آذربایجان و عملکرد خونین
گرگهای خاکستری در ترکیه ( بخش دوم)
گردآوری، ترجمه و تحریر: باخیش سببی
گرگهای خاکستری در ترکیه ( بخش دوم)
گردآوری، ترجمه و تحریر: باخیش سببی
قتل عام مردم با نام خدا و اسلام در راه ناسیونالیسم
در شهرهای مختلف روند حمله به معلمین، دانشگاهیان، کارگران متشکل در سندیکاها واماکنی که پاتوق چپ گراها شمرده میشد، بدون وقفه ادامه داشت و هرروز روبه گسترش می گذاشت. شمار کشته ها روز به روز افزایش می یافت و صفحات روزنامه ها پر از اخبار و اسامی ترور شدگان سیاسی بود. اما واقعه " مالاتیا " جای بخصوصی را در سال 1978 در عملکرد گرگ های خاکستری بر خود گرفت.
حزب جمهوری خلق از سال 1946 در شهر مالاتیا همیشه بیشترین آرا را در بین دیگر احزاب داشته است. این حزب با آمدن بولنت اجویت به رهبری آن، در زمره احزاب چپ ترکیه قرار گرفت. در مالاتیا نیز چون دیگر مناطقی که علویان در آنجا زندگی می نمودند، آنها نیز بعنوان چپگرا از حزب جمهوری خلق طرفداری می کردند.
با سرازیر شدن روستائیان به شهر به علت مشکلات اقتصادی، خیلی از روستائیان سنی مذهب که نمی توانستند بر خلاف علویان، خود را با فرهنگ شهرنشینی و مدرنیته تازه آغاز شده در شهر ، به راحتی تطبیق دهند با مشکلات عدیده سنتی و فرهنگی مواجه شدند. اسلامگرایان محافظه کار و ناسیونالیست های نژادپرست درصدد پر کردن این خلاء بوجود آمده در بین روستائیان مهاجر سنی بر آمدند تا بتوانند آنها را از نظر سیاسی جذب کنند. به همین منظور دست به افتتاح کلاس های بیشمار قران و آموزش شریعت زدند. نتیجه این حرکت تغییرسریع و بزرگ فضای سیاسی ـ دمکراتیک شهر بود. ساکنین سنی مذهب و علوی مذهب شهر که سالیان درازی بدون هیچ کدورتی با همدیگر در آن شهر زندگی می کردند، با نیرو گرفتن اسلام گرایان و نژادپرستان و با برنامه ریزی آنها با ظهور تمایزاتی همانند سنی مذهب و علوی مذهب و ترک وکرد روبرو شدند. علویان را زیر فشار می گذاشتند و پیوسته درگیری های فیزیکی بین چپ گرا ها و راست گرا ها بوجود می آمد. جنایتهایی بوقوع می پیوست که هیچوقت فاعلین آن دستگیر نمی شدند، خصومت و درگیری های مذهبی و ملیتی روز بروز از شهرها به روستاهای اطراف نیز گسترش می یافت.
در چنین شرایطی بود که حمید فنداوغلو بعنوان کاندیدای مستقل ولی با حمایت احزاب راست و حزب افراطی حرکت ملی در انتخابات شهرداری بعنوان شهردار انتخاب شد. فنداوغلو با دریافت یک بسته پستی که به خانه اش فرستاده شده بود عصر روز 17 آوریل با انفجار بسته هنگام باز کردن آن به همراه عروس و دو نوه اش به قتل رسید. همسایه آنها که سریعا برای کمک بدانجا شتافته بود اظهارمیدارد که:
" فنداوغلو در جا کشته شده بود ولی نوه هایش و عروس وی هنوز زنده بودند. ما که می خواستیم آنها را به بیمارستان برسانیم هنگام خارج شدن از درخانه با یک گروه صد نفره مواجه شدیم که پیوسته شعار می دادند. متاسفانه تلاش ما بی نتیجه بود. آن سه تن نیزدر بیمارستان جان خود را از دست دادند. دراین اثنا تعداد این گروه شعاردهنده افزایش یافته در جلو بیمارستان به بیش از هزار نفر می رسید و با دادن شعارهای تند و حمله به این و آن به مرکز شهر سرازیر شدند. بااین که ارگانهای دولتی ادعای تحت کنترل داشتن همه چیز را می کردند و نیروهای امنیتی می توانستدند با تدابیر خود جلو درگیری ها و حملات و تهاجمات را بگیرند و مانع کشتار انسانها شوند ولی هیچ تلاشی در این خصوص انجام نگرفت."
فردای آن روز با سرازیر شدن مردم از روستا ها و شهرهای اطراف حدود 10 هزارنفر در مقابل شهرداری و بازار تجمع کردند. بیشترشان جوانان بین پانزده تا بیست ساله بودند که در دستانشان چماق های آماده شده مخصوص، زنجیر و آلاتی چون دشنه و چاقو دیده می شد. تعداد قابل توجهی مردانی که صورتشان را با ماسک پوشانده بودند رهبری دسته های تظاهر کننده را به عهده داشتند که هر کدام راهی اماکن و محلات مختلفی بودند که چپی های طرفدار بولنت اجویت و علویان در آنجا کار و زندگی می کردند. هجوم و حملات با این شعارها " اجویت قاتل است " " مرگ بر کمونیسم " " ترکیه مسلمان " " انتقام انتقام " آغاز شده بود. از بلند گوهای شهرداری صدای قرائت قران پخش میشود و بعد از آن شعارهایی چون " دین مان دارد از دست میرود " " به مساجد بمب می گذارند " برای تحریک مردم از همان بلندگوها پخش گردید و تمامی مردان و زنان، کودکان و سالمندان علوی و چپ گرای شهر را وحشت و ترس در خود گرفت.
مردان ماسک دار با نشان دادن محل های کار و اماکن مسکونی چپی ها و علویان با گروههایی که پشت سرشان می آمدند، آن اماکن را غارت، تخریب و به آتش می کشیدند. با سوختن وسایل موجوده دود غلیظی آسمان شهر را گرفته بود. دفاتری که متعلق به احزاب و نشریاتی که گرایش چپ داشتند، از جمله حزب جمهوری خواه خلق تخریب و با خاک یکسان شدند. محلهایی که در آن مشروبات الکلی فروخته و یا استفاده میشد به آتش کشیده شد. در خیابانهای شهر کسانی که صورت های خود را با ماسک پوشانده بودند و در دستانشان پیت های مواد آتش زا داشتند جولان میدادند. از هیچ پلیس و یا شخص منصوب به دولت که بخواهد جلو تهاجمات را بگیرد خبری نبود. به احتمال زیاد به همه آنها مرخصی داده شده بود. تنها چند هواپیمای جت بودند که از ارتفاع پائین در بالای شهر پرواز می کردند وبه نظر می رسید که تلاش داشتند تا با صداهایشان مهاجمین را متفرق بکنند.
خیابان ها مملو بود از اشیائی که از خانه ها و مغازه های چپی ها و علویها به بیرون ریخته شده بود و در حال سوختن بودند. ماشین های آتش نشانی ایستاده و کاری نمی توانستند انجام دهند زیرا که شلنگ های آب پاشی آنها بریده شده و دیگر امکان اطفای آتش برایشان میسر نبود. در محلات به اذیت کردن دختران جوان علوی و چپ پرداخته و سالمندان را به باد کتک می گرفتند. در این بین با شلیک گلوله ای از محلی نا معلوم یکی از جوانان مهاجم از ناحیه سر بشدت زخمی شده و در بیمارستان می میرد و باعث شعله ور شدن بیشتر حملات می گردد.
یکی از دادستان های شهر و یک افسر ژاندارمی که از شهر آدی یامان آمده بودند و از مهاجمین می خواستند که حملات را متوقف کنند، بوسیله شلیک گلوله و چاقو زخمی شدند. در اطراف بیمارستان شهر پزشکی که سعی داشت تا با سخنرانی از حملات جلوگیری کند توسط گلوله زخمی شد. حملات به اماکن علوی ها و چپی ها در همه جای شهر ادامه داشت. تمامی محلات شهر درگیر شده بودند و سنیان و علویان در همه جا به مقابله باهم می پرداختند. درظهر همان روز سه تن از پسر بچه های 15ـ14 ساله علویان توسط یک ماشین شخصی از خیابان ربوده و در خارج شهر ابتدا شکنجه شده و بعد با شلیک گلوله به سرشان به قتل می رسند. جسد آنها در روی ریل قطار در حالی که قطار از رویشان گذشته بود پیدا میشود. قاتلین آنها هیچوقت مشخص نشدند.
در بین سالهای 1980ـ 1974 فقط در مالاتیا نزدیک 120 نفر در وقایع سیاسی کشته شدند که از آن میان 3 کودک خردسال، یک خانم خانه دار، 12 نفر با گرایش نامعلوم، 27 نفر با گرایش راست و نزدیک 80 نفر با گرایش چپ بودند.
در تابستان سال 1978 در شهر" سیواس" با این عنوان که " کمونیست ها مسجدی را منفجر کرده اند و به آب مصرفی شهر سم قاطی نموده اند " به تحریک مردم مذهبی پرداختند. حاصل این توطئه کشته شدن تعداد زیادی از مردم علوی و چپ بود.
این توطئه ها پیوسته ادامه داشت و با انتقال افراد گرگ های خاکستری از مناطق دیگر ترکیه به محلهای مورد نظر و گرفتن کمک از پلیس و ارتش، تدارکات همه جانبه از پیش انجام می گرفت تا بتوانند نیروی های ناسیونالیست افراطی را به خوبی تقویت کنند.
در اکثر مواقع طراحان فاشیست این جنایتها و قاتلین دستگیر شده که در بازجویی ها نیز به اعمال خود اعتراف می کردند، با وساطت دولتمردان و ارتشیان سریعا آزاد شده و باردیگر به دوستان خود در گروههای گرگ خاکستری می پیوستند و در جنایات دیگری شرکت می کردند.
حزب راست افراطی " حرکت ملی ترکیه "، با همکاری نظامیان و دولتمردان حافظ سرمایه داری و با بازوی مسلح خود گرگان خاکستری، ترورها و قتل عام ها را در جامعه ترکیه به سرعت پیش میبرد تا مردم را از حکومت پارلمانتاریستی و دمکراسی دلسرد کند.
در نتیجه همین ترورها بود که امنیت جانی مردم از میان رفت و وضع اجتماع از هر لحاظ آشفته شد. حزب آلپ ارسلان تورکش، حزب جمهوری بولنت اجویت را متهم میکرد که باعث نابسامانیهاست. این به آن معنی بود که رژیم پارلمانتاریستی مولد آنارشی و ترورهاست و چاره دراعلام برقراری حالت فوق العاده یعنی حکومت نظامی است. تورکش حکومت نظامی را توصیه میکرد و آشوب وآنارشیسم را به همه جای ترکیه سرایت می داد. حزب عدالت سلیمان دمیرال پنهان و آشکار با آلپ ارسلان تورکش همکاری میکرد تا با آشفته کردن اوضاع از پیشروی دمکراسی و انقلابیون در جامعه جلوگیری کند. حزب عدالت دمیرال در راستای این همکاری مشترکا به طرحریزی توطئه ای به نام " میتینگهای پرچم " پرداخته و در بیشتر مناطق ترکیه به اجرا گذاشت. توطئه با نقاشی کردن پرچم سرخ با داس و چکش در قلعه قارص آغاز شد. "میتینگهای پرچم " توسط فاشیستهای افراطی در 23 ایالت ترکیه با به حرکت در آمدن ارتجاع و با تحریک و استفاده از احساسات مذهبی و ناسیونالیستی مردم محافظه کار جان 1072 نفر را گرفت این میتینگ ها برای ملتهب کردن جامعه و بکار افتادن ماشین ترور گرگ های خاکستری فرصت بزرگی بود.
اما حزب حرکت ملی ناسیونالیستهای افراطی هنوز طرح های دیگری نیز در روی میز داشتند که باید به مرحله اجرا گذاشته میشد.
در سیواس در روز عید عرفه با ادعای اینکه علویان در دیوار مسجد شهر داس و چکش رسم کرده اند و با انفجار بمبی درکنارمسجد، شایع کردند که آنها قصد دارند مساجد را آتش بزنند. با شعارهایی مانند " قیزیل باش ها (علویان) و کمونیست ها قصد جان مسلمانان را کرده اند "، "هرکس الله را دوست دارد با ما همراه شود " " اگر بمیریم در راه اسلام کشته شده ایم " مردم مذهبی را که برای گذاردن نماز عید گردهم آمده بودند به جوش آوردند و به علویان حمله کردند. 9 کشته و 350 نفر زخمی نتیجه این توطئه بود.
بزرگترین عملیات طرح ریزی شده معتقدین به گرگ خاکستری، قتل عام مردم ماراش در 19 دسامبر سال 1978 بود.
ماراش شهری که بیشترین علویان را در خود جای داده است درماه آوریل پیشوای مذهبی خود را توسط ماشین ترور گرگهای خاکستری از دست داد و بعد از این تروربود که فضای شهر را از حالت عادی خود خارج کردند. کسانی که خود را مامور آمار و بعضا پست و تلگراف معرفی می کردند به محلات اکثرا علوی نشین و چپگرا رفته و با عنوان نوعی آمار گیری، در خانه های علویان و چپگرا ها با رنگ قرمز علامت گذاری کردند تا در وقت موعود این خانه ها شناسایی شوند.
فیلمی بر علیه شوروی در یکی از سینماهای این شهراز طرف جوانان اولکوجو (گرگهای خاکستری) به روی پرده آمده بود عصر آن روز در پایان فیلم ماده منفجره کم تاثیری در داخل سینما منفجر شد. در اثنای نمایش فیلم پیوسته شعارهایی چون "ترکیه مسلمان" "ترکیه ناسیونالیست" "کمونیست ها به مسکو بروند" "تورکش پیشوا است " از طرف ناسیونالیستهای افراطی داده میشد وموجب تحریک حاضرین می گردید.
پلیس برای تحقیق درباره انفجار در سینما تنی چند از ناسیونالیست های افراطی را بازداشت کرد و تحت نظر گرفت. آشکار شد که منفجر کننده بمب یک ناسیونالیست افراطی بنام " اوککش کنگر" ( بعدها به " اوککش شئن دیللر" تغییر نام داد) بوده است. این شخص بعدها نماینده حزب حرکت ملی در مجلس ترکیه شد.
عصر فردای آن روز به یکی از قهوه خانه های چپی های علوی بمبی پرتاب میشود و دو نفر در آنجا زخمی میشوند. در روز بعد به خانه یکی از راست گرایان ماده منفجره انداخته میشود و متعاقب آن در عصر همان روز دو تن از معلمین چپ گرای معروف شهردر راه مدرسه به خانه به دست راست گرایان ترور میشوند.
افراطیون ناسیونالیست با نیت بر هم زدن تشیع جنازه معلمین چپ و ملتهب کردن شهر، به روستاهای اطراف رفته و با گفتن اینکه امروز" کمونیستها به نماز جمعه حمله خواهند کرد"،" مسجد ها را با بمب منفجر خواهند نمود"، "مسلمانان را قتل عام خواهند کرد "، " به کمک دیگر مسلمانان به شتابیم "، به تحریک مردم پرداختند و آنها را برای مقابله روانه شهر کردند. از طرفی امام جمعه شهر نیز سوار به ماشین دولتی سنیان را به مقابله به علویان فرا می خواند. فاشیستهای مسلح به قمه و سنگ ومواد منفجره به تشیع جنازه کنندگان حمله برده و مراسم را به هم زدند. در درگیری بین راست گرایان و تشیع کنندگان، سه تن از راست گرایان مورد اصابت گلوله گروههای مقابله کننده چپ واقع شدند و جان خود را از دست دادند. آنها بعد از بر هم زدن مراسم در حالی که فریاد میزدند: " کمونیست ها می آیند مساجد را به آتش بکشند " ارتش با ماست " " چرا منتظر ایستاده اید مگر در شما دین و ایمان نیست " " دین مان دارد از دست میرود " مرگ بر علوی ها و چپی ها " " زنده باد تورکش "، حمله و هجوم به محلات علویان و اماکن چپگرایان را که قبلا خانه های آنها با رنگ قرمز علامت گذاری شده بود آغاز کردند.
درگیری ها گسترش پیدا کرد گروهای فاشیست مسلح، به زن و کودک علوی و پیر وجوان چپ رحم نمیکردند. انسانها را کشته و زنده زنده می سوزاندند. با ساطور و تبر به جان مردم افتاده و خودرا بدین گونه ارضا می کردند. گرگهای خاکستری با پنجه ها و دندانهای خود مردم را قطعه قطعه می کردند شکم زنان باردار را دریده و کودکان را به قتل می رساندند. با قرق و محاصره بیمارستان ها زخمی ها را همان جا کشته ودر محلهایی که مردم آنجا جمع شده بودند با سلاحهای اتوماتیک به گلوله می بستند. آنها بی هیچ رحمی کودکان و زنان و مادران و مردم عادی را از دم تیغ گذراندند. به روی زنان و دخترانی که احکام اسلامی را رعایت نمی کردند بنزین ریخته به آتش می کشیدند. با ساطوربه آنها حمله کرده و قطعه قطعه می نمودند. جلو حرکت مهاجمین از طرف پلیس گرفته نشد، پلیس فقط نظاره گر بود و ارتش دست به هیچ کاری نزد. در این پنج روزی که این قتل و عام ادامه داشت افزون بر 200 نفربه طرق مختلف از جمله تجاوز و لینچ کشته و بیش از 500 نفر مجروح شدند. 559 خانه مسکونی و 289 محل کسب تخریب و یا به آتش کشیده شد.
تصاویر مستند از رویداد
www.youtube.com
فیلم های مستند از رویداد
www.youtube.com
https://www.youtube.com/watch?v=JZ7b9J-Q5jM
آلپ ارسلان تورکش با دریافت خبر ناآرامیها در ماراش در مصاحبه با خبرگزاری " ایکا خبر میگوید: " امروز و فرداست که باید دولت ( کابینه اجویت ) سقوط کند "
با این توطئه حزب حرکت ملی آلپ ارسلان ترکش به یاری گرگ های خاکستری خود به مقصود رسید و از طرف دولت بولنت اجویت در 13 استان حالت فوق العاده به اجرا گذاشته شد و این تنها کاری بود که اجویت بجای خیلی از کارها که می توانست انجام دهد، داد که البته حزب حرکت ملی همیشه برای اجرای آن تلاش داشت. یعنی افزایش سیطره نظامیان در جامعه ترکیه.
کشتار و ترورهای فاشیستی کشور را به جهنمی واقعی تبدیل کرده بود. فضای کشور بکلی آشفته شده بود اقدامات مسلحانه گسترش پیدا میکرد. گروه های رادیکال چپ نیز مسلحانه با گرگ های خاکستری مقابله به مثل می کردند. ولی در عین حال نیز مبارزه ضد فاشیستی مردم گسترش پیدا کرده بود. بخصوص بعد از قتل عام ماراش حزب ناسیونالیستی فاشیستی حرکت ملی در بین مردم منفور شده بود. با وجود اینکه دولت دمیرال از آنها حمایت میکرد ولی آلپ ارسلان تورکش حس کرده بود که هنوز سرمایه داری حزب او را آلترناتیوی برای حکومت نمیداند. بنا براین تنها راه باقی مانده برای آنها، متشنج کردن هر چه بیشتر جامعه با کشت و کشتار وکشیدن پای ارتش برای بازگرداندن به اصطلاح آرامش به کشور توسط کودتای نظامی بود.
با این طرح از یک طرف چرخ آشفته کردن جامعه با دستان گرگهای خاکستری سرعت بیشتری به خود گرفت واز طرفی دیگر ارتباط با افسران و بلند پایگان ارتش که به حزب حرکت ملی گرایش داشتند گسترش یافت.
دراکثر شهرهای ترکیه ماشین ترورفاشیستی به راه افتاد. انقلابیون و فعالین کارگری ترورمیشدند، آنها ربوده و با بندهای پلاستیکی و سیمهای کابلی خفه می کردند، به آنها تجاوز کرده و با شکنجه های سخت می کشتند و اجساد آنها را به گودال های کنار شهر می انداختند. آنها در شهرهای تازه صنعتی شده که علویان و سنی ها در آن اسکان داشتند شرایطی را بوجود می آوردند که مردم سنی به علویان حمله کرده و به نوعی جنگ مذهبی و داخلی راه بیافتد. در اکثر جا ها بسته های پستی حاوی بمب که به افراد سرشناس فرستاده میشد منفجر میشد و اوضاع شهر ها را متشنج میکرد.
در ماه مه 1980 معاون دبیر اول حزب حرکت ملی – که در نتیجه ابتلا به بیماری سرطان در یکی از بیمارستانهای آنکارا در حال مرگ بود - بدست افراد ناشناس کشته شد و بدنبال آن عملیات خونین و حرکات ارتجاعی جنایتکاران فاشیست دوباره شعله ور گشت. شدت این عملیات به حدی رسید که از کنترل رهبران و طراحان توطئه ها نیز خارج گردید.
شهر چوروم در حالت عادی به سر نمی برد. روشن بود که اتفاقی در آن شهر روی خواهد داد. در 4 جولای روز جمعه با این شایعه که «چپی ها به مسجد علاالدین در شهر بمب انداخته اند»، شروع به تحریک و گرداوری مردم مذهبی از روستا های اطراف کردند وبا اعلام این خبر از اخبار ساعت 19 ت ر ت ، حملات به علویان و چپی ها در شهر آغاز شد. چپی ها ربوده و در مزارع گندم در خارج از شهر به قتل می رساندند. دوباره شعارهای " پیروزی با اسلام است"، "خون در برابر خون " "ترکیه مسلمان" جان بیش از 50 نفراز جمله زنان و کودکان را که اکثرا علوی بودند گرفت. بیش از 100نفر زخمی و تعداد زیادی خانه و محل کسب و کار تخریب شدند.
www.youtube.com
در سال 1980 نه تنها انقلابیون و فعالین کارگری بلکه از نمایندگان مردم در مجلس ترکیه گرفته تا دادستانها، پرفسورها و روزنامه نگاران و هر کسی که مخالف سیاست های راست افراطی و گرگ های خاکستری بود گرفتار عملیات سوقصدی شده و کشته شدند. یکی از این قربانیان کمال تورکلر رهبرسندیکاهای ترکیه دیسک بود که دربیستم ماه جولای با آتش سلاحهای گرم ناسیونالیست های افراطی زندگی خود را از دست داد. در تشیع جنازه او نزدیک به یک میلیون نفردر استانبول شرکت کردند.
روزنامه نگار" عبدی ایپکچی " از دوستان نزدیک" بولنت اجویت " که طرح گفتگوی احزاب سیاسی در ترکیه را برای پایان دادن به آنارشی حاکم بر جامعه ترکیه و سوق دادن جامعه به آرامش سیاسی پیشنهاد داده بود، بعد از شش ماه از ارائه این طرح، توسط " محمدعلی آقجا " از تروریست های معرف گرگ های خاکستری کشته شد. محمد علی آقجا بعد از دستگیری، از زندانی که در آنجا زندانی بود با همکاری و کمک ماموران نظامی حزب در زندان، فرار کرد و ازکشور ایتالیا سر در آورد و بعد از چندی اقدام به ترور و تیراندازی به پاپ ژان پل دوم کرد که موجب زخمی شدن پاپ گردید.
https://www.youtube.com/watch?v=GYIln3ChUHY
افراطیون ناسیونالیست می دانستند که در بین مردم مقبولیتی برای انتخاب شدن ندارند و برای رسیدن به قدرت تنها راه مانده برای رسیدن به هدفشان سوق دادن کشور با ترورها و قتل عام ها به جنگ داخلی و یا حکومت نظامیان بود.
نتیجه اعمال گرگ های خاکستری
روزنامه یونگه ولت چاپ آلمان به تاریخ 11.09.2009چنین می نویسد:
"رخدادهای خیابانی و خشونت بار سیاسی دم افزون در نیمه دوم دهه هفتاد، که تا پائیز ۱۹۸۰ به قیمت جان پنج هزار نفر تمام شد، مردم را سخت نگران کرده بود. گرچه برخی از گروه های چپ به تبلیغ نبرد مسلحانه روی آورده و به بانک ها حمله می کردند ولی این خشونت چپ گرایان واکنشی بود در برابر ترورهای فاشیستی. فقط در تابستان ۱۹۸۰ ماهانه بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ قتل سیاسی صورت می گرفت که حتی بر اساس تخمین های محتاطانه سه چهارم آنها کار گروه”گرگهای خاکستری”، یعنی سازمان جوانان حزب فاشیستی جنبش ملی بود.
یکی از رهبران پیشین فاشیست ها گفته است:
«زندان میدان سربازگیری ما بود که در آن به اعضای خود فن جودو، کاراته، ساختن بمب می آموختیم و به آنان آموزش های سیاسی می دادیم”.
«هوادارن حزب جنبش ملی را بعلت جرائم ناچیز به زندان می افکندند و در آنجا بود که آنها برای قتل های حرفه ای آموزش می دیدند. ما فهرستی داشتیم با نام کسانی که باید بقتل برسند. این فهرست به تصویب یک یک اعضاء رهبری حزب جنبش ملی رسیده بود.” (۲) حزب جنبش ملی در کنار بقتل رساندن فعالان چپ و روشنفکران، توانسته بود با موافقت ضمنی حکومت دمیرل، بویژه در منطقه آناتولی مرکزی، اعضای خود را بعنوان افراد نفوذی در ادارات دولتی و موسسات جای دهد و مناطق ” آزاد شده ” ای بوجود آورد که تا حدود زیادی از کنترل دولتی خارج بودند."
بدین صورت حزب حرکت ملی ترکیه به رهبری آلپ ارسلان تورکش برای رسیدن به قدرت از تمامی راه های ممکنه بهره برد. این حزب با گرگ های خاکستری خود، برای اینکه نشان دهد دمکراسی برای جامعه ترکیه ناکارآمد است با آشفته کردن کشور و کشتار و ترورها، عاقبت با رویای شراکت با نظامیان در حکومت، در12سپتامبر 1980 ترکیه را به دست ژنرال های کودتاگر سپرد. از ساعات اولیه کودتا دستگیری ها شروع شد.
به نوشته همان روزنامه آلمانی: بعد از کودتای سپتامبر 1980
"رویهم رفته ۶۵۰ هزار نفر در ترکیه دستگیر شدند. تعداد زندانیان سیاسی یک سال پس از کودتا ۱۲۳ هزار نفر و در پایان سال ۱۹۸۵ بیش از ۶ هزار نفر بود. تقریبا فرد فرد مخالفان سیاسی در زندان شکنجه شده بودند. اوهان اُزتراک، وزیر کابینه ترکیه در پاسخ به سازمان عفو بین الملل که علت مرگ هفتاد نفر را در زندان پرسیده بود گفت ” فقط ” پانزده نفر تروریست زیر شکنجه کشته شده اند، بقیه یا خود کشی کرده اند یا در حین فرار کشته شده اند. علیه ۹۸۴۰۴ نفر افراد متهم به ”هواداری از سازمان های ممنوعه“ و۷۱ هزار نفر بدلیل داشتن افکار ممنوعه، ادعانامه صادر شده است. ۲۷ زندانی ــ ۱۸ نفر چپ گرا، هشت راستگرا و یک ارمنی ناسیونالیست اعدام شده اند، ۵۱۷ حکم اعدام دیگر نیز صادر شده و برای ۷ هزار نفر دیگر هم تقاضای اعدام شده است، از جمله علیه ۷۸ نفر از فعالان فدراسیون اتحادیه های کارگری و ۱۸۶ نفراز اعضای Dev Yol (راه انقلابی). فقط در نخستین سال دیکتاتوری ۴۶۰ نفر در عملیات نظامی کشته شدند. دستگیری های فله ای، هجوم های غافلگیرانه به یک روستا و تجسس های خانه بخانه، و اعزام گروههای ترور، از شیوه های روزمره حکومت یک رژیم به تمام معنی خودکامه در مناطق کرد نشین است.
رژیم نظامی، برای نمایش باصطلاح بیطرفی خود، در ماه مه سال ۱۹۸۱ علیه ۲۲۰ نفر از فاشیست ها نیز بعلت ارتکاب ۶۹۴ فقره قتل ادعانامه صادر کرد. الپ ارسلان تورکش رهبر حزب فاشیستی جنبش ملی، که علیه او نیز بظاهر ادعانامه ای صادر شده بود، در دفاعیات خود در دادگاه گفت : ”در زندان ما بفکر قدرت بودیم”. سازمان اطلاعات ترکیه به زندانیان فاشیست اطلاع داد که حاضر است آنها را آزاد کند با در آمد تضمین شده، مشروط به این که به نیروی ضد شورش در منطقه کردستان بپیوندند. این نوع گروههای ترور تا پایان سالهای دهه ۱۹۹۰ نزدیک به ۱۷ هزار نفر از کرد های غیر نظامی را بقتل رساندند."
(از مقاله: 12 سپتامبر 1980 کودتای ناتو در ترکیه/ روزنامه یونگه ولت/ ترجمه رضا نافعی)
باخیش سببی آبان 1391
قسمت اول مقاله
akhbar-rooz.com
منابع:
devrimkurtulus.forumo.de
www.ortadogugazetesi.net
www.taraf.com.tr
www.akhbar-rooz.com
istanbul.indymedia.org
www.psakd.org
www.youtube.com
www.onergurcan.org
www.youtube.com
www.onergurcan.org
Ökkeş Şendiller nasıl korundu? - YouTube
, www.onergurcan.org
, www.onergurcan.org
tr.wikipedia.org
www.psakd.org
www.youtube.com
www.youtube.com
www.youtube.com
www.youtube.com
www.youtube.com
www.youtube.com
www.youtube.com
www.edebiyatdefteri.com
www.uludagsozluk.com
www.youtube.com
GAZETECİ ABDİ İPEKÇİ CİNAYETİ ÜLKÜCÜ FAŞİST KATİLLER ( 1/5 ) - YouTube
aayande.wordpress.com
Azer-online » Blog Archive » توتم گرایی بوزقوردها – قسمت دوم
www.youtube.com
www.youtube.com