جوانان فلسطینی و جنگ تن به تن با اسرائیل با سلاح سرد
نویسنده: میشل ورشاوسکی، ترجمه بهروز عارفیچهارشنبه ، ۶ آبان ۱۳۹۴؛ ۲۸ اکتبر ۲۰۱۵
چه شد که به جائی رسیده ایم که ده ها دختر و پسر جوان فلسطینی با سلاح سرد به یهودیان اسرائیل حمله می کنند؟
بیشتر کسانی که نتانیاهو آنان را «تروریست» می نامد، پس از قراردادهای اسلو به دنیا آمده اند و در یاس و تحقیر و ترس دائمی و بدون چشم انداز آینده، با شکست قطعی «روند صلح» بزرگ شده اند. این جوانان که از ایدئولوژی، دیپلماسی و شعارهای بی عمل خسته شده اند، در جستجوی کرامتی پایمال شده به میدان آمده اند و از تاوان آن هراسی ندارند.
مفسران و سیاستمداران اسرائیل می پرسند که «آیا با انتفاضه سوم روبروئیم؟». من در درستی این پرسش تردید دارم، گرچه هنوز زود است که بتوان به آن پاسخ داد. مهم تر این است که درک کنیم چگونه به وضعیتی رسیده ایم که ده ها دختر و پسر فلسطینی که غالبا جوان هستند، به نخستین اسرائیلی در دسترس با چاقو، تیغ یا پیچگوشتی که عجولانه از میز آشپزخانه منزل برداشته، حمله می کند. زیرا با ابتکار عمل های فردی و خود به خودی مواجهیم که هیچ دستورالعمل سازمانی مرتبط با هیچ تشکیلاتی پشت سر آن قرار ندارد.
هنگامی که بنیامین نتانیاهو تلقین می کند که این جوانان از محمود عباس الهام می گیرند، مزخرف می گوید. او بهتر از هرکسی از تلاش های عباس و پلیس او برای جلوگیری از روند کنونی آگاه است. اما «آقای امنیتی» برای پوشاندن شکست فاحش خود به یک سپر بلا نیاز دارد، چرا که در طول کارزار انتخاباتی اش بر طبل «مهارت» خود برای حفظ امنیت در سرزمین های اشغالی می کوبید؛ پیامی که رای دهندگان صددرصد پذیرفته بودند.
اکثریت رسانه ها گفتمان تکراری او درباره تروریسم را قرقره می کنند و از چند روز پیش مرتبا از واژه های مورد علاقهء نخست وزیر یعنی «عمل تروریستی» و «تروریست ۱۳ ساله» [عجب!!!] ، «ما از همه امکانات مان برای توقف تروریسم استفاده خواهیم کرد»، را بکار می برند. افکار عمومی اسرائیل هم بدون جیک زدنی دنبال می کند.
این «تروریست»ها چه کسانی هستند و چه عاملی این سری حمله با چاقو به اسرائیلیان نظامی یا شخصی را برانگیخته است؟ این ها جوانان و حتی نوجوانانی هستند که پس از پیمان های اسلو متولد شده اند و به صورت فردی (حداکثر دونفره) و خارج از چارچوب سازمان های سراسری، از جمله حماس عمل می کنند. اما چرا حالا؟ ظاهرا شاهد تلاقی دو عنصری هستیم که با یکدیگر مرتبط نیستند، اما هر دو حاصل سیاست بنیامین نتانیاهواند.
ابتدا، شکست آن چیزی که مدت ها «روند صلح» خوانده می شد. همه با این نکته توافق دارند. فلسطینی ها و از جمله جوانان در طی سال ها، مدیریت استراتژی آزادی از طریق دیپلماسی را به محمود عباس واگذار کردند. به این معنی که از جامعه بین المللی به مثابه اهرمی جهت اعمال فشار به دولت اسرائیل برای پایان دادن به اشغال استعماری استفاده کند. حتی حماس هم تصمیم گرفته بود در کار رئیس تشکیلات خودمختار فلسطین اخلال نکند، البته بر این تاکید می کرد که این روند مذاکراتی محکوم به شکست است و در مقابل این سازش ها هیچ چیز به دست نخواهند آورد. اما، پس از ده سال که محمود عباس کوشید شانس اش را با همه نخست وزیران اسرائیل بیازماید و به هر دری بزند و حاضر شد هر تحقیری را بپذیرد، باز هم همچنان در نقطه صفر هستیم. تازه بدتر، اسرائیل با سوء استفاده از گذشت زمان، مستعمره سازی را به شدت در کرانه باختری گسترش داده و بیت المقدس را از ادامه جغرافیایی کرانه باختری جدا کرد.
با گذشت ده سال، محمود عباس اعتبارش را کاملا از دست داده است، به ویژه نزد جوانان که هیچ پیشرفتی نمی بینند مگر پیشروی ساختمان شهرک های استعماری. تحریکات پشت سرهم حکومت نتانیاهو پس از انتخاب مجددش و به ویژه رژه نمایندگان مجلس و وزیران در صحن مساجد و حرم الشریف، کاهش اعتبار رئیس تشکیلات خودمختار فلسطین شتاب گرفت. نمی توان تاثیری را که تصاویر رسانه ها که نمازگذاری گروهی از یهودیان (یا تقلید نمازگذاری آنان) را در این مکانی که برای یک میلیارد و نیم مسلمان مقدس است، بر روی جوانان نادیده گرفت. تازه بدتر، باید مداخله های خشن پلیس بر روی صحن مساجد علیه جوانان مسلمانی را که برای حفاظت از مسجدشان گردهم می آیند، به تحریکات سیاستمداران در جستجوی محبوبیت برای خویش اند افزود. و نیز باید بی حرمتی سربازان که چکمه هایشان را بر روی فرش نمازگذاری پاک می کنند به تحریکات بالا اضافه کرد.
بدین ترتیب، بنیامین نتانیاهو جرئت کرد همان سیاست حفظ وضع موجود را در مورد مدیریت صحن مسجد که بین موشه دایان و ملک حسین پادشاه اردن در سال ۱۹۶۷ توافق شده بود، زیر سوال ببرد. همچنین درباره ساعات تردد و ورود به صحن مساجد و یا بازدید غیرمسلمانان از مکان های ویژه شایعاتی پخش شد. بهتر بود نخست وزیر اسرائیل به هشدارهای ملک عبدالله پادشاه اردن درباره خطر انفجار که تغییر وضع موجود در مورد مسجد الاقصی می تواند ایجاد کند، گوش می داد. اما، سیاست این جنگ افروز حقیر و ترس او از اینکه رقیبانش از ممنوعیت حضور یهودیان در محل معبد اسرائیل می گفتند، بر این سیاستمدار و هراس از یک انفجار عمومی منطقه ای غالب شد.
الاقصی نماد مقدسی برای همه فلسطینی هاست از جمله برای خداناباوران و مسیحیان. تکبر اسرائیلی ها با تحریکات در صحن مساجد کرامت همه جوانان فلسطینی را جریحه دار می کند. حملات با چاقو و پیچ گوشتی به عابران اسرائیلی پاسخ نسل تازه ای از فلسطینی ها به خودخواهی اسرائیلی ها و تحریکات جناح راست در حاکمیت است که زمینه آن پشت پرده شکست بارز استراتژی متکی بر مذاکرات محمود عباس و تشکیلات خود مختار است. این واقعیت که نتانیاهو با دادن فرمان شلیک به سوی «تروریست» ها برای «خنثی کردن» آنان، حملات با سلاح سرد را به سوء قصدهای انتحاری تبدیل کرده، اثر بازدارنده ای ندارد. بلکه برعکس، هر حمله ای، حمله دیگری را برمی انگیزد.
ده روز پیش با گروهی از جوانان فلسطینی در بیت لحم دیدار داشتم. صفا، دختر دانشجوی مسیحی (اگر صلیبی که بر گردن داشت، نشانهء مذهبش باشد) به من گفت که هموطنانش را که با چاقو به اسرائیلی ها حمله می کنند، می ستاید. او می گفت: «تا کنون، ما بودیم که می ترسیدیم، اما حالا نوبت اسرائیلی ها رسیده. نگاه کن در تراموای های آن ها کسی نیست. حتی کوچه های تل آویو، شب ها کاملا خلوت است.» و افزود «اگر من جرئت بیشتری داشتم، همان کار را می کردم...»
برای صفا و دوستانش،تشکیلات خودمختار و شخص محمود عباس نمایندهء چیز قابل توجهی نیستند. و اگر نام یاسر عرفات هنوز احساسات شان را بر می انگیزد، آن ها نمی دانند که سازمان آزادی بخش فلسطین چیست؟ در نزد این جوانان که با زمان خود هماهنگ اند، نام های اختصاری، شعارها و ایدئولوژی ها جای شان را به احساسات داده است. در این احساسات، جایگاه پرافتخاری برای کسب کرامت گمشده وجود دارد.
بنیامین نتانیاهو، با اظهارات جنگ طلبانه و تکبر بارش نه فقط اراده محسوس و ملموس جوانان فلسطینی را که می گفتند غیرسیاسی و بی حرکت شده اند، محکم تر می کند، از محمود عباس نیز سیاستمداری بی اهمیت می سازد که تقریبا کلیهء اقدامات او را برای خنثی کردن بمب غیرممکن می کند که نه فقط بر تعداد قربانیان می افزاید – چه اسرائیلی و چه فلسطینی- بلکه همچنین تلاشی تشکیلات خودمختار را نیز بر می انگیزد. این درست بدترین سیاست است.
اما، آیا این همان چیزی نیست که حکومت اسرائیل می خواهد؟
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
میشل ورشاوسکی، روزنامه نگار اسرائیلی، اوریان بیست و یک، ۱۵ اکتبر ۲۰۱۵