نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۴ آبان ۱۷, یکشنبه

اعتراض حق ماست

طویله‌های حکومتی، مسعود نقره‌کار

مسعود نقره‌کار
در تاریخ سیاسی میهنمان طویله نقش سیاسی ایفا کرده است، یکی از این طویله‌ها "طویله سلطنتی" دوره قاجار بود که با هزارها نفر درشکه‌چی، کالسکه‌چی، جلودار، شاطر، مهتر، میرآخور، قاطرچی، شتربان و گاری‌چی از دستگاه‌های مهم ودرجه اول حکومتی و سرکوب دولتی شد
آقای حسین فرجی، روزنامه نگار و برنامه ساز پُرسابقه و گرانقدر رادیو و تلویزیون، در برنامه های رادیوئی و تلویزیونی شان به هنگام خبر رسانی، و یا بحث و تحلیل پیرامون مجلس، به جای نام بردن از "مجلس شورای اسلامی" گهگاه از عنوان " طویله مجلس" استفاده می کند. کاربُرداین تعبیر و تعریف سبب بروز انتقادهائی به آقای فرجی شده است. برخی منتقدان عنوان "طویله مجلس" را نادرست و نسبتی توهین آمیز به بخشی از مردم و نمایندگان شان تلقی کرده و ایشان را مورد انتقاد قرار داده اند، کسانی نیز این تعبیر و تعریف و صفت را توهین به حیوانات بی آزار و خدمتگزار به مردم معنا کرده اند، و به عنوان مدافعان حقوق حیوانات انتقادهائی را نسبت به این مقایسه مطرح کرده و آن را مقایسه ای غیر منصفانه خوانده اند.
برای اینکه دریابیم حق با کدام طرف است بهترین روش این است که گفتار و رفتارمجلس نشینان را معیار و محک قضاوت قرار دهیم. (بی آنکه مصوبات غیرانسانی و ضد حقوق بشری این مجلس مورد نظر باشد)
مجلس شورای اسلامی از همان روزهای آغازین فعالیت اش صحنه ی عربده کشی های هادی غفاری و کفش پرت کردن او به سوی دیگر نمایندگان و کتک زدن و شاخ و شانه کشیدن های وی و مشابهین اش، تاحد هفت تیرکشی بود. بعدها کار با "کلّه زنی آقا صفر" و دست به کمربند شدن فتح الله خان حسینی ادامه یافت. صدای سیلی نماینده دولت که به صورت نماینده مجلس نواخته شده ضبط " یوتیوب" است البته همراه با فحاشی های " نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی " به وزرای دولت ها ی اسلامی و امام زمانی و تهدید آنان به کتک زدن. حتی منورالفکرشان، جناب مطهری استفاده از کلماتی مثل" خفه شو، پفیوز" در برخورد به دیگر نمایندگان را لازم و زدن کف گرگی به برخی نمایندگان این مجلس را در صحن مجلس نیزضروری اعلام کرده است. وقتی منورالفکر مجلسی مطهری باشد، نماینده بروجردش هم می تواند در صحن چنین مجلسی داد بزند:" ظریف به طور تصادفی خود را به آغوش اوباما رسانده . آقای ظریف غلط زیادی کرده و ..."
به نظر نمی رسد تاریخ پارلمان یا مجلس نمونه ای به مانند" مجلس شورای اسلامی " تجربه کرده باشد، مجلسی که نمایندگان اش درصحن مجلس درحال راهپیمائی نعره بکشند رئیس سابق همین مجلس و نخست وزیر" ۸ سال دفاع مقدس" و رئیس جمهورشان " کروبی و موسوی و خاتمی " اعدام باید گردند....و فراوانند از این نمونه ها.
و با توجه به تَک نمونه های ارائه شده اگر با تعبیر و تعریف آقای فرجی ومنتقدان اش موافق نیستید آیا گمان نمی کنید دست کم همان " استرداران و شترداران نتراشيده دژآگاه و اوباشان سنگلج و چاله ميدان با چاقو کشان و قمه کشان و کلاه نمدی های محلات و اشراری" که احمد کسروی مبسوط و مستند به آنان پرداخته است، ودر" واقعه توپخانه " در زمانه ی محمد علیشاه شعار ضد مجلس مشروطه می دادند و به مجلس و مجلسيان و مشروطه خواهان حمله می کردند، به عنوان نمایندگان مردم پای به مجلس گذاشته اند؟
وانگهی چرا برخی شماعزیزان این حّد به تعبیر و تعریف " طویله" یا " بیت الطویله "حساسیت نشان می دهید؟

در تاریخ سیاسی میهنمان طویله نقش سیاسی و اجتماعی ایفا کرده است، برای نمونه یکی از این طویله ها " طویله سلطنتی " دوره قاجاراست که با هزارها نفر درشکه چی، کالسکه چی، جلودار، شاطر، مهتر، میرآخور، قاطرچی، شتربان و گاریچی از دستگاه های مهم ودرجه اول حکومتی ودولتی بود. طویله ای که ساکنان و کارکنان اش در رخدادهای مربوط به مجلس نقش آفرینی ها کردند.
تاریخ نگارنامدار میهنمان دکتر مهدی ملک زاده درتاریخ انقلاب مشروطیت ایران( جلد ۶ و ۷) (چاپ دوم، انتشارات علمی ، سال ۱۳۶۳ صص،۱۲۱۴-۱۲۱۱) در باره "طویله سلطنتی" که محل کار بخشی از لوطی ها ( شاید بهتر باشد خوانده شوند نالوطیان یا پنطی ها)، دردوره قاجار بود، می نویسد: " واقعه میدان توپخانه به دست همین افراد بوجود آمد و پس ازبه توپ بستن مجلس و در دوره استبداد صغیراین عناصر شریر از هیچگونه هرزگی و بی ناموسی و تعدی به دکان و مال مردم فروگذار نکردند و در مقابل از مراحم مخصوص شاهانه بهره مند شدند و بعنوان پاداش و انعام هر از چندی پول عرق به جیب آنها ریخته می شد" ، "هزارها نفر درشکه چی، کالسکه چی، جلودار، شاطر، مهتر، میرآخور، قاطرچی، شتربان و گاریچی" در طویله سلطنتی مشغول به کار بودند. شاطر باشی که ریاست چند صد نفر شاطر را عهده دار بود از اجزای طویله شاهی بود و یکی از ارکان دولت محسوب می شد. طویله سلطنتی دردوره استبداد چندین هزارسالۀ ایران یکی از دستگاه های مهم درجه اول دولتی بود چنانچه هنوز در اصفهان طالار طویله که در حقیقت یک قصر مجللی است از آثار باستانی محسوب می شود...سیاحان اروپائی و مورخین دوره صفویه من جمله شاردن داستان ها از اهمیت و وسعت طالار طویله نوشته اند..." ریاست طویله سلطنتی را یکی از امرای بزرگ یا یکی از سرداران نامی عهده دار بود و چند نفر از شخصیت های مهم گرداننده قسمت های مختلف آن بودند...یکی از مستوفیان درجۀ اول عهده دار محاسبات کل اصطبل همایونی بودو سی چهل نفر مستوفی و محاسب و منشی در تحت امرش انجام وظیفه می کردند...صدها اسب عربی ممتاز و عدۀ زیادی قاطر و شتر ...اشیای نفیس و ممتاز از قبیل زین و برگهای گلابتون و مروارید دوزی شده و صدها یراق طلا و نقرۀ اسب های سواری و یراق های طلا نشان اسب های کالسکه های مخصوص و رکابهای جواهر نشان و غاشیه های مروارید دوز و...اطاق های مخصوص طویله با بهترین فرش ها و مبل ها مزین شده بود...محمد علیشاه بعد از قزاقخانه علاقه مخصوص به طویلۀ سلطنتی داشت، اعضای طویله ی محمد علیشاهی که " با وجود خالی بودن خزانه جیره و مواجب به موقع دریافت می کردند و از مراحم شاهانه راضی بودند" ، " از رذل ترین و پست ترین و شرورترین مردم تهران بودند و مردم هر وقت می خواستند کسی را تحقیر کنند می گفتند اخلاق مهتر و جلودارها را دارد و از حامیان سرسخت و حافظین تخت و تاج پادشاه مستبد بودند.." و " در دفاع از سلطنت محمد علیشاهی طویله سلطنتی مبدل به یک دژمحکم شد که در آن در حدود دو هزار نفر افراد مسلح متمرکز شدند و یک دسته گارد سلطنتی و عده ای سرباز ممقانی هم ضمیمه آنان گردید...".
و این تازه نقش آفرینی سیاسی و نظامی یکی از طویله های حکومتی درسرزمین مان است.

شمار کشته‌های سپاه پاسداران در عملیات اخیر سوریه به دست‌کم ۴۰ نفر رسید


بنا بر گزارش‌ها از ایران، با کشته شدن محمد حسین عزیزآبادی، سروان سپاه پاسداران ایران، طی عملیات اخیر ارتش و متحدان بشار اسد در سوریه، شمار کشته‌شدگان ایرانی به دست‌کم ۴۰ نفر رسیده است.
بنا بر گزارش‌های ۱۶ آبان ماه از ایران، آقای عزیزآبادی در استان حلب کشته شده است.
درگیری‌های شدیدی طی هفته‌های گذشته میان گروهی از مخالفان بشار اسد از یک سو، و ارتش و نیروهای متحد او از سوی دیگر در حلب در جریان است.
بر پایه گزارش‌ها محمد حسین عزیرآبادی اهل عشق‌آباد در نیشابور بود و مراسم خاکسپاری او نیز ۱۶ آبان ماه انجام شده است.
او عضو «تیپ مستقل زرهی ۲۱ امام رضا» در نیشابور معرفی شده است.
جزئیات کشته شدن این نیروی سپاه پاسداران ایران در سوریه مشخص نیست.
تنها یک روز پیش از انتشار خبر کشته‌شدن آقای عزیزآبادی، رسانه‌های ایران از کشته‌ شدن امیر حسین هیودی، از اعضای سپاه پاسداران ایران در دزفول استان خوزستان، خبر داده بودند.
آقای هیودی نیز در نزدیکی حلب کشته شده است.
پیش از این رسانه‌های غربی از حضور دست‌کم دو هزار نیروی ایرانی در کنار ارتش سوریه و متحدان بشار اسد، از جمله اعضای حزب‌الله لبنان خبر داده بودند.
عملیات اخیر از حمایت هوایی روسیه نیز برخوردار است.
ایران می‌گوید نیروهایش در سوریه تنها در حال انجام «ماموریت مستشاری» هستند.
طی روزهای گذشته به طور مشخصی به شمار کشته‌شدگان ایرانی در سوریه افزوده شده است.
علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران، ۱۶ آبان ماه در یک برنامه تلویزیونی گفته است اگر حکومت سوریه سقوط کند «تکلیف مردم عراق و لبنان چیست و زمانی‌که این دو کشور از این سقوط آسیب ببنید، تکلیف ما و تهران چیست؟»
ایران مهم‌ترین حامی گروه‌های شیعه در عراق و نیز حزب‌الله لبنان به شمار می‌رود. در عین حال تهران از حامیان اصلی حکومت بشار اسد نیز هست.
از سوی دیگر کشورهای دیگر منطقه مانند عربستان سعودی که از مهم‌ترین مخالفان حکومت اسد هستند، ایران را متهم به «اشغالگری» کرده و خواستار خروج نیروهایش از سوریه هستند.
تهران نیز ریاض را متهم می‌کند که با حمایت از گروهی از مخالفان اسد یا حضور نظامی در بحرین و یمن، مانع پیشرفت صلح در منطقهاست.
هر دو کشور در تازه‌ترین دور از گفت‌وگوهای صلح سوریه در وین، همراه قدرت‌های جهانی، آمریکا، روسیه، اتحادیه اروپا، و برخی قدرت‌های منطقه‌ای مانند ترکیه شرکت کرده‌اند.
جنگ داخلی سوریه، بدون پیدا شدن راه‌حلی سیاسی برای پایان دادن به آن، در پنجمین سال خود قرار دارد. 
جان کری، وزیر خارجه ایالات متحده، به تازگی گفته است بحران سوریه از هر ۲۰ شهروند آن کشور، یک قربانی گرفته، از هر پنج شهروند، یکی را پناهجو کرده و امید به زندگی را ۲۰ سال کاهش داده است.

پیامد حکومت نکبتبار اسلامی: از سال 90، امار کارتن خوابی 700 برابر رشد داشت



از نکبت های اسلام و اسلامگرایان در ایران


ترس و وحشت از شورش گرسنگان، مزدوران قلم بدست حکومت را به نوشتن در باره فقر و فلاکت در ایران واداشته است. اگر ذوب شده گان در اسلام و اسلامگرایان به موضوع فقر، فلاکت، فساد و فحشاء می پردازند و نقش خود را لاپوشانی می کنند، نه از توجه به سرنوشت انسان ایرانی، بلکه از منظر مصلحت تداوم سلطه غارتگرانه و جنایتکارانه اسلامگرایان بر ایران و ایرانیان است. در چهار سال گذشته، آمار کارتن خوابی، 700 برابر افزایش یافته و جامعه در همه حوزه ها به حدی سقوط کرده که چاره ای جز برچیدن این حکومت نکبتبار وجود ندارد!
پرسش اینست که خاک مرده روی ایران پاشیده اند که مردم چنین تحقیرپذیر شده اند؟ چرا کارتن خوابها مساجد و "امام" زاده ها را اشغال نمی کنند؟ تا کی می خواهند زیر بار ننگین تحقیر، توهین و ستم اسلامگرایان بمانند؟ رهائی از زیر بار توهم به اسلام و اسلامگرایان و همبستگی سکولار دمکراتیک ایرانیان، پیش شرط برخاستن هدفمند و درهم شکستن حکومت استبدادی است. چنین باد!
================
رسانه نعلین لیس حکومتی گزارش داده است:
 در میان معضلاتی که گریبان جامعه ایرانی را گرفته و سبب ساز اشکالات فراوانی می‌شود، «فقر» مقوله ای بسیار متفاوت است، زیرا از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی مورد توجه مسئولان بوده و برنامه ریزی هایی برای زوال آن صورت گرفته، ولی کمتر توفیقی در این زمینه حاصل آمده است.
البته مفهوم فقر به مرور زمان دستخوش تغییرات فراوانی شده تا جایی که اگر در گذشته به قوت شب و سرپناه محدود می‌شد، اکنون اثر آن را در بسیاری از مشکلات و معضلات، از بزهکاری گرفته تا بیکاری و... می‌توان دید و حتی در توجه به آن، مقوله های نوینی مانند فقر مطلق و نسبی و یا حتی خط فقر را هم لحاظ کرد.
اما از صورت های مختلف فقر و تأثیرات آشکار و پنهان آن که بگذریم، اتفاق دیگری توجه مان را به خود جلب خواهد نمود که چه بسا دردناک تر از شیوع فقر یا شدت آن در جامعه باشد؛ «جوان شدن فقر». اتفاقی که می‌توان با تأمل در آن، آینده ای را دید که در آن فقر رشد کرده و اثرات شومش توسعه یافته است.
برای درک بهتر ماجرا بهتر است به مثال روی آوریم و آمارهایی مانند «نوجوان بودن ۱۸ درصد افراد تحت پوشش کمیته امداد»، «گسترش فقر نسبی در حوزه مسکن به ۷۰ درصد» و حتی رشد بسیار سریع پدیده های شومی مانند کارتن خوابی و امثال آن را مرور کنیم تا دریابیم که منظور از جوان شدن فقر چیست.
البته آمار و ارقام ها در این باره بسیار زیادند؛ اما برای درک جوان شدن فقر در کشور می‌توان به سراغ مؤلفه های دیگری هم رفت. مثل «بیکاری» که رشد آن مترادف بسیاری از مشکلات و معضلات است، یا «کارتن خوابی» که آمارها حکایت از 700 برابر شدن شمارشان در تهران از سال 90 به بعد را دارد که نتیجه مستقیم آن، افزایش شمار زباله گردان، مرگ و میر ایشان در خیابان و حتی تزریق «فقر» به چهره برخی محلات در شهرهاست؛ محلاتی که برای زدودن این تصویر از آنها و البته ایمن نمودنشان، گاه سال ها تلاش و ممارست و صرف هزینه های بسیار هنگفت لازم است.
این در حالی است که فارغ از این چهره زشت فقر، جوان شدن فقر را از مشکلاتی که گریبانگیر جوانان در آغاز زندگی است هم می‌توان فهمید و دریافت که این عامل چه تأثیری در اتفاقات شومی همچون افزایش سن ازدواج، کاهش نرخ ازدواج و فرزندآوری، افزایش نرخ طلاق و احتمال تجرد قطعی و حتی شکل گیری آفت هایی چون ازدواج سفید و ... دارد.
به همه این آمارهای ناخوشایند و نگران کننده می‌توان ابعاد غیرمادی ماجرا را هم افزود، زیرا می‌دانیم درآمد اندک به بهره مندی اندک از مواهب جامعه منجر شده و فقر مادی به فقر فرهنگی نیز تسری پیدا می‌کند. همه این ها در حالی است که می‌دانیم گسترش فقر در زندگی امروزی به اتفاقاتی فراتر از سوءتغذیه گره می‌خورد و در نتیجه اتفاقاتی چون هجوم بیماری ها و هزینه های درمان این آلام فیزیکی، هم سهم زیادی در فقیرتر کردن این قشرهای جامعه دارد و هم فشار زیادی به دولت ها وارد خواهد آورد.
بنابراین، باید گسترش فقر در جوانان ایرانی را به معنای مشکلات طبیعی و غیر طبیعی فراوانی در سالهای پیش روی بدانیم و انتظار پدید آمدن طیفی در جامعه را بکشیم که برای رفع مشکلاتشان، توان دولت مردانمان کافی نیست، زیرا مشکلشان ریشه در گذشته دارد و بسیار عمیق است.

تصریح می کند که 3650 خودرو را با تخفیفات هنگفت، بعضاً تا 80%، در دولت قبل به جاهای خاص واگذار کرده اند.



سؤال اول ما از شما این است که این سوء استفاده ها و فساد کلان این صنعت از کجا ناشی می‌شود، و به تعبیر بهتر علت این مشکل را در کجا باید جست؟

علیلو:
در ابعاد کلان ما به این نتیجه رسیده ایم که از علل اساسی این نوع اتفاقها فقدان مدیریت انقلابی در صنعت می باشد. به جای تفکر انقلابی، تفکر تکنوکرات بر صنایع ما حاکم شده است. این یکی از دلایل اصلی است که فضای صنعت آسیب پذیر شد و مافیای مفسدان دست به فسادهای مالی و اقتصادی زدند. در مقابل مدیران انقلابی، تکنوکراتها را داریم. تکنوکراتهای ما از ریشه دچار مشکل هستند. اینها خودشان صاحب تفکر نیستند و فکرشان را نیز از بیرون آورده اند. حاصل اینکه فقط ادا و اطوار غربیها را دارند؛ نه تنها راه رفتن آنها را یاد نگرفته اند، بلکه راه رفتن خودشان را نیز گم کرده اند. جا
لب
تر اینکه با نقاب خودی، ولایی و انقلابی هم وارد عرصه می شوند؛ اما در واقع با یک سری شخصیتهای التقاطی مواجه هستیم که عموماً هم فساد زا هستند. این از محور اول؛ پس ریشه این مشکلات، مدیران غیر انقلابی و تکنوکرات هستند.

دومین محور که باز به نوعی علت حاکمیت همین تفکر بوده است، سستی، کهولت و درست عمل نکردن، یا به نوعی حتی مشارکت برخی افراد در برخی دستگاههای نظارتی در این فسادها است.


علیلو: بسیار خوب. ما دو نوع گزارش تحقیق و تفحص از خودرو ارائه کردیم؛ یکی به صورت مفصل و با جزئیات، که حدود پانصد و چند صفحه است؛ و یک گزارش اجمالی 26 صفحه ای دیگر که در رسانه ها منتشر شد. ما حتی از مسئولان خودروسازی تأیید گزارش 500 صفحه ای را درخواست نکردیم؛ بلکه فقط درخواست کردیم اشکالات گزارش 26 صفحه ای را اعلام کنند؛ که هیچ ایرادی در آن پیدا نکردند. بنابراین گزارش متقن و دقیقی تهیه شده است، اما در همان یک سال آخری که ما بررسی کردیم، یعنی حد فاصل سالهای 92 و 93، تعداد شرکتها و مؤسسات اقماری شرکت ایران خودرو به 164 و شرکت سایپا به حدود 70 تا 80 می رسد.

ما در تحقیق و تفحص براساس اسناد خودروسازها به نتایج قابل توجهی رسیدیم؛ اغلب این شرکتها، تو در تو، خانوادگی، سیاسی یا باندی بوده اند؛ جالب اینکه بیش از 50% از این شرکتها زیانده هستند و سودها به مجاری خاص کانالیزه شده است؛ این شرکتها بعضاً اصلاً کاری ندارند. فقط در آنها هزینه می‌شود. آقایان فقط هزینه می کنند تا عده ای عضو هیأت مدیره شوند؛ تا پولی یا پاداشی به جیب بزنند. چه کسانی مدیر می شوند؟ فرضا در انتخابات برای من هزینه کرده و حالا انتظار دارد دیگر. مثلاً آن آقا که رأس یکی از خودروسازهای اصلی بود، در زمان تصدی مسئولیت، شرکتهای خانوادگی تأسیس کرده و مشغول سوءاستفاده بود. خوب؛ چون سهامدار غالب و عمده اکثر این شرکتهای زیان ده شرکت مادر است؛ حسابهای آنها با حسابهای شرکت خودروسازی تلفیقی خواهد بود. پس وقتی زیان می دهند، طبیعتاً ضررشان هم به خودروساز منتقل می‌شود؛ حالا این زیان از کجا تأمین می شود؟ مسلماً این زیان هم با افزایش دادن قیمت خودرو، از جیب مردم تأمین می شود، اما تعجب ما زمانی دوچندان شد که دیدیم اعضاء هیأت مدیره آن شرکت زیان ده پاداش چند ده میلیونی هم گرفته اند. از این مدیران علت را جویا شدیم و پرسیدیم چرا پاداش گرفته اید؟ جوابی نمی دهند؛ جز اینکه خیلی کوتاه و در یک کلمه فقط جواب می دهند که قانونی بوده است. خوب؛ چطور قانونی بوده است؟ ما کارشناسی را در تحقیق و تفحص به کار گرفته بودیم که تجربه بالایی در سازمانهای رسمی نظارتی مالی داشت. براساس بررسی که ایشان انجام داد، نتیجه این شد که این شرایط جز با دور زدن قانون ممکن نبوده است.

ممکن است کمی توضیح بفرمایید؛ دور زدن قانون یعنی چه؟ اینها با چه روشی این کار را انجام داده اند؟

علیلو: این اشخاص برای قانونی جلوه دادن کار خودشان از قاعده ای به نام تعدیل که در حسابرسی مرسوم است، استفاده کرده اند. این شرکتها با استفاده از این قاعده، ترازنامه خود را تعدیل می کنند تا شرکت زیانده، سودده نشان داده شود. چه کسی این فرآیند را انجام داده؟ کارشناس یک سازمان نظارتی، که خودش باید ناظر باشد و اشکالات را نشان دهد، اولاً خودش آمده و با اینها با مبالغ هنگفت – مثلاً یک فقره اش 14 میلیارد تومان برای یکسال - قرارداد بسته است؛ و ثانیاً این سازمان آمده و از این قاعده تعدیل سوء استفاده کرده تا آن شرکت زیانده، سودده نشان داده شود. بعد از این طریق، پاداشهایی به هیأت مدیره شرکتها تعلق می گیرد.

به این ترتیب با حقه بازی، از ابزارهای قانونی مثل این قاعده، که فقط در شرایط خاصی باید از آن بهره برد، سوءِ استفاده کرده اند. حالا جالب اینجاست که بعد از سودده نشان دادن شرکت، اداره مالیات از آنها خواسته که مالیات خود را پرداخت کنید؛ با استناد به اینکه سود کرده و حتی به مدیران خود پاداش هم داده اید. اینجا که می رسد با ارائه اسناد قبل از تعدیل می گویند شرکت ما زیانده است. اداره مالیات از آنها می پرسد چرا پس پاداش داده اید؟ حسابرس می گوید که تعدیل کرده ایم. با این شرایط، بخش زیادی از بدهی این شرکتها – بالغ بر صدها میلیارد تومان - بدهی مالیاتی است. پس این سوء استفاده را چه سازمانی ترویج داده است؟ یک دستگاه نظارتی مالی که زیر نظر دولت و یک وزیر است.

یقیناً فسادهای در این سطح و با این ابعاد گسترده، با هدایت برخی مسئولین و مدیران صنعت شکل می گیرد؛ آیا در تحقیق و تفحص به موارد خاصی از این نوع مدیران برخورد کرده اید؟

علیلو: همانگونه که عرض کردم بروز این فسادها در خودروسازی، همگی معلول یک علت ریشه ای هستند. مثل اینکه لازم است روشن تر اشاره کنم؛ یکی از این افراد که جزو افراد اصلی است که اتهام مافیای فساد خودرو را در پرونده اش دارد، آقای "ر" است. او جزو مدیران ارشد یکی از شرکتهای اصلی یک خودروسازی بوده و هست. همچنین نه تنها خودش تبعه یک کشور خارجی است، بلکه پسرش نیز در شرکتهای امریکایی و کانادایی مشغول به کار و دارای سمت است. متاسفانه هم اکنون هم در این دولت مشاهده می کنیم که این شخص توسط یکی از اعضاء کابینه و در یکی از معاونتهای با اهمیت به کار گماشته شده و در حال فعالیت است.

اما مگر ساز و کار قانونی برای ممنوعیت ورود افراد تبعه به سیستم مدیریتی کشور تعریف نشده است؟

علیلو: براساس قانون بله؛ ولی براساس دستوری که ظاهرا ابلاغ شده نیازی به استعلام درباره اشخاص نیست؛ که همین مورد هم جای بحث دارد. قانون یک چیز می‌گوید و دستور فلان مسئول ارشد یک چیز دیگر. مگر کشور دارای قانون در این زمینه نیست؟ پس چرا ترتیب اثر داده نشده است؟ چگونه است که آقای رئیس جمهور از این قبیل صحبتها می کند؟

این موارد فقط در رأس یک شرکت خودروسازی دیده شد؟

علیلو: خیر؛ مثلاً آقای "ق" یکی از مدیران متهم به فساد در شرکت خودروسازی دیگری است. حتی براساس مستندات موجود، گزارشهای بازرسان سازمان بازرسی کشور در مورد اینها به سازمان مرکزی ارسال داده شده؛ ولی نمی دانیم چرا این گزارشها را هیچ کس پیگیری نمی کند. این "چرا" هایی است که خودمان نیز جوابش را نمی دانیم. آیا این سودجویان و باصطلاح مافیای خودرو دارای روشهای مشخص و شناخته شده ای هستند؟ اینها "چوب دو سر طلا" دستشان است. همه جا هستند؛ اگر ببینند طبق فرمایشات رهبری فضای جامعه به سمت اقتصاد مقاومتی و یا اقتصاد درون زا و حمایت از صنایع ملی برود، و این بعد سودده باشد، همان آقایان، دلسوز درجه یک صنعت می شوند. از طرف دیگر اگر ببینند که وضع اقتصادیِ صنعت حال و روز خوبی ندارد، به واردات گسترده روی می آورند. صادرات و واردات هر دو دست اینهاست. گاهی این جمله که می گویند "تعرفه ها را پایین بیاورید" جمله ی همین فاسدان است؛ چون در آن زمان واردات در دستشان بود. در اوج دعوای ما با خودروسازها، آن آقا که جایگاه ویژه ای هم در این دولت دارد - و البته در همه دولتها هم خود را به نحوی جا داده - در حال امضای قرارداد با یک خودروساز کره ای بود، برای واردات. همینها همیشه برای واردات بی رویه سکوت می کنند، و بلکه به واردات خود نیز ادامه می دهند.

آیا اسناد مستدل و کافی برای اثبات حقانیت حرفهای خود در مورد این مافیا دارید؟

علیلو: البته. برای پشتوانه گزارش 500 صفحه ای ما، حدود 2 تا 3 هزار برگ اسناد در دست داریم. درخواست داریم هر جا از این گزارش را مسئولان ذی ربط تردید دارند، اعلام کنند؛ تا اسناد مربوطش را منتشر کنیم. اما اگر می خواهید بدانید که اسناد ما معتبر است یا نه بدانید که آقایان هیچگونه اظهارنظر علنی در مورد این گزارشها نکرده اند. خوب؛ چرا چیزی نمی گویند؟ چرا این موارد را رد نمی کنند؟

چرا پس از انتشار این گزارش محکم و دقیقی که شما تدوین کردید، از سوی هیچیک از دولتهای فعلی و قبلی هیچ واکنش خاصی به نشانه اعتراض دیده نشد؟

علیلو: چون پای هر دو گیر است. در تحقیق و تفحص متوجه شدیم که این فاسدین از هر دو طرف هستند. تعارف نداریم که؛ فاسد، فاسد است، از هر جناحی که باشد. مثلاً گزارشی که در متن منتشر شده هم وجود دارد، تصریح می کند که 3650 خودرو را با تخفیفات هنگفت، بعضاً تا 80%، در دولت قبل به جاهای خاص واگذار کرده اند. پشت این قضیه کی بوده؟ دستور آقای "م". یا قرارداد "ال 90"، که تا به حال 5 هزار میلیارد تومان به مردم ضرر وارد کرده توسط یک مسئول ارشد در سال 85 پیش رفته است. به دلیل این هزینه هاست، پراید که نهایتاً با 12 میلیون تومان سر هم جمع می شود با قیمت 19 میلیون تومان به فروش می رسد؛ خوب باید پرسید پول اینها از جیب چه کسی پرداخت شده است؟ چرا پاسخ نمی دهند؟

نفوذ و«جاسوسی» چین دردستگاه رهبری ایران- (بخش اول و دوم)
کورش کبیر

  
 
حداد عادل: مراقب باشیم زمینه برای نفوذ دشمن به وجود نیاوریم
 
اخیرا هیاتی به سرپرستی دکترغلامعلی حداد عادل به چین اعزام گردیده ومرتضی صفارهرندی وزیرارشاد دولت احمدی نژاد ومعاون سابق حسین شریعتمداری درروزنامه کیهان گزارشی ازآن سفررا ارائه کرده است که بطورآشکاری “نفود” جاسوسان را دردستگاه رهبری بخوبی نشان می دهد.
 
قبل ازافشای موارد واطلاعات تخلیه شده توسط مقامات اطلاعاتی چینی لازم به توضیح است که جاسوسی بیگانگانگان وداشتن عناصرنفوذی دربیت رهبری نظیرسعیدامامی جاسوسی اسراییل یا حجت الاسلام سلمان صفوی که سه روز بعد ازانتخابات 88 گزارش کامل کودتای سیاسی -نظامی را به عرض سفرای غربی وژاپن درمنزل سفیرآلمان رسانده بود امری کاملا شناخته شده وبدلیل تکرارعادی تلقی می شود
 
صفارهرندی می گوید:
 
” چینی ها اولین باربا احزاب سیاسی کشور ما (حمعیت موتلفه اسلامی) تماس‌هایی گرفته بودند، چون نگاهشان رو به آینده بوده وتصورمی‌کردند احزاب در کشور ما، آینده‌سازند و آینده را رقم می‌زنند. یکی دو تا ازاین‌گونه دعوت‌ها داشتند و بعدها دستگیرشان شد که نقش اصلی وتعیین‌کننده در ایران، بر عهده جایگاه رهبری است و بعد در ذیل آن، جایگاه مشورت‌دهنده به رهبری که همان «مجمع تشخیص مصلحت نظام» است، قرار دارد و درنهایت، به این نتیجه رسیدند که از طریق مجمع تشخیص این رابطه را برقرارکنند وتقریباً دو سال طول کشید تا این رابطه ازطریق مجمع برقرارشد.”
 
توجه کنید که وی مخصوصا مجمع تشخیص مصلحت را مطرح می کند تا نگاهها به سمت هاشمی رفسنجانی ونه بیت رهبری وجمعیت موتلفه اسلامی برود که آقای اسدالله عسگراولادی رییس اتاق بازرگانی ایران وچین مسئول آن وحجم رابطه اقتصادی با چین را از2 میلیارددلاردرسال درقبل ازدوره احمدی نزاد به 50 میلیارددلاردرسال قبل و عمدتا با واردات اجناس بنجل چینی همراه با توقیف دارایی های ایران درآن کشور رسانده است.
 
صفارهرندی درطرفداری ازچین با خودباختگی علنی حتی نسبت به مقامات حزب کمونیست چین کاسه داغترازآش شده وادعای مقام چینی درتعریف آن کشوربه یک مملکت درحال توسعه را ناشی ازتواضع آنها می نامد ومی گوید :
 
” آنها (چینی ها) می‌دانند برای تحقق برنامه چشم‌انداز بلندمدتشان که اسمش را «رؤیای چین» گذاشته‌اند و طی آن چین ازحالت کشوری که همچنان درحال‌توسعه است، لاجرم باید ارتباطاتشان را با جهان بازتعریف کنند تا درسال 2049 به صورت یک کشورپیشرفته متوسط ظاهر خواهد شد. (این تواضعی که دارند و اشاره می‌کنند که هنوزتوسعه‌یافته نیستند، برای آدم جذاب است!) “
 
وی درادامه خوباختگی خود دربخش دیگری ازمصاحبه خود با خبرگزاری امنیتی فارس می گوید
 
” چین درحال حاضر، به لحاظ ذخایر ارزی غنای بالایی دارد. خودشان می‌گویند ذخایرشان سه هزار وششصد میلیارد دلاراست که فکر می‌کنم حداقلش را می‌گویند. شاید بشود گفت که درحقیقت حدود پنج هزارمیلیارد دلارذخیره ارزی دارند،”
 
صفارهرندی ازمیان هزاران شرکت معظم چینی تنها به گردش مالی  46 میلیاردی شرکت هوآوی که پیمانکاراصلی فیلترینگ اینترنت و رهگیری وشنود سیستم تلفنهای موبایل کشور برعلیه مخالفان بوده است اشاره کرده وبااستناد به تخصیص 10% بودجه آنان به تحقیق وتوسعه سعی می کند باصطلاح نظرمسئولین کشوررا به این مهم جلب نماید درحالیکه اختصاص 10% درآمد مخابراتی کشوری نظیرایران که مهمترین مشغله مقامات مخابراتی وتکنولوژی اطلاعاتی آن کنترل امنیتی مخالفان ودرآمدهای چندصدهزارمیلیاردی توسط سرداران سپاه کت وشلوارپوش درآن می باشد چه ارتباطی به یک صنعت تکنیکی باارزش افزوده بالا دارد (سرنوشت  شرکتهای ایرانسل و واگذاری سهام ومدیریت مخابرات  را به سپاه پاسداران درنظرداشته باشید)
 
” دراین‌ بین به نظرم این نکته جالب باشد که در یکی از دیدارها از شرکت هوآوی، اعلام کردند سال گذشته 46 میلیارد دلار و امسال نزدیک به 60 میلیارد دلار گردش حساب دارند، 170 هزار نفر کارمند در این شرکت حضور دارند و بخش اعظمی از کارمندان در قسمت تحقیق و پژوهش مشغول به کار هستند و 10 درصد از بودجه را برای تحقیق و توسعه تخصیص داده‌اند درحالی‌که بودجه درنظرگرفته شده برای همین موضوع در ایران، در حدود یک تا دو میلیارد است و از این میزان اگر بتوانیم حدود شش‌دهم درصد را مهیا کنیم، کار بسیار بزرگی انجام داده‌ایم.”
 
صفارهرندی درحالیکه ادعای برخورداری چینی های سوداگر ازذخیره ارزی 5 هزارمیلیارددلاری  رامی کند دست به اعترافی وحشتناکی می زند وآن اینکه برای برنامه توسعه اقتصادی خود تا سال 2025  که نام آنرا “یک کمربند، یک جاده” گذاشته اند طی ده سال آینده تنها به 600-500 میلیارددلارسرمایه نیازدارند وپس ازآن مازاد ارز دارند که باید آنرا درخارج ازکشورسرمایه گذاری کنند که دربخش های بعدی توضیح خواهیم داد تا عمق فاجعه برای ملت ایران روشن گردد. صفارهرندی می گوید:
 
” دردیدارما با یکی از مدیران استراتژیک چین که جزو طراحان این سیاست اقتصادی بود واسم این طرح را «یک کمربند، یک جاده» گذاشته‌اند؛ مطرح شد که چینی‌ها برای ساختن خودشان، حداکثربه 500 تا 600 میلیارد دلار نیاز دارند و بقیه این پول‌ها اضافه است و آن‌ها را باید دربیرون ازمرزها سرمایه‌گذاری کرد. نگاه آنها دراین مورد هم بیشتر سرمایه‌گذاری درهمسایگان غربی‌شان است؛ یعنی هند وآسیای میانه وغرب آسیا.”
 
صفارهرندی بدون اشاره به بدهی 12 هزارمیلیارددلاری آمریکا به چین  که قاعدتا می بایستی موجب خشم ولشکرکشی چینی ها به منافع آمریکا درسراسرجهان برای وسول طلب هایش بشود ونحوه تامین چنین اعتباری،  درحالیکه آن کشورنیز نظیرایران هواپیمای بدون سرنشین ورادارگریزآمریکا را شکارکرده وبروش مهدسی معکوس درحال کپی برداری ازآن می بانشد ولی دشمنی ومخالفت با آمریکا حتی برسرمساله تایوان ودریای چینی را فدای منافع کلان خود کرده می گوید:
 
” دراین میان، (چینی ها) ادعا دارند که ما به‌هیچ‌وجه با آمریکا واروپا درگیری نداریم ومی‌خواهیم کارخودمان را بکنیم، البته این عدم ورود ما به جنگ و پرهیز ازتنش به معنای پذیرش شرایط تحمیلی آمریکا نخواهد بود. به نظر من این ادعای آن‌ها درست است و آنها سعی می‌کنند از بروز درگیری و تنش پرهیز جلوگیری کنند، ولی آنجایی هم که احساس کنند طرفشان در حال سوءاستفاده است تا پای جنگ هم جلو می‌روند. نمونه‌اش همین چند سال پیش بود که هواپیمای آمریکا استیلت را به پایین کشیدند و قطعاً تا الآن از طریق مهندسی معکوس، از روی آن کپی هم کرده‌اند.”
 
پایان بخش اول
اخیرا هیاتی به سرپرستی دکترغلامعلی حداد عادل به چین اعزام گردیده ومرتضی صفارهرندی وزیرارشاد دولت احمدی نژاد ومعاون سابق حسین شریعتمداری درروزنامه کیهان گزارشی ازآن سفررا ارائه کرده است که بطورآشکاری “نفود” جاسوسان را دردستگاه رهبری بخوبی نشان می دهد. دربخش قبل به بخشی ازنحوه نفوذ مقامات چینی به دستگاه رهبری ایران ونفوذ پذیری افرادی درحاکمیت ومصادرمهم نظیرغلامعلی حدادعادل، مرتضی صفارهرندی، اسدالله عسگراولادی و…اشاره شد واینکه به بخشی ازاطلاعات تخلیه شده اشاره می کنیم.
مرتضی صفارهرندی درکمال آرامش به بازگویی جاسوسی مقامات چینی ازهیات ایرانی پرداخته می گوید:
” یکی ازاولین سؤالات آن‌ها ازگروه ایرانی والبته با نگرانی این بود که: «ما می‌خواهیم بدانیم شما بعد ازبرجام چکارمی‌کنید وچه اهدافی دارید؟»
وخود وقیحانه می گوید:
” به نظرم ازجهاتی حق هم دارند، چون بارها دیده‌اند که برخی ازجریانات تأثیرگذاردردیپلماسی ما، می‌خواهند تکلیف روابط با غرب را مشخص کنند وبعداً بقیه کشورها را ذیل آن رابطه تعریف کنند. تعریف اصلی ما ازسیاست خارجی این نیست وگسترش روابط با همسایگان، کشورهای اسلامی وکشورهای عدم تعهد و … دراولویت است، اما واقعاً اگر دل برخی از افراد را، که من وشما آنها را می‌شناسیم (یعنی اصلاح طلبان واعتدالیون وسایرنیروهای داخل وخارج)  واسمشان اصلاً مهم نیست ودراصل، رسمشان مهم است، کاوش کنید، تمایل به رابطه با غرب را به‌راحتی می‌بینید.”
بعبارتی ازنظرامثال حدادعادل وایشان بعنوان نمایندگی خط رهبری با تکلیف رابطه با دنیای توسعه یافته وغرب باید ذیل رابطه با شرق باشد تامعنی استقلال ما محفوظ بماند ! وسیاست خارجی کشورکه رهبری مدعی کنترل کامل آن است توسط افرادی که خبرنگارسایت امنیتی فارس نیوز وایشان براحتی تمایل رابطه به غرب آنها را بعنوان وابستگی می شناسند (روحانی، هاشمی، خاتمی، کروبی وموسوی ودیگران) سیاست خارجی نظام نیست اما آبا ادعای ایشان درخصوص رابطه با کشورهای همسایه واسلامی وعدم تعهدها صحت دارد نگاهی به مواضع کشورهای عربی حوزه خلیج فارس یا آفریقایی نظیرمصر ولیبی و حتی سودان که بعد ازصرف آنهمه اعتبار وکمکهای مالی درکنارنیروهای ائتلاف عربی دریمن برعلیه ما می جنگند مطلب را ازتوضیح بی نیازمی کند.
صفارهرندی وحداد عادل با فراموش کردن فرصت طلبی مقامات دولت چین درتحریم های بین المللی علیه کشورما ازطریق همدستی با آمریکا و بلوکه کردن وجوهات ناشی ازخریداری نفت وگازتوسط آن کشور و نابودی صنایع تولیدی وکشاورزی کشورمان با اجناس بنجل وگران خود به  ایفای نقش وکیل حافظ منافع چین پرداخته می گوید:
” چین هم این نگرانی را دارد که نکند نگرش ما به آن‌ها ابزاری باشد، ولی وقتی با جایگاهی حرف می‌زنند که می‌دانند که عمق استراتژیک تصمیم‌گیری کشوراست؛ یعنی جایگاه رهبری و وقتی ازاین جایگاه خواستند بشنوند که راه ما پس ازبرجام چه خواهد بود؟ ما هم به آن‌ها اطمینان دادیم که یک کشورمستقل هستیم وبعد ازانقلاب اسلامی، اجازه نداده‌ایم که سیاست‌هایمان درخارج ازکشورپایه‌ریزی شود.”
و می افزاید:
” ما گفتیم تا جایی که می‌دانیم، درایران تصمیم براین است کشورهایی که دردوران سختی تحریم به ما دست همراهی داده‌اند، پس ازبرجام با ناسپاسی روبرونشوند ودست‌های آن‌ها را پس نمی‌زنیم وبه سراغ کسانی که دردوران تحریم برماسخت گرفته‌اند، نمی‌رویم.”
لازم به توضیح است  که کشورهایی نظیرچین وهند وکره ودیگران که دارای روابط اقتصادی با ایران قبل ازاعمال تحریم ها بوده وبا شروع تحریم ها اقدام به ضبط بدهی ها، پرداخت اقساطی با پول ملی خود و تهاترآن با جنس های بنجل خود کرده اند وبرخی نیزنظیرچین حیا راقورت داده و دارایی ایران را سرمایه گذاری نزدخود فرض کرده تا پس ازرفع تحریم ها آنها را به ایران عودت بدهند ظاهرا مقامات چینی به طرفهای ایرانی اعلام کرده اند که اموال فوق بعنوان ضمانت یا بخشی ازتسهیلات فایننسی خواهد بود که ایران درواگذاری پروژه های آتی خود به آن کشورخواهد داد لذا ادعای اینکه این کشورها در روزهای سخت درکنارایران بوده ولذا اکنون دردوره پساتحریم ایران فداکاری های این کشورها را فراموش نخواهد کرد یک خودفریبی وخودفروشی آشکاراست بنظرمی رسد این سهمیه بخشی ها ترجمان سخنان روحانی باشد که صراحتا می گوید دلواپسان نگران منافع دوران تحریم دردوره پساتحریم وبعدازاجرای توافق یا برجام نباشند وسهم آنها محفوظ خواهدبود.!
صفارهرندی ازقول حدادعادل تعبیرجالبی راخطاب به طرف چینی چنین نقل می کند:
” اینکه می‌بینید کشورهای غربی به صورت سلسله‌ واربه تهران می‌آیند، برای آوردن عذر تقصیراست ومی‌خواهند به خاطرخطاهایی که مرتکب شده‌اند، معذرت‌خواهی کنند، اما ما می‌دانیم که چین به خاطرعمیق‌ ترکردن راه‌های گشوده شده قبلی می‌آید وچنین نگاهی داریم. ماهم دنبال عمق بخشی واصلاح این رابطه هستیم.”
حدادعادل نابودی صنایع وکشاورزی کشور که به تعطیلی 50% کارخانه ها ومجتمع های کشاورزی انجامیده است راههای گشوده شده قبلی نامیده که بایدعمیق ترشود ! وی سپس به چینی ها اطمینان واین کد را می دهد که برخلاف چین خط مشی رژیم درمقابل غربی ها سخت خواهد بود وی می گوید:
” به همین خاطراست که اگرقدری سفت بگیریم، غربی‌ها باطن‌هایشان را آشکارمی‌کنند، مثل شرایطی که پژومی‌خواهد علیه کشورما اعمال کند درحالیکه باید عذرخواهی کند. این موضوع خیلی برای چینی‌ها مهم بود که اصل موضوع و برنامه ما را از زبان خودمان بشنوند.”
صفارهرندی آنگاه لب به اعترافی می گشاید که نشاندهنده آگاهی کامل رهبری وحامیان وی به نابودی اقتصادایران توسط چینی ها می باشد حتی خبرگزاری امنیتی فارس نیزاین فراز را برای این پاراگراف انتخاب کرده است ” نگاه آنها(چینی ها) به ایران برای سرمایه‌گذاری است، یا به عنوان یک مصرف‌کننده به ما نگاه می‌کنند؟ ” وی بعنوان عضو مجمع تشخیص مصلحت می گوید:
” اتفاقاً گزکی که ما (ازچینی ها) گرفته بودیم، همین بود.(به چینی ها) می‌گفتیم: تصویری که ازشما درافکارعمومی ما وجود دارد این است که جنس چینی، بنجل وقلابی است ودیگراینکه شما به دلیل توانمندی‌هایی که درنیروی انسانی دارید، اجناس با قیمت بسیارکمتری برای شما تولید می‌شود. یکی از بحث‌هایشان این بود درطرح جاده ابریشم جدید به سمت حذف تعرفه‌ها می‌روند وما می‌گفتیم که اینکاردرنگاه اول کاملاً به نفع شماست و ما بهره‌ای ازآن نمی‌بریم.”
صفارهرندی سپس ازقول چینی هایی که دردنیای تجارت به دروغ گویی وکلاهبرداری مشهورند می گوید:
” آنهاهم گفتند: ما نگاه مان این است که شرکای خودمان را متضررنکنیم واینطورنیست که بنای دوشیدن دیگرکشورها را داشته باشیم ونگاهمان از نوع استعمارگری غربی نیست. ادعای آن‌ها این بود که نمی‌خواهند اقتصاد وتولید ما را زمین بزنند.”
توجه کنید که همه کشورهای مدارچینی ها نظیرکره شمالی به چه روزی افتاده اند وبالعکس کشورهای همپیمان یا حتی موردحمله وتهاجم آمریکا ومتحدین وی درجنگ دوم جهانی به بعد نظیرآلمان وایتالیا دراروپا وژاپن وکره جنوبی وویتنام  درآسیا به چه قدرتهای اقتصادی همراه با رفاه تبدیل شده اند
جالب آنکه طرف چینی  درادامه همین بحث با وقاحت تمام به سودآوری وصرفه وصلاح کشورهای همپیمان آمریکانظیراسترالیا وکره جنوبی ودیگران از مشارکت با چین سخن به میان می آورد وهیات ایرانی هیچگونه شکایتی ازسیاست کاملا متضاد این کشوربا ایران که به قیمت نابودی صنایع وکشاورزی ما تمام شده است نمی کند صفارهرندی می گوید:
” درعین‌حال، باید گفت که چگونگی تحقق این موضوع دربحث‌های فی‌مابین مشخص می‌شود. خودشان می‌گفتند که با کشورهایی مثل استرالیا، کره جنوبی و دیگران وارد مذاکراتی شده‌ایم و داریم به نتیجه می‌رسیم. این کشورها شاید بیشتر درمنظومه ایالات‌متحده آمریکا تعریف بشوند، اما دارند با چین به نقطه‌ای می‌رسند که سودشان را در این‌گونه روابط ببینند.”
صفارهرندی درحالیکه چشم خود را بروی 8 سال غارت ایرانیان توسط چینی ها وعوامل نفوذی آنها دردستگاه دولتی ایران می بیند با دادن احتمال به سرعقل آمدن چینی ها درآینده آنهم بااستفاده ازسابقه تمدنی چندهزارساله که ظاهرا درسفراخیرحدادعادل وهیات همراه کشف شده است اظهارامیدواری می کند که چینی ها تن به یک رابطه متوازن اقتصادی با ایران بدهند؟ وی می گوید
” احتمالاًچینی‌ها با استفاده ازسابقه تمدنی چندهزارساله وخوبی که با ما دارند وهمیشه تبادلات فیمابین ما متوازن بوده، سعی دارند رابطه‌ای تعریف کنند که توازن درآن وجود داشته باشد.”
وی دریک اظهارنظراحمقانه وکلیشه ای که کاملا درمغایرت با واقعیات کشورهای تحت نفوذ یا به قول وی منظومه شرق وغرب است ادامه می دهد:
” یک ازمسئولین چینی که با ماصحبت می‌کرد ونگاه استراتژیک ! داشت، می‌گفت: یک آمریکایی به من گفت، شما که دارید جایگزین جریان استعماری سابق می‌شوید، زیرا درکشورهای ضعیف سرمایه‌گذاری می‌کنید ومی‌خواهید آن کشورها را تسخیر کنید. من هم درجوابش گفتم: این کشورها چند صد سال زیراستعمار شما غربی‌ها بوده‌اند وشما امروزتا می‌بینید کسی دراین کشورها به حکومت می‌رسد که باب طبعتان نیست، تلاش می‌کنید که همه‌چیز را درآنجا به هم بزنید، ولی ماچنین نگاهی نداریم ونمی‌خواهیم دست‌نشانده‌هایمان به روی کاربیایند ومی‌گوییم اگراین کشورها پیشرفت کنند، به نفع ماهم خواهد بود؛ یعنی پیشرفت متقابل را قبول داریم.”
وبالحن تایید آمیزی بدون اینکه نگاهی به کشورهای تحت نفوذ چین (نظیرکره شمالی) یا تلاشهایی ازسوی آن کشور برای تسلط براقتصاد ممالکی نظیرتاجیکستان، برمه (دررقابت با هند برای تسلط برتنگه مالاکا) یا پاکستان برای رسیدن به دریای عمان وخلیج فارس و مالدیو دراقیانوس هند کرده آنرا با رفاه وپیشرفت ناشی توسعه کشورهای منظومه غرب وآمریکا مقایسه نماید می گوید:
” ظاهرامرچنین است ودلایلی برای رد آن هم در دست ما نیست، چرا که چینی‌ها تجربه استعمار نداشته‌اند وهمیشه استعمارشده‌اند. مثل زمانی که ژاپن آنجا را تصرف کرد و آن تابلوی معروف که رویش نوشته‌اند: «ورود سگ وچینی ممنوع!» را هنوزنگه داشته‌اند تا یادشان نرود که اشغالگران با آن‌ها چه کرده‌اند.”
آقای حدادعادل وصفارهرندی ودیگرهیات اعزامی رهبری به چین ظاهرا فراموش کرده اند که این دولت چین بود که دربحبوحه به قول خودشان کشتار17 شهریور67 درمیدان ژاله این نخست وزیرچین بود که با پای گذاشتن برخون شهدای انقلاب اسلامی به دیدارشاه ایران شتافت تا رژیم روبه اضمحلال سابق را سرپا نگهدارد، ظاهرا آنها فراموش کرده اند که شعاراصلی شان درتظاهرات مهندسی شده نمازچمعه ها ” چین، شوروی، آمریکا، دشمنان خلق ما” بود که ازتریبون های نمازجمعه پخش می شد، ظاهرا هیات اعزامی رهبری فراموش کرده اند که دولت چین درتمام مدت جنگ 8 ساله درحمایت ازطرف ایرانی درسکوت مرگباری فرو رفته بود واین دولت چین بود که ازیکطرف موشک به ایران می فروخت وازسوی دیگر قطعنامه های تحریم سازمان ملل  راباهدف گشترده کردن محدودیت ها ازفعالیتهای اتمی وموشکی ایران گرفته تا برنامه نفت درمقابل غذا ودارو تصویب می کرد وپولهای ناشی ازخرید نفت وگازازایران .تفسیر محدوده تحریم های را به نفع خود مصادره به مطلوب می کرد.


واردات 1،625،000،000،000 تومان نفوذ از آمریکا در دولت احمدی‌نژاد

 دولت محمود احمد‌ی‌نژاد که همواره خواهان پایان رابطه با دولت‌های غربی بود براساس آمار بالغ بر 1،625،000،000،000 تومان کالا از کشور آمریکا به ایران وارد کرد. به گزارش خبرنگار ایلنا، در یک ماه گذشته برخی رسانه‌ها در قالب پروژه "مقابله با نفوذ" ، هرگونه واردات از آمریکا را بخشی از پروژه نفوذ در شرایط پساتحریم عنوان می‌کنند. جریان‌سازی این رسانه‌ها موجب شد که سرانجام، وزارت صنعت، معدن و تجارت با صدور بخشنامه‌ای هرگونه واردات از آمریکا را ممنوع اعلام کند. این رسانه‌ها در حالی نسبت به واردات از آمریکا هشدار می‌دهند که گویا واردات کالا از آمریکا برای اولین بار است که صورت می‌گیرد. آمار واردات جمهوری اسلامی ایران از کشور آمریکا در دولت محمود احمدی‌نژاد، گویای عملکرد اصولگریان و دلواپسان در این خصوص است:
سال شمسیوزن (کیلوگرم)ارزش ریالیارزش دلاری
138410,306,720887,536,015,24698,296,637
138526,876,2651,024,308,808,450111,521,833
138634,413,0541,579,759,357,640170,032,426
1387923,933,4885,532,817,271,149567,033,899
1388166,031,9912,205,221,456,293222,114,947
138947,042,8041,965,693,593,496190,222,146
139022,471,6461,086,169,123,614100,420,740
1391136,724,7111,959,420,410,632132,905,984             

پوری سلطانی‌(همسر مرتضی کیوان) به میهمانی خاک رفت
عشق برای هیچ کس گناه نیست 
 
 

شنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۴ پوری سلطانی، مادر کتابداری نوین ایران و همسر زنده یاد مرتضی کیوان درگذشت.
مرتضی کیوان یکی از تاثیرگذارترین چهره‌های فرهنگی در دهه‌های چهل و پنجاه؛ مثل بسیاری از روشنفکران زمان خویش به حزب توده گرایش داشت. وی سه ماه بعد از ازدواجشان دستگیر و کمی بعد، در ۲۷ مهر ۱۳۳۳ تیرباران شد.
(وصیتنامه و دستخط وی را پایین همین صفحه گذاشته‌ام)
...
او اولین ویراستار ایرانی؛ همنشین برجستگان شعر و ادب آن دوره ایران و حلقه اتصال بسیاری از شاعران و نویسندگان نظیر احمد شاملو، سیاوش کسرایی، مصطفی فرزانه، هوشنگ ابتهاج، نجف دریابندری و... بوده‌است.
.... 
بیاد «مردی که شب به سلام آفتاب رفت»؛ و زن فرهیخته‌ای که آنهمه او را دوست داشت، به بخشی از نامه اول مرتضی کیوان به همسرش اشاره می‌کنم.
 
(...)
احتیاج ما به اینکه با هم باشیم یک زمینه عینی و رئالیستی دارد. ما هردو نخستین گل عشق‌های گذشته‌مان را که پیش از آشنایی با یکدیگر روئیده‌است، با همه شادابی و طراوتش در خاطر داریم. اما بودن ما با هم دارای کیفیتی بسیط تر و دوست داشتنی‌تر از هر عشقی است.
ما رفیقیم. دوستیم. یاور همدیگریم. ایمان و زندگی ما با هم و توأم است. تو دوست و رفیق بهترین رفقا و عزیزترین دوستان شبانه‌روزی منی. تو و من، چون سایر دوستان و رفقای دور و برمان، با زندگی هم آمیخته‌ایم. ما امواج توأم یک جویباریم. قطرات جهنده یک آبشاریم. از هم جدایی ناپذیریم. احساسات ما آنقدر تکامل‌یافته و با ادراکمان درآمیخته است که به قدر کافی شهامت داشته باشیم.
ممکن است تو در هوس و رویای تازه‌ای شکوفان شوی، در این صورت به آزادگی یک انسان می‌توانی در احساسات خود صراحت و شهامت داشته باشی. تو می‌توانی به هر کس که می‌پسندی عاشق باشی. عشق برای هیچ کس گناه نیست. تو می‌توانی با تمام وجود و هیجانت در یک عشق پاک و سالم رها شوی و این حق توست، حق هر انسانی است. این جهش‌های احساسی با همه خلجانی که در قلب انسان ایجاد می‌کند هرگز نمی‌تواند چهره اصیل دوستی و رفاقت و یگانگی ما را تغییر دهد. بازگشت ما به هر سویی که برویم یا کشیده شویم، به یکدیگر است، من به این معنی ایمان دارم.
تو هر جا بروی و بر عشق هر کسی بدرخشی سرانجام مرا چون یک یاور انسانی شور و نشاط خود باقی خواهی دید. ما آخرین ملجأ یکدیگریم. دوستی و رفاقت ما هر نقشی بپذیرد پاکی و پایداری خود را از دست نمی‌دهد.
غبار تیرگی‌ها و نگرانی‌ها خیلی زود با آب صفا و ایثار شسته می‌شود. ما در ایمان و اعتماد بزرگ خود رشد می‌کنیم و احساسات و ادراک ما، حتی با هر موجی از کشاکش تمنا و هوس‌های فراّر هم، باز به سوی تکامل منطقی و رئالیستی خود پیش می‌رود.
نیاز ما به بودن با یکدیگر ناشی از فوران و هیجان یک عشق ناگهانی، یک عشق ایجاد شده، یک عشق پر از ماجرا و کشمکش، یک عشق تلقین‌شده نیست. خیلی بسیط‌تر، وسیع‌تر و بخصوص منطقی‌تر و رئالیستی‌تر است.
مدت‌هاست که من از عشق‌های سرسامی و ناشدنی دورم. این دوستی و رفاقت و همدلی و همفکری ماست که با استحکام فولاد، محبت و انس و نوازش و ایثار ما را پایه‌گذاری کرده‌است. در حقیقت تبلوری از تجلی یک ایمان و اعتقاد شکست ناپذیر به همبستگی بشری و انسانی است. در این صورت نیاز ما به بودن با یکدیگر، تظاهری از احتیاج به جسم یکدیگر نیست. (...)
...
من به تو اعتماد دارم همچنان که به پهناوری و اعتلای ایثار خود واقفم. ما با یکدیگر و با هم خواهیم بود. زیرا انس و محبت ما از جرقه یک عشق ناگهانی به وجود نیامده، فسادناپذیر و ناسوختنی است، لهیب هیچ آتشی هم آن را خاکستر نمی‌کند. من با چنین ایمانی حریق هر سرکشی طبع تو و هر رفیق دیگرم را با نوازش قلبم پذیرا می‌شوم...(...)
...
هیچ‌کس نمی‌تواند رقیب من باشد، زیرا هر که مورد عشق تو قرار گیرد رفیق من است و من شادی هر دوی شما را با زبان دل می‌چشم. اگر روزی هم در سرداب محرومیت‌ها فولاد دلم بپوسد، بازهم از یک رفیق و یک دوست به یک «فقط عاشق» تنرّل نمی‌کنم. به عشق‌های یک طرفه و بی‌حاصل و مظلوم که از نظر اعتقاد مشترک ما سر و سامان درستی نداشته باشد هیچ دلبستگی و عقیده‌ای ندارم. عشق‌هایی که می‌جوشد و شعله‌ور می‌شود و حوائج جسم را برمی‌انگیزد و برمی‌آورد مانند یک حریق اگرچه شاید زیبا و تماشایی است اما سرانجامش خرابی و فساد است. رفاقت و دوستی ماست که که یک انس و محبت فسادناپذیر است...(...)
...
[من] در اوج تپش تمنای طبیعی تو و حتی در جهش شوق و خلجان احساسی خودم، باز هم یک رفیق و مونس باقی مانده‌ام و محبت و مهربانی‌ام به دوستی رفیقانه‌ای که در شأن اعتقاد مشترک ماست نزدیکتر بوده تا به عشقی جوشان و هوس آمیز و سرگرم‌کننده.
بارها فکر کرده‌ام ما در سرنوشت‌مان رها می‌شویم و زمان سرانجام زندگی ما را آن طور که با نرمش و اصالت طبیعت‌مان و پاکی و نجابت اعتقادمان سازگار باشد ربط خواهد داد.
انس و محبت مشترک ما، درواقع، پیروزی اعتقاد ما به همبستگی انسان‌هاست. من به تو اعتماد و اعتقاد دارم زیرا تو قسمتی از زندگی منی، تو ترانه‌ای از سرود ایمان بزرگ منی. تو رفیق منی و همین کافی است که تا پایان زندگی با هم، رفیقانه و همراه و همدل باشیم.
۱ فروردین ۱۳۳۳
پوری سلطانی ۲۷ خرداد سال ۱۳۳۳ با با مرتضی کیوان ازدواج کرد.

 هوشنگ ابتهاج و وصیت‌نامه مرتضی کیوان
شاعر ارجمند هوشنگ ابتهاج «سایه»؛ با اشاره به شب بخارا و بزرگداشت پوری سلطانی در مورد وصیتنامه مرتضی کیوان پیش از تیرباران توضیحاتی داده‌اند. 
«پوری سلطانی برای من جان جانان است، یعنی مرتضی کیوان. از کیوان چه میتوانم بگویم. فقط چند نکته ظریف درباره وصیتنامه‌ای است که از او به جا مانده. وقتی کیوان این وصیتنامه را می‌نوشت، از سرنوشت خود خبر داشت و می‌دانست چند ساعت دیگر نخواهد بود. اما در دستخط او هیچ ارتعاشی نمیبینی... 
انگار میخواهد نامه‌ای معمولی بنویسد.
نکته دوم درباره این وصیتنامه نگرانی او نسبت به همسری است که هنوز بیش از دو سه ماه از ازدواجشان نمی‌گذشت. پوری سلطانی همیشه دردهای ماهانه‌ای داشت که عذابش می‌داد و دکترها به او گفته بودند که پس از ازدواج خوب می‌شود و در اینجا مرتضی کیوان که نمی‌خواهد به همسر جوانش بگوید که پس از من ازدواج کن، چرا که خود را مالک او نمی‌داند که بخواهد چنین چیزی به او بگوید، با ظرافت می‌گوید: «پوری جان فکری هم به حال دردهای ماهانه ات بکن» 
و نکته سوم درباره تاریخ مرگ مرتضی است. در پایین این وصیتنامه تاریخ ۲۶ مهر ۱۳۳۳ آمده، اما وقتی کیوان این وصیت نامه را می‌نوشته به این نکته توجه داشته که شب از نیمه گذشته و نخستین ساعات بامداد بیست و هفتم است. بنابراین تاریخ مرگ کیوان ۲۷ مهر ۱۳۳۳ است و نه ۲۶ مهر.
مدام سنگ قبر کیوان را می‌شکستند و ما برای خود علامتی داشتیم تا نشانی از گور او داشته باشیم و بتوانیم بر سر گورش برویم. بعد آنجا را خراب کردند و جایش بوستان درست کردند و بعد هم بوستان را ویران کردند و جایش ساختمان ساختند. وقتی آن بوستان را ساختند من این شعر را روی بشقابی نوشتم و به پوری هدیه کردم:
ساحتِ گور تو 
سروستان شد 
ای عزیز دلِ من
تو کدامین سروی!
وصیت نامه مرتضی کیوان 
مادر عزیزم، یار و همسر عزیزم، خواهر عزیزم
بدنبال زندگی و سرنوشت و سرانجام خود می‌روم. همه شما برای من عزیز و مهربان بودید و چقدر به من محبت کرده‌اید اما من نتوانستم، نتوانسته‌ام، جبران کنم. اکنون که پاک و شریف می‌میرم، دلم خندان است که برای شما پسر، دوست و شوهر، و برادر نجیبی بودم. همین کافی‌ست.
دوستانم زندگی ما را ادامه می‌دهند و رنگین می‌سازند.
همه را دوست دارم زیرا زندگی پاک و نجیبانه و شرافتمندانه را می‌پرستیده‌ام.
زن عزیزم یادت باشد که [...] تو، راه را تا به آخر طی کرد.
...
خواهرم درسش را در دانشکده ادامه بدهد. مادرم بهمان صفای نیرودهنده خود مشوق او خواهد بود.
کسانی‌که از من طلب دارند ولی نتوانستم قرض‌شان را بدهم و دین‌‌م را ادا کنم، مرا ببخشند.
...
پوری جان دلم می‌خواهد بفکر دل درد خود باشی و اقدامی کنی که از این درد کمتر رنج ببری زیرا همیشه مرا ناراحت می‌کرد و رنج می‌داد. زندگی را دوست‌تر بدار و آنرا پاک و خوب ادامه بده.
یقین داشته باش انسان نیروی همه معنویت‌ها را در خود احساس می‌کند.
تمام شعرهای خوب و حساسی که خوانده‌ام و بارها خوانده ایم در دل مانند غنچه‌ام نغمه می‌زند و می‌تراود.
چقدر خوب بود شعرهایی را که بمن جان می‌بخشید یکبار دیگر هم با با زبان خودم می‌خواندم اما اکنون شعر زندگی را می‌خوانم که سرودش به همه ما لذت واقعی می‌بخشد.
همه خانواده‌مان را دوست می‌دارم و از هر کسی بمن مهر و لطف داشته‌است چقدر تشکر دارم...
خواهرم با هر که می‌خواهی باش و با خود باش.
بهترین شرط سلامت نفس و عزت زندگی بخود احترام گذاشتن است.
در این لحظات تمام عواطف حقشناسی‌ام نسبت به مادرم و تو و پوری جانم در دل و ذهنم متجلی است و با یاد شما و همه خوبان، زندگی را بصورت دیگر ادامه می‌دهم.
بوسه‌های بیشمار برای همه یاران زندگی‌ام. 
مرتضی کیوان
سه و نیم بعد از نیمه شب
دوشنبه ۲۶ مهرماه [بیست و هفت] ۱۳۳۳
...
جایی که در دستخط مرتضی کیوان نتوانستم بخوانم این است: (ابتدای سطر هفتم)