نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۱ بهمن ۲۳, دوشنبه

مبارزه همچنان ادامه خواهد داشت
مصاحبه با نايف حواتمه
برگردان ناهيد جعفرپور

در باره بهار عربي، نقش اسلام در خاور ميانه و نزديک و در باره چشم اندارهائی برای آزادی فلسطين

Karin Leukefeld in Damaskus
JUNGEWELT

در باره نايف حواتمه: نايف دبير کل جبهه دمکراتيک برای آزادی فلسطين است. وی که در سال 1938 در اردن بدنيا آمده است از خانواده ی بزرگ مسيحی عرب است که همواره در سرتاسر تاريخ فلسطين پراکنده زندگی کرده اند. وی در شانزده سالگی به جنبش ملی عربی پيوست و يکی از بنيان گذاران جبهه فلسطينی برای آزادی فلسطين بود. در 22 فوريه سال 1969 وی به همراه عده ای ديگر جبهه دمکراتيک برای آزادی فلسطين را بنيان نهادند. نايف در عمان و مسکو پزشکی و روان شناسی و فلسفه را تحصيل نموده و در همان دانشگاه مسکو دکترای خود را با تم توسعه جنبش ملی به يک جنبش چپ را نوشت.
پرسش: کمی قبل از اينکه خيزش ها در جهان عربی آغاز گردند که از آن با نام " بهار عربی" ياد می کنند، شما کتابی بنام نقش و وظيفه چپ های عرب نوشتيد.......
پاسخ: اين کتاب خيلی قبل تر به اتمام رسيد. يعنی در سپتامبر سال 2009 به پايان رسيد و دسامبر همان سال اولين چاپش بيرون آمد. در سال 2010 اين کتاب ده بار در کشورهای مختلف عربی تجديد چاپ گرديد.
پرسش: انگار که در آنزمان شما می دانستيد که چه تحولاتی اتفاق خواهد افتاد؟
پاسخ: اين کاملا روشن بود که ديگر اوضاع نمی توانست مثل قبل آرام بماند. بخصوص با توسعه انقلاب های دمکراتيک در آمريکای جنوبي، آسيا و آفريقا. بله اين درست مثل يک پيش گوئی بود. اينکه جهان عرب هم تغيير خواهد کرد و خواست تحولات دمکراتيک و عدالت اجتماعی همچنين در جهان عرب مطرح خواهد گشت. مسلما يکی از دلائل باز دارنده تا کنونی اين مسئله نقش با نفوذ مذهب غالب در جوامع عرب می باشد. در کنار اين مسئله همچنين سنت های رواني، تاريخی و اجتماعی کشورهای عربی هم نقش بازی می کنند.
پرسش: برای چه مذهب يک چنين مفهوم بزرگی در جهان عرب دارد؟
پاسخ: در کشورهای عربی بر خلاف اروپا، فاز تاريخی روشنگری تجربه نشده است. در اين کشورها انقلاب صنعتی نشده است. از اين روی مجموعه منطقه به نحوی توسعه نيافته است. در اروپا گسست در مذهب غالب به وجود می آيد ورفرم هائی انجام می پذيرد و سپس انقلاب صنعتی می شود. در کشورهای عربی اين مسائل وجود نداشته است. هيچ تغييری انجام نگرفته است. قدرت های حاکم هميشه به اندازه کافی قدرتمند بوده اند که در مقابل ايده های جديد و تغييراتی که توسط نيروهای جوان مطرح شده است، بياستند و آنان را سرکوب کنند. در اروپا جنبش های رفرم در مذهب وجود داشته است. لوتران ها، کالونيست هاو... آنها موفق شدند قدرت حاکم بر کليسا را بشکنند و تمرکز آن را از بين ببرند و در نهايت قدرت حاکم بر کليسا از قدرت سياسی جدا گشت. اين توسعه در کشورهای عربی صورت نگرفته است. ميراث تاريخی و روانی مانع ترقی و پيشرفت می شد و هر قدرتی حتی آنهائی که در اينجا تلاش برای تغييرات دمکراتيک می کردند و يا چيزهائی شبيه آن می خواستند فورا سرکوب می شدند. به اين مسئله همچنين تاثيرات ايجاد اسرائيل در قرن بيستم و حاکميت استعماری بريتانيائی و فرانسوی هم اضافه می شود. همه اين عوامل بحران را در کشورهای عربی عميق و عميق تر نمود. و آنها را در اين حالت عقب ماندگی نگاه داشت. نقش تاريخی مذهب فاکتوری بسيار مهم است که چرا جوامع عربی توسعه نيافته اند. اين مسئله برای کشورهای غير عرب مسلمان هم صادق است. 22 کشور مسلمان عربی وجود دارد و همچنين به اين رقم 35 کشور مسلمان غير عرب هم اضافه می شود. در سرتا سر جهان 57 کشور مسلمان وجود دارد. تنها يکی از اين کشورها يعنی مالزی کوچک فاز انقلاب صنعتی را تجربه نموده است و رفرم های مذهبی را اجرا نموده است.
پرسش: چه گروه های مذهبی امروزه در جهان عرب مطرح هستند؟
پاسخ: رهبران مذهبی وجود داشتند که در سوريه و مصر و تونس و حتی در عراق تلاش نمودند اصلاحات مذهبی را به اجرا در آورند اما آنها هيچ پشتيبانی از نهاد های مذهبی که برای اصلاحات مورد نياز داشتند نگرفتند. بجای آن احزاب سياسی مذهبی ايجاد شدند که به هيچ وجه توجه ای به اصلاحات نداشتند و به اعتقاد من اين احزاب بر بستری فاشيستی بنا شدند. درست بمانند اخوان المسلمين: اين چنين اسلام سياسی در دنيای عرب به وجود آمد.
پرسش: خيزش هائی که درآن آزادی و عدالت و دمکراسی طلب می شد، دو سال پيش آغاز گشت. امروز خشونت و مبارزه در اين کشورها حاکم است. ديگر از رفرم های سياسی و برنامه ها سخنی نمی رود و چيزی شنيده نمی شود. اين توسعه به کجا کشيده می شود؟
پاسخ: آنچه که در اينجا اتفاق می افتد قابل مقايسه است با آنچه در اروپا در قرن 18 اتفاق افتاد. در اوائل قرن 19 در مصر محمد علی حکومت می کرد. او تلاش نمود ـ درست چيزی شبيه آن چه در اروپا اتفاق افتاد ـ رفرم هائی به اجرا درآورد: دمکراسی و آزادی های مدنی. اما او شکست خورد و بشدت از سوی رهبران عالی رتبه مذهبی مصر آنزمان تحت فشار قرار گرفت. اين مسئله همچنين به قدرتمندان سياسی آنزمان هم مرتبط می شد. نيمه دوم قرن بيستم عقب ماندگی و نقصان در توسعه و نفوذ احزاب اسلام سياسی وضعيت را خراب تر نمود. احزاب اسلام سياسی که همواره و بطور مداوم با رژيم های مستبد معامله می کردند در زمان جنگ سرد با آمريکا و برخی از کشورهای اروپا متحد شدند. برای مثال کشور مذهبی عربستان سعودی که متحد تنگاتنگ آمريکا است احزاب اسلام سياسی را پشتيبانی مالی می نمايد. در مصر يا در سوريه که اين احزاب تحت تعقيب قرار داشتند، عربستان سعودی از آنها پشتيبانی می نمود. نمايندگان آنان هر زمان که می خواستند به عربستان سعودی پناه می بردند. در سوريه چهل سال پيش اين درگيری ها با به قدرت رسيدن حزب بعث شدت گرفت. اين خود پيش زمينه اين است که چرا خيزش ها با فرياد آزادی و دمکراسی آغاز گشت. کسانی که اين خيزش ها را آغاز کردند جوانان طبقه متوسط و طبقه تحتانی جامعه بودند. خواست ها در تونس، مصر و همچنين سوريه شبيه به هم بودند: نان، شرف انساني، يک دمکراسی مدرن و عدالت اجتماعی. اسلام سياسی در آغاز به هيچ وجه نقشی بازی نمی کرد.
پرسش: چی شد که اين خواسته های اوليه و فعالانی که اين خواسته ها را مطرح می کردند عقب رانده شدند؟
پاسخ: در اين فاصله همه می دانند که عربستان سعودی و قطر از همان روز اول احزاب اسلام سياسی را پشتيبانی می کردند. در ماه های اول ما جوان های طبقه متوسط را می ديديم اما بعد احزاب اسلام سياسی پيدا شدند و تا به امروز همه چيز را تعيين کردند. اين مبارزه مدتهای طولانی ادامه خواهد داشت. اما من باور دارم که احزاب اسلام سياسی ناتوان از اين هستند که بتوانند راه حل هائی برای مشکلات اجتماعی/سياسی/فرهنگی يا اقتصادی کشورهای عربی پيدا کنند. آنها اصلا راه حلی ندارند. ايدئولوژی آنها عقب مانده و نامناسب برای جوامع امروزی است.
پرسش: فلسطينی ها در اين خيزش ها شرکت نکردند. برای چی آنها بلند نشدند؟
پاسخ: فلسطينی ها خيلی قبل تر از مردم ديگر کشورهای اسلامی بپا خواستند. بيش از 40 سال پيش. آنها در سال 1967 در مقابل اشغال اسرائيلی خيزش کردند. بر عليه ربودن زمين های فلسطينی ها. ما يک جنبش آزاديبخش مدرن را به وجود آورديم. سازمان آزادی بخش فلسطين نماينده بسياری از احزاب سياسی فلسطين با نظرات متفاوت بود. از آن زمان تمامی جهان سازمان آزادی بخش فلسطين را بعنوان نماينده مشروع فلسطينی ها برسميت شناخت. جامعه بين الملل کشور فلسطين را در مرزهای 1967 با بيت المقدس اشغالی شرقی بعنوان پايتخت برسميت شناخت. فلسطينی ها همچنين دو خيزش ديگر داشتند. اولی انتفاذه 1987ـ1993 و دومی انتفاذه 2000ـ 2003 . خواسته های اين دو خيزش آزادی و استقلال بود.
پرسش: شما بعنوان طرفدار راه حل دو کشور معروف هستيد. زمانی که همين اخيرا هيئتی که جيمز کارتر هم عضو آن بود از نوار غربی ديدن نمودند، بسيار نااميدانه نظر دادند. آنها گفتند که ديگر راه حل دو کشور وجود نخواهد داشت. زيرا که اسرائيل هيچ تلاشی نمی کند که اين راه حل را پشتيبانی نمايد. آيا شما هنوز هم به راه حل دو کشور اعتقاد داريد؟
پاسخ: ما باور داريم که کشوری فلسطينی در مرزهای 1967 با پايتختی چون بيت المقدس شرقی شدنی است. کشوری که می تواند مرزهای مشترک با کشور اسرائيل داشته باشد. اين حق فلسطينی هاست که خود تصميم بگيرند و آزاد باشند و در امنيت و ثبات و کشوری دمکراتيک و مترقی زندگی کنند و برای سرنوشت خود خود تصميم بگيرند. بله درست است دولت ناتانجاهو هر راهی را برای رسيدن به راه حلی سياسی می بندد. آنها به گسترش استعماری خود در بيت المقدس شرقی همچنان ادامه می دهند و توجه ای به قطعنامه های شورای امنيت ندارند و آنها را زير پای می گذارند. آنها دلائلی را بما می دهند که هر روز راه حل دو کشور را دست نا يافتنی تر می کند.
پرسش: آيا برای شما آلترناتيوی برای راه حل دو کشور وجود دارد؟
پاسخ: من عقيده ندارم که راه حل دو کشور شکست خورده است. اما اگرشما از آلترناتيو جايگزين سئوال می کنيد اين به آن معنی است که فلسطين همچنان تحت يک قيمومت قرار داشته باشد. بمانند زمان اشغال بريتانيائی در فاصله سال های 1920 ـ 1948. اين مسئله نه تنها از سوی ناتانجاهو بلکه از سوی اکثريتی از اسرائيلی ها رد شده است. ناتانجاهو می خواهد که يک کشور يهودی داشته باشد که در آن فلسطينی ها وجود نداشته باشند. تحت قيمومت يعنی فلسطينی ها از همان حقوق مدنی برخوردار خواهند بود که اسرائيلی ها برخوردارند. اما اسرائيلی ها اين را نمی خواهند.
پرسش: آيا راه حل يک کشور مشترک می تواند راه حل باشد؟
پاسخ: ناتانجاهو و قانون گذاران اسرائيلی و افراط گرايان اساسا راه حل يک کشور مشترک را رد می کنند. حال فرق نمی کند اسمش اسرائيل باشد يا فلسطين يا هر نام ديگری. آنها هيچگاه نمی خواهند که اين دو ملت ما از حقوق برابر برخوردار باشند و متحدا در يک کشور زندگی کنند. از اين روی برای ما فلسطينی ها تنها گزينه اين است که کشوری برای خودمان داشته باشيم که مستقل باشد و در مرزهای 1967 بنا شود.
12 بهمن 1391  

هیچ نظری موجود نیست: