نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۹ تیر ۲۶, شنبه

مدونا کاباليست شد و نام خود را به «استر» تغيير داد!عبدالله شهبازي

اسطوره‌ها جان مي‌گيرند

عبدالله شهبازي

مدونا کاباليست شد و نام خود را به «استر» تغيير داد

قسمت اوّل

موجي جديد آغاز شده است: چهره‌هاي نامدار سينما، موسيقي و هنر جديد غرب به فرقه کابالا مي‌پيوندند. سرشناس‌ترين اين افراد مدونا است که اين روزها خبر عضويت او در فرقه کابالا در صدر اخبار فرهنگي جهان جاي گرفته است. درواقع، پيوستن مدونا به کابالا خبر کم‌اهميتي نيست زيرا مدونا نه يک خواننده بلکه يک نماد فرهنگي است. مدوناي 45 ساله «گيس‌سفيد» و نماد موسيقي پاپ است؛ الگويي است نه تنها براي بسياري از خوانندگان جوان بلکه براي ميليون‌ها جوان در غرب و ساير نقاط جهان.

مدونا کاباليست شده است. نه تنها او بلکه بسياري ديگر از مشاهير سينما و موسيقي جديد غرب، از پير و جوان، به عضويت فرقه کابالا درمي‌آيند: از اليزابت تايلور[1] 72 ساله و باربارا استريسند 62 ساله[2] تا ديان کيتون،[3] دمي مور،[4] استلا مک‌کارتني،[5] بريتني اسپيرز،[6] اشتون کاشر،[7] ويونا ريدر،[8] روزين بار،[9] ميک ياگر،[10] پاريس هيلتون[11] (وارث خانواده هيلتون، بنيانگذاران هتل‌هاي زنجيره‌اي هيلتون)[12] و ديگران. اين موج ورزشکاران را نيز فرا گرفته است: ديويد بکهام[13] (فوتباليست انگليسي) و همسرش، ويکتوريا، آخرين مشاهيري هستند که در ماه مه 2004، يعني همين چندي پيش، به عضويت فرقه کابالا درآمدند.

به اين ترتيب، نسل جوان غرب، و به يُمن رسانه‌هاي جهانشمولي چون ماهواره و اينترنت نسل جوان سراسر جهان، براي اوّلين بار با نام رازآميز «کابالا» آشنا مي‌شود و بسياري از آن‌ها از الگوهاي محبوب خود پيروي مي‌کنند. به عبارت ديگر، به زودي اين موج جهانگير خواهد شد: بايد در آينده‌اي نه چندان دور ظهور گروه‌هاي کاباليست را در ميان جوانان تهران و ساير شهرهاي ايران نيز شاهد باشيم همان‌گونه که در سال‌هاي قبل ظهور گروه‌هاي «شيطان‌پرست» (ساتانيست) را شاهد بوديم.

کابالا چيست؟

«کابالا»[14] نامي است که بر تصوف يهودي اطلاق مي‌شود و تلفظ اروپايي «کبّاله» عبري است به معني «قديمي» و «کهن». اين واژه به شکل «قباله» براي ما آشناست. پيروان آئين کابالا، يا کاباليست‌ها،[15] اين مکتب را «دانش سرّي و پنهان» حاخام‌هاي يهودي مي‌خوانند و براي آن پيشينه‌اي کهن قائل‌اند. براي نمونه، مادام بلاواتسکي، رهبر فرقه تئوسوفي، مدعي است که کابالا (قباله) در اصل کتابي است رمزگونه که از سوي خداوند به پيامبران، آدم و نوح و ابراهيم و موسي، نازل شد و حاوي دانش پنهان قوم بني‌اسرائيل بود. به ادعاي بلاواتسکي، نه تنها پيامبران بلکه تمامي شخصيت‌هاي مهم فرهنگي و سياسي و حتي نظامي تاريخ، چون افلاطون و ارسطو و اسکندر و غيره، دانش خود را از اين کتاب گرفته‌اند. مادام بلاواتسکي برخي از متفکرين غربي، چون اسپينوزا و بيکن و نيوتون، را از پيروان آئين کابالا مي‌داند.[16]

اين ادعا نه تنها نپذيرفتني است بلکه براي تصوف يهودي، به عنوان يک مکتب مستقل فکري، پيشينه جدّي نمي‌توان يافت. مشارکت يهوديان در نحله‌هاي فکري رازآميز و عرفاني به فيلو اسکندراني در اوايل سده اوّل ميلادي مي‌رسد. ولي فيلو واضع مکتب جديد فکري نبود و کار او را بايد به ارائه انديشه‌هاي ديني يهود در قالب فلسفه يوناني و فرهنگ هلني محدود دانست. به عبارت ديگر، فيلو بيشتر يک متفکر هلني است تا يهودي. در دوران اسلامي نيز چنين است. نحله‌هاي فکري گسترده عرفاني- رازآميز که در فضاي فرهنگ اسلامي پديد شد بر يهوديان نيز تأثير گذارد و برخي متفکرين يهودي آشنا با مباحث عرفاني پديد شدند که مهم‌ترين آنان ابويوسف يعقوب بن اسحاق القرقساني (سده چهارم هجري/ دهم ميلادي) است. قرقساني، ساکن بغداد، از متفکرين و نويسندگان برجسته قرائي[17] است و به يهوديت تلمودي تعلق ندارد. دو کتاب اصلي او، کتاب الانوار و المراقب‌ و کتاب الرياض و الحدايق، نيز به زبان عربي است.[18]

اوج توليد فکري يهوديان در عرصه انديشه عرفاني در دوران پيش از کابالا، دو رساله سِفر يصيرا (آفرينش‌نامه)[19] و سِفر بهيرا‌ (روشنايي ‏نامه)[20] است. اين دو رساله را بايد تلاشي دانست براي ارائه عقايد ديني- سياسي يهود در قالب مفاهيم عرفاني رايج در دنياي اسلام. بدينسان، مفاهيمي چون «نور»، «سلوک»، «تجلي»، «جدايي»، «وصل» و غيره به يهوديت راه يافت؛ نخستين تجلي نور در کوه طور بر موسي (ع) است و سپس داوود، نماد نور الهي، به حامل آن در دنياي زميني و «شخينا»،[21] تجلي روحاني داوود، به حامل آن در دنياي ماوراء زميني بدل مي‌شود. اين همان اسطوره سياسي «خاندان داوود» است که اينک جامه رازآميز پوشيده است. اين ميراث نه چندان غني، که «قباله» (کابالا) خوانده مي‌شد، در سده سيزدهم ميلادي به پيدايش تصوف يهودي انجاميد. تا زمان فوق، قباله (کابالا) واژه‌اي عام بود و مصداقي مشخص نداشت. نه کتابي به اين نام در کار بود نه مکتبي جدّي از عرفان يهودي. از زمان تدوين کتاب ظهر، در اواخر سده سيزدهم ميلادي، واژه «قباله» (کابالا) به‌طور عمده به اين کتاب اطلاق شد و پيروان اين مکتب جديد «کاباليست» نام گرفتند.

کابالا، تصوف يهودي، نيز به شدت متأثر از فرهنگ اسلامي است و حتي بسياري از مفاهيم آن شکل عبري مفاهيم رايج در فلسفه و عرفان اسلامي است. درواقع، انديشه‌پردازان مکتب کابالا، به دليل زندگي در فضاي فرهنگ اسلامي و آشنايي با زبان عربي، به اقتباس از متون مفصل عرفان اسلامي دست زدند و با تأويل‌هاي خود به آن روح و صبغه يهودي دادند. اين کاري است که يهوديان در شاخه‌هاي متنوع علم و دانش انجام دادند. براي نمونه، بايد به مفاهيم «هوخمه»[22] (حکمت)، «کدِش»[23] (قدس)، «نِفِش»[24] (نفس)، «نِفِش مدبرت»[25] (نفس مدبره)، «نِفِش سيخلت»[26] (نفس عاقله)، «نِفِش حي»[27] (نفس حيات‌بخش)، «روح»[28] و غيره در کابالا اشاره کرد. مکتب کابالا نيز به دو بخش «حکمت نظري»[29] و «حکمت عملي»[30] تقسيم مي‌شود. در تصوف کابالا بحث‌هاي مفصلي درباره خداوند و خلقت وجود دارد که مشابه عرفان اسلامي است به ‏ويژه در تأکيد فراوان آن بر مفهوم «نور» و مراحل تجلي آن. آنچه از زاويه تحليل سياسي حائز اهميت است، «شيطان‌شناسي»[31] و «پيام مسيحايي»[32] اين مکتب است و دقيقاً اين مفاهيم است که کابالا را به عنوان يک ايدئولوژي سياسي معنادار مي‌کند.

قسمت دوّم

1. Elizabeth Taylor

2. Barbara Streisand

3. Diane Keaton

4. Demi Moore

5. Stella McCartney

6. Britney Spears

7. Ashton Kutcher

8. Winona Ryder

9. Roseanne Barr

10. Mick Jagger

11. Paris Hilton

12. ثروت خانواده هيلتون حدود 600 ميليون دلار تخمين زده مي‌شود که 28 ميليون دلار آن سهم خانم پاريس هيلتون است.

13. David Beckham

14. Kabbalah

15. Kabbalists

16. H. P. Blavatsky, The Theosophical Glossary, London: Theosophical Publishing Society, 1892. p. 168; Arthur Lillie, Madame Blavatsky and Her Theosophy, London: Swan Sonnenschein & Co., 1895, p. 194.

17. جنبشي مذهبي و فرهنگي در دين يهود که در سده دوّم هجري/ هشتم ميلادي پديد شد. رهبري اين جنبش با عنان بن داوود بود. عنان در حوالي سال‏هاي 135-159 ق./ 754-775 م.، مقارن با خلافت منصور عباسي، مي‌زيست و ساکن بغداد بود. پيروان او در آغاز به «عنانيه» شهرت داشتند و سپس «قرائيون» (Karaites) نام گرفتند. يهوديان به آنان «بني‌ مخرا» يا «بيله مخرا» (طايفه مخرا) مي‌گفتند. «مخرا» به معني «کتاب مقدس» است. علت آن است که ايشان تنها منبع شناخت و سلوک ديني را متون اصيل و اوليه ديني مي‌دانستند و منکر سنن شفاهي بودند که حاخاميم يهودي در سده‌هاي اخير رواج داده بود. در سده‌هاي هفدهم و هيجدهم کانون اصلي قرائيون به کريمه و ليتواني انتقال يافت. در اواخر سده هيجدهم سرزمين‌هاي فوق به امپراتوري تزاري روسيه منضم شد. در زمان نيکلاي اوّل، رهبران قرائي به نزد مقامات تزاري رفتند و اعلام نمودند که آنان، برخلاف يهوديان حاخامي، مردمي صنعت‌گر و درستکار و از نظر سياسي اتباعي وفادارند. اين تمايز مورد توجه بيشتر دولتمردان روس قرار گرفت و در سال 1863 به قرائيون حقوق کامل شهروندي روسيه اعطا شد. در سال 1932 تعداد قرائيون روسيه ده هزار نفر گزارش شده که بطور عمده در کريمه ��ي‏زيستند. در اين زمان حدود دو هزار نفر قرائي نيز در خارج از روسيه بودند: لهستان، استانبول، فلسطين، قاهره و عراق. در سال 1970 تعداد قرائيون ساکن اسرائيل هفت هزار نفر گزارش شده که به‌طور عمده در رمله سکونت دارند.

18. Judaica, 1971, vol. 10, p.1047.

19. Sefer Yezirah

20. Sefer ha-Bahir

21. Shekhinah

22. Hokhmah

23. Kodesh

24. Nefesh

25. Nefesh Medabberet

26. Nefesh Sikhlit

27. Nefesh Hayyah

28. Ru'ah

29. Kabbalah iyyunit

30. Kabbalah ma'asit

31. Demonology

32. Messianism


هیچ نظری موجود نیست: