تامین معیشت و تنظیم دخل و خرج از بزرگترین و مهمترین چالشهای خانوارهای ایرانی است و همه افراد جامعه از پُردرآمد و کم درآمد تا بی درآمد را با خود درگیر کرده است.
بررسیها نشان میدهد متناسب نبودن افزایشهای سالیانه حقوق و دستمزد با رشد یک باره قیمتها در مقاطع مختلف زمانی، باعث شده تا خانوارهای کارگری نتوانند ارتباط منطقی بین درآمدها و هزینه های خود برقرار کنند. از این رو آنها اغلب مجبور میشوند بخشهایی از نیازهای زندگی خود مانند تفریحات، سفرها، حتی بخشی از درمان و تحصیلات فرزندان را بزنند تا بتوانند منابع اندک مالی برای مخارج مهم تر مانند مسکن و خوراک داشته باشند.
شاید به جرات بتوان گفت یکی از بدترین دورانهای معیشتی کارگران در سالهای اخیر در جریان اجرای قانون هدفمندی یارانه ها در فاز اول رقم خورد که پس از آن، بازارها با افزایشهای یکباره و ناگهانی قیمتها مواجه بود. کارگران معتقدند فاصله بین درآمد واقعی و هزینه های آنها در چند سال اخیر به شدت افزایش یافته است.
در اولین سال اجرای قانون هدفمندی یارانهها، دولت به منظور مهار بازارها اقدام به افزایش بسیار ناچیز حداقل مزد کارگران گرفت و در آن سال با وجود تورم بالا، دستمزد کارگران تنها ۹ درصد افزایش یافت و این اقدام دستوری دولت باعث تشدید شکاف بین هزینه ها و درآمد کارگران شد، به ویژه اینکه پس از آن، دولت نتوانست در مهار بازارها و قیمتها موفق باشد و موجی از افزایشهای غیرمنطقی قیمتها در کشور شکل گرفت.
شاید به جرات بتوان گفت یکی از بدترین دورانهای معیشتی کارگران در سالهای اخیر در جریان اجرای قانون هدفمندی یارانه ها در فاز اول رقم خورد که پس از آن، بازارها با افزایشهای یکباره و ناگهانی قیمتها مواجه بود. کارگران معتقدند فاصله بین درآمد واقعی و هزینه های آنها در چند سال اخیر به شدت افزایش یافته است.
در اولین سال اجرای قانون هدفمندی یارانهها، دولت به منظور مهار بازارها اقدام به افزایش بسیار ناچیز حداقل مزد کارگران گرفت و در آن سال با وجود تورم بالا، دستمزد کارگران تنها ۹ درصد افزایش یافت و این اقدام دستوری دولت باعث تشدید شکاف بین هزینه ها و درآمد کارگران شد، به ویژه اینکه پس از آن، دولت نتوانست در مهار بازارها و قیمتها موفق باشد و موجی از افزایشهای غیرمنطقی قیمتها در کشور شکل گرفت.
تمام ارگان ها و وزارت خانه ها مدام از وضع روانی مردم و مشکلات زندگی، صحبت می کنند و مدام از راه حل هایی دم می زنند که تنها در حد یک شعار باقی می ماند. وضع روانی ایرانیها خوب نیست، سرمایه اجتماعی در ایران کم شده و آمارهایی از انواع و اقسام بیماریهای روانی اعلام می شود بی آنکه مسئولان راه حلی برای ریشه کن کردن موضوع ارائه دهند.
مردم ما استرس دارند، بردبار نیستند و تحمل دیگری را ندارند. این یک جمله تازه نیست. موضوعی است که در چندسال گذشته میان حرفهای خیلیها شنیده شده است.
مردم ما استرس دارند، بردبار نیستند و تحمل دیگری را ندارند. این یک جمله تازه نیست. موضوعی است که در چندسال گذشته میان حرفهای خیلیها شنیده شده است.
در ایران طبق تحقیقاتی که در سالهای گذشته انجام شده،۹۰درصد مردم ما برای امرار معاش زندگی استرس دارند. دولت باید متخصصان و کارگزاران را در تدوین برنامههای سلامت روان مردم به کار گیرد و این برنامهها را عملی کند. این در حالی است که سازمان روانشناسی آمادگی همکاری با دولت را در این زمینهها دارد.
براساس بررسیهای صورت گرفته ۹۱درصد بیماریها ریشه عصبی و روانشناختی دارند و در سلامت روان سه مقوله مهم فکر و باورهای انسانی، هیجانات و عواطف و رفتارها حایز اهمیت هستند و این سه مورد با یکدیگر سلامت روان را تشکیل میدهند که در این میان سلامت افکار و باورها از بیشترین درجه اهمیت برخوردار است زیرا تمامی رفتارها، هیجانات و عواطف از تفکر و باور انسان ناشی میشود.
بنا بر آمار و اطلاعات منتشره در سال ۹۲ از سوی مرکز آمار ایران متوسط هزینه سالانه خانوارهای شهری در کشور به حدود ۱۶ میلیون و ۴۲۸ هزار تومان می رسد خانوارهای استان تهران بیشترین و استان ایلام کمترین مبلغ را در بین استان های کشور هزینه کردهاند.
این در حالی است که در آمد خانوارهای تهرانی بر هزینه های آن ها مازاد است به طوری که به طور متوسط هر خانوار در سال گذشته حدود ۲۲ میلیون و ۱۰۷ هزار تومان کسب درآمد داشته است بنابراین نه تنها صورت مالی خانوارهای تهرانی کسری ندارد بلکه درآمدشان ۴۰۰ هزار تومانی از هزینههایشان بیشتر است.
این در حالی است که در آمد خانوارهای تهرانی بر هزینه های آن ها مازاد است به طوری که به طور متوسط هر خانوار در سال گذشته حدود ۲۲ میلیون و ۱۰۷ هزار تومان کسب درآمد داشته است بنابراین نه تنها صورت مالی خانوارهای تهرانی کسری ندارد بلکه درآمدشان ۴۰۰ هزار تومانی از هزینههایشان بیشتر است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر