نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ اسفند ۱۷, شنبه

مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد و من سالها مذهبی ماندم بی آنکه خدایی داشته باشم . ( هنوز در سفرم )

سهراب سپهری من سالها مذهبی ماندم بی آنکه خدایی داشته باشم



مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد و من سالها مذهبی ماندم بی آنکه خدایی داشته باشم .
( هنوز در سفرم )


مدرسه خوابهای مرا قیچی کرده بود . نماز مرا شکسته بود . مدرسه عروسک مرا رنجانده بود ، روز ورود ، یادم نخواهد رفت : مرا از میان بازیهام ربودند و به کابوس مدرسه بردند . خودم را تنها دیدم و غریب . از آن پس و هر بار دلهره بود که به جای من راهی مدرسه میشد .

                                                                            ( اتاق آبی )                                     


نقاشی از سهراب سپهری




روز دهم مه 1940 موتورسیکلت عموی بزرگم را دزدیدیم و مدتی سواری کردیم . دزدی میوه را خیلی زود یاد گرفتیم . از دیوار باغ مردم بالا میرفتیم و انجیر و انار میدزدیدیم . چه کیفی داشت . شبها در دشت صفی آباد به سینه می خزیدیم تا به جالیز خیار و خربزه نزدیک شویم .
تاریکی و اضطراب را میان مشت های خود می فشردیم . تمرین خوبی بود . هنوز دستم نزدیک میوه دچار اضطرابی آشنا میشود 
                                                                           ( هنوز در سفرم )






خانه بزرگ بود . باغ بود و همه درخت داشت . برای یاد گرفتن ، وسعت خوبی بود .
خانه ما همسایه صحرا بود . تمام رویاهامان به بیابان راه داشت .
                                       ( هنوز در سفرم )                            



    
 سهراب از معلم کلاس اولش سخن میگوید :
آدمی بی رویا بود . پیدا بود که زنجره را نمی فهمد در پیش او خیالات من چروک میخورد .
در دوره متوسطه در دبیرستان پهلوی کاشان :
در دبیرستان نقاشی کار جدی تری شد . زنگ نقاشی ، نقطه روشنی ، در تاریکی هفته بود .
             
هنوز در سفرم



 در کاخ مرمر شاه از او پرسید 
به نظر شما نقاشی های روی این اتاق خوب است .
سهراب جواب داد : خیر قربان
و شاه زیر لب گفت : خودم حدس میزدم

                                    ( مرغ مهاجر صفحه 67 )



انجمن ادبی درست کردیم. و شاعران شهر را گرد آوردیم. غزل بود که می ساختیم. اما آن چه می گفتیم، شعر نبود. دو دفتر از این گفته ها را سوزاندم. من فن شاعری می آموختم. اما هوای شاعرانه ای که به من می خورد، نشئه ی غریبی داشت. مرا به حضور تجربه های گمشده می برد. خیالاتیم می کرد. با زندگی گیرودار خوشی داشتم. و قدم های عاشقانه برمی داشتم. کمتر کتاب می خواندم. بیشتر نگاه می کردم. میان خطوط تنهایی، در جذبه فرو می رفتم.
 صفحات 18 و 19 کتاب هنوز در سفرم


در خانه آرام نداشتم. از هر چه درخت بود بالا مي رفتم. از پشت بام مي پريدم پايين. من شر بودم. مادرم پيش بيني مي کرد که من لاغر خواهم ماند. من هم ماندم.

سهراب با مادرش سال 1346



من سالها نماز خوانده ام . بزرگترها میخواندند . من هم میخواندم . در دبستان ما را برای نماز به مسجد میبردند . روزی در مسجد بسته بود . بقال سر گذر گفت : نماز را روی بام مسجد بخوانید تا چند متر به خدا نزدیکتر باشید



اگر يک روز طلوع و غروب آفتاب را نمي ديدم گناهکار بودم. هواي تاريک و روشن مرا اهل مراقبه بار آورد. تماشاي مجهول را به من آموخت.



وقتی پدرم مرد ، نوشتم : پاسبانها همه شاعر بودند .
حضور فاجعه ، آنی دنیا را تلطیف کرده بود . فاجعه آن طرف سکه بود و گرنه من میدانستم و میدانم که پاسبانها شاعر نیستند . در تاریکی آنقدر مانده ام که از روشنی حرف بزنم .

احمد کسروی زاد روز 8 مهر 1269 در گذشت 20 اسفند 1324 علت مرگ ترور در کاخ دادگستری تهران

احمد کسروی





احمد کسروی  زاد روز 8 مهر 1269
در گذشت 20 اسفند 1324
علت مرگ ترور در کاخ دادگستری تهران 
  


احمد کسروی با عمامه تبریزی
آخوندها دسته ای در این کشور هستند ، که مفت می خورند و تنها کاری که از
دست شان بر می آید ایستادگی در برابر پیشرفت  است .
آن ها نه بافنده اند، نه ریسنده اند، نه سازنده اند، نه کارنده اند، نه دوزنده اند، و نه می خرند و نه می فروشند . 
در یک جمله هیچ کاره اند .
احمد کسروی



بازماندگان پيغمبر اسلام اگر هم نزد خدا گرامي بوده اند جدا از ديگران نبوده اند اگر بكساني از آنان ستمي رفته چون ديگر ستمديدگان بوده اند اينهمه بسرگذشت آنان پرداختن و بداستانهاشان ارج گزاردن بيمعني است. داستان كربلا هرچه بوده يكداستان بوده. در جهان داستانهايي از آنگونه كم نبوده است. خونريزيهاي چنگيزخان و تيمور لنگ در ايران دلگدازتر از آن ميباشد. اين گستاخي با خداست كه بگوييد خدا بازماندگان پيغمبر را جدا از ديگران گرفته و رفتار خود را درباره‌ی آنان ديگر گردانيده است







ما با آنها به نبرد بر خاسته ایم ، خود در میدان جنگیم و به جانفشانی بسیار نیاز داریم . ما باید از جان خود بگذریم ، کسانیکه با ما همگامند باید از سختی و گزند نهراسند


خمینی در مورد کسروی مینویسد : « همه دیدید کتابهای یک نفر تبریزی بی سر و پا که تمام آیین شماها را دستخوش ناسزا کرد و در مرکز تشیع به امام صادق و امام غایب روحی له الفدا آنهمه جسارتها کرد و هیچ کلمه از شما صادر نشد ... همکیشان دیندار ما ، برادران پاک ما ، دوستان پارسی زبان ما ، جوانان غیرتمند ما و هموطنان آبرومند این اوراق ننگین این مظاهر جنایت ، این شالوده های نفاق ، این جرثومه های فساد ، این دعوتهای به زردشتی گری ، این برگرداندن به مجوسیت ، این ناسزاها به مقدسات مذهب را بخوانید و در صدد چاره جویی بر آیید . با یک جوشش ملی ، با یک جنبش دینی ، با یک غیرت ناموسی ، با یک عصبیت وطنی ، با یک اراده قوی با یک مشت آهنین باید تخم این ناپاکان بی آبرو را از زمین بر اندازید . اینها یادگارهای باستانی شما را به باد فنا میدهند . اینها ودیعه های خدایی را دستخوش هوی و هوس خود میکنند ... هان آبرومندان از جای برخیزید  تا ددان بر شما چیره نشوند

بدبخت ملتی که تاریخ خود را نداند ، تیره بخت تر از آن ملتی که علاقمند به دانستن تاریخ خود نباشد و
 شوربخت تر از همه ملتی است که تاریخ خود را به ریشخند بگیرد
احمد کسروی

احمد کسروی در سالهای خدمت در دادگستری

احمد کسروی با سایر اعضای خانواده اش در سال
1318
از کتاب حاجی های انباردار چه دینی دارند
نوشته احمد کسروی


تلگراف جامعة روحانيان فارس و درخواست آزادي متهمان قتل كسروي
به مناسبت 20م اسفند 1324، سالروز ترور احمد كسروي به دست جمعيت فدائيان اسلام
احمد كسروي، مورخ و مدير نشرية پرچم بود كه با تأسيس گروهي با عنوان «باخماد آزادگان» و انتشار متوني عليه تشيع و ميرا‌ث‌ سنتي جامعة ايراني، خشم مسلمانان را عليه خود برانگيخته بود.
هر چند شهيدنواب صفوي تلاش‌هاي زيادي براي گفتگو و هدايت اين فرد انجام داد، اما اين تلاش‌ها نتيجه‌اي نداد و به همين دليل، نواب صفوي در آب سردار با چاقو به وي حمله و از ناحية كتف او را زخمي كرد. اين موضوع، به زنداني شدن نواب انجاميد، اما به علت شكايت نكردن كسروي از وي، آزاد شد. اين ماجرا، بر تصميم شهيدنواب صفوي بر حذف فيزيكي كسروي، اثري نداشت. او پس از صدور فتواي علمائي چون مرحوم آيت‌الله بروجردي و آيت‌الله صدر مبني بر مهدورالدم بودن كسروي، شرايط را براي از ميان برداشتن كسروي به دست جمعيت فدائيان اسلام فراهم آورد. هرچند كسروي با شليك گلوله به دست جواد مظفري كشته شد، اما بنا به دلايلي، حسين امامي به عنوان قاتل وي دستگير و زنداني شد. دستگيري اين عضو جمعيت فدائيان اسلام، موجي از ناآرامي و مخالفت‌ جامعة مذهبي ايران را در پي داشت و نامه‌ها و تلگراف‌هاي زيادي - كه حاكي از تأييد عملكرد جمعيت فدائيان اسلام و درخواست آزادي قاتل كسروي بود- نگاشته شد 
منبع از اسناد آرشیو معاونت اسناد ملی شماره 62210 -116004    .
 


احمد کسروی در کنار یاران و خانواده






این عكس در قوچان و زماني گرفته شده است كه كسروي از سوي وزارت دادگستري به ماموريّت خراسان رفته بود. در دست راست كسروي شادروان كسرائي (شهردار قوچان) و دخترش فروغ و در دست چپ او افسران ژاندارمري د


. اگر در ایران تبلیغات کمونیستی بشود مسلمانان به عنوان آن که مسلمان می باشند، از گرویدن به آن خودداری نخواهند کرد. ولی با این عقاید درهمی که در مغزهای خود آکنده اند، اگر مبادی کمونیستی را هم فراگیرند، اینها را با آنها درهم آمیخته یک معجون مهوعی پدید خواهند آورد، چنان که همین رفتار را با مشروطه کردند. آن را گرفتند و به حال مهوعی انداختند.. تمسک به اسلام در کشاکش های سیاسی جز توهین به آن دین نیست و به هیچ نیتجه سودمندی از این راه امیدوار نتوان بود..."
 احمد کسروی

شما هرچه نيك باشيد و بزرگ باشيد ، و هرچه دلسوزي بمردم داريد و نيكي آنان خواهيد ، تا هركدام جدا مي كوشيد و بهوس راه ديگري دنبال مي كنيد دشمن و بدخواه توده خود مي باشيد

مراسم خاكسپاري احمد كسروی و حدادپور



اجساد سلاخی‌شده احمد کسروی و منشی‌اش حدادپور که بوسیله گروه فدائیان اسلام در داخل کاخ دادگستری به قتل رسیدند


ای توده غافل، اندکی بیندیشید، این ملایان جز نگهداری دکان خود نمی‌خواهند
اینان همان مردم رسوایی هستند که با هر چیز تازه‌ای که برایِ بیداری و هشیاری مردم مفید باشد مخالفت میکنند، با مشروطه مخالفت کردند، با مدرسه مخالفت کردند، اکنون هم که با ما که می‌خواهیم به یکباره دکان اینان را ببندیم به مخالفت آغازیده اند. افسوس ما در این است که اینان شما را وسیله اجرایِ نیت سو خود میکنند و خودشان را در پناه نادانیها و بی‌ خردیهایِ شما نگاه میدارند
به خود آئید، دوست و دشمن خود را بشناسید، بیایید نوشته‌هایِ ما را بخوانید، ما دلیل‌هایِ بسیاری توانیم آورد که این ملایان و مفتخوران درد دین ندارند و در بند شکم و دکان خود هستند .

                   قسمتی‌ از دفاییات احمد کسروی ( 1324)

خانواده و دوستداران کسروی از بیم بنیادگرایان مذهبی جنازه او را در نقطه ای دور افتاده از کوههای شمال شهر تهران دفن کردند .



آیت الله کاشانی با قاتل کسروی  نواب صفوی


و وقتی‌ نواب صفوی در جواب برایِ کسروی آیه‌ای از قرآن خواند ،، کسروی به او گفت :‌ای طلبه!‌ ای بی‌ سواد .. تو هنوز عربی‌ را درست نمیدانی و آیه قرآن را غلط می‌خوانی پس معنایِ آن را هم درست نفهمیده‌ای . بهتر است اول بروی از معلمت عربی‌ یاد بگیری، قرآن خواندن بیاموزی و معنی‌ آن را بفهمی تا بعد بتوانی‌ به کمک قرآن استدلال کنی‌ !! تا دیگران حد اقل در سواد عربی‌ تو تردید نکنند.
نواب صفوی از شنیدن این کلمات سرخ شد و بلافاصله بی‌ هیچ سخنی از اتاق بیرون رفت

چه زنده باشم و چه نباشم امیدوارم و بلکه یقین دارم که این آتش خاموش نخواهد شد و مردان بیدار کشور این مبارزه ملٌی را آنقدر دنبال می‌کنند تا به نتیجه برسد.

عکسهایی از دوران مختلف زندگی دکتر محمد مصدق



چه زنده باشم و چه نباشم امیدوارم و بلکه یقین دارم که این آتش خاموش نخواهد شد و مردان بیدار کشور این مبارزه ملٌی را آنقدر دنبال می‌کنند تا به نتیجه برسد. اگر قرار باشد در خانه خود آزادی عمل نداشته باشیم و بیگانگان برما مسط باشند و رشته‌ای بر گردن ما بگذارند و ما را به هر سو که می‌خواهند بکشند مرگ بر چنین زندگی ترجیح دارد و مسلم است که ملٌت ایران با آن سوابق درخشان تاریخی و خدماتی که به فرهنگ و تمدن جهان کرده است هرگز زیر بار این ننگ نمی‌رود



دکتر مصدق در کودکی
محمد مصدق در دوران نوجوانی
مصدق در حال آبتنی در دربند تهران
دکتر مصدق در دوران دانشجویی

ملاقات دهخدا با مصدق
دیدار مصدق و ترومن در کاخ سفید در سال ۱۳۳۰

دکتر مصدق هنگام وارد شدن به دادگاه لاهه


من نماینده یک ملتی هستم که فرهنگ و ادبیات و فکر عرفانی آن به جهان درس آدمیت و انسانیت داده است

"آقای دکتر مصدق ضدکمونیست است و از این جهت میان من و او نمی تواند هیچ گونه توافقی وجود داشته باشد، ولی من او را نخست وزیر شرافتمندی در ردیف خواجه نظام الملک و میرزا تقی خان امیرکبیر می دانم
خسرو روزبه


 روزنامه های حزب توده مصدق راجنایتکار و خائن و نوکر استعمار میدانستند



دکتر مصدق در کنار اعضای کابینه اولش


آنجایی که حق در کار باشد، با هر قوه ای مخالفت می کنم؛ از همه چیزم می گذرم. نه زن دارم، نه پسر دارم، نه دختر دارم؛ هیچ چیز ندارم مگر وطنم را در جلو چشمم دارم
 دکتر مصدق

دکتر مصدق با فاطمی

ملاقات فاطمی با مصدق
تصویر دکتر مصدق در دوران انقلاب سال 57



” حیات من و مال و موجودیت من و امثال من در برابر حیات و استقلال و عظمت و سر فرازی میلیون ها ایرانی و نسل های متوالی این ملت کوچکترین ارزشی ندارد و از آنچه برایم پیش آمد هیچ تاسف ندارم و یقین دارم وظیفه تاریخی خود را تا سر حد امکان انجام داده ام .عمر من و شما و هر کس چند صباحی دیر نخواهد پائید


    هدف عملیات آژاکس سرنگونی دولت محمد مصدق، بازسازی منزلت و قدرت و شاه و جایگزینی دولت مصدق با دولتی بود که ایران را با سیاست‌هایی سازنده اداره کند."

گزارش سیا




مصدق و محمدرضا پهلوی در اولین دیدار پس از نخست وزیری مصدق



روز چهاردهم مهرماه سال 1330 دکتر محمد مصدق که پنج ماه از دوران نخست وزیری اش را می گذراند، عازم نیویورک مقر سازمان ملل شد

 من ایرانی و مسلمانم و بر علیه هرچه ایرانیت و اسلامیت را تهدید کند تا زنده هستم مبارزه می کنم “.


” تنها گناه من و گناه بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت ایران را ملی کردم و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیم‌ترین امپراطوری جهان را از این مملکت برچیدم


دیدار مصدق از مصر


دکتر مصدق پس از موفقیت جهانی در مقابل بریتانیا پیرامون ملی شدن صنعت نفت