م.ساقی گفتگو با اسماعیل وفا یغمائی مجموعه بیست و دو گفتگو گفتگوی سیزدهم.ادامه زنان و حجاب. زنانگی. جامعه کنونی و گهن ایران و زنان. نوروز
م.ساقی
گفتگو با اسماعیل وفا یغمائی
مجموعه بیست و دو گفتگو
گفتگوی سیزدهم
ادامه زنان و حجاب. زنانگی. جامعه کنونی و گهن ایران و زنان. نوروز
ساقی
بعضی
از اشخاص صاحب نظرو مسلمان هستند که نظر دارند مساله حجاب موجب می شود که
زن به صورت کالائی خود را نبیند و از این زاویه وارد می شوند در این باره
آیا می شود مثبت بررسی کرد.
یغمائی
خیلیها
خیلی حرفها در این باره می زنند.من نمیخواهم در این باره بحث کنم.اگر بیست
سال قبل بود بحث می کردم ولی خوشبختانه تجربه جمهوری اسلامی از خودش فراتر
رفته واز پرده دار به پرده نشین و انچه پشت پرده می گذرد کشیده شده که
البته مبارک است. این تجربه و روند بسیار سنگین و تلخی بود که انجام شد یا
بهتر است بگویم دارد انجام می شود. من بارها گفته ام و باز هم می گویم اگر
کسانی فکر می کنند که ماجرای ظهور جمهوری اسلامی بعد از سی سال رنج و خون و
انواع بلایا و ان همه کشتار و جنایت و سیاهکاری به یک جابجائی سیاسی ختم
میشود و به ریشه های فرهنگی و فلسفی کشیده نمیشود دارند اشتباه می کنند.در
عرصه اسلام سیاسی آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. این بحث ها وادعا ها و
قیل و قالهای شبه ایدئولوزیک کپی برداری شده دیگر جائی را اشغال نخواهد کرد
، پیشینیان ما با وحدت با اسلام شخصی شان زندگی کردند، بخش عظیمی از نسل
ما
به سودای اسلام سیاسی به آتش و توفان زد و نسل بعدی مطمئنا راه دیگری
خواهد رفت که نه راه ما و نه راه پیشینیان ماست. اینها به نظر من دوره اش
گذشته. اینها حاصل تب و گرمای مبارزه در سالهای پنجاه به بعد بود که
احساسات مذهبی تحت تاثیر جنبشهای فراوان جهان که اکثرشان ملهم از انقلاب
اکتبر بودند بر علیه سرمایه داری می خروشید، البته باید گفت سرمایه داری
فسادها و مصائب خودش را دارد ولی از تمام قامت سرمایه داری، نگاه مذهبی
همینش را می دید و یکی دو تا مساله دیگر را ودر اساس شناخت درستی از سرمایه
داری وجود نداشت. هر کسی در چهارچوب احساسات خودش به میراث سنتی خودش
چسبیده بود بدون آنکه برود به طور تاریخی و جامعه شناسانه و انسانشناسانه و
خلاصه به طور نظری کنکاش کند وحقیقت قضیه را و این ادعاهای انقلابی و
دموکراتیک اسلامی را بداند.الان می توان جلو رفت و گفت مساله سلامت اخلاقی
و کالا نبودن زنان و مفاسدی که از این که سرمایه داری به بازیچه کردن زن
همت می گمارد درست ! ولی راه نجات از دست گندابه ها و هرزابه های متعفن
سرمایه داری در رابطه با زنان، این راه حل قرون وسطائی و در ته خط آخوندی
مضحک نیست و بجز این سرمایه داری مگر مرد را بازیچه نکرده و ته ذهن و
ایدئولوزیش جائی برای انسان منهای دم و دستگاه خودش می شناسد.باید خوب خوب
بدانیم و این جام زهر و شوکران را سر بکشیم که نگاه قرون وسطائی مبتنی بر
آیات و احادیث و اسنادی است که گویا مو لای درزش نمیرود. مقوله جنایت ملا
سر جای خودش و دین مردم هم محترم، ولی چرا به آن عالم مذهبی و یا مسلمان
انقلابی صاحب ادعا نگوئیم که مرد یا زن حسابی! تو یا بیسوادی یا حقه باز و
یا فرصت طلب،چرا از آخوند عبور نمی کنی و تمام کاسه کوزه ها را سر ملای
جنایتکار می شکنی؟. این ملای جنایتکار بساطش را در مورد زنها روی آیات و
احادیثی علم کرده، روی سنتهائی علم کرده که قبل از ایشان از طرف شارع بارع و
مهبط وحی آمده است. آمده است که دست و پا ببرید!. آمده است که زنان را
بزنید!. آمده است که زن را لچک به سرش بکنید. آمده است که با دختر نه ساله
بخوابید. امده است که چهار تا عقدی و بیشمار صیغه بگیرید! آمده است که زنان
دشمنان جنگی خود را فی الفور تصرف کنید! آمده است که کنیز بخرید. آمده است
که سر کافر را ببرید. و از این نوع چیزها که باید حتما فکری به حالشان کرد
و نمیشود تا ابد زیرابد زیر سبیلی در کرد و هی با سخنرانی و کتاب و رساله و
نوار وژستهای دموکراتیک و امثال این چیزها گفت که آخوند کرده و مذهب نکرده
! نخیر عزیزان این آخوند فلان فلان شده از زیر بوته که به عمل نیامده این
جناب از زیر مرغ مذهب ودر گرمای همین اسناد و مدارک اسمانی و مقدس سر از
تخم در آورده و سوار بر گرده ملت شده است.اگر به مبنای کار نیندیشیم اخوند
باز هم می اید این بار با سبیل و فکل و کراوات.این قضیه خاص اسلام نیست که
مسیحیت هم همین وضع را داشت تا وقتی که ،هم پروتستانیزم هوای تازه ای
آورد، و هم هوشمندان مسیحی تلاش کردند مذهب را بپالایند که حالا هم مومنان
در کلیسا نمازشان را می خوانند و هم کشیشها ویلن و گیتار می زنند و می
رقصند و کم کم همو سکسوئلها را هم برسمیت می شناسند ولی ما بدون تعارف در
عصر شتر مانده ایم، و باز هم می خواهیم به دلائل عدیده قضیه را دور بزنیم و
به نظر من به نسل آینده خیانت کنیم که نخواهیم توانست.در هرحال در باره
زنان نه آیات و احادیث مذهبی و چادر و چاقچور و نه مردانه کردن زنان و خط
بطلان کشیدن بر زنانگی های زنان و ویژگیها و لیاقتهای زنانه آنان، بلکه
مقوله آگاهی و دانش و عدالت اجتماعی و برابری است که زنان را بر می کشد و
از هر لحاظ منجمله اخلاق حقیقی انسانی آنها را رو به کمال می برد و نه این
تکه پارچه ای که گفته می شود خداوند فرموده است تا ابد باید بر سر نسوان
باشد که شدنی نیست. روزگاری بود که داشتن ریش و تراشیدن سبیل، اسلام مردان
را نگهبانی می کرد ولی بالاخره خلق الله ریششان را تراشیدند و سبیلشان را
گذاشتند و از زیر بار دستور مذهب در رفتند. سرنوشت حجاب هم که بسیار دست و
پاگیر تر از ریش گذاشتن است چیزی جز این نخواهد بود. برخی اساسا بر خروج از
حیطه اسلام مشکلشان را حل خواهند کرد و برخی هم مجبورند تطبیقی دیگر با
زمانه و زمان را جستجو کنند. در این تردیدی نداشته باشیم. دگمهای مذهبی
بسیار مقاومند، رهبرانی که رگ و ریشه خودشان را با اسلام سیاسی می خواهند
حفظ کنند بسیار سر سخت اند ولی نیروی شناخت و اگاهی ازتمام دگمهای زمینی و
آسمانی و تمام منادیان دگمها نیرومند ترند بخصوص که الان در داخل ایران
بحثهائی وجود دارد که گاه شگفتی آفرین است مثلا همین مساله حجاب و برخی
مسائل دیگر.
ساقی
در مورد حجاب چه بحثهائی هست؟
یغمائی
در
داخل کشور از آنجا که مساله چنانکه برای خارج کشوریها صرفا تئوریک نیست و
کاملا واقعی و روی میز است نمونه هائی وجود دارد که در بین مذهبیون با سواد
و گاه تا حدود آیه الله بحث می شود که این حجاب برای زنان پیامبر بوده و
نه برای همگان و موقت بوده و نه همیشگی، و باید اختیاری باشد و نه اجباری
یعنی به صورت یک لباس و پوشش باشد برای کسانی که علاقه دارند و نه زیر
نظارت مذهب و فرمان آسمانی، یا بحث آقای منتظری که در باره تغییر دین
اشاراتی داشت که کسی که تغییر دین می دهد مرتد نیست ونباید کشته شود ویا در
باره وحی و خیلی از چیزهای گردن کلفت و چیزهائی از این قبیل که وقتی
میخوانم هم حیرت می کنم و هم خوشحال می شوم که معلوم است زور اینده زیاد
است و حضرات دارند می فهمند زمان را نمی شود به عقب کشاند و بالاخره این
بشر دوپا اگر با خدا هم روبرو شود آخر سئوالات و اما و اگر هایش را خواهد
کرد.
ساقی
اشاره شد به اینکه زنانگی زنان را نباید مردانه کرد منظورتان چیست
یغمائی
منظورم
روشن است. زن زن است و مرد مرد.باید گذاشت زنان زن بمانند و مردان
مرد.تفاوتهای طبیعی و وجودی آنها در تقابل و تضاد با هم قرار ندارد بلکه
اینها مکمل یکدیگراست. اگر اینطور نبود این چنین از دامان راز و طبیعت زاده
نمیشدند.خیلی ها هستند که با ایده های موسوم به انقلابی، که من آن ایده ها
را از اساس انقلابی نمیدانم و قویا ارتجاعی و عقب مانده می دانم به بهانه
های مختلف از جمله دستاویزعدالت اجتماعی کوشش می کنند تفاوتها را از بین
ببرند که هرگز نخواهند توانست. عدالت نابود کردن تفاوتهای حقیقی نیست که
این عین بی عدالتی است که جنایت است وانقلابی بودن واقعی آن است که البته
حقوق اقتصادی و سیاسی و ... زنان برسمیت شناخته شود ولی تفاوتهای وجودیشان
بیشتر پرورش داده شود و به جامعه ای برسیم که زنان و مردان هر دو از رشد
تفاوتهای حقیقی شان شاد و سعادتمند و مغرور باشند. انسانهائی بر اساس
صلاحیتهایشان همدوش و هم ارتفاع ولی متفاوت.من اعتقاد دارم از طرز فکر و
نظام و ایدئولوزیی که تلاش می کند زنان راتبدیل به مرد بکند باید گریخت.
چنین تفکری انسان واقعی پرورش نمیدهد و چنین جامعه ای با از بین بردن
تفاوتها احتیاج به گله هائی از گوسفندهای همسان شده و انسانهای تبدیل به
ابزار و اشیاء شده دارد که در موقع لزوم باید قربانی خدایان وقت بشوند.
یکبار من با انسان مسلمان بزرگوار ومحترمی که خودش از ستم و جور خمینی
رنجها کشیده بود در باره زنان صحبت می کردم ایشان با صراحت می فرمود که ته
خط: همانطور که امام و رهبر و مقتدای واقعی وقت بر تمام امکانات و دارائی
های یک ملت مالکیت دارد بر زنان و مردان هم مالکیت دارد و همه چیز مال اوست
از میز و صندلی و رخت و لباس گرفته تا جان و مال و هستی و ناموس. این ته
خط در یک نگاه ایدئولوزیک سیاسی است که وقتی شروع بکنیم بدون تعارف به آن
میرسیم و برای رسیدن به آن البته باید زنان را مردانه کرد.
ساقی
ولی زنان در مبارزات مجبورند مقداری مردانه شوند در همه جا اینطور بوده
یغمائی
بحث
از یک نظریه و فلسفه فکری است و نه شرایط مشخص تاریخی که همه باید بجنگند و
بر خیلی چیزها خط بطلان بکشند.در هر حال، من فکر می کنم مساله حجاب را هم
میشود با رشد زنان و رشد تفاوتهای حقیقی و نه نابودی این تفاوتها حل و
فصلش کرد البته راه درازی تا سر منزلی که من گاه به آن می اندیشم باقی
مانده، بخصوص در شرایط تاریک کنونی جهان که فی الواقع در خیلی موارد داریم
در یک نشیب جلو می رویم و همه چیز بازیچه بازیگران است ولی تردید ندارم
جامعه انسانی اگر در امواج سفاهت و جنایت خدایان جهان نابود نشود و اگر
نابودی محیط زیست فاجعه نیافریند روزی به این مقصد خواهد رسید و در آن مقصد
به اندیشه های پوسیده و متعفنی که این روزها جزو مقدسات خیلی هاست با
ترحم و حیرت خواهد نگریست .
ساقی
جامعه
ایران در هر حال الگوهائی از زنان مذهبی دارد. زنانی مثل فاطمه دختر
پیامبر و زینب از چهره های کربلا و خدیجه همسر پیغمبر اسلام. در کتابهای
مذهبی با اسامی خیلی دیگر هم روبروئیم و می دانیم که زنان مسلمان ایرانی
تاثیر زیادی از اینها می گیرند که حتی انقلابیهای مسلمان هم اینها را الگو
می دانند. در رابطه با تاثیر اینها و برخورد مثبت و یا منفی با این قضیه چه
باید کرد.
یغمائی
کاملا
درست است. جامعه بزرگ ایران از این زنان تاثیر گرفته و اینها در جامعه
اهمیت زیاد دارندولی توجه داشته باشید که بحث بر سر نگاه جامعه به این
مقوله نیست. جامعه می تواند البته کمال احترام را نسبت به همسر و دختر
پیامبر و دخترعلی ابن ابیطالب و دهها سیده و خاتون مقدس و محترم دیگر از بی
بی شهربانو گرفته تا رقیه و سکینه داشته باشد.برود برمزار یا به یادشان
شمع روشن کند و از آنها مدد بطلبد . اینها در تاریخ و فرهنگ مذهبی مردم
حضور دارند و البته باید منصفانه گفت که: نه انقلابیون خیالی مسلمان ما در
طول قرنها، بلکه روحانیون و آخوندها در پرزانته کردن این مقدسه ها با
میلیونها روضه خوانی و خروارها کتاب بدون تردید نقش جدی داشته اند.ما بالا
برویم و پائین بیائیم و هر چه هم از آخوند متنفر باشیم نمی توانیم منکر
بده بستانها و تاثیر و تاثرات آخوندها و توده های مذهبی در طول قرنهای
متمادی بشویم. بدمان نیاید! باور کنیم! و تجربه بیاندوزیم که: ملاها
توانسته اند در طول قرنها ما را بعنوان مردم این اجتماع بسازند و روان و
وجدان پنهان بخش عظیمی از مردم را معماری کنند. این تعریف از ملای جنایتگار
نیست بلکه شناخت حقیقت است. از همین زاویه است که فقیر می گویم خمینی اصلا
دزد انقلاب نبود بلکه یک رهبر مرتجع و عقب مانده بود.در هر حال اینها این
خواتین محترم و مقدس به مدد تلاشهای روحانیون توانسته اند از حیطه مذهبی به
حیطه فرهنگ اجتماعی پا بگذارند بطوریکه ما مثلا بی بی شهربانو یا سکینه و
رقیه و عمه و خاله امام زمان را بخوبی در درون خود بمثابه عناصر مقدس بازمی
یابیم ولی نام فرمانده نیروی دریائی ارتش هخامنشی، بانوئی بنام آرتمیس و
یا یوتاب خوهر آریو برزن راکه در کنارش در تنگ تکاب جنگید و جان داد
فراموش کنیم و تا همین بیست سی سال قبل در سطح اجتماعی از گذاردن نامهای
رودابه و تهمینه و فرنگیس و هما و امثالهم بر روی دخترانمان خود داری کنیم و
در عوض نامشان را سکینه و رقیه و فاطمه بگذاریم . این یعنی تبدیل شدن
فرهنگ مذهبی به فرهنگ اجتماعی و فرهنگ اجتماعی از پولاد مستحکم تر است و
برای رشد و یا تعویض ان باید چند نسل کار بکنند. . من با این کاری ندارم و
باید به عقاید مردم احترام گذاشت و یا در کنارش کلاه از سر برداشت و گذشت و
باور کنید که در وجدان نهان من هم هنوز سیمای فاطمه سیمائی مهربان و دوست
داشتنی است که او آزاری به کسی نرسانده است، ولی دعوای ما نه در رابطه با
فرهنگ و اعتقادات توده های مردم بلکه یک جدال نظری و فکری و در رابطه با
طرز تفکری است که می خواهد از اینان الگوی سیاسی و اجتماعی و مبارزاتی برای
زن ایرانی بیافریند اینجاست که باید جدال کرد. اینجاست که باید بدون گذشت
ابتدا بر اساس تجارب و حقایق تاریخی عرصه نظری را در نوردید و فهمید و کامل
کرد و بعد ادعا کرد که چنین است و چنان نیست.
ساقی
چرا باید در اینجا جدال کرد
یغمائی
چون
اینجا جائی است که قرار است دفتر آینده نوشته شود. اینجا چه موفق باشم یا
نباشیم باید جلوی ترهات ایستاد. اینجا باید گفت فاطمه و زینب و خدیجه و
دهها بانوی مقدس دیگر متعلق به حیطه مذهب مردم و فرهنگ مذهبی مردم هستند و
بگذارید در همان حیطه خودشان بمانند. اما اگر می خواهید آنها را وارد حیطه
مبارزات سیاسی و اجتماعی و انقلابی بکنید اینجاست که می گوئیم اینان علیرغم
نقش غیر قابل انکارشان در میان باورهای مذهبی مردم هیچ نقشی در تاریخ
سیاسی ایران نداشته اند و اگر این نقش وجود داشته است لطف نموده و در طول
تاریخ مبارزات سیاسی نقش آنها را به طور معقول و منطقی نشان دهید. اینان
متعلق به حیطه باورهای مذهبی هستند و می دانیم باورهای مذهبی مرز جغرافیائی
را به رسمیت نمی شناسند و تقریبا بین الملی اند ولی مبارزات سیاسی و
اجتماعی کاملا مرز جغرافیائی دارند و در درون این مرز جغرافیائی باید از
زنانی ایرانی و ایرانی تبار که به زبان ایرانی یا یکی از مجموعه زبانهای
ایرانی صحبت می کنند و منافعشان از هر حیث با این آب و خاک گره خورده است
سخن گفت و یاد کرد ونه زنان بزرگوار و شریفی که در انسوی قرون در سرزمینهای
عربی متولد شده و روزگارشان را سر نموده اند و از لحاظ سیاسی و مبارزاتی
اگر هم نقشی داشته اند متعلق به تاریخی دیگر بوده و نه تاریخ ایران. .
ساقی
من فکر می کنم ایرانی بودن در حیطه مبارزه مهم نیست چرا که از زنانی مثل روزا لوکزامبورگ می شود ایده گرفت
یغمائی
از
روزا لوکزامبرگ بله چون ایده اجتماعی داشت چون حرفی برای قرن ما داشت ولی
از سنت ترزا که خیلی هم مورد احترام اروپائی هاست نمیشود الهام مبارزاتی
گرفت که او یک وجود مقدس در حیطه ای دیگر است و همین جاست که من می گویم
اگر از حیطه فرمایشات مذهبی کمی خارج شویم پیام سیاسی و اجتماعی فاطمه زهرا
یا مادر امام زمان و یا بی بی شهربانو برای زن ایرانی قرن بیست و یکم
چیست؟برای زنانی که فردا می خواهند در المپیک شرکت کنند و هواپیما برانند و
شهرها را بسازند و نیز برقصند و در مسابقات شنا شرکت کنند چیست؟ برای
زنانی که می خواهند فیلسوف و جامعه شناس و رهبر احزاب سیاسی بشوند چیست؟
اگر پیامی هست توضیح بفرمائید که ما هم بدانیم ولی در عرصه تاریخ مادی نه
پیامی وجود دارد و نه مبارزه ای که من و ما دنبالش هستیم، بلکه سر و ته
قضیه انتقال یک سری شخصیتهای مقدس و والامقام مذهبی از حیطه فرهنگ مذهبی به
دنیای سیاسی و مبارزاتی است که باعث اشکالات و دردسرهای فراوان خواهد شد
از جمله اینکه نهایتا ما باید به دگمها و نه استدلال تکیه کنیم ونهایتا
سرکوب فکری کنیم.
ساقی
با این حساب شخصیتهائی مثل آرتمیس و رودابه ویوتاب به دنیای سیاست و مبارزه نزدیکترند تا زنهای مقدس مذهبی
یغمائی
همینطور
است البته کسانی مثل رودابه و تهمینه و امثالهم متعلق به دنیای فرهنگ ادبی
و هنری ما هستند ولی کسنی مثل یوتاب و آرتمیس و طاهره قره العین و پروین و
فروغ و خیلیهای دیگر به جهان مبارزه نزدیکترند تا آن شخصیتهای مذهبی غیر
ایرانی.
ساقی
ولی جنبه های عدالت خواهانه هم هست که مثلا در فرمانده نیروی دریائی خشایار شاه یا خواهر آریو برزن شاید وجود نداشته
یغمائی
ببینید
وقتی از این شخصیتها سر جای خودشان صحبت نشود مشکلات زیادی ایجاد می شود.
بگذاریم مقدسین در جهان مذهب زندگی کنند و شخصیتهای تاریخی درعرصه تاریخ و
مبارزه
ساقی
چه مشکلاتی ایجاد می شود
یغمائی
این
مشکل ایجاد می شود که عدالتخواهی یک بانوی عرب در رابطه با ایران اشغال
شده که زیر فشار مهاجمان رنج می کشید چه بوده است مثلا.من در عهد جوانی به
حضرت مولا ارادت فراوانی داشتم بخصوص با رجز خوانیهای مرشد در زورخانه که
با یک یاعلی نیروی از کف رفته را ترمیم می کردیم، ولی مولا وقتی وارد عرصه
تاریخ ایران شود و از حیطه اعتقاد صرف خارج شود در هر حال به عنوان امام و
خلیفه وقت و در دست داشتن زمام حکومت، مدافع منافع اسلام و نظام اسلام بوده
است.
در
اینجا من و شما می توانیم راهمان را جدا کنیم. مثلا شما می توانید بگوئید
منافع ایران اشغال شده همان منافع اسلام عدالتخواه بوده است و من می توانم
ادعا کنم که تکلیف شورشیانی که در دوران حکومت مولا از پرداخت جزیه ومالیات
در ایران سر باز زدند و با نیروی نظامی سرکوب شدند چیست. اسنادش وجود دارد
و می بینید وقتی وارد تاریخ شویم دنیا به ان قشنگی دنیای مذهب نیست و
بزرگانی که شبها با کیسه نان خشک به سرای بیوه زنان می رفتند در پهنه تاریخ
مجبورند بروند و همان پیره زنانی را که در همدان و اهواز از پرداخت جزیه
درمانده اند سرکوب کنند.حیطه تاریخ و مذهب دو حیطه متفاوت است و باید از
رمانتیزه کردن حقایق در بررسی تاریخی اجتناب کرد. در حیطه تاریخ ایران
یعقوب لیث دلاور، و گاه بسیار خشن که مدعیان خود را بر تخته میخکوب می کرد
نقش موثر تری از مقدسان داشته است و در عهدی که بابک خرمدین برای استقلال
ایران می جنگید هشتمین امام بزرگوار ما در مرو و در معیت مامون عباسی می
زیست وخود او و فرند بزرگوارش داماد خلیفه بودند. در عهدی که صاحب الزنج
شورش بردگان را بر پا کرده بود امام حسن عسکری کار و روزگار خود را داشت و
از پیشنهاد یعقوب یا صاحب الزنج برای همکاری سر باز میزد. می بینید یعقوب و
بابک و صاحب الزنج در تاریخ ایران تاثیرات بسا بیشتری از امامان داشته اند
و وضعیت یوتاب و آرتمیس و سایرین را هم در این زاویه باید بررسی کرد یعنی
تاثیر حقیقی تاریخی انها جدا از این که فلان کس فرمانده نیروی دریائی
خشایار شاه بوده و بهمان کس در ارتش داریوش سوم خدمت می کرده است.. وارد
تاریخ که بشویم دنیا طور دیگری است و من رفتم و خواندم و دیدم چه خبرست و
پیشنهادم این است مسائل را قاطی نکنیم که مشکل ایجاد می شود واقعا مشکل
ایجاد می شود. بیشتر از این را در اثر عظیم احمد الکاتب تاریخ تطور شیعه
سیاسی می توانید بخوانید و کارهای خود من نیز در زمینه تاریخ مقدس تشیع
پرده از بسیاری تاریکی ها بر می دارد. یک بخش از این تاریخ را که مربوط به
تفاوت نگاه مردم با بزرگان دین در رابطه با مقدسین است در پایان می توانید
بخوانید و نظر مرا بدانید
ساقی
نکات
جالبی هست ولی در باره زنان و بعضی مسائلی که اشاره شد بعد باز صحبت می
کنیم و الان با توجه به اینکه هنوز در ایام نوروز قرار داریم می خواستم
نظرتان را در رابطه با نوروز وبرخورد مذهب با آن بدانم
یغمائی
منظورتان اسلام است
ساقی
اسلام و امامان شیعه چون میدانم که روی کتابهای مذهبی کار زیاد کردید
یغمائی
می بینید که اسلام و نوروزدر عین رفاقتند یا مقلب القلوب و الابصار و...
ساقی
منظورم از نظر تاریخی است ونه سنتی و چیزی که هست
یغمائی
این
خودش وقت درازی را می خواهد که نداریم و در این باره خیلی ها نوشته اند من
اشاره می کنم که در حال حاضر برای بعضی ها نوروز اسلامیزه شده و برای
گروهی اسلام نوروزیزه گشته ولی حقیقت این است که در آغاز کار، اسلامی که
وارد ایران شد برای تسخیر کامل ایران، از بن و بنیان به جارو کردن فرهنگ و
زبان و سنتهای ایرانی همت گماشت و از این زاویه می توان فهمید که نوروز به
عنوان سمبل و نماد بزرگترین جشن ملی و سنتی غیر اسلامی، منفور و مبغوض بود
که احادیثش هست و روایاتش منجمله از قول امامان شیعه، که از آن می گذرم،
ولی نوروز سرانجام خودش را مثل زبان و استقلال و چیزهای دیگر تحمیل کرد بعد
از آن بود که نوروز اسلامیزه شد و دهها و صدها حدیث و روایت و نظر علم
کردند که: نوروز مصادف است با خلقت جهان و تولد مولا و عید غدیر و چیزهائی
از این قبیل و اینطور است که سر انجام قران هم در سفره هفت سین جای خودش را
در کنار کتاب حافظ و شاهنامه پیدا کرد و مردم میان مذهب و نوروز عقد
برادری جاری کردند. در هر حال واقعیت امروزی یک چیز است و ماجرای عبور
نوروز از گذرگاههای تاریخ چیز دیگر.
ادامه دارد
تصاویر
1- زنان و خلسه مذهب. طراحی کار اسماعیل وفا
2- مرد نرینه وحشی. کار اسماعیل وفا
3- زن و طبیعت . عنصر مشترک. کار اسماعیل وفا
4- رقص. کار اسماعیل وفا
5- طراحی از جوانی مرضیه . کار اسماعیل وفا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر