نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۱ بهمن ۲۳, دوشنبه

از سوربن تا ام القراء
درباره حسن ابراهيم حبيبی
صادق افروز

ابراهيم را هم اضافه کردم تا با آن مربی فوتبال معروف که فعلا مورد غضب دم و دستگاه دولتی است و عليرغم شايستگی در محاق فراموشی قرار گرفته است ، اشتباه نشود .ابراهيم حبيبی از بدو تاسيس جمهوری اسلامی تا آخرين لحظه زندگی به اين نظام وفادار ماند .او که همراه خمينی ، با آن هواپيمای فرانسوی معروف در اول فوريه 1979 قدم به فرودگاه مهرآباد گذاشته بود در رديف محرمان خمينی بشمار می آمد و از جمله معدود سرنشينان آن هواپيما بود که برخلاف ديگر همراهان پرواز پاريس به تهران ، در کش و قوس های سياسی از دايره قدرت به بيرون پرتاب نشد .
حبيبی ، حقوق خوانده بود .ابتدا در دانشگاه تهران و سپس در سوربن پاريس . او پس از دريافت دکترای حقوق ، ترجيح داد در فرانسه بماند .خيال آمدن به ايران را هم نداشت .15 سال راحت و بی دردسر پس از کسب درجه دکتری ، در پاريس زندگی می کرد .کاری به کار سياست نداشت .حتی از جمله آدم هايی مثل شريعتی هم نبود که بالاخره از چيزی رنج ببرند و در جستجوی آشتی دادن داده های اسلام با دستاوردهای بشريت مترقی باشند .به تاريخ استعمار و امپرياليزم کاری نداشت . عليرغم حضور در سوربن در سال های بيداری الجزاير و جنبش ضد امپرياليستی مردم اين کشور و حمايت نبروهای مترقی فرانسوی از مبارزه مردم الجزاير ، حبيبی زحمت حمايت از اين مردم و ترجمه آثار مبارزاتی و آشنا کردن مردم ايران به اين مبارزات را به خود نداد . به جای فرانتس فانون به سمت آناتول فرانس رفت تا دردسری از سوی دولت فرانسه متوجه خود نکند .
سر و کله اين آدم به هنگام نزول اجلال خمينی در نوفل لوشاتو ، کنار درخت سيب پيدا شد .چه آدمی بهتر از او ؟ معلوم نيست چه کسانی آدم های پيرامون خمينی را دست چين کرده بودند . ولی به هرحال ، مهره قابل اطمينانی مثل حبيبی که با قوانين اساسی کشورهای اروپايی و بويژه فرانسه آشنا بود در حلقه ی ياران خمينی ضروری بود .معلوم بود که شاه رفتنی است .رفتن او را تدارک ديده بودند . تدوين قانون اساسی جديد پی آمد سرنگونی رژيم شاه ضروری بود، و آدمی بهتر از او سراغ نداشتند.او از خانواده ای مذهبی و سنتی آمده بود .با تاريخ و قوانين غرب آشنا بود و کينه ای از جنايات امپرياليست ها در دل نداشت .فرانسه را در هيبت گرگی درنده در الجزاير ، و ويتنام و آمريکا را در هيبت هماهنگ کننده ی کودتاهای امپرياليستی عليه دکتر مصدق در سال 1953و آربنز گوزمان گواتمالايی در سال1954 و آلنده شيلی در سال 1971 نمی ديد . برای او غرب همان هايی بود که در کتاب های مورد علاقه اش خواند بود .لطيف و دمکرات . او نمی خواست چهره ی خشن واقعيت ، خدشه ای براين لطافت وارد کند .
پس از سرنگونی شاه ، حبيبی همانجايی قرار گرفت که مورد علاقه اش بود و شد مسئول اصلی تدوين قانون اساسی .حبيبی اهل دردسر نبود .همانگونه که چشم و گوشش را برجنايات امپرياليست های فرانسوی حين اقامت 15 ساله اش در فرانسه بسته بود ، با آخوند ها هم کنار آمد و هرجا که گوشزد کردند و تغييری سفارش دادند پذيرفت و دستور های روحانيون حاکم را در قانون اساسی وارد کرد و متمم های مختلف را ندارک ديد .حبيبی از آن وجدان انسانی رومانتيک های فرانسوی که آنقدر درباره شان خوانده بود بهره ای نبرده بود و شجاعت آناتول فرانس را هم نداشت تا همچون او زير در خواست آزادی درايفوس های وطنی را که بيگناه محکوم شده بودند امضا کند . محافظه کاری سنتی بود که برای خالی نبودن عريضه تظاهر به ليبراليزم می کرد و همدم نهضت آزادی شده بود .تجربيات بعدی نشان داد که حبيبی ، ليبرال های نهضت ازادی را به هنگام روزهای سخت تنها گذاشت .او حتی در مقايسه با طالقانی چهره ای زبون و ناتوان بود و توان اعتراض نداشت .
حبيبی در واپسين لحظات زندگی ، می توانست دست کم برای نسل جوانی که تشنه آگاهی به تاريخ گذشته است و خانواده های داغدار جنايات جمهوری اسلامی در 34 سال گذشته بگويد و بنويسد .خواهر زاده اش که دختر جوانی است و در دانشگاه تهران تاريخ می خواند در مصاحبه اش با يکی از رسانه ها می گويد : از او خواستم تا پيش از مرگ خاطرات خود را بگويد تا پس از رفتنش منتشر شود ." حبيبی پاسخ داده بود :
من يا بايد بيايم دروغ بگويم و همه چيز را غير واقع بگويم و يا بايد بيايم و بگويم که ما اشتباه کرديم و تمام اين سال‌ها مسير غلطی رفته‌ايم. ولی من نه آدمی هستم که دروغ بگويم و نه آدمی هستم که بيايم و اعتراف کنم و بگويم که اشتباه کرده‌ام
می گويد تمام اين سال ها مسير غلطی رفته ايم .مشخض نيست منظور او از غلط چيست ؟ حبيبی از ابتدای روی کارآمدن جمهوری اسلامی مصدر کاری بوده است .آنهم در بالاترين رده های دولتی .جبيبی از جمله بانفوذترين افراد در تدوين قانون اساسی بوده و به متمم قانون اساسی و چپاندن ولايت فقيه در قانون اساسی دست داشته است . اگر هم دست نداشته باشد سکوت کرده و اجازه داده است تا فقها هر بلايی که دلشان می خواهد ، بر قانون اساسی تدوين شده توسط او بياورند .سکوت کرده است . همه جا سکوت کرده است .حتی وقتی دوستانش در نهضت ازادی را دستگير کردند بازهم سکوت کرد .ترجيح داد به همه آنچه سال ها درباره دمکراسی و ليبراليزم و تاريخ انقلاب فرانسه خوانده بود پشت کند و به عضويت حزب جمهوری اسلامی درآيد .ترجيح داد به جای بازرگان و صباغيان و معين فر و سحابي، هم صحبت هاشمی و بهشتی و خامنه ای باشد .
حبيبی در دوره بازرگان وزير ارشاد ، در دوره موسوی و بويژه در دوران کشتارهای وحشتناک تابستان 67 ، وزير دادگستری در دو دوره رياست جمهوری هاشمی معاون رياست جمهوري، در دوره اول رياست جمهوری خاتمی معاونت او و عضو ثابت مجمع تشخيص مصلحت نظام و در اين اواخر رياست بنياد ايران شناسی را به عهده داشت .همه اين موقعيت ها و مقام های گوناگون را حبيبی مديون سکوت پيشه کردن در مقابل جنايات روحانيون حاکم بود.اين تنها خواهر زاده حبيبی نيست که مصلحت گرايی و سکوت پيشه گی دايی اش را عنوان می کند .برادر زاده حبيبی ، سعيد حبيبی در باره عمويش وزير دادگستری ميرحسين موسوی در دوران کشتار های تابستان سال 67 چنين می گويد :
"روابط نسبى گرچه مى توانند محملى براى علايق و عواطف باشند اما نبايد پرده اى بر ديدگانمان شوند که واقعيتها را نبينيم يا نشنويم. از آن گذشته اتصاف افراد به اوصافى چون بزرگوارى و وارستگي، گرچه خوشايند طبع است اما بايد ريشه در واقعيت هم داشته باشد. واقعيتى که گاه بسيار بى رحمانه رخ مى نمايد. نمى توان و نبايد گذشته را فراموش کرد يا ناديده انگاشت. درست است که سهم افراد در وقوع فجايع يکسان نيست، اما اين بهانه اى نيست که از کنار سکوت تاييد آميز آنان بگذريم و نقد منصفانه صريح و بى محابا را فروگذاريم و نقش آنان را در استحکام پايه هاى فاجعه منکر شويم. اکنون درمقام داورى نيستم اما خود را جاى خويشاوندانى مى گذارم که پس از قتل عام عزيزانشان به وزير دادگسترى نامه مى نويسند که تاريخ و مدت محاکمه، زمان اعدام و محل دفن عزيزانمان را اطلاع داده و وصيتنامه هايشان را مسترد کنيد، اما دريغ از آنکه پاسخى هر چند کوتاه بشنوند. آنچه در دهه شصت بر ايران گذشته است، پرونده تازه و مفتوحى است که نبايد با سکوت و تعارف از کنار آن گذشت. پرونده اى که انقلاب فرهنگى و کشتارهاى سياسى برگهاى سياه و خونين آن هستند گرچه امروز عمويی چشم از جهان فروبسته است ، اما عموهای واقعی من سال هاست در خاوران خفته اند"
حبيبی پس از مرگ نير به پاس قدردانی از سکوت 35 ساله اش از پاداش بی نصيب نماند .او را کنار قبر خمينی خاک کردند . رهبران اصلاح طلب که کنترل مرقد خمينی را در دست دارند ، حبيبی را در کنار قبر يکی از جنايتکارترين رهبران مذهبی و سياسی ايران به خاک سپردند .شاگرد تاريخ ، خواهر زاده حبيبی تلاش زيادی کرد تا دايی را به حرف آورد.. دايی اگرچه به اشتباهات اعتراف کرد ولی چيز زيادی نگفت ولی کنجکاوان ديگر پس از مشاهده قبر حقوقدان تحصيل کرده سوربن و طراح قانون اساسی جمهوری اسلامی در کنار قبر خميني، پرسش های بسياری را مطرح خواهند کرد .
دوم فوريه 2013
16 بهمن 1391 

هیچ نظری موجود نیست: