زمستان است...
سرد است.
سرما است؛ اگر چه هنوز پاییز برگریز است و زمستان از راه نرسیده. شاید
زمستان میخواهد با این سرما آمدنش را زودتر خبر دهد و حضورش را به رخ
بکشد؟ آیا در این سرما «سرها در گریبان است»؛ آن چنان که مهدی اخوان ثالث
سالها پیش گفته بود؟
زمستان
و سرمای زودتر از هر سال آمده امسال بیشتر ایران را دربرگرفته و تقریبا
همه جا را سفیدپوش کرده و همه را هم غافلگیر کرده است. سرمایی که شاید
تلنگری به وجدان خفته برخی از ما بوده و آن را بیدار کرده باشد تا اگر در
گرمای هوا و آلودگی هوا و ... با هم و به یاد هم نبودیم، این بار این کار
را کرده و کنار هم باشیم.
این روزها
در سایتها و شبکههای اجتماعی که لبریز از عکسها و پرترههای سفید و برفی
شدهاند، کم نمیبینیم و نمیخوانیم که «برف نو» برای همه زیبا و خوشایند
نیست. کمپینهایی را می توان سراغ کرد که برای کمک به کارتنخوابها و
بیخانمانها به راه افتاده و از همه میخواهد به یاری آنان شتافته و با
معرفیشان به مسئولان و گرمخانهها زمستان گرمی را – هر چند کوتاه و گذرا –
برایشان رقم بزند. حرکتهایی که با همراهی مسئولان هم همراه شده و واکنش
برخی را هم در پی داشته است. این که این دست کنشها چقدر ماندگارند و چه
اندازه گرمابخش زندگی بیخانمانها، باید چشم روی هم گذاشت و منتظر ماند و
دید.
شاید این برف نو، سرمای استخوانسوز یا زمستان در راه گرمابخش باشد و پیوند دهنده ما. شاید در این روزهای سرد به یاد بیسرپناهان افتاده و به جای آن که تنها تماشایشان کنیم یا تنها سوژه عکسهایمان در اینستاگرام و تلگرام باشند و برایمان لایک و توجه بخرند، به کمکشان بشتابیم. همه، ماییم نه فقط گروهی دانشجو، داوطلب، خیر و ... همه، ما هستیم که باید دستی برای کمک دراز کنیم نه چنان که اخوان گفت: «اگر دست محبت سوی کس یازی، به اکراه آورد دست از بغل بیرون، که سرما سخت سوزان است.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر