اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
پنجشنبه ۱۴ آبان ۱٣٨٨ - ۵ نوامبر ۲۰۰۹
در ۱٣ آبان ۱٣۵٨ تعدادی از جوانان ایرانی در پایان نماز جمعه در یک حرکت ظاهرا" ناگهانی ولی از پیش برنامه ریزی شده به سفارت آمریکا حمله کرده و با بالا رفتن از دیوار آن، آنجا را اشغال کردند. این عده بعدا" در اطلاعیه ای خود را دانشجویان پیرو خط امام خواندند. در آن روز این عمل که خلاف عرف دیپلماتیک و قوانین بین المللی انجام گرفت، ابتدا عمل اعتراضی عده ای از جوانان به دخالت های آمریکا در امور داخلی ایران تلقی شد. بخصوص که رانده شده انقلاب ایران، یعنی شاه اجازه یافته بود بعنوان پی گیری معالجه به آمریکا برود و بردن او به امریکا، توجیه اشغال سفارت و گرفتن اعضای آن به گروگان شد.
اما سی سال پس از این واقعه، امروز که به بررسی امرهای واقع می پردازیم، آنها را حاکی از حقیقتی بسیار تلخ می یابیم: با بررسی آنچه در آن روزها، بر ایران پس از انقلاب میگذشت، تاثیر گروگانگیری را بر آن امور آشکار می یابیم. می بینیم گروگانگیری در شکل گیری تاریخ سی ساله جمهوری اسلامی ایران، که از سیاه ترین مقاطع تاریخ ایران (به استثناء بهار آزادی) لااقل در دوران معاصر است، نقش عمده ای را بازی کرده است.
اشغال سفارت و بگروگان گرفتن اعضای آن، در زمانی انجام گرفت که:
۱- مجلس خبرگان در حال بررسی پیش نویس قانون اساسی بود. اما این مجلس بر خلاف آئین نامه و دستور کار خود که بررسی و تصویب پیش نویس قانون اساسی بود، با اینکه پیش نویس به تصویب شورای انقلاب و تائید آقای خمینی و سایر مراجع آن زمان رسیده بود، آن را به کناری نهاد و به کار تدوین قانون اساسی ای بر محور ولایت فقیه شد. یاد آور میشوم که محور پیش نویس قانون اساسی که مردم ایران به اعتبار آن به جمهوری اسلامی رای دادند، حاکمیت مردم بود و هیچ اثری از فقیه، خواه نظارت و یا ولایت او در آن دیده نمیشد.جو ملتهب ایجاد شده در جامعه ایران،پس از اشغال سفارت این فرصت را به مستبدین داد تا با استفاده از آن و ترس ناشی از دخالت های آمریکا در امور ایران، با توجه به سابقه ذهنی که ایرانیان از این دخالت داشتند، فضای لازم را برای تحمیل ولایت فقیه بدست آورند. ۲- روش مردم ایران در جنبش عمومی، عدم خشونت بود که نهایتا در ۲۲ بهمن رژیم شاه را سرنگون ساخت . پیروزی مردم ایران انقلاب گل بر گلوله لقب گرفت و احترام و اعتباری جهانی در نزد افکار عمومی برای مردم ایران فراهم ساخت و هر گونه تجاوز و تعدی به ایران انقلابی را ناممکن ساخت. حتی صدام حسین ولو به ظاهر، نتوانست از تمجید انقلاب ایران خود داری نماید . اشغال سفارت و گروگانگیری توسط عده ای که برای خود ولایت قائل بودند و به خود اجازه داده بودند به جای ملت ایران تصمیم بگیرند، این فرصت را از مردم ایران گرفت و بر عکس به آمریکا و متحدانش این فرصت را داد تا با تبلیغات وسیع علیه مردم و انقلاب ایران، ایران را ناقض حقوق بین المللی بخوانند و با محاصره اقتصادی و نظامی به تضعیف هر چه بیشتر ایران اقدام نمایند تا صدام با تحریک و تشویق های غرب ، با این تصور که نیروهای مسلح ایران در ضعف کاملند فرصت را مناسب دانسته به ایران حمله کند و خواب پیروزی سریع را نیز ببیند. ٣- فیلتر کردن اسناد به دست آمده از سفارت فرصت تصفیه را به اقتدار گراها داد تا رقبای به اصطلاح لیبرال خود را از صحنه سیاسی کنار بگذارند . اگر با در نظر گرفتن امور واقع به آن حادثه بنگریم پی خواهیم برد که علیرغم اینکه تمامی آنها که در اشغال سفارت و بالا رفتن از دیوار سفارت نقش داشتند ،سعی میکنند چنین وانمود کنند که این عمل آنها به طور خود جوش و به دنبال یک جلسه دانشجویی بوده است دروغ آشکاری میگویند.این عمل بدون حمایت سپاه که فرماندهی آن با آقای خمینی بود امکان پذیر نبود. به علاوه ، اینک آقای ناطق نوری که در آن دوران با معرفی آقای بهشتی و از سوی آقای خمینی مسئولیت جهاد سازندگی را به عهده داشت عده ای از گروگانگیر ها را از اعضای جهاد میخواند و میگوید:« ....اما مشاهده کردند همه آنها، بچههای انقلابی هستند که از همینجا هم لانه جاسوسی را گرفتند. ابتدا هم با مهر جهاد در لانه جاسوسی کار میکردند. آقای اصغرزاده و دیگران همگی در جهاد بودند که رفتند….- سایت آینده ۲ آبان ٨٨-»
پس قطعا از پیش طرحی آماده شده و هماهنگی لازم انجام پذیرفته بوده است.
اما عمل گروگانگیری، ضربات مهلکی به استقلال و آزادی که دو محور اصلی انقلاب و جنبش مردمی بود نیز وارد آورد. بدین ترتیب که از آن زمان به بعد، آمریکا محور اصلی سیاست خارجی و داخلی ایران گشت . بازی بر سر آزادی گروگانها - معاملات پنهانی و قرار مدار بر پله های مرمرین در هتل را فائل پاریس و ... به منظور به تاخیر انداختن آزادی گروگانها با فرستادگان تیم انتخاباتی ریگان – بوش که در همان موقع رقیب انتخاباتی کارتر بودندکه در نتیجه آن قرار، هر بار که مسئله به مرحله حل و توافق میرسید و آزادی گروگانها نزدیک میشد در ایران و یا آمریکا عملی انجام میگرفت و مانع این کار میشد - و جنگ و عدم تمایل به خاتمه آن، دو عاملی شدند تا گروه اقتدار گرا مرکب از سران حزب جمهوری اسلامی ( بهشتی ، رفسنجانی، خامنه ای،آیت، میر حسین موسوی، موسوی اردبیلی و...) و موتلفه( عسگر اولادی، بادامچیان از سران این جمعیت و ...) وسازمان مجاهدین انقلاب اسلامی( بهزاد نبوی محمد سلامتی و...) و... با همراه کردن آقای خمینی با خود طرح کودتا علیه اولین منتخب مردم را به اجرا بگذارند وبا استقرار استبداد فقیه تجربه مردمسالاری را در ایران عقیم نمایند.اولین انتخابات ریاست جمهوری اولین آزمونی بود تا مردم ایران به طور گسترده مخالفت خود را با ولایت بر سرنوشت خویش از سوی دیگری خواه فقیه و خواه دانشجوی پیرو خط امام و همچنین با عمل گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا ابراز دارند. اغلب نامزدهای پست ریاست جمهوری در دوره اول از مخالفین اشغال سفارت بودند و تنها شخص مورد تائید گرو گان گیرها و حامیانشان یعنی آقای حبیبی کمتر از ۵ درصد آرای ماخوذه را به خود اختصاص داد. مبارزات انتخاباتی آقای بنی صدر بر محور استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت بنا گرفت و انتخاب او از سوی مردم به منزله تائید این اصول و برنامه عمل او بود. آقای بنی صدر از همان ابتدا ضمن اینکه با ولایت فقیه مخافت داشت با اینکه حرکت دانشجویان در حمله به سفارت را حرکتی اعتراضی نسبت به سیاست های اعمال شده از سوی آمریکا خواند با ادامه اشغال و به گروگان گرفتن اعضای آن مخالفت میکرد واین عمل و استفاده از آن برای مقاصد سیاسی را نافی استقلال ایران میدانست. او در همان روزها در سفارت حاضر شد و خطاب به دانشجویان گفت شما با این کارتان ایران را به گروگان آمریکا در آورده اید، هر بار فرصت یافت این مسئله را یاد آور شد از جمله :
"دانشجویان خط امام باید بروند در دانشکده شان، ضمن مبارزه درسشان را هم بخوانند. آن ها حق ندارند در امور دولت دخالت کنند" ( اطلاعات ۲۷ بهمن۵٨)
"دانشجویان خط امام قانون اساسی را آشکارا زیر پا گذاشته اند" ( کیهان ۱٨ بهمن ۵٨)
"پس از گروگانگیری آمریکایی ها، در حقیقت خود ایران به صورت گروگان آمریکایی ها درآمده است" (مصاحبه بنی صدر با تهران تایمز، ۹/۶/۵۹)
او در نامه ای به آقای خمینی نوشت:
"حیف نیست که ما کار اصلی را که استقلال واقعی کشور است، رها کنیم و با استفاده از گروگانها در داخل، بازی قدرت بکنیم؟ جای کمال تاسف است که ما ملتی را در ازای پنجاه نفر، گروگان امریکا بکنیم" ( کتاب نامه ها ازآقای بنی صدر به آقای خمینی و دیگران ص ۴۶)
اما آقای خمینی از این عمل حمایت کرد و گروگانگیری را انقلاب دوم و حتی از انقلاب اسلامی بزرگتر دانست. بنی صدر به این سخن او نیز اعتراض کرد.
"رفتم پیش خمینی، خمینی گفت این بزرگتر از انقلاب اول بود. گفتم شما چه جور به خودتان اجازه دادید چنان حرفی بزنید؟ یک ملتی در آن انقلاب شکوهمند، گل را برگلوله پیروز کرد، شما آن را مساوی کردید با گرفتن چند امریکایی؟ کاری که اصلا شجاعت نیست و در هر کشوری شدنی است". ( درس تجربه از انتشارات انقلاب اسلامی ص ۹۰)
این مسئله در شورای انقلاب و اعضای روحانی آن که اغلب از حزب جمهوری اسلامی بودند نیز مطرح بود و اغلب باعث در گیری میشد آقای عزت الله سحابی از اعضای شورای انقلاب در این باره میگوید:
"سر مسأله گروگانگیری دائم میان بنی صدر و روحانیون شورای انقلاب درگیری بود. روحانیون می گفتند موجی راه افتاده و ما باید سوار این موج شویم. بنی صدر طرفدار برخورد قاطع و جدی و عملی و صریح بود. خودش این کار را می کرد. روحانیون نمی کردند. بنی صدر با اینها دعوا داشت". (در شورای انقلاب چه گذشت؟ مجله ایران فردا، فروردین ۷٨، شماره ۵۲، ص ۹)
بالاخره آقایان روحانیون قدرت طلب که بخشی از آنها در شورای انقلاب بودند از موج راه انداخته شده و نه راه افتاده استفاده خود را کردند و استبداد خود را به مردم تحمیل کردند.اما مقاومت آزادیخواهان در مقابل استبداد و قربانیانی که در این راه به شهادت رسیده اند را نیز نباید فراموش کرد یاد و خاطرشان گرامی باد.به یمن این مقاومت اینک پس از سی سال که از این ماجرا میگذرد بار دیگر مردم در ایران عدم موافقت خود با هر گونه ولایت بر خویش را با لگد مال کردن پوستر آقای خامنه ای به عنوان سمبل ولایت فقیه و شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه ابراز داشتند و خواهان حق حاکمیت بر سرنوشت خویش شدند، مبارزه مردم ایران تا احقاق حقوق خویش و تا سرنگونی ولایت فقیه و استقرار مردمسالاری ادامه خواهد یافت .
اما،امرهای واقع، تنها حکایت از طرح از پیش آماده شده گروگانگیری اعضای سفارت در ایران ندارد در سوی دیگر ماجرا یعنی در آمریکانیز طرحی آماده شده بود ، بر خلاف ایران که سانسور حاکم اجازه کاوش و تحقیق در این باره را به احدی نداده است و جز خاطرات خانم ابتکار یا همان خواهر مری(لقبی که در سفارت به او داده بودند) گروگانگیر و چند مصاحبه پراکنده از گروگانگیرها مطلبی انتشار نیافته است، در آمریکا، تحقیقات زیادی انجام گرفت و خاطرات بسیاری نگاشته شد که به موجب دو تحقیق، این طرح در آمریکا و توسط آقایان راکفلر و کیسینجر و بنا بر قولی راکفلر و کیسینجر و خانم اشرف پهلوی با وادار کردن کارتر به دادن اجازه ورود شاه به امریکا ریخته شده است(تحقیقات روبرت پاری) .
هدف آنها هم بالا کشیدن دارایی های ایران در آمریکا و ضربه زدن به انقلاب ایران و مهمتر از همه، روی کار آوردن ریگان بوده است.جمهوریخواهان تندرو،بر این عقیده بودند که ادامه ریاست جمهوری کارتر برای آمریکا و اهداف آنها خطرناک است و برای اینکه مانع از انتخاب مجدد وی بشوند باید یک شوک به افکار عمومی مردم آمریکا که بعد از جنگ ویتنام، کمی از روحیه تهاجمی آن کاسته شده بود وارد می آمد،بنا بر این به گروگان گرفتن اعضای سفارت در ایران این فرصت را برای آنها فراهم می آورد. بنا بر قولی وقتی جیمی کارتر اعضای کاخ سفید را نزد خود خوانده و به آنها اعلام کرده است که تصمیم دارد به شاه اجازه ورود به آمریکا را بدهد از آنها خواسته در فکر چاره ای برای به گروگان در آمدن اعضاء و کارمندان سفارت آمریکا در ایران باشند! حال چه کسی عامل اجرای طرح آمریکایی در ایران و تبدیل آن به طرحی دانشجویی بوده است این پرسشی است که باید کرد.
بالاخره پس از ۴۴۴ روز گروگان گیری با واستگی الجزایر وبا ضرر هنگفت مالی و معنوی برای مردم ایران که هنوز از عواقب آن در رنجند پایان یافت . علیرغم مخالفت آقای بنی صدر و عدم امضای او، این قرارداد را تحت عنوان بیانیه امضا و عواقب آن را به مردم ایران تحمیل کردند. آقای بهزاد نبوی طرف گفتگو و تهیه قرارداد ننگین، که از سوی رجایی برای حل این مسئله ماموریت یافته بود، در این باره چنین میگوید: (روزنامه یاس نو، ٣۱ دی ۱٣٨۲ ): کیومرث صابری فومنی: "بهزاد نبوی تا مرا دید، از ته سالن گفت: صابری ببین! تو بعنوان یک نویسنده شاهد باش! قرار است ما کاری بکنیم که فردا به من خواهند گفت وثوق الدوله دوم. ولی تو شاهد باش که ما فقط به اطاعت امر امام این کار را می کنیم. من به بهزاد نبوی گفتم: حالا نروی و این عبارت وثوق الدوله را به خبرنگاران بگویی که اتفاقا گوش نکرد و عین همین تعبیر را هم به خبرنگاران گفت".
بر طبق این قرارداد، به جای آزاد کردن ۱٣ میلیارد دلار دارایی های بلوکه شده ایران در بانکها، در نهایت بیشتر از ٣ میلیارد دلار دست ایران را نگرفت. بخش دیگری از درآمدهای ایران همچنان در توقیف امریکا باقی ماند.
مهندس بازرگان در کتاب انقلاب در دو حرکت در این باره چنین مینویسد:
« دریافت ۲ میلیارد و٨٨۰ میلیون دلاراز یازده میلیارد دلار و چند میلیون اموال و مطالبات خود از بانکهای آمریکا، بدون آنکه صحبتی از مطالبات دیگرمان به میان آید، از جمله تنخواه گردان عظیم حساب خرید اسلحه و بدهی های دولت و بخش خصوصی آمریکا از بابت قراردادهای تصفیه شده تحویل نشده یا سفارشات نظامی و قطعات یدکی معوقه بها پرداخت شده. همچنین بدون احتساب میلیاردها خسارات و محرومیت های مستقیم و غیرمستقیم ناشی از محاصره اقتصادی و سلب اعتبار مالی ایران و عقب افتادن برنامه های خودکفایی اقتصادی و سازندگی».(کتاب انقلاب در دو حرکت ص ۱۰۱)
تاثیر اقتصادی ناشی از محاصره و توقیف اموال ایران توسط آمریکا و متحدانش چنان بود که بعد ها کارتردر خاطراتش نوشت: «اینقدر ایران ضرر کرد که گاهی دلم برای این ملت میسوخت»
حال باعثان و بانیان این همه خسارت به ایران و ایرانی خود نیز قربانی استبدادی شدند که از میوه های زهر آگین گروگانگیری است.
پس از کودتا در خرداد ۶۰ ، کارگردانان و کارگزاران این عمل، پست ها و مقامات سیاسی و امنیتی کلیدی نظام کودتایی را در دست گرفتند. اغلب دانشجویان در وزارت خانه ها ویا دستگاه های امنیتی و قضایی بکار گرفته شدند(ShowItem) و حتی برخی از آنان در بازجویی ها از دستگیر شدگان پس از کودتا در خرداد ۶۰ مشارکت کردند. جنگ قدرت و حذف رقیب در این بازی امروز دور را چنان گردانده است که اغلب شرکت کنندگان در اشغال سفارت در بند زندان مستبدانی هستند که خود از بانیان تحمیل آنان بر مردم ایرانند. اما وظیفه هر انسان در خور این عنوان است که به نقض حقوق بشری آنان و هر زندانی دیگر ، اعتراض نماید. اما این افراد میتوانند برای کم کردن بار گناهشان ، مردم را محرم بدانند و حقایقی از ماجرای اشغال سفارت را که از آن آگاهند به اطلاع مردم برسانند و مثل آقای منتظری که تنها از حامیان آنهابوده است شهامت این را داشته باشند که بگویند کارشان اشتباه و برای ایران زیانبار بوده است.
jmpaknejad@yahoo.fr
ج-پاکنژاد
نقش اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری در استقرار استبداد فقیه در ایران.
در ۱٣ آبان ۱٣۵٨ تعدادی از جوانان ایرانی در پایان نماز جمعه در یک حرکت ظاهرا" ناگهانی ولی از پیش برنامه ریزی شده به سفارت آمریکا حمله کرده و با بالا رفتن از دیوار آن، آنجا را اشغال کردند. این عده بعدا" در اطلاعیه ای خود را دانشجویان پیرو خط امام خواندند. در آن روز این عمل که خلاف عرف دیپلماتیک و قوانین بین المللی انجام گرفت، ابتدا عمل اعتراضی عده ای از جوانان به دخالت های آمریکا در امور داخلی ایران تلقی شد. بخصوص که رانده شده انقلاب ایران، یعنی شاه اجازه یافته بود بعنوان پی گیری معالجه به آمریکا برود و بردن او به امریکا، توجیه اشغال سفارت و گرفتن اعضای آن به گروگان شد.
اما سی سال پس از این واقعه، امروز که به بررسی امرهای واقع می پردازیم، آنها را حاکی از حقیقتی بسیار تلخ می یابیم: با بررسی آنچه در آن روزها، بر ایران پس از انقلاب میگذشت، تاثیر گروگانگیری را بر آن امور آشکار می یابیم. می بینیم گروگانگیری در شکل گیری تاریخ سی ساله جمهوری اسلامی ایران، که از سیاه ترین مقاطع تاریخ ایران (به استثناء بهار آزادی) لااقل در دوران معاصر است، نقش عمده ای را بازی کرده است.
اشغال سفارت و بگروگان گرفتن اعضای آن، در زمانی انجام گرفت که:
۱- مجلس خبرگان در حال بررسی پیش نویس قانون اساسی بود. اما این مجلس بر خلاف آئین نامه و دستور کار خود که بررسی و تصویب پیش نویس قانون اساسی بود، با اینکه پیش نویس به تصویب شورای انقلاب و تائید آقای خمینی و سایر مراجع آن زمان رسیده بود، آن را به کناری نهاد و به کار تدوین قانون اساسی ای بر محور ولایت فقیه شد. یاد آور میشوم که محور پیش نویس قانون اساسی که مردم ایران به اعتبار آن به جمهوری اسلامی رای دادند، حاکمیت مردم بود و هیچ اثری از فقیه، خواه نظارت و یا ولایت او در آن دیده نمیشد.جو ملتهب ایجاد شده در جامعه ایران،پس از اشغال سفارت این فرصت را به مستبدین داد تا با استفاده از آن و ترس ناشی از دخالت های آمریکا در امور ایران، با توجه به سابقه ذهنی که ایرانیان از این دخالت داشتند، فضای لازم را برای تحمیل ولایت فقیه بدست آورند. ۲- روش مردم ایران در جنبش عمومی، عدم خشونت بود که نهایتا در ۲۲ بهمن رژیم شاه را سرنگون ساخت . پیروزی مردم ایران انقلاب گل بر گلوله لقب گرفت و احترام و اعتباری جهانی در نزد افکار عمومی برای مردم ایران فراهم ساخت و هر گونه تجاوز و تعدی به ایران انقلابی را ناممکن ساخت. حتی صدام حسین ولو به ظاهر، نتوانست از تمجید انقلاب ایران خود داری نماید . اشغال سفارت و گروگانگیری توسط عده ای که برای خود ولایت قائل بودند و به خود اجازه داده بودند به جای ملت ایران تصمیم بگیرند، این فرصت را از مردم ایران گرفت و بر عکس به آمریکا و متحدانش این فرصت را داد تا با تبلیغات وسیع علیه مردم و انقلاب ایران، ایران را ناقض حقوق بین المللی بخوانند و با محاصره اقتصادی و نظامی به تضعیف هر چه بیشتر ایران اقدام نمایند تا صدام با تحریک و تشویق های غرب ، با این تصور که نیروهای مسلح ایران در ضعف کاملند فرصت را مناسب دانسته به ایران حمله کند و خواب پیروزی سریع را نیز ببیند. ٣- فیلتر کردن اسناد به دست آمده از سفارت فرصت تصفیه را به اقتدار گراها داد تا رقبای به اصطلاح لیبرال خود را از صحنه سیاسی کنار بگذارند . اگر با در نظر گرفتن امور واقع به آن حادثه بنگریم پی خواهیم برد که علیرغم اینکه تمامی آنها که در اشغال سفارت و بالا رفتن از دیوار سفارت نقش داشتند ،سعی میکنند چنین وانمود کنند که این عمل آنها به طور خود جوش و به دنبال یک جلسه دانشجویی بوده است دروغ آشکاری میگویند.این عمل بدون حمایت سپاه که فرماندهی آن با آقای خمینی بود امکان پذیر نبود. به علاوه ، اینک آقای ناطق نوری که در آن دوران با معرفی آقای بهشتی و از سوی آقای خمینی مسئولیت جهاد سازندگی را به عهده داشت عده ای از گروگانگیر ها را از اعضای جهاد میخواند و میگوید:« ....اما مشاهده کردند همه آنها، بچههای انقلابی هستند که از همینجا هم لانه جاسوسی را گرفتند. ابتدا هم با مهر جهاد در لانه جاسوسی کار میکردند. آقای اصغرزاده و دیگران همگی در جهاد بودند که رفتند….- سایت آینده ۲ آبان ٨٨-»
پس قطعا از پیش طرحی آماده شده و هماهنگی لازم انجام پذیرفته بوده است.
اما عمل گروگانگیری، ضربات مهلکی به استقلال و آزادی که دو محور اصلی انقلاب و جنبش مردمی بود نیز وارد آورد. بدین ترتیب که از آن زمان به بعد، آمریکا محور اصلی سیاست خارجی و داخلی ایران گشت . بازی بر سر آزادی گروگانها - معاملات پنهانی و قرار مدار بر پله های مرمرین در هتل را فائل پاریس و ... به منظور به تاخیر انداختن آزادی گروگانها با فرستادگان تیم انتخاباتی ریگان – بوش که در همان موقع رقیب انتخاباتی کارتر بودندکه در نتیجه آن قرار، هر بار که مسئله به مرحله حل و توافق میرسید و آزادی گروگانها نزدیک میشد در ایران و یا آمریکا عملی انجام میگرفت و مانع این کار میشد - و جنگ و عدم تمایل به خاتمه آن، دو عاملی شدند تا گروه اقتدار گرا مرکب از سران حزب جمهوری اسلامی ( بهشتی ، رفسنجانی، خامنه ای،آیت، میر حسین موسوی، موسوی اردبیلی و...) و موتلفه( عسگر اولادی، بادامچیان از سران این جمعیت و ...) وسازمان مجاهدین انقلاب اسلامی( بهزاد نبوی محمد سلامتی و...) و... با همراه کردن آقای خمینی با خود طرح کودتا علیه اولین منتخب مردم را به اجرا بگذارند وبا استقرار استبداد فقیه تجربه مردمسالاری را در ایران عقیم نمایند.اولین انتخابات ریاست جمهوری اولین آزمونی بود تا مردم ایران به طور گسترده مخالفت خود را با ولایت بر سرنوشت خویش از سوی دیگری خواه فقیه و خواه دانشجوی پیرو خط امام و همچنین با عمل گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا ابراز دارند. اغلب نامزدهای پست ریاست جمهوری در دوره اول از مخالفین اشغال سفارت بودند و تنها شخص مورد تائید گرو گان گیرها و حامیانشان یعنی آقای حبیبی کمتر از ۵ درصد آرای ماخوذه را به خود اختصاص داد. مبارزات انتخاباتی آقای بنی صدر بر محور استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت بنا گرفت و انتخاب او از سوی مردم به منزله تائید این اصول و برنامه عمل او بود. آقای بنی صدر از همان ابتدا ضمن اینکه با ولایت فقیه مخافت داشت با اینکه حرکت دانشجویان در حمله به سفارت را حرکتی اعتراضی نسبت به سیاست های اعمال شده از سوی آمریکا خواند با ادامه اشغال و به گروگان گرفتن اعضای آن مخالفت میکرد واین عمل و استفاده از آن برای مقاصد سیاسی را نافی استقلال ایران میدانست. او در همان روزها در سفارت حاضر شد و خطاب به دانشجویان گفت شما با این کارتان ایران را به گروگان آمریکا در آورده اید، هر بار فرصت یافت این مسئله را یاد آور شد از جمله :
"دانشجویان خط امام باید بروند در دانشکده شان، ضمن مبارزه درسشان را هم بخوانند. آن ها حق ندارند در امور دولت دخالت کنند" ( اطلاعات ۲۷ بهمن۵٨)
"دانشجویان خط امام قانون اساسی را آشکارا زیر پا گذاشته اند" ( کیهان ۱٨ بهمن ۵٨)
"پس از گروگانگیری آمریکایی ها، در حقیقت خود ایران به صورت گروگان آمریکایی ها درآمده است" (مصاحبه بنی صدر با تهران تایمز، ۹/۶/۵۹)
او در نامه ای به آقای خمینی نوشت:
"حیف نیست که ما کار اصلی را که استقلال واقعی کشور است، رها کنیم و با استفاده از گروگانها در داخل، بازی قدرت بکنیم؟ جای کمال تاسف است که ما ملتی را در ازای پنجاه نفر، گروگان امریکا بکنیم" ( کتاب نامه ها ازآقای بنی صدر به آقای خمینی و دیگران ص ۴۶)
اما آقای خمینی از این عمل حمایت کرد و گروگانگیری را انقلاب دوم و حتی از انقلاب اسلامی بزرگتر دانست. بنی صدر به این سخن او نیز اعتراض کرد.
"رفتم پیش خمینی، خمینی گفت این بزرگتر از انقلاب اول بود. گفتم شما چه جور به خودتان اجازه دادید چنان حرفی بزنید؟ یک ملتی در آن انقلاب شکوهمند، گل را برگلوله پیروز کرد، شما آن را مساوی کردید با گرفتن چند امریکایی؟ کاری که اصلا شجاعت نیست و در هر کشوری شدنی است". ( درس تجربه از انتشارات انقلاب اسلامی ص ۹۰)
این مسئله در شورای انقلاب و اعضای روحانی آن که اغلب از حزب جمهوری اسلامی بودند نیز مطرح بود و اغلب باعث در گیری میشد آقای عزت الله سحابی از اعضای شورای انقلاب در این باره میگوید:
"سر مسأله گروگانگیری دائم میان بنی صدر و روحانیون شورای انقلاب درگیری بود. روحانیون می گفتند موجی راه افتاده و ما باید سوار این موج شویم. بنی صدر طرفدار برخورد قاطع و جدی و عملی و صریح بود. خودش این کار را می کرد. روحانیون نمی کردند. بنی صدر با اینها دعوا داشت". (در شورای انقلاب چه گذشت؟ مجله ایران فردا، فروردین ۷٨، شماره ۵۲، ص ۹)
بالاخره آقایان روحانیون قدرت طلب که بخشی از آنها در شورای انقلاب بودند از موج راه انداخته شده و نه راه افتاده استفاده خود را کردند و استبداد خود را به مردم تحمیل کردند.اما مقاومت آزادیخواهان در مقابل استبداد و قربانیانی که در این راه به شهادت رسیده اند را نیز نباید فراموش کرد یاد و خاطرشان گرامی باد.به یمن این مقاومت اینک پس از سی سال که از این ماجرا میگذرد بار دیگر مردم در ایران عدم موافقت خود با هر گونه ولایت بر خویش را با لگد مال کردن پوستر آقای خامنه ای به عنوان سمبل ولایت فقیه و شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه ابراز داشتند و خواهان حق حاکمیت بر سرنوشت خویش شدند، مبارزه مردم ایران تا احقاق حقوق خویش و تا سرنگونی ولایت فقیه و استقرار مردمسالاری ادامه خواهد یافت .
اما،امرهای واقع، تنها حکایت از طرح از پیش آماده شده گروگانگیری اعضای سفارت در ایران ندارد در سوی دیگر ماجرا یعنی در آمریکانیز طرحی آماده شده بود ، بر خلاف ایران که سانسور حاکم اجازه کاوش و تحقیق در این باره را به احدی نداده است و جز خاطرات خانم ابتکار یا همان خواهر مری(لقبی که در سفارت به او داده بودند) گروگانگیر و چند مصاحبه پراکنده از گروگانگیرها مطلبی انتشار نیافته است، در آمریکا، تحقیقات زیادی انجام گرفت و خاطرات بسیاری نگاشته شد که به موجب دو تحقیق، این طرح در آمریکا و توسط آقایان راکفلر و کیسینجر و بنا بر قولی راکفلر و کیسینجر و خانم اشرف پهلوی با وادار کردن کارتر به دادن اجازه ورود شاه به امریکا ریخته شده است(تحقیقات روبرت پاری) .
هدف آنها هم بالا کشیدن دارایی های ایران در آمریکا و ضربه زدن به انقلاب ایران و مهمتر از همه، روی کار آوردن ریگان بوده است.جمهوریخواهان تندرو،بر این عقیده بودند که ادامه ریاست جمهوری کارتر برای آمریکا و اهداف آنها خطرناک است و برای اینکه مانع از انتخاب مجدد وی بشوند باید یک شوک به افکار عمومی مردم آمریکا که بعد از جنگ ویتنام، کمی از روحیه تهاجمی آن کاسته شده بود وارد می آمد،بنا بر این به گروگان گرفتن اعضای سفارت در ایران این فرصت را برای آنها فراهم می آورد. بنا بر قولی وقتی جیمی کارتر اعضای کاخ سفید را نزد خود خوانده و به آنها اعلام کرده است که تصمیم دارد به شاه اجازه ورود به آمریکا را بدهد از آنها خواسته در فکر چاره ای برای به گروگان در آمدن اعضاء و کارمندان سفارت آمریکا در ایران باشند! حال چه کسی عامل اجرای طرح آمریکایی در ایران و تبدیل آن به طرحی دانشجویی بوده است این پرسشی است که باید کرد.
بالاخره پس از ۴۴۴ روز گروگان گیری با واستگی الجزایر وبا ضرر هنگفت مالی و معنوی برای مردم ایران که هنوز از عواقب آن در رنجند پایان یافت . علیرغم مخالفت آقای بنی صدر و عدم امضای او، این قرارداد را تحت عنوان بیانیه امضا و عواقب آن را به مردم ایران تحمیل کردند. آقای بهزاد نبوی طرف گفتگو و تهیه قرارداد ننگین، که از سوی رجایی برای حل این مسئله ماموریت یافته بود، در این باره چنین میگوید: (روزنامه یاس نو، ٣۱ دی ۱٣٨۲ ): کیومرث صابری فومنی: "بهزاد نبوی تا مرا دید، از ته سالن گفت: صابری ببین! تو بعنوان یک نویسنده شاهد باش! قرار است ما کاری بکنیم که فردا به من خواهند گفت وثوق الدوله دوم. ولی تو شاهد باش که ما فقط به اطاعت امر امام این کار را می کنیم. من به بهزاد نبوی گفتم: حالا نروی و این عبارت وثوق الدوله را به خبرنگاران بگویی که اتفاقا گوش نکرد و عین همین تعبیر را هم به خبرنگاران گفت".
بر طبق این قرارداد، به جای آزاد کردن ۱٣ میلیارد دلار دارایی های بلوکه شده ایران در بانکها، در نهایت بیشتر از ٣ میلیارد دلار دست ایران را نگرفت. بخش دیگری از درآمدهای ایران همچنان در توقیف امریکا باقی ماند.
مهندس بازرگان در کتاب انقلاب در دو حرکت در این باره چنین مینویسد:
« دریافت ۲ میلیارد و٨٨۰ میلیون دلاراز یازده میلیارد دلار و چند میلیون اموال و مطالبات خود از بانکهای آمریکا، بدون آنکه صحبتی از مطالبات دیگرمان به میان آید، از جمله تنخواه گردان عظیم حساب خرید اسلحه و بدهی های دولت و بخش خصوصی آمریکا از بابت قراردادهای تصفیه شده تحویل نشده یا سفارشات نظامی و قطعات یدکی معوقه بها پرداخت شده. همچنین بدون احتساب میلیاردها خسارات و محرومیت های مستقیم و غیرمستقیم ناشی از محاصره اقتصادی و سلب اعتبار مالی ایران و عقب افتادن برنامه های خودکفایی اقتصادی و سازندگی».(کتاب انقلاب در دو حرکت ص ۱۰۱)
تاثیر اقتصادی ناشی از محاصره و توقیف اموال ایران توسط آمریکا و متحدانش چنان بود که بعد ها کارتردر خاطراتش نوشت: «اینقدر ایران ضرر کرد که گاهی دلم برای این ملت میسوخت»
حال باعثان و بانیان این همه خسارت به ایران و ایرانی خود نیز قربانی استبدادی شدند که از میوه های زهر آگین گروگانگیری است.
پس از کودتا در خرداد ۶۰ ، کارگردانان و کارگزاران این عمل، پست ها و مقامات سیاسی و امنیتی کلیدی نظام کودتایی را در دست گرفتند. اغلب دانشجویان در وزارت خانه ها ویا دستگاه های امنیتی و قضایی بکار گرفته شدند(ShowItem) و حتی برخی از آنان در بازجویی ها از دستگیر شدگان پس از کودتا در خرداد ۶۰ مشارکت کردند. جنگ قدرت و حذف رقیب در این بازی امروز دور را چنان گردانده است که اغلب شرکت کنندگان در اشغال سفارت در بند زندان مستبدانی هستند که خود از بانیان تحمیل آنان بر مردم ایرانند. اما وظیفه هر انسان در خور این عنوان است که به نقض حقوق بشری آنان و هر زندانی دیگر ، اعتراض نماید. اما این افراد میتوانند برای کم کردن بار گناهشان ، مردم را محرم بدانند و حقایقی از ماجرای اشغال سفارت را که از آن آگاهند به اطلاع مردم برسانند و مثل آقای منتظری که تنها از حامیان آنهابوده است شهامت این را داشته باشند که بگویند کارشان اشتباه و برای ایران زیانبار بوده است.
jmpaknejad@yahoo.fr
ج-پاکنژاد
نقش اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری در استقرار استبداد فقیه در ایران.
در ۱٣ آبان ۱٣۵٨ تعدادی از جوانان ایرانی در پایان نماز جمعه در یک حرکت ظاهرا" ناگهانی ولی از پیش برنامه ریزی شده به سفارت آمریکا حمله کرده و با بالا رفتن از دیوار آن، آنجا را اشغال کردند. این عده بعدا" در اطلاعیه ای خود را دانشجویان پیرو خط امام خواندند. در آن روز این عمل که خلاف عرف دیپلماتیک و قوانین بین المللی انجام گرفت، ابتدا عمل اعتراضی عده ای از جوانان به دخالت های آمریکا در امور داخلی ایران تلقی شد. بخصوص که رانده شده انقلاب ایران، یعنی شاه اجازه یافته بود بعنوان پی گیری معالجه به آمریکا برود و بردن او به امریکا، توجیه اشغال سفارت و گرفتن اعضای آن به گروگان شد.
اما سی سال پس از این واقعه، امروز که به بررسی امرهای واقع می پردازیم، آنها را حاکی از حقیقتی بسیار تلخ می یابیم: با بررسی آنچه در آن روزها، بر ایران پس از انقلاب میگذشت، تاثیر گروگانگیری را بر آن امور آشکار می یابیم. می بینیم گروگانگیری در شکل گیری تاریخ سی ساله جمهوری اسلامی ایران، که از سیاه ترین مقاطع تاریخ ایران (به استثناء بهار آزادی) لااقل در دوران معاصر است، نقش عمده ای را بازی کرده است.
اشغال سفارت و بگروگان گرفتن اعضای آن، در زمانی انجام گرفت که:
۱- مجلس خبرگان در حال بررسی پیش نویس قانون اساسی بود. اما این مجلس بر خلاف آئین نامه و دستور کار خود که بررسی و تصویب پیش نویس قانون اساسی بود، با اینکه پیش نویس به تصویب شورای انقلاب و تائید آقای خمینی و سایر مراجع آن زمان رسیده بود، آن را به کناری نهاد و به کار تدوین قانون اساسی ای بر محور ولایت فقیه شد. یاد آور میشوم که محور پیش نویس قانون اساسی که مردم ایران به اعتبار آن به جمهوری اسلامی رای دادند، حاکمیت مردم بود و هیچ اثری از فقیه، خواه نظارت و یا ولایت او در آن دیده نمیشد.جو ملتهب ایجاد شده در جامعه ایران،پس از اشغال سفارت این فرصت را به مستبدین داد تا با استفاده از آن و ترس ناشی از دخالت های آمریکا در امور ایران، با توجه به سابقه ذهنی که ایرانیان از این دخالت داشتند، فضای لازم را برای تحمیل ولایت فقیه بدست آورند. ۲- روش مردم ایران در جنبش عمومی، عدم خشونت بود که نهایتا در ۲۲ بهمن رژیم شاه را سرنگون ساخت . پیروزی مردم ایران انقلاب گل بر گلوله لقب گرفت و احترام و اعتباری جهانی در نزد افکار عمومی برای مردم ایران فراهم ساخت و هر گونه تجاوز و تعدی به ایران انقلابی را ناممکن ساخت. حتی صدام حسین ولو به ظاهر، نتوانست از تمجید انقلاب ایران خود داری نماید . اشغال سفارت و گروگانگیری توسط عده ای که برای خود ولایت قائل بودند و به خود اجازه داده بودند به جای ملت ایران تصمیم بگیرند، این فرصت را از مردم ایران گرفت و بر عکس به آمریکا و متحدانش این فرصت را داد تا با تبلیغات وسیع علیه مردم و انقلاب ایران، ایران را ناقض حقوق بین المللی بخوانند و با محاصره اقتصادی و نظامی به تضعیف هر چه بیشتر ایران اقدام نمایند تا صدام با تحریک و تشویق های غرب ، با این تصور که نیروهای مسلح ایران در ضعف کاملند فرصت را مناسب دانسته به ایران حمله کند و خواب پیروزی سریع را نیز ببیند. ٣- فیلتر کردن اسناد به دست آمده از سفارت فرصت تصفیه را به اقتدار گراها داد تا رقبای به اصطلاح لیبرال خود را از صحنه سیاسی کنار بگذارند . اگر با در نظر گرفتن امور واقع به آن حادثه بنگریم پی خواهیم برد که علیرغم اینکه تمامی آنها که در اشغال سفارت و بالا رفتن از دیوار سفارت نقش داشتند ،سعی میکنند چنین وانمود کنند که این عمل آنها به طور خود جوش و به دنبال یک جلسه دانشجویی بوده است دروغ آشکاری میگویند.این عمل بدون حمایت سپاه که فرماندهی آن با آقای خمینی بود امکان پذیر نبود. به علاوه ، اینک آقای ناطق نوری که در آن دوران با معرفی آقای بهشتی و از سوی آقای خمینی مسئولیت جهاد سازندگی را به عهده داشت عده ای از گروگانگیر ها را از اعضای جهاد میخواند و میگوید:« ....اما مشاهده کردند همه آنها، بچههای انقلابی هستند که از همینجا هم لانه جاسوسی را گرفتند. ابتدا هم با مهر جهاد در لانه جاسوسی کار میکردند. آقای اصغرزاده و دیگران همگی در جهاد بودند که رفتند….- سایت آینده ۲ آبان ٨٨-»
پس قطعا از پیش طرحی آماده شده و هماهنگی لازم انجام پذیرفته بوده است.
اما عمل گروگانگیری، ضربات مهلکی به استقلال و آزادی که دو محور اصلی انقلاب و جنبش مردمی بود نیز وارد آورد. بدین ترتیب که از آن زمان به بعد، آمریکا محور اصلی سیاست خارجی و داخلی ایران گشت . بازی بر سر آزادی گروگانها - معاملات پنهانی و قرار مدار بر پله های مرمرین در هتل را فائل پاریس و ... به منظور به تاخیر انداختن آزادی گروگانها با فرستادگان تیم انتخاباتی ریگان – بوش که در همان موقع رقیب انتخاباتی کارتر بودندکه در نتیجه آن قرار، هر بار که مسئله به مرحله حل و توافق میرسید و آزادی گروگانها نزدیک میشد در ایران و یا آمریکا عملی انجام میگرفت و مانع این کار میشد - و جنگ و عدم تمایل به خاتمه آن، دو عاملی شدند تا گروه اقتدار گرا مرکب از سران حزب جمهوری اسلامی ( بهشتی ، رفسنجانی، خامنه ای،آیت، میر حسین موسوی، موسوی اردبیلی و...) و موتلفه( عسگر اولادی، بادامچیان از سران این جمعیت و ...) وسازمان مجاهدین انقلاب اسلامی( بهزاد نبوی محمد سلامتی و...) و... با همراه کردن آقای خمینی با خود طرح کودتا علیه اولین منتخب مردم را به اجرا بگذارند وبا استقرار استبداد فقیه تجربه مردمسالاری را در ایران عقیم نمایند.اولین انتخابات ریاست جمهوری اولین آزمونی بود تا مردم ایران به طور گسترده مخالفت خود را با ولایت بر سرنوشت خویش از سوی دیگری خواه فقیه و خواه دانشجوی پیرو خط امام و همچنین با عمل گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا ابراز دارند. اغلب نامزدهای پست ریاست جمهوری در دوره اول از مخالفین اشغال سفارت بودند و تنها شخص مورد تائید گرو گان گیرها و حامیانشان یعنی آقای حبیبی کمتر از ۵ درصد آرای ماخوذه را به خود اختصاص داد. مبارزات انتخاباتی آقای بنی صدر بر محور استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت بنا گرفت و انتخاب او از سوی مردم به منزله تائید این اصول و برنامه عمل او بود. آقای بنی صدر از همان ابتدا ضمن اینکه با ولایت فقیه مخافت داشت با اینکه حرکت دانشجویان در حمله به سفارت را حرکتی اعتراضی نسبت به سیاست های اعمال شده از سوی آمریکا خواند با ادامه اشغال و به گروگان گرفتن اعضای آن مخالفت میکرد واین عمل و استفاده از آن برای مقاصد سیاسی را نافی استقلال ایران میدانست. او در همان روزها در سفارت حاضر شد و خطاب به دانشجویان گفت شما با این کارتان ایران را به گروگان آمریکا در آورده اید، هر بار فرصت یافت این مسئله را یاد آور شد از جمله :
"دانشجویان خط امام باید بروند در دانشکده شان، ضمن مبارزه درسشان را هم بخوانند. آن ها حق ندارند در امور دولت دخالت کنند" ( اطلاعات ۲۷ بهمن۵٨)
"دانشجویان خط امام قانون اساسی را آشکارا زیر پا گذاشته اند" ( کیهان ۱٨ بهمن ۵٨)
"پس از گروگانگیری آمریکایی ها، در حقیقت خود ایران به صورت گروگان آمریکایی ها درآمده است" (مصاحبه بنی صدر با تهران تایمز، ۹/۶/۵۹)
او در نامه ای به آقای خمینی نوشت:
"حیف نیست که ما کار اصلی را که استقلال واقعی کشور است، رها کنیم و با استفاده از گروگانها در داخل، بازی قدرت بکنیم؟ جای کمال تاسف است که ما ملتی را در ازای پنجاه نفر، گروگان امریکا بکنیم" ( کتاب نامه ها ازآقای بنی صدر به آقای خمینی و دیگران ص ۴۶)
اما آقای خمینی از این عمل حمایت کرد و گروگانگیری را انقلاب دوم و حتی از انقلاب اسلامی بزرگتر دانست. بنی صدر به این سخن او نیز اعتراض کرد.
"رفتم پیش خمینی، خمینی گفت این بزرگتر از انقلاب اول بود. گفتم شما چه جور به خودتان اجازه دادید چنان حرفی بزنید؟ یک ملتی در آن انقلاب شکوهمند، گل را برگلوله پیروز کرد، شما آن را مساوی کردید با گرفتن چند امریکایی؟ کاری که اصلا شجاعت نیست و در هر کشوری شدنی است". ( درس تجربه از انتشارات انقلاب اسلامی ص ۹۰)
این مسئله در شورای انقلاب و اعضای روحانی آن که اغلب از حزب جمهوری اسلامی بودند نیز مطرح بود و اغلب باعث در گیری میشد آقای عزت الله سحابی از اعضای شورای انقلاب در این باره میگوید:
"سر مسأله گروگانگیری دائم میان بنی صدر و روحانیون شورای انقلاب درگیری بود. روحانیون می گفتند موجی راه افتاده و ما باید سوار این موج شویم. بنی صدر طرفدار برخورد قاطع و جدی و عملی و صریح بود. خودش این کار را می کرد. روحانیون نمی کردند. بنی صدر با اینها دعوا داشت". (در شورای انقلاب چه گذشت؟ مجله ایران فردا، فروردین ۷٨، شماره ۵۲، ص ۹)
بالاخره آقایان روحانیون قدرت طلب که بخشی از آنها در شورای انقلاب بودند از موج راه انداخته شده و نه راه افتاده استفاده خود را کردند و استبداد خود را به مردم تحمیل کردند.اما مقاومت آزادیخواهان در مقابل استبداد و قربانیانی که در این راه به شهادت رسیده اند را نیز نباید فراموش کرد یاد و خاطرشان گرامی باد.به یمن این مقاومت اینک پس از سی سال که از این ماجرا میگذرد بار دیگر مردم در ایران عدم موافقت خود با هر گونه ولایت بر خویش را با لگد مال کردن پوستر آقای خامنه ای به عنوان سمبل ولایت فقیه و شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه ابراز داشتند و خواهان حق حاکمیت بر سرنوشت خویش شدند، مبارزه مردم ایران تا احقاق حقوق خویش و تا سرنگونی ولایت فقیه و استقرار مردمسالاری ادامه خواهد یافت .
اما،امرهای واقع، تنها حکایت از طرح از پیش آماده شده گروگانگیری اعضای سفارت در ایران ندارد در سوی دیگر ماجرا یعنی در آمریکانیز طرحی آماده شده بود ، بر خلاف ایران که سانسور حاکم اجازه کاوش و تحقیق در این باره را به احدی نداده است و جز خاطرات خانم ابتکار یا همان خواهر مری(لقبی که در سفارت به او داده بودند) گروگانگیر و چند مصاحبه پراکنده از گروگانگیرها مطلبی انتشار نیافته است، در آمریکا، تحقیقات زیادی انجام گرفت و خاطرات بسیاری نگاشته شد که به موجب دو تحقیق، این طرح در آمریکا و توسط آقایان راکفلر و کیسینجر و بنا بر قولی راکفلر و کیسینجر و خانم اشرف پهلوی با وادار کردن کارتر به دادن اجازه ورود شاه به امریکا ریخته شده است(تحقیقات روبرت پاری) .
هدف آنها هم بالا کشیدن دارایی های ایران در آمریکا و ضربه زدن به انقلاب ایران و مهمتر از همه، روی کار آوردن ریگان بوده است.جمهوریخواهان تندرو،بر این عقیده بودند که ادامه ریاست جمهوری کارتر برای آمریکا و اهداف آنها خطرناک است و برای اینکه مانع از انتخاب مجدد وی بشوند باید یک شوک به افکار عمومی مردم آمریکا که بعد از جنگ ویتنام، کمی از روحیه تهاجمی آن کاسته شده بود وارد می آمد،بنا بر این به گروگان گرفتن اعضای سفارت در ایران این فرصت را برای آنها فراهم می آورد. بنا بر قولی وقتی جیمی کارتر اعضای کاخ سفید را نزد خود خوانده و به آنها اعلام کرده است که تصمیم دارد به شاه اجازه ورود به آمریکا را بدهد از آنها خواسته در فکر چاره ای برای به گروگان در آمدن اعضاء و کارمندان سفارت آمریکا در ایران باشند! حال چه کسی عامل اجرای طرح آمریکایی در ایران و تبدیل آن به طرحی دانشجویی بوده است این پرسشی است که باید کرد.
بالاخره پس از ۴۴۴ روز گروگان گیری با واستگی الجزایر وبا ضرر هنگفت مالی و معنوی برای مردم ایران که هنوز از عواقب آن در رنجند پایان یافت . علیرغم مخالفت آقای بنی صدر و عدم امضای او، این قرارداد را تحت عنوان بیانیه امضا و عواقب آن را به مردم ایران تحمیل کردند. آقای بهزاد نبوی طرف گفتگو و تهیه قرارداد ننگین، که از سوی رجایی برای حل این مسئله ماموریت یافته بود، در این باره چنین میگوید: (روزنامه یاس نو، ٣۱ دی ۱٣٨۲ ): کیومرث صابری فومنی: "بهزاد نبوی تا مرا دید، از ته سالن گفت: صابری ببین! تو بعنوان یک نویسنده شاهد باش! قرار است ما کاری بکنیم که فردا به من خواهند گفت وثوق الدوله دوم. ولی تو شاهد باش که ما فقط به اطاعت امر امام این کار را می کنیم. من به بهزاد نبوی گفتم: حالا نروی و این عبارت وثوق الدوله را به خبرنگاران بگویی که اتفاقا گوش نکرد و عین همین تعبیر را هم به خبرنگاران گفت".
بر طبق این قرارداد، به جای آزاد کردن ۱٣ میلیارد دلار دارایی های بلوکه شده ایران در بانکها، در نهایت بیشتر از ٣ میلیارد دلار دست ایران را نگرفت. بخش دیگری از درآمدهای ایران همچنان در توقیف امریکا باقی ماند.
مهندس بازرگان در کتاب انقلاب در دو حرکت در این باره چنین مینویسد:
« دریافت ۲ میلیارد و٨٨۰ میلیون دلاراز یازده میلیارد دلار و چند میلیون اموال و مطالبات خود از بانکهای آمریکا، بدون آنکه صحبتی از مطالبات دیگرمان به میان آید، از جمله تنخواه گردان عظیم حساب خرید اسلحه و بدهی های دولت و بخش خصوصی آمریکا از بابت قراردادهای تصفیه شده تحویل نشده یا سفارشات نظامی و قطعات یدکی معوقه بها پرداخت شده. همچنین بدون احتساب میلیاردها خسارات و محرومیت های مستقیم و غیرمستقیم ناشی از محاصره اقتصادی و سلب اعتبار مالی ایران و عقب افتادن برنامه های خودکفایی اقتصادی و سازندگی».(کتاب انقلاب در دو حرکت ص ۱۰۱)
تاثیر اقتصادی ناشی از محاصره و توقیف اموال ایران توسط آمریکا و متحدانش چنان بود که بعد ها کارتردر خاطراتش نوشت: «اینقدر ایران ضرر کرد که گاهی دلم برای این ملت میسوخت»
حال باعثان و بانیان این همه خسارت به ایران و ایرانی خود نیز قربانی استبدادی شدند که از میوه های زهر آگین گروگانگیری است.
پس از کودتا در خرداد ۶۰ ، کارگردانان و کارگزاران این عمل، پست ها و مقامات سیاسی و امنیتی کلیدی نظام کودتایی را در دست گرفتند. اغلب دانشجویان در وزارت خانه ها ویا دستگاه های امنیتی و قضایی بکار گرفته شدند(ShowItem) و حتی برخی از آنان در بازجویی ها از دستگیر شدگان پس از کودتا در خرداد ۶۰ مشارکت کردند. جنگ قدرت و حذف رقیب در این بازی امروز دور را چنان گردانده است که اغلب شرکت کنندگان در اشغال سفارت در بند زندان مستبدانی هستند که خود از بانیان تحمیل آنان بر مردم ایرانند. اما وظیفه هر انسان در خور این عنوان است که به نقض حقوق بشری آنان و هر زندانی دیگر ، اعتراض نماید. اما این افراد میتوانند برای کم کردن بار گناهشان ، مردم را محرم بدانند و حقایقی از ماجرای اشغال سفارت را که از آن آگاهند به اطلاع مردم برسانند و مثل آقای منتظری که تنها از حامیان آنهابوده است شهامت این را داشته باشند که بگویند کارشان اشتباه و برای ایران زیانبار بوده است.
jmpaknejad@yahoo.fr
*************************************************************************************
تصاویر: آمريکا در صحراي طبس