http://www.amontazeri.com/farsi/Enteghad/Enteghad-Az-Khod.pdf
گفتگوى بى پرده سعید منتظری با مرحوم آيت اللّه العظمى منتظرى
سه شنبه بیستم دی ماه ۱۳۹۰ متن کامل کتاب ۱۹۵ صفحه ای «انتقاد از خود (عبرت و وصیت) گفتگویی بی پرده با پدر، استاد و مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی منتظری» بر روی پایگاه رسمی اطلاع رسانی دفتر آیت الله منتظری قرار گرفت
، در این گفتگوی کتبی که در تاریخ اول اسفند ۱۳۸۷به پایان رسیده، سعید منتظری فرزند فقیه عالیقدر چهارده پرسش مطرح در جامعه را صریح و بی پرده با پدر خود در میان گذاشته بود، که مرحوم منتظری با شفافیت و صمیمیت به تفصیل به این پرسشها پاسخ داد.
گفتنی است، علت تاخیر در انتشار عمومی کتاب برخی مصلحت اندیشی ها بوده که با خواندن کتاب معلوم می شود.
همچنین گزارش شده است که این کتاب در حقیقت جلد دوم کتاب خاطرات مرجع تقلید مردمی است که بسیاری از زوایای تاریک تاریخ نیم قرن اخیر را روشن می کند.
کتاب «انتقاد از خود»، نقد مشفقانه جمهوری اسلامی است و آیت الله العظمی منتظری، که در آن، دومین معمار جمهوری اسلامی صادقانه به اشتباهات خود اعتراف می کند تا همچنان بر بزرگی این عالم ربانی افزوده شود.
خواندن دقیق این کتاب برای همه علاقه مندان و منتقدان جمهوری اسلامی بویژه نسل جوان لازم است. نظر به اهمیت فراوان این سند تاریخی، جرس اقدام به معرفی آن با درج مقدمه سعید منتظری، دستخط آیت الله منتظری، مقدمه ایشان و متن کامل ۱۴ پرسش سعید منتظری در اینجا منتشر می شود.
***
مقدمه سعید منتظری
بسم اللّه الرحمن الرحيم
بسم اللّه الرحمن الرحيم
نوشتارى كه پيش روى شماست، مشتمل بر چهارده پرسش و پاسخ در رابطه با مسائل سیاسی و اجتماعی پرابهام تاریخ معاصر است که توسط اينجانب از والد معظّم و گرامی حضرت آیت الله العظمی منتظری (رضوان اللّه تعالى عليه) سؤال گردیده است كه معظم له پاسخ داده ولی انتشارش را در آن زمان به مصلحت ندیدند. اكنون كه آن عزيز از ميان ما پر كشيده و سخنانش چون امانتى نزد من باقى است، بر خود لازم ديدم که اين بار امانت را از دوش برگرفته و آن را به صاحبان اصلىاش يعنى افكار عمومى بسپارم.
محور اصلی این نوشتار و ویژگی ممتاز آن، جنبه محوری انتقاد از خود است که شامل دیدگاههای اصلاحی ایشان نسبت به مسائل کلیدی و اساسی پس از پیروزی انقلاب می باشد. در زمان حیات آن بزرگوار افراد و شخصیت های مختلف، حسب الامر معظم له این جزوه را مطالعه و نظرات خویش را به ایشان اعلام نمودند. به تعویق افتادن انتشار آن و واگذاری اش به زمانی دیگر نیز یکی از موارد پیشنهادی عده ای از همین افراد و شخصیت ها بوده که مورد موافقت معظم له قرار گرفت.
قابل ذکر است که پاورقىهاى موجود از آيت اللّه العظمى منتظرى (طاب ثراه) نبوده و صرفاً مطالبی توضیحی است که به عنوان مستند پاسخهاى ايشان اضافه گردیده و معظم له بارها آنها را مطالعه و ملاحظه نمودند.
از اوائل پیروزی به دلیل وجود ترس و هراس از سوء استفاده مخالفان و دشمنان موهوم و ضربه دیدن انقلاب، نسبت به شفاف سازی و نقد و بررسی افکار و اعمال افراد و شخصیت های موثر در جامعه و نظام کوتاهی و اغماض شده است، و متاسفانه این رویه ناپسند هنوز ادامه دارد که موجب آسیب جدی به انقلاب و مساله دار شدن و ریزش شدید نیروهای مومن از بدنه آن گردیده است. اکنون نیز ممکن است عداه ای با سوء نیت و به قصد به انحراف کشاندن و لوث مطالب مطروحه، با عنوان کردن و پر رنگ نمودن برخی نکات انتقادی این نوشتار نسبت به شخصیت های اصلاح طلب روی آورده و بزرگنمایی کنند. بزرگنمایی در رابطه با افرادی که در عین انتقاد از بعضی عملکردهای گذشته آنان، مورد حمایت صریح و مکرر پدرم بوده اند و ایشان در ماههای آخر عمر شریفشان نسبت به آنان عنایتی ویژه داشتند. من به عنوان فرزند آن مرحوم که سالها در کنار ایشان رنج ها و دردها را شاهد بوده ام و سینه ای پر از اندوه دارم، دست یکایک یاوران و حامیان و سران جنبش سبز ملت ایران و مبارزان با بی عدالتی و استبداد را می بوسم، و ارادت خالصانه خود و خانواده و دوستان و علاقه مندان پدر بزرگوارم را خدمت ایشان اعلام می نمایم.
رحمت و غفران الهى و حشر با پيامبراكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) و اهل بيت طاهرين (عليهم السلام) را براى آن عزيز سفر كرده و همچنین براى مادر رنجدیده ام كه او نيز با فاصلهاى كوتاه از رحلت پدر عزيز به ديار حق شتافت، از خداى بزرگ خواستارم.
سعيد منتظرى
***
بسم اللّه الرحمن الرحيم
الحمد للّه ربّ العالمين، والصلوة والسلام على خير خلقه محمّد و آله الطاهرين
جزوه حاضر كه حاوى سؤالات چهارده گانه و پاسخهاى اينجانب مىباشد در سال 1385 تنظيم گرديد ولى بر حسب مصالحى منتشر نگرديد. اين جانب ضمن تأييد مجدّد آن اميدوارم در اوّلين فرصت مناسب جهت تنوير افكار عمومى انتشار يابد.
والسلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته.
23 صفر 1430 - 1/12/1387
حسينعلى منتظرى
-------------------------------------------------------------------------------
بسمه تعالى
محضر مبارك پدر بزرگوار و استاد عظيم الشأن حضرت آيتالله العظمى منتظرى دامت بركاته العالية
پس از سلام و آرزوى سلامتى و طول عمر براى شما، و تبريك به مناسبت ميلاد باسعادت پيشوا و آموزگار بزرگ بشريت، حضرت امام حسن عسكرى عليه آلاف التحية والثّناء
صداقت و صراحت لهجه در حقگويى و حق طلبى، دو ويژگى برجستهاى است كه در كنار آزاديخواهى و عدالت طلبى و مقاومت، حضرتعالى را در اين عصر اسوهاى براى حق جويان و ارزشمداران ساخته است. گرچه شرايط ويژه اين دوران و از آن مؤثرتر پرهيز شما از تمجيدتان، قلمها را شكسته و زبانمان را بسته است، اما به يقين آيندگان اين ويژگىها را خواهند ستود و از حضرتعالى به عنوان اصولىترين شخصيت سياسى تاريخ معاصر كه قربانى دفاع از مردم به ويژه دفاع از حقوق مخالفان خود گرديد، نام خواهند برد.
ما از شما آموخته ايم كه بزرگىِ بزرگان و عشق وافرمان به آنان، ما را بر آن ندارد كه اگر انتقادى ازآنان داشته باشيم از آن چشم پوشى كنيم، يا چنانچه شبهه و ايرادى نسبت به آنان در ذهنمان بود ازمطرح كردن آن با ايشان ابا كنيم. تجربه پيشينيان اينگونه بوده است كه خطاى بزرگان يا انتقاد از آنان در زمان حيات ايشان، در شعاع قداستشان مسكوت مانده و نسلهاى جستجوگر آتى در كتابهاى تاريخى به كاوش و تحليل آن مىپرداختهاند؛ اما سيره عملى حضرتعالى به ما اين جسارت را مىبخشد كه سؤالات خود يا شبهات ديگران را مستقيماً با خودتان مطرح كنيم و توضیح آنها را از زبان شما بشنويم. به يقين اين خرق عادت، رسيدن به حقيقت را آسانتر و تحليل آيندگان را پايدارتر مىگرداند و إنشاءاللّه سنّت حسنه اى براى ساير بزرگان خواهد بود.
از اينرو از محضر شريفتان اجازه مىخواهم تا پرسشهايى را كه بعضاً در ذهن خود يا دوستان وجود دارد و شبهاتى را كه احياناً از سوى مخالفان مطرح مىگردد، به محضرتان عرضه دارم؛ به اميد آن كه پاسخِ آنها گامى باشد در دستيابى هرچه بيشتر به حقيقت و زايل شدن سوءتفاهمات و ابهامات و نزديكى دلها به يكديگر.
پيشاپيش از صبر و حوصله و سعه صدر حضرتعالى كمال امتنان را دارم.
ربيع الثانی 1427 – 16/2/1385
محضر مبارك پدر بزرگوار و استاد عظيم الشأن حضرت آيتالله العظمى منتظرى دامت بركاته العالية
پس از سلام و آرزوى سلامتى و طول عمر براى شما، و تبريك به مناسبت ميلاد باسعادت پيشوا و آموزگار بزرگ بشريت، حضرت امام حسن عسكرى عليه آلاف التحية والثّناء
صداقت و صراحت لهجه در حقگويى و حق طلبى، دو ويژگى برجستهاى است كه در كنار آزاديخواهى و عدالت طلبى و مقاومت، حضرتعالى را در اين عصر اسوهاى براى حق جويان و ارزشمداران ساخته است. گرچه شرايط ويژه اين دوران و از آن مؤثرتر پرهيز شما از تمجيدتان، قلمها را شكسته و زبانمان را بسته است، اما به يقين آيندگان اين ويژگىها را خواهند ستود و از حضرتعالى به عنوان اصولىترين شخصيت سياسى تاريخ معاصر كه قربانى دفاع از مردم به ويژه دفاع از حقوق مخالفان خود گرديد، نام خواهند برد.
ما از شما آموخته ايم كه بزرگىِ بزرگان و عشق وافرمان به آنان، ما را بر آن ندارد كه اگر انتقادى ازآنان داشته باشيم از آن چشم پوشى كنيم، يا چنانچه شبهه و ايرادى نسبت به آنان در ذهنمان بود ازمطرح كردن آن با ايشان ابا كنيم. تجربه پيشينيان اينگونه بوده است كه خطاى بزرگان يا انتقاد از آنان در زمان حيات ايشان، در شعاع قداستشان مسكوت مانده و نسلهاى جستجوگر آتى در كتابهاى تاريخى به كاوش و تحليل آن مىپرداختهاند؛ اما سيره عملى حضرتعالى به ما اين جسارت را مىبخشد كه سؤالات خود يا شبهات ديگران را مستقيماً با خودتان مطرح كنيم و توضیح آنها را از زبان شما بشنويم. به يقين اين خرق عادت، رسيدن به حقيقت را آسانتر و تحليل آيندگان را پايدارتر مىگرداند و إنشاءاللّه سنّت حسنه اى براى ساير بزرگان خواهد بود.
از اينرو از محضر شريفتان اجازه مىخواهم تا پرسشهايى را كه بعضاً در ذهن خود يا دوستان وجود دارد و شبهاتى را كه احياناً از سوى مخالفان مطرح مىگردد، به محضرتان عرضه دارم؛ به اميد آن كه پاسخِ آنها گامى باشد در دستيابى هرچه بيشتر به حقيقت و زايل شدن سوءتفاهمات و ابهامات و نزديكى دلها به يكديگر.
پيشاپيش از صبر و حوصله و سعه صدر حضرتعالى كمال امتنان را دارم.
ربيع الثانی 1427 – 16/2/1385
فرزندتان: سعيد منتظرى
----------------------------------------------------------------------------------------
بسم اللّه الرحمن الرحيم
پس از سلام و اعتذار از تأخير در جواب سؤالهاى ارائه شده، به خاطر كثرت مراجعات و كسالتهاى مختلف كه خود بهتر از ديگران مىدانى؛ نخست مطالبى را در رابطه با پرسشهاى ارائه شده يادآور مىشوم:
همه مىدانيم كه انسانها از خطا و اشتباه مصون نيستند و دائماً محتاج به تذكر و نقد رفتار و گفتار خود مىباشند. با همين نقدها و انتقادها است كه انسان متوجه لغزشهاى خود مىشود و اگر به كمال و تعالىِ خود علاقهمند باشد درصدد اصلاح خويش برمىآيد. يكى از علل مهم ترقىِ جوامع پيشرفته نيز همين مفتوحبودن باب انتقاد، بهخصوص نسبت به ارباب قدرت مىباشد.
علاوه بر اين، سيره پيشوايان معصوم (عليهم السلام) نيز همينگونه بوده است. آن بزرگواران با اين كه از مقام عصمت برخوردار بودهاند، از نقد بر خود استقبال مىكردند. حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمودند: «أَحَبُّ إخْواني إلَيَّ مَنْ أهدى إلَيَّ عُيُوبي» (اختصاص شيخ مفيد، ص 240)؛ «بهترين برادران من كسانى هستند كه عيوب مرا به من هديه دهند.» و تعبير به «هديه» نشانگر نگاه امام (عليه السلام) به انتقاد و تذكر است.
از اين رو همه ما بايد خود را در معرض نقد ديگران قرار دهيم و در گفتار و عمل از آن استقبال كنيم؛ و به جاى آن كه از منتقدان خود آزرده خاطر شويم و خداى ناكرده كينه آنان را به دل گرفته و به فكر انتقام باشيم، بايد از آنان تشكر كرده و جامعه را نيز به اين امر تشويق كنيم.
اينجانب نيز به پيروى از اين سنّت حسنه، آمادگى خود را براى پذيرش نقد عملكرد گذشته و حال خود - از سوى موافقان و مخالفان - اعلام داشته و با رويى گشاده از آن استقبال مىكنم؛ و از همگان، بهويژه دوستان خود مىخواهم به جاى تمجيد و تعريفهاى معمول - كه متأسفانه گريبانگير جامعه و بزرگان آن شده است - خطاها و اشتباهات مرا گوشزد كنند و در ابراز آنها به من ترديدى به خود راه ندهند. من هم هر اندازه كه قابل توجيه و دفاع باشد توضيح مىدهم، وگرنه مىپذيرم و در جهت اصلاح آن حركت خواهم كرد. با اين مقدمه، به پاسخ سؤالات مربوطه مىپردازم
---------------------------------------------------------------------------------
متن چهارده پرسش صریح سعید منتظری
متن چهارده پرسش صریح سعید منتظری
پرسش اوّل - اجازه بفرماييد پرسش نخست خود را پيرامون مسائل اعتقادى و مبحث امامت و ولايت مطرح كنم.همانگونه كه مىدانيد قشرى از روحانيون حوزه قبل از انقلاب انتقادات تندى را عليه شما در رابطه با برخى اصولاعتقادى بيان مىكردند كه فراز و نشيبهايى را به همراه داشته است و ظاهراً اين حساسيتها از سال 1349 همزمان باتقريظ شما بر »كتاب شهيد جاويد« آغاز شده و بعدها با دو موضوع ديگر، يعنى »مسأله فدك و مالكيت حضرت فاطمه عليها السلام نسبت به آن« و نيز مبحث »منشأ مشروعيت حاكميّت پيامبراكرمصلى الله عليه وآله وسلم و امامان معصومعليهم السلام« ادامه يافت. آنان در موضوع تقريظ بر كتاب شهيد جاويد مدّعى انكار علم غيب امام عليه السلام از سوى نويسنده كتاب، و در مسأله فدك مدّعىانكار مالكيت حضرت زهراعليها السلام بر آن و تعلّق آن به حاكميّت وقت از ناحيه شما هستند، و در مبحث سوّم نيز ادعا مىكنندكه حضرتعالى منشأ مشروعيت حاكميّت اسلامى را -كه شامل حاكميّت پيامبراكرم صلى الله عليه وآله وسلم و امامان معصوم عليهم السلام نيز مىگردد-رأى و بيعت مردم مىدانيد و نه نصب الهى؛ و البته متقابلاً عده اى هم مىگويند شما منشأ مشروعيت حكومت را نصب الهى مىدانيد و نه رأى مردم. هرچند پاسخهاى حضرتعالى به شبهات فوق براى شاگردان و آشنايان به مبانى حضرتعالى تا حدودى روشن است، اما در صورت صلاحديد مستدعى است براى كسانى كه در چهار دهه اخير تبليغات شديد عليه شما را شنيده ولى پاسخهاى شما به آنان نرسيده است، توضيحات لازم را ارائه فرماييد.
پرسش دوّم - يكى از شبهاتى كه از سوى عدهاى عنوان مى شود اين است كه حضرتعالى در زمانى كه در مسند قدرت قرار داشتيد، همواره از تئورى ولايت فقيه از نوع مطلقه آن دفاع مىكرديد و محدودساختن اختيارات رهبر و يا حتى شورايى شدن رهبرى را رد مىكرديد و حتى مى گفتيد قواى سه گانه بازوى اجرايى ولىّ فقيه هستند؛ آنان مى گويند اكنون كه شما از قدرت كنار رفته ايد نظريات جديدتان را مطرح مىفرماييد.
پرسش سوّم - يكى از نظرياتى كه اكنون شما بر آن تأكيد مى ورزيد اين است كه برقرارى رابطه با آمريكا يا مذاكره با آن كشور، چنانچه از نگاه كارشناسان به سود منافع ملى كشور و مطابق با اصول دينى و انسانى باشد ايرادى نداردبلكه ضرورى است. سؤالى كه مطرح مى شود اين است كه در جريان سفر مكفارلين به ايران كه حضرتعالى از مخالفانآن بوديد و ظاهراً برخى از دوستان آن را افشا كردند، آيا منافع ملى ايران مذاكره با آمريكا را ايجاب نمى كرد؟
قابل ذكر است در همين زمينه آقاى هاشمى رفسنجانى در مصاحبه با روزنامه كيهان گفتهاند: »بعد از اين كه مك فارلين آمدو رفت و نقصى در كار افتاد و معلوم شد كه گران حساب كردند، شش ميليون دلار را به آنها ندادند كه تفاوت قيمت واقعى و ادعايى آنها بود؛آقاى قربانىفر به آيت اللّه منتظرى شكايت كرد و گويا پس از دريافت نامه شكايت، به ايشان برخورد كه چرا تا به حال به ايشان گفته نشد. وقتى بهمن گفت، گفتم: از كجا فهميديد؟ گفت: چرا به من نگفتيد؟ گفتم: مگر قرار است همه چيز را به شما بگوييم؟ چه احتياجى بود كه شما بدانيد؟...وقتى پس از انتشار خبر، من ماجرا را به دستور امام اعلام كردم، آيتاللّه منتظرى به من گفتند: چرا فاش كرديد؟ مىبايست ادامه مىداديد؛يعنى جزو موافقين ادامه كار بود. من گفتم: شما اين كار را كرديد و امام گفتند برويد همه چيز را به مردم بگوييد و نمىتوانستم دستور امام رااجرا نكنم.« )بىپرده با هاشمى رفسنجانى، چاپ اوّل، ص 125)
همچنين ايشان در اين مصاحبه تصريح كردهاند كه اصل جريان سفر هيأت آمريكايى را علاوه بر حضرت امام، پنج نفرمطلع بودهاند كه نام چهار نفر -يعنى خودشان و آقايان هادى، روحانى و وردىنژاد- را ذكر و از بيان نام فرد پنجم خوددارى مى كنند.
آيا حضرتعالى اظهارات آقاى هاشمى را تأييد مى كنيد؟ و آيا شما در آن زمان عامل برهمزدن روابط ايران و آمريكاكه مىخواست سربگيرد بوديد، و آيا مرحوم امام از ابتدا در جريان اين سفر قرار داشتهاند؟
پرسش چهارم - در جريان برخورد با علمايى همچون آيتاللّه شريعتمدارى، آيتاللّه قمى و آيتاللّه سيدصادقروحانى كه منجر به محصور شدن آنان گرديد، گرچه حضرتعالى با اين گونه برخوردها مخالف بودهايد، اما آيا فكرنمىكنيد از ناحيه شما كوتاهى صورت پذيرفته باشد؟ آيا مخالفت جدّىترى از ناحيه شما انتظار نمىرفت؟
آيا حضرتعالى اظهارات آقاى هاشمى را تأييد مى كنيد؟ و آيا شما در آن زمان عامل برهمزدن روابط ايران و آمريكاكه مىخواست سربگيرد بوديد، و آيا مرحوم امام از ابتدا در جريان اين سفر قرار داشتهاند؟
پرسش چهارم - در جريان برخورد با علمايى همچون آيتاللّه شريعتمدارى، آيتاللّه قمى و آيتاللّه سيدصادقروحانى كه منجر به محصور شدن آنان گرديد، گرچه حضرتعالى با اين گونه برخوردها مخالف بودهايد، اما آيا فكرنمىكنيد از ناحيه شما كوتاهى صورت پذيرفته باشد؟ آيا مخالفت جدّىترى از ناحيه شما انتظار نمىرفت؟
پرسش پنجم - در جريانات مربوط به مرحوم سيدمهدى هاشمى -كه مخالفتِ مخالفان شما بيش از همه در اين محورخلاصه مىشود- تاكنون تحليلها و اظهارنظرهاى مختلفى شده است؛ اما نكتهاى كه هنوز براى بسيارى از افراد بدونپاسخ مانده اين است كه به هرحال آيا شما با عملكرد ايشان موافق بودهايد يا خير؟ آيا اتهامات منسوب به وى را قبولمىفرماييد؟ و بهطور كلى چرا نسبت به برخورد با وى حساسيت نشان داديد؟ آيا بهتر نبود پرونده وى روال طبيعى خودرا طى می كرد؟
پرسش ششم - حضرتعالى در دهه شصت نسبت به عملكرد برخى از مسؤولان قضايى همچون مرحوم آقاى لاجوردىبهشدت اعتراض داشتهايد. مخالفان شما اظهار مىدارند كه اكنون برخى از همان مسؤولان قضايى -همچون آيتاللّهموسوى اردبيلى، آيتاللّه صانعى، آيتاللّه خلخالى، حجةالاسلام موسوى تبريزى و حجةالاسلام موسوى خوئينىها- كهبسا برخى از آنان مافوق آقاى لاجوردى بودهاند و همگى از رهبران اصلاحات در اين دهه به شمار مىآيند، از دوستان وحاميان شما هستند. آنان )مخالفان( مىگويند اگر عملكرد آقاى لاجوردى اشكال داشته، طبعاً اين اشكال متوجه مقاماتمافوق وى نيز مىشده، و در هرحال مسؤوليت اعمال قضايى -چه در زمان آقاى لاجوردى يا قبل و يا بعد از آن- دردرجه نخست با مسؤولان عالىرتبه اين دستگاه است. بنابراين، اين سؤال مطرح است كه چرا اعتراضات شما به عملكرددستگاه قضايى بيش از همه متوجه آقاى لاجوردى بوده است؟
همچنين سؤال ديگر -در همين رابطه- اين است كه در ابتداى انقلاب، مرحوم امامقدس سره براى دقت در انتخاب قضاتدادگاههاى انقلاب، با توجه به عدم شناخت يا عدم فرصتى كه داشتند، اين اختيار را به حضرتعالى و آيتاللّه مشكينىتفويض فرمودند؛ به اين اميد كه شما با صرف وقت و دقت بيشتر نسبت به انتخاب آنان نظارت فرماييد؛ ولى شما نيز اينمسؤوليت را برعهده آيتاللّه مؤمن و حجةالاسلام شرعى گذاشتيد و آنچه امام درنظر داشتند بهخوبى حاصل نشد. آيابهتر نبود خود نظارت بيشترى در اين زمينه اعمال مىفرموديد؟
پرسش هفتم - آيا حضرتعالى در عملكرد خود يا نزديكان و مسؤولان دفتر خود در زمان قائممقامى رهبرى، هيچگونهنقص و ايرادى را مشاهده نمىفرماييد؟ آيا همه اشكالات متوجه دفتر حضرت امام يا مرحوم حاج سيداحمد خمينى بوده ودفتر حضرتعالى يا منسوبان به شما قصور يا تقصيرى نداشتهاند؟ اگر به ياد داشته باشيد قبلاً هم در اين مورد با شمامكاتباتى داشته ام؟
پرسش هشتم - در زمينه خاتمه جنگ پس از فتح خرمشهر كه حضرتعالى نسبت به آن اصرار داشتهايد و حتى دركتاب خاطرات احتمال دادهايد كه امام نيز در ابتدا با ادامه جنگ مخالف بودهاند، اين شبهه مطرح مىشود كه چرا شما-عليرغم اين مخالفت- در سالهاى پس از آن كه جنگ ادامه يافت، به كرّات به جبههها كمك مىكرديد و نزديكان شما،حتى مرحوم حاج على منتظرى، عليرغم كهولت سن در جبههها يا عمليات مختلف حضور داشتند؛ و چنانكه در نامه مورخه1365/10/19 خود به حضرت امام آوردهايد دو تن از نوادهگانتان بارها در جبههها با خطر مرگ روبرو شدند و چندينروز را در كردستان عراق با علف بيابان گذراندند؛ و همچنين مانع حضور فرزندان و نوادهگانتان در جبهه نشديد و درنهايت نوه عزيزتان در جبهه به شهادت رسيد؟ آيا اين كمكهاى مادى و حمايتهاى عملى نشانه موافقت حضرتعالى باادامه جنگ نبوده است؟
گفتنى است در همين زمينه حجةالاسلام والمسلمين هاشمى رفسنجانى در مصاحبه با روزنامه كيهان مىگويند: »بعد ازفتح خرمشهر اين مسأله مطرح شده بود كه مىخواهند پنجاه ميليارد دلار بدهند؛ آقاى هادى )دكتر هادى نجفآبادى نماينده سابق مجلس(گفت كه آيتاللّه منتظرى خيلى عصبانى است و مىگويد بوى دلار به دماغشان خورده و مىخواهند خون بچههاى ما را هدر دهند و خونبهاىشهدا را بگيرند.« ايشان در عين حال تصريح مىكنند كه بحث غرامت از سوى كشورهاى عربى مستند نبود و كسى براى ماپيغام رسمى نفرستاد. آقاى هاشمى در همين زمينه ادامه مىدهند: »بعد از عمليات فتحالمبين، آيتاللّه منتظرى نيمه شب به منتلفن كرد كه وارد خاك عراق شويد،(31) ما را سرزنش مىكرد. اعتراض ايشان آن موقع اين بود كه چرا عمليات مىكنيد و متوقف مىشويد.فكر مىكردند نيرو، اسلحه، امكانات و مهمات داريم و جنگ را ادامه نمىدهيم. بعد از عمليات مدت مأموريت نيروهاى ما تمام مىشد،مهمات ما كم مىشد، دوباره بايد كمى فرصت پيدا مىكرديم تا آماده شويم.« )بىپرده با هاشمى رفسنجانى، چاپ اوّل، صفحات 73 و 74)
ايشان همچنين در رابطه با نظر مرحوم امام پيرامون خاتمه جنگ پس از فتح خرمشهر، تصريح مىكنند كه در جلسهشوراى عالى دفاع با امام، ايشان )امام( مىگفتند بايد جنگ را ادامه دهيم اما وارد خاك عراق نشويم. در مصاحبه آقاىهاشمى با كيهان، دلايل امام براى واردنشدن به خاك عراق، چهار چيز عنوان مىشود:
1- مردم عراق وقتى ببينند نيروهاى خارجى وارد خاكشان شده با تعصب دفاع مىكنند؛
2- شيوخ منطقه احساس خطر مىكنند و اگر تا الآن كمى رودربايستى داشتند، از اين پس علناً از عراق حمايتبيشترى خواهند كرد؛
3- دنيا هم بهانهاى پيدا مىكند و ما را بهخاطر ورود به خاك عراق خيلى رسمىتر تحت فشار قرار مىدهد؛
4- مردم عراق آسيب مىبينند و ما نمىخواهيم آنان آسيب ببينند.
آقاى هاشمى مىگويند: »نظامى ها مىگفتند در شرايط موجود نمىارزد كه نيروهاى خود را براى بيرون كردن دشمن از آن مناطق)درداخل خاك ايران( متمركز كنيم... وقتى نظامىها با منطق، حرف خودشان را زدند، امام گفتند: حرف شما درست است. البته حرفهاىامام هم مهم بود و نمىتوانستيم صرفنظر كنيم. خود امام راه حل پيدا كردند و گفتند: در نقاطى وارد شويد كه مردم آسيب نبينند.« هرچند كهايشان تصريح مىكنند كه صورتجلسه اين نشست شوراى عالى دفاع با امام در دسترس نيست و ايشان از آقاى نظرانهم خواستهاند ولى او نتوانسته است پيدا كند. )همان، ص 74 و 75) اگر آنچه آقاى هاشمى مىگويد صحّت داشته باشد ميانادعاى شما مبنى بر مخالفت با ادامه جنگ و ادعاى آقاى هاشمى كه گفته شما گفتهايد چرا وارد عراق نمىشويد تناقضوجود دارد؟
مستدعى است نظر خود را پيرامون مطالب آقاى هاشمى رفسنجانى و نسبتهايى كه به حضرت امامقدس سره و حضرتعالىدادهاند، بيان فرماييد. ديدگاه شما درباره ادامه جنگ واقعاً چه بوده است؟
پرسش نهم - سؤال خود را در دو قسمت بيان مىكنم:
آقاى هاشمى مىگويند: »نظامى ها مىگفتند در شرايط موجود نمىارزد كه نيروهاى خود را براى بيرون كردن دشمن از آن مناطق)درداخل خاك ايران( متمركز كنيم... وقتى نظامىها با منطق، حرف خودشان را زدند، امام گفتند: حرف شما درست است. البته حرفهاىامام هم مهم بود و نمىتوانستيم صرفنظر كنيم. خود امام راه حل پيدا كردند و گفتند: در نقاطى وارد شويد كه مردم آسيب نبينند.« هرچند كهايشان تصريح مىكنند كه صورتجلسه اين نشست شوراى عالى دفاع با امام در دسترس نيست و ايشان از آقاى نظرانهم خواستهاند ولى او نتوانسته است پيدا كند. )همان، ص 74 و 75) اگر آنچه آقاى هاشمى مىگويد صحّت داشته باشد ميانادعاى شما مبنى بر مخالفت با ادامه جنگ و ادعاى آقاى هاشمى كه گفته شما گفتهايد چرا وارد عراق نمىشويد تناقضوجود دارد؟
مستدعى است نظر خود را پيرامون مطالب آقاى هاشمى رفسنجانى و نسبتهايى كه به حضرت امامقدس سره و حضرتعالىدادهاند، بيان فرماييد. ديدگاه شما درباره ادامه جنگ واقعاً چه بوده است؟
پرسش نهم - سؤال خود را در دو قسمت بيان مىكنم:
الف - نسل انقلاب از رابطه صميمى و طولانى حضرتعالى با حضرت امام خمينىرحمه الله و فداكارىهاى شما در راه وهدف ايشان و نيز اختلافات و مسائلى كه در اواخر عمر ايشان پديد آمد آگاهى دارند؛ همچنين از فشارهايى كه در ساليانمتمادى پس از رحلت امام و به نام ايشان بر شما وارد آمده مطلعاند و تحليلها و سخنان زيادى در اين باب بيان شدهاست. براى بسيارى از كسانى كه تاريخ انقلاب را دنبال مىكنند و نيز نسلهاى آتى بسيار جالب خواهد بود كه اكنون پساز همه اين حوادث و فراز و نشيبها و پس از گذشت نزديك به دو دهه از درگذشت امام خمينى؛ نظر شما را دربارهشخصيت ايشان بدانند.
ب - مقام رهبرى كنونى جمهورى اسلامى نزديك به دو دهه است كه بر اين مسند تكيه زدهاند، و اين در حالى استكه يكى از مسائل تنشزاى داخلى در اين مدت، روابط ايشان با حضرتعالى بوده است. عدم حمايت وى از سوى جنابعالى و انتقادات مكرّرتان به ايشان از سويى، و حملات متعدد زبانى و فيزيكى به بيت و دفتر شما و حصر شصت وسه ماهه و بازداشت نزديكان و شاگردان و تبليغات وسيع عليه شما از سوى ديگر، نمونههايى از اين تنشها بوده است.درصورت صلاحديد بفرماييد دلايل اصلى مخالفت حضرتعالى چيست و چرا انتقادات خود را به صورت علنى مطرح فرموديد كه حساسيت ايشان و ساير مقامات را موجب گرديد؟ علاوه بر اين ورود آيتاللّه خامنهاى به مركز تصميمگيرىكشور در ابتدا به پيشنهاد حضرتعالى صورت پذيرفت و مقدمهاى شد كه بعدها زمينه طرح ايشان براى رياست جمهورىو در نهايت رهبرى پديد آمد. پيشنهاد عضويت ايشان در شوراى انقلاب به امام توسط شما بوده است، چنانكه پيشنهادنصب ايشان به امامت جمعه تهران نيز از سوى جنابعالى به امام داده شده است. سؤالى كه مطرح است اين كه اولاً باوجود شخصيتهاى بزرگوارى نظير آيتاللّه ربانى شيرازى، آيتاللّه دكتر محمد مفتح، آيتاللّه طاهرى اصفهانى،حجةالاسلام والمسلمين محمد منتظرى و... چرا حضرتعالى فقط ايشان را براى عضويت در شوراى انقلاب به امامپيشنهاد كرديد و آن هم با توجه به اين مطلب كه در برخى محافل شنيده شده است كه مرحوم آيتاللّه مطهرى از اينپيشنهاد شما اظهار ناراحتى كردهاند؛ و يا با وجود افراد و شخصيتهاى ديگر و شخصيت ممتازى همچون آيتاللّه دكتربهشتى و يا آيتاللّه دكتر مفتح، شما ايشان را گزينه مناسبتر براى امامت جمعه دانستيد؟ و ثانياً: اگر ايشان صلاحيتهاىلازم را دارا هستند چرا با مخالفتهاى شما در دو دهه اخير مواجه شدهاند، و اگر فاقد اين صلاحيتها بودهاند چرا ازسوى شما براى اين مسئوليتهاى مهم پيشنهاد شدند؟
پرسش دهم - يكى از انتقاداتى كه گاهى مطرح مىشود اين است كه حضرتعالى در جريان حركت هشت سالهاصلاحات، مواضعى پرشتابتر و تندتر اتخاذ مىكرديد و همين امر بهانه به دست مخالفان مىداد و موجب مىگشت آنانبا انسجام بخشيدن به خود با حركت اصلاحات به طور جدّىتر مقابله كنند. جريان سخنرانى سيزده رجب حضرتعالى نمونهبارز اين انتقاد است.
پرسش يازدهم - حضرتعالى همواره نسبت به حفظ شأن و منزلت مرجعيت شيعه و جلوگيرى از تنزّل آن تأكيدداشتهايد؛ و در همين ارتباط در موارد متعددى از جمله در سخنرانى سيزده رجب نسبت به طرح مرجعيت مقام رهبرىِكنونى، به اين دليل كه ايشان در اين منزلت علمى قرار ندارند، اعتراض كرديد. انتقادى كه مطرح مىشود اين است كه-همانگونه كه استحضار داريد- بهجز مقام رهبرى، افراد ديگرى نيز كه ظاهراً در مرتبه مرجعيت نبودهاند رساله نوشتند ودر اين زمينه فعاليت كردند؛ چرا اعتراض شما متوجه آنان نگرديد؟
همچنين عده اى اينگونه اعتقاد دارند كه شما خود نيز در عمل، شرط اعلميت را در مرجعيت درنظر نگرفتيد وملاحظات سياسى را در آن لحاظ كرديد؛ آن زمان كه با وجود مراجعى همچون آيتاللّه خويى -كه به نظر اين منتقداناعلم بودهاند- امام خمينى را به عنوان مرجع به مردم معرفى فرموديد.
پرسش دوازدهم - در مورد كتاب خاطرات حضرتعالى، عدهاى اين اشكال را مطرح مىكنند كه چرا از خود و اطرافيانخود كمتر انتقاد كرده ايد و در اين زمينه بهاصطلاح بيشتر به نيمه پر ليوان نظاره فرمودهايد؟ همچنين اشكال مىشود بهاينكه حضرتعالى در برخى موارد به شنيدهها اكتفا كردهايد، در حالى كه شنيدهها از استحكام كمترى برخوردار بوده ومىتواند برآمده از شايعات بىاساس باشند.
پرسش سيزدهم - يكى از مواردى كه حضرتعالى همواره نسبت به آن تأكيد مىفرماييد، مشاوره در امور و استفادهاز آراء و نظريات ديگران است؛ اما برخى از دوستان شما اعتقاد دارند كه اين شيوه در سيره عملى حضرتعالى كمتر بهچشم مىخورد، به گونهاى كه موضعگيرىهاى شما را -حتى براى نزديكانتان- غير قابل پيشبينى كرده است. تا چه ميزاناين قضاوت را صحيح مىدانيد؟
پرسش چهاردهم - ممكن است انتقادات ديگرى هم قابل ذكر باشد، ولى فعلاً به فراخور اين مجال برخى از آنهامطرح شد. به عنوان آخرين نقد و پرسش در اين مرحله از بحث:
الف - چنانچه اكنون مبارزات و فعاليتهاى سياسى خود را در قريب به نيم قرن گذشته ارزيابى كنيد، چه مواردى رابه عنوان اشتباهات اساسى خود بيان مى فرماييد؟
ب - در صورتى كه شرايط به گونهاى مىبود كه بعد از رحلت امام خمينى حضرتعالى در مسند رهبرى قرارمىگرفتيد، چه موضع اساسىِ متفاوتى اتخاذ مىكرديد كه وضعيت بهگونهاى جز آنچه اكنون در آن واقع هستيم و درصدداصلاح آن هستيد، قرار گيرد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر