سلسله امویان و سیمای واقعی یزید و معاویه اسماعیل وفا یغمائی
مساحت امپراطوری امویان بالغ بر سیزده میلیون و چهارصد هزار کیلومتر بود |
سلسله امویان و سیمای واقعی معاویه و یزید
(بخش اول)
اسماعیل وفا یغمائی
بیاد جانباختگان کشتارهای سال 1367
اشاره نخست
قبل از این در یاداشتهای خود، در باره
مسائل تاریخی و بخصوص تاریخ شیعه بارها و بارها تاکید کرده ام تاریخ را
باید درست دید و درست بررسی کرد و درست نوشت تا مفید افتد.تاریخ را نباید
با گرایشات شخصی و مذهبی و ناسیونالیستی و غیره رنگ آمیزی کرد و بر این
روال تاریخ آخوند نوشته یا تاریخی را که توسط شبه ملایان بدون ریش با
پیشدواریهای نادرست نوشته شده را باید یکسره به زباله دان ریخت.
این تاریخ، تاریخ آخوند نوشته در وجه
غالب خود چیزی جز روضه خوانی، وجز خیالپردازیهای آخوندی،جز عظمت دادنهای بی
پایه یا کاریکاتوریزه کردن به شخصیتهای مورد نظرشان در جهت تحمیق و خرافه
پراکنی نیست. آخوندها نه فقط شخصیتهای تاریخی بخصوص تاریخ اسلام بلکه در
موارد بسیار کل تاریخ را منبری کرده اند!.
برای شناخت تاریخ منجمله تاریخ شیعه باید فارغ از قلمرو تعصب و تقدس دست به کار شد تا واقعیت تاریخ را به تماشا ایستاد. برای نمونه نگاهی میاندازیم به چهره هائی که بعنوان سمبلهای ظلم و شر و جنایت قرنها اذهان عام و خاص را مشغول کرده و هنوز هم از سیاهترین چهره های تاریخ شیعه اند، معاویه و یزید!. به راستی معاویه و یزید که بودند؟ آیا درجه جنایت و خونریزی خود و حکومتشان از بسیاری آز شخصیتها و حکومتهای ایران و سایر کشورهای جهان بیشتر بود؟آیا بواقع و از نظر تاریخی ودر ترازوی داوری تاریخ معاویه و یزید و شدت و درجه جنایاتشان با حکومت ملایان قابل مقایسه است؟ آیا یزید با بازماندگان حسین همان کرد که ملایان با زندانیان سیاسی در تابستان شصت و هفت انجام دادند.یزید و معاویه و امثال آنها را از قاب های هذیان و خیالپردازی بیرون آوریم و ببینیم و بشناسیم آنگاه معنای منبری کردن تاریخ را بهتر خواهیم دانست.
آنچه که آخوندها گفته اند و ما در طول نسلها باور کرده ایم و بر سر و سینه کوبیده ایم این است که معاویه شخصیتی دوزخی و یزید قاتل امام حسین، شخصیتی لعنت شده وزنباره و شرابخواره و منحرف جنسی و... امثال اینها بود که آمد و رفت و سر از جهنم در آورد.تمام حکایت منفور بودن و ملعون بودن تاریخی معاویه و یزید از این زاده میشود که معاویه در برابر علی ایستاد وحق رهبری او را خورد! و یزید پاره تن پیامبر امام حسین را کشت! ولی واقعیت چیست؟آیا اگر معاویه حق رهبری علی را نخورده و یزید امام حسین را نکشته بود و تمام کارهای دیگر را انجام داده بود این چنین داوری میشد؟ در تاریخ ایران و اسلام دهها شخصیت خشن تر و بیرحمتر و خونریزتر از معاویه و یزید وجود داشته اند که چون منبری نشده اند حتی بر فراز گورشان گنبد و بارگاه نیز ساخته اند!. برویم و ببینیم تاریخ در چشم انداز بی گذشت و واقعی و قانونمندیهای خود چه میگوید. تاریخی که هیچ ائینی را جز واقعیت و هیچ تقدسی را جز حقیقت به رسمیت نمیشناسد وبا بهشت و دوزخ سرو کاری ندارد. بهشت و دوزخ تاریخ بر روی همین زمین و در گذر از زمان است و بس.
برای شناخت تاریخ منجمله تاریخ شیعه باید فارغ از قلمرو تعصب و تقدس دست به کار شد تا واقعیت تاریخ را به تماشا ایستاد. برای نمونه نگاهی میاندازیم به چهره هائی که بعنوان سمبلهای ظلم و شر و جنایت قرنها اذهان عام و خاص را مشغول کرده و هنوز هم از سیاهترین چهره های تاریخ شیعه اند، معاویه و یزید!. به راستی معاویه و یزید که بودند؟ آیا درجه جنایت و خونریزی خود و حکومتشان از بسیاری آز شخصیتها و حکومتهای ایران و سایر کشورهای جهان بیشتر بود؟آیا بواقع و از نظر تاریخی ودر ترازوی داوری تاریخ معاویه و یزید و شدت و درجه جنایاتشان با حکومت ملایان قابل مقایسه است؟ آیا یزید با بازماندگان حسین همان کرد که ملایان با زندانیان سیاسی در تابستان شصت و هفت انجام دادند.یزید و معاویه و امثال آنها را از قاب های هذیان و خیالپردازی بیرون آوریم و ببینیم و بشناسیم آنگاه معنای منبری کردن تاریخ را بهتر خواهیم دانست.
آنچه که آخوندها گفته اند و ما در طول نسلها باور کرده ایم و بر سر و سینه کوبیده ایم این است که معاویه شخصیتی دوزخی و یزید قاتل امام حسین، شخصیتی لعنت شده وزنباره و شرابخواره و منحرف جنسی و... امثال اینها بود که آمد و رفت و سر از جهنم در آورد.تمام حکایت منفور بودن و ملعون بودن تاریخی معاویه و یزید از این زاده میشود که معاویه در برابر علی ایستاد وحق رهبری او را خورد! و یزید پاره تن پیامبر امام حسین را کشت! ولی واقعیت چیست؟آیا اگر معاویه حق رهبری علی را نخورده و یزید امام حسین را نکشته بود و تمام کارهای دیگر را انجام داده بود این چنین داوری میشد؟ در تاریخ ایران و اسلام دهها شخصیت خشن تر و بیرحمتر و خونریزتر از معاویه و یزید وجود داشته اند که چون منبری نشده اند حتی بر فراز گورشان گنبد و بارگاه نیز ساخته اند!. برویم و ببینیم تاریخ در چشم انداز بی گذشت و واقعی و قانونمندیهای خود چه میگوید. تاریخی که هیچ ائینی را جز واقعیت و هیچ تقدسی را جز حقیقت به رسمیت نمیشناسد وبا بهشت و دوزخ سرو کاری ندارد. بهشت و دوزخ تاریخ بر روی همین زمین و در گذر از زمان است و بس.
ریشه های مشترک برادران خونی سه گانه
از زاویه ای تمام جنگ و دعوای سه
سلسله هاشمی، اموی و عباسی، در تاریخ سرزمینهای اسلامی و تاریخ اسلام جنگ
بر سر قدرت میان شاخه های یک فامیل است که به رنگ و لعابهای فراوان آمیخته
شده است.
قریش ( بمعنای شتر توانا) نام خاندان پیامبر اسلام است.
عبدمناف از بزرگان طایفه قریش دو پسر داشت . هاشم و و عبد الشمس.
هاشم جد اعلای پیامبر اسلام و خاندان هاشمی و امیه جد اعلای خاندان اموی و بنی امیه است
نسب محمد پیامبر اسلام تا عبدمناف بدینگونه است
محمّد پسر عبدالله پسر عبدالمطلّب پسر هاشم پسر عبدمناف پسر قصی ابن کلاب پرده دار کعبه
نسب معاویه بنیانگذار خاندان اموی بدینگونه است
معاوية پسر صخر پسر حرب پسر أمية پسر عبد شمس پسر عبد مناف پسر قصي بن كلاب پرده دار کعبه
میبینیم با چهار واسطه نسب پیامبر
اسلام و معاویه در عبد مناف به هم میرسند واین دو به یک ریشه واحد میرسند و
در همین رابطه میتوانیم اندکی پائین تر آمده و ریشه واحد و مشترک خونی و
فامیلی امام حسین و یزید را دریابیم
و اما بنی عباس
سلسله خلفای بنی عباس نیز به هاشم ختم
میشود . بنی عباس از نسل محمد فرزند علی فرزند عبد الله فرزند عباس فرزند
عبدالمطلب فرزند هاشم فرزند عبد مناف فرزند قصی ابن کلاب پرده دار کعبه
بودند
اینان در ابتدا برادران و در ادامه
عموزادگان سه گانه ای بودند که با اسلام بر عزت و قدرتشان افزوده شد و بعد
در جنگ قدرت رویاروی هم قرار گرفتند.تمام مشکل پس از پیامبر خود را نشان
داد
پس از پیامبر
مشکل پس از پیامبر خود را نشان داد. تاریخ آخوند ساخته و اقیانوس عظیم احادیث و تاکیدات پیامبر بر حاکمیت آل علی جز ترهاتی آخوند ساخته بیش نیست. اینهار ا پس ازقرن دوم هجری ملایان شیعه ساخته اند و جا انداخته اند.
روال منطقی حکومت و دولتی تازه پا همان
بود که گذشت. یعنی خلافت چهار تن از بزرگان بعنوان چهار خلیفه منتخب .این
شیوه با هر عیبی که داشته باشد بارها از شیوه امامت موروثی و ولایت فقیه
پسندیه تر است.
در فاصله حکومت چهار خلیفه اسلام به خروج از عربستان و فتح دیگر سرزمینها دست زد و قدرت و امکانات فراوان به دست آورد.
تاریخ واقعی به روشنی میگوید خلفای
چهارگانه روابطی در پایه و مایه بسیار دوستانه با هم داشتند.استراتژی آنها
حفظ نظام و رفعت نظام اسلامی بود و در این مسیر آنچه را که توانستند انجام
دادند. رویاهای عاطفی ما به دلایل مختلف مثلا سیمای علی را دگرگون کرده است
ولی عثمان و ابوبکر و عمر در حفظ نظام و رعایت موازین اسلامی تفاوتی با
علی در حفظ نظام و جا انداختن مکتب و مرام نداشتند. سعی هر چهارتن حفظ قدرت
اسلام و حفظ سیطره مسلمانان بر مللی بود که سرزمینهایشان فتح شده بود. سه
خلیفه از چهار خلیفه، عمر ، علی و عثمان با ترور جان باختند
ترور عمر
عمر ابن خطاب به دست پیروز نهاوندی ملقب به ابو لولو(اسم دختر پیروز مروارید به عربی لولو بود)ترور شد. پیروز زرتشتی و به روایتی مسیحی شده بود و گفته میشود در یک طرح که توسط هرمزان سپهسالار مسلمان شده ایرانی طراحی شد عمر ترور شد. پس از این ترور فیروز خودکشی کرد و خانواده او و هرمزان کشتار شدند. ترور عمرارتش اسلام و فتح ایران را تا مدتی متوقف کرد
ترور عثمان
عثمان سومین خلیفه از طایفه بنی امیه
شخصیتی ثروتمند و صاحب نفوذ و میانه روبودکه با دو تن از دختران پیامبر
ازدواج کرده بود. در زمان او قلمرو اسلامی بسیار و تا آفریقا گسترش یافت.
در دوره او قران جمع آوری شد.او سرانجام در هشتاد و دو سالگی و در جریان
اختلافات داخلی مسلمانان در خانه اش کشته شد. قتل عثمان پایان یکپارچگی
مسلمانان بود که در دوران علی به جنگهای فراوان داخلی انجامید.برخی از متون
در میان کشندگان عثمان از کسی بنام بهزاد همدانی که ایرانی بوده نام برده
اند که اعتبار آن قابل تائید نیست
ترور علی
دوران علی دوران اختلافات و انشعابات
میان مسلمانان بود. از زمره این انشعابات انشعاب خوارج بود که گروهی با
سامان و سازمان داشتند و بسیار جنگجو و بی پروا و سختگیر , و معتقددر مسائل
دینی بودند و علی بسیاری از آنان را کشت. در نهایت خوارج ، شاخه ابن ملجم و
دوستانش تصمیم گرفتند علی و معاویه و عمرعاص را ترور کنند و اسلام را از
خطر نجات دهند. ترور علی تروری کاملا سیاسی و مکتبی و توسط افرادی که خود
را مسلمان میدانستند صورت گرفت. از میان سه ترور تنها ترور علی انجام شد و
دو تروردیگر ناموفق ماند.
با کشته شدن علی تاریخ اسلام وارد دوری
دیگر شد.برخی ابن ملجم را ایرانی دانسته و نام او را بهمن پور جازویه
دانسته اند که درست به نظر نمیرسد.بهمن پور جازویه از سرداران رشید و میهن
پرستی بود که سالها قبل از آن جانباخته بود.کارکرد و روزگار و چند و چون
زندگی علی در تاریخ ثبت شده و قابل دسترسی است اما ملایان شیعه همانقدر که
درزشت نمائی سه خلیفه اول بعنوان غاصبان حق علی کوشیده اند در رمانتیزه
کردن سیمای علی ابن ابیطالب کوشش نموده و طی قرنها موفق شده اند سیمائی از
او را طراحی کنند که در عمق جان و روان نسلها و فصلها جا گرفته است و هنوز
نیز ما با این سیما سر میکنیم.علی نه زن و چندین کنیز و چهارده پسر و نوزده
دختر داشت. مزار او تا دوران هارون الرشید ویرانه بود و هارون نخستین کسی
بود که آرامگاهی برای او بنا کرد.
امویان
جنگ بر سر قدرت میان عموزادگان همخون
مدتها بود که در خفا وجود داشت.تا زمان چهار خلیفه این آتش درحاشیه و در
خفا زبانه میکشید. از بنی عباس هنوز خبری نبود ولی باخلافت عثمان که از
تبار اموی بود بنی امیه دروازه های قدرت را بر روی خود گشوده یافت. در
دوران علی ،معاویه که از سیاستمداران و حاکمان قدرتمند اموی بود و در حقیقت
حکومتی در حکومت برای خود ایجاد کرده بودرو در روی علی ایستاد.
سیمای معاویه
ترور علی ستاره بخت امویان را طالع
کرد. پس از علی حسن فرزند علی به آسانی کنار زده شد و با معاویه عهد نامه
صلح امضا کرد. نگاهی به جنگ امام حسن و سپس به عهد نامه صلح ما را بیشتر
با ماجرا اشنا میکند.
پس از این ماجراها معاویه که از کاتبان وحی، ازمجاهدان جنگ حنین در زمان پیغمبر و جنگ یمامه در زمان ابوبکر و حاکم اردن در زمان عمر و فرمانروای دمشق در دوران عثمان بود و تجارب زیادی در طی این سالها آموخته بود بعنوان اولین خلیفه اموی با قدرت تمام سکان و زمام قدرت را در دست گرفت.معاویه برادر زن پیامبر برادر ام حبیبه بود و از این زاویه از نزدیکان پیامبر اسلام بود
جنگ و صلح
در سال چهلم پس از هجرت بعد از کشته شدن علی مردم عراق با امام حسن بیعت کردند.اولین کسی که با امام حسن بیعت کرد قیس بن سعد بود.قیس بن سعد سردار سپاهی بود که علی با چهل هزار کس برای نگهبانی از کلنی های مهاجر عرب در اذربایجان اماده کرده بود.
امام حسن با لشگر بسوی مدائن حرکت کرد و قیس بن سعد را بهمراه دوازده هزار
نفر به سمت مسکن جایی که معاویه با سپاه شام در انجا اردو زده بود روانه
کرد.
در این میان که امام حسن در مدائن اردو زده بود در میان سپاه شایعه شد که
قیس بن سعد کشته شده و لشگر امام حسن شروع به فرار کردند و خود لشکریان سراپرده امام
حسن را غارت نمودند انچنانکه برای بردن فرشی که زیر پای امام حسن بود به
امام حسن ضربت زدند. چون امام حسن پراکندگی کار خود بدید پیک نزد معاویه
فرستاد و طلب صلح کرد.(تاریخ طبری ، جلد 7 ، صفحه 2714)
عهد نامه وشرایط صلح امام حسن با معاویه
عهد نامه صلح حاوی نکات جالبی است که بیشتر ما را با روحیات طرفین به طور واقعی اشنا میکند.
در این عهد نامه قرار شد:
انچه در بیت المال
کوفه هست به امام حسن تعلق گیرد و هم چنین خراج شهر دارابگرد (از شهرهای
آباد و بزرگ پارس ایران) متعلق به امام حسن شود. (تاریخ طبری ، جلد 7 ، صفخه 2715)
هر سال مبلغ دو میلیون درهم نیز به امام حسین پرداخت شود. (اخبارالطوال ، صفحه 241).قابل ذکر است که مقرری سالیانه امام حسن و امام حسین در زمان عمر
سالیانه 5 هزار درهم بود که در زمان معاویه به سالی یک میلیون درهم (معادل 4 هزار کیلو نقره) رسید. (تاریخ تمدن اسلام ، جلد 4 ، صفحه 88)
روابط امام حسن و امام حسین با معاویه
بر خلاف اسناد و روضه خوانی های آخوندی پس از امضای قرارداد صلح رابطه معاویه با امام حسین و امام حسن و بطور متقابل خوب بود و بنظر میرسد هر دو تن موقعیت مستحکم سیاسی معاویه را بعنوان فرمانروا وخلیفه مسلمانان درک کرده و با او به مدارا و صلح رفتار میکردند. آخوندها در طول قرنها قرارداد صلحی خیالی را اختراع نموده اند که هیچکس نمی تواند این سند را بطور کامل بیابد. این سند مضحک که هر تکه آن را در جائی باید جستجو کرد قرارداد میان یک شکست خورده با یک فاتح است که در آن فرد شکست خورده با قدرت تمام ! از پیروزمند میخواهد که به خواستهای او تن دهد! و طرف پیروزمند یعنی معاویه همه شروط را میپذیرد!! واقعیت این است قدرت سیاسی و نظامی معاویه آنچنان بود که بازی را برد و امام حسن نیز بعنوان طرف مغلوب به درستی این واقعیت را درک کرد و به آن تن داد.معاویه نیزپس از پیروزی سیاسی و نظامی، به دلیل خویشاوندی و همخونی و احترام به قریش و هم به دلیل اینکه این دو نوه های پیامبر بودند در بذل احترام و رسیدگی به آنها کوتاهی نمیکرد معاویه تنها وقتی به خشونت روی می اورد که نظام او و قدرت او به خطر افتد و چون این خطر رادر آن هنگام احساس نمیکرد دلیلی برای بد رفتاری نداشت . تاکید میکنم روضه خوانیهای آخوندها پشیزی ارزش تاریخی ندارد و جز کذب محض نیست.
روابط امام حسن و امام حسین با معاویه
بر خلاف اسناد و روضه خوانی های آخوندی پس از امضای قرارداد صلح رابطه معاویه با امام حسین و امام حسن و بطور متقابل خوب بود و بنظر میرسد هر دو تن موقعیت مستحکم سیاسی معاویه را بعنوان فرمانروا وخلیفه مسلمانان درک کرده و با او به مدارا و صلح رفتار میکردند. آخوندها در طول قرنها قرارداد صلحی خیالی را اختراع نموده اند که هیچکس نمی تواند این سند را بطور کامل بیابد. این سند مضحک که هر تکه آن را در جائی باید جستجو کرد قرارداد میان یک شکست خورده با یک فاتح است که در آن فرد شکست خورده با قدرت تمام ! از پیروزمند میخواهد که به خواستهای او تن دهد! و طرف پیروزمند یعنی معاویه همه شروط را میپذیرد!! واقعیت این است قدرت سیاسی و نظامی معاویه آنچنان بود که بازی را برد و امام حسن نیز بعنوان طرف مغلوب به درستی این واقعیت را درک کرد و به آن تن داد.معاویه نیزپس از پیروزی سیاسی و نظامی، به دلیل خویشاوندی و همخونی و احترام به قریش و هم به دلیل اینکه این دو نوه های پیامبر بودند در بذل احترام و رسیدگی به آنها کوتاهی نمیکرد معاویه تنها وقتی به خشونت روی می اورد که نظام او و قدرت او به خطر افتد و چون این خطر رادر آن هنگام احساس نمیکرد دلیلی برای بد رفتاری نداشت . تاکید میکنم روضه خوانیهای آخوندها پشیزی ارزش تاریخی ندارد و جز کذب محض نیست.
در سفرهای معاویه به مکه و مدینه . امام حسن و امام حسین از
اولین کسانی بودند که به پیشواز معاویه می شتافتند و معاویه را در اغوش می
گرفتند. (اخبار الطوال،صفحه 243) (روضه الصفا ، جلد 3 ، صفحه 80-83)
رابطه امام حسین با معاویه و در رابطه با نظام وقت به شکلی بود که در سال 49 هجرت بفرمان معاویه امام حسین در ارتش معاویه، ارتش اسلام در جنگ قسطنطنیه شرکت کرد.یزید نیز در این لشکر کشی شرکت داشت (زندگانی امام حسین، صفحه 122)
بطور خاص امام حسین در نامه ای که به معاویه نوشت تاکید کرد من
خواهان مقابله و جنگ با تو نیستم و یه یارانش گفت :تا زمانی که معاویه
زنده است باید خانه نشینی را پیشه خود سازید. (اخبار الطوال، صفخه 272) (روضه الصفا، جلد 3 ، صفحه 15)
پس از این ماجراها معاویه که از کاتبان وحی، ازمجاهدان جنگ حنین در زمان پیغمبر و جنگ یمامه در زمان ابوبکر و حاکم اردن در زمان عمر و فرمانروای دمشق در دوران عثمان بود و تجارب زیادی در طی این سالها آموخته بود بعنوان اولین خلیفه اموی با قدرت تمام سکان و زمام قدرت را در دست گرفت.معاویه برادر زن پیامبر برادر ام حبیبه بود و از این زاویه از نزدیکان پیامبر اسلام بود
معاویه سیاستمداری زبده و با هوش بود و
در راه تثبیت قدرت همان شیوه هائی را به کار گرفت که در طول تاریخ اکثر
طالبان قدرت از روزگاران گذشته تا بحال به کار مبگبرند.
بخشندگی، بذل مقام و منصب، دادن جیره و
مواجب ، هوشیاری، خریدن مخالفان و اگر لازم بود لجنمال کردن وتبلیغات
منفی و در نهایت نابودی آنان از شیوه های او بود .معاویه پس از بهدست
گرفتن خلافت از مشهورترین سیاستمداران و سرداران عرب برای تثبیت خلافت
استفاده کرد او همچنین قبایل قدرتمند یمنی را پشتیبان خود قرار داد.
معاویه بعنوان بنیادگذار سلسله اموی
سلسله ای که گسترش جغرافیای اسلام مرهون او و سلسله اوست سعی میکرد مناصب
مهم حکومتی را در انحصار قریش و به خصوص بنیامیه نگه دارد.معاویه مردانی
همچون عمرو بن عاص، زیاد بن ابیه، مغیرة بن شعبه، بُسر بن ابی ارطاة، مروان
بن حکم و ثابت بن ارطات را با تطمیع، دور خودش جمع کرد.
مورخان، معاویه، عمروعاص، زیادبن ابیه،
و مغیرة بن شعبه را از رجال باهوش عرب میدانستند؛ یکی از تاریخ نویسان
دربارهٔ این چهارتن چنین میگوید:بردبارتر و صبورتر از معاویه و چابکتر و
سخیتر از عمروعاص ویکدل و یک زبانتر از زیاد کسی را ندیدهام. درون و
بیرون این مرد اخیر از هرجهت یکسان بود. اما مغیره اگر شهر هشت دروازهای
باشد و از هیچ دروازهٔ آن بدون فریب و فسون کسی بیرون آمدن نتواند، مغیره
از تمام آن هشت دروازه بیرون میجهد»
از منبری کردن آخوندی که بگذریم و به
صحنه تاریخ باز گردیم. معاویه سیمائی است که دهها بار در تاریخ ایران و
جهان تکرار شده است. او در خشونت و کشتار مثل بسیاری دیگر از حاکمانی است
که بدنامی او را ندارند.نگاه آخوندی شیعی و منبری کردن معاویه و امثال او و
اینکه او حق خاندان علی را برسمیت نشناخته و بر سر قدرت با آنها به چالشی
خونین پرداخته بر سیمای معاویه سایه لعنت انداخته است و از درک و شناخت
واقعی او ما را باز میدارد در حالیکه معاویه یک حکمران و یک خلیفه و یک
امپراطور بود،که مثل شاه عباس، یا نادر شاه یا ناپلئون یا حاکمان کنونی
ایران جز به حفظ قدرت ونمی اندیشید و در این راه مثل همه قدرتمداران
توجیهات خود را داشت. برای نقد معاویه نخست باید از حیطه خیالپردازی خارج
شد.
گور معاویه در دمشق |
در دوران معاویه
* فتوحات خارجی ادامه یافت.نواحی هم مرز عربستان آن دوران و بعدها بخارا و بیکند و خواش و کابل و زابلستان و سجستان و غور و سند و قسطنطنیه و قبرس و جزایر کوس و خیوس و ازمیرورقَه، طرابلس غرب، سَبرَه و فَزّان،و مصر و کارتاژ و بسیاری نقاط دیگر فتح شد
* فتوحات خارجی ادامه یافت.نواحی هم مرز عربستان آن دوران و بعدها بخارا و بیکند و خواش و کابل و زابلستان و سجستان و غور و سند و قسطنطنیه و قبرس و جزایر کوس و خیوس و ازمیرورقَه، طرابلس غرب، سَبرَه و فَزّان،و مصر و کارتاژ و بسیاری نقاط دیگر فتح شد
*ارتشی سازمانیافته و نیرومند و کار آمد ایجاد کرد.
*حقوق ارتشیان را دو برابر کرد به همین دلیل ارتش او ارتشی وفادا ربه او بود.
*او
نسبت به مسیحیان و پیروا ن.دیگر ادیان با مسامحه برخورد میکرد ولی با
خوارج و مسلمانانی که مدعی یا مزاحم خلافت بودند با قاطعیت و خشونت
برخورد میکرد در مورد خشونت معاویه اسناد آخوندی اعتباری ندارد و باید بطور
مستقل سیاست او را در این زمینه دنبال کرد.
*بورکراسی و دیوان اداری در زمان او بخوبی بازسازی شد.
*سیستم ودیوان مالیات در زمان او باز سازی و نوسازی شد.
*سازمان مراسلات و پست در زمان او پیشرفت فراوان کرد.
*سازمان
امنیت و اطلاعات بسیار نیرومند و گسترده ای بوجود آورد که بمدد آن سراسر
قلمرو زیر کنترل او بودو بسیاری از حرکتهای مخالف بمدد این سازمان کنترل یا
نابود شد.
*معاویه حکومت را در خاندان خود موروثی کردومسئله انتخاب خلیفه را که نمودهای دموکراتیکی در آن وجود داشت منسوخ کرد.
*در دوران معاویه بمدد دستگاه اطلاعاتی و ارتش امنیت در شهرها برقرار بود.
*در دوران معاویه قلمرو اسلامی از هر تعرض خارجی مصون بود.
*معاویه دیپلماسی فعالی داشت و با دولتهای همجوار پیمانهای زیادی در زمینه حسن همجواری و سرکوب شورشیان و امضا کرد.
*معاویه
بجز در دیدگه شیعیان و برخی فرقه ها ی دیگر در میان اهل سنت ونیز اعراب و
فرهنگ اعراب از احترام برخوردار است و بخصوص صبر، و هوشیاری سیاسی و و
بلاغت و سخنوری و شاعری وسخاوت او ستوده میشود .
*در دوران معاویه هنر نقاشی که در دوران خلفای قبلی مذموم شمرده میشد رونق یافت و دیوارهای کاخها و... با نقاشیهای دیواری اراسته شد.
معاویه بمدت هفتاد و چهار سال زندگی و
حدود بیست سال حکومت کرد و موفق شد در پایتخت خود دمشق پایه سلسله ای را
بگذارد که حدود صد سال بر نزدیک به چهارده میلیون کیلومتر مربع حکومت کنندو
در آن پرچم اسلام ولاالله الا الله را برافرازند.
وصیت نامه معاویه به یزید
سوم : عبدالرحمان بن ابوبکر که همه دلبستگی های او زن است و سرگرمی وقتی ببیند یارانش کاری کرده اند عبدالرحمان بن ابوبکر نیز همان کار را می کند .
وصیت نامه معاویه به یزید
پسرکم سفر و رفت وامد را از پیش تو برداشتم و کارها را هموار کردم و عربان را به طاعت تو اوردم مگر چهارکس از قریش :
اول : حسین بن علی که مردی است کم خطر نسبتی بزرگ دارد و غرابت با حضرت محمد چنانچه می بینم مردم عراق او را به قیام وادار میکنند اگر به حسین بن علی دست یافتی گذشت کن که اگر من باشم گذشت می کنم.
دوم : عبدالله بن عمر مردی است که کار دین وی را از پا در اورده و اگر کسی جز عبدالله بن عمر نماند باتو بیعت می کند.
اول : حسین بن علی که مردی است کم خطر نسبتی بزرگ دارد و غرابت با حضرت محمد چنانچه می بینم مردم عراق او را به قیام وادار میکنند اگر به حسین بن علی دست یافتی گذشت کن که اگر من باشم گذشت می کنم.
دوم : عبدالله بن عمر مردی است که کار دین وی را از پا در اورده و اگر کسی جز عبدالله بن عمر نماند باتو بیعت می کند.
سوم : عبدالرحمان بن ابوبکر که همه دلبستگی های او زن است و سرگرمی وقتی ببیند یارانش کاری کرده اند عبدالرحمان بن ابوبکر نیز همان کار را می کند .
پایان بخش اول
11 اوت2016میلادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر