ستاد پورداوود از زبان دخترش
درج گزارش از اهورا نیوز در تاریخ جولای 19, 2012 – 7:55 ق.ظ - 28 views
برای دیدن و دانلود ویدئو می توانید روی هر یک از عکسها کلیک کنید. حجم 9 مگابایت. نیاز به سرعت اینترنت بالا (مدیاپلیر)
بدبختانه صدای ویدئو در بخش های پایانی شنیده نمی شود
در این ویدئو پوراندخت دختر گرامی استاد ابراهیم پورداوود درباره پدرش می گوید
استاد در نوجوانی مداح اهل بیت بود ولی بعدها عاشق فرهنگ و تمدن ایران باستان شد
خدمات ارزنده او در احیاء هویت ملی یکتاست و او را باید پدر خود باوری ایرانی و ایران دوستی و میهن دوستی و نماد عشق به ایران دانست
مردی که برای همه ایرانیان هنوز ناشناخته است
کسی که نخستین بار اوستا را به پارسی برگرداند و ما را به دنیای زیبای نیاکان آشنا کرد
آرامگاه
ایشان در سبزه میدان شهر رشت است و آرمگاه خانوادگی کوچک است که در میانه
کوچه جای گرفته و مدتها بحث این بود که آرامگاه ایشان را به جای دیگر
انتقال بدهند.
استاد
پورداوود در زمان حیاتش دشمنان و حسودانی داشته و چشم دیدن او را نداشتند.
در این دوره هم متحجران مذهبی نمای تندرو با او مخالف هستند. همانایی که
با بولدوزر مجسمه های فردوسی آرش کمانگیر و آریودبرزن را می خواهند خراب
کنند و شبانه بر نقاشی های دیواری شاهنامه رنگ می پاشند. در روزنامه های
دست راستی تندر رو او را جاسوس فری مانسونی و اسراییلی تهمت می زنند. در
حالیکه تا آخر مسلمان و شیعه بود و وقتی زرتشتی ها به او گفتند که آرامگاه
شما در گورستان زرتشتی باشد عصبانی شد و گفت من مسلمانم.
این تخریب ها فقط گرد پاشیدن روی خورشید است. او بزرگمرد تاریخ ایران است.
آیت
الله مطهری هم از او خوشش نمی آمده و همیشه دکتر محمد معین را سرزنش
میکرده که چرا عاشق پورداوود است و شاگرد اوست. البته آیت الله مطهری اصولا
هیچ کس را قبول نداشته و با همه مشکل داشته است. یک جوانک نادانی که ظاهرا
از اساتید دانشگاه تهران بود به نام موسی جوان که سوادی هم در چنته نداشت
هم دائم به استاد فحاشی و حسادت میکرد. استاد گفت من این آقا را نمی شناسم
و جوابی هم به او نمی دهم ، احتمالا با این کار دنبال نام و شهرت برای
خود است.
هر وقت در دوران تحصیل در زمان
کارشناسی در دانشگاه گیلان در کتابخانه مرکزی دانشگاه که ناب ترین کتاب های
او را داشت یکی از کتابهای او را می خواندم از عشق این مرد به ایران متحیر
و از علاقه به او لبریز میشدم. او زمانی عاشق ایران بود که کسی نه او را
می شناخت و نه ایران را.
از خواندن کتاب
های او فهمیدم اهل رشت است و آرامگاه او در بهترین جای شهر رشت یعنی سبزه
میدان است. به همین دلیل بیشتر وقتها به دیدنش به آرامگاهش می رفتم. برای
دیدن پوراندخت هم بر پایه آدرسی که داشتم تلاش کردم اما آن موقع نتواستم
ببینمش(1375 شمسی). اما در این ویدئو تواستم ببینمش و اتفاق خیلی شبیه پدرش
است.
خاکسپاری
استاد
زندگینامه خیلی جالبی دارد. او در دوران هم جنگ اول جهانی و هم دوم جهانی
در آلمان گرفتار شده بود و در زیر بمباران ها و وحشت جنگ به آموختن راه
نیاکان پرداخت. او به طور اتفاقی فهمید که آلمان مکان خوبی برای ایران
شناسی است.
زندگینامه:ابراهیم پورداوود پسر حاجی داوود در سپیدهدم روز 15 اسفند 1264 هجری خورشیدی در محله سبزه میدان شهر رشت چشم به جهان گشود. پدرش از زمینداران و بازرگانان بنام رشت بود. پنج یا شش ساله بود که وی را برای آموزش به مکتب میرزا محمدعلی نامی سپردند. او به گفته خویش در اینجا اندکی خواندن و نوشتن آموخت. از کودکی به گفته خود بسیار ناآرام بود و طبعی سرکش داشت و خودش نیز براین باور بود. از کودکی به سراییدن مرثیههایی از برای آل عبا میپرداخت و پدرش نیز به او میبالید. پس از چندی به مدرسه حاجی حسن در مسجد صالح آباد رفت و نزد سید عبدالرحیم خلخالی رئیس آن مدرسه صرف و نحو آموخت ولی به گفته خودش هیچ از آنجا نیاموخت! در همان روزگاران شروع به سرودن شعر کرد و دوستانش بدو تخلص لسان دادند. او که مانند بسیاری دیگر از ایرانیان زیر تأثیر مذهب به آموزش پرداخته بود در آغاز متوجه بیگانگی صرف و نحو عربی با زبان فارسی شد و این اختلافها برای ذهن پژوهندهاش جالب آمد.
او در بیست سالگی در 23 صفر 1323 هجری قمری با برادرش سلیمان داوود زاده به تهران رفت و طب قدیم را نزد میرزامحمدحسین خان سلطانالفلسفه آموخت. در همین زمان بود که به جنبش مشروطه پیوست. چندی پس از آن در مدرسه الیانس زبان فرانسوی را آموخت. سه سال پس از آن در ذی القعده1326 هجری قمری، یعنی چند روز پیش از مرگ مظفرالدین شاه قاجار برای ادامه تحصیل از راه قم و کرمانشاه به بغداد رفت، در این سفر بود که برای نخستین بار بازماندههای تمدن کهن ایرانی را در بیستون و طاق بُستان و قصر شیرین و طاق کسری را دید و این سازهها در پدید آمدن اندیشه میهن گرایانه او نقش بسیاری داشت. پس از آن از راه حلب به بیروت رفت. در بیروت در مدرسه لائیک زبان و ادبیات فرانسه را فراگرفت و در همانجا نام پورداوود را بر خود نهاد و برادرانش نامهای داوود زاده و داوودی را برگزیدند.
وی پس از دو سال و نیم باز به رشت بازگشت تا از خانوادهاش دیدار کند و پس از چند هفته در 20 اوت 1910 رهسپار فرانسه شد. وی پس از چندی دبیرستان بووه را گذراند و به دانشکده حقوق پاریس راه یافت.
ابراهیم پورداوود در پاریس به همراه محمد قزوینی و حسین کاظم زاده ایرانشهر روزنامه ایرانشهر را منتشر ساخت. در این هنگام بود که شنید مادرش درگذشتهاست. در تب و تاب جنگ جهانی اول خود را به بغداد رساند و روزنامه رستخیز را انتشار داد. پس از چیرگی انگلیسیها بر عراق به کرمانشاه رفت تا اینکه نیروهای روس به آن سامان تاختند و وی به بغداد که انگلیسیها از آن پس نشسته بودند بازگشت. سپس به استانبول رفت، در آنجا عثمانی ها به وی شک کردند و تا چندی پروانه بیرون رفتن از کشور را بدو ندادند. سرانجام وی خود را به آلمان رساند. میخواست به سوییس برود که با سیاست بستهشدن مرزهای آلمان روبرو شد و چند سالی به ناچار در آن کشور زیست. در آن زمان بود که متوجه نیرنگهای بیگانگان و سودبردن دشمنان از احساسات میهنپرستانه خود شد و با خشم شعرهای شورانگیز و میهنپرستانه خود را پاره کرد و به دور ریخت. در همین سالهای جنگ بود که خبر درگذشت پدرش را شنید. در آلمان ماندگار شد و زبان آلمانی را فراگرفت و رشته حقوق را ادامه داد. با ورود به آلمان که در آن زمان مرکز مطالعات ایرانشناسی بود گم شدهاش را پیدا کرد و به مطالعه درباره ادبیات مزدیسنا پرداخت. در سال ۱۳۰۳ به ایران بازگشت. وی آنگاه در مهر 1304 (23 اکتبر 1925) از راه بغداد به دعوت پارسیان هند با زن و تنها فرزندش به هندوستان سفر کرد و دوسال و نیم در آنجا به انتشار گزارشهایی از اوستا پرداخت. وی همچنین به همراه نشر گزارش اوستا و پژوهش دراینباره چندین سخنرانی نمود که گردآمده آنها در نسخه ای به نام خرمشاه گرداوری شدهاند. گزارشی که او از اوستا گرد آورد نخستین گزارش اوستا به زبان فارسی کنونی بود.
او در سال 1307 (مه 1928 میلادی) به آلمان بازگشت و به پژوهش درباره تمدن ایران باستان و اوستا پرداخت. در سال۱۳۱۱ به دعوت رابیندرات تاگور به هند رفت و در دانشگاه ویسو بهاراتی به تدریس پرداخت. وی همچنین در انجا به دستیاری دو تن از استادان آن دانشگاه صدبند از شعرهای تاگور را از بنگالی به فارسی برگرداند. او در این بازه زمانی همچنین توانست مراسم ویژه زرتشتیان را که یزشن خوانده میشود و تا آن زمان تنها دو نازرتشتی پروانه دیدن آن را داشتند، بازدید کند. او عضو گروه اوستاشناسی و همچنین رئیس بخش فارسی و عربی این دانشگاه بود. در فروردین 1313 (مارس 1934) دوباره به آلمان رفت. وی باز به کار پژوهش اوستا سرگرم بود که دولت آن زمان ایران برپایه یک طرح اقتصادی پروانه فرستادن پول به بیرون از کشور را به ایرانیان نداد، پس پورداوود با گرفتاری مالی روبرو شد و به ناچار در 6 اردیبهشت 1318 هجری خورشیدی به ایران بازگشت. پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۱۶، به تدریس در دانشگاه تهران در دانشکدههای حقوق و ادبیات پرداخت و در سال ۱۳۴۳ بازنشسته شد و در سال ۱۳۴۶ عنوان استادی ممتاز دانشگاه را به دست آورد.
او برای بار سوم در سال۱۳۲۲ همراه یک گروه فرهنگی به مدت هفتاد روز به هند سفر کرد. در مهرماه ۱۳۲۴ انجمن ایرانشناسی را بنیاد نهاد که به تحقیق و پژوهش در ادبیات و آیین کهن ایران باستان میپرداخت.
مسعود معصومی، ابراهیم پورداوود، علی هاشمی و عباس منفرد
در
سال 1324 شصتمین سالروز زایش وی در دانشگاه تهران جشن گرفته شد و
یادنامهای درباره ایشان و کوششهایش به کوشش دکتر محمد معین انتشار یافت.
او
همچنین هموند فرهنگستان ایران، رئیس انجمن فرهنگی ایران و آلمان، عضو
شورای فرهنگی سلطنتی ایران و رئیس انجمن ایرانشناسی و آموزشگاه
ایرانشناسی بود. او همچنین در سالهای ۱۳۳۹ و۱۳۴۰ در کنگرههای ایران شناسی
در مسکو، اسراییل، انگلستان، رُم، آتن، فنلاند، سوئد و هلند شرکت کرد. بعد
از بازگشت به عنوان ریاست شعبه ایران شناسی کنگرهای که در دهلی تشکیل شده
بود برگزیده شد و دکترای افتخاری ادبیات دانشگاه دهلی را به دست آورد.وی پس از بازنشستگی سالهای آخر زندگی را در منزل خود به مطالعه و پژوهش پرداخت.
پورداوود پس از ۸۳سال عشق به ایران و آفریدن شاهکارهای فراوان و بی مانند در سحرگاه روز یکشنبه بیست وششم آبان ۱۳۴۷ بر اثر سکته قلبی درگذشت و طبق وصیت خودش در سبزه میدان شهر رشت به خاک سپرده شد.
نوشته ها:
از ابراهیم پورداوود می توان نوشته های زیر را نام برد:
ایرانشاه: تاریخچه مهاجرت ایرانیان به هند، پوراندخت نامه (دیوان اشعار شامل قصاید، غزلیات، مسمطها و ترجیع بندها)، خرده اوستا، خرمشاه، سرودههای پورداوود در گزارش خرده اوستا، ، سوشیانس، فرهنگ ایران باستان(پوشینه نخست)، گاتها، گزارش گاتها، گفت و شنود پارسی: برای دبیرستانهای هند، یادداشتهای گاتها، ویسپرد، هرمزدنامه، یزدگرد شهریار، یسنا(پوشینه یکم)، یسنا(پوشینه دوم)، یشتها (پوشینه یکم)، یشتها(پوشینه دوم)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر