مجاهدین خلق و منتقدان
ح- رضاییان
ح- رضاییان
مخالفان مجاهدین چه کسانی هستند و چه میگویند؟
در این شکی نیست که رژیم جمهوری اسلامی از بدو تاسیسش در ۱۳۵۸ تا به امروز در صدد ضربه زدن و نابودی این سازمان هست و در این زمینه از هرگونه روشی بهره برده است: سرکوب و اعدامهای دسته جمعی در داخل، ترور در خارج، و فشار بین المللی با توجه به نفوذش در منطقه یا حتی در اروپا. جنایات بیکران جمهوری اسلامی علیه مخالفانش بر هیچکس پوشیده نیست و این حق مشروع همه مخالفان این رژیم ستم پیشه هست که با آن به مبارزه و پیکار برخیزند. اما در آنسوی مخالفان مجاهدین افراد و گروهأیی هستند که خود از مخالفین و قربانیان رژیم میباشند. در این دسته افرادی را میبینیم که سالها در سطوح مختلف و بسیار بالا در تشکیلات مجاهدین فعال بودند که مجاهدین همه آنها را بدون استثنأ بریدگان مینامند. یک تعریف تحقیرآمیز از کسانیکه به دلایل شخصی یا سیاسی تصمیم گرفتند که از مناسبات مجاهدین خارج شوند. ناگفته نماند که بخشی از این به اصطلاح "بریدگان" به جمهوری اسلامی پیوستند و در شناسایی و فعالیت علیه سازمان به "سربازان گمنام امام زمان" یاری میرسانند.
این موضوعی هست که در همهٔ جنبشها سابقه دارد. اما برویم بر سر موضوع اصلی این بحث یعنی نحوهٔ برخورد سازمان مجاهدین خلق و هوادارانش با منتقدین این سازمان که خود از قربانیان ترور و شکنجه میباشند و سالها در خط مقدّم مقاومت علیه رژیم در ایران فعال بودند و مدتهای طولانی هم در زندانهای رژیم گذراندند. چون خودم شخصاً در سطوح بسیار پائین و سالها به عنوان یک هوادار ساده در ایران و خارج از ایران با سازمان کار میکردم افراد زیادی را میشناسم که از سازمان جدا شدند ولی هنوز با رژیم مرزبندی بسیار شفافی دارند و دست از مبارزه برای آزادی و حقوق بشر نکشیدند. در صدر این افراد آقای ایرج مصداقی هستند. زندانی سیاسی سابق و یکی از فّعالین سرشناس حقوق بشر در اروپا. ایشان در مقالات و گفتگوهای مختلف به تجزیه و تحلیل رفتار و عملکردهای سازمان در ۳ دهه گذشته پرداختند که از مفصلترین این نوشتهها میتوان از گزارشات جداگانه معروف به ۹۲ و ۹۳ نام برد
در این متون نویسنده به شرایط حاکم بر روابط درون سازمان بخصوص بعد از انقلاب ایدئولوژیک ۱۳۶۴ میپردازد و سعی بر این دارد تا نشان دهد که چگونه سازمان با تغییرات بنیادین از یک سازمان انقلابی متّکی بر تصمیمات جمعی به یک جریان بسته و متّکی به رهبری فردی تنزل مییابد. سازمانی که همه چیزش را به رهبری مریم و مسعود رجوی محدود میکند و هرگونه مسولییت تشکیلاتی را به رابطه و درجه اعتقاد بی چون و چرای فرد به رهبری عقیدتی ایدئولوژیک سازمان گره میزند. در این گزارشات آقای مصداقی با استناد به اسناد و مدارک و اظهارات شاهدین و اعضای سابق سازمان به شرح سرکوب و خشونت علیه منتقدین در داخل سازمان میپردازد. آن چه که مرا بر آن داشته تا این چند سطر را بنویسم و برای اولین بار در فضای مجازی وارد بحثی شوم نحوهٔ برخورد سازمان و هوادارانش با این منتقدین هست. سازمان به جای پاسخ به سوالات و شبهههای مطرح شده در مقالات منتقدین تنها از یک روش استفاده میکند: توهین، تهدید و افترا
وقتی جریانی یا شخصی وارد مبارزه سیاسی شد و به "عرصه عمومی" پاگذاشت باید پاسخگوی رفتار و عملکردهایش باشد. از این طریق جریان مورد بحث هم نشان میدهد که به عقاید دیگران احترام میگذرد و بالاتر از آن با پاسخ دادن به اتهامات و سوالات و روشنگری در ارتقأ آگاهی جمعی گام بر میدارد. این وظیفه مسلّم هر فعال اجتماعی و سیاسیست. با توهین و برخورد کودکانه سازمان به واقعی بودن این اتهامات ناخواسته اعتراف میکند. به عنوان یک ایرانی در تبعید و پیگیر مسائل میهنم از سازمان این انتظار را دارم که به سوالات مطرح شده پاسخ بدهد. سختی مبارزه، سرکوب و اختناق نمیتواند توجیهی باشد برای اجتناب جریانات سیاسی نسبت به پاسخگویی به رفتارشان. آنهم سازمانی که مدّعی پیشتازی در مقاومت ضد استبدادی میباشد نمیتواند با شیوههای غیر دموکراتیک و استفاده از واژههای مبتذل تلاش در خفه کردن منتقدینش نماید. انتظار میرود که رهبری سازمان به جای "فتح قلّههای پیروزی" در واشنگتن و پاریس به مردم پاسخ شکستهای فاجعه بار ۳ دهه سیاست غلط و تخریب یک جنبش انقلابی را بدهد. جنبشی که به همه مردم تعلّق داشت و دارد و ملک شخصی رهبری مجاهدین نمیباشد. برایم دردآور و در عین حال خجالت آور هست که میبینم یک سازمانی با آن درخشش مبارزاتی به این روز رسید و بجای پاسخ به سوالات برحق و دلسوزانه اعضای سابقش به روشهای لمپنی و ارتجاعی کیهان شریعتمداری روی آورده است. مطمئنا جریانی که در شرایط باز پاریس و برلین این گونه بیشرمانه و قلدرمابانه با مخالفین خود برخورد میکند در فردای رسیدن به قدرت شیوهای جز خشونت مطلق علیه مخالفانش بر نخواهد گزید .
ح -رضائیان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر