فراسوی خبر... 21 آذر
منصور امان
آیت الله خامنه ای برای جان به در بُردن از ضربات پیاپی جُنبش اجتماعی، در پس سپر تازه ای مخفی شُده است. این بار شخص برپاکُننده جمهوری اسلامی، آیت الله خُمینی است که می بایست در نقش بلاگردان او کمر به خدمت ببند.
چند روز بعد از اعتراضهای سراسری شانزده آذر، ابواب جمعی بارگاه ولایت به طور دستجمعی، اشک ریزان و کفن پوشان معرکه ای را دوره می گردانند که دلقک اصلی آن آیت الله خُمینی و تصویر پاره شُده وی است. تلویزیون دولتی بارها و بارها فیلمی را به نمایش گُذاشته است که در آن ولی فقیه پیشین به عُنوان آماج اعتراضهای شانزده آذر مُعرفی می شود.
اگر چه ترمهایی که مُلا و مُکلهای رژیم جمهوری اسلامی برای سواری گرفتن زین می کُنند، گُستره ای از صحرای کربلا تا نوار غزه را در بر می گیرد، با این وجود "استفاده ابزاری" از آیت الله خُمینی، شخصیتی که در اختلافهای داخلی دستگاه قُدرت نقش منبع مشروعیت را ایفا می کُند، حتی با این استانداردها نیز یک نوآوری به شُمار می رود.
آقای خامنه ای با جلو انداختن سلف خود و پنهان شُدن پُشت سر او، به امواج رُشد یابنده حملاتی واکُنش نشان داده است که مُدت کوتاهی پس از شکل گرفتن اعتراضهای اجتماعی، به گونه مُستقیم به سمت وی به حرکت درآمده است و با لحن صریح از او به عُنوان گرداننده و مسوول تبهکاری سیاسی و سرکوبی خونین اعتراضها نام می برد.
آیت الله خامنه ای کوشش می کُند پوزه ای که زیر رگبار مُشت مُخالفان و مُنتقدان قرار گرفته را مُتعلق به هر کسی جُز خود جلوه دهد. از این رو چنین می نماید که بعد از این - همانی خود با "نظام" و "اسلام" اکنون نوبت به آیت الله خُمینی رسیده باشد که برای نگه داشتن او بر تخت سُلطانی ولایت می بایست دراز شود.
ضربه کوبنده بر گیجگاه "رهبر" در شانزده آذر، کُمک زیادی به ترمیم قُوه تعقُل وی و مُشاوران اش نکرده است. چه، بیرون کشیدن ولی فقیه پیشین از کُلاه شُعبده و به تماشا گُذاشتن او در برابر میلیونها بیننده تلویزیون در حالی که لگدمال می شود، برابر با اعتراف به شکستن اقتدار "نظام" و بی مصرف شُدن خطهای قرمز آن است. این اشتباه را آیت الله خامنه ای یک بار دیگر هم مُرتکب گردید؛ زمانی که در جریان نمایش انتخابات ریاست جمهوری برای منکوب کردن رُقبا به تلویزیون و مُناظره مُتوسل شُد.
از سوی دیگر، ترفند مزبور هنگامی موثر می اُفتاد که صدا وسیما و تبلیغات رسمی، یگانه منبع کسب اخبار و اطلاعات جامعه محسوب می شُد و تصویری که از نوک حمله تظاهُرکُنندگان در شانزده آذر می داد، می توانست در سایه این امتیاز انحصاری نقش چشم بند اسب عصاری را ایفا کُند.
صدها خبر ویدیویی و بیشتر از این تعداد، عکس و گُزارش مُشاهدات عینی که به گونه گُسترده ای در داخل و خارج مُنتشر گردیده، روایت آقای خامنه ای و تبلیغاتچیهای او از آماج اصلی خشم مردُم در شانزده آذر را در هیچ کُجای کشور تایید نمی کُند.
شاید جاخالی آیت الله خامنه ای از برابر حمله ها و اعتراضها و نشان کردن آیت الله خُمینی به جای خود یک ژست چندان شُجاعانه نباشد اما در عوض همه درها را برای تبدیل او به قهرمان داستان "چوب و پیاز" باز کرده است.