بهروز سورن: ایشان! به کشتار هزاران زندانی سیاسی دگراندیش و بی دفاع افتخار می کند!
جنبش دادخواهی نه تنها پذیرای این تمایلات نیست بلکه بر خواستهای تاکنونی خود مبنی بر محاکمه بین المللی مسئولین و آمران و مجریان این جنایت هولناک بعنوان جنایت علیه بشریت پا می فشارد و هم از اینرو میبایست دادخواهان را که در تجمعات مختلف شکل گرفته اند به تحرک و دخالت در جریانی که بدون حضور فعال آنها شکل می گیرد و گسترش مییابد و چه بسی منحرف شود, فراخواند. در کنار رودخانه ای پر آب ایستادن و زمین کندن برای رسیدن به آب در شان دادخواهان نیست. باید نشان داد که معنای عذرخواهی با دادخواهی مترادف نیستند و این وظیفه دادخواهان و بازماندگان و خانواده های زندانیان سیاسی قتلعام شده است
*****
مصطفی پورمحمدی، وزیر دادگستری جمهوری اسلامی در تازه ترین گفتار خود به کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سال 1367 اشاره و به اقدامات جنایتکارانه خود در هیئت مرگ زندانهای تهران و حومه افتخار کرده است. این در حالیست که پیش از آن شرکت و دخالت در کشتار را تکذیب کرده بود:
پور محمدی در جریان انتخابات ریاست جمهوری: من در وزارت اطلاعات یک روز پست امنیتی نداشتم. در دو سال اول چون میخواستم در جبهه باشم با اصرار آقای ریشهری وارد وزارت اطلاعات شدم و مسئول ضد جاسوسی شدم بنده در آن حوزه که تازه نیمه امنیتی است تنها دو سال حضور داشتم. بنابراین درگیر اعدامها نبودم
جمهوری اسلامی که بنیان هایش بر سرکوب و غارت و چپاول و فساد استوار بوده است طبیعی است که در جایگاه عدالت و قانون از افرادی همانند وی سود جوید و بر بالاترین ارکان حکومتی اینگونه افراد را منصوب کند. انتشار وسیع نوار صوتی منتظری دیگر برای او جای حاشا باقی نگذاشت و همانطور که پیش بینی میشد او و سایر جانداران هیئت مرگ را در موضعی تدافعی رانده است. چنانچه سایرین در مقام توجیحات شرعی و ملزومات زمانی در آمده اند اما پورمحمدی نه تنها به این جنایت بزرگ اعتراف و افتخار کرده است بلکه گفته است که حتی یکشب هم از بیخوابی رنج نبرده است. بدین شکل باز هم اعتراف میکند که نه تنها بی وجدان است بلکه تمایلا ت ضد انسانی و خصائل حیوانی اش حد و مرزی نمی شناسد.
واضح و روشن بود که قضیه علنی شدن فایل صوتی منتظری در گفتگو با هیئت مرگ زندانیان سیاسی در تهران و حومه و در سال 1367 واکنش هایی را در بر خواهد داشت و ادامه سکوت مرگ آور مسئولین آن ناممکن مینماید. همینطور هم شد. همانطور که پیش از ان هم بسیاری از قلم زنان و دادخواهان اذعان کردند, این سند و انتشار آن اهمیت زیادی دارد. در راستای انعکاس این سند در فضای سیاسی کشورمان کم شمار بودند آنهایی که این واقعه را جدی گرفتند و در امتداد آن گفتمان دادخواهی را در این ایام دامن زدند. بوِیژه افراد و نهادهایی که اساس تجمع آنها دادخواهی از زندانیان سیاسی قتلعام شده در دهه شصت و بالاخص تابستان سال 1367 است و سالیان متمادی در این زمینه فعالیت های افشاگرانه در خارج از کشور داشته اند.
نگاه منفعلانه این طیف به مسائل سیاسی جاری به هر دلیلی تازگی ندارد. اهمیت حضور در صحنه سیاسی از دید آنها بی فایده و بی تاثیر است. گاها نظری هم ندارند چرا که بموازات تحولات جاری در سپهر سیاسی موجود حرکت نکرده اند. باور ندارند که میتوانند با نگاه خود به روند تحولات رنگ ببخشند و در بستر آگاهگری به تغییر آن نقش بازی کنند. کشتار زندانیان سیاسی در سال 67 نزدیک به سه دهه راز مگوی حاکمیت بوده است. علیرغم اینکه خاطرات منتظری پیش از آن مکتوب شده بود اما اثر گذاری مطلوبی بر نگهداری اسرارهیئت مرگ و آمران دیگر این کشتار نگذاشته بود. استناد به نوشتار منتظری همپایه و هم سنگ خاطرات و شهادت های سایر زندانیان سیاسی ارزیابی می شد. اما سند شنیداری منتشر شده با صدای برخی از اعضای هیئت مرک توسط پسر او قابلیت های بسیار فراتر از این گفتارها و نوشتارها داشته است. تقلا و تکاپوی آمران و عاملان این جنایت بزرگ هانند رئیسی, نیری و پورمحمدی و.. از اینجهت است.
در حوزه تبلیغات بطور کلی توجه به بازتاب و واکنش های ایجاد شده مورد تبلیغاتی اساس محاسبات و ارزیابی هاست. سند منتشر شده چه در اسمان سیاسی داخل کشور و چه در میان افکار عمومی اپوزیسیون در خارج از کشور از جمله نادرترین اتفاقات در سالهای اخیر بوده است. این واقعه در داخل کشور توانسته است سکوت جهنمی حاکمان و آمران این قتلعام را بشکند. پر شمار از مسئولین و حکومتیان اسلامی در اینمورد بنحوی عکس العمل نشان داده اند.
فاجعه ضد بشری که جمهوری اسلامی نزدیک به سه دهه آنرا کتمان کرده بود امروز موضوع روز جراید حکومتی است. هر یک از آنها سعی در توجیه و یا یافتن راه حلی برای پاسخ به افکار عمومی هستند. آخرین واکنش مربوط بوده است به سخنرانی پور محمدی از اعضای هیئت مرگ در سال 67 و چرائی کشتار سراسری زندانیان سیاسی و نامه علی مطهری نایب رئیس مجلس شورای اسلامی به او و برای شفافیت بخشیدن و صراحت دادن به مواضع وی. نامه علی مطهری که بسیار زیرکانه طرح سوال کرده بود پور محمدی را ناچار به صراحت دادن و پرداختن مستقیم به این جنایت علیه بشریت کرد و همانطور که در بالا اشاره شد به قصابی زندانیان سیاسی افتخار کرد.
برای همه کاملا روشن است که هیچیک از مقامات ارشد جمهوری اسلامی در این زمان بیخبر از چگونگی انجام این اعدام ها نبوده است. باز هم روشن و واضح است که بگفته منتظری درباره بی اطلاعی خامنه ای از وقایع جاری نمیتوان باور داشت. میرحسین موسوی, خامنه ای و رفسنجانی و سایر حکومتیان در آندوره مشخص از فتوای جلاد بزرگ خمینی و حتی نامه های منتظری مطلع بوده اند. اصلاح طلبان مابعد اما در آندوره در مناصب حکومتی بوده اند و از تحولات سیاسی جاری در ارتباط با مخالفان جمهوری اسلامی قطعا باخبر بوده اند.
از این هم فراتر امروزه نیز خود را پیرو خط امام آدمخوارشان میدانند. بنابر این تمامی آنها مسئولیت سکوت و حاشای این ستم ملی و انسانی را بعهده دارند و باید پاسخگوی دادگاههای صالح باشند. از جمله نکات بسیار مهم در این واقعه سیاسی امکان مهیای تقدس زدایی بیشتر از چهره مکار, خشن و ضد بشری حمینی است که میتوان بعنوان ابزار برای جنبش سیاسی رادیکال و دادخواهانه در اختیار نیروهای چپ و دمکرات قرار گیرد. میتواند هاله نورانی, روحانی و رحیم این خون آشام را که ماشین تبلیغاتی حاکمان می پراکند, بیش از پیش پس زند و نسل جوان را از حیطه تبلیغاتی مکارانه حاکمان مصون بدارد و روشنگری کند.
اعدام های جمعی و سراسری این تابستان خونین نه تنها میبایستی موضوع دادخواهی جامعه بین الملل و افکار عمومی ایرانیان قرار گیرد بلکه نوع رفتار دژخیمان با این زندانیان سیاسی اعدام شده و یا رهایی یافته پیش و پس از کشتار نیز از مولفه های اریابی ها و بررسی های جنبش دادخواهانه می باشد. با انتشار هر سندی از این دست و مرتبط با کشتار سراسری زندانیان سیاسی در تابستان سال شصت و هفت ضمن کمک به روشن شدن زوایایی جدید از این راز مگوی حاکمان نشاندهنده کمبود ها و کسری های دانسته های کنونی از این واقعه دهشتناک است.
تمایلات اصلاح طلبانه ضمن دامن زدن به این موضوع سیاسی در پی آن هستند که گره کور و در خفامانده این واقعه را با ( عذرخواهی ) بیت امام جلاد و برخی از اعضای هیئت مرگ باز کرده, سر و ته قشیه را هم آورند و راه را بر تداوم و حفظ پایه های نظام جمهوری اسلامی باز کنند. پشت پرده تبلیغ عذرخواهی از سوی رژیم و عاملان این کشتار سراسری, آشتی سیاسی خانواده های زندانیان سیاسی قربانی با حاکمیت و اعتدالیون و اصلاح طلبان است.
جنبش دادخواهی نه تنها پذیرای این تمایلات نیست بلکه بر خواستهای تاکنونی خود مبنی بر محاکمه بین المللی مسئولین و آمران و مجریان این جنایت هولناک بعنوان جنایت علیه بشریت پا می فشارد و هم از اینرو میبایست دادخواهان را که در تجمعات مختلف شکل گرفته اند به تحرک و دخالت در جریانی که بدون حضور فعال آنها شکل می گیرد و گسترش مییابد و چه بسی منحرف شود, فراخواند. در کنار رودخانه ای پر آب ایستادن و زمین کندن برای رسیدن به آب در شان دادخواهان نیست. باید نشان داد که معنای عذرخواهی با دادخواهی مترادف نیستند و این وظیفه دادخواهان و بازماندگان و خانواده های زندانیان سیاسی قتلعام شده است.
30.08.2016
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر