سیمون دو بووار قهرمان آزادی های جنسی - Simone De Beauvoi
یک انسان زن زاده نمیشود، بلکه تبدیل به زن میشود
این جمله سیمون دبوار معروف ترین شعار در جنبش فمینیستی شمرده میشود
سیمون دو بووار
تمام مدافعان ساختارهای کهن، از کلیسا گرفته تا محافل محافظه کار، با کتاب “جنس دوم” دشمن شدند و به نویسنده آن حمله کردند. در سال های بعد و با رشد تئوری فمینیستی، کتاب از سوی برخی از سخنگویان جنبش فمینیستی نیز مورد انتقاد قرار گرفت. اما حتی منتقدان پذیرفتند که هیچ کتابی تا این حد برای جنبش زنان مهم نبوده است. و به همان اندازه مهم و آموختنی، زندگی خود سیمون دو بووار بود، که با وفاداری به اندیشه ها و آرمان هایش، همیشه همان گونه زیست که خود خواسته بود.
من كه ميخواستم دربارهي خودم سخن بگويم، به اين نتيجه رسيدم كه براي اين كار، نخست بايد وضع زنان را به كلي بيان كنم و نخستين چيزي كه بايد بگويم، اين است كه من زن هستم
بووار در یک خانوادهی بورژوای کاتولیک به دنیا آمد و پس از گذراندن امتحانات دورهٔ لیسانس ریاضیات و فلسفه، به تحصیل ریاضیات در Institut Catholique و زبان و ادبیات در مؤسسهٔ سنتمارین و پس از آن فلسفه در دانشگاه سوربن پرداخت. وی در حلقهٔ فلسفی دوستانه گروهی از دانشجویان مدرسه اکول نورمال پاریس عضو بود که ژان پل سارتر نیز در آن عضویت داشت ولی خود بووار دانشجوی این مدرسه نبود. با وجود آنکه زنان در آن دوره کمتر به تدریس فلسفه میپرداختند، او تصمیم گرفت مدرس فلسفه شود و در آزمونی که به این منظور گذراند، با ژان پل سارتر آشنا شد. بووار و سارتر هر دو در ۱۹۲۹ در این آزمون شرکت کردند، سارتر رتبهی اول و بووار رتبهی دوم را کسب کرد. با این وجود، بووار صاحب عنوان جوانترین پذیرفتهشدهی این آزمون تا آن زمان شد. سارتر و بووُآر رابطهی عاطفی پیچیدهای داشتند و همواره بر صداقت در روابط عاطفی تاکید داشتند. با وجود تنشهای پیاپی و روابط عاطفی متعدد، این دو در تمام عمر دوستانی جداناپذیر باقیماندند، اما ارتباط آنها، برخلاف روابط مرسوم جامعه، شامل وفاداری و تکهمسری نبود.
بووُآر به عنوان مادر فمینیسم ِ بعد از ۱۹۶۸ شناخته میشود. معروفترین اثر وی جنس دوم (عنوان اصلی: Le Deuxième Sexe) نام دارد که در سال ۱۹۴۹ نوشته شدهاست. این کتاب به تفصیل به تجزیه و تحلیل ستمی که در طول تاریخ به جنس زن شدهاست میپردازد. پس از آنکه این کتاب چند سال پس از چاپ فرانسه، به انگلیسی ترجمه و در آمریکا منتشر شد، به عنوان مانیفست فمینیسم شناخته شد.
سیمون دوبووار در ۱۴ آوریل، ۱۹۸۶درسن ۷۸ سالگی به خاطر ذاتالریه از دنیا رفت. وی در کنار ژان پل سارتر به خاک سپرده شدهاست
بووُآر به عنوان مادر فمینیسم ِ بعد از ۱۹۶۸ شناخته میشود. معروفترین اثر وی جنس دوم (عنوان اصلی: Le Deuxième Sexe) نام دارد که در سال ۱۹۴۹ نوشته شدهاست. این کتاب به تفصیل به تجزیه و تحلیل ستمی که در طول تاریخ به جنس زن شدهاست میپردازد. پس از آنکه این کتاب چند سال پس از چاپ فرانسه، به انگلیسی ترجمه و در آمریکا منتشر شد، به عنوان مانیفست فمینیسم شناخته شد.
سیمون دوبووار در ۱۴ آوریل، ۱۹۸۶درسن ۷۸ سالگی به خاطر ذاتالریه از دنیا رفت. وی در کنار ژان پل سارتر به خاک سپرده شدهاست
سیمون دوبووار هستم؛ یک زن، فمینیست، فیلسوف، رمان نویس و فعال سیاسی
دختر جوان مطلقا منفعل است؛ پسرها ازدواج میکنند، زن میگیرند. پسرها در ازدواج، انبساط و تاکید وجود خود را میجویند نه حق وجودداشتن را. ازدواج برای آنها نوعی شیوه زندگی است نه سرنوشت
جنس دوم، ج۲، ص۲۲۹-۲۳۲
بسیاری از مردم شما را به سبب نحوه زندگیتان مورد انتقاد قرار میدهند اما بسیاری دیگر میکوشند تا از شما تقلید کنند. خواسته یا ناخواسته، به هر حال شما به صورت یک ایدهآل درآمدهاید، سرمشقی برای بسیاری از زوجها و بهخصوص برای زنان شدهاید؛ آنها از تئوریها، اعمال و زندگی شما پیروی میکنند. از این دیدگاه اینک مایلم سؤالاتی درباره روابط خصوصیتان نسبت به یکدیگر مطرح کنم. قبل از همه مایلم از شما، ژان پل سارتر، و شما، سیمون، سؤال کنم: آیا این واقعیت که شما هرگز با یکدیگر در یک خانه زندگی نکردهاید مهمتر از این واقعیت نیست که شما هرگز با هم ازدواج نکردهاید؟
سیمون دوبووار: حتماً، زیرا اگر آنچه را که رابطه آزاد مینامند برخوردار از همان شرایطی باشد که یک ازدواج هست ـ اگر یک زوج دارای یک زندگی مشترک باشند و به طور مدام در آنجا با هم غذا صرف کنند ـ باز هم یک زن نقش خود را به عنوان زن ایفا خواهد کرد. چنین وضعیتی با ازدواج تفاوت ندارد. اما ما برعکس دارای نحوه زندگی بسیار قابل انعطافی هستیم که گاه به ما امکان میدهد که زیر یک سقف زندگی کنیم بیآنکه کاملاً با همدیگر باشیم.
به عنوان مثال، زمانی که ما خیلی جوان بودیم در هتل زندگی میکردیم، در رستوران غذا میخوردیم، گاهی با هم، گاهی با دوستان، اوقات تعطیل را هم اکثراً با هم میگذراندیم ولی البته نه همیشه؛ مثلاً من دوست داشتم پیادهروی کنم، سارتر نه؛ خوب، پس خودم به تنهایی میرفتم و او در آن مدت با دوستانش بود. این نوع آزادی که ما آن را در زندگی برای خود حفظ کرده بودیم عامل بسیار مؤثری بوده است که آن جنبه فلج کننده زندگی زناشویی نتواند بین ما رخ بنمایاند.
فکر میکنم که این خود عامل بسیار مهمتری از این واقعیت بوده است که ما با همدیگر ازدواج نکردهایم
منبع: ماهنامه ی سخن (به سردبیری پرویز خانلری
اگر چنین تصمیمی گرفته شده ـ که صاحب اولاد نشوید؟ یا اینکه شاید برای هر دو شما امری کاملاً بدیهی بوده؟
سیمون دوبووار: برای من که کاملاً بدیهی بود. البته نه سبب اینکه من از بچهها خوشم نمیآید… موقعی که من هنوز خیلی جوان بودم و تصمیم داشتم با پسرعمویم «ژاک» یک زندگی عادی زناشویی آغاز کنم، طبیعی است که فکر بچه را هم کرده بودم. اما رابطه من با سارتر به شکلی بود ـ بر شالودهای روشنفکرانه بود نه قراردادی، خانوادهای یا چیزی دیگر ـ که من هرگز آرزوی داشتن فرزندی را نکردم. من علاقه چندانی نداشتم که کپیهای از سارتر داشته باشم؛ خود او برایم کافی بود! ـ و علاقهای هم نداشتم که کپیهای از خودم داشته باشم ـ من برای خودم کافی بودم. نمیدانم، آیا پاسخ سؤال شما داده شد یا نه؟
مصاحبه با سیمون دوبووار
ژاك، سرايندگان و نويسندگان بسياري را ميشناخت كه من دربارهي آنها هيچ نميدانستم. همراه با او، همهمهاي دور از جهاني كه دروازههايش به روي من بسته بود، به خانه ميآمد. واي كه چه اندازه دلم ميخواست در اين جهان، كَند و كاو كنم.»
پدرم با غرور ميگفت :
«سيمون، ذهن مردها را دارد؛ همانند مردها ميانديشد. اصلاً يك پا مرد است.»
با اين همه، با من مانند دختر بچهها رفتار ميكرد. ژاك و دوستانش كتابهاي راستين ميخواندند و در جريان همهي رويدادهاي روز بودند. آنها در فضايي باز و آزاد، زندگي ميكردند و من زنداني كودكستان بودم
از کتاب خاطرات
یک میلیون زن هر ساله در فرانسه سقط جنین انجام میدهند. محکوم به نهانکاری، خود را در شرایط خطرناک قرار میدهند، در حالی که این عمل تحت نظارت پزشکی یکی از سادهترین عملها است. این زنان در حجاب سکوت فرو میروند. من اعلام میکنم یکی از آنها هستم. من سقط جنین انجام دادهام. ما همانطور که خواستار دسترسی آزاد به کنترل موالید هستیم، خواستار آزادیِ سقط جنین هستیم .
مانیفست 343 که توسط سیمون دبوار نوشته شده است
مانیفست 343 که توسط سیمون دبوار نوشته شده است
امروز می دانم که اگر بخواهم خود را تعریف کنم، اولین چیزی که باید بگویم این است که من زن هستم.»
Rosa Luxemburg, Simone de Beauvoir, and Emma Goldman at the beach, 1930s. This photo alone is a tidy bit of visual primary historical documentation: three
قهرمان آزادیهای جنسی
سیمون دوبوار یکی از بزرگترین چهرههای اندیشهی فرانسه در قرن بیستم بود. او را مادر فیمینیسم مدرن و قهرمان آزادی جنسی نامیدهاند. دوبوار با رابطههای سهنفره و آتشیناش، هم با همجنس و هم با جنس مخالف، پاریس را تکان داد. اما همچنان که فرانسه صدمین سالروز تولد سیمون دوبوار را جشن میگیرد، بعضی از اساتید دانشگاه نسبت به بحثهای عجولانه و حملهی متعصبانه به زندگی جنسی نامتعارف، اما حساب شدهی او در قالب انتشار مقالات هشدار دادند.
ارتباط دوبوار با ژان پل سارتر «بدیعترین ارتباط باز» نام گرفت. این دو نفر یکی از مشهورترین و نامتعارفترین زوجهای روشنفکر فرانسوی بودند. آنها در سال ۱۹۲۹ با هم آشنا شدند و زندگی در کنار یکدیگر را آغاز کردند؛ اما تن به ازدواج ندادند. آنها خود را وقف همدیگر کردند و در عین حال پذیرفتند که آزادانه به تمایلات جنسی و عاطفی با دیگران بپردازند؛ به شرطی که با هم در میان بگذارند.
فهرست طولانی معشوقهای مشترک آنها، عدهای از روشنفکران شناخته شده و بعضی از شاگردان زن دوبوار را شامل میشد. یکی از آنها به نام بینسا لمبلین بعدها کتاب خاطرات دردمندانهای را به نام «عشقبازی رسواییآور» منتشر کرد. او در این کتاب توضیح میدهد که سارتر پیش از اینکه اولینبار او را در پاریس اغوا کند، گفت: «خدمتکار هتل حتماًً تعجب خواهد کرد؛ چون تازه دیروز بکارت دختری را برداشتم.»
رادیو زمانه
سیمون دوبوار یکی از بزرگترین چهرههای اندیشهی فرانسه در قرن بیستم بود. او را مادر فیمینیسم مدرن و قهرمان آزادی جنسی نامیدهاند. دوبوار با رابطههای سهنفره و آتشیناش، هم با همجنس و هم با جنس مخالف، پاریس را تکان داد. اما همچنان که فرانسه صدمین سالروز تولد سیمون دوبوار را جشن میگیرد، بعضی از اساتید دانشگاه نسبت به بحثهای عجولانه و حملهی متعصبانه به زندگی جنسی نامتعارف، اما حساب شدهی او در قالب انتشار مقالات هشدار دادند.
ارتباط دوبوار با ژان پل سارتر «بدیعترین ارتباط باز» نام گرفت. این دو نفر یکی از مشهورترین و نامتعارفترین زوجهای روشنفکر فرانسوی بودند. آنها در سال ۱۹۲۹ با هم آشنا شدند و زندگی در کنار یکدیگر را آغاز کردند؛ اما تن به ازدواج ندادند. آنها خود را وقف همدیگر کردند و در عین حال پذیرفتند که آزادانه به تمایلات جنسی و عاطفی با دیگران بپردازند؛ به شرطی که با هم در میان بگذارند.
فهرست طولانی معشوقهای مشترک آنها، عدهای از روشنفکران شناخته شده و بعضی از شاگردان زن دوبوار را شامل میشد. یکی از آنها به نام بینسا لمبلین بعدها کتاب خاطرات دردمندانهای را به نام «عشقبازی رسواییآور» منتشر کرد. او در این کتاب توضیح میدهد که سارتر پیش از اینکه اولینبار او را در پاریس اغوا کند، گفت: «خدمتکار هتل حتماًً تعجب خواهد کرد؛ چون تازه دیروز بکارت دختری را برداشتم.»
رادیو زمانه
سیمون دبووار در خانهاش در پاریس
وقتی که نیمی از بشر از چرخه بردگی نیمه دیگر رها شد و همراه با آن سیستم دروغ و ستم نیز از بین رفت، همه پی خواهند برد که مفهوم حقیقی رابطه زن و مرد چه مزیتی به تفاوت نابرابر زنان و مردان در وضعیت کنونی دارد”
وقتی که نیمی از بشر از چرخه بردگی نیمه دیگر رها شد و همراه با آن سیستم دروغ و ستم نیز از بین رفت، همه پی خواهند برد که مفهوم حقیقی رابطه زن و مرد چه مزیتی به تفاوت نابرابر زنان و مردان در وضعیت کنونی دارد”
زنان، همواره «دیگری» مردان به حساب آورده شدهاند، و چنین ادراکی را در هویت خود درونی ساختهاند. بنابراین مردان کنشگرا، و زنان کنشپذیر هستند
ما، زنان، که بی گذشته هستیم،
ما، زنان، که از ابتدای روزگارتاریخی نداریم،
ما، زنان، که سرزمین تیره هستیم.
بگذارید ما، بردگان، برخیزیم.
برخیزید! برخیزید
سرود مورد علاقه سیمون دو بووار
«… بووار، زیباترین ترازنامهای را که ضمیری بتواند تنظیم کند، باقی گذاشته است: پیروزی بر تقدیر، زیرا که پیش از او وضع زنانه چنین مینمود…»
برتران پوار دلپش (نویسنده و ناقد ادبی)
برای 18 سال به بالا
فیلمی بر اساس رابطه عشقی سیمون دوبوار و سارتر در باره همجنسگرایی سیمون دوبوار و شاگردش ( دختر 17 ساله ) و سپس مثلث عشقی آنها و سارتر در تلویزیون فرانسه
بیایید امسال همهی کارهای دوبوار را در کنار هم بررسی کنیم؛ نه فقط عشقباریهایش را.
در این مورد، بازی اصلی تلاش دوبوار برای خارج شدن از زیر سایه سارتر است. فکر میکنم سارتر مردی، سلطهجو و سنتی و مردسالار بود. دوبوار میخواست در برخورد با همهی مسایل عمومی و خصوصی زندگیاش، یک شورشی باشد. سارتر مایل بود بدون او، روابط موازی و پنهانی داشته باشد. دوبوار با این شرایط کنار نمیآمد. او رادیکالتر از این حرفها بود
دانیلی ساینویو، نویسندهی زندگینامهی سیمون دو بوار در گفتگو با گاردین
ما، زنان، که بی گذشته هستیم،
ما، زنان، که از ابتدای روزگارتاریخی نداریم،
ما، زنان، که سرزمین تیره هستیم.
بگذارید ما، بردگان، برخیزیم.
برخیزید! برخیزید
سرود مورد علاقه سیمون دو بووار
«… بووار، زیباترین ترازنامهای را که ضمیری بتواند تنظیم کند، باقی گذاشته است: پیروزی بر تقدیر، زیرا که پیش از او وضع زنانه چنین مینمود…»
برتران پوار دلپش (نویسنده و ناقد ادبی)
برای 18 سال به بالا
فیلمی بر اساس رابطه عشقی سیمون دوبوار و سارتر در باره همجنسگرایی سیمون دوبوار و شاگردش ( دختر 17 ساله ) و سپس مثلث عشقی آنها و سارتر در تلویزیون فرانسه
بیایید امسال همهی کارهای دوبوار را در کنار هم بررسی کنیم؛ نه فقط عشقباریهایش را.
در این مورد، بازی اصلی تلاش دوبوار برای خارج شدن از زیر سایه سارتر است. فکر میکنم سارتر مردی، سلطهجو و سنتی و مردسالار بود. دوبوار میخواست در برخورد با همهی مسایل عمومی و خصوصی زندگیاش، یک شورشی باشد. سارتر مایل بود بدون او، روابط موازی و پنهانی داشته باشد. دوبوار با این شرایط کنار نمیآمد. او رادیکالتر از این حرفها بود
دانیلی ساینویو، نویسندهی زندگینامهی سیمون دو بوار در گفتگو با گاردین
او فردی با همت بود که هرگز دفاع از مصالح ستمدیدگان را از یاد نبرد و دارای این ظرافت بود که این کار را با نهایت استعداد انجام دهد
جک لانگ، دوسترو
زنان را فقط به این دلیل به اتهام جادوگری به آتش کشیدند که زیبا بودند
تاريخ، ناگهان بر سرم آوار شد و من هزار تكه شدم. يكباره چشم از خواب گشودم و ديدم كه هر تكهام در يك گوشه از جهان افتاده است. براي نخستين بار دريافتم كه زيستن در چيرگي پيشامدها؛ يعني چه.
من که میخواستم درباره خودم حرف بزنم، به این نتیجه رسیدم که برای این کار نخست باید وضع زنان را به طور کلی توصیف کنم. جنس دوم خلق شد، من چهل ساله بودم.
«زنبودن برای من چه معنایی داشتهاست؟ تا چهلسال تمام وانمود میکردم که زن بودن تفاوتی ایجاد نمیکند. روشنفکر بودم و روشنفکر یعنی روشنفکر. من با روشنفکر شدن، هویت بزرگسالی خود را بر الگوی تعارض و مخالفتی عمدی قرار داده بودم. من به عنوان روشنفکر میتوانستم احساس حاد زنانه طرد شدگیام را با پناه بردن به سنت فردگرایی افراطی، نه به عنوان یک زن که به عنوان یک فرد، مانع شوم. همانگونه که قبلا تن نداده بودم که به من برچسب «کودک» بزنند، حالا نیز خود را «زن» نمیدانستم. من، من بودم.
وقتی بالاخره شروع به تحقیق کردم تا ببینم زن بارآمدنم به واقع چه تاثیر متفاوتی در سرنوشت من داشتهاست، به یکباره همه چیز برایم روشن شد. این دنیا، دنیایی مردانه بود. کودکی من با اسطورههایی گذشته بود که مردان ساخته بودند و واکنش من در برابر آنها اصلا شبیه آن نبود که اگر پسر میبودم میداشتم. این انقلاب شخصی من در یک جمله خلاصه میشود: من که میخواستم درباره خودم حرف بزنم، به این نتیجه رسیدم که برای این کار نخست باید وضع زنان را به طور کلی توصیف کنم. جنس دوم خلق شد، من چهل ساله بودم
سیمون دوبووار و ژان پل سارتر در میان خبرنگاران بعد از آزادی از زندان؛ آنها به جرم فروش روزنامهای که براندازی دولت فرانسه را تشویق میکرد، بازداشت شده بودند
هرگز جرات چنين كاري را نداشتم ... به نظر مي رسيد ادبيات از لحظهاي كه آن را به شخصيت خودم آغشته كنم، چيزي بسيار جدي مي شود؛ جدي همچون خوشبختي يا مرگ
سیمون دوبوار در کنار ژان پل سارتر
Simone de Beauvoir, Chicago 1952.
She had taken her bath. It was while she fussed at the sink afterward that I had the sudden impulse. She knew I took it, because she heard the click of my trusty wartime Leice Model F. ‘Naughty man,’ she said.
چه گوارا، ژان پل سارتر، سیمون دوبوار و فیدل کاسترو
پل سیمون دوبوار بر روی رود سن
گوبیل: کی «سارتر» را میبینید؟
دوبوار: هر روز عصر و معمولا وقت نهار
يكدندگي به خرج دادن در برابر چيزي كه برداشتني نيست، رفتاري نابخردانه است
سيمون دوبووار
دوبوار که از زنان پیشرو نسل خود محسوب میشد و به هیچگونه نابرابری جنسیتی باور نداشت، رفته رفته به مرزهایی که دور امکانات او به عنوان یک «زن» کشیده شده بود پی برد. او در دنبال کردن این پرسش که «چرا چنین است؟» نشان داد که از حاشیه این دنیای سراسر مردانه به مرکز آن، راهی است پرسنگلاخ، طولانی و پرفراز و نشیب. دوبوار در همه آثارش نظر خود درباره آزادی را بیان میکند. به اعتقاد او آزادی وضعیتی است که انسان برای خود فراهم میکند، شاید انسانها در شرایطی محدود و سخت بهسربرند اما همواره امکان انتخاب میان آزادی و جبر وجود دارد. رمانهای میهمان و خون دیگران پیامآور فردگرایی نامحدود است… در حالی که در رمانهای اولیه دوبوار رابطه عاطفی میان زن و مرد رابطه متقابل و مسئولانه زنان و مردانی است که از لحاظ عاطفی و جنسی نیز فعال و مسئولند، اما در ماندرانها وضع به گونهای دیگر است. دوبورار شرح میدهد که انسانها توانایی انجام کارهای روشنفکری بسیار بزرگ، درک خردمندانه بسیار عظیم و گرایش عاطفی به دیگران را دارند. اما گویی میخواهد بگوید به محض آنکه مسئله جنسیت به میان میآید، تمامی این ویژگیهای والا به ناگاه محو میشوند.
(سیمون دوبوار در آینه رمانهایش/مرسده صالحپور).
ازدواج سرنوشتی است که جامعه سنتی به زن عرضه میکند. زن مجرد خواه محروممانده از پیوند، خواه طغیانکرده بر آن، و یا حتی بیاعتنا به این نهاد، بر اساس ازدواج تعریف میشود…
ازدواج به دو دلیل به زن تحمیل شده است: ۱- زن باید کودکانی به جامعه بدهد. ۲- زن وظیفه دارد نیازهای جنسی مرد را برآورد و مراقبت از خانه او را به عهده گیرد.
برای هر دو طرف ازدواج در آن واحد، هم لازم است و هم سود، اما در موقعیتهای این دو طرف، موازنه وجود ندارد. برای دختران جوان، ازدواج یگانه وسیلهای است که بتوانند جزو اجتماع شوند و اگر «روی دست بمانند» از نظر اجتماع تحقیر شدهاند.
۴ نظر: