این روزها سالروز تولد «کمون پاریس» The Paris Commune بود که مرا بی اختیار به یاد قیام مردم تبریز در ۲۹ بهمن سال ۵۶ می اندازد... کمون پاریس، مانند بسیاری از حرکت های انقلابی، از جنگ برخاسته است. در اینجا نمیخواهم به کمون پاریس تمام و کمال بپردازم، برای بررسی کمون پاریس می بایست زیر و بم جنگ فرانسه با پروسPrussia، و نیز پیمان ورسای و...بررسی شود که فرصت دیگری می خواهد. با اشاره و تلگرافی ! یادآور می شوم که پیدایش كمون پاريس به اواخر دهه ۷۰ ـ ۶۰، قرن نوزدهم و امپراتورى فرانسه تحت زمامدارى لويى بناپارت بازمى گردد . در آن ایام «بيسمارك» صدراعظم وقت پروس و دیگر همفکرانش براى ايجاد آلمان متحد و يكپارچه تحت رهبرى پروس، جنگ راه می اندازند و تصمیم می گیرند چند كشور كوچك آلمانى زبان همسايه فرانسه را تسخیر کنند. با شیطنت بیسمارکدر ژوئيه ۱۸۷۰ فرانسه وارد جنگ می شود اما پس از گذشت ۴۵ روز از آغاز جنگ، شكست مى خورد و ارتش پروس به سوى پاريس سرازير مى شود... *** در برابر امثال «آدلف تى ير» و حکام نالایق فرانسه که نهایتاً هم با «بیسمارک» روی هم میریزند و دوز و کلک می چینند ــ در پاریس تهیدستان شورش می کنند و حكومت پاريس به دست نمايندگان كارگران مى افتد و پيروزى قيام ۱۸ مارس، به برپايى رؤياى نخستين حكومت كارگرى نقش واقعيت مى زند. *** خلاصه... کمون پاریس پا می گیرد و نمايندگان مردم برگزيده مى شوند. رهبران کمون اعلام داشتند كه به همان گونه كه پيش از به وجود آمدن حكومت ها در جهان، گروه هاي انساني برادروار باحقوق مساوي و استفاده مشترك از منابع زندگي مي كردند و طبقه و امتياز در ميان نبود از اين پس هم نخواهد بود، همه برابر و كارگرند و در توليد و مصرف شريك يكديگرند و ميان انسان ها مطلقاً برتري وجود نخواهد داشت. مردم در حكومت شريكند و تصميمات به صورت گروهي گرفته مي شود.
كمون پاريس» پس از تأسيس، با شرايط قرارداد صلح با آلمان كه دولت فرانسه آن را امضاء كرده بود و متعهد به پرداخت غرامت شده بود مخالفت و از دولت فرانسه كه باعث اين تحقير شده بود سلب حاكميت و
صلاحيت كرده بود. كمون طى نخستين فرمان خود اعلام نمود:
دولت غیر مردمی «تى ير» (در فرانسه) با جلب حمايت دولت پروس که هر دو از پیروزی کارگران و مردم تهیدست وحشت کرده بودند ــ براى براندازى كمون پاريس زد و بند کردند و در همین رابطه «بيسمارك»، صدراعظم پروس صدهزار دهقان اسير جنگى فرانسه را براى پيوستن به صفوف ارتش ورساى آزاد کرد.
بيست و يكم ماه مه ۱۸۷۱، ارتش ۱۳۰هزار نفرى فرانسه از «ورساى» برای سركوب كمون خیز برمی دارد. نبرد خيابانى، سنگر به سنگرآغاز می شود. اما كمون پاريس با تهاجم سخت و سركوب خونين توسط «تى ير» و همكارى «بيسمارك» شكست مى خورد. اعضاى كمون پاريس تا آخرين دم مقاومتى جانانه می کنند و سنگفرش هاى پاريس از جسد پوشيده مى شود. ژنرال «گاليفه» و ديگر همدستان او، هزاران زن و مرد كارگر را به گلوله مى بندند و پيگرد و كشتار تا اواخر ژوئن ادامه مى يابد. *** همانطور که بعدها مارکس و انگلس جمعبندی کردند، عدم قاطعيت کافی در مقابل نهادها و عوامل بورژوازی حاکم در شکست سريع کمون نقش داشت. مارکس و انگلس برخلاف کسانی که از شکست کمون پاريس به اين نتيجه رسيده بودند که «کارگران نبايد دست به اسلحه می بردند»، اين تجربه ارزشمند را بزرگ داشتند و در کتاب «جنگ داخلی در فرانسه» جمعبندی همه جانبه ای از آن ارائه دادند. آنان در اين کتاب، قهر انقلابی محرومان را در برابر ستم عریان دشمنان آزادی ستايش کردند. *** به نظر من مارکس را ، «جنگ داخلی در فرانسه» و کمون پاریس، نوشت ! به عبارت دیگر کمون پاریس به مارکس برای تئوریزه کردن اندیشه هایش کمک کرد ! تجربه کمون، تئوری ها و ايده های «مانيفست كمونيست» و ديگر آثار ماركس و انگلس در مورد انقلاب اجتماعي، ديكتاتوری پرولتاريا و فرايند گذار به كمونيسم را صيقل داد و شفاف تر كرد. همانطور که مارکس و انگلس درس های کمون را ارزیابی کرده بودند؛ لنین و تروتسکی، هم همان کار را کردند. لنین در نوشته های خود درباره انقلاب ۱۹۰۵ و انقلاب های فوریه و اکتبر ۱۹۱۷ تجربه های کمون را بکار برد. مشروح ترین بررسی او از کمون در کتاب «دولت و انقلاب» آمده است. تروتسکی نیز، مانند لنین، تداوم تجربه بین کمون و انقلاب های ۱۹۰۵ و ۱۹۱۷روسیه را پذیرفت. *** در پایان این بحث اجازه میخواهم پرسشی را با شما در میان بگذارم. [فراموش نکنيم که ارزش و اهميت پرسش، بالاتر از پاسخ است.]
من مارکسیست نیستم ، اما از آنجا که در کمون پاریس ، جان های پاکی قربانی شد و به قول ویکتور هوگو"جسدها بر خاک ماند و ایده ها برپا!" ــ نکته زیر شایسته تأمل بسیار است: چرا و چه رمزی است که پس از ۱۴۰۰ سال که از حماسه عاشورا می گذرد، حتی اکنون که اربعین حسین با نوروز پیروز ، مماس شده، مردم ایران که به این جشن باستانی خو دارند و به کوری چشم دشمنان شادی و سرور، خانه تکانی می کنند و سبزه می آرایند ــ از اربعین حسینی هم نمی گذرند و آن را گرامی می دارند؟ چرا به هر قیمتی که شده از عاشورا و یاد شهیدان کربلا نمیگذرند اما مارکسیست های ما آنچنان که باید و شاید از کمون پاریس یاد نمی کنند؟ امیدوارم مضمون و اهمیت پرسش مزبور روشن باشد. آیا به فرمان حکومت عوامفریب کنونی است که مردم ما در روزهائی چون عاشورا و اربعین سر از پا نمی شناسند؟ آیا می توانیم همه کسانی را که از حسین بن علی یاد می کنند، کارگزار استبداد دینی دانسته، مرتجع و عقب مانده بنامیم و به آنان توهین کنیم؟ در روايت طبري و انشاي زيباي فارسي ابوعلي بلعمي آمده است که پس ازعصر تاسوعا که جنگ آغاز شد حسین رو به یارانش کرد و گفت دشمن پیش پای من تسلیم و ذلت، و یا جنگ و رویارویی گذاشته و هیهات اگر تن به پستی بدهم. «...فَقَد نَزَلَ بِنا مِنَ اْلا مْرِ ما قَدْ تَرَوْنَ... وَانَّ الدُّنْيا قَدْ تَغَيَّرَتْ وَتَنَكَّرَتْ وَاَدْبَرَ مَعْرُوفها...هيهات مِنَ اِلذلّه فَاِنِّى لا اَرَى الْمَوْتَ اِلا سَعادَةً وَالْحَياةَ مَعَ الظّالِمِينَ اِلا بَرَماً،...» اوضاع همين است كه مىبينيد، زمانه دگرگون شده، زشتيها آشكار و نيكي ها رخت بربسته است ... ، دشمن مرا به تسلیم فرا میخواند هیهات... من در چنين محيط آلودهای مرگ را جز سعادت، و زندگى با ستمگران را چيزى جز ذلت و خواری نمى دانم...فردا نبرد آغاز می شود... شما بازگرديد و برويد. در این شب تار هر کسی که نمی خواهد و نمی تواند مرا همراهی کند راه خود را پیش گیرد و برود و هیچ ملامتی بر او نیست. ۱۴۰۰ سال پیش، احترام به آزادی انتخاب حتی در این لحظات بحرانی، داستانی را حکایت میکند که سراپا با رفتار سراسر اجبار مرتجعین تفاوت دارد... آیا وجه غالب حماسه عاشورا نوحه و ندبه و زاری است یا عزت و زيبايی و آزادگی؟ با کمال فروتنی و ادب بگویم خیلی ها نه تنها مضمون داستان عاشورا را نمیشناسند، به حوادث شورانگیزی چون کمون پاریس هم بی توجه اند؟ مگر ۱۸ مارس یادآور تولد کمون پاریس و رنج و شکنج انسان های از جان گذشته ای نیست که روبروی ستمگران برخاستند و براي رهائي بشريت مبارزه کردند؟ کو و کجاست گرامی داشت یاد آن همه زن و مرد فداکار کمون پاریس ؟ *** همنشین بهار |
۱۳۸۹ آبان ۲۱, جمعه
جسدها بر خاک ماند و ایده ها بر پا ــ ( کمون پاریس ، اربعین حسینی و طرح یک سئوال )
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر