بخش پانزدهم نقدی بر کتاب " در دامگه حادثه"
ازسیلی سرهنگ سیاحتگر،تا "جشن خون" – پرویزثابتی
چگونه پرویزثابتی سياست را به متن حوزه هاي علميه برد
و
چگونه تشکیلات ده نفره آخوندها سازمان 5000نفره ساواک را ببازی گرفته بودند.
مقدمه
پرویزثابتی در خزان عمرش بجای آنکه شرافتمندانه به نقد مبانی فکری و عملکرد سیاه وویرانگر گذشته اش بنشیند ، برعکس هنوز هم می بینیم ، دستانش، قلم را باشلاق جابجا ، و درتنظیم کتابش همچون دوران یکه تازیها ویکه گوئیهای گذشته اش ، میداند درجعل واقعیتها ی پیرامون هر موضوعی ،چگونه موضعگیری كند .اوهمانطورکه پیوستگیِ سقوطِ گفتارش نسبت به همه دولتمردان سیاسی ونظامی گذشته نمایانست ، با هدف فریب خوانندگان کتابِ "دردامگه حادثه" ، و درجهت انکار نقش ایران برباددِه خود ، خویشتن را تلاشگری دلسوز برای جلوگیری ازانقلابی جانسوز معرفی ، ومیخواهد این ذهنیت را ایجاد كند که ادبيات خشن وتبهکاریهای او ، نقش پیشاهنگ را دردگرگونی رژیم پهلوی نداشته ،وبرعکس این مبارزین بودند که با پیشگامی مسلحانه، موجبات بهم ريختگی امنیت مملکت رافراهم کردند.
اما حقیقت اینست که اوازهمان دوران اولیه حضورش درساواک که مسئولیت بررسیهای سیاسی درامنیت داخلی را داشت(65) قادربه درک وتحلیل درست اظهارات محمد بخارایی قاتل حسنعلی منصورکه درآنزمانها محاکمه شد نبود. بخارائی درتمام مراحل بازجوئی وبازپرسی ودادگاه گفته بود: "بازداشت يا اعدام يا تبعيد يا شكنجهِ عدهاي مشكلي را حل نميكند ، شما با معلول مبارزه میكنيد ، ما با علت. من را كُشتيد امثال من فراوانند ".
ثابتی تصور ميكرد محاکمه واعدام گروه محمد بخارايي ، ريشه اعمال قهرآميز راخشكانيده و دوران طلايي " راه میان برش "آغازگردیده است.
ترورمنصور ،اقدامی غافلگیرکننده بودکه ساواک ازوقوف وپیشگیریِ تدارک عملیاتِ باقیماندگان فدائیان اسلام ونوظهوران موتلفه اسلامی غافل مانده بود .اگر بخارائی با لغزیدن پایش بر روی یخ خیابان بر زمین نمی افتاد ودستگیرنمی شد، ودروقایع "سیاهگل" ، روستائیا ن چریکهای مسلح را دستگیر وطناب پیچ وتحویل ژاندارمری نمی دادند ، ثابتی امروز ملت را مدیون نبوغ افكارپلید خودنمی دانست !.
وقتی از مقام امنیتی پرسیده می شود :" چرا ساواک ترورنخست وزیررا ، پیشگیری و تروریستها راکنترل نکرده بود؟")157 (، او منش دمکراتیک وانسانی سرلشگر پاکروان راکه حتی نواختن یک سیلی سرهنگ سیاحتگررا برنتابیده ، موجبات فلج شدن ساواک معرفی ، و می گوید:" مامورین نمی توانستندتمام اسنادومدارک لازم را برای تعقیب مظنونین فراهم آورند، وتنها بازجوئی که یکی ازمنابع مهم جمع آوری اطلاعات بود بکلی بی فایده شده بود. ".)158 (
اوبروشنی جهالت خودرا از فنون علمی اطلاعات بیان می دارد، و گفتارش حامل این معنی است که او " اقاریردیکته شده توام باشکنجه بازجویان " از قربانیان کمیته واوین را "اسنادومدارک " ، و سیلی سرهنگ سیاحتگرراناکارآمد ، ولی "داغ ودرفش وشلاق وانواع دیگر ابزارهای سرکوب" راضروری ،و استناد به اعترافات ساختگی آنهم بر پايه تشخیص فردي وسلیقه بازجویان فاقد اندیشه راکارسازوکافی می دانست.
بازجويي يكي از ابزارهابرای تعیین صّحت و اعتمادِ سايراقدامات عملياتي مراقبتی ، و بکارگیری الگوهاي پردازش وپرورش كارشناسانه و ارزيابي تمامي قرائن و مدارك جمع آوري شده است .بازجوئی روشی است که با تفكيك حقايق از اكاذيب ، مجهولات را حل كند . پشتوانه پيشگامي بازجو درنبرداندیشه بامتهم ،دارابودن ويژگيهائی ازقبیل اعتماد به نفس ‚انگيزه ‚صبر و بردباري ‚ وقار ظاهري‚ هوشياري‚ نداشتن تعصّب و واقع بيني ‚ قابليت سازگاري ‚پشتكار ‚داشتن ادراك صحيح كلامي يا رواني بيان ‚ كنترل خود ، شناخت برخي از اصول و قوانين حاكم و قدرت ابتكار مانورهای مناسب رواني است . حتی مشخصات ظاهري نظير: لباس ، قد و قامت ، چشم نافذ . گوش حساس و شنوا ، لهجه و زبان و دهها عامل ديگر كه هر كدام به نوبه خود در نقش بازجو وفضای بازجويي تاثير دارد . شناخت شعور ، هوش ، تحصيلات ، جايگاه اجتماعي ، قوميت و مذهب و… متهّمان ، اعتباروامتیازات شایسته ای برای بازجویان است.
ساختن داستانهای فرضي و اتهامات موهوم آنهم توسط اشخاصی با تحصيلات و دانش وضريب هوشي "صفر"و برخوردهاي هدفدار ، معنی بازجوئی نمی دهد.
ثابتی کمیته واوین را با گرمابه عمومی یکی می دانست وبازجویان "دلاکانی" بودندکه به عهده دار"کیسه کشیدن " به مشتریان ناشناخته می شدند. کیسه کشان ثابتی در رويا روئي خودرانماينده قدرت برترمی دانستند، اماباتمام بر هم زدن نظم فكري و ايجاد اضطراب دستگیرشدگان، نقش مسلط برتر شخصيتي ، تحصيلی ، سياسي و رواني ازآنِ متهمین بود.
ارتشبدفردوست درشرح بازجوئی وشکنجه درساواک می گوید :" پس از خروج من و مقدم از ساواك، نصيري بهشدت به شكنجه روي آورد، تا حدي كه نام ساواك در سرآغاز ليست سياه مجامع بينالمللي حقوق بشر قرار گرفت. چرا نصيري به جاي بازجويي علمي، شكنجه را مجدداً مورد استفاده قرارداد ؟ به نظر من علت سه چيز بود: اول اينكه از فرد بيسوادي مانند نصيري جز اين انتظار نميرفت. دوم اينكه، افراد جاهطلبي از نوع ثابتي به دنبال موفقيتهاي سريع بودند و در شرايطي كه ميتوانستند با يك گروهبان و يك كابل متهم را به آنچه كرده و نكرده معترف كنند و تشويق بگيرند وقت خود را با فكر كردن و صرف انرژي تلف نميكردند.
اما می بینیم ،باوجود فراهم بودن تمام این " منابع غیرانسانی مهم جمع آوری اطلاعات " ،کارگزاران امنیت داخلی ونُخبه های برتراطلاعاتی! ازحادثه کاخ مرمر در سال ۱۳۴۴، ترور سرلشگر ضیاء فرسیو رئیس دادرسی ارتش در سال1350، ترور سرتیپ طاهری، رئیس کل زندانهای شهربانی در 1351، حمله به دهها بانک برای تامین هزینه های عملیاتی چریکی ، وحمله به کلانتری هاوپاسگاههای ژاندارمری تهران وشهرستانها بمنظورتامین سلاح ومهمات ترور محمد صادق فاتح یزدی، صاحب کارخانجات متعدددر کرج، سروان نیکطبع افسر اطلاعات شهربانی، سروان نوروزی افسر گارد دانشگاه، ترور سه مستشاران نظامی آمریکا در سال1353، ترور سه کارشناس فنی آمریکایی در 1355 و حتی عباس شهریاری همکارخودشان در ساواک، ، و.....بی خبر وهمیشه عاجزودرحالت غافلگیری بودند.زیرا بکار گرفتن انديشه و دقت اطلاعاتي رانمی دانستند.
فردوست بدرستی می گوید :" ساواک در کشف فعالیتهای پنهانی توفیقی نداشت و بیشتر هَّم خود را مصروف فعالیتهای علنی و نیمه علنی مینمود ". ارتشبدفردوست ، ثابتی رافردی معرفی می کند که خود را بیش از آن چیزی که هست نشان می داد ودروغ و راست را به هم میبافت تا میزان فعالیت و موفقیت خود را دو سه برابر جلوه دهد.
فردوست درتوجیه گفتارش اضافه میکند درحالیکه "فعالیتهای خمینی درپاریس پنهانی نبود و مسائل مطروحه همه روزه در مطبوعات جهان منتشر میشد و ملاقاتها انتشار مییافت". ثابتی و عطارپور که برای ملاقات با من به دفتر میآمدند، راجع به پاریس هم صحبت میکردند و میگفتند که "برای کسب اطلاع از فعالیتهای امام چند مأمور زُبده در پاریس گماردهاند".
اما من ضمن تأئید کامل اظهارات ارتشبد فردوست ، ازتمام شعبده بازیها وحیله گریهای پرويز ثابتی این نتیجه رامی گیرم که اوبعلت عقده های ناپیدای ذاتی اش ، از رضايتمندي لايههاي مختلف اجتماع ناراضی بود وازاینکه تشکیلات اداره سوم ساواک را به منفورترین تشکیلات کشور بدل و همه نفرت جامعه راعلیه ، کلّیت پرسنل ساواک نشانه بگیرد،هدفمند،احساس غرورمی کرد.
درصفحه 144"کا گ ب در ایران" ولادیمیر کوزیچکین" می خوانیم : یکی از خبرنگاران غربی از برژنف می پرسد که آیا سرگرمی ذوقی دارد؟ برژنف جواب می دهد: "البته شوخیهایی را که بر ضّدم می گویند جمع آوری می کنم." خبرنگار می پرسد: تا حالا خیلی جمع کرده اید؟، برژنف پاسخ می دهد: " بله، دو اردوگاه را از زندانی پُر کرده ام!!".
گماشتگان پرویزثابتی هم بطورشبانه روز ، مشغول جمع آوری "شوخی کنندگان با ثابتی " بودند.بااین تفاوت که شوخی کنندگانِ با مدیرامنیت داخلی ساواک ، " فکاهی نویس "نبودند .آنان مردان وزنان جوان تحصیلکرده ای بودند که ازپُرکردن اردوگاههای ثابتی هراس نداشتند وبقول او، هم سیانورونارنجک واسلحه وبُمب داشتند (306) ، وهم داوطلبانه بابرتری اندیشه ازگماشتگان ثابتی و شعورکامل ، خودرادرمعرض دستگیریها قرارمی دادندتابتوانند سُفلگان کُمیته واوین راشناسائی وآنهارادرتیررأس رگبار دیگرهمرزمانشان درخیابانها قراردهند.شوخی کنندگان باثابتی ، كثیرآخوندانی بودند که با حیله وتزویر خاصِ خودشان ، اورابه بازی گرفته بودند ومشهورترینشان محمودطالقانی می گفت :" عظمت يك ملت از زندانى بودن رجال و مبارزان آن پيداست و متاسفانه زندان هاى ما خيلى پُر نيستند."
( مجموعه اسناد ساواک- روحانیون مبارز ) . شوخی کنندگان باثابتی ، بازاريانی بودند که در زندان هم بابرپائی روضه و مداحي ومراسم مذهبی ومغزشوئیهای خزنده ، امثال "ستوان احمدیان چاشمی ها" افسرزندان ساری رابا هدفهای سياسي خودهمراه ، وباگره گشائیهای مادیِ خانواده های دیگرزندانیان دربند ، آنها رابه مسیرحرکتهای انقلابی پیوندمی زدند.آنهاهم ازاینکه اداره امنیت مملکت دردست مردی بی تبارازتبارسنگسراست خورسندبودند.
آنها ازسیاستهاوروشهائی استفاده می بردندکه مقام امنیتی درنفهمی وندانستن درجا بزند وامروز درصفحه (169) کتابش صریحاً اعتراف کند که:"اگر مامی دانستیم که نتیجه چرخش اوضاع سیاسی ،روی کارآمدن خمینی ورژیم استبدادی وعقب مانده اوخواهد بود، ممکن بود سیاستهاوروشهای دیگری رادنبال می کردیم".اما خودمی داندکه سلولهای فکری اوبطورمادرزادی معلول ، وتراوشات ذهنی او فقط درلجنزارخشونت وشکنجه مُنجمد شده بودوقادر به دنبال کردن"سیاستها وروشهای دیگر" نبود.
چگونه پرویزثابتی سياست را به متن حوزه هاي علميه برد
شبنامه "امر به معروف و نهى از منكر" مقام امنیتی
خیره گستاخانه هرجا ، دم نمی شاید زدن ای بسا نخل جسارت ، کوخسارت دادبا ر
حوزه علمیه نامی است که به مراکز آموزشی دینی در جهان اسلام و به ویژه در میان شیعیان داده میشود. دانشآموختگان این مراکز ،روحانی و شاغلین به تحصیل طلبه نامیده می شوند وضرورت رسیدن به درجه اجتها د، گذراندن دوره آموزشی سطح و خارج است. مجتهدین تراز اول که مورد رجوع شیعیان برای شناخت احکام شرعی باشند مرجع تقلید نام دارند.
1- علماي مجاز بصدور فتوا، کسانی هستند که مرجع تقلید می باشند.وزمانی مرجع تقلید قرارمی گیرند که دارای رساله باشند. ( رساله یعنی برداشت ونظرات وتفسیرهای شخصی مرجع تقلید از احادیث واحکام دینی اسلام )
2- مُّقلد کسی است که مندرجات رساله مرجع تقلیدخودرا باور ، ومسائل ومشکلات دینی خودرا به تبع تفسیرهای مرجع مزبورحل وفصل می نماید .مثل خمس وذکات ویا درماه رمضان قبول هلال ماه وغیره.
3- هریک ازمراجع تقلید دارای حوزه علمیه جداگانه هستند وطلبه های حوزه آنان ازمرجع، حقوق ماهانه که اصطلاحاً شهریه گفته می شود دریافت می دارند.
4- درمیان علمای مرجع ، اختلافات ورقابتهای بسیارعمیق وجود دارد وبعلت همین رقابتها با بالابردن شهریه طلاب سعی درجذب افرادبیشتری می نمایند.والبته طلاب هم نه برمبنای اعتقادات مذهبی بلکه برمبنای میزان شهریه دریافتی درحوزه ها ثبت نام می کنند.
5- بعلت وجوداختلافات ورقابتها ، فتاوی مراجع تقلید درمورد مسئله واحدی یکسان نیست.اما درزمانیکه احساس نمایند موقعیت وموجودیت عمومی آنهابخطر افتاده ویااحتمال رویاروئی مردم بانظام مذهبی می رود ، اقدام بصدورفتوای جمعی می نمایند.
باید توجه داشت که مراجع تقلید عموماً دارای عنوان : ” آیت الله العظمی ” می باشند.
دراینجا یادآوری می کنیم که درجات وسلسله مراتب مذهبی بترتیب زیر است .
1- طلبه 2- حجت الاسلام 3- آیت الله 4- آیت الله العظمی
قبل از توجیه مطلب دراینجا لازم می دانم به یکی ازنکته های هزاران نکته باریکتر ازمو که درفضای تحلیلهای اطلاعاتی وتردیدهائی که درپستوهای دستگاههای اطلاعاتی درمورد "مرددیگری درسایه " و از" مستأجرین خانه خرس " ،بود اشاره ای داشته باشم .این شخص آخوندی بنام سیدحسن امامی امام جمعه تحصیلکرده مدرسه روسها ، و" مُراددیگرِ مقام امنیتی" است .روابط نامانوس پرویزثابتی با اوهم برای دستگاههای اطلاعاتی ابهام آمیزبود. امامی تابلوئی از دوروئي دينی و تزوير درمشاغل سیاسی بود. همسراول او فرانسوی وسالی دوسه بار به بهانه معالجه چشم وپروستات ومعاینه قلب به لوزان سوئیس میرفت.
( فراموش نکنیم که کاظم رجوی نیزمقیم لوزان بود)
ارتباطات گاه وبیگاه واحتمالاًهدفمندولی در سایه و حاشیه مقام امنیتی با سیدحسن امامی نیز درگردونه ملاقاتهای دائمی ونامتعارف اوبا امیرعباس هویدا مُبهم وناشناخته وشبهه برانگیز است.
درصفحه (208)ودرمبحث فراماسونها اززبان پرویز ثابتی می خوانیم :
" من برخی ازدوستهای نزدیکم ماسون بودند ،مثل حسن امامی وپرفسورپویان رئیس دانشگاه ملی". ...." دکترسیدحسن امامی که استاد حقوق مدنی من دردانشکده حقوق بود، یکی ازشخصیتهای سیاسی وطن پرست وفهمیده کشور بود.امام جمعه درسازمان فراماسونری ایران دارای نفوذ واحترام فوق العاده ای بود.".
ثابتی به نقل ازامام جمعه ، داستان کناره گیری شریف امامی از "استادی اعظم فراماسونی" وانتخاب مجدداو بااستخاره "حسن امامی " راشرح وچنین می گوید:" امام جمعه می گفت دریکی ازجلسات فراماسونها ، شریف امامی تصمیم گرفته بودازسمت استاداعظم کناره گیری کندوصحبت بودکه، دکترناصریگانه رئیس دیوانعالی کشور جانشین اوشود.اکثریت اعضامخالف این تغییر، ومعتقدبودندکناره گیری شریف امامی ازاهمیت ونفوذسازمان خواهدکاست، وبه من مراجعه کردند که مانع اینکار شوم.بعدازاینکه بحث وگفتگوهائی دراین زمینه صورت گرفت ، من پیشنهاد کردم چون نظریات مختلف است، اجازه بدهید من یک استخاره ای بکنم وببینم استخاره چه جواب میدهد؟به ظاهر استخاره کردم وگفتم که استخاره اجازه نداده است که این تغییر صورت گیرد، وشریف امامی به نتیجه استخاره تن دادودرسمت خود باقی ماند"(208) وثابتی خوداظهارنظرمی کندکه :" البته من می دانستم که امام جمعه ، فردی تحصیلکرده وروشنفکراست وبه اینگونه خرافات وموهومات عقیده نداردودراین مورد ازاستخاره استفاده ابزاری کرده است "(208).
اما "استخاره امام جمعه " برای جلوگیری ازبرکناری مقام امنیتی که"روزدوم آبان57 شب را درمنزل امام جمعه تهران، مهمان بوده" ، کارسازنبوده وامام جمعه روشنفکردراین ملاقات بصورت روشن می گوید: "در دیداری که باشریف امامی داشته ، نخست وزیر به اوگفته است که ثابتی درکاردولت ، کارشکنی می کند"(470)، ومردسنگسر باید"گورش راگم "،ومردم ایران را ازشروجودش راحت نماید .
آیا "مقام امنیتی " هم همانند "تسبیح امام جمعه"، برای سیدحسن امامی " استفاده ابزاری" داشته است !؟. رسیدن به پاسخ عادلانه آسان نیست ، ولی گذشت زمان ودسترسی به آرشیوهای رهاشده ازبندِ "طبقه بندی" سازمانهای اطلاعاتی ، روزی حقایق را برملاخواهندکرد.
حال ببینیم مغزعلیل (495)و بیمارگونه پرویزثابتی ،چگونه توصیه پرفسورفرانسوی "خانه خراب" ، شیوه های Disinformation و Misinformation را باافزودن دوزی dose) ) به شب نامه نویسی و" پخش شایعات واطلاعات غلط " (599)، ایده تشکل جامعه مدرسین راترویج وافزودن بحث: "تبليغ و گسترش اسلام در داخل ايران و كشورهاى خارج و مبارزه با رژیم و ستمگران و دفاع از حقوق محرومين و مستضعفين" را به اساسنامه آنها یادآوری و بجای"خانه خرابی" پرفسورفرانسوی ، "خانه همه ملت ایران" راویران می کند!.
من برای وقوف بیشتر خوانندگانی که ازدسترسی به کتاب " دردامگه حادثه " پرویزثابتی محرومند ، بناچارعین گفتار او را که درصفحات
( 600تا602) آمده نقل میکنم :
"روزی پاکروان مراکه رئیس بخش بررسیهای سیاسی درامنیت داخلی بودم احضاروگفت :"ازشمامی خواهم که اعلامیه هائی به شیوه (کُنتر contre ) تهیه کنیدکه بین مردم پخش شود".من لغت (کُنتر) رادربازی (بلوت) می دانستم ، اما منظورپاکروان را (ازصدوراعلامیه کُنتر) نفهمیدم وچنین وانمودکردم که منظوراورا درک کرده ام!!!.... (600)
ثابتی می گوید :"من دراولین بیانیه باامضای ( جامعه روحانیت قم ) وبااستفاده از2اصل اسلامی وقرانی " الناس مسلّطون علی أموالهم وأنفسهم" و "حلالُ محمّد حلالاً إلی یوم القیامه وحرام محمد حراماً إلی یوم القیامه" که غالباً مورداستفاده روحانیون قرارمیگرفت، خواسته روحانیت را دراین بیانیه بشرح زیر عنوان کردم:
الف: رژیم کنونی ایران وقانون اساسی آن مغایربااصول وموازین اسلامی ومذهب شیعه بوده وتاظهورحضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه) ولایت وحکومت برمردم باید به عهده روحانیت شیعه باشد.
ب: تصرف اراضی مالکین وتقسیم آن بین زارعین برخلاف اصل (الناس مُسلطّون علی اموالهم وانفُسهم) بوده وبه مثابه غصب،تلقی شده وهرگونه معامله ونقل وانتقال این اراضی،شرعاً باطل است وزارعین که این اراضی راانتقال می گیرند ، غاصب محسوب شده وفروش ویااستفاده ازمحصولی که ازاین اراضی حاصل می شود، برای زارعین وزن وفرزندان آنهاغیرشرعی وحرام است.
ج: ولایت ونظارت برکلیه اموال منقول وغیرمنقول وقفی بایدزیرنظر روحانیت قرارگرفته ودخالت دولت درامورموقوفات بخصوص موقوفاتِ حضرت ثامن الائمه ، فعل حرام محسوب شده ومومنین ومومنات بایدازهرگونه معامله باموقوفاتی که بوسیله دولت اداره می شودخودداری وموکداً ازوقف ویادادن هدایا به اینگونه موقوفات پرهیزکنند.
د: بی حجابی زنان که موجبات افزایش فحشا وبی بندوباری درجامعه شده است برخلاف رویه وسنت اسلام واهل بیت بوده وبایدمطلقاً وموکداً ممنوع گشته ومومنین وظیفه دارند به استناد اصل ( امربه معروف ونهی ازمنکر) زنانی راکه حجاب اسلامی رارعایت نمی کنند ، درملاء عام ومجامع موردتذکر قرارداده ومعصیت این عمل غیراسلامی را به آنها گوشزدکند.حجاب اسلامی بایدتمام بدن وصورت رابپوشاند واستفاده ازروسری ،حجاب محسوب نمیشود.
ذ:مومنین ومومنات بایدحتی المقدور ازسفربه ممالک غیراسلامی خودداری ودرصورت ناگزیری به این سفرها ، مومنات بایدحجاب اسلامی رااکیداً رعایت کنند.
ر: هدف دولت ازدادن حق انتخاب کردن وانتخاب شدن به زنان اینستکه ازآنهاسوء استفاده سیاسی کرده وباعضویت دراحزاب واجتماعات آنها به فسادوفحشا بکشانند وازتربیت فرزندان بازداشته واساس وبنیان خانواده را برهم بریزند.مردم مسلمان کشورباید به این دسیسه رژیم غاصب برخوردقاطع کنند.
س: وزارت دادگستری ودادگاههای عرفی باید مُنحل وامورقضا به روحانیت واگذارشودکه برمبنای اصول وموازین اسلامی ، عدالت را درجامعه برقرارکند.
ش:قوانین جزائی مملکت که عمدتاً مُقتبس ازقوانین کشورهای اروپائی وغیراسلامی است بایدکاملاًملغی وقوانین تعزیرات ودیات اسلامی ازکسانیکه بجرم سرقت واعمال خلاف مشابه دستگیر شده اند، با بُریدن دست وپای آنها طبق موازین اسلامی ، موجبات مصونیت جامعه اسلامی رافراهم وبرای جلوگیری ازتوسعه جنایات جنسی وزنا که دراجنماع امروزی قباحت خودرا ازدست داده است با(رجم) زناکاران به این معصیت عُظما خاتمه داده شود.
ع: برای تعلیم وتربیت اطفال وجوانان برطبق موازین اسلامی بایدروحانیت مجدداً امورآموزش وپرورش راعهده دارشده وازاختلاط پسران ودختران جلوگیری شودودانشگاههای موجودکه مرکزفحشا وفسادومحل اشاعه فرهنگ منحط غربی شده اند بایدتعطیل وتعلیمات عالیه به حوزه های علمیه محول شود.
ف:بافحشائی که به انواع وانحای مختلف درجامعه ودستگاههای دولتی وخصوصی رایج شده است باید شدیداً مبارزه ومراکز فسق وفجور تعطیل وازمجاهدین(نهی ازمنکر) برای خاتمه دادن به این وضع اسفبار استفاده شود.
ک: کاباره ها ورستورانها ومراکزی که بفروش مُسکرات پرداخته وبه مراکز فحشاومُنکرات تبدیل شده اند،برچیده شود.
ل: درقطارها واتوبوسها ووسایل ایاب وذهاب عمومی ، جایگاه زنان ومردان بایدازهم جدا شده وازاختلاط وامتزاج آنها وظاهرشدن زنان ومردان غیرمحرم درمجامع ومعابرعمومی ، شدیداً جلوگیری شود.
اگر دیدگاههای سیاسی آخوند با آمیختگی آیه های عربی قابل فهم نبود ،شبنامه پرویزثابتی برای توده های مذهبی جامعه ایران شفاف و قابل فهم بود وبه آنها یادآورمی شدکه :" مبارزه جنبه تکلیف دینی هم دارد".
وی مدعی است : بیانیه مذکوربنظرسرلشگرپاکروان رسیدواوهم پسندیدودستورانتشارآنرا درتهران وشهرستانها صادرکردوبعداً نیز 3-2 بار اعلامیه مشابه دیگری انتشاریافت.
ثابتی خود سرلشگر پاکروان را"فردی دمکرات وفاقد تجربه در مسائل داخلی می داند" (157)، و معتقداست بهتر آن بود که بجای ریاست برساواک ، استاددانشگاه یا کشیش می شد(320) .ارتشبدحسین فردوست ، پاکروان را ویسکی خورو و دانشمندی قهار و بسیار نرم خو معرفی می کند.(ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1).محمود طلوعی درکتاب چهرهها و یادها پاكروان را افسری بسیار مهربان و بزرگ شده در دامانِ مادری فرانسوی ودارای خُلق و خوی فرانسویها میخواند .
( چهرهها و یادها، ص188).
بنابراین تأئیدخُزعبلات مذهبی-خُرافیِ مندرج در شبنامه مذکور، ازجانب فردی بادانش وخلق وخوی فرانسوی وویسکی خور ودمکرات و دانشمندی قهار ،چون پاکروان ناممکن می نماید.
ازطرف دیگرپرویزثابتی مدعی است ،دربحث آزادی خمینی، باحسنعلی منصور، 5-4 ساعت بانخست وزیر ،مجادله، وباادبیات خطابی به منصور گفته است:"آقای نخست وزیر! برای چه ؟ چرا شمادرکارامنیتی دخالت می کنید؟" ... وهنگامیکه منصور(لابدازترس شکنجه )توضیح می دهد :
" پاکروان هم آزادی خمینی را فکرخوبی می داند" ، مقام امنیتی ،صدایش بلند وپاسخ داده است :"پاکروان نمی فهمد!"(143).
اگرپرت وپلاها وهذیان گوئیهای "مقام امنیتی" که خودراعقل کُل میداند ومی دانست بپذیریم ، که باداشتن مرتبت کارمندی پنجساله ساواک (درآنروزها) ، می توانست باوقاحت مدعی نخست وزیرباشد، ورئیس کل خودراهم"نفهم"، معرفی کند ، این سئوال پیش میاید که چگونه درآن لحظه که " منظورپاکروان نفهم (ازصدوراعلامیه کُنتر) را نمی فهمد" مکارانه " وانمودمی کند که مقصوداورا درک!!" کرده؟، و بدون درنظرگرفتن اثرات چنین شبنامه ای در بستر مُستعد مذهبی تعصبآلود ایران ،راهکارها و رهنمودهای رو در روئی حتمی جامعه ، رابا حکومت ،جهت می بخشد؟. (143)
همزمانی پیدایش جامعه مدرسین وتهیه وتوزیع شبنامه "امربه معروف ونهی ازمنکر " اداره امنیت داخلی ساواک نیزدرهمان سال 1340 تأمل برانگیزست .
درمبحث آزاربهائیان هم ، میتوان نمودها ، ورگه هائی از توطئه سامان دهی تعمُدی شبنامه "مقام امنیتی" و مقابله جامعه مدرسین با آئین بهایی وسپس تخریب حظیرت القدس راجستجوکرد.
پرویزثابتی میگوید: "دکترسیدحسن امامی امام جمعه تهران که درآن سالها هفته ای یکبارشاه رامیدیدودرمورد مسایل اسلامی به شاه مشورت میداد،برایم تعریف کرد که او مسبب این داستان بوده است.میگفتند فلسفی واعظ که دررادیو ومساجد ومنابر پیوسته علیه کمونیستها حرف میزد،بمن مراجعه کرده وگفت من میخواهم امسال درماه رمضان درسخنرانی روزانه رادیوئی علاوه برکمونیستها مطالبی نیز علیه بهائیها بگویم که تعادلی درسخنان من باشد"(119).
آغازمجددتراژدی بهائی ستیزی که در دوره حکومت رضا شاه فروکش کرده بود وآزار جامعه بهائی ایران وسپس تخریب حظیرت القدس درسال 1344 وهمسوئی حیله گریهای سیدحسن امامی و گزارش اداره سوم ساواک درمورد حبیب الله ثابت ، برای توجیه حضورنامرعی اختاپوس"شبکه قدرتمند بالاترازقدرت اعلیحضرت "،وعادت پرویزثابتی به "شبنامه نویسی" که خوددرصفحه( 595) به آن معترفست، تبيين ناباورانه ای نیست.
در يكي از اسناد منتشرشده ساواك درمورد حبیب الله ثابت آمده است:
" مشخصات: حبيب ثابت پاسال فرزند عبدالله ، بازرگان. رئيس هيأت مديره شركت (امنا) عضو محفل روحاني بهاييان ايران و مدير شركت زمزم و نماينده فولكس واگن در ايران و مؤسس تلويزيون ايران محتويات پرونده به شرح زير است:
1. در تاريخ 22/1/39 نامبرده در انگلستان ، درباره اخذ كمك براي تلويزيون ايران با مقامات انگليسي مذاكراتي نموده است.
2. در محافل اقتصادي تهران چنين شهرت دارد كه در دوره زمامداري آقاي علم امور مربوط به اقتصاد كشور طبق نظر حبيب ثابت تنظيم ميشده.
3. در تاريخ 10/2/44 نامبرده به محفل ملي بهاييان ايران نامهاي نوشته و متذكر شده كه هدف اصلي از تشكيل تلويزيون در ايران ايجاد كار براي جمعي از ياران (بهاييان) بوده و به تدريج امكاناتي براي نشر افكار روحاني و معارف حكم الهي (افكار بهايي) به وجود آيد. و به هيچوجه برخلاف نظريات امراله (دستورات بهايي) اقدامي نخواهد شد.
4. در تاريخ 13/6/44 اطلاعيه ای واصله حاکیست كه آقاي حبيب ثابت عامل اصلي تقويت بهاييان ميباشد و قرار شد يك ميليون تومان از طرف شركت ملي نفت به نام اجراي برنامههاي آموزشي از تلويزيون به وي داده شود.
5. در ارديبهشت ماه 44 نامبرده از طرف بهاييان به عضويت محفل روحاني ملي بهاييان ايران انتخاب شده است. http://www.ir-psri.com/Show.php?Page=ViewDocumentID =Farsi
آیااین سند رونوشت برابراصل کیفرخواست دادستان دادگاه انقلاب ومحکومیت ومرگ حبیب الله ثابت نیست؟.آیا هزاران هزار سند میراث ثابتی موجبات سپرده شدن صدهانفر از هموطنان بیگناه ما ، همانندحبیب الله ثابت به جوخه اعدام نبوده است؟
(سیدحسن امامی آخرین امام جمعه تهران در دوران پهلوی ودولتمردی درسایه بود.او تحصيلات مقدماتي را در مدرسه "پرو »كيميناژز كه توسط روسها اداره مي شد به اتمام رسانيد دکترای حقوق از دانشکده حقوق لوزان سوئیس ودرجه اجتهاد از حوزه علمیه نجف همسر اول او فرانسوی و همسر دوم وی از دانشجویانش که هر دو بی حجاب بودند.بین او و دکتر مصدق(شوهر عمه اش) دشمنی آشکار بود سالهای متمادی چه در دانشگاه تهران، دانشگاه ملی استاد و یا در کانون وکلاء جز هیأت ممتحنه برای گرفتن پروانه وکالت در مجلس هفدهم در انتخابات مجلس ریاست مجلس برگزیده ولی پس از یک ماه از سمت خود کناره گیری کرد. حسن امامی در اعیاد به طور جدا از گروه روحانیون به مراسم "سلام" می رفت و عید را به شاه تبریک می گفت. وی سال های آخر عمرش را در خانه شخصی اش در سوییس به سر برد و در سال ۱۳۵۸ در همان جا از دنیا رفت. بعد از انقلاب برای اوپرونده ای تشکیل نشد اما اموال وی در ایران مصادره گشت")
درمقاله روانشناختی مردی که یاردارابودولی دل با سکندرداشت اشاره به نقل قول سرلشگرقاجارکرده وآورده بودم که : " دنیای جاسوسی پیچیده و ارتباطات جاسوسی بادهها واسطه انجام می شود، اما نمودهای جاسوسی را می توان تشخیص داد"
جامعه مدرسين ونقش آن درانقلاب
روحانیت گرچه به صورت جسته گریخته و پراکنده همواره منتقد سیاستهای دولتهای وقت بوده اند ، ولی تاقبل ازسال ۱۳۴۰ انسجام ، و تشکل خاصی نداشتند. اما درسال ۱۳۴۰ فکر سازماندهی و هماهنگ کردن روحانیون حوزه پدیدار و سنگ بنای جامعه مدرسین گذاشته شد. جامعه مدرسين يك تشكل سياسی متحد موتلفه اسلامی و انجمن اسلامي بازار است و از ابتدا تا كنون هم عملكردش بظاهرمذهی ، واصلاح وتكميل برنامههاى درسى حوزههاى علوم اسلامى و پرورش طلاب و تحقيق در علوم و معارف اسلامى عنوان می شد ، امادرواقعیت فعالیت آنها ، سياسی و حزبی بود وزیرکانه تبليغ و گسترش اسلام در داخل ايران و كشورهاى خارج را پی می گرفت و مُحیلانه ازطریق مذهب ،درپی مبارزه با رژیم بود!.
در خرداد ماه سال ۱۳۴۲ كه خمينى بازداشت و رژيم سابق قصدسپردن او به دادگاه نظامى را داشت،تلاش جامعه مدرسین براى جلوگيرى از اين كار وصدوراطلاعيهاى مبنی برمرجعيت وی کارسازبود. پس ازتبعید خمینی به تركيه و بعد به عراق.جامعه مدرسين درتشویق وترغیب مردم برای حضور در صحنه و افشاگرى بر عليه رژيم پهلوى و ترويج دائره مرجعيت خمينى و زنده نگهداشتن نام اوكاملاً فعال و بوسيله نامه يا تلفن يا پيام وپیک، با خمينى در تماس و از رهنمودهاى او استفاده می شد.
جامعه مدرسین، با اعزام طلاب به شهرها وروستاهای مختلف براى سخنرانى و ارائه هر نوآوری كه به مبارزات كمك مىكرد، فعاليت داشت.اکثر اعلامیههای با امضا و بی امضا، اعتراضها و اعتصابها و ... از سوی جامعه مدرسين شروع می شد. البته جمعى از اعضاى جامعه مدرسين به وسيله رژيم دستگير و زندانى شدند. ليكن در زندان نيز همچنان به افشاگرى و مبارزات خويش ادامه مىدادند.به نمونه ای از گزارش دفترویژه اطلاعات ، درمورد حضورمبلغین دراستان فارس نگاه میکنیم که گویای بیخبری ساواک از یک عمل آشکاربوده است :
دفتر ويژه اطلاعات - 19 بهمن 1356
پيشگاه مبارك اعليحضرت همايون شاهنشاه آريامهر بزرگ ارتشتاران
مفتخرا به شرف عرض مي رساند، گزارش ژاندارمري كشور شاهنشاهي مبني بر اينكه اخيرا تعدادي طلاب علوم ديني به مرودشت وارد و در گروه هاي 2 الي 3 نفري تقسيم و به روستاهاي استان فارس اعزام و يكي از آنها اظهار نموده در آينده نزديك، يك قيام عمومي برپا خواهد شد و ما نيز به همين منظور به روستاها آمده ايم، برابر نظر سازمان مزبور احتمالا طلاب مورد بحث به دستور روحانيون افراطي براي انجام تبليغات مضره به نقاط مختلف فارس اعزام شده اند. از شرف عرض گذشت.
اوامر ملوكانه شرف صدور يافت: " همه سازمان ها با دقت در همه نقاط مواظب باشند "
اوامر همايوني به ارتشبد نصيري، ارتشبد قره باغي و سپهبد صمديان پور ابلاغ، ارتشبد نصيري اظهار داشت:
"اطاعت مي شود ساواك نيز گزارش مشابهي داشته و اين عمل، منحصر به فارس نبوده بلكه طلاب به علت ايام عزاداري از قم در تمام نقاط كشور براي روضه خواني پراكنده شده اند. اين عمل در سال هاي قبل نيز انجام مي شده ولي امكان دارد امسال تحريكاتي هم بنمايند."
ارتشبد قره باغي اظهار داشت: " اطاعت مي شود، هم اكنون اوامر ملوكانه را به كليه نواحي ابلاغ خواهم كرد".سپهبد صمديان پور اظهار داشت: " اطاعت مي شود، اوامر همايوني را به كليه شهرباني ها ابلاغ خواهم كرد تا با هوشياري مراقب اوضاع باشند"
جان نثار حسين فردوست-مسئول تهيه گزارش: سرهنگ پياده ستاد توكل ملك محمدي
همین جامعه مدرسین بودکه دردی ماه سال1357 ، مقاله "رشیدی مطلق " رادستاویزِ تعطيلی درسهاى حوزه علميه قم قرارداد و تظاهرات وسيعى راسازماندهی و دامنه مبارزات را به ساير شهرها كشاند.
بعدازانقلاب جامعه مدرسين، به تأسيس و تثبيت نظام جمهورى اسلامى كمك وباپذيرفتن مسئوليتهاى مربوط به نهادهاى مختلف مانند شوراى انقلاب، مجلس خبرگان تدوين قانون اساسى، مجلس شوراى اسلامى، شوراى نگهبان قانون اساسى، مجلس خبرگان رهبرى، دستگاه قضائى، شوراى تشخيص مصلحت نظام، شوراى عالى انقلاب فرهنگى، حضور فعال پيدا كرد.
جامعه مدرسین درتأمين قضات دادگاههای شرع انقلاب و تربيت مبلغ بمنظور تبليغ و گسترش اسلام در داخل وخارج ازايران نقش محوری داشته ودارد.
دراینجا برای آگاهی خوانندگان ضروری است که درمورد مراجع اطلاعلاتی گزارش دهنده به اداره دوم ارتش ، توضیحاتی ارائه نمایم :
1-تمامی روسای ضداطلاعات یگانهای نظامی درسطح ایران علاوه برمسائل نظامی ،موظف به ارسال گزارش تحلیلی هفتگی ازاوضاع عمومی شهر واستان مربوطه بودند.
2-وابستگان نظامی درگشورهای خارج همه هفته گزارشاتی درمورد کشورمیزبان وآنچه دررسانه های نوشتاری ودیداری وگفتاری آن کشور دررابطه باایران مطرح می شد ، به اداره دوم منعکس نمایند.
3- اطلاعات شهربانی شهرستانها واستانها نیزبطورجداگانه وضداطلاعات ژاندارمری ومرزبانی نیزموظف به ارائه گزارشات وارزیابیهای خودازمنطقه استحفاظی خودبودند.
4-سازمانهای ذیربط موظف بودندکه اهم مطالب را بصورت بولتن به دفترویژه اطلاعات ونسخه ای به اداره دوم ارسال نمایند.
5- ساواک موظف بود بولتنهای روزانه وهفتگی خودرا به اداره دوم ارسال نماید.
6- علاوه بردفترویژه اطلاعات ، بخش دکترین وطرحهای ضداطلاعات اداره دوم موظف بود ازمجموع مطالب مهم نظامیِ بولتنهای دریافتی، بولتن جداگانه ای تهیه وبه پادشاه ارائه نماید.
درزمان ریاست سپهبد عزیزالله پالیزبان ، دریکی ازمطالب مندرج دربولتنها که مربوط به حفاظت ازمراقبت اززاغه های مهمات ارتش بود ، تهیه کننده بولتن ، کلمه "غافل" ،را "قافل" نوشته بود.پادشاه ، غلط املائی رابه پالیزبان یادآورشده بودند.ازآن ببعد به پیشنهاد شادروان سرلشگرحسین همدانیان که درآنزمان سرهنگ و فرمانده عملیات ضداطلاعات اداره دوم بود ، ویراستاری بولتنهای موردبحث برعهده من گذارده شد(علاوه برمسئولیتهای تخصصی) واین رویه درزمان تصدی سپهبدمقدم هم ادامه یافت.انباشت اطلاعات من ازآن دورانست.
پرویزانصاری افسرسابق ارتش شاهنشاهی
ansari_parviz16@yahoo.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر