ازجنبش دانشجوئی بياموزيم! بی ترديد تأمل درحرکت های بزرگ به مثابه برشی ازتحولات عينی ِ درحال وقوع، شاخص معتبری برای نقد آنچه که وجود دارد وآنچه که درحال شدن است وروشن کردن گام های بعدی به شمارمی رودکه درپرتوآن می توان به کم وکيف دست آوردها ومشاهده نقاط ضعف وقوت خود پرداخت. ازهمين رواين ضرورت دربرابر دانشجويان وفعالان جنبش دانشجوئی و سايرجنبش ها قراردارد،که به مدد نقد و ياری گرفتن از خردجمعی ،وباخيره شدن به نقاط قوت و ضعف پراتيک خود ،يعنی به آن چه که بامشارکت ،همت و اقدام جمعی خود درحال آفرينش آن هستند، پرداخته و باتکيه بردست آوردها و نقاط قوت،به برطرف کردن ضعف ها و شفاف ترکردن افق پيشروی وغنا بخشيدن به معنای آنچه که درحال انجام دادنش هستند به پردازند.چرا که اقدامی درچنين ابعاد بزرگ بی شک حامل نکات بس بديع وبکری است که وقوف به آنها وجمع بندی اشان شرط خودآگاه ترشدن جنبش وتکوين آن است. البته جمع بندی ازنقاط قوت و ضعف عملکردخود و جنبش ازسوی طرف مقابل- دشمن- هم همواره صورت می گيرد که برای پيش برداهداف خود و بهبود کارآئی سرکوب است.وهمين مساله اهميت جمع بندی برای تداوم مبارزه ازسوی شرکت کنندگان و فعالين جنبش را دوچندان می کند.گواينکه دراين ميان همواره عامل افزونه ای به سود جنبشی که روبه آينده دارد وبرای دست يابی به حقوق اوليه، انسانی وآزادی وبرابری مبارزه می کند، دربرابردشمنی واپسگرا و ميرا که روبه گذشته دارد و باهمه وجود و وحشی گريش برای حفظ سلطه ننگين خود می جنگد وجود دارد؛اما نبايد فراموش کرد که اين عامل افزونه بيش ازآنکه فعليت داشته باشد بالقوه بوده ودرمتن مبارزه و تغييرشرايط وخود است که فعليت می يابد وموجب گشايش بيشتری برای نيروهای رهائی بخش و افزايش تنگنا برای نيروهای واپس گرا می گردد.درهرحال يک جنبش خود آگاه بيش ازآنکه داده و امری موجودباشد امری است بوجود آمدنی که با تکيه برپراتيک و تجربه وبااتکاء به خردجمعی ونقدآن حاصل می گردد، وبه اندازه ا ی که چنين شود، موازنه قوا را گام به گام بسود خود و عليه دشمن بهم می زند. تأکيد برخرد جمعی مشارکت کنندگان نه فقط بدليل تعميق دموکراسی و آگاهی تک تک انسانهاست(پراتيک آگاهانه)،بلکه هم چنين بدان دليل است که ابعادگوناگون وروشنی بخش حرکت های بزرگ اعتراضی را می توان با بسيج خردجمعی مشارکت کنندگان و سازندگانش به بدست آورد وبه آن هم چون بخشی لاينفک ازپراتيک مبارزاتی خود نگريست. بنابراين دامن زدن ديالوگ حول پراتيک خود، درجهت تلفيق خلاق تئوری وپراتيک ازپپش شرط های وجودی هرجنبش خود آگاه وبويژه جنبش دانشجوئی به بشمارمی رود. نوشته حاضرنگاهی است دراين راستا بر آزمون 16آذر ونقدآن: اهميت 16 آذردرچه بود؟ آنچه که در16 آذرامسال اتفاق افتاد،قبل ازهرچيزنشاندهنده آن بودکه نگرانی عميق رژيم،اتخاذ حالت آماده باش وبکارگيری انواع تمهيدات پيشگيرانه بی جهت نبوده است.به حق می توان برآمدامسال 16 آذر را نقطه عطفی درتاريخچه جنبش دانشجوئی کشور به حساب آورد. واگردرنظربگيريم که وجود هيچ نقطه عطف واقعی را به صرف ادعا ولفاظی نمی توان مفروض انگاشت ، بلکه تنها بربسترمولفه های عينی اش می توان وقوعش را اثبات کرده وباارجاع به واقعيت عينی به استنتاج وجوه گوناگون آن پرداخت.درنگاهی فشرده می توان مولفه های زيرين را درمورد 16 آذرامسال مشاهده کرد: قبل ازهرچيزبايد اين واقعيت را درنظردرگرفت که رخداد فوق درشرايطی صورت گرفت که رژيم ازمدتها قبل بابسيح کامل و بکارگيری نيروهای سرکوب ،با دستگيری واحضار بسياری ازفعالين وعناصرشناخته شده دانشجوئي،با ممنوع اعلام کردن هرگونه تظاهرات غيرقانونی وبدون مجوز وبخصوص درفضای بيرون دانشگاهي،با بستن تلفن های همراه و تلفن های محل ومترووتعطيل مغازه های حول وحوش و کنترل تردد خيابانهای اطراف وسنگربندی و...ديوارکشی بين دانشگاه وبيرون و...وپادگانی کردن محيط های دانشگاهی بخصوص با گسيل ولشکرکشی نيروهای بسيج ولباس شخصی به درون دانشگاه و ايجاد فضای رعب ووحشت ، تعطيل فعاليت خبرگزاريها وممنوع کردن درج اخباردرروزنامه ها و کنترل سايت ها و کند کردن سرعت اينترنت و... باستقبال روزدانشجوئی رفت وانتظارداشت که بخصوص پس ازضرب وشتم شديد 13 آبان کنترل اوضاع را کاملابدست بگيرد. بااين وجود ما اززخدادبی سابقه و برگزاری 16 آذرديگری سخن می گوئيم که درچنين شرايطی صورت گرفت ودارای مشخصات زيرين: -خصلت سراسری اين اعتراض در سطح دانشگاه های گوناگون درتهران وشهرستان ها و دولتی و آزاد، -مشارکت بی سابقه بدنه دانشجوئی دراين تظاهرات، -نوع سازمانی يابی-سامان يابی شبکه ای- که عليرغم دستگيری ها و فشارها وکنترل ها وفلج کردن تشکل های شناخته شده ونيمه رسمی و يا غيررسمي،حرکت سراسری به مددآن صورت گرفت.اين نوع سازماندهی کارائی وپتانسيل بسيج کنندگي،و آسيب پذيری کمتر دربرابر سرکوب هار وبگيروبندها را به نمايش گذاشت. - شعارهای ساختارشکن و معطوف به حلقه اصلی قدرت-شخص ولی وفقيه وفراگيری آن به مثابه شعاراصلی برجسته بود.به نمايش گذاشتن پرچم های بدون آرم جمهوری اسلامی و شعاراله که درانطباق باخواست جدائی دين ازسياست بود ازجلوه های ديگراين رويکرد بشمارمی رود. -شعارهای کوبنده زيادی عليه نيروهای سرکوب،نفرت عمومی ازآنها و درهم شکستن روحيه مزدوران بسيجی وسايرعاصرسرکوب گربکارگرفته شد.انزوای رژيم عليرغم همه تلاش خود برای بسيج نيروی مزدوربسيجی ودرنظرگرفتن تسهيلات ويژه برای ورود و حضورآن درمحيط های دانشگاهی ،بشدت محسوس ونمايان بود.درعين حال تاکتيک تمرکزجنبش دانشجوئی برروی تقريباتنها اهرم اقتدارباقی مانده برای رژيم، يعنی نيروهای سرکوب،محسوس ومعناداربود.نبايد فراموش کنيم که رودروشدن اين نيروها با مردم وتداوم مبارزه ونااميد شدن رژيم ازسرکوب ضربتی جنبش،زمينه های بروزشکاف دراين ميان اين نيروها را تشديد کرده است. -فراروندگی مطالبات جنبش و پتانسيل ساختارشکن آن درعين حال به معنی فرارفتن ازشعارهای رسمی جنبش "سبز" وسخن گويان آن واصلاح طلبان بود. بخصوص اگر درنظربگيريم که اين بار "اصلاح طلبان" پيشاپيش به اشکال گوناگون تلاش وسيعی را برای کنترل شعارها درمحدوده قانون اساسی بی تنازل بکارگرفته بودند؛واقعيت اين فراروي،که باشعارهائی چون هدف نظام واصل ولايت فقيه است وبقيه بهانه است همراه بود،بيشتر برجسته می گردد.گردانندگان جنبش" سبز" اين بارانواع واقسام توصيه ها ورهنمودها از منتظری تاموسوی وکروبی وخاتمی وتاسايت ها و بيانيه ها وپسترها و ستادهای دانشجوئی وابسته به خود را به خدمت گرفته بودند.يکی ازدلايل انضمامی آنها دراجتناب ازدادن شعارهای ساختارشکن وبيرون ازمحدوده قانون اساسی بی تنازل،ندادن بهانه سرکوب به دست سرکوبگران بوده است.بی شک همانگونه که درعمل نشان داده ميشود، فرايند راديکاليزه شدن شعارها ديناميزم خود را ازجائی ديگر وبی اعتنا به اين توصيه ها و رهنمودها،می گيرد. بااين وجود درکنارفرايند اجتناب ناپذير راديکاليزه شدن شعارها ومطالبات،شاهد بهره گيری هوشيارانه ازپوشش های های قانونی و نيمه قانونی و ازجمله چترحمايتی سبزها وجناح ناراضی هستيم. دامن نزدن غيرلازم به تضادهای درونی صفوف موجود دربرابرتضادعمده وکانونی اکنون بخشی از اين هوشياری را تشکيل ميدهد.درهرحال اين که درچه شرايطی می توان سرخود را بطورکامل می توان ازسنگربيرون آوردو چه موقع بدون نيازبه اين پوشش ها وسپرهای حفاظتي،که از شکاف های بالائی حاصل می گردد،می توان به راه پيمائی مستقيم دست يازيد ومسائل مشابه آن، همواره بخشی ازسازوکارتاکتيک نبرداست که نهايتا توازن نيرو وميزان قدرت سرکوب حريف محدوده آن را تعيين می کند. -درهمين جابايد به يکی ديگرازدست آوردهای مهم جنبش دانشجوئی مبنی براقدام مشترک حول اشتراکات،ضمن وجود گرايشات گوناگون درميان صفوف جنبش دانشجوئی اشاره کرد. چنانکه می دانيم که درميان جنبش دانشجوئی گرايشات گوناگونی وجود دارند، ازليبرالها و"دموکراسی خواهان" تحکيم وحدت و... هواداران ملی مذهبي، تاچپ ها با گرايشهای گوناگون وبدنه بزرگی ازدانشجويان که ضمن مبارزه عليه استبدادحاکم دارای هيچکدام ازگرايشات فوق نيستند.باين ترتيب شعارديرين وشناخته شده جنبش دانشجوئی مبنی براتحاد،مبارزه،پيروزی البته نه دراشکال سنتی بلکه دراشکال نوين و متناسب با شرايط سياسی واوضاع واحوال کنوني، درحرکت 16 آذرمصداق واقعی وعينی پيداکرد:اتحادوهمسوئی درعمل وبشيوه جنبشی وحول اقدامات مشترک، بدورازاشکال کلاسيک وشناخته شده ای که سال ها بود سترونی خود را،يعنی هم دامن زدن به تفرقه و رقابت درونی برای کسب سرکردگی وهم ناتوانی دربسيج بدنه وسيع دانشجوئی را وهم آسيپ پذيری خود را بطورهمزان نشان داده بود.اين نوع سازمان يابي،درقالب پيوند افقی شبکه ها وهمه حلقات موجود،اعم ازافراد،محافل وگروها وتشکل های موجودبدون مرکزقراردادن يکی ازآنها، تجسم پلوراليسم درعين وحدت حول حلقه اصلی مبارزه و مطالبات مشترک وفراگيراست. نوعی از سازمان يابی بازوگسترش يابنده را که فضای مناسبی رابرای ابرازوجود بيشترين خلاقيت ها می آفريند، بايد ازتمايزات مهم جنبش دانشجوئی امسال نسبت به سالهای گذشته دانست.واين درحالی است که مدل های پيشين معمولا با فراخوانی ونقش آفرينی يک يک دوگروه دانشجوئی ومشارکت پائين بدنه دانشجوئی والبته با آسيب پذيری شديد مشخص می شود.بی شک تحقق امری چنين سهل وممتنع-اتحاد گرايشات گوناگون ضمن حفظ اختلافات درقالب اين نوع سازمان يابی-با الهام ازجنبش ضداستبدادی وسراسری کنونی به دست آمده است ومی تواند به نوبه خود درتکوين وتثبيت آن موثرباشد. -نقش چشمگيرومداخله فعالانه دختران دانشجودرحرکات اعتراضی بی شک يکی ديگرازمشخضات 16 آذرامسال است. -هم چنين بايد به همبستگی بيشتروگسترده تربين استادان ودانشجويان درمقايسه با سالهای گذشته اشاره کرد. -تظاهرات 16 آذرمصداق درخشانی بود ازشعارپيوند بين دانشگاه وجامعه.چنانکه هم چون ظروف مرتبطه شاهد غليان همان شعارها و مطالباتی بوديم که درصحنه عمومی مبارزه بکرات شاهدش بوده ايم. والبته با شفاف ترساختن آنها وبويژه کانونی کردن شعارهای ساختارشکن. پيوند بين دانشگاه وجامعه البته هم چنين بدليل حضورسياسی دانشجويان درحرکت های بيرون و بخصوص سال اولی ها-برخلاف سالهای گذشته ازهمان بدوورود دارای باصطلاح شم سياسی واعتراضی بودند- تقويت وتحکيم شده بود.وبالأخره دراين رابطه بايد هم چنين به حضورهمزمان ده ها هزارنفرازمردم در بيرون ازدانشگاه ها ودراطراف آن ها وتظاهرات خيابانی وتوجه گسترده افکارعمومی به روزدانشجو،باوجود آنکه يک روزتعطيل عمومی نيست،اشاره کرد.پيوندبين جامعه ودانشگاه دارای وجوده ديگری نيزهست که خارج ازحوصله اين نوشته است. - ناگفته نماند که نگرانی مقدم رژيم بيرون آمدن دانشجويان ازدانشگاه ها وبرگزاری تظاهرات خيابانی وخطرتبديل شدن آن به يک تظاهرات گسترده توده ای بود وبهمين دليل دروهله نخست تمامی نيرووتلاش خويش را برای ممانعت ازآن بکارگرفته بود.گرچه به نظرمی رسد که باتوجه به توازن قوای موجود ودامنه سرکوب وعزم رژيم برای جلوگيری ازآن بهرقيمت،اتخاذ اين تاکتيک درمرحله کنونی دردستورکارجنبش دانشجوئی قرارنداشت.بااين همه،واقعيت فوق چيزی ازاهميت سايردست آوردهای اين جنبش نمی کاهد. دست آوردها آنقدربودندکه رژيم را دروحشت ونگرانی فرو ببرد. -درهم شکستن محاصره خبری رژيم عليرعم تمامی تدابيربه کارگرفته شده،انعکاس فيلم ها وگزارشات گوناگون اعتراضات درهمان ساعات نخستين و دراقصی نقاط جهان، نه فقط نشاندهنده وقوف به اهميت عظيم اطلاع رسانی با بهره گيری ازابزارهای نوين ارتباطی توسط جنبش دانشجوئی است، بلکه نشاندهنده کارآئی خرده رسانه های مردمی(که دارای اشکال وتنوع گوناگونی است)وپيروزی آن درنبردنابرابررسانه ای است. درمجموع ترکيب عوامل فوق از16 آذرامسال نقطه عطفی بوجود آورد که هم الهام بخش مسيرپيشروی های بعدی است و هم موجب خشم رژيم وتشديد اقدامات و برنامه ريزی رژيم برای سرکوب های بيشتر.بی شک مهمترين عامل نگرانی حاکميت ازشعله ورشدن جنبش دانشجوئی قبل ازهرچيزازنقش تأثيرگذارآن درجنبش سراسری سرچشمه می گيرد. خطوط اصلی اين نقش ازچندين جهت برجسته است: الف-نخست بدليل آن که يکی ازجنبش های مهم اجتماعی است که بربستروسازوکارمحل زيست و فعاليت خود- محيط های دانشگاهی- توانسته است حرکت سراسری خود را بطورمستقلانه وبا به چالش گرفتن قدرت سياسي، به نمايش بگذارد. ب-جنبش دانشجوئی به دليل گستردگی وحضورسراسری دراقصی نقاط شهرهای کشور و بدليل داشتن حلقات متداخل اتصال دهنده با سايرجنبش های اجتماعي، بخصوص زنان و مليت ها وکارگران وجوانان وفعالين سياسی وچپ... وتأثيرگذار برروی مدارس و خانواده ها و جنبش روشنفکران و ونيزراديکاليزه کردن مطالبات عمومی وافق بخشيدن به جنبش سراسري،بويژه درشرايط فقدان سازوکارهای معمولی يک جامعه متعارف هم چون احزاب و تشکل های صنفی وسياسی ...برای ياری رساندن به مفصل بندی آن دارای اهميت ويژه است. بی ترديد ابرازوجود جنبشی باچنين مشخصاتی ودارای سنت وتجربه ديرين وبا سطح سازمان يافتگی بالاتر برای نظامی که بيش ازسه دهه است که همه رقبا ونيروهای اپوزيسيون را گام بگام سرکوب کرده وامکان حضوروفعاليت به آنها نداده است،درشرايطی که جامعه دچارالتهاب سياسی است وانباشت نارضايتی به اوج خود می رسد،می تواندهم چون نخ متبلورکننده دريک فضای اشباع شده عمل کندوبه مثابه چاشنی خيزش های عمومی عمل کند.دقيقا همين مساله توضيح دهنده علت هراس عظيم رژيم ازحضورفعال جنبش دانشجوئی است . درکنارنقطه قوت ها لازم است عدم تمرکزکافی ازسوی جنبش دانشجوئی برروی دوحوزه زير را مورد توجه قرارداد: نخستين کاستی تمرکز يک جانبه جنبش دانشجوئی حول مبارزات صرفا "سياسی" ويابهتراست بگوئيم ضداسبتدادی درمعنای محدود سياسی آن است.واين درحالی است که ما بايک بحران مرکب و چندوجهی سروکارداريم که دارای وجوه گوناگون سياسی واجتماعی و اقتصادی است.ازسوی ديگر جنبش دانشجوئی بنابه قاعده،هم چون فشرده ای ازکليت جامعه، بازتاب دهنده دغدغه ها ومطالبات انباشته وسرکوب شده درجامعيت خوداست.ازاين رودرکنارتمرکز وکانونی کردن مبارزه عليه استبدادوبرای آزادی ودموکراسی ،درعين حال تمرکزحول مساله فقرو فلاکت فراگير وتأکيد برمطالبات کلان اقتصادی وعليه سياست های دولتی ناظربرآن،و دريک کلام مبارزه برای برابری و عدالت اجتماعي، برای تداوم جنبش و گسترش پايگان توده ای وهم چنين تقويت پايگاه اجتماعی دموکراسی ازاهميت زيادی برخورداراست.بی شک بخش بزرگی ازمردم اين جامعه را بيکاران و حاشيه نشيان و کارگران درشرف بيکاری وجوانان وزنانی که اميدبه يافتن شغل وزندگی حداقل انسانی برای آنان به آرزوئی برنياوردنی تبديل شده،تشکيل می دهد. نبايد فراموش کنيم که اگردموکراسی به معنی حق تصمی گيری همه شهروندان درسرنوشت خود است،بدون مشارکت ومداخله فعال وآگاهانه آن ده ها ميليون نفری که درزيرخط فقردارند ومشارکت آن انبوه زحمتکشان وگرسنگانی که لشکربی پايان فقرا وطبقات پائين وحاشيه نشينان را تسکيل می دهند،،نمی توان سخنی از مبارزه برای دموکراسی ورهائی به زبان آورد.ازجانب ديگراين نيروی گسترده وتعيين کننده درشرايطی بطورفعال وبدون تبديل شدن به پياده نظام اين يا آن رهبر واجب الاطاعه وارد مبارزه خواهند شد،که مبارزه ضداستبدادی با مسائل ملموس زندگی وارزوها و اميدهای آنان گره بخورد. بهمين دليل بايد پيوند مطالبات فراگير وکلان اقتصادی ،هم چون مساله گرانی و بيکاري،ومقابله باحذف بيمه ها و خدمات اجتماعی ورفاهی وحق تشکل يابی آنها، و مقابله باسياست های اقتصادی ويرانگرانه هم چون ترفند هدفمند سازی يارانه ها وبازارآزاد وبی مهارو...مبارزه واقعی با فساد واعتياد،طبقاتی کردن بيش ازپيش تحصيل وبهداشت ومسکن و.. . وبطورکلی با جاری ساختن قانون جنگل "بهره مندی متناسب با کيسه پول وزور"، به پرچم مبارزاتی جنبش دانشجوئی تبديل شود.اين تصورکه گوياصرف مبارزه ضداستبدادی ومحو آن بخودی خود اين مشکل را برطرف خواهد کرد البته نادرست بودن خود را درتجربيات متعد وازجمله انقلاب بهمن نشان داده است و معلوم شده حذف استبداد حاکم، نه به خودی خود به معنی دموکراسی است ونه متضمن رفاه وعدالت اجتماعی بيشتر. ويا اين تصورکه گويا طرح مطالبات عدالتخواهانه ومعطوف به برابری موجب شقاق ودوپارگی درجنبش خواهد شد نيزنادرست است.چرا که وحدت-يکدست سازی- مبتنی برحذف منافع ومطالبات طبقات فرودست يعنی اکثريت بسيار بزرگ وتعيين کننده جامعه، نه فقط خودبه معنی ناکامی دردستيابی به اهداف جنبش می گردد،بلکه هم چنين بدليل انجماد مطالبات درمحدوده معين بناگزير منجربه تلقی ازمردم به مثابه سياهی لشکر وجمعيت توده واری خواهد شد بيگانه با دموکراسی ودرحکم پياده نظام سرکوب کنندگان.نبايد فراموش کرد که بدون حضورآگاهانه و فعال کارگران وبطورکلی لايه های بسيارگسترده مزدوحقوق بگيران وارتش عظيم بيکاران ونيمه بيکاران و... دست يابی به دموکراسی خواب و خيالی بيش نخواهد بود واولين اقدام هرحکومت جايگزين، سرکوب مطالبات وتشکل های همين زحمتکشان خواهد بود.همانطورکه اولين اقدام حکومت پس ازانقلاب بهمن، درهم شکستن شوراها وتشکل های مستقل کارگران وزحمتکشان وشوراهای دانشجوئی و اعتراضات وتشکل زنان و...بود. علاوه براين سکوت جنبش دانشجوئی دربرابرشکاف ها وتبعيض های طبقاتی درحال گسترش ، به معنی سکوت طبقات فرادست ويا سران جنبش"سبز" حول اين عرصه ازمطالبات نيست. آنها مدام ازاصل سياست آزاد سازی قيمتها وبازارآزاد سرمايه دفاع می کنند و چرا مردم نبايد ازهم اکنون ازماهيت مواضع آنان آگاه نگردند.علاوه براين جنبش دانشجوئی چگونه می تواند ازپيوند گسترش يابنده خود با جامعه سخن بگويد درشرايطی که دولت دربرابرمردم قرارگرفته و سخت مشغول پيش برد سياست آزاد سازی قيمت ها باتوسل به حقه بازی وترفند هدفمندسازی يارانه هاست .سياستی که به معنی محروم کردن بيشترمردم ازثروت های اجتماعی وحقوق اوليه وانسانی خود وکشاندن ميليون ها تن ديگربه زيرخط فقراست. واما نکته دوم ضرورت تأکيد بيش ازپيش جنبش دانشجوئی برشعارراهبردی چندسال اخيرخود مبنی بر پيوند متقابل جنبش دانشجوئی و جنبش های اجتماعی وبطوراخص جنبش کارگری ومعلمان وزنان وجوانان واقليت های قومی-ملی ومذهبی است. پيوند متقابل جنبش ها بايکديگردرنيرومندساختن هرکدام و کليت جنبش اعتراضي،ايجاد جنبشی ازجنبش ها،همکاری حول اشتراکات درعين داشتن تکثر،وجنبشی براساس مطالبات اثباتی وفراگيروکمترآسيب پذيردربرابردشمن قلدروسرکوبگر اکنون به شرط پيشروی و گسترش دامنه توده ای جنبش و سرنگونی نظام، وتأمين دموکراسی واقعی تبديل شده است. بی شک جنبش دانشجوئی دارای نکات مهم ديگری نيزهست که ازجمله بررسی بازتاب گفتمان ها ورويکردهای اصلی جامعه درميان آنها وجايگاه دانشجو درنظام سرمايه داری دارای اهميت است که پرداختن به آن خارج ازحوصله اين نوشته است. پايان سخن وقوع هرجنبش بزرگی ازنوع جنبش اخيردانشجوئی محصول فرايندطولانی و فعل وانفعالات يک دوره است و نمی توان آن را با عوامل و رويدادهای مقطعی وکوتاه مدت تبيين وتعريف کرد. هرجنبشی وقتی پابه ميدان می گذارد، درواقع با نفس هستی و عرض اندام خود به بسياری ازپرسمان ها و ابهام ها و سؤالات و ترديدها وسرگشتگی های انباشته شده يک دوره، يا پاسخ مستقيم می دهد ويا غيرمستقيم حامل زمينه هائی برای پاسخگوئی به آنهاست. درواقع بدون داشتن چنين پتانسيلی وبدون حل معضلاتی مربوط به هستی خود،هيچ جنبش اصيل وريشه داری نمی تواند،آنهم درزيرمهميزسهمگين سرکوب،ابرازوجود کند. بهمين دليل هرجنبش واقعی درحکم کتابی بديع، زنده وجامع شامل فصول و درسهای گرانبهائی است برای يافتن جواب به بی شمارسؤالات بی پاسخ مانده يک دوره وبه بن بست ها و سرگشتگی های آن.ودرهمين معناست که گفته می شود يک گام عملی جنبش مهمترازده ها "برنامه" است.ازهمين رو خواندن وبازخواندن اين کتاب زنده اجتماعی برای يافتن ويا کمک به يافتن پاسخ های درخوروواقعی به پروبلماتيک های انباشته شده يک دوره وگشودن گره های کورآن ازاهميت زيادی برخورداراست.ضمن آنکه اين نيزواقعيت دارد که با بيرون کشيدن مسائل و نکات وپرسمان های جديد، وبازتوليد ايده های جديدو خلاق،ايده هائی که ازدل پراتيک وتجربه زنده برخاسته باشند، می توانند خود متقابلا درارتقاء جنبش و عمق بخشيدن به آن مؤثرباشند. درواقع جنبش می تواند بستری باشد برای پيوند و رفع گسست بين عين وذهن و تئوری وپراتيک.ومهمترازآن تغييروپرورش خودوشرايط زيست اجتماعی خود ويافتن افق های جديد.پس مقدم جنبش دانشجوئی را گرامی بداريم و ازآن بياموزيم وبياموزانيم. 2009-12-13-22-09-22 http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com- Taghi_roozbeh@yahoo.com |
۱۳۸۸ آذر ۲۳, دوشنبه
شانزده آذر دربوته آزمونی که صورت گرفت
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر