نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ آبان ۲۱, چهارشنبه

13 Things You Should Know About Young Iran

enhanced-buzz-31894-1376332324-1

1. Two-thirds of Iran is under 35 years old.

enhanced-buzz-10724-1376329601-37
They are two-thirds of Iran’s population and over half the electorate.
They put new President Hassan Rouhani into office. Now they’re his biggest headache, as he has to deliver on his promises and their hopes.

2. They love rap music.


Ayatollah Khomeini banned all music as “Westoxication.” But for the young today, rap is the rhythm of dissent.
Hip-hop artists hold back little in warnings to the regime, as Yas, Iran’s leading hip-hop artist, defiantly rapped:

“Listen to my words and see the agonies I suffered
What my generation has seen, made our tears fall
Those without such pains — how they saw ours,
They became even more cruel, what a pity for our land!”

3. They’re in no hurry to get married.

enhanced-buzz-32747-1376331670-29
The median age in Iran is 27, but vast numbers can’t afford to marry or move out of their parents’ homes.
One-third of females and half of males between 20 and 34 are now unmarried, according to the Statistical Center of Iran.

4. They’re well educated.

They're well educated.
commons.wikimedia.org / Via Wikimedia Commons
Literacy has almost doubled since the revolution — to over 95%, even among females.
Iran won a United Nations award for reducing the gender gap (thought things are still far from equal). So the young are among the best educated and most skilled in the Middle East.

5. Like their Western counterparts, young adults in Iran struggle with joblessness.

One of the theocracy’s biggest successes — the boom of post-revolution babies — is now a vulnerability, as the economy can’t absorb the influx of young, well-educated workers.
Officially, up to 30% of the young are jobless; unofficially, it may be closer to 50%. Iran’s new president acknowledged in June that 4 million university graduates were jobless.
- See more at: http://iranianstoday.com/13-things-you-should-know-about-young-iran/#sthash.NG27fveN.dpuf

دلایل شکست " سوسیالیسم اردوگاهی " - بینا داراب زند - tv barabari

انتقام گیری وحشتناک از داعش بربریت و توحش شاخ و دم ندارد!

انتقام گیری وحشتناک از داعش

بربریت و توحش شاخ و دم ندارد!
اسلامگرایان سنی و شیعه در آستانه قرن 21، گوی توحش، شقاوت، بیرحمی و بربریت را از دیگران ربوده اند. سر بریدن ها، اسیدپاشی ها، تجاوزات و شکنجه ها در بیدادگاهها و تسکین درد داغدیدگان با سرهای بریده، نمونه های صادق بربریت و توحش اند! بربریت و توحش شاخ و دم ندارد! مراسم ختم یکی از کشته شدگان جنگ با داعش، با رونمایی از سرهای بریده اعضای داعش همراه شد.
*******
به گزارش عصر ایران به نقل از سایت خبری ایلاف، شرکت کنندگان در مراسم ختم یکی از کشته شدگان جنگ با داعش با دیدن سرهای بریده 7 نفر از اعضای داعش، شوکه شدند.
"بشیر شعلان" جوان عراقی اهل بصره و عضو گروه "جنبش مجاهدین اهوار" چند روز پیش در جنگ با داعش در اطراف شهر فلوجه در مین گذاری داعش، کشته شد.
انتقام گیری از داعش (+عکس) 

به هنگام برگزاری مراسم ختم این جوان در بصره، تعدادی از همرزمان این جوان از جبهه جنگ برگشته بودند در کیسه های پلاستیکی سر جداشده هفت نفر از اعضای داعش را در دست گرفتند و در مقابل چشمان حاضران قرار دادند.
آنها گفتند که این اعضای داعش مسؤول انجام عملیات و کشته شدن فرزند آنها هستند زیرا آنها با کار گذاشتن بمب کنار جاده ای در  منطقه عامریه فلوجه در استان الانبار باعث مرگ فرزندانشان شدند.

نرگس محمدی: کاهش خشونت علیه زنان در گرو تغییر قوانین تبعیض آمیز است

نرگس محمدی: کاهش خشونت علیه زنان در گرو تغییر قوانین تبعیض آمیز است

«نرگس محمدی»، فعال حقوق زنان و حقوق بشر و عضو کانون شهروندی زنان است که طبق احضاریه ای که دریافت کرده باید صبح روز شنبه، 17 آبان ماه 93 در شعبه دوم بازپرسی مستقر در زندان اوین حاضر شود.[2] به همین سبب، زودهنگام به استقبال «روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان» شتافته ایم و گفتگوی کوتاهی با نرگس محمدی در رابطه با مسئله خشونت علیه زنان که یکی از معضلات ملموس امروز جامعه ایران است، انجام داده ایم که در ادامه می خوانید:
«نرگس محمدی»، از جمله فعالان مسالمت جو و شناخته شده ی جنبش زنان است که در پی اسیدپاشی ها به چهره ی دختران در اصفهان، همراه با دیگر کنشگران جامعه مدنی و جنبش زنان، در 30 مهرماه 1393 به مقابل مجلس شورای اسلامی رفت تا توجه نمایندگان مجلس را به این فاجعه که خشونت عریان علیه زنان است جلب کند. حضور فعالان مدنی در میدان بهارستان و مقابل ساختمان مجلس، هرچند با آرامش به پایان رسید اما متاسفانه پس از گذشت چند روز از حضور مسالمت آمیز این زنان، «مهدیه گلرو»[1]، یکی از اعضای کانون شهروندی زنان بازداشت شد و تاکنون در انفرادی زندان اوین به سر می برد.
«نرگس محمدی»، فعال حقوق زنان و حقوق بشر و عضو کانون شهروندی زنان است که طبق احضاریه ای که دریافت کرده باید صبح روز شنبه، 17 آبان ماه 93 در شعبه دوم بازپرسی مستقر در زندان اوین حاضر شود.[2] به همین سبب، زودهنگام به استقبال «روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان» شتافته ایم و گفتگوی کوتاهی در مدرسه فمینیستی با نرگس محمدی در رابطه با مسئله خشونت علیه زنان که یکی از معضلات ملموس امروز جامعه ایران است، انجام داده ایم که در ادامه می خوانید:
- ما در آستانه «روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان» قرار داریم، از این رو از شما به عنوان فعال حقوق زنان می خواهیم بپرسیم که به نظر شما بستر و عوامل بازتولید خشونت علیه زنان چیست و در کجا می توان این عوامل را جستجو کرد؟
نرگس محمدی: اساسا مسئله خشونت علیه زنان ناشی از نگاهی است که زن را یک انسان فرض نمی کند و وقتی یک زن مساوی یک انسان فرض نشود، بالطبع در چنین نگاهی زن نمی تواند از حقوق یک انسان هم برخوردار باشد. در واقع وقتی زن صرفا موجودی برای تولید مثل یا فقط همسرداری در خانواده فرض شود و نه به مثابه یک انسان با تمام جنبه ها و نقش های مختلفی که هر انسانی می تواند داشته باشد، بنابراین به طور طبیعی نمی تواند در چنین دیدگاهی دارای حقوق یک انسان کامل هم فرض شود و وقتی زن از حقوق انسانی محروم می شود، طبیعتا با یکسری خشونت ها در جامعه و خانواده مواجه می شود. در حقیقت منظورم آن است که خشونت علیه زنان از یک خاستگاه و منشاء فکری، فرهنگی، قانونی، نگرش سیاسی و حتا می تواند از نوع تلقی حکمرانان نیز ناشی شود.
- به نظر شما دولت و جامعه مدنی کشورمان چه راهکارهایی را عملا می توانند برای کاهش خشونت علیه زنان در ایران اتخاذ کنند؟
نرگس محمدی: واقعیت آن است که تا زمانی که انعطاف لازم و عزم جدی از سوی حاکمیت برای کاهش خشونت علیه زنان به ویژه در عرصه «قانونگذاری» وجود نداشته باشد، ما نمی توانیم امیدی چندانی به کاهش خشونت های گسترده ای داشته باشیم که امروز در سطج جامعه و خانواده علیه زنان وجود دارد. چرا که ما شاهد هستیم که حتا قوانینی که در رابطه با زنان وجود دارد خود به نوعی خشونت علیه زنان دامن می زند و حتا قوانین تبعیض آمیزی که مولد خشونت علیه زنان هستند امروز متأسفانه در حال تشدید شدن هستند، بنابراین تا وقتی از بالا و توسط حاکمیت و نیز در عرصه قانونگذاری، نگاه به زنان تغییر نکند و عزمی برای تغییر قوانین وجود نداشته باشد، عملا جامعه مدنی و فعالان حوزه زنان نمی توانند برای کنترل این خشونت های گسترده علیه زنان کار زیادی بکنند. ببینید قوانین در ایران، عمدتاَ زن را از یک فرد دارای حقوق انسانی به یک موجود خاص برای یک کارکرد خاص در یک بخش خاص تنزل داده و در واقع موقعیت و جایگاه زن را به حاشیه برده و محدود کرده است. برای نمونه وقتی قانون از ریاست مرد در خانواده صحبت می کند و آن را یک قانون با پشتوانه اجرایی در یک جامعه تعیین می کند، خب کاملا طبیعی است که در خانواده ایرانی یکسری خشونت ها علیه زن رخ بدهد. چرا که به نظر من این یک قانون ناکارآمد برای خانواده های گوناگون و متنوع ایرانی در شرایط امروز اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی جامعه ایران است. بنابراین می توان گفت که در این بستر قانونی ناکارآمد و غیرمتناسب با شرایط خانواده ها در ایران، بروز خشونت های خانوادگی امری ناگزیر است. درواقع بخشی از خشونت هایی که در خانواده علیه زنان اتفاق می افتد که از قضا کم هم نیست، ناشی از همین قوانین تبعیض آمیز و ناکارآمدی است که انطباقی با شرایط امروز جامعه ما ندارد. اگر به دادگاه های خانواده مراجعه کنیم می بینیم که بسیاری از خشونت هایی که در خانواده ها رخ می دهد، از این دست خشونت هایی است که ناشی از قوانین ناکارآمد و تبعیض آمیز فعلی است. از سوی دیگر ما می دانیم که قانون، فرهنگ خاص خودش را هم در جامعه ایجاد می کند، بنابراین قانونی که نسبت به زنان تبعیض آمیز است طبعاَ فرهنگ خشونت آمیز و تبعیض گرایی را هم علیه زنان بازآفرینی می کند. در واقع قوانین حاکم بر یک جامعه هم می توانند ارزش آفرین باشند یعنی تولید ارزش می کنند و به طور کلی و به شکلی عمومی می توان گفت اگر قوانین تبعیض آمیز علیه زنان باشد طبیعی است که ارزش های تبعیض گرا و خشونت آمیز علیه زنان نیز تولید می کند. منظورم این است که قوانین می تواند نقش ارزش آفرینی و فرهنگ سازی هم داشته باشد، بنابراین یکی از عوامل مؤثر در کاهش خشونت علیه زنان در جامعه ایران، تغییر قوانینی است که فرهنگ و ارزش های تبعیض آمیز و خشونت گرا تولید می کند. و از این رو من به عنوان یک فعال حقوق زنان، قوانین ایران را خیلی مؤثر در بروز بخشی از خشونت هایی می دانم که علیه زنان در جامعه وجود دارد.
- یکی از خشونت هایی که امروز علیه زنان در میان جامعه باعث نگرانی های گسترده شده است، همین سلسله اسیدپاشی هایی است که در اصفهان رخ داد. به نظر شما جامعه مدنی و دولت چه اقداماتی برای خشکاندن این شکل از خشونت عریان علیه زنان می توانند انجام بدهند؟
نرگس محمدی: به نظر من، حداقل جامعه مدنی تاحدودی توانست به روش کاملا مسالمت آمیز و مدنی، واکنش خوبی در قبال اسیدپاشی های زنجیره ای از خود بروز دهد تا جلوی این اقدامات خشونت آمیز علیه زنان را بگیرد، ولی به نظرم دستگاه قضایی و دولت، در مقابل این اعمال غیرانسانی هنوز نتوانسته اند واکنش درخوری نشان بدهند. به هرحال ممکن است در هر کشوری این خشونت ها بروز کند اما این که جامعه و دولت ها در مقابل آن چه واکنشی نشان می دهند از اهمیت برخوردار است چرا که اگر واکنش مناسبی از سوی مردم و نهادهای حکومت علیه چنین خشونت های افراط گرایانه ای در جامعه بروز نکند طبعاَ این اقدامات می توانند به طور غافلگیرکننده ای تشدید و در سطح مملکت گسترش پیدا کنند. بنابراین باید دولت ها در برابر چنین تحرکات غیرانسانی و خشونت آمیزی، واکنش مناسب نشان بدهند که ریشه این اقدامات در جامعه خشک شود. اما تاکنون متاسفانه ما چنین برخورد مناسبی را از سوی دولت و دستگاه قضایی ندیدیم و حتا تا امروز نیز کسانی که اقدام به اسیدپاشی بر زنان کردند، دستگیر و معرفی نشده اند. در واقع به نظر من باید دولت و قوه قضاییه، با همان شدت و حساسیتی که افکار عمومی مسئله اسیدپاشی های زنجیره ای را دنبال می کند و به آن واکنش نشان می دهد، نسبت به این خشونت عریان علیه زنان واکنش نشان دهند تا بتوانند اسیدپاشی را در جامعه مهار کنند و چشم انداز امیدوارکننده ای برای زنان به وجود بیاورند که آنها هم نسبت به این خشونت عریان علیه زنان، دغدغه دارند و به این ترتیب التیامی باشد بر زخمی که جامعه زنان از این اسیدپاشی ها خورده است.
- و سئوال آخر این که به نظر شما رشد افراط گرایی در خاورمیانه چه تأثیری بر گسترش خشونت علیه زنان در کشورهای این منطقه دارد؟
نرگس محمدی: به نظر من تاریخ و فرهنگ و تمدنی که جامعه ایران دارد، متفاوت با تاریخ و فرهنگ برخی از کشورهای خاومیانه مانند عربستان است، مثلا در رابطه با موقعیت زنان، جامعه ایران مشابه وضعیت عربستان و برخی از کشورهای مسلمان نشین دیگر نیست. ولی یک قاعده کلی هم وجود دارد که بروز افراطی گرایی و تحرکات تندروانه در کل منطقه، به هرحال می تواند بر تحولات کلیه کشورهای منطقه تاثیر بگذارد. چرا که در همه کشورها، گروه های افراطی و تندرو با مدل ها و با اسامی و شکل های مختلف وجود دارد که اگر بسترهای مناسب برای آنان فراهم شود طبعاَ امکان ایجاد تحرک برای این گروه ها فراهم می شود و این باعث نگرانی بسیار است، چرا که همواره، وقتی نیروهای افراطی بستر و امکان ظهور بیابند عملا خشونت علیه زنان گسترش می یابد چرا که در واقع نوک تیز حملات گروه های افراطی و بنیادگرا، عمدتاَ به سمت زنان است.
پانوشت ها:
[1] http://feministschool.com/spip.php?article7611
[2] http://news.gooya.com/politics/archives/2014/11/188439.php

منبع: 

مدرسه فمینیستی

- شما اساسا کی هستید وچکاره اید؟ اسماعیل وفا یغمائی

- شما  اساسا  کی هستید وچکاره اید؟  
 - شما چه مقامی دارید؟ که برای همه تعیین تکلیف میکنید که چه بکنند و چه نکنند و به قدرت نرسیده و بر 


کرسی ننشسته در غربت بر طبل تهدید و تهمت میکوبید.


- شما کیستید که هر کس  را صلاح میدانید خائن و مزدور میخوانید و از همه پاسخ میخواهید و خود 


پاسخگوی 


هیچ چیز نیستید.

- به چه دلیل من و ما باید مرزهای سرخ اپوزیسیونی را که مورد قبول ما نیست ،که سالهاست به دلائل سیاسی 




و انسانی واجتماعی از همکاری با او دست کشیده ایم در  رعایت کنیم.


- شما کیستید که در جهانی که قوانین دموکراسی در آن رعایت میشود و حرف زدن در آن حتی علیه بزرگترین 


مقام مملکت یعنی رئیس جمهور  حتی توسط رفتگر محله مشروعیت دارد هر کس را که علیه شما نفسی بر می 

آورد خائن و مزدور می دانید

- بپنداریم که همنشین بهار و هرکس دیگر از من و اقبال و قصیم و روحانی و دهها تن دیگر همان است که 

شما 

میگوئید!! حتی اگر این چنین باشد این شما نیستید که حق داوری دارید؟

- این دادگاههای خیالی رهبری که خود سالهاست در غیبت قرار دارد (و در صورت ظهور باید به یک کارنامه 

سی وشش ساله در زمینه ایدئولوژیک سیاسی و تشکیلاتی فردی و اخلاقی   و بر باد دادن عمر سه نسل سطر 

به سطر پاسخ دهد و به داوری تن بسپارد) نیست که باید داوری کند بلکه این مردم و داوران واقعی مردمند که 

باید داوری کنند ، خادمان را برکشند و خائنان را مجازات کنند . اگر داوران ملت  آزاد ایران دموکراتیک 

روزگاری مرا بعنوان خائن  حتی به اعدام محکوم کردند مطمئن باشید من طناب دار را خواهم بوسید و خود 


صندلی را از زیر پای خود خواهم کشید تا این ملت شادتر بزید ولی در رابطه باشما باز هم روی اصلی ترین 

نکته تاکید میکنم: 
- شما  کیستید ؟و چه حقی دارید که  این چنین بااصطلاح خودتان، اینچنین بی دنده و ترمز،داوری کنید؟ چه 


کسی این حق را به شما داده؟ از کجا این قدرت را به دست آورده اید که در رابطه با داوری به هر کجا که 

میخواهید بتازید؟ مگراینکه جهان توهم شما، شما را چنان رنگ آمیزی کرده باشد و به چنان روزگاری انداخته

 باشد که به سرنوشت و روزگار فتحعلی شاه قاجار در جنگ با روس دچار شده باشید.

حرفهای مادر ریحانه جباری در محکوم کردن کارگزاران قضایی رژیم و پرسش های او




حرفهای مادر ریحانه جباری در محکوم کردن کارگزاران قضایی رژیم و پرسش هایی  که او در برابر  قانونگذاران رژیم در مورد چگونگی رویا رویی با تجاوز جنسی  قرار می دهد


در لینک زیر همین ویدئو و در سایت تلویزیون «من و تو» که گفتگو را انجام داده و همراه با صدای ریحانه و حرفهایی کوتاهی از او شنیده می شود


مریزید بر گور من جز شراب میارید در ماتمم جز رباب


  

مریزید بر گور من جز شراب

میارید در ماتمم جز رباب


 
ریحانه جباری در پیامی که در 16اردیبهشت 93 با صدای خودش ضبط شده است و این شاید آخرین پیام صوتی او باشد، با شرح وضع خود رژیم را متهم می کند که رفتاری که نسبت به دختران و زنان پیش گرفته است، مثل زنده بگور کردن دختران در «دوران جاهلی» است که پیامبر با آن مبارزه کرد. او در این پیام شعری را می خواند که به حافظ نسبت داده شده است ولی به نظر نمی رسد شعر حافظ باشد. من در سه چاب و تصحیح متفاوت دیوان حافظ  از جمله دیوان حافظ تصحیح ھ. الف. سایه(هوشنگ ابتهاج) آن را ندیدم. اشکال این شعر در همان مصرع اول بیت اولش به چشم می خورد*. اما این شعر را هم شهرام ناظری، هم حسام الدین سراج و هم تنبور نواز و خواننده کُرد ، خلیل عالی نژاد آن به عنوان شعری از حافظ خوانده اند. او هم احتمالا از طریق موسیقی با این شعر آشنا شده است.  
 
خلیل عالی نژاد در 27 آبادن سال 80 در گوتنبرگ سوئد به قتل رسید و جسدش هم بنا بر بعضی مطالب موجود در اینترنت به آتش کشیده بود. او ظاهرا تا نیمه دهه هفتاد در ایران بوده است و بعدا ایران را ترک کرده و در سوئد اقامت کرده بود. او متولد شهر «صحنه» کرمانشاه بود .تصاویر مراسم تشییع جنازه و تدوفین او در ایران که  بسیاری از شرکت کنندگان در مراسم تنبور با خود دارند و می نوازند، مراسمی استنثنایی  از یک تدفین است.
 
گفتار ریحانه در این پیام نمایانگر شجاعت و شعور ستودنی و بزرگواری اوست و همین مساله اعدام  این دختر مظلوم و بیگناه و این ایراندخت شجاع را به رویدادی بسیار تلخ و ناگوار و اندوهبار بدل می کند که از ذهن دور نمی شود. صدای او که لبریز از معصومیت و صداقت است و روح بزرگ و شخصیت استوار او را منعکس می کند، خاموش شدنی نیست و فراموش نخواهد شد. گرامی و جاودان باد نام و یاد این ایراندخت شجاع  در خاطر مردم ایران و آزادیخواهان ضد ارتجاع و همه زنان تحقیر شده توسط اسلامگرایان و با احکام اسلام.  
  ایرج شکری 
سه شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۳ - ۱۱ نوامبر ۲۰۱۴
 
* -  در مصرع اول آمده است « من از آنکه گردم به مستی هلاک» در حالی که به نظر می رسد که «من آنگه که گردم به مستی هلاک» درست باشد. حتی در بعضی جاها «من ارزان که گردم به مستی هلاک» نوشته شده که این هم درست به نظر نمی رسد. شعر آن گونه که در ترانه ها خوانده شده و نیز ویدوئو اجرای آن با صدای خلیل عالی نژاد و تصاویری از مراسم تشییع جنازه او در زیر آمده است


 
من از آنکه گردم به مستی هلاک
 
به آیین مستان بَریدم به خاک
 
به آب خرابات غسلم دهید
 
پس آنگاه بر دوش مستم نهید
 
به تابوتی از چوب تاکم کنید
 
به راه خرابات خاکم کنید
 
مریزید بر گور من جز شراب
 
میارید در ماتمم جز رباب
 
مبادا عزیزان که در مرگ من
 
بنالد بجز مطرب و چنگ زن
 
تو خود حافظا سر ز مستی متاب
 
که سلطان نخواهد خراج از خراب

از سلسله گفتگوهای گزارشگران: گفتگو با احمد بخردطبع فعال کارگری و آگاه با مسائل منطقه درباره کوبانی

از سلسله گفتگوهای گزارشگران: گفتگو با احمد بخردطبع فعال کارگری و آگاه با مسائل منطقه درباره کوبانی


در سوریه از سال 2011 که جنگ تحمیلی با زمینه سازی ها و هزینه های گزاف امپریالیست های غربی، عربستان سعودی، ترکیه، فطر و سایر کشورهای عربی منطقه علیه رژیم دیکتاتوری بشار اسد آغاز گشت، کردستان یا روژئاوا با توافق حکومت مرکزی بشار، بیطرفی را انتخاب نمود که نه علیه قدرت سیاسی بشار و نه برضد مخالفین آن برخوردی نداشت. خط بیطرفی با استقبال عرب ها، مسیحیان و... که از ساکنان روژئاوا می باشند، قرار گرفت. هر چند که بعضی مواقع از حملات نظامی داعشی ها، النصر و حتا ارتش باصطلاح آزاد سوریه که از حمایت دولت ترکیه برخوردار بودند و با توطئه های دولت اردوغان  به اورژئاوا حمله ور میشدند
........

تغییر و تحولات سیاسی در منطقه خاورمیانه و جابجائی های سیاسی آن بویژه با هجوم وحشیانه داعش به شهر کوبانی و آوارگی  بخش عظیم ساکنین این شهر و مقاومت زنان و مردان باقی مانده در برابر نیروهای مسلح داعش, امروز از موضوعات عمومی خبری است و خبرگزاری ها گزارشات لحظه به لحظه ای از موقعیت نیروهای مقاومت و داعش در این شهر را به جهان مخابره می کنند. بنوعی میتوان گفت که مولفه های سیاسی که مدتی طولانی در محاسبات سیاسی منطقه ثابت مانده بودند امروزه تغییر کرده است. منتج از شرایط اضطراری و فوق العاده فعلی, اوضاع سیاسی آن ناحیه را شاید بتوان از نو تعریف کرد. هم از اینرو و برای روشنی بخشیدن هر چه بیشتر این وضعیت بسراغ احمد بخردطبع فعال کارگری آشنا رفته و از او برای این گفتگو دعوت کردیم.
با تشکر از شما
گزارشگران:
گفته میشود که در کوبانی و مناطق اطراف آن حکومتی از پائین و شبه شورائی و خودگردان موجود بوده است. قدرت از طریق اراده مردم اعمال میشده است. ار کانتون نام برده می شود. کانتون چیست و در اینمورد دانسته های شما چیست؟

احمد بخردطبع:
قبل از هر چیز اجازه می خواهم در مورد دعوتی که از من برای این گفتمان نموده اید، تشکر نمایم. در رابطه با مسائلی که شما مطرح کرده اید باید اذعان دارم که حکومت از پایین فقط در کوبانی خلاصه نمی شود، بلکه در سه شهر از منطقه ی "روژئاوا" استقرار یافته است. همانطور که میدانیم، سرحدات کردستان سوریه روژئاوا نامیده می شود و سه شهر به نام های "کوبانی"، "افرین" و "جه زیره" حاکمیتی از پایین دارند که آنرا "دموکراسی رادیکال" یا "حکومت خودگردان دموکراتیک" نام گذاری کرده اند و این فقط شامل کردهای سوریه نمی شود، بلکه از مسیحیان و عرب های مسلمان نیز تشکیل یافته که سالهاست در جغرافیای کردستان سوریه زندگی میکنند و جنگ در سوریه اتحاد آنها را با کردها که اکثریت جمعیت را دارا می باشند، فراهم نموده است. می توان گفت  که در روژئاوا، هشتاد درصد را کردها و بیست در صد باقیمانده از عرب ها، مسیحیان، ترکمن ها، ایزدی ها و... بوجود آمده است و همزیستی آنها تاریخ طولانی دارد. سه شهری که در آن حاکمیت خودگردان و دموکراتیک رادیکال موجود است، هر کدام "کانتون" نامیده می شوند.
کانتون به ویژه در قرن بیستم نامی است که سوئیس در سال 1948 برای استان های خود برگزید که بصورت فدراتیو اداره میشدند. در آنجا هر استانی مرز معین و پرچم و ارتش و افتصاد مستقل خود را داشت که در چارچوب سرحدات سوئیس عملی می گشت ولی اکنون سالهاست تغییر نموده و همه از قدرت مرکزی مطابعت می نمایند. بنابراین 26 استان سوئیس بنام 26 کانتون خود مختار نام گذاری شده بودند. در سوریه از سال 2011 که جنگ تحمیلی با زمینه سازی ها و هزینه های گزاف امپریالیست های غربی، عربستان سعودی، ترکیه، فطر و سایر کشورهای عربی منطقه علیه رژیم دیکتاتوری بشار اسد آغاز گشت، کردستان یا روژئاوا با توافق حکومت مرکزی بشار، بیطرفی را انتخاب نمود که نه علیه قدرت سیاسی بشار و نه برضد مخالفین آن برخوردی نداشت. خط بیطرفی با استقبال عرب ها، مسیحیان و... که از ساکنان روژئاوا می باشند، قرار گرفت. هر چند که بعضی مواقع از حملات نظامی داعشی ها، النصر و حتا ارتش باصطلاح آزاد سوریه که از حمایت دولت ترکیه برخوردار بودند و با توطئه های دولت اردوغان  به اورژئاوا حمله ور میشدند. در چنین مسیری "حزب اتحاد دموکراتیک" که یکی ار احزاب برتر کردستان سوریه است و در رابطه بسیار نزدیک با "حزب کارگران کردستان" (پ ک ک) به رهبری عبداله اوجالان در ترکیه عمل مینماید، در ژوئیه سال 2012 ابتکار عمل ایجاد کانتون ها را به پیشنهاد ساکنان می گذارد و با موافقت چشمگیری روبرو می شود. بنابراین در سه شهر، خودمختاری با دموکراسی رادیکال و یا خودگردانی بوجود آمد و بنام کانتون تجلی یافت. در نتیجه کانتون یعنی خودمختاری، یعنی خودگردانی دموکراتیک که بتدریج صورت عملی به خود گرفت و شهر "آمودا"، منطقه ی چهارمی است که مرکز ستاد "خودگردانی دموکراتیک" سه کانتون یعنی کوبانی، جه زیره و افرین، انتخاب گشت. در چنین مسیری کمیته ای از 98 عضو بوجود می آید که نماینده گان کردها، عرب ها، مسیحیان و دیگران میباشند. کمیته مذبور مسئولانی مرکب از 25 نفر را انتخاب نمود که مرکزیت این خودمختاری را تشکیل میدهند. هر کانتون پارلمان و دولت خود را دارا می باشد. به عنوان مثال کانتون "جه زیره"، 22 وزیر دارد که از میان آنها چهار وزیر عرب، سه مسیحی و یک چچن بچشم میخورد. در ضمن هر کانتون وزارت زنان دارد.
کانتون ها مظهر قرار داد اجتماعی و قانون اساسی سه منطقه می باشند. کانتون ها، همانطور که شما یادآوری نمودید، نوعی از حاکمیت شورایی هستند. کانتون در شهرداری های هر منطقه از سه عضو تشکیل می شود که عرب و مسیحی در آن عضو میباشند و بطور اجباری باید یکی از سه عضو ارشد، زن باشد. شوراها، کمیته ها و نیروهای نظامی که ایجاد شده اند، بصورت شوراهای منتخب رهبری می شوند و افتصاد در کنترل شوراهایی است که با مسئولیت کارگران اداره میگردد. اینها مظهر اساسی کانتون های سه منطقه ی روژئاوا می باشند که جهان پس از سال ها تنفس، در قرن بیست و یکم شاهد آنست. کانتون های ذکر شده هنوز از حاکمیت شوراهایی که ما از سوسیالیسم استنباط میکنیم فاصله دارد، ولی در حد خود نشان مترقیانه به چهره گرفته است و از ایده ی حزب کارگران کردستان ترکیه استخراج شده است. کانتون ها سه زبان کردی، عربی و سریانی را برسمیت میشناسند و در هر سه منطقه اعلام کرده اند که قصد ما جدایی از سوریه نخواهد بود، بلکه تعمیم حاکمیت کانتون ها در سراسر خاک سوریه است. ولی آنها در محاصره ی کامل دشمنان تا دندان مسلح قرار گرفته اند و برای حفاظت از کانتون ها تا پای جان می رزمند.

گزارشگران:
موقعیت جغرافیائی و سیاسی کوبانی چگونه بود و چرا داعش به این شهر هجوم آورد؟

احمد بخردطبع:
کوبانی شهر کوچکی است در شمال سوریه که 25 هزار جمعیت دارد. ولی تهاجم وحشیانه داعش به کوبانی و مناطق دیگر روژئاوا، دلایل متعددی دارد. در اولین گام، داعش ساخته و پرداخته ی جوامع امپریالیستی غرب و با ابتکار مستقیم عربستان سعودی، ترکیه، قطر و امارات عربی میباشد. در واقع داعش نوعی از بازوی نظامی امپریالیست ها همراه با متحدین آنها در منطقه است. داعش برگه ای است بدست آنها که با اراده اینگونه جوامع و در رابطه با محاسبات آنها، حرکت های صعودی و نزولی دارد و تا زمانی که اهداف شان تحقق نیابد، نابود نخواهد شد. در دومین مرحله، روژئاوا در سوریه سدی در رابطه با اهداف نظم نوین در خاورمیانه می باشد، نظمی که باید همه ی مخالفین سوریه را به رهبری "ارتش آزاد سوریه" در این جامعه به حاکمیت رساند و دولت بشار اسد را که متحدین دیگری دارد و امپریالیست های شرقی مدافع آنند (از جمله ایران)، سرنگون سازد. در سومین گام، روژئاوا یا کردستان سوریه با متحدان عرب و مسیحی و... سدی در جهت مانورهای نظامی از شمال سوریه و از دو طریق، یکی ترکیه و دیگری عراق بوسیله ی مزدوران ناسیونالیست کرد به رهبری مسعود بارزانی، رئیس جمهور اقلیم کردستان عراق است.
دلیل چهارم اینست که آنها همه ی مخالفین بشار اسد را وابسته و غیر مترقی می دانند و حاضر به همکاری با آنها نمی باشند، همانطور که از سال 2011 هیچگونه اتحاد با آنها نداشتند. حزب غالب در میان کردهای سوریه؛ "حزب اتحاد دموکراتیک" یا "پ ی د" نام دارد که در رابطه ای تنگاتنگ با حزب کارگران کردستان ترکیه یعنی "پ ک ک" به رهبری اوجالان عمل می نماید و بدین طریق "حزب اتحاد دموکراتیک" سوریه، دولت ترکیه را از دیدگاه تاریخی دشمن خود ارزیابی میکند و در چنین چارچوبی همه ی مخالفین حکومت اسد را در دوستی آشکار ترکیه میداند که در صورت پیروزی می توانند اسلحه را از شانه ای به شانه ی دیگر حمل نمایند و در چارچوب منافع تبهکارانه ی حاکمیت ترکیه، به روی کردها شلیک نمایند.
پنجمین دلیل که از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد، در چارچوب ایجاد کانتون هاست که به نوعی نماد حاکمیت شورایی و خودگردانی دموکراتیک ساکنان آن منطقه است که عمیقن با منافع جوامع امپریالیستی و کشورهای وابسته به آنها در منطقه ی خاور میانه در تضادی آشکار قرار دارد. واقعیت اینست که نظام پوسیده ی سرمایه داری نمی تواند قدرت های خودگردان را در هیچ شرایطی تحمل نماید.
ششمین و آخرین دلیل آنست که اورژئاوا اعلام کرده است که نظم و موازین کانتون ها باید در سراسر خاک سوریه اجرا گردد و بدین طریق دیکتاتوری و خودکامگی  بشار اسد حذف کامل میشود. بنابراین اورژئاوا، آلترناتیو حکومتی در سوریه اعلام کرده است و در بعد منطقی آن به دور از نیروهای دیگر مخالف بشار اسد که با هزاران بند مرئی و نامرئی به قدرت های امپریالیستی و جوامع تبهکار متحد آنها در منطقه ی خاورمیانه متصل می باشند و به بالایی ها می نگرند، اهداف خود را با اتکا از پائینی ها و حکومت خودگردان به نام کانتون استوار ساخته است.
عوامل ششگانه ی فوق، دلایل اساسی حمله ی داعش به اورژئاوا به ویژه در کوبانی را فراهم می سازد و بوسیله ی ترکیه نیز در محاصره ی افتصادی و نظامی قرار می گیرد. بنا به نوشته ی "لوموند" به تاریخ جمعه 31 اکتبر، که از منبع مصاحبه ی مطبوعاتی نماینده ی "حزب اتحاد دموکراتیک" سوریه در پاریس انتشار یافته بود، اعلام می دارد که داعش قبل از هر حمله، نخست با نماینده گان نظامی ـ امنیتی ترکیه که در آن منطقه حضور دارند، مشورت می نمایند.

گزارشگران:
نیروهائی که در شهر ماندند و مقاومت کردند چه ترکیب و تعلقی داشتند و دارند؟

احمد بخردطبع:
در کوبانی همه شجاعانه می رزمند، از زنان و مردان فداکار که در احزاب سیاسی ـ نظامی خود سازماندهی شده اند. متاسفانه کودکان و آنهایی که در سنین کهولت بسر می برند، بصورت همه جانبه از کمک های رفاهی و پناهنده گی محرومند. همه ی اورژئاوا محاصره شده است از شمال بوسیله ترکیه و از جنوب در مناطق جنگی که داعشی ها، النصر و "ارتش آزاد سوریه" مستقر می باشند. در عراق مزدوران مسعود بارزانی در همگامی با امپریالیسم غرب و دولت تبهکار ترکیه عمل می نماید. بعنوان نمونه در دو هفته گذشته 200 نفر از اهالی روستاهای اطراف کوبانی به دلیل حمله ی وحشیانه داعشی ها به ترکیه پناهنده شدند، ولی نیروهای امنیتی ترکیه همه ی شان را دستگیر نموده و درباره ی مناسبات آنها با "حزب اتحاد دموکراتیک کردستان" سوریه و شاخه ی نظامی آن بنام "ی پ ژ" بازجویی نمودند. بنابراین کردها در اورژئاوا که اکثریت جمعیت را تشکیل می دهند به همراه عرب ها و مسیحیان آن منطقه می رزمند و در محاصره ی مزدوران سرمایه جهانی قرار گرفته اند.  ولی در کردستان سوریه و در کانتون های سه منطقه ی آن، احزاب سیاسی متعددی از کردها، مسیحیان و عرب ها موجود است که همه ی شان در حکومت خودمختار و خودگردان کانتون ها، درهماهنگی با یکدیگر علیه دشمنان خود مبارزه می کنند. البته احزاب دیگری نیز وجود دارندکه به دلیل دوری از سه کانتون موجود، مثلن در قامیشلو و آمودا و... تمرکز یافته اند و آنها نیز خطوط مشترکی را در کلیت اورژئاوا به پیش می برند.
برای اینکه به نکات اشتراک تعلقات آنها پی ببریم، یک بخش از "قرارداد اجتماعی" کانتون ها را متذکر می شویم: 1ـ جدایی دین از دولت 2ـ ممنوعیت ازدواج زیر سن 18 سال 3ـ حقوق زنان و کودکان باید به رسمیت شناخته شود، حمایت گردد و اجرا شود 4ـ ممنوعیت ختنه زنان 5ـ ممنوعیت چند همسری 6ـ انقلاب باید از پایین جامعه صورت گیرد و پایدار باشد 6ـ آزادی، برابری، فرصت های برابر و عدم تبعیض 7ـ برابری بین زن و مرد 8ـ تمام زبان هایی که مردم صحبت می کنند باید به رسمیت شناخته شوند و در جزیره، عربی، کردی و سوری زبان های رسمی است 9ـ ایجاد یک زندگی شایسته برای زندانیان و تبدیل زندان به جایی برای بازپروری و اصلاح 10ـ هر انسانی حق پناهندگی دارد و پناهنده بدون رضایت او برگردانده نمی شود. (برگرفته از گزارش: ظاهر باهر).

گزارشگران:
نیروهای ائتلاف با تلاشهای آمریکا و انگلیس و بویژه پس از قتل وحشیانه خبرنگاران اسیر تشکیل شده و حملات هوائی به مواضع داعش را آغاز کردند. انگیزه و اهداف این نیروها چه بود؟

احمد بخردطبع:
اگر معتقدیم که داعش بوسیله ی نیروهای امپریالیستی و کشورهای وابسته به آنان در منطقه ی خاورمیانه ایجاد شده است، بنابراین حملات هوایی نیروهای ائتلاف بیشتر نمایشی و از روی اجبار است و نباید آنرا جدی گرفت. آیا از زمانی که بلوک امپریالیستی غرب به بمباران علیه داعش در عراق و سپس در سوریه را آغاز نمود تا به امروز، داعش تضعیف گشته است؟ خیر! داعش پرقدرت به عملیات خویش تداوم می بخشد و زخمی های آنها در بیمارستان های ترکیه معالجه می شوند و آزادانه دوباره به سوریه و عراق رهسپار می گردند تا به کشتار ادامه دهند! آنها آزادانه از مرزهای ترکیه عبور می نمایند تا با همکاری دولت تبهکار اسلامی آن، نفت ها را به فروش رسانند. همه ی اینها در بعضی از رسانه های معتبر به چاپ رسیده است. آیا داعش را نیروهای ائتلاف در عراق به عقب نشینی واداشته اند؟ در اینجا پاسخ منفی است و این مسئله را روزنامه ی لوموند چندین بار عنوان داشته است که داعش ضربات اساسی را در عراق از طرف شیعیان و کردها ی عراقی دریافت می کند. در نتیجه عملیات هوایی نیروهای ائتلاف نمایشی و تبلیغاتی است. امپریالیسم آمریکا و متحدانش در همه جا علیه داعش، عملیات نمایشی انجام می دهند. این مسئله در نوشته ی "جل برینسما" بچشم میخورد "که به گفته ی مارک اربن، سردبیر دیپلماتیک و دفاعی بی. بی. سی، ایالات متحد به "دلایل تبلیغاتی" به کوبانی کمک می کند. همانند هر شبکه ی مافیایی موثر، در روابط بین الملل نیز شهرت همه چیز است.". در چنین مسیری است که می توان عنوان داشت که جان خبرنگاران آمریکایی و انگلیسی برای حاکمین امپریالیستی هیچ ارزشی ندارد. همه ی مسائل اینست که هر حوادثی که اتفاق می افتد، اگر اهداف آنان را دنبال نماید، معتبر است وگرنه شکل نمایشی و تبلیغاتی خواهد داشت. اهداف آنها ایجاد نظم نوین در خاورمیانه است که در این راه، حاکمینی را که در منطقه با عملکردهای سیاسی ـ اقتصادی امپریالیسم غرب توافقی ندارند، باید حذف شوند و حکومت های فرمانبر نظیر ترکیه، عربستان، قطر، امارات، اردن و نیز همانند جوامع آفریقای شمالی نظیر مصر، تونس و مغرب (مراکش)، حیات اجتماعی یابند. اینها اهداف اصلی امپریالیسم غرب بویژه آمریکا را تشکیل میدهد. زیرا آنها جهانخواری می نمایند و از این راه بر حجم درآمد ناخالص داخلی می افزایند.
ولی از اواخر قرن بیستم درآمد اقتصادی آنها سیر نزولی مییابد. "توما پیکتی" در کتاب خود بنام "سرمایه در قرن بیست و یکم" و از صفحه 108 (متن فرانسه) با آمارها بدین مسئله ی اساسی میپردازد و یادآوری می نماید که از سال 1900 تا 1980، اروپا و آمریکا بین 70 درصد و 80 درصد از دارایی ها و تولیدات جهانی را در اختیار داشتند. این مقدار تدریجن کم میشود و در اولین دهه ی قرن بیست ویکم تا سال 2010 به 50 در صد میرسد. یعنی دوباره به سطح سال 1860 تقلیل می یابد. بنظر میرسد که در دوره های قرن بیست و یکم  این کاهش ادامه داشته باسد و باردیگر 20 تا 30 درصد از درآمد جهانی را از دست بدهد. اروپا از ابتدای جنگ جهانی اول، 50 درصد از دارایی های جهان را در اختیار داشت و آمریکا از سال های 1950 و 1960 بتنهایی 40 درصد از تولید ناخالص جهان را به خود اختصاص داده بود. ولی هم اکنون بیست در صد از دارایی های جهانی برای آمریکا کاهش یافته است و با بحران ساختاری افتصادی بازهم در حال تنزل است. بنابراین اراده براین است که بازارهای از دست رفته را دوباره بازیابند و برای رسیدن به چنین هدفی تا قلب اوکرائین دست اندازی می نمایند و برای خاور میانه نظم نوین را برگزیده اند که فقط با جنگ و خونریزی بدست میآید. همه ی انگیزه ها در خدمت اهداف طرح شده در فوق است.                                                                                                            

گزارشگران:
چرا نیروهای ائتلاف از پیاده کردن نیروهای زمینی حداقل تا این لحظه خودداری کرده اند؟

احمد بخردطبع:
آنها به دلایل متفاوت از اعزام نیروهای زمینی خودداری  می کنند، زیرا این عمل هزینه ی افتصادی سنگینی برای آنان خواهد داشت و با کاهش قابل توجه ی درآمد ناخالص ملی، قادر به جبران آن نمیشوند. بنابراین نیروی زمینی داعش در تحلیل نهایی در خدمت اهداف آنها قرار می گیرد و نیروی نظامی ترکیه نیز در مرز های عراق و سوریه فعالانه مستقر می باشند. ولی نکته مهم اینست که استفاده از نیروی زمینی، قدرت خرید شهروندان آنها را پائین خواهد آورد و در چارچوب بحران ساختاری اقتصادی، میزان و درصد بیکاری را رشد هر چه بیشتری خواهد داد.

گزارشگران:
فضای سیاسی بسیار پیچیده ای در منطقه مشاهده میشود. موقعیت ایران در همسوئی با غرب, اقلیم کردستان, سکوت و نظارت دولت سوریه, نافرمانی ترکیه هم پیمان غرب از پیمان ناتو و جهتگیری در برابر ائتلاف, توانائی های تسلیحاتی و مالی داعش و تغییر سیاست های عربستان در قبال داعش و... براستی امروز صف دوست و دشمن کجاست؟

احمد بخردطبع:
آنچه را که در منطقه ی خاورمیانه نمود ظاهری دارد، نابسامانی، هرج و مرج و نافرمانی است. ولی واقعیت در چارچوب اهدافی است که در فوق بدان پرداخته بودیم. چالش های ترکیه نیز جنبه ی ظاهری دارد و بین آمریکا و ترکیه در این درگیری ها بطور واقعی چالشی موجود نیست. فقط ترکیه از آمریکا میخواهد که در حال حاضر علیه رژیم اسد وارد عملیات نظامی شود و آمریکا به دلیل اینکه شرایط آماده نیست، پاسخ منفی بدان می دهد. ولی آنها مجموعن دارای استراتژی واحدی هستند. برای اثبات این مسئله بطور جداگانه نظرات آنها را به قضاوت می کشانیم. پاتریک کوبرن در مقاله خود بنام "کوبانی در محاصره" مینویسد: "رئیس جمهور ترکیه طیب اردوغان در طی بازدید یک اردوگاه پناهجویان در گازانتپ دیدگاه خویش را به روشنی توضیح داد. او کفت "کوبانی دارد سقوط می کند". او توضیح داد که بهایی که ترکیه برای نجات کوبانی می جوید شامل سه بخش است که نه علیه دولت اسلامی که در واقع برای برکناری بشار اسد تدوین تدوین شده است. آقای اردوغان گفت "ما سه چیز خواسته ایم، یک، منطقه ی پرواز ممنوع ایجاد شود. دو، منطقه ی امنی در مرز بین ترکیه و سوریه ایجاد شود و سوم این که مخالفان میانه رو (بشار اسد)، "یعنی ارتش آزاد سوریه" در سوریه و عراق آموزش ببینند و مسلح شوند" در واقع آنچه اردوغان گفت این است که اگر او مجبور به انتخاب بین اسد و دولت اسلامی (داعش) باشد، دولت اسلامی را انتخاب خواهد کرد." حال سیاست آمریکا را در این زمینه دنبال می کنیم و پی خواهیم برد که آمریکا خواهان همان اهداف ترکیه است. در واقع آمریکا سیاست فرسایشی را تعقیب می نماید و قصد دارد کوبانی و اورژئاوا را خسته نماید تا آنان مجبور شوند با آمریکا مذاکره کنند و این مسئله متاسفانه دوهفته قبل به وقوع پیوست. چرا که آنان برای مبارزه علیه داعش به سلاح و مهمات نظامی نیاز دارند.
نماینده گان حزب اتحاد دموکراتیک سوریه با وزارت خارجه ی آمریکا وارد مذاکره میشود. در این مذاکره آمریکا یاری رساندن به کوبانی را در گرو پذیرش و ایجاد اتحاد کردها با "ارتش آزاد سوریه" ارزیابی میکند. اگر این سازش صورت پذیرد، ما با نابودی کانتون ها روبرو خواهیم شد. بنابراین در چنین گیرو دار مبارزاتی، آمریکا و ترکیه استراتژی واحدی دارند و آن سرنگونی بشار اسد است و نه داعش. این مسئله در مورد عربستان نیز صادق است. داعش نیز تا آنجا که در چارچوب اهداف آنها مفید تشخیص داده شوند، به بازی گرفته می شود، آنهم به نوعی که خون و آتش حاکم می گردد و زمانی که تاریخ مصرف آن بسر رسد، تضعیف و چند پاره خواهد گشت.


گزارشگران:
در گزارشات آمده بود که جامعه کردهای منطقه حمایت های هوائی آمریکا و ائتلاف را به فال نیک گرفته اند و بخشا نقد کرده اند که چرا با تعویق انجام شده است.آیا عملکرد ائتلاف با رهبری آمریکا را در مورد کوبانی مثبت ارزیابی می کنید؟

احمد بخردطبع:
نمیتوان ائتلاف را به فال نیک گرفت، زیرا آتش جنگ در خاورمیانه و کشتار جمعی مردم بوسیله ی همان جوامعی صورت گرفته که در ائتلاف نیز حضور دارند. ائتلاف میخواهد قدرت دیگر خاورمیانه را از پای درآورد. کشورهایی که میخواهند نیروی قابل ملاحظه ای در خاورمیانه باشند. این نیروها را نه آمریکا و نه اروپا و نه بعضی دیگر از کشورهای منطقه نمی پذیرند و آنها را خطری جدی در برابر خود میدانند. جنگ در خاور میانه، جنگ قدرت گیری است.

گزارشگران:
کوبانی بلحاظ رسانه ای مورد حمایت گسترده قرار گرفته است. دولت ترکیه تحت فشارهای بین المللی به عبور بیش از صد پیشمرگه با سلاح های مختلف تن داده است. بنظر شما آزادیخواهانی که در منطقه نیستند و امید به ازادسازی کوبانی دارند چگونه میتوانند این مقاومت را یاری برسانند؟

احمد بخردطبع:
کوبانی و اورژئا وا با آنکه از پائین و بوسیله پائینی ها جهانی شده است ولی متاسفانه و بطور واقعی مورد حمایت رسانه های رسمی قرار نمی گیرد. این مسئله را باید از طریق  افشاگری مستمر  در همایشات سیاسی نیروها به افکار عمومی جوامع منتقل ساخت. در ضمن آن صد "پیشمرگ عراقی" که از طریق ترکیه برای باصطلاح کمک به کوبانی رفته بودند، به آنجا نرسیدند. آنها نه پیشمرگ بلکه جاش های مسعود بارزانی بودند که در چارچوب سیاست آمریکا، صهیونیسم اسرائیل و ترکیه "قصد همکاری" داشتند.
گزارشگران:
آیا ناگفته ای مانده است؟

احمد بخردطبع:
بار دیگر بخاطر فرصتی که بمن داده اید، از شما تشکر می نمایم.

با سپاس از شما

گزارشگران
10.11.2014