نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ دی ۱۱, چهارشنبه

رابطه بيت معظم رهبری! با پولشوئی ۸۷ ميليارد دلار !

گفت وگو با دکتر تورج دریایی، استاد تاریخ ایران در دانشگاه کالیفرنیا


لایروبی تاریخ ایران و جدا کردن افسانه از واقعیت چالش بزرگی است که بر دوش تاریخدانان ایرانی سنگینی می‌کند. دکتر تورج دریایی یکی از معدود افرادی است که با پرتوافکنی بر تاریخ باستان ایران می‌کوشد چهره‌ای واقعی‌تر از تاریخ باستان کشور عرضه کند. در همین رابطه “برای یک ایران” گفت‌وگویی با ایشان داشته است.
برای یک ایران:  ۱) در ابتدا آقای دکتر دریایی بهتر است از تاریخ مردگی شروع کنیم. این را شما در یکی از گفت‌وگوهای خود مطرح کرده‌اید. منظورتان از تاریخ مردگی در ایران چیست؟
دکتر تورج دریایی: منظور من از تاریخ مردگی بخصوص درباره تاریخ ایران باستان بود. در دنیای مدرن روال این است که هر نسلی تاریخ خود را بازنگری می‌کند و درباره آن می‌نویسد. هر نسلی سوالات متفاوتی از خود و گذشته خود دارد که با نسل قبلی و بعدی خود متفاوت است. برای مثال در آمریکا کسی تاریخ آمریکایی را که چهل سال پیش نوشته شده نمی‌خواند چون آن نویسنده بر حسب داده‌های آن‌زمان و جو فکری آن‌زمان کتاب تاریخ را قلم زده است. بله کتابهایی هستند که بعنوان کتابهای کلاسیک محسوب می‌شوند اما آنقدر نقد بر آنها نوشته می‌شود که دیگر بمانند زمان نگاشته شدنش قابل استفاده و استناد نیستند و بیشتر اوضاع فکر نویسنده و آن‌دوره را بیان می‌کنند. برای تاریخ باستان یونان و روم هم همین سیستم کاری وجود دارد. یک ایتالیایی نمی‌رود کتاب تاریخ روم پنجاه سال پیش را بخواند. اما ما در کشورمان برای مطالعه تاریخ باستان ایران هنوز به تاریخ باستان مرحوم پیرنیا استناد می‌دهیم. البته کار پیرنیا برای زمان خود بی نظیر بوده و قابل تمجید است. اما نه امروزه و در قرن بیست یکم در زمانی که ما که کلی اطلاعات جدید درباره گذشته داریم و منابع و کاوشهای باستانشناسی جدید و متون مهم دیگری برای بازنگری تاریخ ایران باستان در دست داریم. منظور من از تاریخ مردگی این است. باید تاریخدانان جوان ما یاد بگیرند که سوال های جدیدی به پیش کشند و سوالات خود را بپرسند.
۲)  ایرانیان تاریخ باستان و حتی بخش اعظم دانش تاریخی معاصر خود را مدیون و وام‌دار مورخان خارجی هستند. در خصوص تاریخ باستان کمبود پژوهش‌های محققان ایرانی بسیار جدی‌تر است. اگر کتاب تاریخ ایران باستان پیرنیا منتشر نمی‌شد٬ شاید این کمبود دو چندان می‌بود. اما پیرنیا نیز روایت خود از تاریخ باستان ایران را نه بر پژوهش‌های خود در این زمینه٬ که عمدتا بر ترجمه مورخان غربی و به‌ویژه بر بازگویی روایت هرودوتی استوار کرده است. کتابخانه‌های کشور و همچنین سیاهه کتاب‌های منتشر شده در این زمینه بیش‌تر حکایت از آن دارند که ما بیش از پرداختن به تاریخ ایران باستان به افسانه‌های تاریخی در این زمینه دل خوش کرده‌ایم. به نظر شما علت چنین غفلتی از پرداختن به تاریخ کشور در چیست؟
دکتر تورج دریایی: ببینید ترجمه کتابهای تاریخی از زبانهای خارجی و متون قدیمی ‌و دست اول لازمه اول می‌باشد. سپس اساتیدی که مدرک دکترای خود را نیز در همان رشته گرفته باشند. سوم نشر مقالات و انجام جلسات و پرسش و تفکر است که می‌تواند تاریخ را پویا کند و کار ها را راه بیاندازد. بله در گذشته تمام این مشکلات روبروی ما بود. اما امروزه می‌توانم بگویم که در ایران هم استاد برجسته ایران باستان داریم و هم دسترسی به متون در دنیای مجازی باعث شده است که بتوان اکنون کارهای جدید انجام شود. البته هنوز مشکلاتی وجود دارد اما من بسیار خوشبین هستم. هم در ایران و هم در خارج اساتید ایرانی هستند که دارند کار می‌کنند. مهم این است که باید با هم همکاری کنند. ما به یک انجمن مطالعات ایران باستان احتیاج داریم که تشکیلات درستی بوجود آید و همه همدیگر را بشناسند. همکاری خیلی مهم است و مدتی است که همکاری کمتر است. رقابت خوب است ولی اگر از حد بگذرد موجب خرابی می‌شود.
۳) شما در یکی از گفت‌وگوهای خود روایت هرودوتی را با روایت رومی‌ها از تاریخ باستان مقایسه کرده‌اید و روایت هرودوتی را منصفانه ارزیابی کرده‌اید. بسیاری از مورخان غربی بر این باورند که هرودوت در روایت خود تصویری نادقیق از توان نظامی‌سپاه ایران عرضه کرده و برای بزرگ جلوه دادن پیروزی آتنی‌ها عملاً در توان نظامی‌لشگر ایران غلو کرده است. آیا این موضوع از انصاف وی در بازنویسی تاریخ این دوره نمی‌کاهد؟
دکتر تورج دریایی: اگر ما هرودت را نداشتیم ما هیچ روایت نوشتاری از آن‌دوران نداشتیم. هرودت در شاهنشاهی هخامنشی در هالکارنسس بدنیا آمد و یک فرد کنجکاو بود و آنچه شنیده یا خوانده بود را بازگو می‌کند. این کار تاریخدان است که گزافه گویی ها و اشتباهات را ببیند و از این متن باستانی مانند هر متن دیگر اطلاعات صحیح را بیرون کشد. اما هرودت آنقدر هم ضد هخامنشیان نبود که دیگر نویسندگان بودند. برای همین هم رومی‌ها به او لقب “دوستار بربرها” را دادند و در زمان رومی‌ها بود که اتهاماتی بمانند اینکه او دروغگوست را به پیش کشیدند. هر متنی از دید بخصوصی نوشته می‌شود و اطلاعات خوب و مفید و داستانسرایی دارد. مهم این است که یک تاریخدان با مطالعه متن و کارهایی که درباره آن شده آنها را بیابد که بتواند از آن استفاده درست کند. هیچ متنی بخودی خود خوب یا بد نیست.
۴) رابطه تاریخ باستان و تاریخ معاصر ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ مراد این نیست که بگوئیم گذشته چراغ راه آینده است. به نظر می‌رسد که رویابافی در مورد رویدادهای تاریخ ایران باستان و امپراتوری ایران نه تنها فانوسی برای گذر به سوی آینده نبوده که بیش‌تر حکم افیونی را بازی کرده که ما ایرانیان در سایه شکوه گذشته فلاکت حال را فراموش کنیم. نظر شما چیست؟
دکتر تورج دریایی: من کاملا با برداشت شما موافقم. ما در این صد ساله بخاطر تمام شکستها و ناکامی‌های خود به تاریخ باستانمان می‌بالیم بدون آنکه بدانیم که درست چه بوده و چه شده. نمی‌توانیم سوال‌های درست و سازنده بکنیم و بیشتر به فتوحات و جهان‌گشایی و غیره می‌پردازیم. سپس می‌پرسیم که چه شد که به اینجا و به فلاکت رسیدیم. نتیجه آن گشتن به دنبال مقصر می‌باشد که معمولا یونانیان یا اعراب یا مغول ها یا انگلیس و روسیه و دیگران می‌باشند. ما خودمان هیچگاه خطا کار نیستیم. اگر کسی هم انتقادی کند یا ضد ایرانی است یا اینکه دشمن ایران و ایرانیت. در صورتی که آنکه سوال می‌کند و مسایل را روشن می‌کند دارد جامعه اش را روشن می‌کند و در دراز مدت سازنده است.
۵)مرز بین افسانه و تاریخ کجا است و چگونه می‌توان این دو را از یکدیگر تشخیص داد؟
دکتر تورج دریایی:در بسیاری جوامع، من جمله ایران تاریخ و افسانه رابطه تنگاتنگ دارد. آیا تاریخ کیانیان افسانه است که ساخته تخیلات سرایندگان یشتها است یا سلسله تاریخی در زمانهای دور در شرق ایران یا سیستان؟ ما هرگز نمی‌توانیم به افسانه بودن یا تاریخی بودن آن پی ببریم. اما از گذشته های دور کیانیان قسمتی از تاریخ ما شده اند و مردم هم به آن باور دارند (بسیاری). تاریخدانان معمولا با این دوره از تاریخ کار آنچنانی ندارند و بیشتر به دورانی نظر می‌اندازند که متون تاریخی برای آن وجود دارد یعنی متون نوشتاری.
۶) تاریخ در کشورهای غربی حوزه‌های تحقیقی بسیاری را در بر می‌‌گیرد٬ مثل تبارشناسی٬ سکه‌شناسی٬ خط‌شناسی٬ معماری و... در ایران اما چنین رشته‌هایی آنگونه که باید و شاید شکل نگرفته‌اند. آیا بازشناسی تاریخ باستان و ارزیابی صحیح و دقیق مکشوفات تاریخی در ایران بدون چنین افزارهای علمی‌ای ممکن است؟
دکتر تورج دریایی: در مملکت ما نیز کم کم علم ‌سکه شناسی و غیره دارد جا می‌افتد. هر کدام از این رشته های که برای شناخت تاریخ مهم است لازم است که از کارکرد تفننی و سلیقه ایی بیرون برود و “علم” باستانشناسی و سکه شناسی و متن شناسی و تاریخنگاری و غیره جایگزین گردد که بتوان به روش علمی‌ کارها را پیش برد. این کارها کم کم دارد بجلو می‌رود وهمه این ‌گامها نیز مهم هستند.
۷) پژوهشگران بسیاری از کشورها٬ منظور صرفاً کشورهای غربی و پیشرفته نیست٬ حتی مثلاً در کشور هند روی آورده‌اند به بازنویسی مکرر تاریخ باستان سرزمین خود. چرا چنین چیزی در ایران روی نداده است؟
دکتر تورج دریایی: دو موضوع در اینجا مهم می‌باشد. اول اینکه تئوری  نقش مهمی‌در بازگو کردن تاریخ ایفا می‌کند. منظور من استفاده از تئوری برای شناخت و مطرح کردن تاریخ است که می‌تواند ما را به جاهای دیگر بکشد و اکثرا مفید می‌باشد. اما موضوع دوم این است که کشورهایی مانند هند که با زبان انگلیسی آشنایی دارند در جریان علمی‌تاریخی در سطح جهان کار می‌کنند و می‌خوانند و می‌نویسند. ما داریم کم کم به این راه می‌رسیم. چه بخواهیم و یا نخواهیم انگلیسی امروزه زبان علمی‌جهان است همانگونه که عربی و لاتین هزار سال پیش زبان علم بود. اگر می‌خواهم در این سطح کار کنیم باید زبان بدانیم. انگلیسی و فرانسه و آلمانی و حتی روسی که کلی کتاب های مهم به این زبانها نوشته شده است. البته منظور من خواندن است و اگر بتوان به یکی از این زبانها هم نوشت عالی است.
۸) شما در گفت‌وگویی که با روزنامه «اعتماد» داشتید عنوان کرده بودید که ما در ایران نیز مورخان و پژوهشگران بسیاری داریم که در حوزه تاریخ باستان ایران کار کرده‌اند. اما در پاسخ تنها یک پژوهشگر را نام برده بودید. آیا اساتید یا پژوهشگران دیگری را نیز می‌شناسید و اگر پاسخ شما به این پرسش منفی است٬ به نظر شما چرا دانشگاه‌های کشور به این حوزه آن‌گونه که باید و شاید نمی‌پردازند؟
دکتر تورج دریایی: در مملکت ما تاریخ‌دانان باستان برجسته‌ای وجود دارند. دکتر ایمان‌پور در دانشگاه مشهد متخصص تاریخ هخامنشی است. در ارومیه دکتر دیزجی تاریخدان دوره ساسانی است. در اهواز دکتر جلیلیان تاریخدان دوره ساسانی و پساباستان است. در تهران دکتر رزمجو در دوره هخامنشی و دکتر ملکزاده برای دوره ماد و دکتر زرین‌کوب برای دوره ساسانی و بسیاری دیگر هستند که در حال تحقیق و کارهای خوب هستند. منظور من فرد بخصوصی نیست. درباره زبانهای باستانی که تعداد بسیار است و اساتید بسیار خوب. من به عنوان یک تاریخدان به این همکارانم افتخار می‌کنم.
دار الفنون ویران / دار الجنون آباد
م-سحر

فقط کینهء شتری ملایان نسبت به علم و دانش مدرن می توانست نخستین دانشگاه پلی تکنیک ایران را به چنین روزی بیندازد! کافی ست به تصویر دارالفنون ویران شده نظری بیندازید تا آزمندی و حرص بی حد و مرز ملا ها در دست اندازی و تهاجم به نظام آموزش ملی ای...ران  برای شما معنای واقعی اش را آشکار کند. ملاها می خواهند از علم و دانش انتقام بگیرند  که به اندازه کافی انتقام گرفته اند و اگر موفق شوند به مدارس آموزش و پرورش ایران هم به طور کامل چنگ بیندازند ایرانیان  می باید فاتحه آینده کشور  و تداوم حیات ملی و فرهنگی خود را به عنوان ملتی صاحب تاریخ و صاحب فرهنگ بخوانند . شعر زیر هم بانگاهی با تصویر ویران شده دارالفنون و نیز نگاهی به جلال و جبروت تأسیسات اخیر ملایان در قم که به خرج ملت فقیر و گرسنه و غارت شدهء ایران ساخته اند سروده شده است. اما چه باید کرد؟ گوش اگر گوش تو و ناله اگر نالۀ ماست آنچه البته به جایی نرسد ، فریاد است!
م. سحر
 
دار الفنون ویران / دار الجنون آباد ............................................
دارالفنون ویران  دارالجنون آباد
آن یک به کین ویران
وین یک به خون آباد
دارالفنون تاریک
دارالجنون روشن
آن یک به کین تاریک
وین یک به خون روشن
دارالفنون مغلوب
دارالجنون  غالب
آن یک به کین مغلوب
وین یک به خون غالب
روح پلیدی هست
در شهر سرگردان
چون پنجه های مرگ
تیغ و تبر گردان
روح پلیدی هست
درشهر نجوا گوی
این می دمد درگوش
آن می کند واگوی
روح پلیدی هست
درشهر خاموشان
بر دست و دستارش
خون فراموشان
روح  پلیدی  هست
انسان چَر ، آدم خای
صُلابه اش در دست
سُنباده اش در پای
روح پلیدی هست
خونبار و وحشت بیز
چون شیخ فضل الله
در لشگر چنگیز
روح پلیدی هست
ویرانگر وسوزان
با هیزم اندوزان
با دوزخ افروزان
روح پلیدی هست
جادوگری بدمست
با آیه ای درحلق
با خنجری در دست
روح پلیدی هست
بدخیم و کژسوگند
با مرگ هم پیمان
با  ننگ  درپیوند
روح پلیدی هست
وجدان رباینده
چنگال طاعونش
برجان ِ آینده
روح  پلیدی  هست
در کوچه ها جاری
جرثومۀ پَستی
ویروس بدکاری روح
پلیدی هست
دانی چه باید کرد ؟
چونِ دیو دُژخیمش
درشیشه باید کرد !
 
م.سحر 28.12.2013
Photo: ‎فقط کینهء شتری ملایان نسبت به علم و دانش مدرن می توانست نخستین دانشگاه پلی تکنیک ایران را به چنین روزی بیندازد!
کافی ست به تصویر دارالفنون ویران شده نظری بیندازید تا آزمندی و حرص بی حد و مرز ملا ها در دست اندازی و تهاجم به نظام آموزش ملی ایران  برای شما معنای واقعی اش را آشکار کند. 
ملاها می خواهند از علم و دانش انتقام بگیرند  که به اندازه کافی انتقام گرفته اند و اگر موفق شوند به مدارس آموزش و پرورش ایران هم به طور کامل چنگ بیندازند ایرانیان  می باید فاتحه آینده کشور  و تداوم حیات ملی و فرهنگی خود را به عنوان ملتی صاحب تاریخ و صاحب فرهنگ بخوانند . 
شعر زیر هم بانگاهی با تصویر ویران شده دارالفنون و نیز نگاهی به جلال و جبروت تأسیسات اخیر ملایان در قم که به خرج ملت فقیر و گرسنه و غارت شدهء ایران ساخته اند سروده شده است. 
اما چه باید کرد؟
گوش اگر گوش تو و ناله اگر نالۀ ماست
آنچه البته به جایی نرسد ، فریاد است!
                                                  م. سحر


دار الفنون ویران / دار الجنون آباد
............................................
دارالفنون ویران  
دارالجنون آباد
آن یک به کین ویران
وین یک به خون آباد

دارالفنون تاریک 
دارالجنون روشن
آن یک به کین تاریک
وین یک به خون روشن

دارالفنون مغلوب
دارالجنون  غالب
آن یک به کین مغلوب
وین یک به خون غالب

روح پلیدی هست 
در شهر سرگردان
چون پنجه های مرگ
تیغ و تبر گردان

روح پلیدی هست
درشهر نجوا گوی
این می دمد درگوش
آن می کند واگوی

روح پلیدی هست 
درشهر خاموشان
بر دست و دستارش
خون فراموشان

روح  پلیدی  هست
انسان چَر ، آدم خای
صُلابه اش در دست
سُنباده اش در پای 

روح پلیدی هست
خونبار و وحشت بیز
چون شیخ فضل الله
در لشگر چنگیز

روح پلیدی هست
ویرانگر وسوزان
با هیزم اندوزان
با دوزخ افروزان

روح پلیدی هست
جادوگری بدمست
با آیه ای درحلق
با خنجری در دست

روح پلیدی هست
بدخیم و کژسوگند
با مرگ هم پیمان
با  ننگ  درپیوند

روح پلیدی هست
وجدان رباینده
چنگال طاعونش
برجان ِ آینده

روح  پلیدی  هست
در کوچه ها جاری
جرثومۀ پَستی 
ویروس بدکاری

روح پلیدی هست
دانی چه باید کرد ؟
چونِ دیو دُژخیمش
درشیشه باید کرد !

م.سحر
28.12.2013‎
 
« تقلیل زمینه های کشتار اشرف به سناریوئی هالیوودی »
سعید جمالی


"جریان حاکم" که بشدت خود را درگیر توجیه علل به کشته دادن 53 ـ 52  نفر می بیند بعد از گذشت 4 ـ 3 ماه سناریوی جدیدی خلق کرده و بقول معروف "کوه موش زائید".
اول ماجرا که هنوز سناریو نویسان مربوطه زمان لازم برای "تخیل" و تنظیم یک سناریوی "اکشن" و مهیج را نداشتند، از سر بی پرنسیپی مطلق ـ آنچنان که از برجسته ترین ویژگیهای این جریان است ـ "یاران" 30 ساله را چون "دم دست" بودند متهم به برنامه ریزی آن کشتار کردند... و تا به امروز چه پشتک و واروهائی که نزده اند و النهایه اینک تلاش دارند تا کل داستان را به شکل "هالیوودی" آن  "درز" بگیرند....
 بنظر من اگر کسی یک جو شرف داشته باشد همین یک نمونه کافیست که با ماهیت این جریان آشنا شود و آنها را مورد قضاوت قرار دهد. چگونه آنها بخود اجازه میدهند بر سر "هیچ" چنین اتهامی را به یاران 30 ساله بچسبانند و اینک بدون کوچکترین اشاره و معذرت خواهی نغمه دیگری را ساز کنند.
 البته هیچکدام از این نکات اصل ماجرا نیست، به آن اشاره  خواهم کرد.
گزارش "مصور" تهیه شده را که البته تلاش دارند بعنوان "مستند" قالب کنند از ویژگیهای زیر برخوردار است:
ـ فیلمی است طولانی با انبوهی جزئیات و موزیک متن فیلم های جنایی ....که به این وسیله تلاش دارند اصل ماجرا را در این شلوغ کاری گم و گور کنند.
ـ تمام جزئیات این "فیلم" راجع به "مکانیزم" عمل جنایتکاران رژیم و مالکی می باشد. یعنی اینکه مثلا گروه ضربت جنایتکار از کجا و در چه زمانی و با چه نوع تفنگی و .... دست به این عمل جنایتکارانه زدند. این در حالی است که هیچ کس شک ندارد که این عمل توسط رژیم و مزدوران عراق اش صورت گرفته و کوچکترین سوالی در این رابطه مطرح نبوده  و نیست. اما جریان حاکم برای وارد نشدن به اصل ماجرا تلاش تامیّ داشته تا با استفاده از این مکانیزم، وارد یک تجزیه ـ تحلیل درست از ما وقع نشود.
ـ باز هم با  شلوغ کاری و نشان دادن مشتی کاغذ و فیلم و حرفهای بی سر و ته تلاش دارند تا کلیه کارهای خود را قانونی نشان دهند. فقط بعنوان نمونه یادآور میشوم که مثلا: با نشان دادن فیلم اینکه مقامات عراقی را به "اندرونی" خانه دعوت کرده و از آن بازدید نموده اند می خواهند این نتیجه را بگیرند که تمامی مراحل قانونی و ضوابط  دولت عراق را رعایت کرده اند در حالی که امروزه کاملا روشن شده آنها به هیچوجه تن به قوانین آن کشور (خوب یا بد) نداده و علیرغم تعهد کتبی شان، نه تنها قوانین آنها را نقض کرده بلکه در بسیاری توطئه های گروههای غیر قانونی  همدست بوده اند. همین امروز نیز می توانید در سایت شازده ببینید که چگونه با عکس و شرح و تفصیلات از آن گروهها حمایت میکنند (خوب یا بد اما بهر حال غیر قانونی). امیدوارم هواداران این جریان اینقدر چشم واقع بین پیدا کرده باشند تا اجازه ندهند با تحریک احساسات آنها، هر ناحقی را حق جلوه گر نمایند. روشن است که حکومت فعلی عراق وضعیت علیه سلامی ندارد اما این موجب نمی شود که یک گروه خارجی با دست باز به نقض قوانین آنها بپردازد... . این را خود شازده بهتر از هر کس میداند و بسیار آگاهانه و عامدانه این سیاست را پیش میبرد. همه دیکتاتورها و  دیکتارتورچه ها نیاز  "بحران سازی" دارند...
ـ گزارش و فیلم مزبور یک گزارش بی طرفانه و همه جانبه نیست، بلکه از ابتدا طوری تنظیم شده تا با یک سناریو صرفا داستانی و روائی طرح  را پیش برده و سر انجام آنها را به هدف مورد نظرشان (خلاصه کردن همه چیز در یک نفوذی؟؟!!) برساند.
ـ در خلال "فیلم" تلاش شده تا به شیوه جیمزباندی نکاتی را که مانده اند چگونه به خورد خلق الله بدهند، در آن بگنجانند، مثلا دست داشتن رژیم در تشکیل کمپ تیف و یا پناهنده بودن افراد در عراق !! که دروغ محض است. و یا نگهداری افراد در اشرف را "عین سرنگونی" خواندن!! و  یا بدون اشاره به نام شازده، از آمار 101 نفر صحبت بمیان می آید. راجع به نکته اخیر (تعداد نفرات) نکات زیادی برای گفتن وجود دارد اما بخاطر حفظ جان انسانها و منجمله خود شازده از آن در می گذرم ...
ـ چه بسا نشان دادن آن "مرکز فرماندهی زیر زمینی" و سالن مخصوص "رقص رهائی" توسط تلویزیون رژیم، شازده را بر آن داشته تا بفاصله کمی، فیلمی با رنگ بوی خون و اجساد کشته شدگان را برای چرخاندن فضا سر و سامان بدهد.
ـ تاکیدات مکرر مبنی بر اینکه همه کارهای آنها درست و حسابشده بوده و حساب همه کارها را کرده بودند و بناگاه ورود یک عنصر نفوذی همه چیز را کُن فیکون میکند. عینا همان منطق و سناریو فیلم های هالیوودی که همه چیز بستگی به یک شخصیت سوپرمن مثبت یا منفی دارد را تداعی میکند.
ـ تکرار چند باره اینکه اگر این عنصر نفوذی وجود نمیداشت، تعداد کشته شده ها از عدد انگشتان دست تجاوز نمی کرد. آنقدر این حرف طبیعی و راحت تکرار میشود که گویا جان انسانها از از ده تا کمتر باشد هیچ ارزشی ندارد و قابل محاسبه نمی باشد!! وای بر کسانی که در اثر اعمالشان چنین سنگ دل شده اند.
....
اما عنصر نفوذی کیست و داستان نفوذی در این ماجرا چیست؟ (فقط بعنوان یک نکته تا به بحث اصلی برسیم):
من بخوبی زمانی که وی (مسعود دلیلی) به منطقه آمد را بخاطر دارم، او از تیم های عملیاتی رشت بود و از معدود
نفرات تیم های عملیاتی بود که توانست خود را به منطقه برساند و چقدر او را حلوا حلوا که نکردند... مدتی بعد او سر از حفاظت شازده در آورد و برای سالهای متمادی با کلت مسلح شانه به شانه شازده راه میرفت... حال قبل از هر چیز باید این سوال را مطرح کرد که چه شرایط و مناسباتی بوده که او مانند هزاران نفر دیگر و بعد از احراز آن جایگاه خاص تصمیم به جدایی گرفته و احیانا آنطور که جریان حاکم میگوید دست به چنین عملی زده است.
روشن است که اگر وی نقشی در جریان کشتار نفرات اشرف داشته باشد بهر ترتیب محکوم است و عملی بشدت ضد انسانی انجام داده است.
اما اگر به "فیلم" تهیه شده نگاه کنید تناقضات بسیاری در حول و حوش این فرد وجود دارد که به هیچوجه با آنچه که ادعا میشود همخوانی ندارد. در برخی مطالب منتشره در اینترنت آمده که وی بعد از جدا شدن مجددا به اشرف بازگشته و... داستان کشته شدن وی، نحوه کشته شدن و سوزاندن، در آورده شدن لباس، پولهای ایرانی ، بجا گذاشتن جسد وی، "مزدور" نامیدن وی در فردای روز کشتار در حالی که شناخته شده نبوده ... سوالات زیادی را ایجاد میکند.
سوالات فوق سوالات "پلیسی" و در کادر یک کار کارشناسی و تحقیقاتی می تواند پاسخ بیابد که علی القاعده باید متخصصین مربوطه به آن پاسخ دهند. اما در شرایطی که یک طرف قضیه شازده و طرف دیگر دولت عراق می باشد روشن است که نمی توان به هیچ نتیجه ای رسید. اما نکته مهم این است که نباید برای روشن شدن کل موضوع بر روی این نکته تمرکز کرد، کاری که شازده بشدت در پی آن است. چه فرقی در اصل ماجرا ایجاد میشود که یک عنصر نفوذی در آن نقش داشته  باشد یا نداشته باشد. مگر اصل موضوع به این نکته بر می گردد؟ النهایه کل داستان به دو سناریو ختم میشود:
ـ یا نیروهای عمل کننده به کمک یک نفوذی این ماموریت جنایتکارانه را انجام  داده اند.
ـ و یا نیروهای عمل کننده بدون کمک یا نفوذی این جنایت را انجام داده اند.
در هر دو صورت جنایت انجام شده است حال اینکه چه اشخاص و نفراتی (ایرانی رژیمی یا عراقی مالکی یا محافظ شخصی شازده) در آن شرکت داشته و عامل اجرائی بوده اند اصلا نکته مهمی نیست مگر اینکه بخواهیم با بزرگ کردن این موضوع روی اصل جریان را بپوشانیم.
اصل ماجرا چیست و روی چه چیزی باید تمرکز کرد:
اگر این فیلم را بدقت دنبال کنید، کاملا روشن میشود که مطلقا بحث حفاظت و فروش اموال در کار نبوده و تمام داستان این بوده که با نگاه داشتن یک "جای پا" در اشرف تلاش کنند افراد را از لیبرتی به آنجا بازگردانند. امید و تلاش آنها این بوده که با خرید زمان و دست دست کردن شاید که دولت عراق عوض شده و آنها امکان ماندن در عراق را پیدا کنند. در تمامی این مدت هم همگی شاهد بوده ایم که شعار بازگشت به اشرف لحظه ای قطع نمیشد. این سیاست و خط اصلی بوده که شازده از روز اول آنرا دنبال کرده و از دادن هر بهائی منجمله راه اندازی چندین درگیری و کشته شدن افراد برای تحقق آن ابائی نداشته.
بنابر این علت کشته شدن نفرات در اشرف را فقط  باید در پافشاری در پیشبرد چنین خطی دید و لاغیر. هر بحث دیگری منجمله بحث "نفوذی" به بیراهه کشاندن موضوع، تلاش برای پاک کردن دستانشان از آلودگی به آن خونها و همچنین کشاندن بحث به حوزه "مکانیزم" کشتار است.
اگر به شکل ورود و خروج شازده، رژیم و دولت عراق به این ماجرا نگاه کنید، دقیقا شیوه هایی مشابه و مافیائی  و سراسر اکنده از دروغ و فریب است. وقتی کسی اصل ماجرا را پنهان میکند و موضوع کوچک را عمده می نماید بزرگترین دروغ را گفته،  آنها همگی نیاز به چنین اعمال و سوژه  هایی دارند تا حیات خوار و خفیف شان را ادامه دهند. کلمه ای راست  و درست و صادقانه از آنها در نخواهد آمد چرا که وجود خود را در تضاد با آن می بینند.
10 دی 92(31 دسامبر 13)                                                                           
هادی افشار                                                                                                         
saeidjamali@yahoo.com