مادر آیدا با صدای جیغ و فریاد همسایهها از ماجرا باخبر شده و حالا
روبهروی زمینی که جنازهها روی آن افتاده، نشسته. فریاد میزند و دخترش را
صدا میکند: «آیدا مامان پاشو! چشماتو بازکن!» اما مادر سیما هنوز خبر
ندارد. ناگهان زنی با کیسههای پر از گوجه و خیار و کرفس از پیچ کوچه وارد
میشود. یکی از مردهای همسایه زن را با دست نشان میدهد و میگوید: «مادر
اون یکیه.» زن کیسهها را در دست گرفته و عرقریزان پیش میآید. از دیدن
چشمهای متعجب اطرافیان میهراسد. صدای فریادهای مادر آیدا را میشنود و
چشمش به دو تا جنازهای میافتد که پای ساختمان افتادهاند. کیسهها را رها
میکند و به سمت مادر آیدا میدود.
یکی از میان جمع میگوید: «سیما و آیدا دست همدیگه رو گرفتن و خودشونو از بالای ساختمون انداختن پایین.» زن رنگش مثل گچ سفید میشود و به سمت جنازهها میدود. ماموران پلیس جلویش را میگیرند اما به شرط یک دیدار کوتاه به زن اجازه میدهند تا جنازه دخترش را ببیند. مادر جلوی دخترش میافتد و مبهوت فقط تماشا میکند. زنهای همسایه به کمک هم او را از روی جنازه بلند میکنند و به محوطه بیرون از زمین خاکی میبرند. زن رو به جمعیت میگوید: «بچم دست و پاش خونی شده.» حالا یک ساعت از آغاز ماجرا گذشته و صدای فریادهای مادر سیما از داخل آپارتمانشان میآید.
سلفی قبل از خودکشی
ساعت ٤:٤٥ روز شنبه سیما و آیدا دو دختر نوجوان یکی ١٣ و دیگری ١٤ ساله در حالی که دستهای همدیگر را گرفته بودند خودشان را از طبقه ششم ساختمان به پایین پرتاب کردند و همانجا جان سپردند. بازپرس میگوید که آنها قبل از مرگ با دوربین گوشیهایشان دوتایی سلفی گرفتهاند.
تیم بازپرسی و پزشکی قانونی بالای سر جسدها مشغول انجام کارهایشان هستند. دستهای دو جنازه روی هم افتاده و صورتهایشان رو به همدیگر است. انگار با چشمهای بسته همدیگر را تماشا میکنند. آیدا جوراب سفیدرنگ به پا دارد و معلوم است که در خانه سیما مهمان بوده. سیما بلوز سورمهای رنگ با گلهای ریز قرمز به تن دارد و آیدا یک بلوز سفید پوشیده. سیما شلوار راحتی به پا دارد و شلوار آیدا جین آبی کمرنگ است. روی زمین خون زیادی نریخته و تنها دست و پای دو جنازه کمی خونی است. پزشکان زنی که از پزشکی قانونی آمدهاند یکییکی در حال بررسی جنازهها هستند و بازپرس پرونده در حال جمعآوری اطلاعات است.
آیدا مامان پاشو بریم خونه بخواب!
یکی از میان جمع میگوید: «سیما و آیدا دست همدیگه رو گرفتن و خودشونو از بالای ساختمون انداختن پایین.» زن رنگش مثل گچ سفید میشود و به سمت جنازهها میدود. ماموران پلیس جلویش را میگیرند اما به شرط یک دیدار کوتاه به زن اجازه میدهند تا جنازه دخترش را ببیند. مادر جلوی دخترش میافتد و مبهوت فقط تماشا میکند. زنهای همسایه به کمک هم او را از روی جنازه بلند میکنند و به محوطه بیرون از زمین خاکی میبرند. زن رو به جمعیت میگوید: «بچم دست و پاش خونی شده.» حالا یک ساعت از آغاز ماجرا گذشته و صدای فریادهای مادر سیما از داخل آپارتمانشان میآید.
سلفی قبل از خودکشی
ساعت ٤:٤٥ روز شنبه سیما و آیدا دو دختر نوجوان یکی ١٣ و دیگری ١٤ ساله در حالی که دستهای همدیگر را گرفته بودند خودشان را از طبقه ششم ساختمان به پایین پرتاب کردند و همانجا جان سپردند. بازپرس میگوید که آنها قبل از مرگ با دوربین گوشیهایشان دوتایی سلفی گرفتهاند.
تیم بازپرسی و پزشکی قانونی بالای سر جسدها مشغول انجام کارهایشان هستند. دستهای دو جنازه روی هم افتاده و صورتهایشان رو به همدیگر است. انگار با چشمهای بسته همدیگر را تماشا میکنند. آیدا جوراب سفیدرنگ به پا دارد و معلوم است که در خانه سیما مهمان بوده. سیما بلوز سورمهای رنگ با گلهای ریز قرمز به تن دارد و آیدا یک بلوز سفید پوشیده. سیما شلوار راحتی به پا دارد و شلوار آیدا جین آبی کمرنگ است. روی زمین خون زیادی نریخته و تنها دست و پای دو جنازه کمی خونی است. پزشکان زنی که از پزشکی قانونی آمدهاند یکییکی در حال بررسی جنازهها هستند و بازپرس پرونده در حال جمعآوری اطلاعات است.
آیدا مامان پاشو بریم خونه بخواب!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر