چرا قرآن روایت است؟
متنهای کوتاه یا بلند متفاوت که قرآن مجید از آنها ترکیب یافته ویژگیهای یک «متن روایی» را دارند.
«روایت عبارت است از بازنمائی دست کم دو
رویداد یا موقعیت در یک گستره زمانی معین که هیچ کدام پیش فرض یا پیامد
دیگری نباشد (پیش فرض یا پیامد منطقی یا طبیعی)». «روایت بر پایه فعالیت
انسانی یا جهانی انسان گونه معنا دارد»(۱) «جرالد پرینس»
۱- در مقاله قرائت نبوی از جهان ۱۵ این
مدعای قدیمی ام را که بخش اعظم قرآن روایت است (نه اِخبار از واقع) به صورت
مستدل توضیح دادهام. اما چنین مینماید که این سخن هنوز برای عدهای از
خوانندگان محترم نامفهوم یا نامدلل مانده است. در این یادداشت کوتاه
میکوشم آن سخن را بار دیگر در صورتی نوین و ساده بازگویم:
«روایت» یک اصطلاح در علوم ادبی است. به
پارهای از متنها «متن روائی» میگویند. متنهای گوناگون ویژگیهای
گوناگون دارند که با آن شناخته میشوند. پاسخهای دانشمندان ادبیات و
هرمنوتیک به این پرسش که ویژگیهای یک متن روائی چیست گوناگون است. میتوان
گفت پاسخی که بیش از هر پاسخ دیگر مقبول افتاده و تعریف روایت به حساب
آمده همان است که در اول این نگاشته از جرالد پرینس آوردهام. روایت بودن
بخش اعظم قرآن را بر مبنای همین تعریف میتوان چنین توضیح داد:
متنهای کوتاه یا بلند متفاوت که قرآن
مجید از آنها ترکیب یافته ویژگیهای یک «متن روایی» را دارند. در اینجا
یکی از آن متنها را که پیشتر نیز بدان استناد جستهام از باب نمونه در
برابر دیدگان شما قرار میدهم. یک بار با دقت و آرامش این متن را با هم
بخوانیم تا من سپس روایت بودن آن را توضیح دهم.
«و شما را آفریدیم و آنگاه که به صورت
کامل آراستیم به فرشتگان گفتیم به آدم سجد برید، همه سجده کردند جز شیطان،
خداوند به شیطان گفت وقتی فرمان سجده دادم، چه چیزی مانع از سجده تو شد؟
شیطان پاسخ داد که من از آدم بهترم. مرا از آتش آفریدهای و او را از خاک
خداوند به شیطان گفت: از مقام خود فرود آی! ترا نرسد که کبر و نخوت ورزی،
بیرون شو که تو دیگر از فرومایگان شدی. شیطان گفت چون تو مرا گمراه کردی،
من نیز بندگان تو را از راه راست گمراه گردانم. من از پیش روی و پشت سر و
از طرف چپ و راست آنان در میآیم و تو بیشتر آنان را شکرگزار نخواهی یافت.
خداوند گفت بیرون شو که رانده درگاه مایی. من همه فرزندان آدم را که پیروی
تو کنند به دوزخ میبرم و آنجا را از آنان پر میسازم و ای آدم! تو و همسرت
در بهشت مسکن گزینید و از آنچه در آن است، هر چه میخواهید بخورید، اما به
این درخت نزدیک نشوید و گرنه ستمگر می گردید. پس از آن شیطان به وسوسه،
آدم و همسرش را فریب داد تا زشتیهای پنهانی آنان آشکار شود. شیطان به آنان
گفت پروردگارتان به این سبب شما را از نزدیک شدن به این درخت نهی کرد که
مبادا دو فرشته شوید یا عمر جاودان یابید! او برای آنان سوگند یاد کرد که
خیرخواه آنهاست. پس با این دورغ آن دو را فریب داد تا که آدم و همسرش از آن
درخت چشیدند و زشتیهای آنان آشکار شد. آنان بر آن شدند با برگ درختان
بهشت زشتیها را بپوشانند در این هنگام، پروردگار آنان، آدم و همسرش را صدا
کرد و گفت آیا شما را از نزدیک شدن به این درخت نهی نکردم و به شما نگفتم
که شیطان دشمن آشکار شماست؟ آدم و همسرش گفتند پروردگارا! ما بر خویش ستم
کردیم. اگر تو ما را نیامرزی و بر ما رحم نکنی ما برای ابد از زیانکاران
خواهیم شد. خداوند گفت از بهشت فرود آیید، برخی دشمن برخی دیگر، شما تا
زمانی معین در زمین مستقر میشوید و از آن بهره میبرید. در آن میزیید و
در آن میمیرید، و از آن بیرون آورده میشوید… ای فرزندان آدم! مبادا شیطان
شما را فریب دهد چنانکه پدر و مادرتان را از بهشت بیرون کرد و پوشش آنها
را از تن آنها درآورد و زشتیهای آن ها را نشانشان داد. شیطان و وابستگانش
شما را میبینند به گونهای که شما آنها را نمیبینید. ما شیطانها را
دوستداران ایمان نیاوران قرار داده ایم. هنگامی که کار زشت میکنند
میگویند ما پدرانمان را اهل این کار یافتهایم و خداوند ما را به آن امر
کرده است. بگو خداوند به اعمال زشت امر نمیکند، آیا عمل نادانی خود را به
خدا نسبت میدهید؟ بگو پروردگار من به عدل فرمان داده است. فرمان داده که
هنگام عبادت به محضر او روی آورید و او را از سر اخلاص بخوانید شما چنانکه
خداوند در روز اول شما را آفرید به محضر او باز می گردید، گروهی هدایت
یافته و گروهی گمراه گشته گمراهان از خدا اعراض کردند و شیطانها را دوست
خود گرفتند و میپندارند که هدایت یافتهاند!» (۱۱-۳۰/۷)
توضیح:
ارتباط و پیوستگیهای درونی این جملات با
یکدیگر به گونهای است که ایجاب میکند آنها را «متن واحد» بدانیم. این متن
واحد که یک معنای منسجم از آن فهمیده میشود کدام ویژگی شاخص و بارز را
دارد؟ ویژگی شاخص و بارز این متن همان است که در تعریف روایت آوردهام. این
متن بازنمائی چند رویداد یا موقعیت در یک گستره زمانی معین است که
هیچکدام پیش فرض یا پیامد منطقی یا طبیعی دیگری نیست:
میان رویدادهای متعدد بازنمائی شده در
جملههای این متن نه ارتباط منطقی وجود دارد و نه ارتباط طبیعی. هرکدام از
آن رویدادها ممکن بود اتفاق بیفتد اما رویدادی که پس از آن واقع شده اتفاق
نیفتد. با اندکی تأمل نمیتوان تردید کرد که این متن چنین رویدادهائی را
بازنمائی میکند.
حال با توجه به اینکه میان این رویدادها،
هیچکدام پیش فرض یا پیامد منطقی یا طبیعی دیگری نیست. اگر جملات بازگو
کننده این رویدادها را اِخبار از واقع بدانیم با انبوهی از اِخبارها روبرو
خواهیم بود که گرچه مدلول هر کدام از آنها بنا بر فرض، در جهان واقعی رخ
میدهد اما به کلی از هم گسیخته هستند. چنین مجموعهای از جملات اِخباری که
نه ارتباط منطقی میان مدلولات آنها هست و نه ارتباط طبیعی، هرگز یک متن
واحد به وجود نمیآورند و معنای منسجم القاء نمیکنند.
اما از طرف دیگر تجربه میکنیم و میفهمیم
که متن فوق واقعاً یک انسجام درونی دارد و معنائی به ما القاء میکند و ما
را به تفکر و تأمل وا میدارد، چون با سرنوشت انسانی ما مربوط است. از خود
میپرسیم آن معنای منسجم که به سرنوشت انسانی ما هم مربوط است و از این متن
میفهمیم چگونه پدیدار میشود؟ با دقت و تأمل میفهمیم که این معنای منسجم
از آنجا پیدا میشود که گوینده متن یک «روایت» القا میکند: کنشها و
واکنشهای متناسب با جهان انسان گونه ما را بازگو میکند که معنای منسجم
آنها از رویدادهای متوالی بودن آنها به دست میآید. معنای آن متن در این
است که حوادث از جائی آغاز میشوند، کنشها و واکنشهایی پدیدار میشوند و
در جایی پایان مییابند، یکی پیروز میشود و یکی مغلوب میگردد. صحنهای
ساخته و پرداخته میشود، یک درام شکل میگیرد، ما احساس تراژیک یا
نوستالژیک و مانند آن پیدا میکنیم و…
معنای متن در اینجا همان معنای این نمایش و
صحنه است، نه معنای حوادث از هم گسستۀ جهان خارج که هیچ معنای منسجم
نمیتوانند داشته باشند.
آن انسجام معنائی که از رویدادهای
گوناگون این متن فهمیده میشود همان معنای روائی است همان انسجام معنائی
است که به ما میفهماند این متن به مثابه «متن واحد» یک روایت است و نه
اِخبار از واقع.
آنچه از تحلیل متن فوق بدست آوردیم در بخش
اعظم متنهای قرآنی صادق است. آنها همگی ویژگی یک متن روائی را دارند. از
داستانهای خلقت جهان و انسان و معاد و قیامت گرفته تا بعثت انبیا و ارسال
رسل و زندگی انسان در دنیا و مسئلۀ رفتار خدا با وی و او با خدا و قصص
پیامبران و هلاکت اقوام و …. که شرح پارهای از آنها در مقاله ۱۵ قرائت
نبوی از جهان آمده است.
فراموش نکنیم این رویدادها در چنان جهان
تخیلیای اتفاق میافتد و معنا میدهد که جهانی انسان گونه است (رویدادهای
آن جهان شبیه رویدادهای جهان انسانی ماست).
______________
جرالد پرینس، روایت شناسی، ترجمه محمد شهبا، انتشارات مینوی خرد، ص ۱۰ و ۱۵۴
(خواندن این کتاب را مؤکدا توصیه میکنم)
چرا قرآن روایت است (۲)
در بخش پیشین این نوشتار با تحلیل یک متن
بلند (داستان آفرینش آدم) از قرآن نشان دادم که دلیل «روایت بودن» قرآن
چیست. اما چنانکه قبلا نوشتهام این مدعا یک مدعای مرکب است که یک سویه
دیگر نیز دارد و آن این است که قرآن اِخبار از واقع نیست. به گمانم ضروری
است که این سویه مدعا را نیز بیشتر توضیح دهم.
وقتی تعبیر اِخبار از واقع را به کار
میبرم منظورم چیست. هرجا تعبیر اِخبار از واقع را به کار برده ام، منظورم
قضایائی هستند که بیان میکنند هستی چگونه است؟ جهان چگونه است؟ انسان
چگونه است؟ خدا چگونه است؟ و هکذا. قضایائی از این دست که هستی اصیل است نه
ماهیت، بر جهان نظام علی و معلولی حاکم است، انسان موجودی فهمنده است، خدا
آفریننده است، ماده همان انرژی متراکم است. جامعهها دچار تغییر میشوند
قضایائی هستند که پاسخ «چگونه است»ها را میدهند.
وقتی میگویم قرآن اِخبار از واقع نیست
منظورم این است که از شش هزار و ششصد و اندی آیات قرآنی حداقل بیش از شش
هزار آیه آن مربوط به «چگونه است»ها نیست. آنها نمیگویند هستی چگونه است،
جهان چگونه است، جامعه چگونه است، خدا چگونه است و …
اگر بار دیگر به همان متن بلند مربوط به
آفرینش آدم که در بخش پیشین از آن استفاده شد برگردیم و با دقت آن را
بخوانیم آشکارا در مییابیم که آن متن به هیچ وجه به آن «چگونه است»ها
مربوط نیست و پاسخی به آنها نمیدهند. سایر متنهای بلند و کوتاه قرآنی هم
در بخش اعظم این کتاب همینطور است. آنها هم اصلا به چگونه استها مربوط
نیست. و سخنی در آن باره نمیگویند.
آری در قرآن پارهای از آیات هست که پاسخ
چگونه استها را میدهند، مانند: «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَکَفُورٌ» (حقا که
انسان سخت ناسپاس است؛ حج/۲۲/۶۶)، « کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ
رَهِینَةٌ» (هر کسی در گرو دستاورد خویش است؛ مدثر/۷۴/۳۸) و یا « کُلُّ
شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ» (جز ذات او همه چیز نابود شونده است؛
قصص/۲۸/۸۸) و … اما تعداد این قبیل آیات نسبت به مجموع آیات قرآن آنقدر
اندک است که در تشخص و هویت بخشیدن به زبان قرآن نقش چشمگیری بازی
نمیکنند. علاوه بر این، چنانکه در مقاله قرائت نبوی از جهان ۱ گفتهام،
آهنگ اِسناد و اِرجاع همه پدیدارهای هستی به خداوند و اینکه همه آنها
افعال او است آنقدر در متن قرآن سیطره دارد که در نهایت، همان آیات معدود
نیز که در بدو نظر پاسخ چگونه استها دیده میشوند در سیطره فعالیت علی
الاطلاق خداوند در هستی قرار میگیرند و به حساب افعال خدا گذاشته میشوند و
هویت روایت پیدا میکنند!
آوردن نمونههای پرشمار از متنهای قرآنی و
تحلیل یکیک آنها از مجال این نوشتار بیرون است. به خوانندگان محترم این
نوشتار پیشنهاد میکنم با توجه کردن به معنای روایت و اخبار از واقع که در
این نوشتار آوردم یکبار سراسر قرآن را با دقت بخوانند تا دربارۀ این مدعا
که قرآن روایت است و نه اِخبار از واقع، خود به داوری برسند (۱).
نتیجه:
اکثریت قریب به اتفاق متن های کوتاه و
بلند که قرآن فعلی از آن ها تشکیل شده متن های روائی هستند. اگر این یک
واقعیت تاریخی است که پیامبر اسلام در طول ۲۳ سال آیات قرآن را برای
مخاطبان خود خوانده و افرادی آن را نوشته اند، آن خوانده ها گفتارهای شفاهی
روائی بوده است.
پایان
______________________
(۱) پارهای از خوانندگان مقالات پیشین من
گمان بردهاند وقتی میگویم آیات قرآن اِخبار از واقع نیست میگویم آن
حوادث و افعال که قرآن آنها را به خداوند نسبت داده (مانند حوادث مربوط به
آفرینش آدم یا ارسال رسل و هدایت انسانها و یا هلاک شدن اقوام بر اثر
تکذیب پیامبران و یا تسبیح موجودات و …) آنها در عالم خارج واقع نشدهاند.
این یک سوء فهم است که از کژتابی تعبیر «اِخبار از واقع» به وجود آمده
است. همان گونه که توضیح فوق نشان میدهد منظور من با آنچه آنها
فهمیدهاند کاملا متفاوت است و امیدوارم این نوشته، آن سوء فهم را برطرف
کند.
(ترجمه آیات قرآنی از محمدمهدی فولادوند است)
به نقل از وبسایت شخصی محمد مجتهد شبستری
س
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر