نامه نرگس محمدی به دادستان - ما و زندانیان، انسان و هموطنان شما هستیم جرس: نرگس محمدی همسر تقی رحمانی در نامه ای به دادستانی با عنوان اینکه " ما و زندانیان، انسان و هموطنان شما هستیم" به تشریح وضعیت همسرش پرداخته و آورده است: چه دشوار است که شاهد باشیم قانون توسط برخی حافظان آن یعنی برخی از مسئولان نه تنها پاس داشته نمیشود بلکه زیر پا گذاشته میشود و عملکرد غیرقانونی توسط برخی رواج داده شده و این اقدامات اموری عادی تلقی میشوند و معترضان به نقض قانون، پاسخی درخور و شایسته نمییابند.
در این نامه که نسخه ای از آن در اختیار جرس قرار گرفت آمده است: تصور این است که حاکمان بیش از سایرین به دنبال ترویج و اعمال قانون هستند چون حداقل حاکمان نیک آگاهند که بقای هر حکومتی به اقدام و دقت در درستی انجام قانون است و ما انتظاری جز عملکرد قانونی از سوی مسئولان نداریم. بیتوجهی به قانون و اخلاق و منش انسانی توسط برخی مسئولان ظلمی آشکار در حق شهروندان است. به خصوص آنکه شهروندی ظالمانه و به دور از قانون به زندان افکنده شود و دست او و خانواده او از اعمال هر راهی برای احقاق حقوق کوتاه باشد.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
به نام خدایی که رحمت او وسیع و دائم است بر همه بندگان
حضرت آیت الله صادق لاریجانی
ریاست محترم قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران
جناب آقای جعفری دولتآبادی
دادستان محترم
با سلام و احترام و تبریک سال نو
اینجانب همسر تقی رحمانی این نامه را پس از گذشت قریب به دو ماه از بازداشت وی خدمت شما بزرگواران مینویسم. تقی رحمانی در تاریخ 20/11/89 در ساعت 23، شبانه و بدون حکم قضایی بازداشت شد. آنچه موجب شد این نامه را به عنوان یک شهروند ایرانی خدمت ریاست محترم قوه قضاییه و دادستان محترم بنویسم، مشاهده نقض مکرر قانون در مورد حقوق اینجانب، همسرم و فرزندانم میباشد. لطمات این قانونگریزی، تحمیل خسارت به جان و مال و روح و روان من و خانوادهام بوده است که گوشهای از رفتار غیرقانونی راخدمتتان عرض مینمایم. این دادخواهی به امید پاسخی قانونی و انسانی تقدیم
میگردد.
1- قطع تماس و ملاقات با خانواده. بیش از یک ماه است که جز تماس تلفنی در تاریخ 9/1/90 هیچ گونه تماسی با خانواده نداشته است. علیرغم مراجعات مکرر طی این مدت ملاقاتی نیز نداشتهایم.
2- عدم دسترسی به وکیل. وکیل همسرم بارها به دادسرا مراجعه نمودهاند اما حتی از تشکیل پرونده برای موکل خود بیاطلاعند.
3- در آخرین تماس تلفنی تقی رحمانی نسبت به عدم ابلاغ بازداشت موقت به متهم در زندان اعتراض داشتند. این در حالی است که وی قریب به دو ماه است که بازداشت شده است. حال آنکه مطابق قانون میبایست ظرف 24 ساعت نسبت به صدور قرار مناسب و ابلاغ به متهم اقدام گردد.
4- همچنین در تماس تلفنی وی در تاریخ 9/1/90 مطلع شدم که همسرم اجازه برخورداری از هواخوری را نداشتهاند و از زمان بازداشت در سلول نگهداری شدهاند و حال آنکه مطابق قانون میبایست هر زندانی در 24 ساعت حداقل یک بار از هوای آزاد بهرهمند گردد.
5- بازداشت همسرم بدون ارائه هیچ گونه حکم قانونی و با شکستن در منزل و درهای ورودی انجام شده و تفتیش منزل و ثبت و ضبط اموال شخصی من و ایشان بدون ارائه حکم تفتیش منزل و مجوز قانونی بوده است. لازم به ذکر است که بازداشت اینجانب در تاریخ 20/2/89 نیز کاملا غیرقانونی و بدون حکم قضایی بود و حال آنکه مطابق قانون (ماده 24 قانون آیین دادرسی کیفری) ورود به منزل باید با حکم مخصوص مقام قضایی باشد.
6- تقی رحمانی پس از بازداشت در سلول انفرادی بوده و اکنون با فردی دیگر در سلول هستند. در حالی که مطابق قانون سلول انفرادی امری غیرقانونی است. و طبق رأی وحدت رویه (شماره 435 مورخ 28/10/82) هیأت عمومی دیوان عدالت اداری نگهداری متهمان یا محکومان در سلول انفرادی خلاف قانون اساسی و اعمال مجازات مضاعف تلقی شده است.
مقامات محترم مسئول
اکنون قریب به دو ماه از بازداشت همسرم میگذرد. او نویسنده و روزنامهنگار است و اتهام او، قلم و زبان او است. سوالی از شما بزرگواران دارم. با کدام مرام و مکتبی میتوان توجیه کرد که انسانی را شبانه و بدون حکم قانونی و پس از شکستن در حریم خصوصی و منزل او و در مقابل چشمان دو کودک 4 ساله بازداشت کنند. در حالی که میدانند در منزلی که به آن هجوم غیرقانونی میبرند، زنی بیمار و تحت معالجه و مداوا حضور داد که ماهها پیش در سلولهای زندان، بیمار شده است و چنین وقایعی موچب تشدید بیماری وی میشود. در حالی که مأمور محترم چشم در چشم زن هموطن خود با طعنه میگوید میدانیم تو غش میکنی ولی باز خوب میشوی. با کدام منطق میتوان توجیه کرد که در مقابل چشمان دو کودک بیگناه و بیپناه که شاهد بردن مادر خود در خردادماه بودهاند و تنشهای روانی و اضطراب ناشی از آن را هنوز با خود دارند، مجددا در بهمن ماه با الفاظی نامناسب و تکاندهنده با پدرشان سرسختانه برخورد میشود و اسباب منزل را به هم میریزند و با خود میبرند و دنیای شاد و پرمهر کودکانهشان را به خشونت میکشند و بیش از پیش آزرده میکنند. اکنون (علی و کیانا) فرزندانم در حسرت دیدار پدر و یا شنیدن صدای او بیتاب و بیقرارند. آیا حداقل نمیشود بازداشتها مطابق قانون و مقررات با احضاریه قانونی و در دادسراها انجام شود؟ به راستی آیا قصد بازداشت فردی تروریست و مسلح را داشتند که چنین شیوه خشونتباری را اعمال نمودند؟ آیا امکان تغییر چنین شیوههایی وجود ندارد؟ اما آنچه دوباره رنج ما را افزون و بیقرارمان کرده این است که انسانی رادر کنج سلولی افکندهاند، بیآنکه او را حداقل برای هواخوری از آن سلول بیرون بیاورند. قریب به یک ماه از بازداشت همسرم سپری شده بود و من به اتفاق علی و کیانا به زندان اوین رفتیم و درخواست کردم برای علی و کیانا ملاقات بدهند تا بچهها پدرشان را ببینند. مسئول ملاقات تا اسم تقی رحمانی را شنید گفت او اجازه بیرون آمدن از بند را ندارد چه برسد به اینکه به او ملاقات بدهند. من معنای این جمله را متوجه نشدم تا زمانی که تقی گفت من را برای هواخوری از بند بیرون نمیبرند و وقتی تقاضا کردم به من جواب دادند نوبت تو نشده است و من متوجه شدم که تقی فقط و فقط در کنج سلول است و بس. آیا قطع هر گونه ارتباط زندانی با اطرافیان و حتی عدم برخورداری وی از هوای آزاد، فشار بر زندانی و تهدید سلامتی جسمی و روانی وی نیست. سؤال دیگری از شما بزرگواران دارم. چرا قرار بازداشت موقت به تقی رحمانی تاکنون ابلاغ نشده است. به نظر میرسد ابلاغ قرار بازداشت موقت به متهم یکی از سادهترین و ابتداییترین تشریفات اداری و حقوقی است که قطعا باید انجام شود.
آیا جز این است که در چنین شرایطی متهم در بلاتکلیفی قرار داده میشود که حتی بازداشت موقتش را هم به رؤیتش نمیرسانند؟! آیا افکندن یک انسان تحت چنین شرایطی در سلول به معنای اعمال فشار روحی و روانی و جسمی نیست؟ آیا این فشار شکنجه تلقی نمیگردد؟ آیا این رفتار منطبق با معیارهای اسلامی و انسانی است؟
تقی در آخرین تماس میگفت مدتهاست بازجویان به سراغش نرفتهاند. فرضکنید که بازجویان او را در سلول در حالت بلاتکلیفی رها کردهاند و او نیز نه به وکیل دسترسی دارد و نه به مقامات قضایی. آیا ناظری بر اجرای صحیح قانون در سلولها وجود دارد؟ به راستی پس نگهداری تقی در سلول به چه منظوری است؟ میگویند برای تحقیقات مقدماتی است. اما چه تحقیقی که اصلاً سراغ سوژه نمیروند و هرکس پی هر کاری جز تحقیق مقدماتی است. آیا نگهداری زندانی در چنین شرایطی منطبق با قانون است؟ در حالی که طبق اصل 32 قانون اساسی باید در اسرع وقت ممکن تحقیقات مقدماتی انجام و تعیین تکلیف متهم به عمل آید.
جناب آقای لاریحانی و جناب آقای جعفری دولت آبادی
سالی نو از راه رسیده و طبیعت با تغییری شگرف به سوی تحول و تکامل به پیش است. هر چند عزیزمان در بند است که حتی نگذاشتند بوی بهار را حس کند، هر
چند نور خورشید بهاری بر جان خسته عزیز به بند کشیده شده ما نرسیده است و هر چند چشمان آنها از دیدن زیباییهای طبیعت محروماند و تنها سنگ و سیمان منظره بیحس و سرد مقابل چشمانشان است. هر چند عزیزان ما در ایام نوروز و عید ملی ما ایرانیان حتی فرزندانشان را ندیدند و نبوسیدند و در حسرت دیدار خانوادهها سر کردند. اما دل رنجدیده ما سخنی از سر درد اما توأم با امید با شما مسئولان دارد:
ما و همه عزیزان در بند و خانواده ایشان انسان و هموطنان شما هستیم. شما حاکمان این سرزمین و ما شهروندان ایرانیم. حاکمان حافظان حقوق شهروندان و پاسخگو به درخواستهای آنان هستند. میثاقی بین ما و شما حاکمان است که ملتی شریف، بهایی سنگین برای آن پرداخت کردهاند. بهای این قانون، خون انسانهایی پاک بوده است و اکنون چه دشوار است که شاهد باشیم قانون توسط برخی حافظان آن یعنی برخی از مسئولان نه تنها پاس داشته نمیشود بلکه زیر پا گذاشته میشود و عملکرد غیرقانونی توسط برخی رواج داده شده و این اقدامات اموری عادی تلقی میشوند و معترضان به نقض قانون، پاسخی درخور و شایسته نمییابند.
تصور این است که حاکمان بیش از سایرین به دنبال ترویج و اعمال قانون هستند چون حداقل حاکمان نیک آگاهند که بقای هر حکومتی به اقدام و دقت در درستی انجام قانون است و ما انتظاری جز عملکرد قانونی از سوی مسئولان نداریم. بیتوجهی به قانون و اخلاق و منش انسانی توسط برخی مسئولان ظلمی آشکار در حق شهروندان است. به خصوص آنکه شهروندی ظالمانه و به دور از قانون به زندان افکنده شود و دست او و خانواده او از اعمال هر راهی برای احقاق حقوق کوتاه باشد.
این نامه، دادخواهی خانوادهای ایرانی است که عزیزی در بند دارد. خانوادهای که چون هر خانواده دیگر ایرانی آرزوی زندگی امن و پرمحبت در آن دارد و درخواستی است از مسئولان و حاکمان این سرزمین.
با احترام
نرگس محمدی
در این نامه که نسخه ای از آن در اختیار جرس قرار گرفت آمده است: تصور این است که حاکمان بیش از سایرین به دنبال ترویج و اعمال قانون هستند چون حداقل حاکمان نیک آگاهند که بقای هر حکومتی به اقدام و دقت در درستی انجام قانون است و ما انتظاری جز عملکرد قانونی از سوی مسئولان نداریم. بیتوجهی به قانون و اخلاق و منش انسانی توسط برخی مسئولان ظلمی آشکار در حق شهروندان است. به خصوص آنکه شهروندی ظالمانه و به دور از قانون به زندان افکنده شود و دست او و خانواده او از اعمال هر راهی برای احقاق حقوق کوتاه باشد.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
به نام خدایی که رحمت او وسیع و دائم است بر همه بندگان
حضرت آیت الله صادق لاریجانی
ریاست محترم قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران
جناب آقای جعفری دولتآبادی
دادستان محترم
با سلام و احترام و تبریک سال نو
اینجانب همسر تقی رحمانی این نامه را پس از گذشت قریب به دو ماه از بازداشت وی خدمت شما بزرگواران مینویسم. تقی رحمانی در تاریخ 20/11/89 در ساعت 23، شبانه و بدون حکم قضایی بازداشت شد. آنچه موجب شد این نامه را به عنوان یک شهروند ایرانی خدمت ریاست محترم قوه قضاییه و دادستان محترم بنویسم، مشاهده نقض مکرر قانون در مورد حقوق اینجانب، همسرم و فرزندانم میباشد. لطمات این قانونگریزی، تحمیل خسارت به جان و مال و روح و روان من و خانوادهام بوده است که گوشهای از رفتار غیرقانونی راخدمتتان عرض مینمایم. این دادخواهی به امید پاسخی قانونی و انسانی تقدیم
میگردد.
1- قطع تماس و ملاقات با خانواده. بیش از یک ماه است که جز تماس تلفنی در تاریخ 9/1/90 هیچ گونه تماسی با خانواده نداشته است. علیرغم مراجعات مکرر طی این مدت ملاقاتی نیز نداشتهایم.
2- عدم دسترسی به وکیل. وکیل همسرم بارها به دادسرا مراجعه نمودهاند اما حتی از تشکیل پرونده برای موکل خود بیاطلاعند.
3- در آخرین تماس تلفنی تقی رحمانی نسبت به عدم ابلاغ بازداشت موقت به متهم در زندان اعتراض داشتند. این در حالی است که وی قریب به دو ماه است که بازداشت شده است. حال آنکه مطابق قانون میبایست ظرف 24 ساعت نسبت به صدور قرار مناسب و ابلاغ به متهم اقدام گردد.
4- همچنین در تماس تلفنی وی در تاریخ 9/1/90 مطلع شدم که همسرم اجازه برخورداری از هواخوری را نداشتهاند و از زمان بازداشت در سلول نگهداری شدهاند و حال آنکه مطابق قانون میبایست هر زندانی در 24 ساعت حداقل یک بار از هوای آزاد بهرهمند گردد.
5- بازداشت همسرم بدون ارائه هیچ گونه حکم قانونی و با شکستن در منزل و درهای ورودی انجام شده و تفتیش منزل و ثبت و ضبط اموال شخصی من و ایشان بدون ارائه حکم تفتیش منزل و مجوز قانونی بوده است. لازم به ذکر است که بازداشت اینجانب در تاریخ 20/2/89 نیز کاملا غیرقانونی و بدون حکم قضایی بود و حال آنکه مطابق قانون (ماده 24 قانون آیین دادرسی کیفری) ورود به منزل باید با حکم مخصوص مقام قضایی باشد.
6- تقی رحمانی پس از بازداشت در سلول انفرادی بوده و اکنون با فردی دیگر در سلول هستند. در حالی که مطابق قانون سلول انفرادی امری غیرقانونی است. و طبق رأی وحدت رویه (شماره 435 مورخ 28/10/82) هیأت عمومی دیوان عدالت اداری نگهداری متهمان یا محکومان در سلول انفرادی خلاف قانون اساسی و اعمال مجازات مضاعف تلقی شده است.
مقامات محترم مسئول
اکنون قریب به دو ماه از بازداشت همسرم میگذرد. او نویسنده و روزنامهنگار است و اتهام او، قلم و زبان او است. سوالی از شما بزرگواران دارم. با کدام مرام و مکتبی میتوان توجیه کرد که انسانی را شبانه و بدون حکم قانونی و پس از شکستن در حریم خصوصی و منزل او و در مقابل چشمان دو کودک 4 ساله بازداشت کنند. در حالی که میدانند در منزلی که به آن هجوم غیرقانونی میبرند، زنی بیمار و تحت معالجه و مداوا حضور داد که ماهها پیش در سلولهای زندان، بیمار شده است و چنین وقایعی موچب تشدید بیماری وی میشود. در حالی که مأمور محترم چشم در چشم زن هموطن خود با طعنه میگوید میدانیم تو غش میکنی ولی باز خوب میشوی. با کدام منطق میتوان توجیه کرد که در مقابل چشمان دو کودک بیگناه و بیپناه که شاهد بردن مادر خود در خردادماه بودهاند و تنشهای روانی و اضطراب ناشی از آن را هنوز با خود دارند، مجددا در بهمن ماه با الفاظی نامناسب و تکاندهنده با پدرشان سرسختانه برخورد میشود و اسباب منزل را به هم میریزند و با خود میبرند و دنیای شاد و پرمهر کودکانهشان را به خشونت میکشند و بیش از پیش آزرده میکنند. اکنون (علی و کیانا) فرزندانم در حسرت دیدار پدر و یا شنیدن صدای او بیتاب و بیقرارند. آیا حداقل نمیشود بازداشتها مطابق قانون و مقررات با احضاریه قانونی و در دادسراها انجام شود؟ به راستی آیا قصد بازداشت فردی تروریست و مسلح را داشتند که چنین شیوه خشونتباری را اعمال نمودند؟ آیا امکان تغییر چنین شیوههایی وجود ندارد؟ اما آنچه دوباره رنج ما را افزون و بیقرارمان کرده این است که انسانی رادر کنج سلولی افکندهاند، بیآنکه او را حداقل برای هواخوری از آن سلول بیرون بیاورند. قریب به یک ماه از بازداشت همسرم سپری شده بود و من به اتفاق علی و کیانا به زندان اوین رفتیم و درخواست کردم برای علی و کیانا ملاقات بدهند تا بچهها پدرشان را ببینند. مسئول ملاقات تا اسم تقی رحمانی را شنید گفت او اجازه بیرون آمدن از بند را ندارد چه برسد به اینکه به او ملاقات بدهند. من معنای این جمله را متوجه نشدم تا زمانی که تقی گفت من را برای هواخوری از بند بیرون نمیبرند و وقتی تقاضا کردم به من جواب دادند نوبت تو نشده است و من متوجه شدم که تقی فقط و فقط در کنج سلول است و بس. آیا قطع هر گونه ارتباط زندانی با اطرافیان و حتی عدم برخورداری وی از هوای آزاد، فشار بر زندانی و تهدید سلامتی جسمی و روانی وی نیست. سؤال دیگری از شما بزرگواران دارم. چرا قرار بازداشت موقت به تقی رحمانی تاکنون ابلاغ نشده است. به نظر میرسد ابلاغ قرار بازداشت موقت به متهم یکی از سادهترین و ابتداییترین تشریفات اداری و حقوقی است که قطعا باید انجام شود.
آیا جز این است که در چنین شرایطی متهم در بلاتکلیفی قرار داده میشود که حتی بازداشت موقتش را هم به رؤیتش نمیرسانند؟! آیا افکندن یک انسان تحت چنین شرایطی در سلول به معنای اعمال فشار روحی و روانی و جسمی نیست؟ آیا این فشار شکنجه تلقی نمیگردد؟ آیا این رفتار منطبق با معیارهای اسلامی و انسانی است؟
تقی در آخرین تماس میگفت مدتهاست بازجویان به سراغش نرفتهاند. فرضکنید که بازجویان او را در سلول در حالت بلاتکلیفی رها کردهاند و او نیز نه به وکیل دسترسی دارد و نه به مقامات قضایی. آیا ناظری بر اجرای صحیح قانون در سلولها وجود دارد؟ به راستی پس نگهداری تقی در سلول به چه منظوری است؟ میگویند برای تحقیقات مقدماتی است. اما چه تحقیقی که اصلاً سراغ سوژه نمیروند و هرکس پی هر کاری جز تحقیق مقدماتی است. آیا نگهداری زندانی در چنین شرایطی منطبق با قانون است؟ در حالی که طبق اصل 32 قانون اساسی باید در اسرع وقت ممکن تحقیقات مقدماتی انجام و تعیین تکلیف متهم به عمل آید.
جناب آقای لاریحانی و جناب آقای جعفری دولت آبادی
سالی نو از راه رسیده و طبیعت با تغییری شگرف به سوی تحول و تکامل به پیش است. هر چند عزیزمان در بند است که حتی نگذاشتند بوی بهار را حس کند، هر
چند نور خورشید بهاری بر جان خسته عزیز به بند کشیده شده ما نرسیده است و هر چند چشمان آنها از دیدن زیباییهای طبیعت محروماند و تنها سنگ و سیمان منظره بیحس و سرد مقابل چشمانشان است. هر چند عزیزان ما در ایام نوروز و عید ملی ما ایرانیان حتی فرزندانشان را ندیدند و نبوسیدند و در حسرت دیدار خانوادهها سر کردند. اما دل رنجدیده ما سخنی از سر درد اما توأم با امید با شما مسئولان دارد:
ما و همه عزیزان در بند و خانواده ایشان انسان و هموطنان شما هستیم. شما حاکمان این سرزمین و ما شهروندان ایرانیم. حاکمان حافظان حقوق شهروندان و پاسخگو به درخواستهای آنان هستند. میثاقی بین ما و شما حاکمان است که ملتی شریف، بهایی سنگین برای آن پرداخت کردهاند. بهای این قانون، خون انسانهایی پاک بوده است و اکنون چه دشوار است که شاهد باشیم قانون توسط برخی حافظان آن یعنی برخی از مسئولان نه تنها پاس داشته نمیشود بلکه زیر پا گذاشته میشود و عملکرد غیرقانونی توسط برخی رواج داده شده و این اقدامات اموری عادی تلقی میشوند و معترضان به نقض قانون، پاسخی درخور و شایسته نمییابند.
تصور این است که حاکمان بیش از سایرین به دنبال ترویج و اعمال قانون هستند چون حداقل حاکمان نیک آگاهند که بقای هر حکومتی به اقدام و دقت در درستی انجام قانون است و ما انتظاری جز عملکرد قانونی از سوی مسئولان نداریم. بیتوجهی به قانون و اخلاق و منش انسانی توسط برخی مسئولان ظلمی آشکار در حق شهروندان است. به خصوص آنکه شهروندی ظالمانه و به دور از قانون به زندان افکنده شود و دست او و خانواده او از اعمال هر راهی برای احقاق حقوق کوتاه باشد.
این نامه، دادخواهی خانوادهای ایرانی است که عزیزی در بند دارد. خانوادهای که چون هر خانواده دیگر ایرانی آرزوی زندگی امن و پرمحبت در آن دارد و درخواستی است از مسئولان و حاکمان این سرزمین.
با احترام
نرگس محمدی