تقی روزبه
بی ترديد،سرنگونی هرديکتاتوری ی مسرت بخش است وقاعدتا مردمی که بتوانند طوماراستبدادی 42 ساله را که مثل هرمستبدی سودای موروثی کردن قدرت درخانواده خود را داشت ،درهم به پيچند،قاعدتا بايد آمادگی بيشتری برای تمرد دربرابرسربرکشيدن استبدادجديد را داشته باشند.فراتر از آن درمتن ودرراستای مبارزه با جنبش ضداستبدادی است که جنبش انقلابی می تواند گفتمان، مطالبات وصف آرائی خود را بطورمستقل برپاکند وحتی افزون برآن، سرنگونی حکومت مستبدی مثل قذافی می تواند دردامن زدن به جنبش ضداستبدادی وتقويت روحيه آنها درمنطقه مؤثرباشد.با اين همه تجربه انقلاب بهمن(ونه فقط آن) به مانشان داده است که سرنگونی يک حکومت ديکتاتوری الزاما به معنی برقراری دموکراسی واقعی نيست.وحتی الزاما به معنای بهترشدن اوضاع هم نيست.چرا که انقلاب وجابجائی قدرت درخلا وبراساس آرزوهای قيام کنندگان صورت نمی گيرد،بلکه بربسترواقعيت های اجتماعی -طبقاتی ومداخله آنها ونيزنقش آفرينی قدرتهای حاکم برجهان صورت می گيرد که همگی تلاش دارند با کنترل جنبش وداشتن فرادستی برآن،آن را به سوی اهداف و منافع خود سوق دهند. هرنظام استبدادی برمناسبات اجتماعی واقتصادي، هم چون بدنه ناپيدای کوه يخي، استواراست که نوک هرم نظام يعنی سردمداران وسرکردگان قائم به آنند. ازهمين رو بدون تغييرريشه ای اين مناسبات، تغييردرسطوح بالای قدرت فقط به تغييروجابجائی چهره ها وتغييرات سطحی وشکلی می انجامد،بدون آنکه بر مناسبات زيربنائی ومولد استبداد خدشه ای وارد شده باشد. بنابراين چگونگی سرنگوني، اهداف ونحوه نقش آفرينی قيام کنندگان،نقش اساسی درروند تحولات وپی آمدهای آتی دارند.
درمورد ماجرای ليبی گرچه با شروع شمارش معکوس سرنگونی مستبدی هم چون قذافی وانتقال قدرت می توان باچشمی خندان بود،چراکه ازجاکندن هرمستبد ونفس پائين کشيدن هرنيروی سلطه طلب لذت بخش است،اما نمی توان باچشم ديگری نگران رويدادهای آتی وجايگزين احتمالی نيروهای سلطه طلب ولوبا رنگ وشمايلی ديگر، نبود:
واقعيت چيست؟ جنبش مردم ليبی عليه استبداد دربستروزش بادهای سنگينی که منطقه شمال آفريقا وخاورميانه را دربرگرفته است صورت گرفت، وباين لحاظ بيان کننده خواست به حق مردم تحت سلطه برسرنگونی استبداد وتغييراوضاع موجود بود.بااين همه دربسترضعف عمومی جنبش ازنظرگفتماني،درجه آگاهی وآرايش صفوف برمبنای مطالبات پايه ای جنبش،با مداخله وفرادستی دونيروی سنگين وزن (داخلی وخارجی) ارتجاعی ومرتبط با هم که درپی منافع و سوداهای خود درافکندن حکومت قذافی بودند، اين جنبش با تناقضات و سمت وسوهای های گوناگونی مواجه شده است.يکی ازدوعامل دخيل درآن نقش آفرينی بخشی ازطبقه سياسی وبوروکراسی کنده شده ازحاکميت بود، که ردپای آن بخوبی درصفوف اپوزيسيون حتی دربالاترين سطوح رهبری آن مشهوداست. وديگری مداخله سياسی ونظامی بسيارفعال وچشمگيرقدرت های بزرگ خارجی درجهت گيری وشتاب دادن به تحولات درراستای موردنظرخود است.اين دوعامل دست بدست هم، ازيکسوموجب تسريع در ازهم پاشيدن ماشين بوروکراسی وسرکوب رژيم قذافی شد وازسوی ديگرموجب شکل بخشيدن به صفوف جنبش و اپوزيسيون با فرادستی آنان. تا آنجا که به کنده شدن بخشی ازبوروکراسی وماشين نظامی سرکوب مربوط می شود، امری که ازپيش شرط های فروپاشيدن و درهم شکستن ماشين منسجم قهروسرکوب استبداد حاکم به شمارمی رود، حرفی نيست.اما دشواری اصلی مربوط می شود به نقش آنها درصفوف جنبش واپوزيسيون. برای قدرت های امپرياليستی که اين بخش از نيروهای جداشده ازدستگاه قذافی را درخدمت خود بکارگرفته اند،هدف چيزی جزاستقرارهمان نظام با رهبری وکارگزارانی سربراه ترازقذافی دربرابرفرامين بازارجهانی و تقديم دودستی منابع عظيم نفتی وثروت ليبی به کنسرن های فرامليتی نيست.آنها با مداخله نظامی و ويرانگرانه خود که تاکنون به 20 هزارپروازجنگنده های ناتودرطی 5 ماه گذشته بالغ می گردد ودامنه تخريبی آن چنان است که مسأله بازسازی دوباره ليبی را به اولويت نخست تبديل کرده است،برای خاموش کردن عمليات ماشين نظامی قذافی وبهمراه آن بسياری ازهدف های غيرنظامی به پروازدرآمدند.برای آنها قرارگرفتن توده های وسيع درکنارشان مهم هست اما فقط بشرط آنکه هم چون سياهی لشکری درخدمت اهداف ومنافع آنها باشند.تنها باين شرط بود که آنها بادادن چک سفيد به اپوزيسيون ليبي، حمايت همه جانبه وتاسرحدممکن سياسی واقتصادی ازآنها و گشودن سرکيسه فتوت وحاتم بخشی های خود(بخوانيد ازميان دهها ميليارد دلار ثروت مصادره شده دولت ومردم ليبی) زمنيه های پيشروی را فراساختند. سودای قدرت های بزرگ سرمايه داری امروزه برکسی پوشيده نيست: مطابق گزارش ها، به همراه پيشروی ستون های نظامی مهاجم به سوی طرابلس برای فتح نهائی پايتخت، نمايندگان شرکت های بزرگ نفتی( ايتاليا) نيزدرمعيت آنها برای راه اندازی اين صنايع درحرکت بودند!(يعنی همان شرکت هائی که درطی سالهای گذشته نيز مشغول چاپيدن بودند). فرانسه(که بهمراه انگليس که سهم مهمی درحملات هوائی ناتوبه تأسيسات نظامی وحياتی ليبی داشته است)،هنوزآب (جنگ) ازآسياب نيفتاده، سهم شيررا برای خود می طلبد.درهمين رابطه سارکوزی خواهان حضورسريع رهبران قدرت انتقالی درپاريس برای انجام مذاکرات وتنطيم قرارومدارها وابلاغ دستورالعمل های بلوک قدرت های بزرگ است.والبته رئيس قدرت انتقالی هم باگفتن اينکه سهم ويژه کشورهای حامی قيام کنندگان درمد نظرقرارخواهد بود، چراغ سبزنشان داده است. ناتو ازهم اکنون اعلام کرده است که باپايان جنگ وسرنگونی قذافی مأموريتش درليبی پايان يافته نيست و درواقع هم چنان برای خود نقش محلل برای عبورباصطلاح به دوران دموکراسی را (اسم شبی برای جاانداختن نظام کارگزار بازارجهانی ) قائل است. آنها هم چنين ازهم اکنون سخن از چگونی استفاده ازحربه استراتژيک نفت ليبی برای کنترل و کاستن ازقيمت های جهانی نفت به ميان می آورند.حربه ای که درخدمت هم سودهای بيشتروهم کاستن ازدامنه بحران اقتصادی باشد .ازديگر پروژه های آنها ،همان طورکه مسئول دولت انتقالی هم گفته است، تأسيس دولت جديد درچهارچوب يک اسلام معتدل مثل مدل دولت ترکيه در ليبی است تاهم به نحو مطلوب تری با بازارجهانی ادغام گردد وهم ازمذهب به مثابه ابزاری برای کنترل جامعه سودجسته شود (امری که فی نفسه درمقايسه با دولت کمابيش غيرمذهبی قذافی حتی يگ گام هم عقب تراست). فعال شدن ونقش آفرينی دولت ترکيه ودست ودلبازی آن درکمک صدها ميليون داری برای بازسازی ليبی بدون چراغ سبزدادن قدرت های بزرک سرمايه و بدون چنين چشم داشتی به نفت ليبی وبازارآن نيست.
اما سوای منافع وهدف های مشخص مربوط به نفت ليبی وشکل دادن به طبقه سياسی جديد و کارگزاربازارجهانی وادغام شده درآن، تحولات ليبی والگوی بکارگرفته شده درآن، بخشی ازيک استراتژی جهانی درراستای استقرار نظم نوين درمنطقه قراردادکه خطوط مهم آن را می توان به شرح زيرملاحظه کرد:
الف-بطورکلی شمال آفريقا ومنطقه خاورميانه منطقه ای استراتژيک وسرشارازمنابع نفت وبازاری پررونق برای مصرف فراورده های نظامی وغيرنظامی بازارجهانی نيست.درعين حال اين منطقه مدتی است که با بحران های حادسياسی واقتصادی مواجه شده است.حکومت های استبدادی(که همواره مورد حمايت قدرت های بزرگ بوده اند) و فقرعليرغم ثروت های عظيم منطقه و باشکاف های طبقاتی عظيم حاصل ازآن، ازمهمترين مشخصات بحران منطقه است که در درهم آميزی با بنيادگرائی اسلامی وانباشت تضادهای حل نشده بين فلسطين واسرائيل درکل وضعيت منطقه را آبستن تحولات زيادی کرده است.خيزش های اخيربخوبی وجود و درجه بالای تراکم مواد مذاب اجتماعی درزيرپوسته کنونی جامعه را آشکار ساخته است. تکانه های ناشی ازاين موادمذاب درنقاطی فوران کرده وهنوز هم درحال پيشروی بوده و ادامه دارد. برای دولتهای غربی وحامی دولت های تاکنونی منطقه نيزوخامت اوضاع وانفجاری بودن آن مسجل شده است. برای آنها قطعی است که وضع موجود ديگرقابل دوام نخواهد بود. ازهمين رو آنها عليرغم غافلگيری های اوليه باين نتيجه رسيدندکه برای حفظ منافع اساسی ودرازمدت خود دراين منطقه استراتژيک،هم نيازبه تغييرهست وهم چنين تغييراتی نيازمندکنترل وهدايت ازبالاست وبهمين دليل برآن شدند تاخود وظيفه قابلگی باصطلاح نظم نوين را به عهده بگيرند. برای آنها قطعی شد ه است که تضمين تداوم مافوق سود استخراج شده ازمنطقه،اين نيازبه معماری تازه ای دراين منطقه دارد. والبته سرمايه داری بطورتاريخی استقرارنظم نوين وتضمين کننده منافع کلان خود را بويژه درنقاط عطف تاريخی همواره با تخريب وسرکوب وجنگ وکشتارپيش برده است ووضعيت کنونی هم مستثنا ازآن نيست واگرکسی ميخواهد تصويرزنده ای ازاين نقش سرمايه داری داشته باشد،می تواند نگاهی به تجربه وانگيزه اين نوع مداخلات در عراق وافغانستان واکنون در ليبی وحملات مهيب هوائی آن داشته باشد تا به نقش عنصرقهروسرکوب دراستقرارنظم مورد نظرسرمايه بهتر پی ببرد. بی ترديد نقش ديکتاتورهائی يکه تازوفاسدی چون قذافی ها دردادن دستاويزهای لازم برای توجيه اين نوع يورش های بهيمی سرمايه و تحت شعارهای باصطلاح بشردوستانه، تغييری درماهيت چنين مداخلاتی بوجود نمی آورد . مصادره شعاردموکراسی واقعی ومسخ کردن آن، ونيز سرکوب مطالبه نان وبرابری اجتماعی نيازمندبکارگيری مشت آهنين است. بخش مهمی ازاين استراتژی جديد پايان دادن به حکومت های خودمختارونافرمان منطقه ازيکسو،ورفرم وتغييرات نرم وازبالادر ديکتاتوری های وابسته و وفاداربه خود ازسوی ديگراست. آنچه درليبی می گذرد ازنوع اول است که بخش مهمی ازاستراتژی منطقه ای نظام سرمايه داری به شمارمی رود.
ب-بکارگيری مشت آهنين به شيوه ای که در عراق وافغانستان بکارگرفته شد با بحران وچالش های بزرگ وازجمله عدم تحمل افکارعمومی مواجه شده است. دراستراتژی وفازجديد با بهره گيری ازآن آزمون شکست خورده،همان هدف درشرايط جديدو با مؤلفه های زيرپيش برده می شود:
جايگزينی سياست چند جانبگی به جای يکه تازی آمريکا(نقش برجسته اروپا درماجرای تهاجم به ليبی برهمين اساس قابل فهم است)،استفاده بيش ازپيش از برگ ومشروعيت سازمان ملل درمجوزبه اقدام های سياسی وحملات نظامی ،پرهيزازگسيل نيروی زمينی گسترده وبجای آن استفاده مؤثرازحربه(دارای مزيت مطلق ) تهاجم هوائی وسايرکمک های نظامی هم چون مشاوره ومستشاروآموزش نيروها وانتقال تجربه ومسلح کردن وانواع حمايت های مالی و سياسي، وبالأخره شکل دادن به يک اپوزيسيون و رهبری مورد اعتماد ووابسته به خود. عناصرفوق بخش اساسی استراتژی جديد برای ايجاد نظم باصطلاح نوين درمنطقه را تشکيل می دهد.
همانطورکه اشاره شد هدف اصلی ازاين استراتژی پاسخ گوئی به بحرانی است که تداومشان ثبات منطقه را بهم می ريزد.والبته دراين ميان به کنترل درآوردن جنبش های اعتراضی وپايان دادن به حکومت های باصطلاح ياغی ويابهتراست بگوئيم کمترسربفرمان(که البته مثل سايردولتهای منطقه مستبد هم هستند) اولويت اصلی آنها را تشکيل می دهد.
****
بحران آلترناتيودرليبی وسايرکشورهای دستخوش بحران درحالی که خود سرمايه داری با بحران بزرگی دست بگريبان است موجب آن شده که خيزش های دارای پتانسيل و زمينه های رهائی بخش نتوانند آنگونه که شايسته چنين وضعيت حساسی است ازموقعيت ها وفرصت های که آفريده می شوند بهره گيرند ولاجرم درخلأوجود آن سرمايه داری عليرغم بحران زدگی اش خود بتواند آلترناتيو خويش باشد ويا به عبارت بهتر، درنقش آلترناتيو ِ خود ايفاء نقش نمايد.
بحران کنونی درواقع بازتاب دهنده بحران دروضعيت عمومی وپارادايم انتقالی لااقل اززمان فروپاشی بلوک شرق ورؤيای بباد رفته تجربه سوسياليسم قرن بيستمی است که بدون درنظرگرفتن مهمترين مشخصات درحال عروج آن وبدون درنگ بر واقعيت های نوين اجتماعی وجنبشهای برخاسته ازآن،هم قابل فهم نيست هم برون رفت ازآن ناممکن است.ازمهمترين اين مشخصات نقش آفرينی مستقيم جنبش طبقاتی کارگران وزحمتکشان وکليه مزدوحقوق بگيران به مثابه سوژه های خود رهان وبه معنای اعمال دموکراسی مستقيم درتمامی عرصه های سياسی واقتصادی ،گسترش شبکه ها و سازمان يابی های متناسب با آن،درگسترش هم آهنگی و تقويت همبستگی در ميان لايه های گوناگون صفوف جنبش درمقياس کشوری ومنطقه ای وجهاني،داشتن استراتژی های فراملي، ودريک کلام بسط نفوذ گفتمان نان وآزادی (وسوسياليسم)درتناسب با فازجديد جهانی شدن سرمايه داری و عليه آن وکليه ساختارهای بين المللی آن است.
2011-08-24 -02-06-1390
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com
taghi_roozbeh@yahoo.com
3 شهریور 1390 09:15
بالاترين | || | دنباله | || | فيس بوک |
نظر شما
نام: Rosa |
ای-میل: www.archiverosa.blogspot.com |
22:16 5 شهریور 1390 |
17:14 5 شهریور 1390 به کامنت بالا کار کثیفی میکنید. شما همانهایی هستید که آیندگان و تهران مصور را با حمایت خمینی جلاد بستید. مهر صیونیستی زدید و عاقبت بدلیل خوش خدمتی زیاد به جبهه آنتی امپریالیستی خمینی عزیزتان در همان زندانهای رژیم اعدام شدید. حال مردم را با همان فراخوان قلابی بسیج میکنید سایت ها را تحریم کنند. شرم کنید. در قرن کنونی هر انسانی تصمیم میگیرد کجاها را بخواند کجا را نه. شما مختارید فقط مطالب احزاب برادرتان را بخوانید اما فراخوان شما در جهت تهدید و ارعاب در قرن رسانه ای توهین است به انسان آزاد. بس کنید آرشیو رزا |
نام: |
ای-میل: |
17:14 5 شهریور 1390 |
این سایتها بطور سیستماتیک از توطئه ها و اشغال نظامی ناتو در لیبی دفاع کردند و شورش آنجا را انقلاب نامیدند: ایران امروز پیک ایران سایت مجاهدین خلق آرشیو رزا جرس کلمه مخالفت با اشغال نظامی ناتو بمفهوم هواداری از قذافی نیست. |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر