پیوند به بخشهای پیشین/نقد پرویز انصاری بر کتاب "در دامگه حادثه" پرویز ثابتی /click here
بخش شانزدهم نقدی بر کتاب، "در دامگه حادثه"
چگونه پرویزثابتی سياست را به متن حوزه هاي علميه برد قسمت دوم
و
چگونه تشکیلات ده نفره آخوندها سازمان 5000نفره ساواک را ببازی گرفته بودند
آغاز مبارزات روحانیون وعملکرداداره امنیت داخلی ساواک
آغاز مبارزات روحانیون در 1341 ودرزمان نخست وزیری اسد الله علم شروع شد و در وقایع 15 خرداد 1342 اوج گرفت. بهانه روحانیون ،تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی بودکه درآن شرطِ سوگند خوردن به قرآن در مراسم تحلیف برای اعضای انجمن ها حذف، وسوگند به"کتاب آسمانی " کافی شناخته شده ، وافزون بر این در مصوبه ، به زنان نیز حق رای داده شده بود. خمینی این اقدام را، گشودن راه برای مشارکت بهائیان در حیات سیاسی کشورمی دانست.(این لایحه که درآبان سال 41 (درزمان تعطیلی مجلس) به تصویب دولت رسیده بود در دهم آذر همان سال ملغی و خودهيأت دولت اعلام کرد که تصويبنامه 1341/7/16 قابل اجرا نيست.).
اما در ماههاي پاياني سال 1341 شاه تصميم گرفت اصول 6 ماده ای "انقلاب شاه و ملت" يا "انقلاب سفيد" رابه رفراندوم بگذارد. روح الله خمینی دراعلاميهاي بسيار تند انقلاب سفيد شاه را به "انقلاب سياه" تعبير و قرار بود تجمعی در مدرسة فيضيه برگزار شود. مأمورين پليس به مدرسه فيضيه حمله بردند . حوادث وپیامدهای آن نهايتاً منجر به وقایع 15 خرداد گرديد،
در روز 15 خرداد 1342 خمینی در قم دستگیر و به تهران منتقل و زندانی وسرانجام ،پس از دو ماه بازداشت در پادگانی نظامی، به منزلی در شمال شهر تهران منتقل گردید . در اسفند 1342، اسدالله علم از نخست وزيري برکنار و جاي خود را به حسنعلي منصور داد. منصور براي ايجاد آرامش در جامعه، اولين اقدامش برقراري مناسبات دوستانه با روحانيان بود بهمین جهت دستورداد ،خمینی را در ۸ فروردین ۱۳۴۳ از تهران به منزلش در قم بازگردانند.
اما منصور،در همان آغاز کارخود طرح "مصونيت سیاسی مستشاران نظامي امريکايي در ایران " را هم به مجلس ارائه کرد . خمینی در 4 آبان 1343 درسخنانی گفت: " رژیم ایران، استقلال کشور را فروخت و در عمل دست نشاندگی خود را به امریکا اعلام داشت، چنین روزی عزای ملت ایران است و جا دارد مردم بر سر در منازل و مغازه های خود پرچم سیاه بیاویزند".وی پس از این سخنرانی، در 13 آبان، دستگیر و به ترکیه وسپس به نجف تبعید شد.
اما نکته مهم ودرخورتوجه اینستکه ، شیوه مبارزه خمینی ودیگرروحانیون ارشد در جریان انجمن های ایالتی و ولایتی و حتی پس از آن ، جداکردن حساب شاه ازدولتها ومبتنی بر قانون اساسی مشروطیت بود.خمینی ، ناهنجاریهای مملکتی و سوء اعمال را به "دستگاه ها" منتسب می کرد ودرسخنرانی اردیبهشت سال42 ، بعدازوقایع فیضیه می گوید:" اشكال بزرگ آن است كه به هر دستگاهى كه رجوع مى شود، مى گويند: اينها كه شده است به امر اعليحضرت!! است و چاره اى نيست، از نخست وزير تا رئيس شهربانى و فرماندار قم همه گويند: فرمان مبارك !! است!!، پس چرا ايشان از خود دفاع نمى كنند تا تكليف مردم با دولت روشن شود و در موقع مناسب به سزاى اعمال خود برسانند؟! " (پيام خمينى به ملت ايران به مناسبت چهلم فاجعه تاريخ 12/2/42)
ویامی گوید: "اینجانب به حکم خیرخواهی برای ملت اسلام، اعلیحضرت را متوجه می کنم به اینکه اطمینان نفرمائید به عناصری که با چاپلوسی و اظهار چاکری و خانه زادی می خواهند تمام کارهای خلاف دین و قانون را کرده و به اعلیحضرت نسبت دهند و قانون اساسی را که ضامن اساسی ملیت و سلطنت است، با تصویب نامه های خائنانه و غلط از اعتبار بیاندازند " . (صحیفه نور، جلد 1، ص 36)
وآیت الله رضاگلپایگانی می گوید:"اکنون که مجلسین تعطیل و مرجع رسیدگی به عملیات دولت، منحصر به اعلیحضرت است، اگر آن مقام هم دست دولت را در بعضی اقدامات بازگذارند موجب یاس و ناراحتی خواهد شد" . (تلگرام آیت سید محمد رضا گلپایگانی به شاه درباره تصویب نامه انجمن های ایالتی و ولایتی، 16/8/1341)
اما حادثه 15 خرداد صورت مساله را تغییر داد تلگرام احمد زنجانی ، هاشم آملی و مرتضی حائری به آیت ا لله سید محمد بهبهانی درباره تصویب نامه انجمن های ایالتی و ولایتی این دیدگاه را مطرح نمودکه" شاه در راس مخالفین قانون اساسی و مشروطیت، اساس مشروطه را از بین برده است " ( مجموعه (اسناد انقلاب اسلامی - سال1341، ج 2، ص18 ).
وقتی کار به تبعید خمینی کشیده شد ساز و کار مبارزه بکلی دگرگون شد وخمینی از تبعید پیغام داد: "اسلام را عرضه بدارید و در عرضه آن به مردم، نظیر عاشورا به وجود بیاورند...امروز کاری کنید که راجع به حکومت موجی به وجود آید، اجتماعات برپا گردد و.."( روح ا...خمینی: نامه ای از امام موسوی...، ص181 ).
از سال 1342 تا پیروزی انقلاب اسلامی روحانیون شیوه های مبارزه منفی راپیش گرفتند.آنها ،حتی با یک اعلامیه جشنها و مراسم ریشه دار را، به عزا و سوگواری تبدیل میکردند. مثلا خودخمینی می گفت: "اینجانب عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر عجل الله تعالی فرجه جلوس می کنم " ، یاآیت الله گلپایگانی اعلامیه می داد: "از برگزاری مراسم نیمه شعبان منصرف می شویم" .
گاهی پا را از این نیز فراتر می نهادند و نماز جماعت را هم به سود مبارزه تعطیل می کردند. مثلاً پس از تبعید خمینی، در میان اسناد ساواک می خوانیم: "مامور یزد گزارش داده پس از انتشار تبعید خمینی ،کلّیه علمائی که در مساجد نماز می خواندند از خواندن نماز جماعت خودداری کرده اند و بلندگوهای مساجد ساکت است زیرا مؤذنین نیز اذان نمی گویند".ویا گزارش ساواک شیراز میگوید "روحانیون کما کان جهت اداء نماز جماعت در مساجد حاضر نشده اند" . (تلگرافات وارده به ساواک- از اصفهان به تهران ، سند شماره 20، 21/8/1343)
چنین شیوه های مبارزه منفی در واپسین سالهای حکومت پهلوی، بویژه پس از تثبیت رهبری خمینی به یکی از مؤثرترین شیوه های مبارزاتی وساز و کارهای براندازانه تبدیل شد .انتقال فرامین خمینی به عنوان یک مرجع تقلید پرنفوذ، مبارزه منفی را به جایی رساند که می گفت باید: " روابط خود را با مؤسسات دولتی حکومت قطع کنید - با آنها همکاری نکنید - از هر گونه کاری که کمک به آنها محسوب می شود بپرهیزید - مؤسسات قضایی، مالی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جدیدی به وجود آورید "
( نامه ای از امام موسوی...، ص 204.)
شخص شاه پس از فروپاشی رژیم، درکتاب پاسخ بتاریخ میگوید: "باید قبول کنم که برای دفاع از کشور خود و نظام سیاسی آن در مقابل دروغ پردازیهای و تبلیغات سوء کار مهمی انجام ندادیم " . (محمد رضا پهلوی: پاسخ به تاریخ.ص، 320)
بعد از تبعيد خمینی، روحانيون و بازاريان به مبارزات سياسي خود شدت بخشيدند. شاخة نظامي هيأت مؤتلفه اسلامي (تشكل بازاري وابسته به روحانيت سياسي) در اقدامي غافلگيركننده حسنعلي منصور (نخستوزير) را ترور نمود. روحانيون و طلاب طرفدارخمینی در حوزه علميه قم به انحاي مختلف درصدد زندهنگه داشتن ياد و نام او برآمدند. بهرهبرداريهاي سياسي از مراسمهاي مختلف مذهبي و صدور اعلاميههاي متعدد در اعتراض به تبعيد خمینی، وچاپ و تكثير و توزيع اعلاميههاي مراجع و علماي حوزهها در حمايت از مبارزه و مواردي از اين قبيل محورهاي اصلي را در اين مقطع تشكيل ميداد.
خمینی در نجف ایده ولایت فقیه را پروراند وازسال 1348 یاران او مجموع نوار بحث ها ودروس وی درباره حكومت اسلامي را در همان شهرنجف ، پياده سازي و پس از تكثير نوار ها و تدوين و چاپ آن به زبان فارسي و عربي وارسال به مكه ، آنهارا توسط زائران ايراني به دست مردم ايران و آشكارا به كشورهاي اروپايي و امريكا و پاكستان و افغانستان و عراق و كويت می رساندند.
وزارت امور خارجه در نامه اي به ساواك راجع به اين جزوه ها مي نويسد:
"در تاريخ 48/11/22 در برخي از مساجد كويت جزوه اي به زبان فارسي كه در نجف طبع شده و حاوي درس هايي است كه خميني تحت عنوان"حكومت اسلامي يا ولايت فقيه" ايراد نموده، بين حاضرين توزيع شده...به نظر مي رسد كه خميني بعد از مدت ها ضمن بيان مسائل مذهبي، مطالبي را كه كاملا عليه ايران است اظهار مي دارد و درجزوه پيوست چندين جا حملات ناروا به ايران كرده است".
همین جزوات ،پس ازسالها توزیع پنهانی ، در سال 1356، با نام مستعار "نامه اي از امام موسوي كاشف الغطاء" به ضميمه كتاب "جهاد اكبر" خمینی در ايران به چاپ رسید.
کارمندان بخش "روحانییون افراطی"اداره سوم ساواک ، همانند " مغزعلیل "مدیرکلشان تاواپسین روزها ی رژیم ، چون قدرت تشخیص واقعيتها را نداشت ، حیله گریهای آخوندان راكمرنگ وفرمولهای کلیشه ای ، دخالت " مارکسیستها، کمونیستها" رادرحوادث جاری نُشخوار ودرگزارشات شرفعرضی هم باهمان اراجیف ،پادشاه مملکت راهم گمراه می کردند . بکاربردن اصطلاح"اتحاد ارتجاع سرخ و سياه" درسخنرانیها ومصاحبات شاه متاثرازهمین گزارشات احمقانه بود.
علم درتاریخ 2/7/52 می گوید:"رئیس جدید دانشگاه آریا مهر، دکتر حسین نصر، امروز برای کارهای خود پیش من آمده بود. مطلب عجیبی می گفت که باعث تعجب چاکر شد. یکی این که بین دانشجویان فقر زیاد است، دیگر این که مسلمانهای قشری متعصب هم زیاد است. فرمودند این مسلمانهای قشری متعصب به طور قطع کمونیست هستند، ولی به ظاهر مسلمان قشری جلوه می کنند." اما سفیر آمریکا که می دانست مقام امنیتی به چیزی جز"راه میان برش " فکرنمی کند ،به صورتهای مختلف خطر فعالیتهای پنهانی آخوندرا به این وآن یادآورمی شود:
درخاطرات علم درتاریخ 20/8/51 می بینیم که او نوشته است : " سفیر آمریکا به دیدنم آمد. قدری اظهار نگرانی از نارضایی آخوند ها می کرد. گفتم، نترسید و نگران نباشید.. . نق نق دو آخوند مفلوک اثری نمی تواند داشته باشد "
ودرحالیکه وزیردربار فعالیت آخوندان را "نق نق " میداند، باز سفیر امریکا در 4/9/51" به وزیردربار" مکار" می فهماند "جناب وزیر" من فعالیت آخوندرا مثل شما شوخی تلقی نمی کنم و می گوید:" چند روز پیش به تو گفته بودم که ملا ها دارند کارهایی انجام می دهند. دیدید که خودتان مجبور شدید حسینیه ارشاد را ببندید. جواب دادم این مطلب هیچ اهمیت ندارد. اولاً اینها دسته کوچکی هستند. گفت در گزارشهای اطلاعاتی خوانده ام که حالا دارند می گویند باید شعار خدا، شاه، میهن، تغییر کند و شعار خدا، میهن، شاه، جانشین آن گردد"!
پرویزانصاری –افسرسابق ارتش شاهنشاهی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر