( ادامه بخش شانزدهم)
حتی جیمی کارتر درآذر ۱۳۵۶ و در جریان سفر شاه به آمریکا، در ملاقاتی خصوصی به شاه گوشزدمی کندکه منشاء خطر، رهبران مذهبی هستند".اما مقام امنیتی ازامریکائیان متنفر وعلاوه برترورمستشاران آنها ، برای اخراج کلیه آنها بامرادش هویدا نقشه می چید.
بخش هفدهم نقدی بر حادثه
جمعیت مؤتلفه اسلامی
جمعیت مؤتلفه اسلامی که در شکل گیری و هدایت آشوبهای ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ نقش مهّمی داشت ، از ائتلاف ۳ هیات مذهبی بازاری پیرو خمینی زائیده شد که تحت پوشش "پرداخت وجوه شرعیه" به قم ميرفتند وبا اودیدارمی کردند .فعالیت مؤتلفه اسلامی درآغاز برمحور مبارزه سیاسی بود. اما، شاخه نظامی آن،از الگوی فدائیان اسلام و مبارزه مسلحانه پیروی می کرد . (جمعیت فدائیان اسلام تشکیلات اسلامگرای شیعه تروریستی و زیرزمینی در ایران بود که در دهه ۱۳۲۰ ، به رهبری طلبه جوانی به نام مجتبی نواب صفوی با هدف برقراری حکومت اسلامی تشکیل شد. فدائیان اسلام در سال ۱۳۲۴ احمد کسروی نویسنده وتاریخ دان، در آبانماه سال ۱۳۲۸ ، عبدالحسین هژیر، وزیر دربار محمدرضاشاه پهلوی وسپهبدحاجیعلی رزمآرا راتروروبقتل رساندند. نواب صفوی و تعداد دیگری از اعضای این گروه دستگیر و به اعدام و حبس محکوم شدند).
درآغاز، فعالیت جمعیت مؤتلفه اسلامی ، شيوه هيچ يك از احزاب و گروههاي سياسي را نداشت و براساس علم مبارزه خاصي ،جز همان ارتباطات اسلامي مُتكي نبودو در سال های 1341 و 42 صرفا به تهیه و توزیع اعلامیه های امام خلاصه می شد. امااين جمعيت پس از تشكيل جلسات مخفي ، اركان خود را ابتدا در دو بخش تنظيم كرد:
1- كميته مركزي مركب از 12 نفر.2- شوراي روحاني یا شوراي فقاهتي.
وظیفه كميته مركزي، که بعدها شاخه نظامي به آن اضافه گرديد بررسي مسایل و انعكاس آن به شوراي روحانيت بود. شاخه نظامی در هیات های موتلفه اسلامی ابتدا به رهبری محمد صادق امانی همدانی شکل گرفته بود و مرتضی نیک نژاد ، رضا صفار هرندی ، محمد بخارایی،مهدی عراقی، حبیب الله عسگراولادی، هاشم امانی و عده ای دیگر از اعضای شاخه نظامی هیئت موتلفه عضو این شاخه بودند.
شوراي روحاني یا شوراي فقاهتي و سياسي هيئت که نماینده رسمی خمینی بودند با عضويت آیت الله مرتضی مطهری وآیت الله سید محمد بهشتی و آیت الله محی الدین انواری وهمکاری علی اکبرهاشمی رفسنجانی ومحمدجوادباهنر ، و مبارز مسلح طلبه ، سیدعلی اندرزگو بود. وظايف شوراي روحانيت تهيه مواد تعليماتي و آموزشي و عهده دار اقدامات شرعی این گروه بودند تا هر گونه اقدامی، همچون حذف فیزیکی مقامات نظام پیشین، پس از کسب مجوز شرعی از این شورا صورت گیرد. محمد بهشتی هوشیارترین عضو سیاسی و مرتضی مطهری متفکر و نظریه پرداز موتلفه بودند.
پس از تبعید خمینی به ترکیه. شوراي روحانيت موتلفه اسلامي قتل حسنعلي منصور نخست وزير راطراحي وبا صدورفتوای آن ازطرف آيت الله ميلاني از مراجع تقليد مقیم مشهد به مرحله اجرادرآورد.ضارب جوانی مذهبی بنام محمد بخارایی بود.قتل منصور منجر به دستگیری بخارایی، صفار هرندی، نیک نژ اد وصادق امانی و اعدام آنها در سال 1344 شد. حبیب الله عسگراولادی ، مهدی عراقی ، محمد تقی کلافچی ، ابوالفضل حیدری و ابوالفضل مدرسی فر به حبس ابد وحجت الاسلام محی الدین انواری به 15 سال زندان محکوم شدند.
ازچهرههای معروف که از همان ابتدا تا به حال در مؤتلفه حضور و ازهمه مشهورتر ند ، حبیب الله عسگراولادی و علاءالدین میرمحمدصادقی (پرداخت کننده هزینه هواپیمای ایرفرانس حامل خمینی ازپاریس به تهران ، رئیس اولین صندوق قرض الحسنه وعضواطاق بازرگانی ایران ویکی ازثروتمندان بزرگ درجمهوری اسلامی) و اسدالله بادامچیان می باشند.
بخشی از هیئت موتلفه امروزی ، بازار را در دست دارد و به نام موتلفه بازار یا بخش اصناف جمعیت موتلفه در بازار تهران شناخته میشود که عمومادر فعالیتهای تجاری شرکت دارند و قویترین شاخه موتلفهاست.موتلفه بازار درایجاد صندوق های قرض الحسنه پیشقدم ،و رسیدگی به امورخانواده های زندانیان سیاسی و خانواده های گروههای مبارز اسلامی رابصورت مدیریت جمعی هدایت می کرد. حزب موتلفه اسلامی در حال حاضر گسترده ترین و با سابقه ترین حزب در سطح کشور است این حزب امروز در 30 استان کشور و حدود180شهر دفتر یا هسته تشکیلاتی دارد وگفته میشود با انقلابیون الجزائر، فلسطین، اخوان المسلمین و گروه جماعت پاکستان درجهت مبارزه با سیک ها و هندوها ی هندوستان درارتباط تنگاتنگ است .
درزندگی خدمتی مقام امنیتی دراداره سوم ساواک ، دومرد"هزارچهره " حضورپررنگ داشتند ، عباسعلی شهریاری که مبارزین را بکشتن میداد، وسيدعلي اندرزگوکه کمر قتل کارگزاران ساواک رابسته بود. اندرزگو متولد۱۳۱۸در نوجوانی با نواب صفوی و تشکیلات فدائیان اسلام آشنا و تا حد زیادی متاثر از آن بود. درترور حسنعلی منصور مشارکت ، وپس از شلیک محمد بخارایی بطرف منصور، او نیز گلوله دیگری به او زد و از مهلکه گریخت. در پی این اقدام، ساواک به جستجوی وی و دیگر عاملان پرداخت. اما نتوانست اندرزگو را بیابد. لذا وی به طور غیابی در دادگاه محاکمه و به اعدام محکوم گردید.
سيدعلي اندرزگو با رعايت كامل اصول پنهانكاري با گروههاي مختلف چریکی همكاري و هر چند وقت یکبار به شکل دیگری در میآمد. شناخته ترین شکل او در لباس روحانیت او بود. وی مدام محل سکونت خود را تغییر در شهرهای مختلف سکونت میکرد. و ساواک درمدت 13سال پیگیری ازیافتن ودستگیری وی عاجزبود.برمبنای احتمالاتِ ساواک، او درقم ومشهد و زابل و زاهدان دیده شده وشپس به افغانستان گریخته بود. پس از مدت کوتاهی، اندرزگو دوباره به مشهد بازگشت و فعالیت های خود را از سر گرفت.پس از بازگشت به ایران، در سال 1347 تنها سينما ی نوساز شهرستان قم رامنفجروبه عراق میگریزدسپس در سوریه و لبنان دوره های نظامی دید. و طرز استفاده از سلاحهای سنگین را فرا گرفت. درعراق ، هر از گاهی به دیدار خمینی می رفت. در شهریور ۱۳۵۷ ، پس از14سال مورد اصابت گلوله مامورین ساواک قرارگرفت وکشته شد.
ساواك براي دستگيري اندرزگو تلاش گسترده اي را بكار مي برد حتي كساني راکه مشابه او بودنددستگیر ومطابق باروشهای شناخته شده خودش بازجوئی میکرد.مکاتبه زیرنمونه ای از اینگونه است:
فرستنده: ساواك كرمانشاه شماره2569/5/هـ موضوع سيدعلي اندرزگو فرزند اسدالله
در تاريخ 10/5/44 شخصي كه تقريباً شباهتي به عكس نامبرده بالا داشته وسيله مأمورين اين ساواك دستگير و چون فاقد شناسنامه بوده مورد سوءظن واقع در بازجويي خود را به نام محمدرضا قرباني فرزند سلمان متولد 1318 شميران دارنده شناسنامه 15 صادره از شميران معرفي و اظهار داشته كه براي تكدي به اين شهرستان مسافرت نموده و اشخاص مشروحه زير مقيم تهران و از منسوبين وي بوده و او را مي شناسند. عليهذا با ارسال سه قطعه عكس شخص مذكور خواهشمند است دستور فرمائيد وضع و هويت مشاراليه را از منسوبين وي تحقيق و چنانچه مورد سوءظن آن اداره كل مي باشد سريعاً اعلام دارند تا به مركز اعزام شود ضمناً شخص مذكور در اختيار اين ساواك مي باشد :
1 -دائي نامبرده به نام كريم زرين بشر در تهران خيابان مازندران 2- پسردائي وي به نام محمود زرين بشر فرزند كريم افسر شهرباني در تهران.3- خانم محمود زرين بشر بنام بانو جوان در تهران در آزمايشگاه بيمارستان پهلوي 4- داماد كريم زرين بشر بنام مصطفي در تهران چهارراه سيدعلي مغازه قصابي دارد.5- دايي يگر بنام مختار شهرت شمس استوار بازنشسته ارتش 6- با مادر خود به نام نرگس آدرس لبنيات طاعي واقع در اول خيابان نظام آباد مكاتبه مي نموده است.7- خود محمدرضا قرباني در سال 1338 در تهران خيابان صفا اول كوچه روزبه در مغازه قصابي ماشاءالله نام كار ميكرد. رئيس سازمان اطلاعات و امنيت استان پنجم افشائي
خمینی درباره اندرزگو گفته بود:"اگر ده نفر مانند سیدعلی اندرزگو داشتم دنیا را فتح می کردم".( یاران امام خمینی به روایتاسناد ساواک)
مجوز شرعي ترورحسنعلی منصور از آيت الله سید محمدهادی میلانی از مراجع تقليد درمشهددريافت شده بود.اماثابتی می گوید:
"ساواک تلفن آیت الله میلانی راکنترل می کرد وهنگامیکه سرتیپ هاشمی یه سیدجلال تهرانی که این اواخر رئیس شورای سلطنت شد می گوید: میلانی تحریک به اغتشاش می کند ، جلال تهرانی جواب می دهد :" حسن آقا بقال سرِکوچه می گوید ،اینطورنیست"(230) (سیدجلال تهرانی که در 1275 در دوران قاجار متولد و صاحب مشاغل وزارت، سفارت، سناتوری، استانداری و نایبالتولیت آستان قدس رضوی بوده و از بقیه اعضای شورای سلطنت مسنتر بود.روز 28 دی1357 او به علت سابقه دوستی با آیتالله خمینی از طرف شورای سلطنت و شاپور بختیار و به عنوان «رئیس شورای سلطنت» رهسپار پاریس شد اما تسلیم شرایط خمینی شد و روز اول بهمن 1357 در پاریس استعفانامه خود را اعلام کرد)
سید محمد حسینی بهشتی متولدآبان ۱۳۰۷ در اصفهان در قم خروج خارج فقه و اصول را خواند. و در کنار تحصیلش دیپلم ادبی را اخذ و مدرک کارشناسی رشته فلسفه و حکمت اسلامی را در سال ۱۳۳۰ از دانشگاه تهران دریافت ودر سال ۱۳۵۳ از پایاننامه دکتری خود دفاع کرد.
بهشتی مبارزات سیاسی را در سال ۱۳۴۱ آغاز و با اعضای هیئتهای موتلفه اسلامی ارتباط برقرار و با پیشنهاد شورای مرکزی مؤتلفه، آیتالله خمینی ،اورا به عضویت شورای روحانیت و فقاهت موتلفه تعیین کرد. در سال ۱۳۴۳ با توجه به نقش بهشتی در کشته شدن منصور ، برای خارج کردن او از کشور سید محمدهادی میلانی و حائری، ،بهشتی را برای اداره مرکز اسلامی هامبورگ انتخاب وبه آلمان فرستادند. ابتدا ساواک مانع صدور گذرنامه برای این سفر شد. اما با تلاش سید احمد خوانساری(آخونددرباری مرتبط باساواک) این مشکل برطرف شد و او در اسفند ۱۳۴۳ به آلمان رفت. او در شکلگیری مرکز اسلامی هامبورگ (که از وزارت فرهنگ وآموزش بودجه دریافت میکرد) و اتحادیه انجمن اسلامی دانشآموزان مسلمان ایفای نقش کرد. در این مدت درپوشش سفر حج ، سفرهایی به عربستان و ترکیه، سوریه، لبنان و عراق کرد و دیدارهائی با سید موسی صدر و سید روحالله خمینی انجام داد. در ۱۳۴۹ بر حسب ضرورت سفری به ایران داشت که در آن سفر توسط ساواک ممنوع الخروج شد و اقامت ۵ ساله او در آلمان پایان یافت.
محمد بهشتی پس از بازگشت به ایران، مجدداً در آموزش و پرورش مشغول به کار شد به همراه محمد جواد باهنر به تالیف کتب درسی از مشاورین فرخرو پارساو از حقوقبگیران وزارت آموزش و پرورش بود .درتهران، جلسات تفسیر قرآن برگزار و در مناسبتهای مختلف به سخنرانی میپرداخت. در فروردین ۱۳۵۴ به اتهام اقدام علیه امنیت ملی بازداشت شد و چند روزی را در زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری گذراند. از سال ۱۳۵۵ در تلاشهایی برای ایجاد هستههای تشکیلاتی شرکت داشت که به ایجاد جامعه روحانیت مبارز انجامید. از سال ۱۳۵۶ با اوجگیری انقلاب بر دامنه فعالیتهایش افزود. در بهار ۱۳۵۷ برای دیدار دانشجویان و اساتید دانشگاه و هماهنگی حرکتهای سیاسی گروههای معتقد به رهبری روحالله خمینی سفری به اروپا و آمریکا داشت. بعد از هجرت خمینی به فرانسه نیز برای دیدار با او به پاریس رفت.پس از انقلاب او دبیر شورای انقلاب بود. ودر اسفند ۱۳۵۷ حزب جمهوری اسلامی را تأسیس کرد. سپس به عضویت در مجلس خبرگان قانون اساسی انتخاب و در اسفند ۱۳۵۸ ریاست قوه قضائیه دیوان عالی کشور را بر عهده گرفت. او در هفتم تیر سال ۱۳۶۰،درجلسه ای در دفتر حزب جمهوری اسلامی به قتل رسید.
اما خود آیت الله بهشتی درموردخودچه می گوید:" مي دانيد كه اولين تجربه نسبتاً نيرومند متشكل سياسي اسلامي خالص ما در هيئت هاي موتلفه بود. هيئت هاي موتلفه بحث يك حزب بود و از نظر تشكل، مركزيت، سازماندهي، مديريت و سرعت در تصميم گيري و عمل در حد يك حزب، خيلي خوب بود، در آن موقع امام ما چهار نفر را به عنوان شوراي فقاهتي و سياسي اين هيئت-ها تعيين كردند. مرحوم آقاي مطهري، بنده، آقاي انواري و آقاي مولائي.اواخر سال 42 يا اوايل 43 ما بسياري از مسائل مربوط به سازماندهي، مديريت و تشكل را در اين سازمان مخفي سياسي نظامي تجربه مي كرديم. چون شاخه نظامي هيئت هاي موتلفه تصويب كرده بود كه منصور را اعدام كنند و بعد از اعدام انقلابي منصور ،پرونده دنبال و اسم بنده هم در آن پرونده بود دوستان فكر مي كردند كه به يك صورتي من را از ايران خارج كنند و در خارج مشغول فعاليتهايي باشم.بهشتی درمورد فعاليت موتلفه اسلامي اضافه می کند:" هيئت هاي موتلفه پركار، پرتوان، با ايمان، پرشور و پرحركت بود. مخصوصاً اينكه مي توانست زير پوشش روابط كسب و كار و مسافرت و ديدار آشنايان و امثال اينها در سرتاسر ايران حضور خودش را نشان بدهد و اين يك نقطه قوت عالي بود".
http://snn.ir/print-13910326028.aspx
مقام امنیت درمورد بهشتی می گوید :"بهشتی برای ماهم مجهول بود.می دانیدکه درآلمان بود ودرمسجددرآنجا بادستگاه ما کارمیکرد.باسرتیپ دادستان (پسرخاله شاه) وبااوخیلی نزدیک بودوصمیمی بودند.دادستان هم آدم خوشگذرانی بودوبهشتی هم باوی خیلی جوربود وباهم شیطنت می کردند...خانم بازی می رفتندوالواطی می کردند ومشروب خوری می کردند.بهشتی موقعیکه آمدایران ،اوایل یک ارتباطی باوی داشتیم.ارتباط درسطح مامورساواک نبود وتنها یک رابطه معمولی بود....6ماه قبل ازانقلاب مافهمیدیم که بهشتی شده است کارگردان .تا انموقع فعالیت چندانی نداشت درتهران گمان ما این بود که فلسفی کارگردانست واول بارفلسفی گفت که بهشتی کارگردانست!"(576).
آیت الله مرتضی مطهری متولد ۱۲۹۸ درفریمان مشهد ، پس از تشکیل هیئتهای مؤتلفه اسلامی، مطهری از سوی خمینی به همراه چند تن دیگر از شخصیتهای روحانی عهده دار رهبری این هیئتها گشت و از نظریهپردازان مؤتلفه اسلامی بود. مرتضی مطهری اولین فردی بودکه در يكي از جلسات شوراي مركزي شورای فقاهتی اعلام كرد بايد چند تن از سران رژيم را به خاك افكند .پس از ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت توسط محمد بخارایی، کادر رهبری هیئتهای موتلفه دستگیر شد. ولی قاضی پرونده که خودنزد مطهری تحصیل کرده بود، مطهری رااز مهلکه نجات داد.
مطهری در سال ۱۳۴۸ به خاطر صدور اعلامیهای مبنی بر جمع اعانه برای کمک به آوارگان فلسطینی دستگیر و مدت کوتاهی در زندان به سربرد. در سال ۱۳۵۳ ممنوعالمنبر گردید و این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.
ارتباط مرتضی مطهری با خمینی پس از تبعید او از ایران به وسیله نامه و غیره استمرار داشت و در سال ۱۳۵۵ در مسافرتی به نجف و دیدار با خمینی درباره مسائل مبارزه و حوزههای علمیه با وی مشورت نمود. در دوران اقامت روحالله خمینی در پاریس، به آن شهر مسافرت و در همین سفر خمینی وی را به ریاست شورای انقلاب منصوب کرد. مرتضی مطهری در اردیبهشت ۱۳۵۸ هدف گلوله یکی از افراد گروه فرقان قرار گرفت، و پس از انتقال به بیمارستان درگذشت.
اما "مقام امنیتی" درصفحه( 576 )کتابش می گوید:" مطهری آدم مرموزی بود وبادستگاه ارتباط داشت...بادربار دکترباهری ودکترحسین نصر دربنیادفلسفه شاهنشاهی همکاری می کرد...ولی درعین حال درحسینیه ارشادهم بود وازلحاظ ما ، درآن ایام آدم خطرناکی نبود".
حبيب الله عسگر اولادي در سال 1311 شمسی، در تهران متولد شد. بر اثر اوضاع مالی خانواده امکان تحصيل نداشت و به کار در بازار تهران به خرده فروشي برنج پرداخت. حضورش در مسجد امينالدوله بازار ،باعث آشنايي او با برنامههاي مذهبي فراگیری دروس حوزوي شد. عسگر اولادي در سالهاي پاياني دهه بيست، در متن فعاليتهاي سياسي بودو در تجمعات و تظاهرات با فعاليت جمعيت فدائيان اسلام آشنا شد، در 1333، به همراه عدهاي از دوستانش در مسجد امينالدوله هيئتي به نام هيئت "مؤيد" را تأسيس کردند و در مسجد امينالدوله به فعاليت مشغول شدند. با شروع مبارزات خميني ، با او آشنا و به قم رفت و آمد ميکرد .به توصیه خمینی هيئتهای سه گانه مساجد امينالدوله و شيخ علي و اصفهانيهاي بازار ، هيئتهاي مؤتلفه اسلامي را تشکيل دادند. عسگراولادی از طرف خمینی مأمور وصول وجوهات شرعي در بازار تهران شد.
عسگر اولادي درجریان ترورمنصور به همراه شاخه نظامي مؤتلفه وبه جرم نگهداري اسلحه دستگير و به حبس ابد محکوم و در 1356 مورد عفو قرار گرفت و از زندان آزاد شد. وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي به مجلس شوراي اسلامي راه يافت و با تأسيس کميته امداد امام خميني، به عنوان نماينده او در اين نهاد، عهدهدار مسئوليت شد.
من احتمال اینکه مرددیگری درسایه و ازمستأجرین خانه خرس بنام آخوند سیدحسن امامی امام جمعه تحصیلکرده مدرسه روسها ، و" مُراددیگرِ مقام امنیتی" دراین تصمیم ایران بربادده که همانا پایه گزاری تشکل روحانيت بنام " جامعه مدرسين حوزه علميه قم "باشد ،بعیدنمیدانم.زیراروابط "مقام امنیتی " با اوهم برای دستگاههای اطلاعاتی ابهام آمیزبود.
زیرادرمبحث آزاربهائیان هم ، می توان نمودها ، ورگه هائی از توطئه سامان دهی شبنامه "مقام امنیتی" و مقابله جامعه مدرسین با آئین بهایی وسپس تخریب حظیرت القدس راجستجوکرد.
پرویزثابتی می گوید: "دکترسیدحسن امامی امام جمعه تهران که درآن سالها هفته ای یکبارشاه رامی دیدودرمورد مسایل اسلامی به شاه مشورت می داد،برایم تعریف کرد که او مسبب این داستان بوده است.می گفتند فلسفی واعظ که دررادیو ومساجد ومنابر پیوسته علیه کمونیستها حرف میزد،بمن مراجعه کرده وگفت من می خواهم امسال درماه رمضان درسخنرانی روزانه رادیوئی علاوه برکمونیستها مطالبی نیز علیه بهائیها بگویم که تعادلی درسخنان من باشد"(119).
آغازمجددتراژدی بهائی ستیزی که در دوره حکومت رضا شاه فروکش کرده بود وآزار جامعه بهائی ایران وسپس تخریب حظیرت القدس درسال 1344 وهمسوئی حیله گریهای سیدحسن امامی و گزارش اداره سوم ساواک درمورد حبیب الله ثابت ، برای توجیه حضورنامرعی اختاپوس"شبکه قدرتمند بالاترازقدرت اعلیحضرت "،وعادت پرویزثابتی به "شبنامه نویسی" که خوددرصفحه( 595) به آن معترفست، تبيين ناباورانه ای نیست.
در يكي از اسناد منتشرشده ساواك درمورد حبیب الله ثابت آمده است:
" مشخصات: حبيب ثابت پاسال فرزند عبدالله ، بازرگان. رئيس هيأت مديره شركت (امنا) عضو محفل روحاني بهاييان ايران و مدير شركت زمزم و نماينده فولكس واگن در ايران و مؤسس تلويزيون ايران محتويات پرونده به شرح زير است:
1. در تاريخ 22/1/39 نامبرده در انگلستان ، درباره اخذ كمك براي تلويزيون ايران با مقامات انگليسي مذاكراتي نموده است.
2. در محافل اقتصادي تهران چنين شهرت دارد كه در دوره زمامداري آقاي علم امور مربوط به اقتصاد كشور طبق نظر حبيب ثابت تنظيم ميشده.
3. در تاريخ 10/2/44 نامبرده به محفل ملي بهاييان ايران نامهاي نوشته و متذكر شده كه هدف اصلي از تشكيل تلويزيون در ايران ايجاد كار براي جمعي از ياران (بهاييان) بوده و به تدريج امكاناتي براي نشر افكار روحاني و معارف حكم الهي (افكار بهايي) به وجود آيد. و به هيچوجه برخلاف نظريات امراله (دستورات بهايي) اقدامي نخواهد شد.
4. در تاريخ 13/6/44 اطلاعيه ای واصله حاکیست كه آقاي حبيب ثابت عامل اصلي تقويت بهاييان ميباشد و قرار شد يك ميليون تومان از طرف شركت ملي نفت به نام اجراي برنامههاي آموزشي از تلويزيون به وي داده شود.
5. در ارديبهشت ماه 44 نامبرده از طرف بهاييان به عضويت محفل روحاني ملي بهاييان ايران انتخاب شده است. http://www.ir-psri.com/Show.php?Page=ViewDocumentID =Farsi
آیااین سند رونوشت برابراصل کیفرخواست دادستان دادگاه انقلاب ومحکومیت ومرگ حبیب الله ثابت نیست؟.آیا هزاران هزار سند میراث ثابتی که همانندحبیب الله ثابت موجبات سپرده شدن صدهانفر از هموطنان بیگناه ما به جوخه اعدام نبوده است؟
ارتباطات گاه وبیگاه واحتمالاًهدفمندولی در سایه و حاشیه مقام امنیتی با سیدحسن امامی نیز درگردونه ملاقاتهای دائمی ونامتعارف اوبا امیرعباس هویدا مُبهم وناشناخته وشبهه برانگیز است.درصفحه (208)ودرمبحث فراماسونها اززبان پرویز ثابتی می خوانیم :
" من برخی ازدوستهای نزدیکم ماسون بودند ،مثل حسن امامی وپرفسورپویان رئیس دانشگاه ملی". ...." دکترسیدحسن امامی که استاد حقوق مدنی من دردانشکده حقوق بود، یکی ازشخصیتهای سیاسی وطن پرست وفهمیده کشور بود.امام جمعه درسازمان فراماسونری ایران دارای نفوذ واحترام فوق العاده ای بود.".
ثابتی به نقل ازامام جمعه ، داستان کناره گیری شریف امامی از "استادی اعظم فراماسونی" وانتخاب مجدداو بااستخاره "حسن امامی " راشرح وچنین می گوید:" امام جمعه می گفت دریکی ازجلسات فراماسونها ، شریف امامی تصمیم گرفته بودازسمت استاداعظم کناره گیری کندوصحبت بودکه، دکترناصریگانه رئیس دیوانعالی کشور جانشین اوشود.اکثریت اعضامخالف این تغییر، ومعتقدبودندکناره گیری شریف امامی ازاهمیت ونفوذسازمان خواهدکاست، وبه من مراجعه کردند که مانع اینکار شوم.بعدازاینکه بحث وگفتگوهائی دراین زمینه صورت گرفت ، من پیشنهاد کردم چون نظریات مختلف است، اجازه بدهید من یک استخاره ای بکنم وببینم استخاره چه جواب می دهد؟به ظاهر استخاره کردم وگفتم که استخاره اجازه نداده است که این تغییر صورت گیرد، وشریف امامی به نتیجه استخاره تن دادودرسمت خود باقی ماند"(208)
وثابتی خوداظهارنظرمی کندکه :" البته من می دانستم که امام جمعه ، فردی تحصیلکرده وروشنفکراست وبه اینگونه خرافات وموهومات عقیده نداردودراینمورد ازاستخاره استفاده ابزاری کرده است "(208).
"روزدوم آبان57 شب را درمنزل امام جمعه تهران، مهمان بودم،امام جمعه دراین ملاقات به من گفت که دیداری باشریف امامی داشته وشریف امامی به اوگفته است که ثابتی درکاردولت ، کارشکنی می کند"(470).
آیا "مقام امنیتی " هم همانند "تسبیح امام جمعه"، برای سیدحسن امامی " استفاده ابزاری" داشته است !؟. رسیدن به پاسخ عادلانه آسان نیست ، ولی گذشت زمان ودسترسی به آرشیوهای رهاشده ازبند "طبقه بندی" سازمانهای اطلاعاتی ، روزی حقایق را برملاخواهندکرد.
(سیدحسن امامی آخرین امام جمعه تهران در دوران پهلوی ودولتمردی درسایه بود.او تحصيلات مقدماتي را در مدرسه "پرو »كيميناژز كه توسط روسها اداره مي شد به اتمام رسانيد دکترای حقوق از دانشکده حقوق لوزان سوئیس ودرجه اجتهاد از حوزه علمیه نجف همسر اول او فرانسوی و همسر دوم وی از دانشجویانش که هر دو بی حجاب بودند.بین او و دکتر مصدق(شوهر عمه اش) دشمنی آشکار بود سالهای متمادی چه در دانشگاه تهران، دانشگاه ملی استاد و یا در کانون وکلاء جز هیأت ممتحنه برای گرفتن پروانه وکالت در مجلس هفدهم در انتخابات مجلس ریاست مجلس برگزیده ولی پس از یک ماه از سمت خود کناره گیری کرد. حسن امامی در اعیاد به طور جدا از گروه روحانیون به مراسم "سلام" می رفت و عید را به شاه تبریک می گفت. وی سال های آخر عمرش را در خانه شخصی اش در سوییس به سر برد و در سال ۱۳۵۸ در همان جا از دنیا رفت. بعد از انقلاب برای اوپرونده ای تشکیل نشد اما اموال وی در ایران مصادره گشت")
پرویز انصاری-افسرسابق ارتش شاهنشاهی
حتی جیمی کارتر درآذر ۱۳۵۶ و در جریان سفر شاه به آمریکا، در ملاقاتی خصوصی به شاه گوشزدمی کندکه منشاء خطر، رهبران مذهبی هستند".اما مقام امنیتی ازامریکائیان متنفر وعلاوه برترورمستشاران آنها ، برای اخراج کلیه آنها بامرادش هویدا نقشه می چید.
بخش هفدهم نقدی بر حادثه
جمعیت مؤتلفه اسلامی
جمعیت مؤتلفه اسلامی که در شکل گیری و هدایت آشوبهای ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ نقش مهّمی داشت ، از ائتلاف ۳ هیات مذهبی بازاری پیرو خمینی زائیده شد که تحت پوشش "پرداخت وجوه شرعیه" به قم ميرفتند وبا اودیدارمی کردند .فعالیت مؤتلفه اسلامی درآغاز برمحور مبارزه سیاسی بود. اما، شاخه نظامی آن،از الگوی فدائیان اسلام و مبارزه مسلحانه پیروی می کرد . (جمعیت فدائیان اسلام تشکیلات اسلامگرای شیعه تروریستی و زیرزمینی در ایران بود که در دهه ۱۳۲۰ ، به رهبری طلبه جوانی به نام مجتبی نواب صفوی با هدف برقراری حکومت اسلامی تشکیل شد. فدائیان اسلام در سال ۱۳۲۴ احمد کسروی نویسنده وتاریخ دان، در آبانماه سال ۱۳۲۸ ، عبدالحسین هژیر، وزیر دربار محمدرضاشاه پهلوی وسپهبدحاجیعلی رزمآرا راتروروبقتل رساندند. نواب صفوی و تعداد دیگری از اعضای این گروه دستگیر و به اعدام و حبس محکوم شدند).
درآغاز، فعالیت جمعیت مؤتلفه اسلامی ، شيوه هيچ يك از احزاب و گروههاي سياسي را نداشت و براساس علم مبارزه خاصي ،جز همان ارتباطات اسلامي مُتكي نبودو در سال های 1341 و 42 صرفا به تهیه و توزیع اعلامیه های امام خلاصه می شد. امااين جمعيت پس از تشكيل جلسات مخفي ، اركان خود را ابتدا در دو بخش تنظيم كرد:
1- كميته مركزي مركب از 12 نفر.2- شوراي روحاني یا شوراي فقاهتي.
وظیفه كميته مركزي، که بعدها شاخه نظامي به آن اضافه گرديد بررسي مسایل و انعكاس آن به شوراي روحانيت بود. شاخه نظامی در هیات های موتلفه اسلامی ابتدا به رهبری محمد صادق امانی همدانی شکل گرفته بود و مرتضی نیک نژاد ، رضا صفار هرندی ، محمد بخارایی،مهدی عراقی، حبیب الله عسگراولادی، هاشم امانی و عده ای دیگر از اعضای شاخه نظامی هیئت موتلفه عضو این شاخه بودند.
شوراي روحاني یا شوراي فقاهتي و سياسي هيئت که نماینده رسمی خمینی بودند با عضويت آیت الله مرتضی مطهری وآیت الله سید محمد بهشتی و آیت الله محی الدین انواری وهمکاری علی اکبرهاشمی رفسنجانی ومحمدجوادباهنر ، و مبارز مسلح طلبه ، سیدعلی اندرزگو بود. وظايف شوراي روحانيت تهيه مواد تعليماتي و آموزشي و عهده دار اقدامات شرعی این گروه بودند تا هر گونه اقدامی، همچون حذف فیزیکی مقامات نظام پیشین، پس از کسب مجوز شرعی از این شورا صورت گیرد. محمد بهشتی هوشیارترین عضو سیاسی و مرتضی مطهری متفکر و نظریه پرداز موتلفه بودند.
پس از تبعید خمینی به ترکیه. شوراي روحانيت موتلفه اسلامي قتل حسنعلي منصور نخست وزير راطراحي وبا صدورفتوای آن ازطرف آيت الله ميلاني از مراجع تقليد مقیم مشهد به مرحله اجرادرآورد.ضارب جوانی مذهبی بنام محمد بخارایی بود.قتل منصور منجر به دستگیری بخارایی، صفار هرندی، نیک نژ اد وصادق امانی و اعدام آنها در سال 1344 شد. حبیب الله عسگراولادی ، مهدی عراقی ، محمد تقی کلافچی ، ابوالفضل حیدری و ابوالفضل مدرسی فر به حبس ابد وحجت الاسلام محی الدین انواری به 15 سال زندان محکوم شدند.
ازچهرههای معروف که از همان ابتدا تا به حال در مؤتلفه حضور و ازهمه مشهورتر ند ، حبیب الله عسگراولادی و علاءالدین میرمحمدصادقی (پرداخت کننده هزینه هواپیمای ایرفرانس حامل خمینی ازپاریس به تهران ، رئیس اولین صندوق قرض الحسنه وعضواطاق بازرگانی ایران ویکی ازثروتمندان بزرگ درجمهوری اسلامی) و اسدالله بادامچیان می باشند.
بخشی از هیئت موتلفه امروزی ، بازار را در دست دارد و به نام موتلفه بازار یا بخش اصناف جمعیت موتلفه در بازار تهران شناخته میشود که عمومادر فعالیتهای تجاری شرکت دارند و قویترین شاخه موتلفهاست.موتلفه بازار درایجاد صندوق های قرض الحسنه پیشقدم ،و رسیدگی به امورخانواده های زندانیان سیاسی و خانواده های گروههای مبارز اسلامی رابصورت مدیریت جمعی هدایت می کرد. حزب موتلفه اسلامی در حال حاضر گسترده ترین و با سابقه ترین حزب در سطح کشور است این حزب امروز در 30 استان کشور و حدود180شهر دفتر یا هسته تشکیلاتی دارد وگفته میشود با انقلابیون الجزائر، فلسطین، اخوان المسلمین و گروه جماعت پاکستان درجهت مبارزه با سیک ها و هندوها ی هندوستان درارتباط تنگاتنگ است .
درزندگی خدمتی مقام امنیتی دراداره سوم ساواک ، دومرد"هزارچهره " حضورپررنگ داشتند ، عباسعلی شهریاری که مبارزین را بکشتن میداد، وسيدعلي اندرزگوکه کمر قتل کارگزاران ساواک رابسته بود. اندرزگو متولد۱۳۱۸در نوجوانی با نواب صفوی و تشکیلات فدائیان اسلام آشنا و تا حد زیادی متاثر از آن بود. درترور حسنعلی منصور مشارکت ، وپس از شلیک محمد بخارایی بطرف منصور، او نیز گلوله دیگری به او زد و از مهلکه گریخت. در پی این اقدام، ساواک به جستجوی وی و دیگر عاملان پرداخت. اما نتوانست اندرزگو را بیابد. لذا وی به طور غیابی در دادگاه محاکمه و به اعدام محکوم گردید.
سيدعلي اندرزگو با رعايت كامل اصول پنهانكاري با گروههاي مختلف چریکی همكاري و هر چند وقت یکبار به شکل دیگری در میآمد. شناخته ترین شکل او در لباس روحانیت او بود. وی مدام محل سکونت خود را تغییر در شهرهای مختلف سکونت میکرد. و ساواک درمدت 13سال پیگیری ازیافتن ودستگیری وی عاجزبود.برمبنای احتمالاتِ ساواک، او درقم ومشهد و زابل و زاهدان دیده شده وشپس به افغانستان گریخته بود. پس از مدت کوتاهی، اندرزگو دوباره به مشهد بازگشت و فعالیت های خود را از سر گرفت.پس از بازگشت به ایران، در سال 1347 تنها سينما ی نوساز شهرستان قم رامنفجروبه عراق میگریزدسپس در سوریه و لبنان دوره های نظامی دید. و طرز استفاده از سلاحهای سنگین را فرا گرفت. درعراق ، هر از گاهی به دیدار خمینی می رفت. در شهریور ۱۳۵۷ ، پس از14سال مورد اصابت گلوله مامورین ساواک قرارگرفت وکشته شد.
ساواك براي دستگيري اندرزگو تلاش گسترده اي را بكار مي برد حتي كساني راکه مشابه او بودنددستگیر ومطابق باروشهای شناخته شده خودش بازجوئی میکرد.مکاتبه زیرنمونه ای از اینگونه است:
فرستنده: ساواك كرمانشاه شماره2569/5/هـ موضوع سيدعلي اندرزگو فرزند اسدالله
در تاريخ 10/5/44 شخصي كه تقريباً شباهتي به عكس نامبرده بالا داشته وسيله مأمورين اين ساواك دستگير و چون فاقد شناسنامه بوده مورد سوءظن واقع در بازجويي خود را به نام محمدرضا قرباني فرزند سلمان متولد 1318 شميران دارنده شناسنامه 15 صادره از شميران معرفي و اظهار داشته كه براي تكدي به اين شهرستان مسافرت نموده و اشخاص مشروحه زير مقيم تهران و از منسوبين وي بوده و او را مي شناسند. عليهذا با ارسال سه قطعه عكس شخص مذكور خواهشمند است دستور فرمائيد وضع و هويت مشاراليه را از منسوبين وي تحقيق و چنانچه مورد سوءظن آن اداره كل مي باشد سريعاً اعلام دارند تا به مركز اعزام شود ضمناً شخص مذكور در اختيار اين ساواك مي باشد :
1 -دائي نامبرده به نام كريم زرين بشر در تهران خيابان مازندران 2- پسردائي وي به نام محمود زرين بشر فرزند كريم افسر شهرباني در تهران.3- خانم محمود زرين بشر بنام بانو جوان در تهران در آزمايشگاه بيمارستان پهلوي 4- داماد كريم زرين بشر بنام مصطفي در تهران چهارراه سيدعلي مغازه قصابي دارد.5- دايي يگر بنام مختار شهرت شمس استوار بازنشسته ارتش 6- با مادر خود به نام نرگس آدرس لبنيات طاعي واقع در اول خيابان نظام آباد مكاتبه مي نموده است.7- خود محمدرضا قرباني در سال 1338 در تهران خيابان صفا اول كوچه روزبه در مغازه قصابي ماشاءالله نام كار ميكرد. رئيس سازمان اطلاعات و امنيت استان پنجم افشائي
خمینی درباره اندرزگو گفته بود:"اگر ده نفر مانند سیدعلی اندرزگو داشتم دنیا را فتح می کردم".( یاران امام خمینی به روایتاسناد ساواک)
مجوز شرعي ترورحسنعلی منصور از آيت الله سید محمدهادی میلانی از مراجع تقليد درمشهددريافت شده بود.اماثابتی می گوید:
"ساواک تلفن آیت الله میلانی راکنترل می کرد وهنگامیکه سرتیپ هاشمی یه سیدجلال تهرانی که این اواخر رئیس شورای سلطنت شد می گوید: میلانی تحریک به اغتشاش می کند ، جلال تهرانی جواب می دهد :" حسن آقا بقال سرِکوچه می گوید ،اینطورنیست"(230) (سیدجلال تهرانی که در 1275 در دوران قاجار متولد و صاحب مشاغل وزارت، سفارت، سناتوری، استانداری و نایبالتولیت آستان قدس رضوی بوده و از بقیه اعضای شورای سلطنت مسنتر بود.روز 28 دی1357 او به علت سابقه دوستی با آیتالله خمینی از طرف شورای سلطنت و شاپور بختیار و به عنوان «رئیس شورای سلطنت» رهسپار پاریس شد اما تسلیم شرایط خمینی شد و روز اول بهمن 1357 در پاریس استعفانامه خود را اعلام کرد)
سید محمد حسینی بهشتی متولدآبان ۱۳۰۷ در اصفهان در قم خروج خارج فقه و اصول را خواند. و در کنار تحصیلش دیپلم ادبی را اخذ و مدرک کارشناسی رشته فلسفه و حکمت اسلامی را در سال ۱۳۳۰ از دانشگاه تهران دریافت ودر سال ۱۳۵۳ از پایاننامه دکتری خود دفاع کرد.
بهشتی مبارزات سیاسی را در سال ۱۳۴۱ آغاز و با اعضای هیئتهای موتلفه اسلامی ارتباط برقرار و با پیشنهاد شورای مرکزی مؤتلفه، آیتالله خمینی ،اورا به عضویت شورای روحانیت و فقاهت موتلفه تعیین کرد. در سال ۱۳۴۳ با توجه به نقش بهشتی در کشته شدن منصور ، برای خارج کردن او از کشور سید محمدهادی میلانی و حائری، ،بهشتی را برای اداره مرکز اسلامی هامبورگ انتخاب وبه آلمان فرستادند. ابتدا ساواک مانع صدور گذرنامه برای این سفر شد. اما با تلاش سید احمد خوانساری(آخونددرباری مرتبط باساواک) این مشکل برطرف شد و او در اسفند ۱۳۴۳ به آلمان رفت. او در شکلگیری مرکز اسلامی هامبورگ (که از وزارت فرهنگ وآموزش بودجه دریافت میکرد) و اتحادیه انجمن اسلامی دانشآموزان مسلمان ایفای نقش کرد. در این مدت درپوشش سفر حج ، سفرهایی به عربستان و ترکیه، سوریه، لبنان و عراق کرد و دیدارهائی با سید موسی صدر و سید روحالله خمینی انجام داد. در ۱۳۴۹ بر حسب ضرورت سفری به ایران داشت که در آن سفر توسط ساواک ممنوع الخروج شد و اقامت ۵ ساله او در آلمان پایان یافت.
محمد بهشتی پس از بازگشت به ایران، مجدداً در آموزش و پرورش مشغول به کار شد به همراه محمد جواد باهنر به تالیف کتب درسی از مشاورین فرخرو پارساو از حقوقبگیران وزارت آموزش و پرورش بود .درتهران، جلسات تفسیر قرآن برگزار و در مناسبتهای مختلف به سخنرانی میپرداخت. در فروردین ۱۳۵۴ به اتهام اقدام علیه امنیت ملی بازداشت شد و چند روزی را در زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری گذراند. از سال ۱۳۵۵ در تلاشهایی برای ایجاد هستههای تشکیلاتی شرکت داشت که به ایجاد جامعه روحانیت مبارز انجامید. از سال ۱۳۵۶ با اوجگیری انقلاب بر دامنه فعالیتهایش افزود. در بهار ۱۳۵۷ برای دیدار دانشجویان و اساتید دانشگاه و هماهنگی حرکتهای سیاسی گروههای معتقد به رهبری روحالله خمینی سفری به اروپا و آمریکا داشت. بعد از هجرت خمینی به فرانسه نیز برای دیدار با او به پاریس رفت.پس از انقلاب او دبیر شورای انقلاب بود. ودر اسفند ۱۳۵۷ حزب جمهوری اسلامی را تأسیس کرد. سپس به عضویت در مجلس خبرگان قانون اساسی انتخاب و در اسفند ۱۳۵۸ ریاست قوه قضائیه دیوان عالی کشور را بر عهده گرفت. او در هفتم تیر سال ۱۳۶۰،درجلسه ای در دفتر حزب جمهوری اسلامی به قتل رسید.
اما خود آیت الله بهشتی درموردخودچه می گوید:" مي دانيد كه اولين تجربه نسبتاً نيرومند متشكل سياسي اسلامي خالص ما در هيئت هاي موتلفه بود. هيئت هاي موتلفه بحث يك حزب بود و از نظر تشكل، مركزيت، سازماندهي، مديريت و سرعت در تصميم گيري و عمل در حد يك حزب، خيلي خوب بود، در آن موقع امام ما چهار نفر را به عنوان شوراي فقاهتي و سياسي اين هيئت-ها تعيين كردند. مرحوم آقاي مطهري، بنده، آقاي انواري و آقاي مولائي.اواخر سال 42 يا اوايل 43 ما بسياري از مسائل مربوط به سازماندهي، مديريت و تشكل را در اين سازمان مخفي سياسي نظامي تجربه مي كرديم. چون شاخه نظامي هيئت هاي موتلفه تصويب كرده بود كه منصور را اعدام كنند و بعد از اعدام انقلابي منصور ،پرونده دنبال و اسم بنده هم در آن پرونده بود دوستان فكر مي كردند كه به يك صورتي من را از ايران خارج كنند و در خارج مشغول فعاليتهايي باشم.بهشتی درمورد فعاليت موتلفه اسلامي اضافه می کند:" هيئت هاي موتلفه پركار، پرتوان، با ايمان، پرشور و پرحركت بود. مخصوصاً اينكه مي توانست زير پوشش روابط كسب و كار و مسافرت و ديدار آشنايان و امثال اينها در سرتاسر ايران حضور خودش را نشان بدهد و اين يك نقطه قوت عالي بود".
http://snn.ir/print-13910326028.aspx
مقام امنیت درمورد بهشتی می گوید :"بهشتی برای ماهم مجهول بود.می دانیدکه درآلمان بود ودرمسجددرآنجا بادستگاه ما کارمیکرد.باسرتیپ دادستان (پسرخاله شاه) وبااوخیلی نزدیک بودوصمیمی بودند.دادستان هم آدم خوشگذرانی بودوبهشتی هم باوی خیلی جوربود وباهم شیطنت می کردند...خانم بازی می رفتندوالواطی می کردند ومشروب خوری می کردند.بهشتی موقعیکه آمدایران ،اوایل یک ارتباطی باوی داشتیم.ارتباط درسطح مامورساواک نبود وتنها یک رابطه معمولی بود....6ماه قبل ازانقلاب مافهمیدیم که بهشتی شده است کارگردان .تا انموقع فعالیت چندانی نداشت درتهران گمان ما این بود که فلسفی کارگردانست واول بارفلسفی گفت که بهشتی کارگردانست!"(576).
آیت الله مرتضی مطهری متولد ۱۲۹۸ درفریمان مشهد ، پس از تشکیل هیئتهای مؤتلفه اسلامی، مطهری از سوی خمینی به همراه چند تن دیگر از شخصیتهای روحانی عهده دار رهبری این هیئتها گشت و از نظریهپردازان مؤتلفه اسلامی بود. مرتضی مطهری اولین فردی بودکه در يكي از جلسات شوراي مركزي شورای فقاهتی اعلام كرد بايد چند تن از سران رژيم را به خاك افكند .پس از ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت توسط محمد بخارایی، کادر رهبری هیئتهای موتلفه دستگیر شد. ولی قاضی پرونده که خودنزد مطهری تحصیل کرده بود، مطهری رااز مهلکه نجات داد.
مطهری در سال ۱۳۴۸ به خاطر صدور اعلامیهای مبنی بر جمع اعانه برای کمک به آوارگان فلسطینی دستگیر و مدت کوتاهی در زندان به سربرد. در سال ۱۳۵۳ ممنوعالمنبر گردید و این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.
ارتباط مرتضی مطهری با خمینی پس از تبعید او از ایران به وسیله نامه و غیره استمرار داشت و در سال ۱۳۵۵ در مسافرتی به نجف و دیدار با خمینی درباره مسائل مبارزه و حوزههای علمیه با وی مشورت نمود. در دوران اقامت روحالله خمینی در پاریس، به آن شهر مسافرت و در همین سفر خمینی وی را به ریاست شورای انقلاب منصوب کرد. مرتضی مطهری در اردیبهشت ۱۳۵۸ هدف گلوله یکی از افراد گروه فرقان قرار گرفت، و پس از انتقال به بیمارستان درگذشت.
اما "مقام امنیتی" درصفحه( 576 )کتابش می گوید:" مطهری آدم مرموزی بود وبادستگاه ارتباط داشت...بادربار دکترباهری ودکترحسین نصر دربنیادفلسفه شاهنشاهی همکاری می کرد...ولی درعین حال درحسینیه ارشادهم بود وازلحاظ ما ، درآن ایام آدم خطرناکی نبود".
حبيب الله عسگر اولادي در سال 1311 شمسی، در تهران متولد شد. بر اثر اوضاع مالی خانواده امکان تحصيل نداشت و به کار در بازار تهران به خرده فروشي برنج پرداخت. حضورش در مسجد امينالدوله بازار ،باعث آشنايي او با برنامههاي مذهبي فراگیری دروس حوزوي شد. عسگر اولادي در سالهاي پاياني دهه بيست، در متن فعاليتهاي سياسي بودو در تجمعات و تظاهرات با فعاليت جمعيت فدائيان اسلام آشنا شد، در 1333، به همراه عدهاي از دوستانش در مسجد امينالدوله هيئتي به نام هيئت "مؤيد" را تأسيس کردند و در مسجد امينالدوله به فعاليت مشغول شدند. با شروع مبارزات خميني ، با او آشنا و به قم رفت و آمد ميکرد .به توصیه خمینی هيئتهای سه گانه مساجد امينالدوله و شيخ علي و اصفهانيهاي بازار ، هيئتهاي مؤتلفه اسلامي را تشکيل دادند. عسگراولادی از طرف خمینی مأمور وصول وجوهات شرعي در بازار تهران شد.
عسگر اولادي درجریان ترورمنصور به همراه شاخه نظامي مؤتلفه وبه جرم نگهداري اسلحه دستگير و به حبس ابد محکوم و در 1356 مورد عفو قرار گرفت و از زندان آزاد شد. وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي به مجلس شوراي اسلامي راه يافت و با تأسيس کميته امداد امام خميني، به عنوان نماينده او در اين نهاد، عهدهدار مسئوليت شد.
من احتمال اینکه مرددیگری درسایه و ازمستأجرین خانه خرس بنام آخوند سیدحسن امامی امام جمعه تحصیلکرده مدرسه روسها ، و" مُراددیگرِ مقام امنیتی" دراین تصمیم ایران بربادده که همانا پایه گزاری تشکل روحانيت بنام " جامعه مدرسين حوزه علميه قم "باشد ،بعیدنمیدانم.زیراروابط "مقام امنیتی " با اوهم برای دستگاههای اطلاعاتی ابهام آمیزبود.
زیرادرمبحث آزاربهائیان هم ، می توان نمودها ، ورگه هائی از توطئه سامان دهی شبنامه "مقام امنیتی" و مقابله جامعه مدرسین با آئین بهایی وسپس تخریب حظیرت القدس راجستجوکرد.
پرویزثابتی می گوید: "دکترسیدحسن امامی امام جمعه تهران که درآن سالها هفته ای یکبارشاه رامی دیدودرمورد مسایل اسلامی به شاه مشورت می داد،برایم تعریف کرد که او مسبب این داستان بوده است.می گفتند فلسفی واعظ که دررادیو ومساجد ومنابر پیوسته علیه کمونیستها حرف میزد،بمن مراجعه کرده وگفت من می خواهم امسال درماه رمضان درسخنرانی روزانه رادیوئی علاوه برکمونیستها مطالبی نیز علیه بهائیها بگویم که تعادلی درسخنان من باشد"(119).
آغازمجددتراژدی بهائی ستیزی که در دوره حکومت رضا شاه فروکش کرده بود وآزار جامعه بهائی ایران وسپس تخریب حظیرت القدس درسال 1344 وهمسوئی حیله گریهای سیدحسن امامی و گزارش اداره سوم ساواک درمورد حبیب الله ثابت ، برای توجیه حضورنامرعی اختاپوس"شبکه قدرتمند بالاترازقدرت اعلیحضرت "،وعادت پرویزثابتی به "شبنامه نویسی" که خوددرصفحه( 595) به آن معترفست، تبيين ناباورانه ای نیست.
در يكي از اسناد منتشرشده ساواك درمورد حبیب الله ثابت آمده است:
" مشخصات: حبيب ثابت پاسال فرزند عبدالله ، بازرگان. رئيس هيأت مديره شركت (امنا) عضو محفل روحاني بهاييان ايران و مدير شركت زمزم و نماينده فولكس واگن در ايران و مؤسس تلويزيون ايران محتويات پرونده به شرح زير است:
1. در تاريخ 22/1/39 نامبرده در انگلستان ، درباره اخذ كمك براي تلويزيون ايران با مقامات انگليسي مذاكراتي نموده است.
2. در محافل اقتصادي تهران چنين شهرت دارد كه در دوره زمامداري آقاي علم امور مربوط به اقتصاد كشور طبق نظر حبيب ثابت تنظيم ميشده.
3. در تاريخ 10/2/44 نامبرده به محفل ملي بهاييان ايران نامهاي نوشته و متذكر شده كه هدف اصلي از تشكيل تلويزيون در ايران ايجاد كار براي جمعي از ياران (بهاييان) بوده و به تدريج امكاناتي براي نشر افكار روحاني و معارف حكم الهي (افكار بهايي) به وجود آيد. و به هيچوجه برخلاف نظريات امراله (دستورات بهايي) اقدامي نخواهد شد.
4. در تاريخ 13/6/44 اطلاعيه ای واصله حاکیست كه آقاي حبيب ثابت عامل اصلي تقويت بهاييان ميباشد و قرار شد يك ميليون تومان از طرف شركت ملي نفت به نام اجراي برنامههاي آموزشي از تلويزيون به وي داده شود.
5. در ارديبهشت ماه 44 نامبرده از طرف بهاييان به عضويت محفل روحاني ملي بهاييان ايران انتخاب شده است. http://www.ir-psri.com/Show.php?Page=ViewDocumentID =Farsi
آیااین سند رونوشت برابراصل کیفرخواست دادستان دادگاه انقلاب ومحکومیت ومرگ حبیب الله ثابت نیست؟.آیا هزاران هزار سند میراث ثابتی که همانندحبیب الله ثابت موجبات سپرده شدن صدهانفر از هموطنان بیگناه ما به جوخه اعدام نبوده است؟
ارتباطات گاه وبیگاه واحتمالاًهدفمندولی در سایه و حاشیه مقام امنیتی با سیدحسن امامی نیز درگردونه ملاقاتهای دائمی ونامتعارف اوبا امیرعباس هویدا مُبهم وناشناخته وشبهه برانگیز است.درصفحه (208)ودرمبحث فراماسونها اززبان پرویز ثابتی می خوانیم :
" من برخی ازدوستهای نزدیکم ماسون بودند ،مثل حسن امامی وپرفسورپویان رئیس دانشگاه ملی". ...." دکترسیدحسن امامی که استاد حقوق مدنی من دردانشکده حقوق بود، یکی ازشخصیتهای سیاسی وطن پرست وفهمیده کشور بود.امام جمعه درسازمان فراماسونری ایران دارای نفوذ واحترام فوق العاده ای بود.".
ثابتی به نقل ازامام جمعه ، داستان کناره گیری شریف امامی از "استادی اعظم فراماسونی" وانتخاب مجدداو بااستخاره "حسن امامی " راشرح وچنین می گوید:" امام جمعه می گفت دریکی ازجلسات فراماسونها ، شریف امامی تصمیم گرفته بودازسمت استاداعظم کناره گیری کندوصحبت بودکه، دکترناصریگانه رئیس دیوانعالی کشور جانشین اوشود.اکثریت اعضامخالف این تغییر، ومعتقدبودندکناره گیری شریف امامی ازاهمیت ونفوذسازمان خواهدکاست، وبه من مراجعه کردند که مانع اینکار شوم.بعدازاینکه بحث وگفتگوهائی دراین زمینه صورت گرفت ، من پیشنهاد کردم چون نظریات مختلف است، اجازه بدهید من یک استخاره ای بکنم وببینم استخاره چه جواب می دهد؟به ظاهر استخاره کردم وگفتم که استخاره اجازه نداده است که این تغییر صورت گیرد، وشریف امامی به نتیجه استخاره تن دادودرسمت خود باقی ماند"(208)
وثابتی خوداظهارنظرمی کندکه :" البته من می دانستم که امام جمعه ، فردی تحصیلکرده وروشنفکراست وبه اینگونه خرافات وموهومات عقیده نداردودراینمورد ازاستخاره استفاده ابزاری کرده است "(208).
"روزدوم آبان57 شب را درمنزل امام جمعه تهران، مهمان بودم،امام جمعه دراین ملاقات به من گفت که دیداری باشریف امامی داشته وشریف امامی به اوگفته است که ثابتی درکاردولت ، کارشکنی می کند"(470).
آیا "مقام امنیتی " هم همانند "تسبیح امام جمعه"، برای سیدحسن امامی " استفاده ابزاری" داشته است !؟. رسیدن به پاسخ عادلانه آسان نیست ، ولی گذشت زمان ودسترسی به آرشیوهای رهاشده ازبند "طبقه بندی" سازمانهای اطلاعاتی ، روزی حقایق را برملاخواهندکرد.
(سیدحسن امامی آخرین امام جمعه تهران در دوران پهلوی ودولتمردی درسایه بود.او تحصيلات مقدماتي را در مدرسه "پرو »كيميناژز كه توسط روسها اداره مي شد به اتمام رسانيد دکترای حقوق از دانشکده حقوق لوزان سوئیس ودرجه اجتهاد از حوزه علمیه نجف همسر اول او فرانسوی و همسر دوم وی از دانشجویانش که هر دو بی حجاب بودند.بین او و دکتر مصدق(شوهر عمه اش) دشمنی آشکار بود سالهای متمادی چه در دانشگاه تهران، دانشگاه ملی استاد و یا در کانون وکلاء جز هیأت ممتحنه برای گرفتن پروانه وکالت در مجلس هفدهم در انتخابات مجلس ریاست مجلس برگزیده ولی پس از یک ماه از سمت خود کناره گیری کرد. حسن امامی در اعیاد به طور جدا از گروه روحانیون به مراسم "سلام" می رفت و عید را به شاه تبریک می گفت. وی سال های آخر عمرش را در خانه شخصی اش در سوییس به سر برد و در سال ۱۳۵۸ در همان جا از دنیا رفت. بعد از انقلاب برای اوپرونده ای تشکیل نشد اما اموال وی در ایران مصادره گشت")
پرویز انصاری-افسرسابق ارتش شاهنشاهی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر