مصطفی هجری: رژیم ایران دشمن مشترک حزب دمکرات و اسرائیل است
میلادی: ٢۶-٠٧-٢٠١۶ - خورشیدی: ١٣٩۵/٠۵/٠۵ - ١٨:١۴ تارانروزنامهی "اورشلیم پست" مصاحبهای در رابطه با مبارزات نوین حزب دمکرات کردستان ایران، با "مصطفی هجری" دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران انجام داده است که متن این مصاحبه درپی میآید:
پس از اینکه حکومت محمدرضا شاه پهلوی در انقلاب ١٩٧٩ ایران سقوط کرد، حزب دمکرات خواستار استقرار سیستمی دمکراتیک بود، اما جمهوری اسلامی در تهران روی کار آمد، هجری، دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران نگاهی دارد به ٣٧ سال مبارزه علیه این رژیم شیعی.
طی چند ماه اخیر، حزب دمکرات حمله به سپاه پاسداران را مجدداً آغاز نموده و دهها نظامی ایرانی در درگیری با پیشمرگهها به هلاکت رسیدهاند.
مصطفی هجری در اینباره میگوید: "سال ٢٠١٥ میلادی، وقتی که دیدیم رژیم ایران هیچ انگیزهای برای حل مسألهی کرد ندارد، تصمیم به اعزام نیروهای پیشمرگه به ایران گرفتیم".
هجری در ادامه افزود: "رژیم ایران از حضور پیشمرگههای حزب در داخل کشور مطلع بود، اما به دلیل اینکه با کشورهای ٥ + ١ درحال مذاکره بود، میخواست نشان دهد که کشور آرام است و هیچ گونه مشکل داخلی ندارند".
اکنون پیشمرگههای حزب دمکرات کردستان ایران در مقابله با نیروهای ایران فعالتر شدهاند. طی سالهای ١٩٨٩ و ١٩٩٢، رهبران حزب دمکرات کردستان ایران در کشورهای اتریش و آلمان ترور شدهاند.
طی یک ماه گذشته، رژیم ایران تهدید کرد در صورت عدم توقف عملیاتهای حزب دمکرات، شهر "کویه" در اقلیم کردستان عراق را بمباران خواهد نمود.
نخستین سخن مصطفی هجری در این رابطه که چرا ایران با اسرائیل دشمنی میکند، این بود: "ما دشمن مشترک داریم، اما اکثریت کشورها از اسرائیل حمایت میکنند".
دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران اظهار داشت: "ایران پول زیادی را صرف حمایت از حزبالله و حماس علیه اسرائیل میکند و به نظر من اسرائیل باید رژیم ایران را دشمن اصلی خود تلقی نموده و در جهت تضعیف آن تلاش نماید. حزبالله و حماس کمکهای مالی فراوانی از ایران دریافت میکنند و آنان نیز با ایران در جهت دشمنی با اسرائیل همکاری دارند، به همین دلیل باید اسرائیل از احزاب اپوزیسیون ایران علیه رژیم ایران حمایت نماید".
**************************************************
رازهای دکتر بختیار: دو سفر مخفیانه به بغداد، قبل و بعد جنگ ایران و عراق
در
این بخش با ارائه «گفتگوی تلویزیونی دکتر بختیار با تلویزیون فرانسه،
اسناد آرشیو ملی بریتانیا مربوط به سال ۱۹۸۰، اظهارات وزیر صدام و خبرهای
روزنامههای فرانسوی» به بررسی دو سفر احتمالا مخفیانه دکتر بختیار به
عراق، یکی چندی قبل از جنگ و دیگری زمانی پس از آغازجنگ ایران و عراق می
پردازم. متاسفانه شادروان دکتر بختیار چند سال بعد از این ماجرا به طرز
فجیعی بدست جلادان رژیم ولایت فقیه کشته شد و در قید حیات نیستند که از
ایشان در باره این تجربه سئوال شود، اما هنوز بعد از بیش از سی سال،
همکاران ایشان در مورد این دو سفر، سکوت مطلق کردهاند و شفافیت بخرج
ندادهاند.
در دو بخش قبلی(بخش اول...بخش دوم)
به گوشههایی از تجربه دکتر بختیار در مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی
پرداختم. دو گزارش قبلی نشان می داد که ایشان در مبارزه با رژیم خمینی به
قدرت خارجی علی الخصوص دولت عراق متوسل شده است. در این بخش به بررسی دو
سفر "مخفیانه" دکتر بختیار به عراق، یکی اندی قبل از جنگ و دیگری اندی پس
از جنگ ایران و عراق می پردازم. در گام نخست به بررسی نخستین گفتگوی
تلویزیونی ایشان بعد شروع جنگ ایران و عراق، با تلویزیون فرانسه در ۴ مهر
۱۳۵۹(۲۶ سپتامبر ۱۹۸۰) خواهم پرداخت. دکتر بختیار در این گفتگوی چالشی که
ویدیوی آن در زیر می آید به پرسشهای مهمی پاسخ میدهد:
بختیار به تلویزیون آنتن ۲ فرانسه: دنیا میباید از یک حکومت در تبعید حمایت کند!
متن این گفتگو به شرح زیر میباشد:
مجری:
با بی صبری و کنجکاوی بسیار، منتظر عکس العمل ایرانی ای که دو سال در
فرانسه تبعید است، اما از قدیم روابط خوبی با رژیم عراق دارد، هستیم، این
مرد آقای شاپور بختیار است که سکوت خود را برای تلویزیون «کانال دو» بطور
اختصاصی می شکند و به آقایان برنارد بن یمین و پل نائون اهداف واقعی حکومت
عراق را می گوید:
دکتر بختیار:
فکر میکنم که کار اصلی ریشه کن کردن خمینی است، بعد امکان به توافق رسیدن
است. برای من، خیلی واضح است که قرارداد ۱۹۷۵ همچنان برقرار است و یک متر
مربع از ایران را هم به کسی نمیدهیم.
مجری: آقای بختیار، شما حاضرید امروز یک حکومت ایرانی در تبعید را تشکیل بدهید که توسط عراقی ها به رسمیت شناخته شود؟
دکتر بختیار: اگر تنها توسط عراقیها باشد، نه آقا.
مجری: پس توسط چه کسی؟
دکتر بختیار: یک
حداقل اجماع بین المللی باید باشد، نمی گویم همه کشورها، ولی تعداد زیادی
از کشورها باید به رسمیت بشناسند، بخصوص کشورهای همسایه و اروپائی، اگر لاس
زدن با آقای خمینی را که در طول یک سال اخیر انجام دادند، قطع کنند.
مجری: در هر صورت، تشکیل حکومت ایرانی در تبعید قصد شما است؟
دکتر بختیار: قصد من هست اما در فرانسه این کار را نخواهم کرد.
مجری: شما جدیدا عراق بودید؟
دکتر بختیار: من در یک سال اخیر، ۵ بار عراق بودم
مجری: در این چند روز اخیر؟
دکتر بختیار: در روزهای اخیر، نه، من بغداد نبودم، جای دیگر بودم! بله، جای دیگر بودم، اینرا میتوانم مانند رازی نگاه دارم، واقعآ عراق نبودم!
مجری: کاردار ایران می گوید که شما ارتشی دارید که علیه ایرانیها در کنار عراقیها عمل خواهد کرد، صحت دارد؟
دکتر بختیار:
ببینید، روزی که به ایران بروم ارتش ایرانیای که با من مخالفت بکند، وجود
نخواهد داشت. برای اینکه من کاری علیه ارتش ایران نکردهام، دقیقا این
خمینی است که با تمام خرابکاریهایش طی یکسال اخیر ارتش را ریشه کن و
متلاشی کرده است. هر روز میبینید که ژنرالها و تکنیسینهای ارتش را بدون
کوچکترین محاکمهای می کشد.
مجری: ارتشی که در کنار شما باشند، دارید؟
دکتر بختیار:
فکر می کنم که اگر آزاد بودند، ۹ تا از ۱۰ تای آنها در کنار من میبودند،
نه فقط بخاطر همدلی با من، بلکه این خمینی است که آنها را می کشد، از ایران
بیرون میکند یا در زندان میاندازد. در نتیجه، دلایل محکمی دارم که
بگویم این افراد نظر خیلی خوبی نسبت به آقای خمینی ندارند.
مجری: آقای بختیار، آیا زمان بازگشت شما به ایران نزدیک است؟
دکتر بختیار: در هر صورت بنظرم، پایان خمینی نزدیک است.
حال آنکه بنابر اسناد ۱۹۸۰ آرشیو ملی بریتانیا
ایشان در آستانه حمله عراق در بغداد بوده اند: «گزارش سری ديويد ميرز
مسوول بخش خاورميانه وزارت خارجه بريتانيا به تاريخ ۲۵ سپتامبر/ سوم مهر،
خبر از سفر بختيار به عراق در آستانه حمله نظامی عراق به ايران (۲۲
سپتامبر/۳۱ شهريور) می دهد.» البته حامد الجبوری وزير امور رياست جمهوری و
امور خارجی و فرهنگ عراق در زمان حسن البکر و صدام حسين در مصاحبه با تلويزيون الجزيره ۲۵ جولای ۲۰۰۸ (۵ تير ۱۳۸۷) نیز از حضور ایشان در بغداد در آستانه حمله عراق و جلسه با صدام پرده برداشته است.
درباره
سفرهای دکتر بختیار به بغداد، خصوصا سفر ششم که بعد از این مصاحبه صورت
گرفته، نکات مهمی در خبرهای منتشرشده روزنامه های فرانسوی هست، که بسیار
خواندنی است. سه نمونه از این خبرهای مهم را در زیر می آورم:
۱- فیگارو، ۳ اکتبر ۱۹۸۰ ... ۱۱ مهر ۱۳۵۹
عزیمت رازآلود شاپور بختیار
نخست
وزیر سابق شاه در تبعید، شاپور بختیار روز چهارشنبه اول اکتبر، فرانسه را
بهقصد اردن با یک هواپیمای مخصوص خطوط هوایی عراق ترک کرد. منابع خبری
فرودگاه می گویند این هواپیمای بویینگ از روز اول جنگ ایران و عراق در
فرودگاه اورلی فرانسه بلوکه بوده است. با اینکه همکاران بختیار از تائید
کردن این خبر میپرهیزند، اما آقای بختیار پنهان نمیکند که این اواخر
چندین بار به عراق رفته است و اخیرا هم اعلام کرده بود قصد تشکیل یک دولت
در تبعید را در کشوری به غیر از فرانسه دارد. با این حال آقای بختیار مشخص
کرده بود که پروژه تشکیل دولت در تبعید را اگر دولت در تبعیدش تنها از سوی
عراق برسمیت شناخته شود، به کنار می نهد.
۲- لوموند، ۴ اکتبر ۱۹۸۰ ... ۱۲ مهر ۱۳۵۹
در اردن، خبر رسیدن شاپور بختیار که پاریس را با یک هواپیمای مخصوص عراقی به مقصد نامعلومی ترک گفته بود، تکذیب شد.
۳- آژانس فرانس پرس، ۶ اکتبر ۱۹۸۰ ...۱۴ مهر ۱۳۵۹
بختیار به فرانسه بازگشت.
طبق گفته دفتر آقای بختیار در پاریس، او بعد از ۴ روز غیبت روز شنبه به
پاریس بازگشت. منابع مطمئن گفته بودند که آقای بختیار با یک هواپیمای مخصوص
خطوط هوایی عراق پاریس را روز چهارشنبه ترک کرده بود. دفتر بختیار از محل
سفر و موضوع سفر ابراز بی اطلاعی میکند. آقای بختیار طی سال اخیر چندین
بار به عراق که در آنجا یک ایستگاه رادیویی دارد که برای ایران برنامه پخش
می کند، مسافرت کرده است.با دقت در گفتگوی دکتر بختیار با تلویزیون فرانسه، اسناد آرشیو ملی بریتانیا مربوط به سال ۱۹۸۰، اظهارات وزیر صدام و خبرهای روزنامه های فرانسوی می توان با قطعیت گفت که ایشان در روزهای پیش از جنگ در بغداد بوده اند. حال باید از یاران ایشان پرسید:
۱- چرا ایشان بودن خود در بغداد در آستانه جنگ ایران و عراق را پنهان کرده است و آن را راز خوانده است؟ سوال مهمتر اینکه، ایشان در بغداد چه می کرده است؟
۲- بنابر آنچه که خبرهای روزنامه های فرانسوی می گویند، بعد از آغاز جنگ ایشان با بویینگ مخصوص خطوط هوایی عراق در روز ۱ اکتبر ۱۹۸۰(۹ مهر ۱۳۵۹)، فرانسه را به قصد اردن ترک کرده اند، خبر رسیدن ایشان به اردن تکذیب شده است و چهار روز بعد، در 4 اکتبر به فرانسه برگشتند. پرسشی که پیش می آید این است که، ایشان در این چهار روز کجا بوده اند و چرا آنرا مخفی کرده اند؟ آیا مخفی کردن مقصد، یا به قول خودشان همانطور که در باره سفر قبلی اش گفته بود "حفظ راز خود" و گم شدن چهار روزه، درست بعد از حمله عراق، به این معنی نیست که ایشان در بغداد تشریف داشتند تا صدام بعد از فتح اهواز، در حضور هزار خبرنگاری که برای پوشش خبری فتح اهواز به عراق دعوت کرده بود، ایشان و دولتشان را نیز به عنوان دولت جانشین ایران، اعلام کند؟ و بالاخره اینکه به احتمال زیاد آقای بختیار در این سفر تنها نبوده است و همراهانی باخود داشته است. این همراهان چه کسانی بودهاند؟
متاسفانه مرحوم دکتر شاپور بختیار چند سال بعد از این ماجرا به طرز فجیعی بدست جلادان رژیم ولایت فقیه کشته شد و در قید حیات نیستند که از ایشان در باره این تجربه سوال شود. اما هنوز بعد از بیش از سی سال، همکاران و اعضای کابینه بالقوه ایشان در مورد دو سفر اندی قبل از جنگ و اندی پس از جنگ، سکوت مطلق کردهاند و در رابطه با این موضوع مهم تاریخ ایران، شفافیت بخرج ندادهاند. امیدوارم یاران دکتر بختیار بعد از سی سال به سخن بیایند و حقایق را بیان کنند تا ایرانیان خصوصا جوانترها از این تجربههای فاجعه بار در مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی درس بگیرند و در راه تکرار آنها نباشند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر