ملت در فرقون! هادی خرسندی
برای من که تازه از دو بیمارستان مجهز در لندن درآمده ام، دیدار هموطنی دردمند
و مریض احوال در نقاله ای که مخصوص بردن مصالح ساختمانی است، شاید
طعمی تلخ تر از آن داشت که در حال معمولی آن عکس را میدیدم. اگر این عکس از یک
کشور فقیر آفریقائی آمده بود، اینقدر غم افزا نبود که از سرزمینی که گرانترین اتومبیل
های دنیا در خیابان هایش جولان میدهند و در گرانترین خانه های دنیا به گاراژ میروند..
اگر دستم رسد بر چرخ گردون
به او گویم که این چونست و آن چون؟
یکی را میدهی بوئینگ مخصوص
یکی بی آمبولانس افتد به فرقون
(!باباطاهر بیمار)
چند روز پیش در همین گویا، عکسی نقل شده بود از خبرگزاری پارسینه با عنوان «جا به جائی بیمار با فرقون در بیمارستان». تصویر، مردی را در لباس بیمارستان نشان میدهد که در فرقون نشسته است و مرد دیگری زحمت بردنش را میکشد. به نظر میرسد بیمار از بخشی به بخش دیگر بیمارستان منتقل میشود و یا شاید از بیمارستان دیگری به درمانگاه جدید جا به جا میشود. برای من که تازه از دو بیمارستان مجهز در لندن درآمده ام، دیدار هموطنی دردمند و مریض احوال در نقاله ای که مخصوص بردن مصالح ساختمانی است، شاید طعمی تلخ تر از آن داشت که در حال معمولی آن عکس را میدیدم. اگر این عکس از یک کشور فقیر آفریقائی آمده بود، اینقدر غم افزا نبود که از سرزمینی که گرانترین اتومبیل های دنیا در خیابان هایش جولان میدهند و در گرانترین خانه های دنیا به گاراژ میروند..
---------------------------
!بیمار در فرقون
---------------------------
به داد من برس آقای دکتر
به وللاهه نه خشتم من نه آجر
نبین که توی فرقونم عزیزم
فقط یکخرده دور از جان، مریضم
خود این فرقون به جای آمبولانس است
که دستاورد کلی التماس است
از آنجائی که من بد بوده حالم
!به بخش سی.سی.یو در انتقالم
نه آهک، نه گچ ام، نه شن، نه ماسه
یکی از شهروندانم خلاصه
منم یک شهروند صاف و ساده
رمق دررفته، مستضعف، پیاده
ندارم پارتی در این حکومت
ندیدم زین حکومت جز خصومت
که در این آسمان تکه پاره
بلانسبت ندارم یک ستاره
نه یار حجت الاسلام هستم
نه با شیخان صاحب نام هستم
نه توی باند رفسنجانیم من
نه پشت بابک زنجانیم من
نه با مصباح یزدی همنشینم
نه دست جنتی در آستینم
نه بر پیشانیم جای نمازست
نه بر دندان من آثار گازست
نه در کوی ولایت پاسبانم
نه باغ رهبری را باغبانم
نه پاانداز آقازاده هایم
نه محفل ساز آسید مجتبایم
نه پیمانکار اهل بند و بستم
نه دائم عکس آقای توی دستم
نه خویشاوند لاریجانیانم
نه اصلن دمخور این جانیانم
نه سابق اسبق خارج نشینم
نه بهر مدح رهبر در کمینم
نه مثل آن سه بیچاره اسیرم
نه مثل خاتمی سازش پذیرم
نه اهل شستشوی اسکناسم
نه کاندیدای جعل و اختلاسم
نه درصد گیر بانک و اقتصادم
نه سردمدار کانون فسادم
نه در بازار، بورس کلیه دارم
نه در میدان دولت رانت خوارم
نه از راه چپاول میبرم مزد
نه کلاشم، نه سارق، نه دکل دزد
نه با صیغه کشان دارم میانه
نه خانم میبرم خانه به خانه
نه بر درد خماری چاره سازم
نه منقل جور کن بعد از نمازم
نه چون آراسته مردان ژیگول
ببوسم دست شیخان بابت پول
نه مأمور خرید انگلیسم
نه با آخوندها در لفت و لیسم
نه پابندم به فال و استخاره
نه سینه میزنم پای مناره
نه اهل التماس و استغاثه
نه هضم ام در ولایت، آسه آسه
فقط با دلخوری از بخت وارون
نمودم التماس از بهر فرقون
چرا چون خارج از دور نظامم
که بی سهمیه و بی احترامم
نه خدمتکار سردار سپاهم
نه از دزدان خاص بارگاهم
نه از آدمخوران پاسدارم
نه از جلادهای کهنه کارم
نه از قضات شرع بی شرافت
نه هستم اطلاعاتی، کثافت
نه با روحانیون در ارتباطم
نه اهل حوزه و باب لواطم
نه چون بعضی ز افراد پلیسم
نه مثل چند روزنامه نویسم
نه کارم چاپلوسی در مجله
نه مداحم در این و آن محله
نه مثل آن قلمزن های مزدور
بساط رهبری را میکنم جور
نه صاحب منصبم در یک وزارت
نه دستم باز در تاراج و غارت
نه ناظر بر مزایای سهامم
نه بهره برده از سهم امامم
نه الوات بسیجی پاسدارم
نه خواهرزینب کاراته کارم
نه با پول فلسطین میزنم لاس
نه انعامم دهد محمود عباس
نه کاسبکار دین و مذهبم من
نه دلال مرام و مکتبم من
مسلمان یا بهائی یا کلیمی
مسیحی یا همان گبر قدیمی
به یک آئین و مذهب پایبندم
و یا لامذهبی را میپسندم
ولی با دیگران کاری ندارم
به کس اجبار و اصراری ندارم
نباشم اهل تحمیل عقیده
کسی از من ملایمتر ندیده
شدم کلی در این کشور اذیت
که هستم جزو طیف اکثریت
نه در کانون از ما بهترانم
نه عضو رسمی حزب خرانم
گرفتار عمیق فقر خویشم
گذشته خط فقر از پشت و پیشم
نه دنبال وصول پول نفتم
نه سوی آستانِ قدس رفتم
خلاصه من مریضم جان دکتر
سَرم سنگین، تنم خسته، دلم پر
به درمانگاه قبلی کار شد سخت
کم آمد پول این بیمار بدبخت
بله، انداختندم توی فرقون
فرستادندم اینجا با دلی خون
بدان ای جان دکتر، ای پرستار
مصالح» نیست این بیچاره بیمار»
نه پاره آجرم، نه شن، نه ماسه
که قبلن هم بیان کردم خلاصه
ولی با اینهمه، گر جا ندارید
مرا در کار «عمرانی» گذارید
تلیفون کرده رهبر را بگوئید
همه فامیل اکبر را بگوئید
جناب ناطق نوری بداند
سلیمانی پیامم را بخواند
که گر زحمت، زیادی داده ام من
!برای لای جرز آماده ام من
--------------------------
فیسبوک آزاد هادی خرسندی