درمغایرت با دست آورد های ملی شدن صنعت نفت و تز معروف به «نیروی سوم» نیست؟
بخش اول این نوشته تحت عنوان «آیا قوام السلطنه دیکتاتور نبود»، منتشر شد. (١)
در بخش اول این نوشته توضیح دادم که اظهارات آقای دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان استاد دانشگاه آکسفورد ـ انگلیس در گفتگو با «شهروند امروز» (٢) مبنی بر اینکه قوام السلطنه دیکاتور نبود، ادعائی غلط که تحریف تاریخ است و در مغایرت با محتوی بسیاری از نوشته هائی قراردارد که خود وی در تحریر و یا انتشار آنها شرکت داشته است.
در بخش دوم نقد به بررسی بخش های دیگری از آن گفتگو می پردازم که نشان دهم استاد دانشگاه آکسفورد انگلیس، بجای اینکه با شهامت اعلام کند که در نظرات و تحلیل های قبلی خود تجدید نظر کرده است ، با زیرکی کوشش می نماید تا به عنوان بازگو کردن وقایع آن مقطع تاریخی ، اکنون تاریخ را به ترتیب جدیدی بیان کند که تایید کنندۀ کارها و مواضع سیاسی امروزۀ او باشد.اما اینکه در این مقطع تاریخی با چه اهدافی به تحریف تاریخ نشسته است مسألۀ مستقلی است که باید جداگانه مورد تأمل و گفتگو قرار گیرد.
قصد من در این سری از نوشته ها، اما اینست که نشان دهم که استاد دانشگاه آکسفورد انگلیس، در صدد است تا قرائت جدیدی از تاریخ معاصر ایران را جایگزین وقایع تاریخی گذشته و تحلیل ها و مواضع شخصی خود که لا اقل قبلا در نوشته ها وکتابهایش مطرح ساخته است ، بنماید.
در متن آن گفتگو می خوانیم:
«شما پس از تشکیل دولت امینی و هنگام برگزاری آن نشست بزرگ جلالیه هم همچنان در ایران بودید. در آن میتینگ شرکت داشتید؟
بله، امینی اوایل فروردین بود [در ١٦ اردیبهشت ١٣۴٠ ـ منصور بیات زاده] که نخستوزیر شد و این میتینگ بزرگ برگزار شد. به گمان ما ۱۰۰ هزار نفر در آن میتینگ حضور داشتند اما نشریه تایم شرکتکنندگان را ۸۰ هزار نفر تخمین زد. به هرحال جمعیت خیلی عظیم بود. مردم شعار یا مرگ یا مصدق میدادند و شور و هیجان عجیبی در جمعیت حاکم بود. یادم هست دکتر صدیقی، سنجابی، بختیار و فروهر سخنرانی کردند. نام مصدق را که هر کدام میبردند انگار تابویی میشکست و جمعیت به وجد میآمد...»
بله، امینی اوایل فروردین بود [در ١٦ اردیبهشت ١٣۴٠ ـ منصور بیات زاده] که نخستوزیر شد و این میتینگ بزرگ برگزار شد. به گمان ما ۱۰۰ هزار نفر در آن میتینگ حضور داشتند اما نشریه تایم شرکتکنندگان را ۸۰ هزار نفر تخمین زد. به هرحال جمعیت خیلی عظیم بود. مردم شعار یا مرگ یا مصدق میدادند و شور و هیجان عجیبی در جمعیت حاکم بود. یادم هست دکتر صدیقی، سنجابی، بختیار و فروهر سخنرانی کردند. نام مصدق را که هر کدام میبردند انگار تابویی میشکست و جمعیت به وجد میآمد...»
«...من در دوره بلوغام سه دوره را تجربه کردم که احساس میکردم تغییری واقعی به صورت اصلاحی و گامبهگام در حال انجام است. یکی دوره دکتر امینی بود که اگرچه آرزوهای من بسیار بیشتر از اندازه امینی بود اما من به حرکت گامبهگام او امید داشتم. او پیشخدمت شاه نبود، اما متاسفانه علاوه بر شاه و حزب توده، جبهه ملی هم با تمام قوا و با تمام نادانی او را کوبید.» (تکیه از منصور بیات زاده)
دکتر کاتوزیان اگرچه در باره متینگ میدان جلالیه ( میدان لاله کنونی) که در روز پنج شنبه ٢٨ اردیبهشت ١٣۴٠ برگزار شده است ، به حضور «جمعیت خیلی عظیم» اشاره نموده که « شعار یامرگ یا مصدق می دادند»، اما توضیح نداده که سخنرانان آن متینگ (دکتر غلامحسین صدیقی، دکتر کریم سنجابی، دکتر شاپوربختیار) در گفتار خود به چه مسائل اشاره کردند و چه خواست های سیاسی ـ اجتماعی را مطرح کردند. اما اسناد تاریخی آن مقطع تاریخی بیانگر این واقعیت است که محور اصلی گفتار رهبران جبهه ملی مربوط به خواست های آزادی اجتماعات، آزادی بیان، قلم ، برگزاری انتخابات آزاد و چگونگی اداره و رتق و فتق امور کشوراز طریق اجرای قانون اساسی ـ قانون اساسی مشروطیت ـ و محترم شمردن اصول قانون اساسی و مخالفت با قانون شکنی بوده است!
برداشت دکتر کاتوزیان و دوستان سیاسی اش درجامعه سوسیالیست ها درباره متینگ میدان جلالیه را می توان در پاسخ وی به سئوالاتی که در آن گفتگو از وی شده است، ملاحظه نمود. مصاحبه کنندگان می پرسند:
« مواضع خلیل ملکی و جامعه سوسیالیستها نسبت به این میتینگ چگونه بود؟ حضور داشتند؟
ما فردای آن روز یک شماره فوقالعاده علم و زندگی را درآوردیم که در آن عکس و گزارش این مراسم را آورده بودیم. مردم هم چهجور میخریدند در بازار. یادم هست در یکی از دالانهای بازار یک پاسبان آمد و جلوی من را گرفت که من گفتم این نشریه قانونی است و مردم هم حمایت کردند از من.
ایده شما اسقاط نظام بود؟
نه، اما دلبسته نظام هم نبودیم. ملکی میگفت انقلاب واقعی در رخ دادن یک اقدام قهرآمیز نیست. انقلاب واقعی یک تحول در سیستم اقتصادی و اجتماعی است. برخی ملیها ملکی را میکوبیدند چون او طرفدار دیالوگ و گفتوگو بود نه برخورد قهرآمیز. البته دید ما همچون ملکی فوقالعاده انتقادی بود.»
ما فردای آن روز یک شماره فوقالعاده علم و زندگی را درآوردیم که در آن عکس و گزارش این مراسم را آورده بودیم. مردم هم چهجور میخریدند در بازار. یادم هست در یکی از دالانهای بازار یک پاسبان آمد و جلوی من را گرفت که من گفتم این نشریه قانونی است و مردم هم حمایت کردند از من.
ایده شما اسقاط نظام بود؟
نه، اما دلبسته نظام هم نبودیم. ملکی میگفت انقلاب واقعی در رخ دادن یک اقدام قهرآمیز نیست. انقلاب واقعی یک تحول در سیستم اقتصادی و اجتماعی است. برخی ملیها ملکی را میکوبیدند چون او طرفدار دیالوگ و گفتوگو بود نه برخورد قهرآمیز. البته دید ما همچون ملکی فوقالعاده انتقادی بود.»
با توجه به مطالبی که از آن گفتگو نقل شد، این سئوال مطرح است که آیا دکترعلی امینی ، در دوران صدارتش، کوچکترین توجهی به خواستهای مطرح شده در متینگ جلالیه نموده است یا نه؟ آیا درکشوری که خود را مشروطه می نامد، اصولا می توان بدون مجلس و نهاد قانونگذاری حکومت کرد و هیچکس نباید بخود اجازه دهد تا به چنان شیوه اداره کشوراعتراض نماید؟ فراموش نکنیم که دکترعلی امینی، بعنوان وزیر دارائی دولت زاهدی، عاقد قرارداد کنسرسیوم بود. در هرحال چه اتفاقاتی روی داده است که این استاد محترم دانشگاه آکسفورد، که در افکار عمومی بعنوان یکی از فعالین و صاحب نظران«نیروی سوم» معروف شده است، همان رهبران جبهه ملی که گفتار و خواست هایشان مورد تائید آن «جمعیت خیلی عظیم» که « شعار یامرگ یا مصدق می دادند»، را «نادان» خطاب می کند!
آقای دکتر هما کاتوزیان بعنوان یک استاد دانشگاه آکسفورد ،حتمأ باید بداند که هر حکم سیاسی ــ از جمله حکم «نادانی» ــ ،اگربنا باشد بعنوان فحش تلقی نشود، حتمأ به یک معیار سنجش احتیاج دارد و باید روشن باشد برپایه کدام یک از ارزش ها و یا ضد ارزشها و خصوصیات، آن حکم صادر شده است. اگر وی درباره دیکتار نبودن قوام السطنه، حکم خود را بر پایه «مستقل » بودن قوام السلطنه از شاه صادر کرده بود، حکمی که بنظر من کوچکترین ارزش علمی نداشت و دقیقأ بیانگر این واقعیت تلخ بود که این استاد محترم دانشگاه آکسفورد ـ انگلیس، با گفتار خود بفکر گول زدن و منحرف نمودن هموطنان جوان و کم اطلاع می باشد. اما، «نادان» دانستن رهبران جبهه ملی در آن مقطع تاریخی (سال ١٣۴٠ )، که احتمالا آن حکم ، در رابطه با اعتراض جبهه ملی و جوانان دانشجو بعملکرد غیرقانونی دولت دکتر امینی بوده است، کوچکترین توضیحی نداده است. در هرحال روشن نیست که چرا و بچه دلیل حکم « نادانی» درباره آن جماعت صادرشده است؟!
آقایان رضا خجسته رحیمی/سیاوش رنجبر دائمی ، که آن گفتگو را بنمایندگی «شهروند امروز» با آن استاد محترم انجام داده اند، گویا آنچنان که خود در مقدمه آن گفتگو یادآور شده اند، از«لحن و صدای » استاد هما کاتوزیان در بیان خاطراتش ازخلیل ملکی، و جلال آل احمد سرمست شده و «حظ» برده اند که اصولا در هنگام پاسخ آن استاد محترم، به این فکر نیفتاده اند که هدفشان از آن گفتگو، روشن کردن گوشه هائی از تاریخ معاصر ایران بوده است و نه تبلیغ مواضع سیاسی یک استاد دانشگاه آکسفورد ـ انگلیس، علیه نیروی سیاسی مخالف و احیانأ تسویه حسابهای گذشته با آن جماعت. در رابطه با همین سرمستی و بی توجهی همکاران «شهروند امروز» باید باشد، زمانیکه آن استاد محترم، عده ای از فعالین جبهه ملی را بدین خاطر که حاضر نشده بودند از نخست وزیری دکترعلی امینی، فردی که وزیر دارائی کابینه سرلشگر زاهدی ــ دولت بعد از کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ ــ ، عاقد قرارداد کنسرسیوم، که نخست وزیری اش در سال ١٣۴٠ از سوی پرزیدنت جان ـ اِف ـ کندی به محمد رضا شاه پهلوی تحمیل شده بود، همصداشوند و حتی از دولت وی اجرای قانون اساسی و برگزاری انتخابات آزاد مجلس شورای ملی را خواستار شده و از حقوق دمکراتیک و قانونی شهروندان ایرانی بدفاع برخواسته بودند را، بدون ارائه کوچکترین مدرک و حتی توضیحی،متهم به «نادانی» می نماید، فراموش می کنند که سئوال کنند،آن حکم را برپایه چه معیاری و توجه به کدام «ارزش های سیاسی» صادر می کند؟
چرا و بچه دلیل خواست اجرای قانون اساسی و برگزاری انتخابات آزاد مجلس شورای ملی و دفاع از حقوق دموکراتیک و قانونی شهروندان ایرانی، در کشوری که نظام حکومتی اش سلطنت مشروطه است،باید«نادانی» تلقی گردد؟!
فراموش نکنیم که « شعار یامرگ یا مصدق » شرکت کنندگان در متینگ میدان جلالیه با خود پیام آور تایید بر مواضع و خواست های سیاسی ای بوده است که سخنرانان جبهه ملی در آن متینگ مطرح کرده بودند.
آقای دکتر هما کاتوزیان بعنوان یک «مورخ » متأسفانه فراموش کرده و با نمی خواهد توجه داشته باشد که هنوز بخش بزرگی از آن «جمعیت خیلی عظیم» که « شعار یامرگ یا مصدق » را در آن متینگ سر دادند، رژیم حاکم برایران ، ازجمله دولت دکترعلی امینی را ــ رژیمی که در اثرکودتای عناصر و نیروهای ارتجاعی و وابسته به بیگانگان و سازمانهای جاسوسی انتلیجنت سرویس و سیا حاکم شده بود،می دانستند، و بهیچوجه حاضر نبودند که کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ علیه حکومت ملی و قانونی دکتر مصدق را در جملاتی از قبیل « دولتی رفته و دولتی آمده است» ،توجیه کنند.
آن جماعت حاضر درمیدان جلالیه، خواستار اجرای قانون اساسی و مخالف با قانون شکنی بودند. برگزاری انتخابات آزاد را خواستار بودند تا با وجود مجلس شورایملی و حضور نمایندگان واقعی ملت در مجلس قانونگذاری، بتوانند عملکرد و سیاستهای دولت، ازجمله دولت دکترعلی امینی را کنترل نمایند، خواست هائی که دکتر علی امینی در تمام دوران نخست وزیری اش، یعنی از ١٦ اردیبهشت ١٣۴٠ تا ٢٩ تیر ١٣۴١ کوچکترین توجهی بآنها ننمود.
مگر آقای دکتر امینی نخست وزیر نظامی که ادعا می شد، نظام مشروطه سلطنتی هست، نبود؟
چرا و بچه دلیل دکتر علی امینی، بمدت ١۴ ماه و ١۵ روز بدون وجود مجلس قانونگذاری در کشوری که قانون اساسی داشت و در آن قانون اساسی چارچوب چگونگی روابط و ضوابط اداره کشور و حقوق ملت دقیقأ تنظیم و روشن شده بود، بعنوان نخست وزیر یک کشور مشروطه، حاضر به برگزاری انتخابات مجلس شورای ملی نشد، تا ملت بتواند نمایندگان مورد نظرخود را انتخاب کند و از آن طریق «هیئت دولت» که قانونأ تعیین و انتخاب آن از حقوق ملت بود بمرحله اجرا درآورد؟
روشن نیست این استاد محترم دانشگاه آکسفورد با معیار قراردادن کدام ارزشهای سیاسی به این نتیجه رسیده است که رهبران جبهه ملی که در آن مقطع تاریخی (١٣۴٠) حاضر نشدند از چنان شیوه حکومتی غیرقانونی و غیر دموکراتیک دفاع نمایند و درمبارزات و فعالیت های سیاسی خود در جهت استقرار «حاکمیت قانون» و برقراری «حاکمیت ملت» ــ که حاکمیت ملت فقط طی برگزاری انتخابات آزاد می تواند مستقر گردد ــ عمل کردند، و از خواستها و حقوق اقشار و طبقات و گروههای مختلف اجتماعی دفاع کردند، متهم به «نادانی» نموده است!
شاید آن «حکم» بدین خاطر صادر شده است که چون مرحوم خلیل ملکی دارای روابط دوستانه با دکتر علی امینی بوده، این انتظار از رهبران جبهه ملی میرفته که آنان همچون خلیل ملکی عمل کنند و با دکتر علی امینی، برخوردی دوستانه داشته و یکسری خواستهای سیاسی ـ اجتماعی، ازجمله خواست انتخابات آزاد را در دوران نخست وزیری اومطرح ننمایند!
و یا اینکه این استاد دانشگاه آکسفورد ـ انگلیس، با حمله و متهم کردن رهبران جبهه ملی در آن مقطع تاریخی به «نادانی»، سعی کرده تا از آن طریق پرده استتاری بر تجدید نظری که، خود و دوستان جامعه سوسیالیست ها، از جمله خلیل ملکی در رابطه با ارزشهای هویتی «نیروی سوم» انجام داده اند، بکشد و کسی باین فکر نیفتد که ، پشتیبانی از نخست وزیری که پرزیدنت کندی لابی آن است که دیگر با تز «نیروی سوم» نمی تواند همخوانی داشته باشد؟!!
هردوی این احتمالات وجود دارد، اما می خواهم احتمال دوم را درمرحله اول مورد بررسی قرار دهم.
در احتمال دوم گفته شد که شاید آقای دکتر کاتوزیان، با « نادان» خطاب کردن رهبران جبهۀ ملی، سعی کرده است پردۀ استتاری بر روی تجدید نظر کردن های خود و دوستانش در جامعۀ سوسیالیست ها از جمله مرحوم خلیل ملکی در رابطه با ارزشهای هویتی « نیروی سوم » کشیده و یا سرپوش بگذارد....
حال ببینیم خصوصیات و ارزش های «نیروی سوم» چیست؟
آقای دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان در مقدمه خاطرات سیاسی خلیل ملکی درباره مشخصات و ارزشهای هویتی «نیروی سوم» به نقل از جزوه « نیروی سوم چیست » چنین ذکر کرده است:
« آنهائی که از هیأت حاکمه منحط بکلی مأیوس اند، و از رهبران حزب توده ... انتظاری ندارند، نیروی سوم اند. آنهائی که ملی شدن نفت در سراسرایران، یعنی ملی شدن تمام منابع و صنایعی را که انگلیس ها یا روس ها طمع به آن دارند، درآن واحد خواهان هستند، نیروی سوم اند. آنهائی که حفظ استقلال سیاسی و اقتصادی ایران را بدون چسبیدن همیشگی به بلوک شرقی یا غربی امکان پذیر می دانند، آنهائی که بر نیروی ملت خود، به استعداد و لیاقت رهبران ملت خود، ایمان دارند، و بدون پیروی بی چون و چرا از این یا آن دولت مقتدر خارجی حل مشکلات ایران و به دست گرفتن سرنوشت ملت ایران را به دست ایرانیان امکان پذیر می دانند، نیروی سوم اند ... کارگران اقصی نقاط ایران، دهقانان دور افتاده ایران، که دکتر مصدق و آیت الله کاشانی را علامت و نشانه طرد انگلیس ها ــ بدون جانشین کردن اینان از آمریکا و شوروی ــ می دانند؛ زحمتکشانی که آرزوی این را دارند که مالک دسترنج خود و وسائل کارخود گردند، و این انتظار را ــ به غلط یا صحیح ــ از دکترمصدق دارند، نیروی سوم اند. روشنفکرانی که خود را درخدمت طبقه سوم قرار داده اند، و راه حل مشکلات خارحی و داخلی را مطابق فرضیه های سوسیالیستی تنها راه و چاره می دانند، و با نیروی خود ملت ایران، رشد و تکامل سوسیالیسم را ضروری می دانند، نیروی سوم اند. ولی از اینها گذشته، آن سرمایه دارملی [یعنی بازرگان]، و حتی آن فئودال[یعنی زمیندار] بزرگ شمال و جنوب که می خواهد با ملت و طبقات سوم برای بیرون راندن یا راه ندادن نفوذ بیگانه و سرمایه های خصوصی و دولتی بیگانگان به شمال و جنوب هم آواز باشد، به معنی اعم نیروی سوم است.[اما] آنهائی که تمام فکر و ذکر و فراست و هوش خود را متوجۀ این کرده اند که آینده مال کدام قدرت بیگانه است، آنها از نیروی سوم خبری ندارند.» (٣)
به این ترتیب نیروی سوم ایرانی به معنای اعم آن همه کسانی را که برای کسب استقلال سیاسی و اقتصادی کشور مبارز می کنند، و در این کوشش اتکائی جز به ملت ایران ندارند، دربر می گیرد.»
«محمل این نیروی سوم ایرانی ، نهضت ملی ایران، و مظهرآن، شخص دکتر مصدق است:
" دکتر مصدق، به عنوان علامت و نشانه نیروی سوم به معنی اعم آن، بارزترین، آگاه ترین، و با ارزش ترین شخصیتی است که تاریخ معاصر ایران در مقابل توسعه طلبان، از هرنوع، می شناسد" »(۴)
و در همان مقدمه خاطرات سیاسی، به نقل از خلیل ملکی تاکید کرده است که:
« نیروی عظیمی که از ملی شدن نفت در سراسر ایران (۵) پشتیبانی کرد، و آن را ، علی رغم طرفین، از قوه به فعل درآورد، همان نیروی سومی است ...» (٦) ـ (تاکید برکلمات از خلیل ملکی)
با آوردن نقل قولی از کتاب خاطرات سیاسی خلیل ملکی که خود این استاد محترم برآن کتاب یک مقدمه طولانی نیز نوشته است، در باره «ماهیت جبهه ملی» و وظائف تاریخی و سمت و سوی مبارزات آینده آن جبهه، اظهار نظر شده است ، که محتوی آن اظهارات در تضاد کامل با نظرات اخیر این استاد محترم قرار دارد. چون اگر بناباشد، جبهه ملی به «راه مصدق» ادامه دهد و به ارزشهای آن راه پایبند باشد، در چنان حالتی رهبران و کوشندگان آن تشکیلات را که نمی توان «نادان» خطاب کرد.
دراین نقل قول می خوانیم :
«ماهیت جبهه ملی را باید [اولا] از نتیجه مبارزه ای که بدست آورده، ثانیأ از سرشت آن توده ای که به جبهه ملی روی آورده. و ثالثأ از خاصیت اجتماعی نیروهائی [از این جبهه] که در آینده شانس ادامه دادن مبارزه را دارند [یعنی نیروی سوم به معنای اخص]، تعیین کرد... جبهه ملی را که ما، در ایران، نیروی سوم در مقابل دونیروی هیأت حاکمه و حزب توده قرار داده ایم [یعنی معرفی کرده ایم]، باز به یک معنای اعم، و یک معنای اخص باید تلقی کرد. جبهه ملی، به معنای اعم [نیروی سوم] عبارت از تمام نیروهائی است که در مبارزه ضد استعماری [ملی کردن نفت] شرکت کردند... از طرف دیگر ، جبهه ملی، به معنای اخص[نیروی سوم]، عبارت از نیروهای مترقی این جبهه است که لیاقت و شانس این را دارند که در مراحل آینده مبارزات اجتماعی، وظایف تاریخی مرحله کنونی تکامل ایران را ادامه دهند و عملی سازند» (٧) (تاکید بر کلمات اضافه شده است ـ از سوی ناشر کتاب خاطرات )
با توضیحاتی که درباره «نیروی سوم»، آنهم از کتابهای مورد تائید استاد محترم دکتر هما کاتوزیان رفت، روشن شد که خصوصیات و ارزش هائی که سبب شدند و کمک کردند تا فردی و یا نیروی سیاسی دارای هویت «نیروی سومی» گردد کدام ارزشها بودند. با توجه به آن ارزشها، بهیچوجه یک کوشنده و یا تشکیلات سیاسی «نیروی سومی » نمی تواند با حفظ هویت سیاسی خود، همچنین از زمره مبلغین دکتر علی امینی ــ فردی که بنابرخواست و دستور پرزیدنت جان ـ اِف ـ کندی نخست وزیر ایران شد ــ باشد!!
توجیه ادعای «نیروی سومی» بودن از یک سو و همچنین درمیان مدافعین دولت مورد توجه امپریالیسم آمریکا قرار گرفتن، از سوی دیگر، مشکلی است که آقای دکترمحمدعلی همایون کاتوزیان و همفکرانش با آن روبروهستند! ولی روشن است که این مشکل را بهیچوجه نتوان با فحاشی و توهین به کسانیکه با چنین شیوه کار و رفتار دوگانه و دغلکاری مخالف بودند، پاسخ گفت!
استاد محترم دانشگاه آکسفورد ـ انگلیس،حتمأ با این واقعیت باید آشناباشند که یک تاریخنگار و محقق و نه سفسطه گر، اگر بخواهد بی طرفانه در باره رویدادهای گذشته قضاوت کند، حتمأ باید نظرات سیاسی خود را در هنگام قضاوت و تفسیرو برداشت از مسائل تاریخی معیار سنجش مسائل قرارندهد و رویدادها را بآن صورتی که رخ داده اند، مورد قضاوت قرار دهند، یعنی کمک کنند تا اسناد و مدارک سخن گویند ــ شیوه کاری که متأسفانه کمتر مورد توجه آقای دکترهما کاتوزیان قرار گرفته است ــ!!
حال ببینیم دکتر علی امینی ، دولتی که بنظر آقای دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان می بایستی مورد تائید قرار می گرفت و آن سازمانها، ازجمله جبهه ملی که چنان نکردند، «نادان» بودند، بعد از کودتای ٢٨مرداد ١٣٣٢ چه نقشی در استقرار دولت سرلشگر زاهدی و پایمال کردن دست آوردهای مبارزات نهضت ملی شدن صنعت نفت برهبری دکتر مصدق، بعهده داشته است.
آقای دکتر محمدعلی کاتوزیان خود درچندین نوشته به موضوع قرارداد کنسرسیوم اشاره کرده است، من در این نوشته بخشی از اظهارات وی در آنباره را نقل می کنم، تا روشن گردد که این استاد محترم نسبت به دکترعلی امینی وزیر دارائی دولت کودتای سرلشگر زاهدی چگونه قضاوت کرده است.:
«...آزمایش قدرت رژیم در مجلس هجدهم هنگامی به عمل آمد که دکتر علی امینی، وزیر دارایی وقت، لایحه قرارداد کنسرسیم نفت را برای تصویب پارلمانی ارائه کرد.قرارداد کنسرسیوم در واقع اعطای امتیاز نفتی دیگری به شرکت های خارجی بود، یعنی کاری مغایر ملی کردن نفت، تمامی خط مشی مجلس چهاردهم، موازنه منفی و عدم اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی بود. از اینها گذشته، شرایط قرارداد کنسرسیوم به مراتب از شرایطی که لرد استوکس در مرداد ١٣٣، به مصدق پیشنهاد کرده بود بدتربود. شرکت سابق نفت ایران و انگلیس هم ــ که بی . پی یا بریتیش پترولیوم نامگذاری شده بود ــ در موقعیتی بدترقرار گرفت، چون ناچار شد بپذیرد در ازای کمکی که آمریکایی ها در سرنگونی مصدق و جبهه ملی کرده بودند، حالا شرکت های نفتی آمریکایی در کنسرسیوم حضور پیدا کرده و بخشی از سهم بریتانیا را به خود اختصاص دهند.( ٨)
در داخل و خارج مجلس مقاومت هایی در برابر قرارداد شکل می گرفت. محمد درخشش در مجلس به قرارداد حمله کرد. خلیل ملکی نطق درخشش در مجلس را تهیه کرده بود. ملکی نیز به نوبه خود از راهنمایی های تکنیکی کاظم حسیبی برخوردار بود. (٩) نهضت مقاومت ملی نیز طی صدور و انتشار دو اعلامیۀ مفصّل از زاویه های حقوقی، سیاسی و غیره قرار داد نفتی را مورد حمله و اعتراض قرارداد. بررسی این اعلامیه ها و نطق درخشش نشان می دهد که هردو از یک منبع بوده اند. تنها تفاوتی که مشاهده می شود آن است که در اعلامیۀ نهضت مقاومت، حمله اساسی علیه لایحه به شیوه ای است که نطق درخشش نمی توانست بدان گونه باشد:
" نهضت مقاومت ملی با دنبال کردن راه مصدق، نخست وزیر قانونی ایران، برجنبۀ سیاسی حل وفصل مسألۀ نفت را تأکید می کند و این جنبه همانا آزاد شدن ایران از مداخلۀ خارجیان و تأمین آزادی و استقلال ایران است که مقدم بر هرامر دیگری است." (١٠)
همزمان، نامه طولانی و اعتراض آمیزی به امضای دهخدا، زنجانی، معظمی، صالح، بازرگان، ملکی، و شاپوربختیار و عده ای دیگر، بین سناتورها و نمایندگان مجلس شورا توزیع شد. در این نامه ضمن اشاره به سابقه مداخلات شرکت سابق نفت در امور ایران، تاکید شده بود که لایحه پیشنهادی دولت باردیگر«آزادی و استقلال» کشور را وجه المصالحه قرار داده و با قانون ملی کردن صنعت نفت مغایرت دارد. در نامه آمده بود که به مردم فرصت بحث در مورد این قرارداد داده نشده و رهبران ملی، یا در زندان به سرمی برند یا در نقطه ای مخفی شده اند و یا زیر مراقبت شدید پلیس هستند. مطبوعات و رسانه ها، ذکری از این نامه به میان نیاوردند هرچند امضای رئیس مجلس هفدهم (معظمی)، رئیس سابق شرکت نفت (بازرگان)، وزرای سابق کشور و دادگستری ( دوتن از وزرای سابق دادگستری)، تعدادی از رهبران مذهبی، استادان دانشگاه و سران احزاب سیاسی در پای آن بود. (١١) واکنش رژیم ، اخراج ١٢ استاد دانشگاه ــ از جمله معظمی، بازرگان، قریب، سحابی، و عابدی ــ بود (١٢) این افراد شرکت یاد (یازده استاد دانشگاه) را به منظور تأمین درآمد معیشت زندگی ایجاد کردند.(١٣)
با توجه به نقل قولهائی که در این نوشته اشاره رفت ، دقیقأ روشن شد که آقای دکتر همایون کاتوزیان با گذشت زمان در نظرات خود تجدیدنظر کرده است ــ امری که از حقوق دمکراتیک وی باید تلقی گردد، و همانطور که در بخش اول همین نوشته توضیح دادم، هیچگونه ایرادی به این تجدید نظر نمی تواند وارد باشد ــ . اما مشکل دراین است که این جناب سعی دارد تا با سوء استفاده از « کوله پشتی مبارزات دوران مصدق» ــ که اصولا مبارزات آن دوران به او هیچگونه ربطی ندارد، ولی وی با ربط دادن خود به نیروی سوم و خلیل ملکی، برای خود کوله پشتی مبارزات ملی و دمکراتیک سرهم کرده است ــ ، بنفع سیاستهای و عملکرد افراد وابسته به استعمارگران جهانی و نظامهای غیر دمکراتیک مطالبی را بیان می دارد و تحریر می کند. مطالبی که تاریخنویسان و قلم بمزدان آنها را بعنوان نوشته ها و گفتار یک «مرجع» و «صاحبنظر تاریخ»، مورد استفاده قرار می دهند و تاریخ معاصر وطنمان را طوری تنظیم می کنند، که نسل جوان همسو با نظرات و خواستهای بیگانگان عمل کند و خواست «استقلال» را در کنار خواست «آزادی» مطرح ننماید! در اینباره در بخشهای دیگر این نوشته، توضیح بیشتری خواهم داد.
من قبلا در رابطه با حکم، بی ربط «نادان» خطاب کردن رهبران جبهه ملی از سوی آقای دکتر کاتوزیان، به دواحتمال اشاره کردم، که احتمال دوم را قبلا توضیح دادم. احتمال اول را چنین فرموله کرده بودم:
«شاید آن «حکم» بدین خاطر صادر شده است که چون مرحوم خلیل ملکی دارای روابط دوستانه با دکتر علی امینی بوده، این انتظار از رهبران جبهه ملی میرفته که آنان همچون خلیل ملکی عمل کنند و با دکتر علی امینی، برخوردی دوستانه داشته و یکسری خواستهای سیاسی ـ اجتماعی، ازجمله خواست انتخابات آزاد را در دوران نخست وزیری اومطرح ننمایند!»
برای اینکه مرا متهم نکنند که همچون دکتر همایون کاتوزیان بدون مدرک سخن گفته و «حکم » صادر کرده ام، چند سطر از یکی از نامه های مرحوم خلیل ملکی که همچنین در باره دکترعلی امینی مطاللبی را دربردارد، نقل می کنم:
«شایعات درباره قتل منصور زیاداست.اما اوضاع و احوال به خوبی نشان می دهد که آن جوان [محمدّ بخارایی] و چند جوان دیگر جمعیتی به نام اسلام داشته اند و از روی احساسات مذهبی به این کار مبادرت کرده اند.بمناسبت تبعید [آیت اللّه] خمینی، روحانیّون نقشه های پراکنده امّا مرتّب داشتند که در منابر حرف می زدند و از گرفتاری نیز اِبا نداشتند... از قرار معلوم، [اگر] منصور زنده می ماند نیز دولت او رفتنی بود. حالا هم نمی خواهند خود را از تنگ و تا بیندازند، شاید چندماه دیگر دوام بیاورند. خوشبختانه این گروه روشنفکران زود خود را شناساندند و بدنامی بارآوردند. [دکترعلی] امینی سخت فعالیّت می کند و شانس هائی برای آینده دارد. با ما نیز در تماس است. هرچند اُمید زیادی به او نیز نیست، امّا [اگر از نو برسرکارآید] دست کم راه نفس کشیدنی پیدا می شود.عمومأ جبهه ملی کنونی [جبهه ملّی سوّم] به او عقیده دارند، در همان حدود که ما داریم و سیاست جبهه ملّی گذشته [جبهه ملّی دوّم] درباره او مورد انتقاد همه است.» (١۴)
پس از استعفای دکترعلی امینی، اسدالله علم بمقام نخست وزیری منصوب شد، او نیز با رهبران جبهه ملی از جمله الهیارصالح و دکتر مهدی آذر چند بار تماس گرفت و حاضر بود امتیازاتی به جبهه ملی بدهد، بشرط اینکه جبهه ملی از خواست معروف « شاه باید سلطنت کند و نه حکومت» صرفنظر کند.
اما شورای جبهه ملی برای همکاری با دولت سه شرط قائل می شود، که هیئت اجرائیه جبهه ملی طی اطلاعیه ای در آذر ماه ١٣۴١ ماجرای مذاکرات را به اطلاع مردم ایران می رساند.
«... در جلسۀ سوم که آقای علم تکلیف کردند که با شخص اعلیحضرت در این خصوص مذاکره شود، هیئت اجرائی جبهه ملی ، حدود مذاکرات را که نمایندگان جبهه ملی می توانند در آن حدود مذاکره و گفتگو کنند، به صورت یادداشتی در سه قسمت به این شرح :
« ١. جبهه ملی معتقد است که باید قانون اساسی را محترم و معتبر دانست و رعایت اصول آن را، که متضمن حفظ سلطنت مشروطه و ملت است، صادقانه عهده دار بود.
٢. جبهه ملی، به حکم قانون اساسی و با توجه به مقتضای حکومت مشروطه، اجرای فوری انتخابات را واجب می داند.
٣. جبهه ملی، طرفدار اجرای اصلاحات و مبارزه با فساد است و وجود آزادیهای قانونی و پارلمان ملی را از لوازم تحقق یافتن اصلاحات و هماهنگی بین ملت و دولت و جلوگیری از اتلاف بیت المال عمومی می داند. » تسلیم آقای علم نمود و پاسخی از طرف ایشان نرسید. تا آنکه اخیرأ بار دیگر خواستار ملاقات شدند، ولی در این نوبت هم نتیجه ای که با اصول هدفهای جبهه ملی سازگار باشد به دست نیامد. در ضمن مذاکرات، آقای علم اظهار داشتند پافشاری جبهه ملی به اینکه اعلیحضرت باید سلطنت نمایند نه حکومت، عملی نبوده و با واقع بینی منطبق نیست. ولی نمایندگان جبهه ملی به این تذکر پاسخ دادند که برای جبهه ملی قبول چنین امری، که مخالف قانون اساسی و مقتضای حکومت مشروطه سلطنتی و به مصلحت ملک و ملت و سلطنت نمی باشد، امکانپذیر نبوده و نیست و ادامه چنین وضعی را موجب وخامت بیشتر اوضاع می داند ... »
هیئت اجرائی جبهه ملی ایران هفتم آذر ماه ١٣۴١» (١۵)
ادامه دارد
دکتر منصور بیات زاده
پنجشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۰ - ۲۵ اوت ۲۰۱۱
پانویس:
١ ـ آیا قوام السلطنه دیکتاتور نبود؟ ــ دکتر منصور بیات زاده،
درنقد اظهارات و ادعاهای آقای دکترمحمدعلی همایون کاتوزیان درنوشته:«گفتوگویی متفاوت با همایون کاتوزیان درباره زندگی سیاسی و فکری او/ از دوستی با خلیل ملکی و جلال آلاحمد تا تجربه کنفدراسیون و همکاری با حمید عنایت» ــ بخش اول
٢ ـ گفتوگویی متفاوت با همایون کاتوزیان درباره زندگی سیاسی و فکری او/ از دوستی با خلیل ملکی و جلال آلاحمد تا تجربه کنفدراسیون و همکاری با حمید عنایت
به نقل از سایت ندای آزادی
ــــ متن گفتگوی دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان (هما کاتوزیان) استاد دانشگاه آکسفورد ـ انگلیس، با «شهروند امروز» تحت عنوان:
گفتوگویی متفاوت با همایون کاتوزیان درباره زندگی سیاسی و فکری او/ از دوستی با خلیل ملکی و جلال آلاحمد تا تجربه کنفدراسیون و همکاری با حمید عنایت/ اصلاح طلبان و تأثیرپذیری آنها از نظرات او/ خاتمی و مصدق و امینی از یک تبار بودند ـ رضا خجسته رحیمی ، سیاوش رنجبر دائمی
به نقل ازسایت سازمان سوسیالیست های ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق:
٣ ـ نیروی سوم چیست صفحات ٢ ــ ٣ و صفحات ١٩١ تا ١٩٣ مقدمۀ کاتوزیان ـ خاطرات سیاسی خلیل ملکی ـ چاپ دوم ١٣٦٠ ـ اروپا
۴ ـ نیروی سوم چیست ، ص ٨ و مقدمه کاتوزیان به تاریخ سیاسی خلیل ملکی، صفحه ١٩۴
۵ ـ به کلمه سراسر تکیه می کنم ــ این اشاره است به مخالفت حزب توده با ملی شدن نفت در سراسر ایران، و کوشش حزب مزبور برای اینکه فقط نفت جنوب ایران ملی نمود. به نقل از صفحه ١٩٦ کتاب تاریخ سیاسی خلیل ملکی
٦ ـ نیروی سوم چیست، صفحه ٧ و خاطرات خلیل ملکی ، صفحه ١٩٦
٧ ـ نیروی سوم پیروز می شود، صفحات ١٢ و ١٣ و تاریخ خاطرات خلیل ملکی، صفحه ٢٠٠
٨ ـ ۴٠ درصد سهام کنسرسیم به شرکت های نفتی آمریکایی، ۴٠ درصد به بی پی ، ١۴ درصد به شِل و٦ درصد به «شرکت نفت فرانسه» تعلق گرفت.
به نقل از پانوشته ١٣ ـ صفحه ۴٠٩ ، کتاب مصدق و نبرد قدرت.
٩ ـ کاتوزیان، خاطرات سیاسی خلیل ملکی.
١٠ ـ مصدق و نبرد قدرت مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ نخست/ ١٣٧١ ، ص ٣٨٦ ــ و اسناد نهضت صص ۴٦٦ و ۴٧١
١١ ـ نجاتی، جنبش ملی شدن، ٧ ـ ۴٦٣
١٢ ـ همایون کاتوزیان ، مصدق و نبرد قدرت ، ص ٣٨۵ ــ به نقل از مهدی بازرگان، مدافعات ــ حاوی نطق دفاعیه او در دادگاه نظامی سال ١٣۴٣ــ پاریس ، انتشارات مدرس، ١٣۵٠، صص ٧ ـ ١٠٦
١٣ ـ مصدق و نبرد قدرت ، صفحات ٣٨۵ تا ٣٨٧
١۴ ـ نامه های خلیل ملکی، امیر پیشداد، محمدعلی همایون کاتوزیان ، نامه مورخ/ تهران، ١٢ بهمن ١٣۴٣ برابر با اول فوریه ١٩٦۵ ، صفحات ٢٨١ تا ٢٩۵ ـ نشرمرکز، چاپ اول ١٣٨١ ، خطاب به دوست عزیز. دریادداشت های صفحه ٢٩۵ ، توضیح داده شده که مخاطب امیر پیشداد است.
١۵ ـ تاریخ سیاسی بیست و پنج سالۀ ایران ( از کودتا تا انقلاب ) تألیف سرهنگ غلامرضا نجاتی ، انتشارات مؤسسه خدمات فرهنگی رسا ، چاپ اول ١٣٧١ ، صفحات ٢٠٩ و ٢١٠
قسمت اول مقاله: http://enghelabe-eslami.com/%D۸%B۵%D۹%۸۱%D۸%AD%D۹%۸۷-%D۸%A۷%DB%۸C-%D۸%A۷%D۸%B۲-%D۸%AA%D۸%A۷%D۸%B۱%DB%۸C%D۸%AE/۱۴۸۶۲-۲۰۱۱-۰۸-۱۸-۰۸-۱۲-۲۰.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر