غلامحسین بنان (اردیبهشت ۱۲۹۰، تهران - ۸ اسفند ۱۳۶۴، تهران) خواننده
ایرانی است که از سالهای ۱۳۲۱ تا دهه ۵۰ در زمینه موسیقی ملی ایران فعالیت
داشت. او عضو شورای موسیقی رادیو، استاد آواز هنرستان موسیقی تهران و
بنیانگذار انجمن موسیقی ایران بودهاست.
غلامحسین بنان و شجریان
بنان را میتوان به راستی بزرگترین اجرا کننده آهنگهای سبک وزیری-خالقی
دانست؛ البته او در کنار ادیب خوانساری از بهترین اجراکنندگان آثار صبا و
محجوبی محسوب میشود و استعداد شگرف او در مرکبخوانی و تلفیق شعر و موسیقی
بارها ستایش موسیقیدانان معاصرش را بر انگیخته است.
غلامحسین بنان و علینقی وزیری
روح الله خالقی» میگوید: «صوت بنان لطیف ترین صدایی است که من در عمر خود شنیده ام» اگر به یکی از تصنیفهای بنان گوش بسپاریم، خواهیم دید که در اجرای آواز بنان، شکستن کلمه، نابجا خواندن، درنگ یا شتاب بی جا در سرتاسر تصنیف حتی یک بار هم دیده نمیشود. اوج، جای خود را دارد و فرود هم. اینجاست که هنر تبلور پیدا میکند و بنان را در صدر مینشاند. نوع ادای کلمات، جدا از آواز و همراهی موسیقی هم آهنگ در بیان بنان، خود شعری جداگانه است
روح الله خالقی» میگوید: «صوت بنان لطیف ترین صدایی است که من در عمر خود شنیده ام» اگر به یکی از تصنیفهای بنان گوش بسپاریم، خواهیم دید که در اجرای آواز بنان، شکستن کلمه، نابجا خواندن، درنگ یا شتاب بی جا در سرتاسر تصنیف حتی یک بار هم دیده نمیشود. اوج، جای خود را دارد و فرود هم. اینجاست که هنر تبلور پیدا میکند و بنان را در صدر مینشاند. نوع ادای کلمات، جدا از آواز و همراهی موسیقی هم آهنگ در بیان بنان، خود شعری جداگانه است
«علی تجویدی» میگوید: «مرا عاشقی شیدا» را هیچ خواننده ای توان اجرا نداشت
«نواب صفا» نیز استفاده میکرد: یاد باد آن همدلی، آن همدمی، آن همرهی ساز
محجوبی جز بنان، که آنرا به درستی خواند و اجرا کرد ؟
ازدواج دوم: بنان بعد از همسر اولش، در نهم بهمن ۱۳۴۴ با خانم پری دخت آور ازدواج کرد.
بنان درباره ورود به دنیای موسیقی میگوید: «من از بچگی در خانوادهام ساز و موسیقی بود و همیشه یادم هست در خانه پیانو داشتیم، ارگ داشتیم و خواهرهای من هم ساز میزدند. از همان دوران ذوق پیدا کردم و کار با اساتید قدیمی را شروع کردم البته یواشکی و از ترس پدرم درس هم میخواندم بعد یواش یواش معلمان جدید پیدا میکردم و از هر کدام چیزی یاد میگرفتم یا از قدما چیزی گوش میکردم و به من توضیح میدادند که اسمش چیست و...و بالاخره در یک تصادفی برخوردم به آقای کلنل وزیری و روح الله خالقی. این بود که یک مدتی در انجمن موسیقی ملی و هنرستان موسیقی ملی بودم که آقای کلنل وزیری و آقای خالقی هم آنجا بودند. بعد از شهریور 1320 و دیرتر از هم دورهای هایم به روی صحنه آمدم چون مدتی خوزستان بودم، بعد شروع کردم به کار کردن در رادیو
خاطره ای از زبان بنان در هنگام کار در رادیو
یک زمانی من جوان و شلوغ بودم؛ فرض کنید که فردا در رادیو اجرا داشتیم و
یکی از رفقا میگفت بیا تا کرج برویم و برگردیم. ما رفتیم و بالاتر و
بالاتر، سر از رشت درآوردیم! شب هم ماندیم فردا با عجله آمدیم، نفسم بند
آمده بود و همسرم هم خبر نداشت من رفتم و چرا شب نیامدم همینکه داشتم شروع
به خواندن میکردم و چشمم به اتاق فرمان افتاد، دیدم همسرم آنجا ایستاده
است و من شعر را عوضی خواندم! باید می گفتم «به تماشای درخت و چمنش حاجت
نیست...هر که در خانه چو تو سرو روانی دارد» گفتم «چمن درخت...درخت چمن».
همه اپراتورها خندهشان گرفته
مرتضی نی داوود» نخستین کسی بود که به استعداد او در پی برد، بنان به
نواختن ارگ و خواندن تصنیف و گاهی آواز روی آورد. گاهی هم به تشویق مادرش
از آموزشهای پسر خاله خود برخوردار میشد. در سال 1296ش در مهمانی بزرگی که
بنان الدوله راه انداخته بود، غلامحسین شش ساله به پیشنهاد مادر پشت ارگ
نشست و قطعه ای نواخت و تصنیفی خواند. کودک شش ساله خیلی مورد توجه تحسین
مهمانها قرار گرفت، ازآن شب به بعد،که پدر به استعداد پسر پی برده بود، او
را پیش استادان بزرگ برای آموزش موسیقی و آواز فرستاد.
بنان در طول فعالیت هنری خود، حدود 450 آهنگ اجرا کرد و آنچه که امتیاز مسلم صدای او را پدید میآورد، زیر و بمها و تحریرات صدای اوست که مخصوص به خودش است.
خاطره ای از بنان از زبان پرویز خطیبی: سال ۱۳۳۸ در یک شب سرد زمستانی به یک مجلس عروسی دعوت شدیم. داماد آقای علی اکبر مشکین سلیمی، برادر مصطفی سلیمی مولف و ناشر مجله گلهای رنگارنگ بود. بسیاری از افراد سرشناس و رجال نامی وقت در آن میهمانی حضور داشتند. یک آواز خان حرفهای، با صدای نه چندان خوش مدتی وقت حضار را گرفت و بالاخره مرد جوانی که در بین میهمانان نشسته بود به اصرار برادر عروس که گویا با او نسبتی داشت همراه با تار شروع به خواندن آوازی کرد و ناگهان مجلس آرام گرفت و نفسها در سینهها حبس شد. صدای مرد جوان به زمزمهٔ ارام جویباری میماند که در قلب کوهستانها آدم را به یک خواب شیرین بهاری دعوت میکند. هنگام خواندن چهره اش آرام و نگاهش ثابت و معمولی بود، تحریر و کشش خاصی که در آن صدا وجود داشت، یک چیز دیگر بود. چیزی سوای آنچه که تا به امروز شنیده بودم، پیش خود گفتم کیست صاحب این صدا؟آیا اقبال السلطان است که من صفحاتش را دارم؟ مجلس که تمام شد، سعی کردم صاحب صدا را پیدا کنم اما معلوم شد که او زودتر از دیگران رفته، نزد مصطفی خان برادر عروس رفتم و نام او را پرسیدم، مصطفی خان او را اینطور معرفی کرد: غلامحسین بنان، پسر بنان الملک، از شاهزادههای قاجار است.
کتاب خاطراتی از هنرمندان -صفحه ۳۵۸
آذر ماه ۱۳۳۶ وقتی بنان با اتومبیل شخصی در جاده کرج مشغول رانندگی بود با
کامیونی که فاقد چراغ ایمنی عقب بود تصادف کرد و در این سانحه چشم راست خود
را از دست داد و به همین خاطر همیشه از عینک دودی استفاده میکرد.
بنان با نوه اش
بنان می گفت : «من از این پس کوشش میکنم آثاری اجرا کنم که واجد وزنی شاد و شعری امیدوار کننده است. من جداً از ادامهٔ شیوهٔ قدیم که شباهت به مرثیه خوانی دارد خسته شدهام، البته در این زمینه سازندگان آهنگ باید با من یاری و همکاری کنند».
آواز بنان خیلی بلند نبود. ولی نرم و صاف و پُر و گرم و خوشطنین بود.
اختیار حنجرهاش هرگز از دستش خارج نمیشد. چهچه بیجا نمیزد و قدرتنمائی
نمیکرد. بر عکس قدرت خود را در انتقال معنی شعر و ارائه ظرافتها و
لطافتهای آواز نشان میداد. تحریرهایش موجهای ریز حریری را در معرض نسیم
به خاطر میآورد! تحریر و چهچه هرگز خارج از متن آواز نبود بلکه جزء بافت
آواز او به شمار میرفت. بنان آنطور که میبایست میخواند و دیگران آنطور
که میتوانستند
احسان یارشاطر
احسان یارشاطر
جویبار نغمه میغلطلید، گفتی بر حریر
آبشار شعر، گل میریخت، نغز و دلپذیر
مخمل مهتاب بود این، یا طنین بال قو
پرنیان نازآواز سراپا حال او
شعر فریدون مشیری در باره بنان
بنان بهترین اثر خود را «حالا چرا» و «کاروان» میدانست و میگفت:
«کاروان را برای بعد از مرگم خواندهام». اواخر عمر هم دلبستگی عجیبی به
ترانهٔ «رویای هستی» پیدا کرده بود تا آنجا که با این آهنگ میگریست.
از گفته های همسر بنان
مرضیه بر سر قبر بنان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر