* خسرو گلسرخی: شعر خواب یلدا
بخودم می گویم
اگر از خواب شب یلدا ما برخیزیم
اگر از خواب بلند یلدا, برخیزیم
ما همین فردا
کاری خواهیم کرد
کاری کارستان…
خلاصه شده از شعر خواب یلدا سروده زنده یاد خسرو گلسرخی
من همین فردا
به رفیقانم که همه از عریانی می گریند
خواهم گفت:
گریه کار ابر است
من و تو با انگشتی چون شمشیر,
من و تو با حرفی چون باروت
به عریانی پایان بخشیم
و بگوئیم به دنیا, به فریاد بلند
عاقبت دیدید ما صاحب خورشید شدیم…
و در این هنگام است
که همان بوسه تو خواهم بود
کز سر مهر به خورشید دهی…
شب که می آید و می کوبد پشت در را,به رفیقانم که همه از عریانی می گریند
خواهم گفت:
گریه کار ابر است
من و تو با انگشتی چون شمشیر,
من و تو با حرفی چون باروت
به عریانی پایان بخشیم
و بگوئیم به دنیا, به فریاد بلند
عاقبت دیدید ما صاحب خورشید شدیم…
و در این هنگام است
که همان بوسه تو خواهم بود
کز سر مهر به خورشید دهی…
بخودم می گویم
اگر از خواب شب یلدا ما برخیزیم
اگر از خواب بلند یلدا, برخیزیم
ما همین فردا
کاری خواهیم کرد
کاری کارستان…
خلاصه شده از شعر خواب یلدا سروده زنده یاد خسرو گلسرخی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر