پس از این که ریاست جمهوری جرج بوش پایان یافت و جای آن را باراک اوباما گرفت لحن کاخ نشیان آمریکا و حکومت اسلامی تا حدودی تغییر کرد و حتا گام هایی از سوی طرفین برای مذاکره نیز برداشته شد. اما ظاهرا این مذاکرات نهان و آشکار تاکنون نتیجه چندانی نداده است.
بعلاوه تصویب قطنعامه اخیر شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران و هم چنین تحریم های اقتصادی یک جانبه آمریکا، 27 کشور اتحادیه اروپا و برخی کشورهای دیگر و لغو یا تعلیق قراردادهای شرکت های بزرگ بین المللی با ایران به ویژه در عرصه مهم نفت و گاز، حکومت اسلامی را در تنگنای جدی قرار داده است. از این رو، سران و مقامات حکومت اسلامی، از یک سو ادعا می کنند که این تحریم ها و قطعنامه ها کاغذ پاره ای بیش نیستند و از سوی دیگر، به شورای امنیت و اتحادیه اروپا و آژانس نامه می نویسند و پیغام می دهند که حاضر به مذاکره هستند. یعنی حکومت اسلامی، پس از بازی های سیاسی - دیپلماتیک و به کارگیری ترفندها و مانورهای زیاد، منتظر گل نود دقیقه ای می ماند. اما به نظر می رسد این بار تصمیمات شورای امنیت و دولت آمریکا و اتحادیه اروپا، جدی تر از گذشته است. در عین حال زمزمه حمله نظامی به ایران نیز از سوی مقامات اسرائیل و کنار نگذاشتن گزینه نظامی بار دیگر از سوی باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا و مقامات دیگر کاخ سفید و هم چنین کارشناسان در رسانه های معتبر بین المللی شنیده می شود.
اخیرا واشنگتن پست، طی مطلبی تاکید کرده است که «تحریم ها علیه حکومت تهران باید با گزینه نظامی همراه باشد.»
این روزنامه در شماره روز جمعه 9 ژوئیه 2010 خود نوشت، تحریم ها برای اثبات میزان تاثیر خود به زمان کافی نیاز دارند تا بتوانند از طریق اعمال فشار بر حکومت، سیاست هسته ای آن را تغییر دهند در عین حال هر روز بر ذخیره اورانیوم غنی شده حکومت ایران افزوده می شود و زمان برای متوقف ساختن حکومت به سرعت رو به پایان می رود. به این ترتیب وقوع دو سناریو در ماه های آینده محتمل به نظر می رسد که احتمال وقوع سناریوی دوم بیش تر است:
سناریوی اول: روند کنونی بر دست یابی رژیم تهران به سلاح هسته ای تا پایان سال جاری دلالت می کند و حکومت اسلامی دارای سلاح هسته ای، آمریکا را با شرایط استراتژیکی دشواری در منطقه روبرو خواهد ساخت و به این ترتیب رقابت هسته ای در سراسر خاورمیانه آغاز خواهد شد. در این اثناء، حکومت اسلامی تسلط خود بر خلیج فارس را افزایش خواهد داد و با دامن زدن به بی ثباتی در عراق، افغانستان و کشورهای عربی میانه رو، ضمن گسترش تروریسم در تمامی منطقه موجب جلوگیری از ایجاد صلح میان اسرائیل و فلسطینیان خواهد شد.
سناریوی دوم: اسرائیل به تاسیسات هسته ای حکومت تهران حمله نظامی خواهد کرد که موجب پاسخ تلافی جویانه از سوی حکومت تهران خواهد شد و در این شرایط ایالات متحده نمی تواند نسبت به هم پیمان خود در منطقه، بی طرف بماند. آمریکا نمی تواند تا ابد منتظر بماند تا دیپلماسی و تحریم به نتیجه برسد. تحریم ها تنها در صورتی موثر هستند که با آغاز روندی جهت آماده سازی استفاده از گزینه نظامی به عنوان آخرین گزینه، همراه باشند. دولت آمریکا باید برای حکومت تهران و هم چنین مردم آمریکا روشن سازد که در صورت عدم توفیق دیپلماسی راهی جز حمله نظامی باقی نخواهد ماند.
از سوی دیگر، نشریه «بررسی های نظامی» ارتش آمریکا، اخیرا مقاله ای را منتشر کرده است که در آن حمله نظامی علیه ایران برای مهار اهداف هسته ای حکومت اسلامی تصریح شده است.
آمیتای اتزیونی، استاد روابط بینالملل دانشگاه «جرج واشینگتن» در آمریکا، در مقاله ای تحت عنوان «آیا می توان جلوی ایران اتمی را گرفت؟» می گوید: برای حل مساله هسته ای ایران چهار گزینه وجود دارد که عبارتند از: «تعامل، تحریم، حمله نظامی و بازدارندگی.»
اتزینونی می نویسد که گزینه گفتگو و تعامل با ایران را که هم دولت آمریکا و هم دولتهای اروپایی آزموده اند، نتیجه ای به بار نیاورده است.
به باوراین استاد دانشگاه، گزینه تحریم هم کارساز نیست و تجربه اعمال تحریم علیه کشورهایی مانند کوبا و سوریه نشان داده است که این گزینه موثر نیست و راه به جایی نخواهد برد.
به نوشته نویسنده مقاله، حمله به تاسیسات هسته ای ایران نمی تواند چندان موثر باشد زیرا بیش تر این تاسیسات زیرزمینی است و به خوبی از آن ها مخافظت می شود و حمله نظامی صرفا برنامه هسته ای ایران را به تعویق خواهد انداخت.
اما در مورد گزینه بازدارندگی، او میگوید که آمریکا به جای حمله به تاسیسات هسته ای باید تغییر رفتار حکومت اسلامی را مد نظر قرار دهد و با حمله به تأسیسات زیربنایی و حیاتی ایران به حکومت اسلامی نشان دهد که ادامه رفتار کنونیاش هزینه سنگین تری را میتواند به دنبال داشته باشد.
این مقاله در تشریح تأسیسات زیربنایی و غیرهسته ای ایران که می توانند هدف های خوبی برای حمله باشند، می نوسید: در مرحله اول می توان مراکز فرماندهی و مقرهای سپاه پاسداران، تاسیسات راداری و پدافند هوایی، سامانه های موشکی و ناوهای ایران را که قادرند در خلیج فارس مساله ساز باشند، هدف قرار داد.
نویسنده مقاله میافزاید: در مرحله بعد میتوان تاسیسات دیگر ایران از جمله پلها و خطوط راه آهن ایران را بمباران کرد و حتا اگر لازم باشد، می توان آسمان ایران را منطقه پرواز ممنوع اعلام کرد، همان گونه که در زمان حکومت صدام حسین در بخش شمالی عراق عملی شد.
آمیتای اتزینونی، که در سیاست های استراتژیک آمریکا نیر تاثیرگذار است به دولت آمریکا هشدار می دهد که زمان در حال سپری شدن است و اگر آمریکا هرچه زودتر با حمله نظامی در مقابل ایران نایستد، فرصت باز داشتن ایران از دسترسی به سلاح هسته ای از بین خواهد رفت.
پرفسورپل راجرز، استاد مطالعات صلح دانشگاه برادفورد بریتانیا، در یک مقاله تحلیلی درباره تلفات انسانی و غیرانسانی ناشی از حملات احتمالی هوایی به تأسیسات هسته ای و زیربنایی ایران می نویسد که در هر نوع حمله هوایی غافلگیرانه شمار بسیار زیادی از مردم، چه نظامی و چه غیرنظامی، کشته خواهند شد.
به برآورد این استاد دانشگاه تلفات نظامیان در موج اول حملات هوایی به هزاران نفر خواهد رسید، به ویژه اگر حملات علیه پایگاه های هوایی و تاسیسات و مقرهای سپاه پاسداران باشد و میزان این تلفات با واکنش ایران به حملات هوایی و بمباران بیش تر آمریکا، به عبارت دیگر گسترده تر شدن حملات، بیش از پبش افزایش خواهد یافت.
سفیر امارات متحده عربی در ایالات متحده، روز سه شنبه 8 ژوئیه 2010، از حمله نظامی به تاسیسات هسته ای ایران، در صورت شکست تحریم ها، استقبال کرد و سودهای ناشی از این حمله را بیش از زیان های آن دانست.
به گزارش فاکس نیوز، یوسف العتیبه در تاریخ ۱۵ تیر ماه، در یک نشست مطبوعاتی در واشنگتن ضمن بیان این مطلب که این اقدام به طور حتم اعتراضاتی را در سطح جهان بر خواهد انگیخت و به روابط تجاری میان ایران و امارات ضربه خواهد زد، تصریح کرد: «با این وجود ما نمی توانیم در کنار ایران هسته ای زندگی کنیم. من حاضرم برای امنیت امارات هر چیزی را به جان بخرم.»
ایران و امارات روابط تجاری گسترده ای با هم دارند اما روابط سیاسی میان دو کشور در سال های اخیر تحت تاثیر ادعای امارات در مورد مالکیت جزایر سهگانه خلیج فارس بوده است، تا آن جا که در سال گذشته وزیر خارجه امارات حضور ایران در جزایر سهگانه را به اشغال سرزمین های فلسطینی توسط اسرائیل تشبیه کرد.
با این حال در حوزه اقتصادی نیز امارات به تازگی اقدام به مسدود کردن حساب بانکی ۴۱ شخصیت حقیقی و حقوقی ایرانی در این کشور کرده است.
بانک مرکزی امارات مسدود شدن این حساب ها را در راستای اجرای تحریم های سازمان ملل عنوان کرد و هم چنین از موسسات مالی و اعتباری این کشور نیز خواست که از پرداخت وجه به ایرانیان مشمول تحریم خودداری کند.
این کشور هم چنین چند روز پیش از این اقدام، از تعطیل شدن ۴۰ شرکت محلی و بین المللی در امارات که تحریم های سازمان ملل علیه ایران را زیر پا گذاشته بودند، خبر داد.
یک روز پس از حمایت سفیر امارات از حمله نظامی به تاسیسات هستهای، سخن گوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی ایران، این اظهارات را «دریده گویی» خواند و از دولت امارات خواست تا با اعلام نظر در مورد اظهارات سفیر خود در سازمان ملل، این اظهارات را تصحیح کند، گفت: «برخی دولتمردان امارات باید بدانند در همین شرایط بحرانی اقتصادی که آن ها درگیر هستند این سفرهای ایرانی ها به امارات بود که اقتصاد بحران زده امارات، خصوصا دوبی را از وضعیت بدتر نجات داد.»
فولکر پرتس، مدیر «بنیاد دانش و سیاست» در برلین، معروف به «اتاق فکر» دولت آلمان، مقاله «حال و هوایی چون وضعیت پیش از جنگ» را درباره اوضاع خاورمیانه منتشر کرده است. او در این مقاله به عوامل جنگ زای منطقه پرداخته است.
فولکر پرتس، کارشناس آلمانی، در مقاله خود می نویسد که خطر جنگ در خاورمیانه و خاور نزدیک در هفته های اخیر به شدت افزایش یافته است. او چهار عامل را برمی شمرد که به نظر او هر یک موجب بیثباتی در منطقه شده و به مرور تشدید یافتهاند.
ناامیدی و بیاعتمادی، بیثباتی در منطقه از «سیاست های نادرست حکومت های منطقه»، خلاء قدرت و و سرانجام چهارمین عامل تقویت کننده بیثباتی در خاورمیانه از نظر مدیر «بنیاد دانش و سیاست» عبارت است از «نبود واسط خارجی.»
این کارشناس آلمانی، به عنوان عامل دوم بی ثباتی در منطقه از «سیاست های نادرست حکومت های منطقه» نام می برد و می نویسد: «نقش آفرینان مهمی چون دولت های اسراییل و ایران با سیاستی که اعمال می کنند بر لبه پرتگاه گام می زنند. آنان یا به دور از واقعیت به سر می برند و حسی برای محیط اطرافشان ندارند یا با رفتار تحریک کننده خود در تلاش کسب جایگاهی مهم تر برای خود هستند. مدت هاست در مورد دولت نتانیاهو گفته می شود که دچار کوری استراتژیک است، چون این دولت چنان به سیاست کوته بینانه خود در مورد مناطق اشغالی و شهرک ها چسبیده است که علائق درازمدت اسراییل را در ارتباط با برقراری تعادل در روابطش با فلسطینی ها به مخاطره می افکند... و طبیعتا اسراییل دشمنانی واقعی دارد که از چنین نقطه ضعف هایی استفاده می کنند. دولت ایران و حزب الله لبنان در آن میان نقش تحریک کننده را بازی می کنند... یک برخورد می تواند به آسانی موجب ایجاد درگیری سخت میان حزب الله و اسراییل شود.»
مدیر «بنیاد دانش و سیاست»، مینویسد: «... سیاست آمریکا در برابر خاورمیانه در آغاز پرقدرت می نمود. اما دستی که باراک اوباما برای نزدیک شدن به سوی ایران دراز کرده بود، به مرور حالت مشت به خود گرفته است. تجربه نشان داده است که تنش های خاورمیانه و خاور نزدیک بندرت خود به خود و با گذشت زمان برطرف می شوند. همین تجربه می گوید که بهترین راه برای رفع تنش در این منطقه فعال شدن عوامل تاثیرگذار جهانی و منطقه ای است، وگرنه این تنش ها تنها با خشونت حل خواهند شد.»
باراک اوباما، ریيس جمهوری آمريکا، در مصاحبه با يک شبکه تلويزيونی اسرائيلی گفته است برای حل مناقشه هسته ای ایران هیچ گزینه ای را کنار نگذاشته است.
رییس جمهوری آمریکا می گوید: «دست يابی ايران به سلاح هسته ای غير قابل قبول است و ما برای جلوگیری از وقوع چنين اتفاقی، دست به هر اقدامی خواهيم زد.»
گفته های باراک اوباما، در حالی از شبکه تلویزیونی اسرائیلی پخش می شود که دولت اسرائیل، با کشتار امداگران در آب های بین المللی که راهی کمک به مردم غزه بودند در سطح جهانی رسوا و در تنگنا قرار گرفته است و طرح حمله نظامی به ایران نیز یکی از آن تبلیغات هایی است که دولت نژادپرست و اشغالگر اسرائیل از جمله با هدف انحراف افکار عمومی به مساله دیگری صورت می گیرد.
حکومت اسلامی، به دلیل این که در جهان، حامی تروریسم و به ویژه تروریسم گروه های اسلامی در منطقه خاورمیانه است و در داخل ایران نیز اکثریت مردم، این حکومت جانی و آدمکش را نمی خواهند متاسفانه محاصره اقتصادی ایران و حتا حمله نظامی به تاسیسات اتمی و نظامی حکومت اسلامی، مخالفت آن چنانی که در حمله به عراق و افغانستان وجود داشت در جمله به ایران کم تر خواهد بود. بنابراین، اگر تبلیغات و طرح حمله نظامی به ایران را در کنار موضع گیری های غیرمسئولانه و جنگ طلبانه خامنه ای، احمدی نژاد، امام جمعه ها، فرماندهان سپاه و غیره بگذاریم به سادگی به این نتیجه می رسیم که احتمالا حکومت اسلامی و حکومت اسرائیل، برای برون رفت از بحران های اقتصادی و سیاسی خود، به یک جنگ تازه ویرانگر نیاز دارند.
بنا به گزارش خبرگزاری فرانسه، اسرائيل که تنها دارنده سلاح هسته ای در خاورميانه محسوب می شود، حکومت اسلامی را اصلی ترين تهديد برای خود می داند. محمود احمدی نژاد، رييس جمهوری ايران، از زمان روی کار آمدن خواستار محو اسرائيل شده است.
اسرائيل می گويد برای حل مناقشه هسته ای ايران همه گزينه ها و از جمله گزينه نظامی را مد نظر خواهد داشت.
اسرائيل در سال ۱۹۸۱ تاسيسات هسته ای عراق را بمباران کرد و در سال ۲۰۰۷ تاسيساتی را در سوريه بمباران کرد و مدعی شد اين تاسيسات اتمی سوريه بوده است.
باراک اوباما، رییس جمهور آمریکا و هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، با رایزنی هایی گسترده ای که چه با کشورهای متحد خود و چه با کشورهای رقیب شان چون روسیه و چین و غیره انجام اداه اند و به رایزنی های خود به ویژه در کشورهای عربی و شیخ نشین های حوزه خلیج فارس ادامه می دهند. آن ها، احتمالا در این رایزنی های خود در برخورد با مساله هسته ای ایران، در رابطه راه حل نظامی نیز تبادل نطر می کنند.
اوباما در پاسخ به این پرسش که «آیا نگران نیستید که اسرائیل با حمله به تاسیسات هسته ای ایران، آمریکا را غافلگیر کند؟» می گوید: «ما هیچ تلاشی برای غافلگیر کردن دیگری نمی کنیم.» معنای این جواب اوباما این است که اولا گزین هنظامی روی میز ما قرار دارد و هم چنین اسرائیل بدون مشورت و توافق دولت آمریکا نمی تواند دست به چنین اقدام ماجراجویانه ای بزند که احتمالا به یک جنگ تمام عیار در منطقه بحران خاورمیانه منجر شود. تمام قلدری های سیاسی-نظامی دولت اسرائیل در منطقه و ادامه اشغال سرزمین های فلسطینی و هر از چند گاهی تجاوز نظامی به لبنان، به این دلیل ادامه دارد که دولت آمریکا و برخی کشورهای اروپایی در هر شرایطی حامی دولت اسرائیل هستند. برای بحرانی نگه داشتن خاورمیانه، حماس، جهاد اسلامی، القاعده، حزب الله لبنان، حکومت اسلامی و حکومت اسرائیل لازم و ملزوم یکدیگرند. تغییر پایه ای دولت اسرائیل و روی کار آمدن گرایشات غیرمذهبی و غیرنظامی در این کشور و خروج همه نیروهای اشغالگر اسرائیلی از سرزمین های فلسطینی، نخستین گام در راه صلح خاورمیانه و اضمحلال حماس و حاشیه کردن نقش حکومت اسلامی در امور داخلی مردم فلسطین است. چه بسا تشکیل یک دولت مشترک اسرائیلی - فلسطینی می تواند به سرعت دشمنی حدود پنج دهه را به یک دوستی و هم زیستی مسالمت آمیز ماندگار تبدیل کند. مردم اسرائیل و فلسطین مانند همه مردم جهان، هیچ خصومت و دشمنی با همدیگر ندارند و این دولت ها هستند که جنگ و دشمنی و خشونت را طراحی و اجرا می کنند و انسان های بی شماری را نیز قربانی این رقابت های اقتصادی و نظامی و سیاسی خود می کنند. اگر روز روزگاری القاعده و حماس و جهاد اسلامی و... به درد دولت آمریکا و اسرائیل می خورد که در مقابل گرایشات چپ و سکولار بایستند امروز ظاهرا بلای جان خودشان نیز شده است. یعنی این جریانات تروریستی دست پخت دولت های بورژوازی و در راس همه دولت آمریکا و متحدانش بر علیه شوروی سابق و رقابت هایشان با این بلوک بوده است. هنگامی که این بلوک نتوانست به رقابت هایش به ویژه در عرصه اقتصادی و تکنولوژی با غرب ادامه دهد از هم پاشید پدر بوش رییس جمهوری وقت آمریکا، با محاصره اقتصادی عراق و بمباران این کشور و جدا کردن کردستان عراق، نوید «نظم نوین جهانی» را به جهانیان داد و تئوریسن های کاخ سفید نیز صوت پایان تاریخ را به صدا درآوردند اما دیری نپائید که جهان مجددا چند قطبی شد و با اشغال عراق و افغانستان و تجزیه یوگسلاوی و جنگ های طولانی و هولناک در قاره آفریقا، تاخت و تاز کشورهای امپریالیستی هم چنان ادامه یافت. بنابراین، نظم نوین جهانی چیزی نبود جز لشکرکسی و جنگ و تروریسم دولتی آمریکا در جهان. اساسا ماهیت دولت های بورژوازی و در راس همه کشورهای قدرت مند امپربالیستی، استثمار شدید مزدبگیران با هدف کسب سود بیش تر و سرکوب جنبش های آزادی خواه و عدالت جو و کارگری کمونیستی و هم چنین سازمان دهی جنگ و خونریزی در نقط مختلف جهان است.
دولت آمریکا که خود نخستین سازنده و به کار گیرنده بمب اتمی در جهان بود و اسرائیل را نیز به دژ نظامی خود و مرکز سلاح های مخرب و به ویژه کلاهک های اتمی تبدیل کرده است ادعاهایشان در جلوگیری از تولید بمب اتمی توسط حکومت اسلامی ایران، ادعایی متناقض و غیرواقعی است. پیش شرط جلوگیری واقعی و جدی از تولید بمب اتمی توسط حکومت اسلامی ایران و هر حکومت دیگری، نابودی سلاح های اتمی و شیمایی موجود در سطح جهان به ویژه توسط دولت های آمریکا، اسرائیل، روسیه، چین، پاکستان و غیره است.
جامعه جهانی هنوز فراموش نکرده است که ادعای دولت های غربی مبنی بر وجود سلاح های اتمی در عراق، دروغی بیش نبوده است. آمریکا و متحدانمش برای اشغال عراق، ادعا می کردند که دولت وقت عراق، خطر جهانی است و بمب اتمی دارد. هنوز هم پس از گذشت هفت سال از اشغال نظامی این کشور توسط آمریکا و متحدانش، اثری از بمب اتمی دیده نشده است. اکنون نیز با وجود این که سران حکومت اسلامی، تلاش های پیگیری این در جهت دسترسی به بمب اتمی به خرج می دهند اما در واقعیت توان و ظرفیت و دانش ساختن بمب اتمی را ندارد. آن هم در شرایطی که تمام حرکات و روابط و مناسبات این حکومت با شرکت های بزرگ و دولت ها زیر نظر همه دولت ها و شورای امنیت سازمان ملل قرار دارد. حکومت اسلامی، از زمانی که خمینی گفت با پذیرش قطعنامه 598 سازمان ملل مبنی بر آتش بس در جنگ ایران و عراق «جام زهر» را سر کشیدم»، مساله دسترسی به جنگ افزار مدرن و به ویزه بمب اتمی، یکی از مسائل مهم حکومت شد. آن ها فکر می کنند ایران اتمی می تواند با قدرت بیش تری وارد بازی های سیاسی و ده و بستان های اقتصادی سیاسی و نظامی با رقبایش شود. اما واقعیت این است که نیروهای دریایی، زمینی و هوایی ارتش و سپاه حکومت اسلامی، به لحاط تکنولوژی بسیار عقب مانده هستند و قدرت رقابت با هیچ کشوری را ندارند. موشک هوا کردن ها و مانورهای نظامی و ادعاهای سران و فرماندهان حکومت اسلامی در رابطه با توانایی نظامی شان، همگی پوچ و غیرواقعی است. مهم تر از همه، حکومت اسلامی، کم ترین پایگاه اجتماعی در نزد مردم ایران ندارد و فقط با اتکا به نیروهای پلیسی - امنیتی و سرکوب وحشیانه مخالفین خود سر پا مانده است در سطح جهانی نیز یکی از بی اعتبارترین حکومت هاست.
در چنین شرایطی، نه محاصره اقتصادی و نه حمله نظامی، هیچ کدام راه حل هایی نیستند که حکومت اسلامی را به زانو درآوردند و مهم تر از همه محاصره اقتصادی و هرگونه حمله نظامی به ایران به ضرر مردم این کشور است.
حمله نظامی به عراق و افغانستان هر چند که باعث سرنگونی حکومت های وقت این کشورها شد، اما آمریکا و متحدانش برای مردم این کشورها، اسایش و امنیت و رفاه و آزادی به ارمغان نیاوردند و قرار هم نبود نتیجه جنگ و کشتار و اشغال به رفاه و آسایش و امنیت این کشورها منجر شود. با گذشت سال ها از اشغال این کشورها و سرنگونی دولت حزب بعث در عراق و طالبان در افغانستان، نه تنها دمکراسی و آزادی نسبی در این کشورها برقرار نشده است، بلکه مردم لحظه به لحظه و ساعت به ساعت در طول شبانه روز در معرض ترور و کشتار و جنگ و فقر و فلاکت و گرسنگی قرار دارند. تروریسم و جنگ و خشونت در افغانستان و عراق صدها بار بیش تر از گذشته جان و مال و امنیت شهروندان این دو کشور را تهدید می کند. بعلاوه شیرازه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در این کشورهای اشغالی آن چنان از هم پاشیده است که شاید با تغییر چندین نسل نیز عوارض و عواقب مخرب آن از بین نخواهد رفت. مردم ایران در کنار گوش خود، شاهد این همه فجایع انسانی در عراق و افغانستان هستند طبیعتا دل شان نمی خواهد به فجایعی که مردم این کشورها دچار شده اند، دچار شوند! بر این اساس، آلترناتیو موثر سیاسی و بدون این که زیست و زندگی مردم را تحت فشار قرار دهد، بایکوت سیاسی حکومت اسلامی است. در این راستا از معاملات دولت ها و شرکت هایی که به حکومت اسلامی ابزارهای جنگی و دستگاه ها و تکنولوژی هایی می فروشند که برای جاسوسی و کنترل مردم، شکنجه زندانیان در زندان ها و سرکوب اعتراضات مردمی به کار گرفته می شوند، جدا جلوگیری شود. تروریست - دیپلمات های حکومت اسلامی، به ویژه از کشورهای غربی و نهادهای بین المللی اخراج شوند و سفرای خود از ایران فرابخوانند و دفاتری جای سفارت ها و کنسولگری ها را بگیرد که محدود به خدمات مردمی و اداری، مثلا ویزا صادر کند. از سفر سران و مقامات حکومت اسلامی به کشورهایشان جلوگیری کنند و در دستگیری آن ها به دلیل جنایت علیه بشریت جدی تر باشند کمک بزرگی به مردم ایران و همبستگی با مبارزات آن ها کرده اند.
باین ترتیب، گزینه نظامی بر علیه ایران، هم چنان خواست جدی برخی از محافل جنگ طلب در هیات حاکمه آمریکا و اسرائیل و هم فکران و متحدان آن هاست! این تبلیغات نگران کننده و هشدار دهنده است. بر این اساس، باید با هرگونه حمله نظامی احتمالی به ایران، باید شدیدا مخالفت کرد.
مردم ایران، به ویژه در سال گذشته با تظاهرات ها و راه پیمایی های میلیونی خود، با صدای بلند اعلام کرده اند که این حکومت ارتجاعی، جانی و تروریست را نمی خواهند. این حکومت، هم اکنون علاوه بر بحران های سیاسی و اقتصادی فزاینده دچار کشمکش بزرگی نیز در درون خودش است. تورم و گرانی روزبروز در حال افزایش است و میلیون ها نفر بی کارند. اگر تحریم های اقتصادی جدیدتر پیگیری شوند نخست آوار آن بر مردم محروم و مزدبگیران فرو خواهد ریخت. بنابراین، جریانات و کسانی که طرفدار محاصره اقتصادی و یا احیانا حمله نظامی به ایران هستند محدودند در حالی که بایکوت سیاسی حکومت اسلامی با استقبال گسترده افکار عمومی مردم ایران و جهان روبرو می شود و یاری بیش تری به مبارزات مردم ایران می کند. در چنین فضایی است که مردم ایران قادر خواهند شد با این حکومت جانی تعیین تکلیف نهایی کنند.
دولت های غربی و هم چنین روسیه و چین، اگر به معنای واقعی دست از معامله و بده و بستان با حکومت اسلامی بردارند مردم ایران با حمایت و پشتیبانی افکار عمومی مردم آزادی خواه جهان، این قدرت و پتانسیل و آگاهی را دارد که حکومت اسلامی را سرنگون کنند و حکومتی را به قدرت برسانند که حرمت انسانی را در داخل و خارج کشور پاس دارد و حامی کارگران، مردم آزادی خواه و عدالت جو در سطح جهان و منطقه باشد. اما هیچ انسان آگاهی توهم ندارد که دولت ها دست از معاملات نهان و آشکار و منافع اقتصادی خود دست بکشند و حامی مبارزات توده های جان به لب رسیده ایران باشند. دولت ها تا این جا و به خصوص در یک سال گذشته که رویارویی مردم با نیروهای سرکوبگر حکومتی شدیدتر شده بود نشان داده اند که اولا نمی خواهند حکومت اسلامی سرنگون شود چون که نگرانند طبقه کارگر و نیروهای آزادی خواه و برابری طلب دست بالا را بگیرند و منافع آن ها را در این کشور به خطر بیندازند و از سوی دیگر، در بهترین حالت آن هم با تردیدهای زیاد از جناح اصلاح طلبان حکومتی دفاع می کنند. در واقع آلترناتیو نخست شان، اصلاح همین حکومت ترور و وحشت و همراه کردن آن با سیاست هایشان به ویژه در منطقه بحرانی خاورمیانه است. بنابراین، کارگران، زنان، دانش جویان و مردم آزاده و ستم دیده ایران، در درجه نخست باید به نیروی مستقیم و بلاواسطه خود و مبارزه پیگیرشان علیه حکومت اسلامی اتکاء کنند و در درجه دوم، روی حمایت و پشتیبانی نیروهای آزادی خواه جهان حساب کنند.
امروزه جنگ هم سو با سیاستی است که بازتاب آن را می توان در تحول عمیق ساختار جوامع فربی و در راس همه آمریکا دید. آیا می توان جلو یک جنگ دیگر در خاورمیانه را گرفت؟ هیچ کس نمی داند. اما می دانیم اراده صلح در پرتو آزادی حاصل می شود و آینده به آزادی و برابری انسان ها تعلق داشته باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر