارد به مقابله با تعرض گران برآمده اند.
-    قبل از انقلاب هم تعرض و آزار علیه زنان وجود داشت ولی امروز با باند تبهکاران روبرو هستیم.
-    من از هجوم 30-40-50 مرد با چاقو حرف می زنم. این تعرض نیست. آن ها با چاقو به زنان حمله می کنند. آیا این تعرض است؟ نه. این ها جنایت است.
-    چرا زنان در راهپیمایی چاقو به دست دارند؟ برای آنکه هیچکس نتواند ما را مجبور کند به خانه بازگردیم. برای آنکه هیچکس نتواند ما را وادارد که از ترس در خانه هامان پنهان شویم. ما مصمم هستیم برای دفاع از خود مسلح شویم. اون سگی که جرئت کنه به من نزدیک بشه، تکه تکه اش می کنم! این جنایت ها هماهنگ شده است، این یک بیماری اجتماعی ست و در این جامعه واقعیت دارد. ولی آنچه در حال حاضر روی می دهد جنایت سازمان یافته است.
-    من از کارزار مبارزه با تعرض جنسی حمایت می کنم. ما زنان مصر را آزاد خواهیم کرد!
-    آن مرد می گوید که تجاوز و تعرض به زنان ناشی از طرز لباس پوشیدن شان است. این است که من به عربی و انگلیسی به او گفتم خجالت بکش! به او گفتم آیا کسی لخت از خانه بیرون می آید؟ حتی اگر پوشش او مناسب نیست آیا می خواسته لخت از خانه بیرون بیاید؟ سگ لعنتی! آیا این منش برادرانه است! آن ها این کارها را می کنند تا ما به خانه برگردیم، ولی کور خوانده اند!
-    (مردی می گوید) من دیگه زنم را از خانه بیرون نمی آورم، از ترس تعرض. ما یک مسیر کوتاهی را با مترو پیمودیم و صد بار درگیر شدم. نه، نه.. ما پول نداریم تاکسی بگیریم. اگر از وسایط نقلیه عمومی استفاده کنیم مجبورم او را کنار پنجره بنشانم.
-    (دیگری پاسخ می دهد) نه، نه! چنین چیزی نیست! مصر را اینجوری معرفی نکن.
-    (جهان فاضل هنر پیشه مصری می گوید) هیچکس علنا علیه تعرض جنسی سخن نمی گوید. چرا؟ چون قربانی یک زن است؟ چون زن نباید در صف اول قرار گیرد؟ زن چرا در خیابان است؟ فرض شان بر این است که زنان باید در خانه بمانند و آن ها که در خیابان اند زنان شایسته ای نیستند. این سخن بیش از آنکه جواب مسئله باشد امری غیر قانونی و نادرست است، مردم بیش از آنکه به این سخنان جوابی بدهند آن را به مسخره می گیرند.
-    هیچ مذهبی، هیچ آئین زندگی، هیچ پدری به فرزندانش نمی گوید که این کارها غلط است و بی ربط. هیچ عابری نیست که تعرض علیه زنی را در خیابان ببیند و فکر کند که آن زن می توانست مادر یا خواهر خودش باشد و چنین چیزی نسبت به او رخ دهد. چنین اعتراضی هرگز به میان نمی آید. معمولا می گویند این یک کار فردی ست و همه جامعه یکسره علیه زنان نیستند، حال آنکه تعرض بی هیچ تمایزی صورت می گیرد، زن حجاب داشته باشد، سربرهنه باشد، بزرگ باشد یا کودک. فرقی در میان نیست. من نشستم و با دخترم صحبت کردم زیرا تجاوز و تعرض جنسی حتی بین معلمان و دختران هم رخ می دهد. به بچه های هم سن دختر من. البته او هنوز یک بچه است و از چیزی سر در نمی آورد. اما من با او صحبت می کنم و دخترم هم با من صحبت می کند. ما به او می گوییم همراه با معلمش به توالت نرود.