اینجا کویر نیست زایندهرود است
پایههای پل خیلیوقت است که خشک شدهاند. گاهگداری شهرداری آبپاشی میکرد تا ستونهایش خراب نشود. آن وسطها چالهای درست کرده بودند، تعدادی هم دورش جمع بودند، با چند قورباغه بازی میکردند. مردم از آن دور نگاهی میکردند، آنها که توریست بودند، بیآبیاش را میبینند، میروند. سی و سه پل و پل خواجو دیگر آن زیبایی را ندارد، رهگذران که اهل اصفهان هستند، امید دارند به روزی که آب در زایندهرود جریان پیدا کند، مسئولان وعده داده بودند، نزدیک عید، دیگر زایندهرود، بی آب نخواهد بود، برای آنهایی که قرار است سری به سی و سه پل و خواجو بزنند، زاینده رود زنده میشود. هنوز اما معلوم نیست. سال گذشته هم قبل از عید سد را باز کردند، همان سد چادگان که آب را از ۱۱۰ کیلومتری اصفهان، روانه زایندهرود میکند. تنها براي يكي دو ماه بعداز آن دوباره خشكسالي است. قبل از آن هم اردیبهشت سال۹۱، درگیری به راه افتاد تا سد را باز کردند. همان موقع که بعد از درگیری و نزاعی که رنگ خون به خود گرفت، سرانجام آبی در زایندهرود جریان پیدا کرد، آب کم بود، اما برای آنها که مدتها انتظارش را میکشیدند خوب بود. ماجرای پارسال را همه یادشان هست، همه به یاد دارند که کشاورزان آمده بودند با تراکتورهایشان. راه را بند آوردند، آب میخواستند، زمینهای کشاورزیشان نابود شده بود، محصولاتشان از بین رفته بود. آنها اعتراضشان را به گوش مسئولان رساندند.
خالی
از آب است، پر از خاک، پر از خشکی. زمینش با کویر تفاوتی نمیکند،
تکهتکه شده، همه جایش کندهشده، انگار سالهاست که دیگر آبی از اینجا رد
نشده، آب هیچ سنخیتی با این زمینها ندارد، زایندهرود خیلی وقت است که
بایر شده. قایقهای پدالی اطراف سی و سه پل به گل نشستهاند. مردم
میآیند و میروند، زایندهرود خشک و بیآب، جایی برای عبور شده، جایی برای
فوتبال بازی بچهها، سنگهای دروازهشان هنوز همانجا کاشته شده.
دوچرخهسواری هم به راه بود، موتورها از اینطرف به آنطرف میرفتند، مسیر
میانبر شده برای خیلیها. گوسفندها را هم از همینجا رد میکنند،
میدانستند خبری نیست، کسی مانعشان نمیشود. از نمای دور اما هیچ شباهتی به
مکان تاریخی نداشت، انگار پلی بود برای تردد، آدمها میآیند و میروند.
جمعه بعدازظهر، خیلیها را به آنجا کشانده بود، آمده بودند کنار سکوی
زایندهرود نشسته، چشم دوختهاند به هیچ، به تلی از خاک، به زمینی که هیچ
نداشت جز گرد و خاک. شاید هم طبق عادت بود، عادت به زایندهرودی پر از آب،
در دل هم شاید حسرتش را میخوردند، حسرت روزهای پرآبیاش را، وقتی رونقی
داشت، طراوتی، زیبایی. وقتی هرچه نگاه میکردند، خشکی بود و ستونهای سی و
سه پل که کهنگی و کثیفی از سرورویش میبارد. ۴سالي ميشود كه وضعيت
زايندهرود همين است.
پایههای پل خیلیوقت است که خشک شدهاند. گاهگداری شهرداری آبپاشی میکرد تا ستونهایش خراب نشود. آن وسطها چالهای درست کرده بودند، تعدادی هم دورش جمع بودند، با چند قورباغه بازی میکردند. مردم از آن دور نگاهی میکردند، آنها که توریست بودند، بیآبیاش را میبینند، میروند. سی و سه پل و پل خواجو دیگر آن زیبایی را ندارد، رهگذران که اهل اصفهان هستند، امید دارند به روزی که آب در زایندهرود جریان پیدا کند، مسئولان وعده داده بودند، نزدیک عید، دیگر زایندهرود، بی آب نخواهد بود، برای آنهایی که قرار است سری به سی و سه پل و خواجو بزنند، زاینده رود زنده میشود. هنوز اما معلوم نیست. سال گذشته هم قبل از عید سد را باز کردند، همان سد چادگان که آب را از ۱۱۰ کیلومتری اصفهان، روانه زایندهرود میکند. تنها براي يكي دو ماه بعداز آن دوباره خشكسالي است. قبل از آن هم اردیبهشت سال۹۱، درگیری به راه افتاد تا سد را باز کردند. همان موقع که بعد از درگیری و نزاعی که رنگ خون به خود گرفت، سرانجام آبی در زایندهرود جریان پیدا کرد، آب کم بود، اما برای آنها که مدتها انتظارش را میکشیدند خوب بود. ماجرای پارسال را همه یادشان هست، همه به یاد دارند که کشاورزان آمده بودند با تراکتورهایشان. راه را بند آوردند، آب میخواستند، زمینهای کشاورزیشان نابود شده بود، محصولاتشان از بین رفته بود. آنها اعتراضشان را به گوش مسئولان رساندند.
زایندهرود بلاتکلیف است
امسال هم معلوم نبود، شاید هم چالش دیگری در راه است. این را مردی که
در گوشه زایندهرود نشسته میگوید. از وضع مناطق کشاورزی خبر داشت. « چند
روز پیش آنجا بودم، سمت روستای ورزنه آنجا مردم بهخاطر این بیآبی معترض
بودند و باز هم میخواستند به شهر بیایند و دست به دامن مسئولان شوند. »
اهالی اطراف جاده زیار هم همین مشکل را دارند. زمینهای آنها هم خراب
شده. او میگوید: «پارسال این موقع آب را باز کرده بودند، امسال اگر
میخواستند باز کنند، تا الان اینکار را کرده بودند.» او ادامه میدهد:
«کشاورزان قبلا از چاهها برای آبیاری استفاده میکردند، حالا اما همان
چاهها هم آب ندارند.» بیآبی زایندهرود ماجرا زیاد دارد. هرکس قصهای
تعریف میکند؛ از فروش آب تا انتقال آب از اصفهان به شهرهای دیگر. رهگذری
میگوید: «آب از اینجا به یزد میرود، آنجا هم سر بیآبی دعواست. اهالی
ورزنه معترضاند از اینکه چرا آب به آنجا میرود، درحالیکه خودشان با
بیآبی مواجه هستند.» ۲ روز طول میکشد از وقتی سد را باز میکنند تا وقتی
زاینده رود آب را در خود ببیند، هر چند کم عمق است و حتی به زانو هم
نمیرسد، اما بعد از ۴، ۵ سال خشکسالی، باز هم خوب بود.
توریستها کم شدهاند
امتداد سی و سه پل، اطراف پل خواجو هم همین وضع حاکم است. آنجا هم
مثل سی و سه پل، خالی از آب است. همه بومی بودند، توریستی دیده نمیشد،
زیر دالانهای پل، پر بود از افرادی که از زور بیکاری جمع شده بودند،
جوانهایی که آواز میخواندند، ضبطصوت آورده بودند، شادی میکردند. همه به
حال خود بودند، هیچکس اما به فکر سی و سه پل و خواجو و زایندهرودی که
رنج بیآبی دارد، نبود. بچههای قدونیم قد از لای زیرگذرهایی که روزی
بهخاطر جریان آب کسی نمیتوانست واردشان شود، بازی میکردند، اینطرف و
آنطرف میرفتند، شاید سنشان به پرآبی زایندهرود قد نمیدهد.
چند مرد آن طرفتر پل، دوربینی آویزان به گردن، عکاسی میکردند، کارشان همین بود. آنها اما در ۲۵سال گذشته که همانجا کار میکردند، رنج زایندهرود را به چشم دیده بودند. میگویند: « اینجا دیگر از رونق افتاده، خیلیها وقتی زایندهرود را اینطور میبینند، دیگر به اینجا سر نمیزنند، این بیآبی روی وضع توریستی اصفهان تاثیر زیادی گذاشته.» آنها همیشه آنجا هستند، حتی وقتی باد میوزد و تمام گرد و خاک را به صورتشان میپاشد. خشکسالی زایندهرود، آسیبهای دیگری هم داشته. خلوتی زایندهرود به سود برخی دیگر شده. برای آنها که موادمخدر مصرف، یا معاملات غیرقانونی میکنند. آنها را به راحتی میتوان گوشههای زایندهرود و اطراف پل خواجو دید، همانجا که دیگر کسی رفتوآمد نمیکند. حیاط خلوتی برایشان شده.
چند مرد آن طرفتر پل، دوربینی آویزان به گردن، عکاسی میکردند، کارشان همین بود. آنها اما در ۲۵سال گذشته که همانجا کار میکردند، رنج زایندهرود را به چشم دیده بودند. میگویند: « اینجا دیگر از رونق افتاده، خیلیها وقتی زایندهرود را اینطور میبینند، دیگر به اینجا سر نمیزنند، این بیآبی روی وضع توریستی اصفهان تاثیر زیادی گذاشته.» آنها همیشه آنجا هستند، حتی وقتی باد میوزد و تمام گرد و خاک را به صورتشان میپاشد. خشکسالی زایندهرود، آسیبهای دیگری هم داشته. خلوتی زایندهرود به سود برخی دیگر شده. برای آنها که موادمخدر مصرف، یا معاملات غیرقانونی میکنند. آنها را به راحتی میتوان گوشههای زایندهرود و اطراف پل خواجو دید، همانجا که دیگر کسی رفتوآمد نمیکند. حیاط خلوتی برایشان شده.
پای پل آب نیست
یکی دیگر با نامزدش رو به پل نشسته. او هم زل زده به رودخانه.
میگوید:«شهرستانیها ارزش اینجا را بیشتر از اصفهانیها میدانند.
دیوارهای پل خیلی کثیف شده، خراب شده. چندی یکبار، شهرداری با کمپرسهای
آتشنشانی آبپاشی میکند، اگر همان را هم نپاشد پلها از بین میروند. اما
کافی نیست.» روزگاری پل خواجو و سی و سه پل، جایی برای رفتوآمد
خانوادهها بود در روزهای تعطیل. قهوهخانهها به راه بودند، چای
میفروختند، زیر دالانها مردم آش میخوردند. صفایی داشت. حالا اما وضع
کاملا فرق کرده . خانواده را کمتر میتوان دید.
زیر پل، مردی سالخورده، با دمپایی اینطرف و آنطرف میرفت. دستهایش را پشت کمرش گره کرده بود. میگفت قبلا راهنمای اماکن تاریخی بوده. حسرت میخورد به وضع زایندهرود. او از همه بهتر میدانست چه بلایی دارد بر سر این پلها میآید. «باید پای پل همیشه آب باشد، اما نیست. پل دارد خراب میشود، آب را دارند میفروشند. به صرفهشان نیست اینجا را پرآب کنند، چرا «شهرکرد» آب دارد ولی اینجا نه.» برخی هم به طرح ناموفق انتقال آب از کوهرنگ اشاره میکنند. یکی از مغازهداران اطراف سی و سه پل این را میگوید. « قرار بود تونلی ساخته شود که آب را از کوهرنگ به زایندهرود بیاورد، این تونل اول دست یک شرکت خارجی بود، نیمهتمام که بود، اصفهان کار را بهدست گرفت، اما نتوانست تمامش کند، حالا هم در کارش ماندهاند، شرکت خارجی هم دیگر حاضر نیست با قیمت قبلی کار را ادامه دهد.» مسئولان وعده دادهاند «اینجا همیشه پر از آب میشود.» فعلا اما خبری نیست، چند روز بیشتر باقی نمانده، امسال هم شاید توریستها، زاینده رود را با رنج بیآبیاش ببینند.
زیر پل، مردی سالخورده، با دمپایی اینطرف و آنطرف میرفت. دستهایش را پشت کمرش گره کرده بود. میگفت قبلا راهنمای اماکن تاریخی بوده. حسرت میخورد به وضع زایندهرود. او از همه بهتر میدانست چه بلایی دارد بر سر این پلها میآید. «باید پای پل همیشه آب باشد، اما نیست. پل دارد خراب میشود، آب را دارند میفروشند. به صرفهشان نیست اینجا را پرآب کنند، چرا «شهرکرد» آب دارد ولی اینجا نه.» برخی هم به طرح ناموفق انتقال آب از کوهرنگ اشاره میکنند. یکی از مغازهداران اطراف سی و سه پل این را میگوید. « قرار بود تونلی ساخته شود که آب را از کوهرنگ به زایندهرود بیاورد، این تونل اول دست یک شرکت خارجی بود، نیمهتمام که بود، اصفهان کار را بهدست گرفت، اما نتوانست تمامش کند، حالا هم در کارش ماندهاند، شرکت خارجی هم دیگر حاضر نیست با قیمت قبلی کار را ادامه دهد.» مسئولان وعده دادهاند «اینجا همیشه پر از آب میشود.» فعلا اما خبری نیست، چند روز بیشتر باقی نمانده، امسال هم شاید توریستها، زاینده رود را با رنج بیآبیاش ببینند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر