نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ اردیبهشت ۶, سه‌شنبه

«سلفی مذهبان» القاعده/سیا/موساد ویتوریو آریگونی را کشته اند




گاهنامۀ هنر و مبارزه
17 آوریل 2011
«سلفی مذهبان» القاعده/سیا/موساد
ویتوریو آریگونی را کشته اند

القاعده 

نوشتۀ
فیلیپو فورتوناتو پیلاتو
Filippo Fortunato Pilato
Mondialisation.ca, Le 15 avril 2011
ترجمه از فرانسه به فارسی توسط حمید محوی

ویتوریو آریگونی
حکم مرگ ویتوریو آریگونی از دوران «سرب سخت» توسط موساد صادر شده بود و سرانجام به اجرا گذاشته شد.

ویتوریو آریگونی
هیچ کس نمی تواند این اعتقاد را از ذهن ما بزداید، حتی اگر امروز دلیل محرزی در دست نداشته باشیم، ولی سرانجام ثابت خواهد شد که مرگ ویتوریو محصول عمل کرد سرویس های اسرائیلی بوده است که در «شبکۀ سایه» القاعده که در واقع وجود خارجی ندارد نفوذ کرده اند : زیرا، باید بدانیم که وقتی نام القاعده مطرح می شود، باید آن را سیا بخوانیم و موساد تلفظ کنیم.
بدن بی جان او را در بامداد روز جمعه 15 آوریل در خانه ای غیر مسکونی در نوار غزه پیدا کردند.
سه مرد مسلح، از گروه جهاد طلبان سلفی مسلک که خودشان را
 « The Brigade of the Gallant Companion of the Prophet Mohammad Bin Muslima »
نامیده اند، در مرکز غزه، عضو صلح طلب برای غزۀ آزاد را می ربایند، که در عین حال عضو جنبش اتحاد بین المللی نیز بوده است. ربایندگان از دولت حماس در غزه درخواست می کنند که تعدادی از سلفی مسلکانی را که زندانی کرده است آزاد کند. بین زندانیان، نام شیخ آل سیدانی نیز ذکر شده (که بیشتر به نام ابو ولید آل مقدیسی مشهور است) و رهبر گروه های تاوید (مترجم : این نام ممکن است به شکل دیگری نوشته شود) و جهاد از شاخه های القاعده است.
حماس در نوار غزه با تروریست های واقعی شدیدا در گیر است، یعنی تروریست هایی که قویا به رنگ سرویس های اسرائیلی هستند و اعمال غیر انسانی آنها همواره به عنوان بهانه برای عکس العمل های تلافی جویانۀ صهیونیست ها علیه مردم غزه به کار برده می شود.
در صورتی که درخواست ربایندگان پذیرفته نشود، ویتوریو می بایستی پیش از ساعت 17 به وقت محلی در غزه کشته شود. گروهی که توسط آل مقدیسی/آل سیدانی هدایت می شود، پیش از این، ده ها نفر را در حملاتشان علیه اهداف غیر نظامی کشته بودند و آل مقدیسی/آل سیدانی کمتر از یک ماه پیش توسط نیروهای مصری به اتهام حملات تروریستی، از جمله حمله به هتل سینا در سال 2006 که طی آن بیست نفر کشته شده بودند،  بازداشت شده بودند (به توضیح پایان صفحه مراجعه کنید).
این بود اطلاعاتی که از چند بنگاه خبری عرب جمع آوری کردیم. حالا می خواهم به یک نکتۀ مشخص و یک نظریه بپردازم.
نکتۀ مشخص. به خاطر به جا آوردن تعهد فکری، فورا بگوییم که با ابراز همان آرزومندی و شور و حرارت برای هدف مشترک یعنی آزادی و استقلال برای فلسطین (برای ما سرزمین مقدس)، روابط دوستانه با ویتوریو به دلیل جبهه گیری سازش ناپذیر و بی حرمتی های گستاخانه اش در رابطه با افرادی مانند ما(مترجم: در اینجا «ما» منظور نویسنده احتمالا جمع روزنامه نگاران است) و با نویسندۀ این سطور، نظریات و یا اعتقادی را بیان می کرد که با خودش تفاوت داشت. این موضوع را به خاطر عشق به صداقت و راستی می گویم، تا این که موضوع را در چنین فضای سوگوارانه ای با تمجید و برای خوب جلوه کردن با جملات زیبا درهم نیامیزم.
ولی چنین موضوعی روی داوری ما دربارۀ کیفیت انسانی و سخاوتمندی او هیچ تأثیری نخواهد گذاشت، که طی سال ها در قلب رویدادها از خود نشان داد و از او مردی ساخت که باید با احترام و شایستگی از او یاد کنیم.
و امّا نظریه چنین است که وقتی می گوییم سلفی گراهای القاعده/سیا/موساد، ویتوریو آریگونی را کشته اند، منظور ما مشخصا همین است که گفتیم. به این معنا که القاعده به عنوان موجودی پویا در بازی جنگ اشغالگرانه توسط ایالات متحدۀ آمریکا و اسرائیل به کار بسته می شود، این موضوع را هر کودکی امروز می تواند بداند و دریابد.
آنهایی که از دار و دستۀ بن لادن یا القاعده به عنوان گروه انقلابی حرف می زنند که از منافع اسلام دفاع می کند، یا حسن نیّت ندارند و یا این که اطلاعات صحیحی نداشته اند، و یا این که به آن چه در صحنۀ شطرنج  جغرافیای سیاسی در عرصۀ بین المللی و در هم بایی آن  با عملیات مرتبط به القاعده روی می دهد آگاه نیستند.
از آغاز عملیات در افغانستان علیه روس ها، هرگز حتی یکی از عملیات القاعده انجام نشد، بی آن که با خودش موجبات اشغال نظامی را فراهم نیاورد، یا به بالا گرفتن  جنگ دامن نزند، و به تشدیدعملیات در زمینۀ جغرافیای راهبردی (ژئو استراتژیک) برای موضع گیری مجدد نیروها در منطقه نیانجامد. حتی یک عملیات القاعده نبوده است  که به فشار سیاسی بر مشروط ساختن انتخاب ملّی منتهی نشده باشد که اکثرا در رابطه با آزادی شهروندان اختناق آمیز و مداخله گرانه بوده است. به عبارت ساده تر، اگر القاعده وجود نمی داشت، سرویس های سرّی اسرائیلی و آمریکایی باید آن را اختراع می کردند : و در واقع القاعده محصول سرویس های اطلاعاتی به نام «قاعده» (1) یا بهتر بگویم «اطلاعات قاعده» (2) بوده است.
« the base »  1)
« the data base »2)
با قطع نظر از این که در غزه هیچ کس این گروه سلفی گرایی که خودش را
 « The Brigade of the Gallant Companion of the Prophet Mohammad Bin Muslima »
نامیده، نمی شناسد، و باز  هم با قطع نظر از این که منابع دولتی در غزه یعنی در درون نوار غزه چنین گروه هایی را شناسایی نکرده و وجود خارجی ندارد، مگر در اشکال بسیار محدود که  توسط سرویس های مخفی اسرائیلی، برای ایجاد درگیری و تحریک اداره می شود، و روی نیروی کار در طیف فناتیسم اسلامی حساب می کند. در این جا باید از خودمان بپرسیم : چرا و به چه علتی، این گروه سایۀ اسلامی که با حماس اختلاف دارد، یک ایتالیایی را به عنوان عامل فشار برای آزادی زندانی هایشان در غزه انتخاب می کند؟
در نتیجه این واقعه معقول به نظر نمی رسد. برای  اعمال فشار می بایستی نمایندگان دولت غزه یا نمایندگان اسلامی نزدیک به حماس را گروگان می گرفتند. و یا یک ایتالیایی را برای آزادی سازی زندانیان اسلامی- سلفی گرا در زندان های ایتالیایی به گروگان می گرفتند. تمام این عملیات گروگان گیری به همان اندازه معنی دار است که گروگان گرفتن یک آلمانی برای درخواست آزادی یک چینی در زندان های چین.
حال باید پرسید که چرا، با تمام مبارزین بین المللی حاضر در غزه، باید مشخصا ویتوریو آریگونی را به گروگان بگیرند؟ برای پاسخ به چنین پرسشی باید کمی به گذشته بازگردیم. ویتوریو بر خلاف مبارزین بریتانیایی، فرانسوی و دیگران، تنها شاهد ایتالیایی طی دوران  «سرب سخت» بود: خیلی چیزها را دیده بود، و در حال بازگویی خیلی چیزها به ایتالیایی بود. روزنامه هایش را در رسانه ها و انترنت منتشر می کردند. ولی باید دانست که پیش از این شبهه نظامیان صهیونیست حکم مرگ او را اعلام کرده بودند که از آغاز سال 2009 اطلاعیه شان را روی امواج فرستادند.
ویتوریو در صلح ابدی بیارام، و ما در صلح بمانیم یا همان گونه که تو خودت می گفتی «انسان باقی بمانیم»
ولی برای ما این راه هنوز خاتمه نیافته و باید آن را تا انتها برویم.
Filippo Fortunato Pilato pour TerraSantaLibera.org 
 Edité le Vendredi 15 avril 2011 sur :
توضیح و تصحیح گزارش : شیخ آل-سیدانی که به ابو ولید آل-مقدیسی نیز شهرت دارد همان زندانی اصلی است که سلفی های غزه آزادی  او را در خواست کرده بودند و ویتوریو را کشتند. او رهبر آل-توحید وال-جهاد است، گروهی از طرفداران سلفی که اعلام جهاد کرده اند. این شیخ مصیر الاصل است، یک ماه پیش توسط سرویس های امنیتی حماس در غزه بازداشت می شود. او متهم به شرکت در تعدادی حملۀ تروریستی است....
(Voir : http://www.ilmanifesto.it/area-abbonati/in-edicola/manip2n1/20110415/manip2pg/02/manip2pz/301358/)

 Articles de Filippo Fortunato Pilato publiés par Mondialisation.ca

+ نوشته شده در 17 Apr 2011ساعت 9:41 قبل از ظهر توسط گاهنامۀ هنر و مبارزه | نظر بدهید

دربارۀ قتل روزنامه نگار ایتالیایی
ویتوریو آریگونی :
نمونه ای از حذف شاهد
نوشتۀ لوچیو مانیسکو
ترجمه از فرانسه به فارسی توسط حمید محوی
Mondialisation.ca, Le 15 avril 2011
 
جای آن دارد که انگیزه های فرضی و شرایط به قتل رساندن روزنامه نگار ایتالیایی در غزه را زیر علامت سؤال ببریم، قتلی  که هیچ شباهتی به عملیات گروگان گیری برای آزادی «رهبران سلفی گرا» ندارد. ویتوریو آریگونی رهبر سیاسی یا عضو حماس نبود، بلکه شاهد عینی و بارز فشارها و کشتاری بود که اسرائیلی ها در نوار غزه – پیش از، و بعد از عملیات «سرب سخت» به راه انداختند.
پیش از همه و در انتظار پایان بازجویی ها و تجسسات دربارۀ قاتلین، به هیچ عنوان دور از ذهن نیست که بگوییم که درقتل ویتوریو آریگونی، موضوع بر سر حذف شاهدی است که توسط عنصر ثانوی هدایت شده – فناتیک بی شعور یا افراطی - یعنی حذف تنها شاهد مستقل و در عین حال مبتکر برای یاری رساندن به مردم فلسطین : مانند آماده سازی دومین کشتی بین المللی صلح برای غزه.




+ نوشته شده در 16 Apr 2011ساعت 11:34 قبل از ظهر توسط گاهنامۀ هنر و مبارزه | نظر بدهید

گاهنامۀ هنر و مبارزه

«مأمور ما در تریپولی» :
تروریست های اسلامی، توسط ناتو حمایت می شوند و در پیکرۀ شورشیان لیبی ادغام شده اند
نوشتۀ میشل شوسودوسکی
ترجمه از فرانسه به فارسی توسط حمید محوی
   =  
Mondialisation.ca, Le 9 avril 2011
مفاهیم به هم ریخته اند : به نام «جنگ علیه تروریسم»، هم پیمانان نظامی ایالات متحدۀ آمریکا و ناتو از شورشیانی حمایت می کنند که تروریست های اسلامی از اعضای آن هستند.
گروه های مختلف شورشی در اپوزیسیون لیبی شرکت دارند : سلطنت طلبان، اعضای نیروهای نظامی ارتش لیبی، جبهۀ ملی برای آزادی لیبی، کنفرانس ملی برای اپوزیسیون لیبی نقش سازمان دهنده داشته و به امور پناهندگان یعنی آنهایی که از رژیم لیبی روی برگردانده اند رسیدگی می کند که وزیر دادگستری و موسی کوسا، وزیر امور خارجه اخیرا به جمع پناهندگان پیوسته اند.
«الجامعه الاسلامیه المقاتله بلیبیا» گروه مبارزین اسلامی در لیبی کاملا به پیکرۀ اپوزیسیون لیبی پیوسته و االبته ین موضوع به ندرت در رسانه های غربی انعکاس یافته است.
شورای ملی مرحلۀ گذار در لیبی ماهیت روشنی ندارد. این شورا براساس نمایندگی شورایی که اخیرا تأسیس شده «به امور زندگی روزمره در شهرها و روستاهای آزاد شده» می پردازد. (در این مورد به آدرس زیر مراجعه کنید)
نیروهای اپوزیسیون از مبارزین غیر نظامی آموزش ندیده، اعضای قدیمی نیروهای نظامی لیبی و شبهه نظامیانی تشکیل شده که توسط گروه مبارزان اسلامی (شاخۀ لیبی)، به عنوان یکی از شبکه های القاعده، آموزش دیده و در خط اوّل جبهۀ شورش مبارزه می کنند.

شبکۀ القاعده
ابزاری برای مداخلات ایالات متحده و ناتو
گروه مبارزان اسلامی در لیبی چه در سطح گروهی و یا فردی توسط شورای امنیت در سازمان ملل متحد به عنوان تروریست باز شناسی شده است. بر اساس خزانه داری ایالات متحدۀ آمریکا : «گروه مبارزان اسلامی درلیبی به دلیل کاربرد خشونت و اتحاد با القاعده و دیگر سازمان های تروریستی با تمایلات خشونت بار ثبات و امنیت جهانی را  به خطر می اندازد.»

(Treasury Designates UK-Based Individuals, Entities Financing Al Qaida -Affiliated Libyan Islamic Fighting Group - US Fed News Service, 8 février 2006)
مفاهیم از هم گسیخته شده اند. واشینگتن و ناتو، یعنی آنهایی که مدعی «جنگ علیه تروریسم» هستند، و از «جنبش طرفدار دموکراسی» دفاع می کنند، ولی از سوی دیگر می بینیم که اعضای یک سازمان تروریستی در این جنبش دموکراسی خواه نفوذ کرده اند.
سرنوشت مزاح آمیزی چنین مقدر کرده است که واشینگتن و سازمان پیمان آتلانتیک شمالی خلاف قوانین و قواعد ضد تروریستی خودشان عمل کنند.
علاوه بر این، پشتیبانی نیروهای اپوزیسیونی که توسط تروریست ها سازمان دهی می شوند از دیدگاه «مسئولیت حفاظتی» که به قطعنامۀ 1973 در شورای امنیت سازمان ملل متحد باز می گردد، موضوعی است که قطعنامۀ 1267 شورای امنیت در سازمان ملل متحد را به شکل بارز و برجسته ای نقض می کند. زیرا این قطعنامه گروه مبارزان اسلامی در لیبی را به عنوان سازمان تروریستی بازشناسی کرده است. به عبارت دیگر، شورای امنیت در سازمان ملل متحد نه تنها منشور سازمان ملل متحد بلکه قطعنامه های خودش را نیز نقض می کند.

منشأ گروه مبارزان اسلامی در لیبی
موضوعی که پرونده های بسیار زیادی دربارۀ آن وجود دارد : از دوران جنگ شوروی و افغان ها، «جهاد اسلامی» به شکل سرّی از جانب سیا حمایت می شده است. (مقالۀ میشل شوشودوسکی زیر عنوان «جنگ آمریکا علیه تروریسم» 2005 ترجمه به فرانسه «جنگ و جهانی سازی»).

Voir Michel Chossudovsky, America's "War on Terrorism", Global Research, Montréal, 2005 ; en français : Guerre et mondialisation).
سیا در آموزش مجاهدین با استفاده از آموزه های عمومی سرویس اطلاعات داخلی پاکستان، نقش کلیدی بازی کرد. در نتیجه، آموزه های اسلام در تمرین های چریکی که سیا هزینۀ آن را می پرداخت گنجانده شده بود :
مارس 1985، رئیس جمهور ریگان در پروندۀ 166 در سازمان امنیت ملی تصمیمات راهبردی(1) که مرتبط به استراتژی ایالات متحده در افغانستان می باشد، افزایش کمک نظامی به مجاهدین را تأیید کرده و به روشنی روند جنگ سرّی در افغانستان و اهداف نوین آن را توضیح داده است : مجبور ساختن ارتش شوروی برای ترک افغانستان از طریق اقدامات سرّی.
کمک های سرّی از جانب ایالات متحدۀ آمریکا با افزایش چشم گیری در ارسال اسلحه آغاز شد و سالانه به مرز 65000 تن در سال 1987 رسید، و علاوه براین خیل کارشناسان سیا و پنتاگون که از طریق جادۀ اصلی نزدیک راولپندی به مرکز فرماندهی سرویس اطلاعات داخلی پاکستان رفت و آمد می کردند. متخصصین سیا با افسران پاکستان همکاری می کردند و به هدف کمک به شورشیان افغان عملیات نظامی  برای آنها طرح ریزی می کردند.
 (Steve Coll, Washington Post, 19 juillet 1992)
گروه مبارزان اسلامی شاخۀ لیبی از مجاهدین لیبی تشکیل شده است که در افغانستان از مشاوران جنگی در جنگ شورشیان افغان علیه شوروی بودند.
از آغاز، از اوایل سال های 1990، گروه مبارزین اسلامی(شاخۀ لیبی) برای سیا و اینتلیجنت سرویس بریتانیا نقش مأمور اطلاعاتی را به عهده داشت. از سال 1995، گروه مبارزان اسلامی به شکل فعال به جهاد اسلامی پیوستند و علیه رژیم لائیک لیبی دست به کار شدند و حتی سوء قصد به جان معمر قذافی در سال 1996، کار همین گروه بود.(مترجم : در مقالات پیشین مطالب زیادی در بارۀ این سوء قصد نوشته شده است)
دیوید شایلر(2) مأمور قدیمی اینتلیجنت سرویس (اطلاعات امنیت خارجی بریتانیا) آشکار ساخت که در اواسط سال های 1990 وقتی در دفتر لیبی کار می کرده است، کارمندان سرویس اطلاعاتی بریتانیا با گروه مبارزین اسلامی (شاخۀ لیبی) همکاری می کردند و این گروه با ستوان وفاداری به نام اسامه بن لادن در رابطه بود.
اکنون گروه مبارزان اسلامی در بریتانیا به عنوان گروه تروریست شناسایی می شود (3).
حملات تروریستی از نوع چریکی دائما علیه نیروهای امنیتی لیبی، پلیس و کارمندان ارتش انجام گرفته وگمان می رود که چنین حملاتی با حمایت و هم کاری اینتلیجنت سرویس انجام گرفته است:
در سپتامبر 1995 بین نیروهای امنیت [دولت قذافی] و چریک های اسلامی در بنغازی طی زد و خوردهایی دوازده نفر از هر دو طرف کشته شدند. پس از هفته ها زد و خورد شدید، گروه مبارزان اسلامی (در لیبی) رسما اعلام موجودیت کرد و در اعلامیه ای دولت قذافی را رژیمی مرتد  دانسته و مدعی شده بود که این دولت از  فرامین خداوند بزرگ سرپیچی کرده و کافر است و «نخستین وظیفه بر اساس ایمان به خداوند بزرگ» براندازی آن خواهد بود».
این اعلامیۀ گروه مبارزان اسلامی (شاخۀ لیبی) و به همین گونه اعلامیه های بعدی، توسط افغان های لیبی منتشر شده بود که از انگلستان پناهندگی سیاسی گرفته بودند[...] دخالت دولت بریتانیا در اردوی گروه مبارزان اسلامی شاخۀ لیبی علیه قذافی هم چنان موضوع بحث و جدل است.
پس از درگیری های سال 1995، گروه مبارزان اسلامی عملیات مهم دیگری را در سال 1996 را به اجرا گذاشت که طی آن چند نفر از محافظان نزدیک قذافی کشته شدند. بعدها، براساس اعترافات مأمور اطلاعاتی امنیت خارجی بریتانیا، دیوید شایلر، مشخص شد که این عملیات با بودجۀ سازمان اطلاعات امنیت خارجی بریتانیا (اینتلیجنت سرویس) انجام گرفته که معادل 160000 دلار بوده است.
اگر چه بخشی از گزارشات دیوید شایلر تأیید نشده است، ولی روشن است که انگلستان به گروه مبارزان اسلامی شاخۀ لیبی اجازه داده است که امکانات لوژیستیک و مالی در خاک کشورش ایجاد کند. در هر صورت، تأمین مالی از جانب بن لادن از اهمیت بیشتری برخوردار بوده است. بر اساس یکی از گزارشات، گروه مبارزان اسلامی شاخۀ لیبی از جانب مغز متفکر تروریست سعودی به ازای هر یک  از مبارزانی که در عملیات چریکی کشته شده، 50000 دلار دریافت کرده است.(4)
ولی گزارشات تناقض آمیز است زیرا مشخص نمی گردد که آیا گروه مبارزان اسلامی شاخۀ لیبی جزئی از القاعده است و یا به عنوان گروه جهاد طلب مستقل عمل می کند. یکی از گزارشات حاکی از این امر است که گروه مبارزان اسلامی شاخۀ لیبی نام القاعده در مغرب اسلامی را اختیار کرده است.(5)
تداوم در عملیات ایالات متحدۀ و سرویس های اطلاعاتی کشورهای هم پیمان : عملیات القاعده در یوگوسلاوی
از دوران جنگ شوروی و افغان، شبکۀ القاعده به عنوان «مأمور اطلاعاتی» در خدمت سیا بود. عملیات های القاعده توسط دولت کلینتون برای پشتیبانی از لوژیستیک ارتش بوسنی-هرزگوین (ارتش مسلمان بوسنی) در اوایل سال های 1990 مورد استفاده قرار گرفت و این موضوع در پرونده ای به سال 1998 در سنای ایالات متحدۀ آمریکا تأیید شده است.(6)
موضوعی که پرونده های متعددی دربارۀ آن وجود دارد و نشان می دهد که ارتش آزادی بخش کوزووو با حمایت ناتو روابط تنگاتنگی با تروریست های اسلامی داشته است.(7)
القاعده در یوگوسلاوی در وضعیت «جنگ بشر دوستانه» به عنوان مأمور اطلاعاتی برای ناتو به خدمت گرفته شد. سازمان های تروریستی به شکل مخفیانه پشتیبانی شده و بودجه دریافت کرده اند. در سال 1999، مداخلۀ ناتو به ارتش آزادی بخش کوزووو که القاعده در آن نفوذ کرده بود یاری رساند. مطابق  یکی از پروندهای کمیتۀ حزب جمهوری خواه آمریکا در بارۀ کوزووو :
یکی از وجوه ملال آور بحران [تروریسم] فعلی [کوزووو در سال 1998] این است که به دلیل بی احتیاطی و ناشی گری سیاست خارجی خودمان در بوسنی و کوزووو ، بر خلاف تمام محاسبات، ما خودمان از قهرمانان مسلمان شورشی هستیم که از گروه های تروریست اسلامی اصول گرایی پشتیبانی می کنیم که از سوی دیگر دشمنان قسم یاد کردۀ ما هستند.(8)
آیا عملیات «بامداد اودیسه» در لیبی منعکس کنندۀ یکی از عادات تکراری ایالات متحده و ناتو نیست؟ یعنی توجیه مداخلۀ نظامی به بهانۀ بشردوستانه و «نجات جان شهروندان» ولی با پشتیبانی از شورشی که تروریست ها در آن نفوذ کرده اند؟
این همان بهانه ای بود که ناتو برای مداخله در بوسنی و کوزووو به آن تکیه کرد، ولی از این واقعه چه درسی برای لیبی باید آموخت؟
رئیس سابق اطلاعات لیبی، «جاسوس دو جانبه» موسی کوسا به نفع بریتانیا به شورشیان می پیوندد.
گروه مبارزان اسلامی در لیبی نه تنها از پشتیبانی سیا و سرویس اطلاعات و امنیت خارجی بریتانیا بلکه از پوشش بخشی از آژانس اطلاعاتی لیبی برخوردار بوده است که در آن دوران  توسط وزیر امور خارجه، موسی کوسا اداره می شده ، یعنی فردی که در پایان ماه مارس 2011 به نفع انگلستان به جبهۀ شورشیان می پیوندد.
در اکتبر 2001، رئیس اطلاعات لیبی، موسی کوسا با معاون وزیر ایالات متحدۀ ویلیام برنز ملاقات می کند. این ملاقات اهمیت فوق العاده ای دارد. نمایندگان رده بالای سیا و سازمان اطلاعات و امنیت خارجی بریتانیا، مانند سر جان اسکارلت نیز  در این ملاقات حضور داشتند.
«مأمور ما در تریپولی»، موسی کوسا می بایستی به عنوان مأمور دو جانبه عمل کند. هنگام ملاقات با سر جان اسکارلت، قرار بر این شد که موسی کوسا به عنوان مأمور اطلاعاتی بریتانیایی در تریپولی گماشته شود». (ساندی اکسپرس، 3 آوریل 2011)
معاون وزیر پشین ایالات متحدۀ آمریکا، ویلیام برنز
L’ancien secrétaire d’État adjoint des États-Unis William J. Burns

  سر جان اسکارلت، رئیس پیشین اینتلیجنت سرویس
  Sir John Scarlett, ancien chef du MI6

 گسترش گروه مبارزان اسلامی شاخۀ لیبی به عنوان جنبش شبهه نظامی جهاد طلب، و به همین گونه ادغام آن در نیروهای اپوزیسیون علیه قذافی مستقیما حاصل نقش مرکزی این مأمور دو جانبه، موسی کوسا بوده که با سیا و اینتلیجنت سرویس رابطۀ تنگانگی داشته است.
در نتیجه، رویگردانی موسی کوسا از رژیم قذافی در پایان ماه مارس 2011 کاملا به یک برنامه ریزی از پیش تعیین شده شباهت دارد. این جریان از طریق مذاکرۀ یکی از رؤسای قدیمی گروه مبارزان اسلامی با دولت بریتانیا انجام گرفت که برای یک بنیاد برای دفاع از حقوق شخصی کار می کند که در لندن مستقر می باشد.
موسی کوسا، جاسوس دو جانبه
نومان بن اوتمان، یکی از دوستان وزیر امور خارجه موسی کوسا، در بی بی سی توضیح داد که چگونه فرار او را از رژیم قذافی سازمان دهی کرده است.
بن اوتمان، پیش از این ریاست گروه مبارزان اسلامی شاخۀ لیبی را به عهده داشت، ولی برای بنیاد «کویلیام»(9) کار می کند، که یک اتاق فکری ضد افراطی گری است.
او گفت که فکر می کرد که موسی کوسا سرانجام با دولت بریتانیا وارد مذاکره خواهدشد و در مورد اطلاعات نیز همکاری های زیادی خواهد کرد.
بن اوتمان، در 1 آوریل 2011 دربرنامۀ صبح گاهی بی بی سی توضیح داد که چگونه به موسی کوسا در فرارش یاری رسانده و در بارۀ رابطۀ رقابت آمیز خودش با او در گذشته مطالبی را مطرح کرد.
موضوع مزاح آمیز این است که، بن اوتمان در جنگ شوروی و افغان به عنوان مجاهدین استخدام شده بود و یکی از بنیان گذاران گروه مبارزان اسلامی (لیبیایی) در افغانستان بوده است. بن اوتمان در حال حاضر روی مسائل «ضد افراطی گری» تمرکز داشته و به عنوان تحلیل گر در بنیاد کویلیام کار می کند، مسئولیت های او عبارت است از نزدیک ساختن «افراطیون قدیم و جدید، و از کویلیام به عنوان سکو برای گسترش دانش و آگاهی اش به شکل عمومی دربارۀ القاعده و دیگر گروه های جهاد طلب استفاده می کند».  
برنامۀ ضد تروریست سیا در لیبی
روابط دو جانبه بین سیا، اینتلیجنت سرویس و اطلاعات لیبی در اکتبر 2001 به مأموران اطلاعاتی غرب اجازه داد که از طریق بخش هوادار آمریکا در قلب سازمان اطلاعاتی لیبی که توسط موسی کوسا اداره می شد، مستقیما به  بررسی های کلی بپردازند. این توافقات به اطلاعات غربی اجازه داد که به شکل مؤثری در آژانس اطلاعاتی لیبی که توسط جاسوس دو جانبۀ اینتلیجنت سرویس (موسی کوسا) اداره می شد نفوذ کنند.
بر اساس یکی از گزارشات سال 2008 از جانب دولت ایالات متحدۀ آمریکا، دولت لیبی «با ایالات متحدۀ آمریکا و جامعۀ بین الملل برای مبارزه با تروریسم و تأمین بودجه به همکاری ادامه داده است [...] نمایندگان اطلاعاتی امیدوارند  طی دورۀ تعیین بودجه برای 2010 و 2011 در امر مبارزه با تروریسم کمک هایشان را به لیبی افزایش دهند[...]
 (Voir Christopher M. Blanchard, Libya: Background and U.S. Relations, US Congress Research Service, 16 juillet 2010).
در سال 2009، سازمان اطلاعاتی لیبی و سیا برنامه مشترکی را به اجرا گذاشتند که طی آن تعدادی از مأموران اطلاعاتی لیبی در سیا می بایستی یک دورۀ  آموزش ضد تروریستی ببینند. این برنامه بر اساس توافقی بین موسی کوسا و سیا طرح ریزی شده بود، و هدفش (به شکل نظریه) با پشتیبانی کارگزاران اطلاعاتی سیا، منحل ساختن گروه مبارزان اسلامی لیبی بود. در این جا باید به ابهامی که در طرح ضد تروریستی سیا دیده می شود توجه داشته باشیم : تشکل گروه مبارزان اسلامی (شاخۀ لیبی) در افغانستان بین اوایل و اواسط سال های 1990 از برنامه های سیا بود که می خواست برای شبکۀ القاعده بازوی نظامی لیبیایی ایجاد کند.
در سال 2009، رؤسای گروه مبارزان اسلامی (شاخۀ لیبی) که زندانی بودند گویا بر اساس توافقاتی با نمایندگان سرویس اطلاعات و امنیت لیبی، از مبارزۀ مسلحانه علیه رژیم قذافی قطع نظر کردند.
 (New jihad code threatens al Qaeda, CNN, novembre 2009)
ولی باید پرسید که واشینگتن در پشت پردۀ برنامۀ مشترک ضد تروریستی با دولت لیبی، چه طرحی در سر می پرورانده است؟ ازدیدگاه رسمی، برنامه بر اساس شناسایی اعضای گروه مبارزان اسلامی و سرانجام انحلال خود گروه تنظیم شده بوده است. ولی در واقع، عملیاتی که ایالات متحده در لیبی به اجرا می گذارد، یعنی آموزش مأمورین اطلاعاتی لیبی توسط سیا، به عنوان ترفندی برای عملیات اطلاعاتی دیگری به کار می رود. آموزش مأموران اطلاعاتی لیبی، به سیا اجاز می دهد که هم کاران قابل اعتمادی را شناسایی کند.
برنامۀ ضد تروریستی در سال 2009 مستقیما در پیوند تنگاتنگ با شورش ماه مارس 2011 است. این برنامه، به سیا و سازمان اطلاعات و امنیت خارجی بریتانیا اجازه داد که به شکل سرّی به گروه مبارزان اسلامی  برای شورش مسلحانۀ مارس 2011 کمک رسانی کنند.
رسانه ها – پس از اجرای طرح ضد تروریستی که سیا بودجۀ مالی آن را به عهده داشت -  از انحلال گروه مبارزان اسلامی (شاخۀ لیبی) گزارش داده اند، ولی هیچ نشانی از منجل شدن این گروه دیده نمی شود. گروه مبارزان اسلامی (شاخۀ لیبی) هم چنان در فهرست شورای امنیت در سازمان ملل متحد به عنوان سازمان تروریستی به ثبت رسیده است.


اسلحه و پشتیبانی های سرّی
برای شورشیان گروه مبارزان اسلامی شاخۀ لیبی
نشانه های در دست است که نشان می دهد که سیا و اینتلیجنت سرویس پیوسته به شکل سری از گروه مبارزان اسلامی در لیبی که در حال حاضر خط اول جبهۀ شورشیان مسلح علیه رژیم قذافی را تشکیل می دهد پشتیبانی می کنند.

عبدول حکیم حسدی
رئیس شورشیان لیبی، عبدول حکیم حسدی اعلام کرد که جهاد طلبانی که علیه کشورهای هم پیمان در عراق جنگیدند، اکنون در خط اوّل جبهه علیه رژیم معمر قذافی می جنگند [...]
عبدول حکیم حسدی تأکید داشت که مبارزان «وطن پرست و مسلمانان خوبی هستند، ولی تروریست نیستند»، و اضافه می کند که «اعضای القاعده نیز مسلمانان خوبی هستند زیرا با اشغالگران می جنگند».
 (Libyan rebel commander admits his fighters have al-Qaeda links, Daily Telegraph, March 25, 2011, C’est l’auteur qui souligne)
عبدول حکیم حسدی رئیس گروه مبارزان اسلامی در لیبی، آموزش نظامی خود را در اردوگاهی در افغانستان گذرانده و در رأس فرماندهی  نیروهای مخالف در مناطق تحت تصرف شورشیان می باشد. تقریبا هزار شورشی مسلح تحت فرماندهی او هستند.
ایالات متحدۀ آمریکا و کشورهای عضو ناتو به جهاد طلبان اسلحه می دهند. سلاح ها از طریق عربستان سعودی به گروه مبارزان اسلامی لیبی ارسال می شود که از دیدگاه تاریخی، با آغاز جنگ علیه شوروی در افغانستان، به شکل سرّی از القاعده پشتیبانی کرده است. سعودی ها در هماهنگی با واشینگتن و بروکسل،  شورشیان را به راکت ضد تانک و موشک زمین به هوا مسلح می کنند.

تحریف خبری : تروریست های اسلامی به جنبش طرفداران دموکراسی می پیوندند «به شکل کاملا شخصی».
آدمیرال جیمز استیوریدیس، فرماندۀ ارشد نیروهای کشورهای عضو ناتو در اروپا به شکل ضمنی اعلام داشت که «اطلاعات ایالات متحدۀ آمریکا نشانه های از حضور تروریست ها بین گروه های شورشی مشاهده کرده است [...] و این موضوع به نگرانی هایی دامن می زند [...]». ولی مسئله به «رد پا و سایه» خلاصه نمی شود، چه این که گروه مبارزان اسلامی در لیبی ستون فقرات شورش مسلحانه هستند.
رسانه های غربی با اشاره به حضور جهاد طلبان و تعلق سازمانی آنها به اعضای قدیمی گروه مبارزان اسلامی (شاخۀ لیبی) که «به شکل کاملا شخصی» و نه به عنوان اعضای یک سازمان تروریستی، در مبارزۀ مسلحانه شرکت دارند، اظهار نگرانی کرده اند. به گفتۀ بن اوتمان در مصاحبه با سی ان ان :
«ده ها عضو قدیمی گروه مبارزان اسلامی (شاخۀ لیبی) در حال حاضر در کنار شورشیان برای سرنگون ساختن قذافی مبارزه می کنند» ولی او [استیوریدیس] مشخصا گفته است که این افراد بر اساس اعتقاد و تصمیم شخصی در این شورش شرکت می کنند و نه در چهار چوب سازمان یافته. بن اوتمان در عین حال گفت که :
«برخی از مأموران ضد تروریست غربی اظهار نگرانی می کنند و بر این باورند که جنگ داخلی دراز مدت در لیبی ممکن است به ایجاد نوعی القاعده بیانجامد. دولت ها و سازمان های غیر دولتی باید فورا به مناطقی که به تصرف شورشیان درآمده بروند و برنامه های بهداشتی و تربیتی و به همین گونه  مؤسسات دموکراتیک ایجاد کنند».
 (Paul Cruickshank et Tim Lister, Libyan civil war: An opening for al Qaeda and jihad? CNN, 23 mars 2011)
یک سازمان تروریستی که در پیوند با القاعده می باشد در جنبش دموکراسی خواه نفوذ می کند؟ از چه زمانی سازمان های تروریستی «به دلیل شخصی» عمل می کنند؟
گروه مبارزان اسلامی (شاخۀ لیبی) و تمام اعضای آن در قطعنامۀ شورای امنیت در سازمان ملل متحد به عنوان تروریست شناسایی شده اند.
« Notre homme à Tripoli »
«مأمور ما در تریپولی»

موسی کوسا «مأمور ما در تریپولی» بود. شرایط بریدن او از رژیم قذافی و به همین ترتیب تاریخ هم کاری او با سیا و اینتلیجنت سرویس، نشان می دهد که او در این ده سالۀ گذشته حافظ منافع ایالات متحده و کشورهای هم پیمان بوده و در طرح شورش مسلحانه «طرفداران دموکراسی» در شرق لیبی شرکت داشته است.
رئیس سابق اطلاعات لیبی، موسی کوسا
رئیس سابق اطلاعات لیبی، موسی کوسا در رساندن کمک های سرّی به گروه مبارزان اسلامی (شاخۀ لیبی) به خواست هم کاران اطلاعاتی غربی اش نقش مرکزی را به عهده داشت. رئیس سابق سیا جرج تنت، بی آن که از «مأمور ما در تریپولی» نامی ببرد، در زندگی نامه ای که به سال 2007 منتشر می کند، می نویسد : «کاهش تنش با لیبی یکی از موفقیت های بزرگ حرفه ام بود، زیرا همکاری سرویس اطلاعاتی ما با سرویس اطلاعاتی لیبی علیه القاعد ه، سرانجام عملی گردید.»

در مورد اتحاد ناتو و گروه مبارزان اسلامی (شاخۀ لیبی) هیچ تردیدی وجود ندارد. ناتو به نام «مبارزه با تروریسم» از شورشیانی پشتیبانی می کند که تحت نفوذ تروریست های اسلامی هستند.
تروریست ها چه کسانی هستند؟ در چرخش تلخ رویدادها، در حالی که ایالات متحدۀ آمریکا جهاد اسلامی را به عنوان «تهدیدی برای تمدن غرب» معرفی می کند، همین سازمان های اسلامی، به علاوه گروه مبارزان اسلامی در لیبی، ابزار کلیدی برای عملیات  اطلاعات نظامی ایالات متحدۀ آمریکا در آسیای مرکزی، در خاورمیانه و در آفریقای شمالی به شمار می آیند، بی آن که از جمهوری های مسلمانی یاد کنیم که پیش از این جزء اقمار اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی بودند.


Article original en angalis :
"Our Man in Tripoli": US-NATO Sponsored Islamic Terrorists Integrate Libya's Pro-Democracy Opposition, publié le 3 avril 2011.

پا نوشت
1 . National Security Decision Directive 166
2 . David Shayler
3 . http://globalresearch.ca/index.php?context=va&aid=23957
(Gerald A. Perreira, British Intelligence Worked with Al Qaeda to Kill Qaddafi, Global Research, 25 mars 2011, c'est l'auteur qui souligne.)
4 . [2005] (Cité dans Peter Dale Scott, Who are the Libyan Freedom Fighters and Their Patrons? Global Research, mars 2011, c'est l'auteur qui souligne.) 
5. (Voir Webster Tarpley, The CIA’s Libya Rebels: The Same Terrorists who Killed US, NATO Troops in Iraq, Global Research, mars 2011)
6. (Voir US Senate, Republican Party Committee, Clinton-Approved Iranian Arms Transfers Help Turn Bosnia into Militant Islamic Base, http://rpc.senate.gov/releases/1997/iran.htm, 1998)
7. (Voir US Senate, Republican Party Committee, The Clinton Administration Sets Course for NATO Intervention in Kosovo, 1998, http://rpc.senate.gov/releases/1998/kosovo.htm. Voir aussi Michel Chossudovsky, America's "War on Terrorism", Global Research, Montreal, 2005; en français : Guerre et mondialisation).   
8 . (Col. Harry G. Summers, « Bringing terrorists to justice », Washington Times, 8 décembre 1998, c'est l'auteur qui souligne.  Feu le Col. Harry G. Summers (USA-Ret.) (1932-1999) était un Distinguished Fellow de l'Institut d'études stratégiques de l'École supérieure de Guerre de Carlisle, PA.)
9.

هیچ نظری موجود نیست: