تبریک به عمه «رئیس جمهور برگزیده مقاومت» و به عمه «رهبر مقاومت»
ایرج شكری
ایرج شكری
همچنان که بر همگان از آغاز روشن بود، اعتصاب غذا برای
بازگرداندن هفت ربوده شده در جریان کشتار اشرفیان در 10 شهریور، اقدامی غلط
و نسنجیده بود و نمی توانست به هیچ نتیجه یی در این زمینه منجر شود که نشد
و در نتیجه دستگاه رهبری مجاهدین برای خروج «آبرومندانه » از این بن بست
خود ساخته، با توسل به اطلاعیه از سوی دادگاه اسپانیا، در مورد مظنون بودن
مشاور امنیتی دولت عراق در زمینه آن کشتار و آدم ربایی در اشرف و آغاز
تحقیق در این زمینه، باز هم «مریم رهایی»، به صحنه آمد تا وانمود کند که
«نقش نرم کننده» اراده «پولادین مرگ طلبانه» مریدان را دارد و آنها را از
ادامه اعتصاب غذا، که گویا به ابتکار خودشان صورت گرفته بود و دست بردار هم
نبودند، منصرف کند و به حمدالله اینبار به حرفش گوش و به اعتصاب غذا پایان
دادند. اطلاعیه دبیرخانه «شورای ملی مقاومت» در این زمینه آمده است که«
مريم رجوی پيش از اين بارها با ارسال پيامها و از طريق فرستادگان ويژه اش
تلاش کرده بود اعتصابيونی که در شرايط وخيم جسمی به سر می برند از اعتصاب
خارج کند، اما با اين حال، بسياری از آنها بيش از 100روز و بعضاً تا 108روز
را در اعتصاب غذا به سر بردند.». سایت مجاهدین عکسی هم با لبخدی خیلی
«گشاده» از مهر تابان در لباس سرخ پیروزی همراه این اطلاعیه درج کرده است.
گویی که اتفاق خیلی مهم و فرخنده و« فتح المبین» دیگری رخ داده است. http://www.mojahedin.org/news/130538
چون همین خانم چهار سال پیش در مرداد 88 ، در پایان
اعتصاب غذای اشرفیان که در پی درگیری با نیروهای عراقی برای جلوگیری از
استقرار پاسگاه در اشرف صورت گرفته بود و منجر به کشته شدن 12 نفر و زخمی
شدن صد ها تن شد، مدعی فتح المبین شد. در حالی که مجاهدین در آن درگیری
خونین و به فرمان رهبر و به دستور تشکیلاتی جلوی خود روهای عراقی خوابیدند و
ضربه بیل لودرهای عراقی را روی دنده ها و تهیگاه خود دریافت کردند، به هیچ
چیز از آنچه درگیری به خاطر آن صورت گرفت و مسعود رجوی هم در پیامی به
اعتصاب غذا کنندگان آن را فرموله کرد بود، دست نیافته بودند. آن در خواست
ها را من در مطلبی با عنوان «انا فتحتنای واقعیت گریزان متکبر...» که در
انتقاد از اظهارت و ادعای بی ربط مریم رجوی نوشتم، یاد آوری کرده ام*.
مساله اصلی در آن ماجرا بیرون رفتن نیروهای عراقی از اشرف و باز گشت حفاظت
آن به نیروهای آمریکایی بود، بعد از درگیری که معلوم شد گروهی از مجاهدین
توسط نیروهای عراقی دست گیر شده اند، آزادی آنها به آن در خواست مجاهدین
افزود شد و کم کم در جریان ادامه اعتصاب غذا به مساله اصلی تبدیل شد و این
البته ناشی از این امر بود که با واکنش های آمریکا که چیزی نزدیک به بی
تفاوتی بود، رهبری خود بزرگ بین و واقعیت گریز مجاهدین دریافته بود که خشت
برآب میزند و آب در هاون می کوبد و سنگ روی یخ خواهد شد. اگر چه درخواست
حفاظت اشرف توسط آمریکائیها یا توسط سازمان ملل بعدا همچنان ادامه یافت. به
هر حال خواست اصلی اعتصاب غذای اخیر باز گرداند هفت ربوده شده بود و نه
صدور اطلاعیه از سوی دادگاهی در اسپانیا، که برای آن نیاز به اعتصاب غذا
نبود. هم چنان که در متن اطلاعیه دکتر خوان گارسه که توسط مجاهدین منتشر
شده است آمده« دادگاه تصميم گرفت كه بر مبناي شكايت عليه آقاي فياض تحقيقات
در مورد او ”بعنوان كسي كه مسئول موارد نقض وخيم كنوانسيون چهارم ژنو و
اولين پروتكل اضافي آن است ثبت نموده...»
بنابر این شکایتی در مورد اتهامی ثبت شده است که باید در
مورد آن تحقیق بشود البته در اطلاعیه به نقش مجرمانه همین فرد در رویدادهای
خونین قبلی اشاره شده است، اما ادعای «حکم قطعی» دادگاه اسپانیا علیه او
را مطرح کردن و بر مبنای آن «پیروزی بزرگ را» به اعتصاب غذا کنندگان تبریک
گفتن، فقط از «مهرتابان» و دستگاه تبلیغاتی ولایت نوین بر می آید و تنها
مریدان مطیع یا گلادیاتورهای زبان در کام ممکن است برای آن جست و خیز کنند.
از این گذشته اگر محکوم شدن دولت مالکی توسط آن دادگاه اسپاینا به خاطر
ماجرای درگیریهای فجیع در فرودین 90( که عمل به خط اعلام شده مسعود رجوی
در«بیابیا» گفتن به نیروهای دشمن ، نقش مهمی در آن داشت) حاصل و تاثیری در
رسیدگی به مسئولیت دولت مالکی در آن رویداد یا در بهبود شرایط و وضع
مجاهدین و برآورد خواست آنان داشت این یکی هم خواهد داشت. اگر چه برخی از
مریدان رهبری مجاهدین در عوالم هپروتی یا تحریف آگاهانه حقیقت و با توّهم
پراکنی برای پوشاندن چهره بلاهت بار مدعیان درستی اعتصاب غذا و نیز کمی سرخ
نگهداشته صورت دستگاه رهبری محاهدین، مدعی شده اند که اعتصاب غذا با
اطلاعیه صادر شده از سوی دستگاه اسپانیا به هدف خود رسیده است. این
«پیروزی» هم از آن پیروزهایی است که «رئیس جمهور و هم رهبر مقاومت» باید آن
به عمه خودشان تبریک بگویند. این دو-رهبر و مهر تابانش-، در هفت هشت سال
گذشه رجز خوانده و ادعاهای بی ربط کرده و مصیبت آفریده اند و نیروی مجاهدین
را در کارهای نمایشی پوچ مثل همین اعتصاب غذا یا آن تحصن طولانی برای
«حفاطت اشرف» فرسوده اند که به بهای جان و صدمات فراوان به مجاهدین مظلوم
تمام شده است. اما تبریکی به این دو باید گفت چرا که برای یکبار هم شده
قبل از این که خیلی دیر شود، خطیر بودن شرایط را درک کردند و قبلا از این
که وضع ناگوار ساکنان لیبرتی در اثر اعتصاب غذای نوبتی، تبدیل به مسخرگی و
افتضاح شود، رضایت دادند که با طرح شکایت در دادگاه اسپانیا و با مستمسک
قرار دادن اطلاعیه آن، جلوی آبرو ریزی اعتصاب غذای نوبتی را بگیرند و به آن
پایان بدهند. چون در اعتصاب غذا، خطر مرگی که زندگی اعتصاب غذا کنندگان را
تهدید می کند و مسئولیتی که از این بابت در افکار عمومی متوجه طرف مقابل
معترضان می کند، به عنوان عامل فشار عمل می کند و اگر چنین خطری نباشد،
دیگر اعتصاب غذا نمی تواند خاصیتی داشت باشد. اکنون زمانی پایان اعتصاب غذا
اعلام شده که بیش از صد روز از شروع گذشته و هیچکس هم نمرده است، و اگر
قرار بود که این اعتصاب غذا چند هفته یا هفته های دیگر هم ادامه پیدا و کند
و کسی نمیرد، به رغم رنج و ناراحتی همان اعتصاب غذای نوبتی، وضع خیلی
مسخره می شد. در سال 1375 بود که گروهی از زندانیان سیاسی ترکیه در رسانه
ها از آنان با عنوان چپ افراطی نام برده شد، در اعتراض به وضعیت زندان و
شرایطی که داشتند دست به اعتصاب غذا زدند. اعتصاب غذای آنان در شصت و نهمین
روز با عقب نشینی دولت ترکیه در برابر آنان و پذیرش بخشی از خواستهای آنان
در حالی پایان یافت که 12 نفر از آنان طی اعتصاب غذا جان باخته بودند و
گروهی نیز وضع وخیمی داشتند. انزجار و نفرت از دولت و دست اندرکار سیاسی
ترکبه در داخل کشور و خارج کشور به خاطر مرگ زندانیان اعتصاب غذا کننده،
دولت ترکیه را ناچار به عقب نشینی کرد. حالا چطور می شود که عده ای به شیوه
ای که معمول است دست به اعتصاب غذا زده باشند و این اعتصاب غذا به بیش از
صد روز و برسد و کسی هم نمییرد. من در مورد آن 6 روز اعتصاب غذای خشک بعد
از 70 روز اعتصاب غدای اشرفی های دستگیر شده در جریان مرداد 88 هم تردید
هایی دارم. حالا فرض کنیم که اعتصاب باز هم ادامه می یافت و ظرف دو سه
هفته داس مرگ شروع به درو اعتصاب غذا کنندگان می کرد، باز هم کار به هیچ
نتیجه یی نمی توانست برسد و این هم برای رهبری مجاهدین در افکار عمومی
تاثیری جز انزجار بیشتر نمی توانست در پی داشته باشد. چون به رغم این که
همه می دانند دست دولت عراق و رژیم در آن کشتار و آدم ربایی بوده است ولی
چون رسما در این میان مسئول آن رویداد مشخص نیست، یقه کسی را نمی شد گرفت
(این را من قبلا یاد آور شده بودم)**، چنان که آمریکائیها ها هم دولت عراق
را در این میان مسئول نشناختند. به هر حال در این ماجرا فعلا ما می توانیم
خوشحال باشیم که بدون این که کسی از شرکت کنندگان اعتصاب غذا جان خود را از
دست داده باشد، اقدامی که از آغاز بیهوده و غیر لازم بودن آن روشن بود-
مثل اقدامات بیهوده و غیر لازم و فاجعه آفرین مرداد 88 و فرودین 90 که
بهای بود که مجاهدین برای رجزخوانیها و خود محوربینی و بی دانشی مسعود رجوی
از ارزیابی موقعیت پرداختند، پایان یافته است. نگاهی دوباره به آن اطلاعیه
پیروزی و «غیر ممکن ممکن شد» مسعود رجوی در دی 87 به عنوان یکی از آن
ارزیابیهای هپروتی لبریز از فحاشی به کسانی که ماندن در عراق و در اشرف را
سیاست غلطی می دانستند، خود گواهی است به پوچی «پیروزی»هایی که هر چند وقت
یکبار «رهبر» متکّبر مجاهدین و مهرتابانش اعلام می کنند. متن آن در زیر
آمده است.
متن اطلاعیه مسعود رجوی بعد از چهار ماه تحصن در شهرهای
مختلف از جمله در نیویور ک واشنگتن در سرمای زمستان و نتیجه یی که تنها
اظهار نظر سفیر وقت آمریکا در عراق در مورد تضمین عدم انتقال اجباری به
ایران بود و رهبر مجاهدین از آن خود مختاری در اشرف و در اختیار گرفتن آن
را نتیحه گرفت و پیام او همراه پرچم و آرمی برای اشرف انتشار یافت. در
انتقاد از این پیام من یادداشتی نوشتم لینک آن در زیر آمده است.
پيام رهبر مقاومت به ايستادگان شهر شرف و ياران ايستاده در تحصن
سه شنبه، ۱۰ دي، ۱۳۸۷ - ۱۸:۰۳
با درود و سلام و با تبريك پيروزي،شما و مريم در اشرف
پيروز شديد. گفته بوديم اگر اشرف بايستد، جهان به ايستادگي در برابر
ديكتاتوري دين فروش برمي خيزد.
اينك اشرف پرشكوه با ياران نستوه در كارزاري به غايت
فشرده و سخت و سنگين سرفراز مي شوند. نام ايران و ايراني و نام شهر شرف و
پايداري را درهمه جا به اوج مي برند. از ژنو تا نيويورك و واشنگتن، از
كانادا تا استراليا و ايتاليا، از انگلستان تا فرانسه و آلمان، از سوئد تا
نروژ و فنلاند، از بلژيك تا دانمارك و هلند، از يمن تا مصر و لبنان، از
اردن تا فلسطين و عراق....اين فرياد رساي هر ايراني و شوراي ملي مقاومت
ايران، براي آزادي است كه در همه جا طنين مي اندازد، ميگسترد و ريشه مي
دواند.از دانشگاهها و كارخانه ها تا سلسله جبال البرز. بيچاره آخوندهاي
افسار گسيخته كه پاسخي جز دشنه و دسيسه و دار نمييابندبگير، ببند، بكش، گور
خود كني به دست خود...از فرداي خيزش شيعيان در عراق عليه حاكمان مرتجع در
ايران، رژيم پليد آخوندي چنگالها و دندانها تيز كرد. به گفته خودش، كمر به
قصاص و قتل عام اشرفيان بست. سفلگان و دريوزگان بارگاه ولايت كه در برابر
غداران و جباران جز تسليم نياموخته اند، زانو زدند. با زبانهاي گنديده و
مسموم و با سوداهاي شوم براي اشرفيان، به مجاهدان آزادي تاختند. به جاي
جلاد، «بي دنده و ترمز» قرباني را هدف قراردادند و به جاي ظالم، سنگ را به
مظلوم زدند. بگذار در ساحل امن، در هاون رژيم آب بكوبند تا در هزار توي خفت
و ذلت و در عقده هاي فرومايگي و حقارت، بپوسند. هيهات كه 6سال پيش، در
محرّم حسيني،گفته بوديم كه «وقتي ديو تنوره ميكشد، وقتي كه دژخيم سر از پا
نميشناسد، رمز ماندگاري و اعتلا، كلمه فداست.... مجاهدين از بنيانگذارانشان
تا اعضا و هوادرانشان در تمام ايران و در سراسر جهان اين درس را به خوبي
آموخته اند كه تاريخ خلق و ميهن خود را چگونه بنويسند. هيچ كس بيش از ما به
خطراتي كه از هر سو ما را در بر گرفته احاطه و اشراف ندارد. اما عزم جزم
كرده ايم تا اگر زمانه صد بار از اين هم خطيرتر و پر فتنه تر باشد، با تأسي
به پيشواي آرماني مان، درسهاي جديدي از مقاومت و ايستادگي عرضه كنيم».
خوشا اشرفيان صديق و پاكباز و سرداران و سالاراني كه غزل خوانان، دست افشان
و پاكوبان، درس بزرگ مقاومت و ايستادگي عرضه كردند. يا ليتني كنت معكم...و
خوشا ياران و هم چنين پشتيبانانِ بدون مرز عدالت و حرّيت بشري كه در
كارزاري شگفت و ستايش انگيز، با « فانوس» رنج و خون مردم ايران و فرزندان
رشيد آنان در چهارگوشه جهان بر سر ميدانها و خيابانها «جاركشيدند» و
غيرممكن را ممكن ساختند.
در ميان پردة خون، عشق را گلزارها
عاشقان را با جمال عشق، بي چون، كارها
عقل گويد: شش جهت حّد است و بيرون راه نيست
عشق گويد : راه هست و رفته ام من بارها
مسعود رجوي
******************
۲۹ آذر ۱۳۹۲ - ۲۰ دسامبر ۲۰۱۳
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر