باز هم عافیت طلبی محمود دولت آبادی
مصاحبه ی بهروز خباز با اکبر معصوم بیگی عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران
رادیو همبستگی: با سلام، و تسلیت به شما و اعضای کانون نویسندگان ایران.
اکبر معصوم بیگی: من هم به شما و همه ی مردم ایران و همه ی دوستداران سیمین و دوستداران شعر و ادب متعهد و اجتماعی ایران تسلیت می گویم.
رادیو همبستگی: در بیانیه ی کانون از خصایص شریف و انسانی سیمین یاد شده، از بزرگمنشی و دریادلی او. شما در باره ی خصایص شریف و انسانی سیمین برای ما بگویید.
اکبر معصوم بیگی: سیمین خانم زن بسیار شجاعی بود و سر نترسی داشت و به خصوص در چنگاچنگ شدن با نیروهای تاریکی و ظلمت و جهل، بسیار زن پردلی بود. هرگز من ندیدم که در برابر ستم قدمی به واپس بگذارد. خوب یادم هست بعد از قتل های سیاسی پاییز 77 ، در آغاز جلسه ی نشست عمومی کانون که قرار بود هیئت موقت را انتخاب کنیم، ایشان چند کلمه ای صحبت کرد و در آنجا گفت: " من با ورودم به کانون[از] سال 58 در واقع کل زندگی ام تغییر کرد. این سیر را می توانیم در شعر سیمین هم ببینیم که به حق می توان گفت که پس از انقلاب، تعهد اجتماعی در شعر های سیمین قوت و جان و نیروی تازه ای می گیرد که شاید در قیاس با قبل از انقلاب این ویژگی کمرنگ تر بود ولی بعد از انقلاب، این نیروی پرشور، این نیروی خروشان و در واقع این جوشش را ما می بینیم. در تمام دوره ی همکاری من با سیمین خانم همیشه او را در صف مقدم می دیدم، شما در تمام آنچه بر نویسندگان این مملکت گذشت، در همه ی آن مسائلی که گذشت سیمین خانم اولین کسی بود که در هر جا حاضر می شد، هیچوقت شما او را دومین نفر نمی دیدید. هیچوقت باکی از برخورد نداشت و همیشه اعضا را تشویق می کرد و البته واقعیت این است که او یک نقطه ی بسیار گرم و جوشان برای همه ی ما بود، نقطه ی اتکا بود. نمی دانم دوستان می دانند یا نه، هر سال بلا استثنإ از جمله همین نوروز 93 ما وقت قبلی تعیین می کردیم مثلا دهم یا یازدهم همه جمع می شدیم برای برنامه ای که داشتیم. ایشان سینه ای فراخ داشتند برای ما نویسندگان و همکاران و برای همه ی مردم. یعنی زمانی که شما در آن روز می دیدید که از هر صنفی از مردم پیش او می آمدند و او حقیقتا از هیچ چیزی درحق مردم فروگذار نمی کرد و گاهی اوقات تا پاسی از شب این آمدن جمعیت ادامه داشت. انعکاس این واقعیت را در شعرش هم می بینید، شعر هایی که به دلیل وزن های جدیدی که سیمین در عروض به شعر فارسی افزود، یک محقق ارجمند در واقع سیمین را نیمای غزل نامیده بود. اگر بخواهم در باره ی دلیری ایشان در مقابله با سانسور، در مقابله با فشار و زور و ستم بگویم بسیار [طولانی] خواهد شد.
رادیو همبستگی: از شیفتگی سیمین بهبهانی در کانون نویسندگان صحبت کردیم و ما بارها شاهد این حضور درخشان ایشان در تجمعاتی که کانون فراخوان می داد و همچنین جلسات خود کانون و ستم ستیزی او، آیا در رابطه با زاویه داشتن خانم سیمین بهبهانی [با کانون] شما چیزی شنیدید؟ گویا در این رابطه با بی بی سی یک صحبتی شده.
اکبر معصوم بیگی: به قول یک فیلسوف ارجمند که می گوید بگذارید از میانه آغاز کنیم، بگذارید من هم از میانه آغاز کنم. ببینید، آن چه در بی بی سی آمد، گفته ی آقای محمود دولت آبادی بود و تا آنجایی که من [گفته های او را] یادداشت کردم، ایشان می گوید: « تا وقتی که من بودم ایشان بود و وقتی من کانون را ترک کردم و آمدم بیرون، بعد از چندی من ایشان را دیدم که گفت من هم همین کار را کردم و نتوانستم آن جا بمانم.»
آقای دولت آبادی مدرکی ارائه نمی کند، کوچکترین مدرکی ارائه نمی کند.
اول من این نکته را بگویم که رسانه هایی مثل بی بی سی به وظایف روزنامه نگاری خودشان عمل نمی کنند و اگر عناد نداشته باشند کارشان را بلد نیستند. ببینید، مصاحبه کردن با کسی که از سال 79 تقریبا هیچ وقت توی کانون نبوده، آن هم در باره ی زنی که تا آخرین دم حیات در کانون نویسندگان و پذیرای کانونی ها بوده، به نطر من فقط نشاندهنده ی بی لیاقتی رسانه ای و نشاختن رسالت رسانه است. من با سند و مدرک این را نشان خواهم داد که آیا خانم سیمین بهبهانی با کانون زاویه داشته یا نداشته است.
کانون نویسندگان ایران از سال 88 نشریه ای منتشر میکند به نام «خبرنامه ی کانون نویسندگان ایران، اندیشه ی آزاد» در دنباله ی نشریه ای که در سال 58 در می آمده. شما در شماره ی 5 اندیشه ی آزاد دی ماه 1391 مصاحبه ی مفصلی می بینید از سیمین تحت عنوان «آنچه باید در نوشته ها بدرخشد آزادی است» این مصاحبه در نشریه ی اندیشه ی آزاد به طور مفصل آمده. راه دور نرویم، بیاییم نزدیک تر، در همین 28 مرداد93 خانم سیمین بهبهانی از این جهان رفته ، در اواخر اسفند ماه، یک هفته مانده به سال 93، «اندیشه ی آزاد» در واکنش به سخنان معاون وزیر ارشاد آقای عباس صالحی، ویژه نامه شماره ی 2 را درآورد که در این ویژه نامه این اشخاص مقاله دارند: اولین مقاله یادداشتی است از سیمین بهبهانی، بعد به ترتیب کیوان باژن، علیرضا جباری، فرخنده حاجی زاده، محسن حکیمی، قباد حیدر، رضا حیرانی، عی اشرف درویشیان، فریبرز رئیس دانا، ناصر زرافشان، سیدعلی صالحی، نسرین ضیایی، فرزانه طاهری، علی عبداللهی، اکبر معصوم بیگی، داریوش معمارو آقای حافظ موسوی. در صفحه ی 6 این ویژه نامه، که من حاضرم این را اسکن کنم که شما اگر سایت دارید در آنجا بیاوریدکه البته در اینترنت هم هست. در صفحه ی 6 خانم بهبهانی این یادداشت را در واکنش به حرف های آقای عباس صالحی گذاشته که من عینا برایتان می خوانم چون چند خط بیشتر نیست. ایشان این گونه ادامه می دهند: « من به عنوان دبیر پیشین و عضو همیشگی کانون نویسندگان ایران با هرگونه دخالت در آرمان های آزادی طلبانه ی اعضای این کانون ارجمند مخالفم زیرا در منشور آن بر پاسداری از آزادی بی هیچ حصر و استثنإ در امر نشر و بیان اندشه تأیید شده و دخالت در اجرای این مرام خلاف منشور کانون است. این در اشاره به پوست اندازی ها. نکتهی دیگر آن که من پوست اندازی را تنها در مارها دیده بودم و در مورد انسان ها تصور نمی کردم. این هم نیاز به یادآوری و تأکید دارد که در موقعیت کنونی، کانون نویسندگان ایران موظف است در برابر هرگونه سلب آزادی ایستادگی جدی کند.»
کسی که این یادداشت را در اسفند 92 نوشته و در همین فروردین 93 کانونی ها را با آغوش باز پذیرفته کدام زاویه را با کانون داشته؟ آقای دولت آبادی از کدام زاویه صحبت می کند؟ کجا خانم بهبهانی گفته «من هم آمدم بیرون»؟!!! آقای دولت آبادی یا حالش خراب است یا حواسش بجا نیست که این احتمال را می شود داد. یا به اعتقاد من، صریح بگویم، مأموریت دارد، مأموریت دارد بر ضد کانون بزند و این اولین بار ایشان نیست . ایشان در این دو سه سال اخیر بارها با ضد کانونی ترین نشریه ها، نشریه هایی وابسته به محمد قوچانی و دار و دسته ی رفسنجانی مصاحبه کرده و در آن جا بر ضد کانون حرف هایی زده. باز با همین نشریه ها مصاحبه کرده و در آن جا اشاره کرده به قضایای قتل های زنجیره ای سال 77 و آن قتل ها را ناشی از دیدگاه سیاسی بعضی از اعضای کانون دانسته. حقیقتا من برای امثال آقای دولت آبادی متأسفم که بعد از عمری کار و زندگی کارش به جایی کشیده شده که دروغ می گوید. ببینید صحبت های من نظر شخصی من است و هیچ ربطی به کانون به طور مستقیم ندارد برای من جای تأسف است که آقای دولت آبادی که یک زمانی در جبهه ی حقیقت و راستی بوده و حالا در این سن و سال دروغ می گوید؛ من برای شما این دو شماره را خواندم، و این مدارک را من رو کردم. آقای دولت آبادی دروغ می گوید و این دروغ، ضربه به کانون است. خانم بهبهانی تا آخرین دم حیات با کانون بوده، و خود می گوید که دبیر پیشین و عضو همیشگی کانون نویسندگان ایران بوده است.
رادیو همبستگی: آقای معصوم بیگی اگر نکته ی پایانی را اگر مایلید از شما می شنویم.
اکبر معصوم بیگی: نکته ی پایانی که که می خواهم به نظر شما برسانم در باره ی غائله ای است که بر سر تشییع و خاکسپاری خانم بهبهانی پیش آمده. در شبکه های اجتماعی و در جاهای دیگر باز ضدکانونی هایی به تحریک از طرف ما بهتران ، در واقع شایع کردند که کانون این مراسم را تحریم کرده، هرگز چنین چیزی نبوده؛ واقعیت این است که قضیه از روز مرگ خانم بهبهانی آغاز شد؛ از همان روز آشکار بود که عده ای تمام کوشش شان را می خواهند بکار ببرند تا دست کانون را از ماجرای تشییع و خاکسپاری کوتاه کنند. همان کسانی که در واقع باعث شدند و کمک کردند تا به وصیت خانم بهبهانی عمل نشود؛ وصیتی که می گفت:« یک: من را در امامزاده طاهر دفن کنید. دو: من نمی خواهم در جلوی تالار وحدت تشییع شوم.»
هیئت دبیران کانون هرگز از بعد از یک تاریخی به جلوی تالار وحدت نرفته به این علت که یک : این تالار را «تالار رودکی مصادره شده» می داند. دو: در آن جا اتفاقاتی افتاده من فقط یک نمونه را برای این که وقت شما را زیاد نگیرم ذکر می کنم که البته نمونه های دیگری هم پشت سرش آمده. یک نمونه در موقع دفن احمد محمود بود در سال 79 . در تالار وحدت که یک تالار کاملا دولتی است و متعلق به ارشاد و مراسمی معمولا در آن جا اجرا می شود؛ و این مراسم مطلقا عرفی نیست و با مراسم خاصی همراه است. برای نمونه در قضیه ی تشییع جنازه ی آقای احمد محمود، آقای دولت آبادی پشت تریبون رفت، بعد از دو سه کلمه ای که صحبت کرد رو کرد به آقای عطاالله مهاجرانی وزیر ارشاد و گفت: «من متأثرم و از بس تأثر خاطر به من دست داده از آقای دکتر مهاجرانی خواهش می کنم تریبون و بلندگو را بگیرند و ایشان صحبت بکنند.» دوستان! کانون نویسندگان ایران، کانون نویسندگان مستقل است. مستقل از هر قدرتی، از هر حزب و سازمان سیاسی؛ مطلقا هیئت دبیران این کانون به جایی نخواهد رفت که آدم دروغگویی که این دروغ ها را بر ضد خانم بهبهانی و کانون به هم بافته همین آدم بخواهد بیاید در آن جا گردانندگی مجلس را به عهده داشته داشته باشد. برای ما جمعه مسجل بود که ممکن است همین حادثه ای که در آن زمان در مورد احمد محمود و بعد ها در مورد آدمهای متعدد دیگر از جمله فریدون مشیری، خسرو شکیبایی، علی حاتمی، پرویز مشکاتیان و محمدعلی فردین نیز اتفاق افتاده بود، باز هم صورت بگیرد. لازم است من این توضیح را بدهم هیئت دبیران کانون چون می دانست سرانجام گردانندگی مجلس به دست آقای محمود دولت آبادی و اذنابش می افتد و از بیم آن که همان ماجراهایی اتفاق بیفتد که در مورد احمد محمود افتاد، شخصا ، شش نفر اعضای هیئت دبیران تصمیم گرفتند به مراسم تشییع نروندکه با یک عمل انجام شده مواجه نشوند. در هیچ بیانیه ای کانون نویسندگان هرگز به کسی نگفته که به این مراسم نروند و هرگز هم نگفته بروند. ما، این را تأکید می کنم، دوستان شما هم در آن رادیو بدانند کانون نویسندگان ایران هر اظهار نظری که بخواهد بکند این اظهار نظر را از طریق بیانیه ها و اطلاعیه هایش انجام می دهد. از جمله من دیدم که یک نفر نظر شخصی داده بود که اصلا ربطی به ما ندارد. همین حرف هایی که من می زنم به عنوان عضو هیئت دبیران حرف های من و نظر شخصی من است در باره ی کانون؛ هرکدام از اعضای هیئت دبیران حق دارند همین اظهار نظر را به طور فردی بگویند اما نظر جمعی ما از طریق بیانیه ها و اطلاعیه ها اعلام می شود. همین بیانیه ی کانون [در باره ی مرگ سیمین بهبهانی] که شما بخش اولش را خواندید، بیانه ی تیپی است که کلا هیئت دبیران بر آن صحه گذاشته است. ولی حرف های من ممکن است مورد قبول کسان[اعضای] دیگر نباشد. بنا براین من خواهشم این است که کسانی که برایشان شبهه پیش آمده بگویم که هرگز، هرگز کانون چیزی را تحریم نکرده این کلمات سنگین تر از این حرفهاست؛ چنین چیزی نبود. هیئت دبیران ترجیح داده [در مراسم حضور پیدا نکند] چون دیده در میانه ی ماجرا جریان به دست کسانی افتاده و آن کسان به هر حال مایلند یک مراسم بی خاصیت فراهم بیاورند ؛ در طی آن مراسم از کارهای سیمین بهبهانی، از سانسور ستیزی اش، از ستم ستیزی اش، از کتک خوردن هایش در پارک دانشجو، از مبارزاتش برای احقاق حقوق زنان، از این ها اصلا سخن نرود و هیچ زنی نیاید سخنرانی کند یا شعر بخواند. چون می دانستیم و می توانستیم پیش بینی کنیم و حتی پیش بینی بدتر این بود که ممکن است واقعا یک معاون وزیر یا یک وزیر بیاید سخنرانی کند. برای ما قابل تحمل نیست زیر سایه ی هیچ قدرتی قرار بگیریم. به همین علت بود که شش نفر اعضای هیئت دبیران ترجیح شخصی شان بود که [به مراسم]نروند و کسی را هم منع نکردندو کسی راهم برای رفتن تشویق نکردند.
رادیو همبستگی: آقای معصوم بیگی از شما تشکر می کنیم و برای شما آرزوی سلامتی و موفقیت داریم.
اکبر معصوم بیگی: خواهش می کنم.
مهاجرانی خواهش می کنم تریبون و بلندگو را بگیرند و ایشان صحبت بکنند.» دوستان! کانون نویسندگان ایران، کانون نویسندگان مستقل است. مستقل از هر قدرتی، از هر حزب و سازمان سیاسی؛ مطلقا هیئت دبیران این کانون به جایی نخواهد رفت که آدم دروغگویی که این دروغ ها را بر ضد خانم بهبهانی و کانون به هم بافته همین آدم بخواهد بیاید در آن جا گردانندگی مجلس را به عهده داشته داشته باشد. برای ما جمعه مسجل بود که ممکن است همین حادثه ای که در آن زمان در مورد احمد محمود و بعد ها در مورد آدمهای متعدد دیگر از جمله فریدون مشیری، خسرو شکیبایی، علی حاتمی، پرویز مشکاتیان و محمدعلی فردین نیز اتفاق افتاده بود، باز هم صورت بگیرد. لازم است من این توضیح را بدهم هیئت دبیران کانون چون می دانست سرانجام گردانندگی مجلس به دست آقای محمود دولت آبادی و اذنابش می افتد و از بیم آن که همان ماجراهایی اتفاق بیفتد که در مورد احمد محمود افتاد، شخصا ، شش نفر اعضای هیئت دبیران تصمیم گرفتند به مراسم تشییع نروندکه با یک عمل انجام شده مواجه نشوند. در هیچ بیانیه ای کانون نویسندگان هرگز به کسی نگفته که به این مراسم نروند و هرگز هم نگفته بروند. ما، این را تأکید می کنم، دوستان شما هم در آن رادیو بدانند کانون نویسندگان ایران هر اظهار نظری که بخواهد بکند این اظهار نظر را از طریق بیانیه ها و اطلاعیه هایش انجام می دهد. از جمله من دیدم که یک نفر نظر شخصی داده بود که اصلا ربطی به ما ندارد. همین حرف هایی که من می زنم به عنوان عضو هیئت دبیران حرف های من و نظر شخصی من است در باره ی کانون؛ هرکدام از اعضای هیئت دبیران حق دارند همین اظهار نظر را به طور فردی بگویند اما نظر جمعی ما از طریق بیانیه ها و اطلاعیه ها اعلام می شود. همین بیانیه ی کانون [در باره ی مرگ سیمین بهبهانی] که شما بخش اولش را خواندید، بیانه ی تیپی است که کلا هیئت دبیران بر آن صحه گذاشته است. ولی حرف های من ممکن است مورد قبول کسان[اعضای] دیگر نباشد. بنا براین من خواهشم این است که کسانی که برایشان شبهه پیش آمده بگویم که هرگز، هرگز کانون چیزی را تحریم نکرده این کلمات سنگین تر از این حرفهاست؛ چنین چیزی نبود. هیئت دبیران ترجیح داده [در مراسم حضور پیدا نکند] چون دیده در میانه ی ماجرا جریان به دست کسانی افتاده و آن کسان به هر حال مایلند یک مراسم بی خاصیت فراهم بیاورند ؛ در طی آن مراسم از کارهای سیمین بهبهانی، از سانسور ستیزی اش، از ستم ستیزی اش، از کتک خوردن هایش در پارک دانشجو، از مبارزاتش برای احقاق حقوق زنان، از این ها اصلا سخن نرود و هیچ زنی نیاید سخنرانی کند یا شعر بخواند. چون می دانستیم و می توانستیم پیش بینی کنیم و حتی پیش بینی بدتر این بود که ممکن است واقعا یک معاون وزیر یا یک وزیر بیاید سخنرانی کند. برای ما قابل تحمل نیست زیر سایه ی هیچ قدرتی قرار بگیریم. به همین علت بود که شش نفر اعضای هیئت دبیران ترجیح شخصی شان بود که [به مراسم]نروند و کسی را هم منع نکردندو کسی راهم برای رفتن تشویق نکردند.
رادیو همبستگی: آقای معصوم بیگی از شما تشکر می کنیم و برای شما آرزوی سلامتی و موفقیت داریم.
اکبر معصوم بیگی: خواهش می کنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر