۱۳۸۹ آذر ۱۰, چهارشنبه
*حرف ها وسوالهای یک تبعیدی به بهانه انتشاراعلامیه رسانه« ایران ندا»
بصیر نصیبی
دو سه ماه است رسانه های اینترنتی به اضافه تلویزیون ها ورادیو های فارسی زبان دولت های غربی برای دو شبکه تلویزیونی جدید «ایران ندا» و «رسا» تبلیغ می کنند. وقتی نخستین بیانیه های این دو را میخوانیم، اولین سئوال که به هر ذهن کنجکاوی میرسد اینست که آیا فراهم آورندگان این دو رسانه قبلاً در انعکاس افکارشان با مشکلی باز دارنده مواجه بوده اند که حالا در فکر باز شدن دریچه ای برای انتشار افکارشان افتاده اند؟ همانطور که می دانیم اکثر رادیو تلویزیون هایی که امکانات وسیع دارند - به خصوص در یک سال و چند ماه اخیر -بدون هیچ محدودیتی در اختیار اینان بوده است. به برنامه های شبکه بی، بی ،سی ،صدای آمریکا، رادیو فردا، رادیو فرانسه،دویچه وله ،رادیو سوئد و... و... توجه کنید. اکثر برنامه ها را حامیان آشکار سبز الهی ها(رسانه سبز)وچند تن از آنها که زیر عنوان «ایران ند ا »اعلام موجودیت کرده اند، به اشغال خود در آورده اند.
به ظاهر هیچ ارتباطی بین این دو رسانه نیست اما اگر نقاط ناروشن اطلاعیه «ایران ندا» به معنای واقعی شفاف نشود نباید تعجب کرد اگر«ایران ندا» و«رسا »را دو شاخه یک تفکر بدانند. بهتر بگویم ایران ندا را کانال دو ی رسانه سبز تصور کنند. هر دو هم به انقلاب مشروطیت بی زبان چسبیده اند وهر دو هم خودشان را مستقل می دانند، هر دو هم ادعا دارند فقط به پشتوانه مالی مردم متکی هستند وبودجه عظیم دوکانال تلویزیونی از گردآوری کمک های مردمی تامین خواهد شد. رساکه پخش برنامه را آغاز وتصویر جلاد تاریخ را زینت بخش استودیوی پخش کرده است ، بعید نیست که ایران ندایی ها از نام واعتبار محمد مصدق مایه بگذارند.
من حرفی با رسانه سبز ندارم. خیلی واضح وروشن خودشان اعلام می کنند که از قانون اساسی ارتجاعی ج. اسلامی پاسداری می کنند و میخواهند این نظر را حقنه کنند که خامنه ای وبه خصوص احمدی نژاد در اجرای اندیشه های والای امام راحل کوتاهی می کنند وخطر هست که نظام را به سقوط بکشانند. ( به اعتقاد من پرزیدنت وخود رهبر عظیم الشان خیلی حوب دارند اندیشه خمینی را پیاده می کنند)
شاید به ما بگویند هنوز که برنامه اینها شروع نشده باید صبر کرد تا برنامه هایشان روی آنتن برود ، نحوه تنظیم برنامه، محتوای برنامه ها وشیوه برنامه ریزی را دید و به قضاوت نشست. بله ایران ندایی ها برنامه هایشان شروع نشده ومعلوم نیست که چه گونه برنامه هایی ارائه خواهند داد. صحبت ماهم در باره ترکیب هیات امنا و اطلاعیه آنها خواهد بود نه محتوای برنامه هایی که ارائه نشده است.
*«ایران ندا» را چه کسانی می خواهند به راه بیندازند؟
این که جمعی میخواهند برنامه تلویزیونی راه بیندازند. بسیار خوب. خوش آمدند! جلساتشان را تشکیل می دهند، طرح ها وبرنامه هایشان را پیاده می کنند وکارشان راآغاز می کنند. هرکس هم مجاز است با تماشای برنامه هایشان نظرش را بگوید ویا بنویسد. اما این جمع این روش معمول را انتخاب نکرده است. می شود پرسید چه نیازی به اعلام موجودیت همگانی دارند؟ و این کسانی که به عنوان هیئت امنا مطرح شده اند چه کسانی هستند و چه ارتباطی با کار تلویزیون دارند؟ آیا میخواهند با ردیف کردن چند نام و نوشتن اطلاعیه ای انشاء وار پیشا پیش ذهن های پرسشگر را مرعوب کنند؟
در وهله اول با نگاهی گذرا به اسامی روشنفکرانی که هیات امنای ایران ندا را شکل داده اند حامیان جناح موسوم به اصلاح طلب در میان اعضاء هیات امنا وزنه سنگین تری دارند و همین طور برخی از این اعضاء هیات از آن جمله مسیح( معصومه) علی نژاد به شدت شیفته کروبی وموسوی وبانوی اول جناح موسوم به اصلاح طلبان است و برای «جرس» کدیور/ مهاجرانی، یعنی اطاق فکر سبز الهی ها خبر نگاری می کند. همان سایتی که کیهان سبز الهی ها نام گرفته است، این خانم چطور هم با جریانی همراه وهمکار است که میخواهد اندیشه خمینی را زنده کند وهم با رسانه ای که احتمالاً قرار است اهدافش با خواست قلبی مردم ایران یعنی سقوط ملایان هماهنگ باشد.
از حرفهای من نباید چنین استنباط کرد که تمام نام هایی که زیر عنوان «ایران ندا» گرد هم آمده اند حتما به جناح های حکومتی وصل هستند و یا به همه جمع در یک زمان الهام شده که یک رسانه تصویری برپا کنند. خب قاعدتا باید دو سه نفر این طرح را برنامه ریزی کرده و از دیگران دعوت کرده باشند که نامشان رازینت بخش اطلاعیه کنند. البته معلوم نکرده اند طراحان چه کسانی بوده اند ؟ چه بسا چند تا از آنها که فقط امضاء داده اندنا خواسته و ندانسته به راهی قدم گذاشته اند که امیدواریم بیراهه نباشد.
حالا بیائید فرض را براین بگذاریم که مردم سر خورده ما بخواهند تحقق آرزو های سالها سرکوب شده شان را در یک کانال تلویریونی جستجو کنند؟ آیا همه اعضای این هیات امنا را می شناسند؟ هیات امنای محترم در نخستین اطلاعیه شان حتا لزومی نمی بینند که بطور خلاصه شغل وکارو تخصص ویا هنرشان را برای مخاطبان روشن کنند؟ چرا این جمع که از جامعه روشنفکری ایران هستند بر این تصور بوده اند که حتما همه مردم همه آنها را می شناسند وبه ادعاهایشان که در بیانیه شان گنجانیده اند اعتماد دارند؟
البته اگراین جمع قصد داشتند مثلا یک نشریه ادبی/فرهنگی منتشر کنند خب لا اقل می شد صلاحیت فرهنگشان در آن زمینه را باور داشت وآنگاه دیدگاه هیات امنا را بررسی کرد اما حالا حتا اگر کسی ادعا های مطرح شده محتوای بیانه یشان را باور کند این سئوال برایش مطرح می شود این جمع – جز یکی/دونفر- باراه اندازی یک شبکه تلویزیونی چه مناسبتی دارند!!؟ این آقایان وخانم ها چه تجربه ای در زمینه برنامه سازی تلویزیون دارند؟
اینان در اطلاعیه شان تاکید می کنند قصدبرنامه سازی برای مردم را دارند. اگر مردم را از زاویه بسته حامیان بخش مغلوب رژیم که در جنایت های 30 ساله رژیم دست داشته اند واز نان آغشته در خون تغذیه کرده اند، معنا نکنیم، من وهمفکران من هم بخشی ازهمین مردم هستیم که اطلاعیه را خوانده ایم وحق اظهار نظر داریم. به همین دلیل می خواهیم بیانیه ایران ندا را - که خودشان ادعا دارند که بسیار شفاف در آن حرف زده اند- کمی باز کنیم
بیانیه ایران ندا می گوید:
«میخواهيم رسانهای پايهگذاری کنيم که نمونه ای از گشودگی به روی مردم ايران و تفاهم با جهان باشد و برای ايران آيندهای بکوشد که در آن اعلامیۀ جهانی حقوق بشر مادر قانون اساسیاش باشد»
اعلامیه جهانی حقوق بشر مادر قانون اساسی آینده ایران باشد یعنی چی؟ مگر نه این است که هر تصمیمی برای آینده ایران وقانون اساسی اش را باید به مردم واگذارکرد؟ از کجا معلوم است که اعلامیه جهانی حقوق بشر تمام وکمال پاسخگوی خواست جوانان آگاه جنبش باشد؟ خب اگر اینان در برابر این رژیم تکلیفشان روشن بود، یا حتا اگر تکلیفشان را با دوم خردادی ها ی خجل که حالاماسک سبز الهی به چهره گذاشته اند، روشن کرده بودند، لا اقل در اطلاعیه شان به صراحت حسابشان را از پیروان اندیشه خمینی جدا میکردند. آنوقت می شد بررسی کرد که آیا این جمع در ترکیب کنونی اش ودر این لحظه حساس که موسوی وکروبی وخاتمی وحامیان برون مرزیشان سعی در حفط این نظام پو سیده دارند می توانند یک رسانه تصویری را برای همراهی با مردم درد کشیده ایران تا سرنگونی تمامیت نظام آدمکش جمهوری اسلامی بگردانند، یا نه.
*پول راه اندازی « ایران ندا» ازکجا می تواند تامین شود؟
چطوراین ترکیب میخواهد یک رسانه تصویری موثر را با پول مردم آنهم در شرایطی که رقابت فشرده بین کانال های متعددوجود داردرا ایجاد کرده وادامه دهند؟ اینان در بیانیه شان می نویسند:
«رسانهای که ما برای پايهگذاری آن تلاش می کنيم از نظر مالی شفاف است و میخواهد به کمک مالی ايرانيان متکی باشد. مؤسسان اين رسانه − که در بنياد "ايرانندا" گرد هم آمدهاند − و برنامهريزان و گردانندگان و سياستگذاران آن ايرانیاند. اين جمع به هيچ کمککنندۀ مالی و به هيچ فرد يا نهادی وابستگی سياسی ندارد و نخواهد داشت و همواره به اصول حرفهای و پيشرو در کار رسانه پايبند میماند. ما از کمکهای کوچک و بزرگ شهروندان و نهادهای مدنی ايرانيان استقبال می کنيم. در بارۀ اين کمکها در بيانیۀ جداگانهای اطلاع رسانی خواهيم کرد»
البته هنوز (پس از بیش از دو ماه از اعلام موجودیت) بیانیه جدا گانه اینها منتشر نشده است. اما اگر واقعا اتکایشان به کمک های به اصطلاح متداول مدنی بخواهد استوار باشد با اطمینان بگویم که آن میزان کمک که هزینه های سنگین یک رسانه تصویری را تامین کند هرگز دست نخواهند یافت...کمی ادعایم را باز تر می کنم.
برای تامین مخارج یک تلویزیون فراگیر و قابل توجه از طریق کمکهای مردمی احتیاج به مردم کمک کننده داریم. این مردم چه کسانی هستند و تعدادشان چقدر است و آیا همه کانالهای ریز و درشت تلویزیونی موجود واقعاً با کمکهای مردمی می چرخند ؟ ما چندان با اعداد وارقام ونظر سنجی ارتباطی نداریم . در این 32 سالی که جمعی از ما 30 سالش را در تبعید بوده ایم هنوز نتوانسته ایم حتایک مرکز آماروسنجش افکار ایجاد کنیم. نمی دانیم تعداد ایرانیانی که از ظلم وستم آخوندها گریخته اند چند ملیون هستند؟ هرکس حدس خودش را میزند. فرض می کنیم ایرانیان وایرانی تباران تبعیدی، که بعدا جمعی از میانشان تبدیل به «مهاجر» و«ایرانی خارج ازکشور» و... هر نام وهر نشانی دیگر شدند، حدود 5 ملیون باشند. نسل دوم و سوم که یا اینجا به دنیا آمده اند ویا در سنین پائین با والدینشان در کشور های غربی زندگی ورشد کرده اند یا اصلا فارسی نمی دانند یا اگر هم بتوانند به فارسی صحبت کنند، فقط قادر به محاوره عادی هستند. واصلا خواست ها ونیاز هایشان هم با نسل قبل از خود هم طراز نیست اگر هم به مسایل ایران گرایش داشته باشند نیازشان را ازطریق وسایل ارتباط جمعی کشور میزبان تامین می کنند. در این مورد هم هیچ ارقام تحقیق شده نداریم. فقط آنچه پیرامونمان میگذرد برایمان معیار می سازد. اگر خلاصه کنیم اکثر مشتریان این فرستده های تلویزیونی را میانسالان و پا به سن پیری گذاشته هاتشکیل می دهند. که حالا باز هم حدس بزنیم مثلا 2 ملیون شنونده وبیننده هستند که البته اکثرشان با کشور میزبان وو سایل ارتباط جمعیش مانوس تر هستند تا شبکه های فارسی زبان که شکل برنامه ریزیشان به دلایل متفاوت که مشخص ترینشان محدودیت سرمایه گذاری است اکثرا ضعیف وغیر حرفه ای هستند . نمیخواهیم وارد بحث محتوا ی برنامه وامکانات غیر حرفه ای کانال های تلویزیونی بشویم که مقوله دیگری است. اما باز هم با حدس وگمان وبا گشاده دستی اگر بخواهیم میزان تماشاگران وفادار این کانال ها را به حساب بیاوریم به یک ملیون هم نمی رسد وبرای این تعداد بیننده میزان کانال ها ی موجودخیلی بیش از نیاز است من فعلا 24 تا از این کانال های تلویزیونی را – که البته بیشتر از این هاست- فهرست وار منتشر می کنم:
کانال1، پارس، تماشا ، تصویر ایران، آپادانا،پرواز،دیدار، مردم، عصر امروز، اندیشه، امید ایران، طبش 1و2، همراه، محبت، Tentv,pen,nedatv,penplus,ctv-tfs,mtc,pdf. وسرانجام صدای امریکا ، بی . بی. سی ، وکانالهای تلویزیون های محلی. برای مثال تعداداین کانال های محلی فقط در سوئد به حدی گسترده است که اصلا کسی فرصت نمی کند به کانال های سراسری هم، سر بزند. البته چندین سازمان سیاسی هم کانال های تلویزیونی دارند که از طریق اینترنت و روی ساتلیت دیده وشنیده می شوند. به این لیست اضافه کنید دهها رادیوی محلی ورادیو هایی پرشنونده مثل پرشین رادیو (24ساعته) که روی هات بیرد و تل استار 5 و... برنامه پخش می کند. کانال تلویزیونی فارسی اتحادیه اروپا هم با سرمایه ای عظیم آغاز بکار کرد... جمهوری اسلامی هم در این میان بیکار ننشسته ودایم در تکاپوی فریب مردم وایجاد جاذبه برای مهمل بافی هایش است. چون استعداد جامعه برای پذیرش ابتذال آماده تر است در مجموع برنامه های سطحی مشتریان بیشتری را جلب می کنند. کانال های ج. اسلامی برخلاف تصور ما کم مشتری نیستند. سریال های صدا وسیما نه تنها خوراک تبلیغی برای ایران مانده هافراهم می کند، بلکه بخشی از کانال های تلویزیونی خارح از ایران هم دایم محصولات جمهوری اسلامی را پخش و اشاعه می دهند و بینندگانشان برخلاف تصور ما وسیع هستند. سریالی به نام شب های برره، چنان مشتاقان اپوزیسیون را جذب کرده بود که نقل محافل خارج نشین شده بود. بازهم اینگونه محصولات با این هدف که دکان صدا وسیما رارونق ببخشد و مشتریان سنتی دیگر کانال هارا هم جذب خود کند با صرف بودجه های عظیم تهیه وارائه خواهد شد...
چند تا از این کانال های تلویریونی 24 ساعته (معروف به لس آنجلسی) که به هر حال سالهاست دوام آورده اند، علاوه بر کسب درآمد از طریق پخش مداوم آگهی های تجارتی- از معجزه قرض هایی برای افزایش قوه باء گرفته تا آگهی برای پزشگانی که برای خانمها اندام مناسب می سازند- یا دریافت پورسانت از حراج فرش وجواهر وفروش پرچم وسکه، از مردم هم به طور مدام تقاضای کمک می کنند. یکی از همین تلویزیون های لس آنجلسی تلویزیون ملی ایران ( ضیاء اتابای) که بیننده های کمی هم نداشت. وقتی مقروض شد از هر شگردی بهره گرفت بلکه بتواند بینندگانش را وادارد با تقبل مبلغ کمی در ماه در دوام تلویزیون مذکور سهیم شوند. او فریاد میزد برای استقرار دمکراسی در ایران باید مردم کمک کنند تا تلویزیونش تعطیل نشود. آیا فریاد رسی داشت؟ اصلا چراراه دور برویم بهتر است از رسانه ای صحبت کنیم که چند ماه پیش متولد شد ((win tv صاحب این رسانه یک ایرانی به نام دکتر بهروز بهبودی بود که تاجر ثروتمندی است ودر چند کمپانی عظیم نفتی سهام دارد. ایشان وقتی میخواهد یک شبکه تلویزیونی را راه اندازی کند، چون شم اقتصادی دارد میداند برای رونق شبکه تلویزیونیش باید جاذبه ای ایجاد کند که مشتریان صدای امریکا و بی بی سی را به قاپد. پس میزان حقوق ها را از شبکه های فوق بالا تر میبرد وکارمندان صدای امریکا – از جمله لونا شاد و بهارلو- را که از آن شبکه جدا شده اند به خدمت میگیرد. البته ادعا هم نمی کند که این کانال را با این هزینه هنگفت با کمک مردمی میگرداند. امااین شبکه قادر نمی شود بیش از یک ساعت برنامه در روز تولید کند. حتا قبل از اینکه ازروی Glwiz (پخش اینترنتی) به روی «هات برد» برود تا به داخل کشور صدایش را برساند، متوقف می شود. ضرر وزیان این چند ماه برنامه سازی را آقای مدیر 5 ملیون دلار اعلام می کند. این رسانه هم دلیل آغاز کارش را کمک به گسترش آزادی ودمکراسی وپاسداری از حقوق بشر اعلام کرده بود. همان مسایلی که هیات امنای ایران ندا هم بدان تاکید دارند. لا اقل آقای مدیر با صراحت اعلام می کنند که ثروتمند است و بخشی ازسرمایه اش راخرج راه اندازی یک رسانه تصویری کرده است.
حالا با شرحی که در مورد موقعیت و شرایط کاناهای تلویزیونی موجود مطرح کردیم، دوباره می پرسیم پول راه اندازی « ایران ندا» ازکجا می تواند تامین شود؟ البته کسانی در میان جمع امنای «ایران ندا» - مثل علامه زاده، براتی،جامی، علمداری- بعید است که ندانند کمک های مردمی فقط میتواندبرای ژست مردمی گرفتن به کار آید. شاید اینها امید دارند که موسساتی به ظاهر مستقل که در دنیا کم نیستند مثل بنیاد هنریش بل در آلمان که کنفرانس جمهوری اسلامی در برلین رابا بودجه هنگفت برگذار کرد وخانم مهر انگیزکارعضو هیات امنای ایران ندا هم یکی از مدعوینش بود، به خود جلب کنند. اما اینگونه موسسات هم با سیاست دولت های وقت برنامه ریزی می کنند. مثلا همان کنفرانس ناکام برلین با هماهنگی دولت آلمان بابودجه سنگین تشکیل گردید وهدفش البته تقویت خاتمی چیان بود. در همین ردیف هستند موسساتی در دیگر کشور های غربی که مثل نقل ونبات حامیان شبه اصلاح طلبان را جایزه باران می کنند. یادتان که هست که به مخملباف هم دکترای افتخاری دادند.
البته « ایران ندا» ئی ها اعلام کرده اند که فقط از موسسات مدنی ایرانی کمک میگیرند وراه خودشان را برای دریافت آن گونه کمک ها پیشاپیش بسته اند. حالا شما یک موسسه ایرانی را به من معرفی کنید که خود دست بگیر نداشته باشد تا من این ادعا را بپذیرم که موسسات مدنی ایرانی! بخشی ازهزینه سنگین وهمیشگی ایران ندا ر اتامین خواهند کرد. سرمایه داران هیچگاه، سرمایه شان را در این راه ها خرج نمی کنند . سرمایه دار ایرانی بیش ازآن که نگران دمکراسی در ایران باشد، نگران حفظ سرمایه اش وگسترش آن است. مگر ندیدیم که بخشی از سرمایه داران در اوایل جنبش مردمی به این تصور بودند که موسوی، احمدی نژاد را پس میزند و منافع آنها را تامین خواهد کرد، مدت محدودی خودشانرا به اینها وصل کردند. اما خیلی زود به اشتباه خود پی بردند و خود را کنار کشیدند. نخستین اجتماع ایرانیان خارج از کشور به دعوت پرزیدنت دکتر احمدی نژاد! تجدید عهد اساتید ، پروفسور ها، صاحبان سرمایه وایرانیان پر نفوذ با باند غالب ویا آنگونه که موسوی چیان شایع کردند،کودتاچیان بود.
پس، چشم امید رسانه ندا وهر رسانه تازه متولد شده فقط می تواند به یاری دهندگان سنتی، یعنی مردم عادی باشد. کسانی که می شود از طریق تحریک احساسات ملی/ میهنیشان ویا اشتیاقشان به رهایی ایران ویا تکیه برنام های مشهور کمک مادیشان را جلب کرد. اما این گروه از مردم که درآمد های معمولی دارند، یا حتی از کمک های دولتی بهره می گیرند خودشان چندان امکان مالی ندارند. به کمک های آشکار از داخل ایران هم نمی شود اتکا کرد. نمی شود انتظار داشت مردم گرفتار درد اخل از یک لقمه نانشان هم بزنند وبرای سرپا ماندن یک رسانه موجودی ناچیزشان را اهدا کنند.
البته این نوع کمک های محدود هم اگر وجود داشته باشد، قبل از آغاز کار یک رسانه معنا ندارد وخیلی طبیعی است که کمک کنندگان بعداز تماشای برنامه ها اگر جلبشان بکند، کمکی می کنند. اما یک کانال تلویزیونی که میخواهد فعالیت گسترده داشته باشد، و 15 نفر فقط عضو هیات امنایش هستند، از ماهها قبل از پخش برنامه، نیاز به برنامه سازی دارد و هزینه سنگینی را قبل از آغاز رسمی پخش برنامه باید تامین کند.آیامردم با ملاحظه این اسامی چنان برانگیخته می شوند که کمک هایشان به کانال های دیگر را متوقف می کنند و موجودی ناچیزشان را خالصانه در اختیار ایران ندا بگذارند ؟
آیا زنانی که با شهامت جلوی رژیم ایستاده اند. آنان که ارتجاع رژیم را با پوست وگوشت خود حس می کنند حاضر می شوند از خرج روزانه بزنند به رسانه ای کمک کنند که ادعای تجدد خواهی هم دارد امارئیس هیات امنایش شهر نوش پارسی پورمبلغ صیغه یا فاحشگی اسلامی است؟ آیا تبعیدیانی که سالها در برابر همه حیله های رژیم ایستادگی کردند وحاضر نشدند به سفارت ننگین جمهوری اسلامی پا بگذارند ونپذیرفتند که آثارشان رابرای چاپ به اداره سانسور جمهوری اسلامی تقدیم کنند. مشتاق خواهند بود به رسانه ای کمک مالی کنند که یکی از اعضاء هیات امنایش رضا علامه زاده است که فیلمنامه ققنوس را به سفارت جمهوری اسلامی تحویل داد وهمین فیلمنامه را به سانسورچیان اسلامی وزارت ارشاد برای دریافت اجازه تقدیم کرد واجازه انتشار هم گرفت!؟
ویک مورد دیگر را هم با شما در میان بگذاریم:
آقای مهدی جامی مدیر اخراج شده رادیو زمانه هم یکی از اعضای هیات امنای ایران نداست که رضا علامه زاده از او سپاسگزاری می کند که نخستین جلسه گرد همآئی در لندن را تدارک دیده است.( علامه زاده البته نمی گوید جامی برای تشکیل نخستین جلسه چه کرده است اما احتمالا هزینه سفرها وتشکیل جلسه را تقبل کرده است) در مورد نامبرده هم من خودنظر نمی دهم بلکه بخش کوتاهی ازنوشته مفصل یانی کرون وآنیکه کرانن برگ در روزنامه هلندی فولکس کرانت در مورد رادیو زمانه، به مدیریت آقای جامی را نقل می کنم:
«آمستردام – یارانه 2.8 ملیون یورویی که وزارت امور خارجه هلند به فرستنده ایرانی [رادیو زمانه] تخصیص داده است، هدر دادن پول مالیات دهنده گان هلندی است. این مرکز مستقر در آمستردام (هلند) به هیچ وجه هدفهایی از قبیل: ارتقا دموکراسی و حقوق بشر [در ایران] را تحقق نمیبخشد. این نظر دستکم پانزده ایرانی برون و درون هلند است که [خبررسانی]این رادیو را به دقت دنبال میکنند. در تکمیل فرستنده های اپوزیسیونی میبایست رادیو زمانه اهداف خود را بر روزنامه نگاری مستقل بنا میکرد؛ ولی بنا بر گفته منتقدین این رادیو در ابراز نظریات سیاسی بسیار یکجانبه گراست و همجهت با سیاسیتهای رژیم جمهوری اسلامی عمل میکند» (ترجمه این مطلب در سایت ژورنالیست / الهه بقراط چاپ شد)
در پایان، مستقیم و بی پرده با شما اعضاء محترم هیات امنا چند کلمه حرف دارم . چند تایی از میان شما مرا می شناسید وآنها هم که نمی شناسند کارنامه من را اینجا خواهند یافت
http://www.cinemaye-azad.com/karnameh/karnameh.html
من نه از ردیف کردن اسامی دهن پرکن هراس دارم ونه از ترس اتهام وپرونده سازی حرف دلم را مخفی نگه می دارم. من بنیان گذار فراگیرترین جنبش سینمایی (سینمای آزاد)هستم. این جنبش را نظامی که بخشی از جامعه روشنفکری ما در دوامش سهم داشته است، متلاشی کرد. اما نتوانست مرا وادار کند به جرم گناه نکرده از او عذر بخواهم و پای به سفارت ننگین جمهوری اسلامی بگذارم تا برای رفتن به زادگاهم اجازه سفر بگیرم. اگر پرونده سازی می توانست مرااز راهم باز دارد قاعدتاً بعد از اینکه رضا علامه زاده من ونویسندگان سینمای آزاد را ضمیمه کیهان امنیتی شریعتمداری معرفی کرد باید لب فرو می بستم. اما نه! اتهامات اینگونه افراد که قبلا ستایشگر من وراه واندیشه هایم بوده اند مرا مصمم تر وقاطع تر می کند.
من همراه وهمدرد کسانی هستم که نه می بخشند ونه فراموش می کنند. شاید تصور بشود فقط آنها که خود و خانواده شان به زندان محکوم شده اند، شکنجه شده اند، وآنها که عزیزانشان در سیاه چال های جمهوری اسلامی حان باخته اند و... می توانند چنین خواستی داشته باشند .هر چند اینان نخستین گروهی هستند که باید برای شهادت فراخوانده شوند و در محکومیت این جانیان سهم عمده ای داشته باشند. اما هر کس که علیرغم میلش از زادگاهش رانده شد، هرکس که به خاطر زندگی در نظام پیشین تحقیر شده و به او اتهام همکاری با دستگاه های سرکوب را بسته اند، بی آنکه بتواند در دادگاهی منصفانه از شرافت انسانی خود دفاع کند، همه بازیگرانی که درهمین رژیم، در دوران جلاد بزرگ وبنیانگذار جمهوری ننگین اسلامی خانه نشین شدند وخمینی فاحشه خطابشان کرد، همه هنرمندان وهمه مردم عادی که مجبور شدند ایران آلوده به ویروس آخوندیسم را ترک کنند، همه وهمه زخم خوردگان این نظام هستند وهمه اینها خواستارند که این نظام آدمخوار وهمه دستجات وباند وجناح هایش چه تند رو چه کندرو وچه اصلاح طلب نما وچه محافظه کار دردادگاه هایی مترقی با نظارت قضات بین المللی بی طرف به محاکمه کشیده شوند واگر مجرم شناخته شدندبه نسبت جرمشان عقوبت بینند.
تکلیف رسانه رسا روشن است... اما شما ایران ندایی ها اگر اهدافتان با خواستهایی که من بخش کوچکی ازآنرا مطرح کردم هما هنگ است خوش آمدید، امیداینکه آن قدرکمک مردمی بسویتان سرازیر بشود که رسانه ای با 15 عضو هیات امنا، و لابد با صد تا پرسونل، یک ساختمان مجهز به استودیوی پخش وضبط و دههاخبرنگار ،گزارشگر و برنامه ساز، دکوراتور وفیلمبردار و غیره بتواند آغاز شودودوام بیاورد ودر آزادسازی ایران در بند سهیم شود!!
با آرزوی سقوط کلیت نظام ضد انسان جمهوری اسلامی
بصیرنصیبی
14اکتبر 2010 زاربروکن. آلمان