«تار و مار ِ گُل ِ سُرخ»
«گُلی اگر که می چینید
گیاهی می میرد
زیرا یک بار
فقط یک بار خوابِ تبر می بیند
حالا آمده اید به خاطرِ چیدن گُلِ سُرخ
ساقه ی نازکِ گَلِ سُرخ
به خاطرِ کندنِ گُلِ سُرخ ارّه آورده اید؟
چرا ارّه؟
فقط به گُل ِ سُرخ بگویید:"هی!تو"
خودش می افتد و می میرد
تمامِ سُرخش به سیاه می زند گُل ِ سُرخ
کشتنِ یک نوزاد که زهر نمی خواهد
با کلاشینکُف که پروانه شکار نمی کنند
فقط به مادرش بگویید که شیر ندهد به یک قنداق
و پروانه را بگذارید لای تکه های یخ
و روزنامه ها را توقیف کنید
بعد می بینید که ما می میریم
بی سر و صدا ما می میریم.»
گیاهی می میرد
زیرا یک بار
فقط یک بار خوابِ تبر می بیند
حالا آمده اید به خاطرِ چیدن گُلِ سُرخ
ساقه ی نازکِ گَلِ سُرخ
به خاطرِ کندنِ گُلِ سُرخ ارّه آورده اید؟
چرا ارّه؟
فقط به گُل ِ سُرخ بگویید:"هی!تو"
خودش می افتد و می میرد
تمامِ سُرخش به سیاه می زند گُل ِ سُرخ
کشتنِ یک نوزاد که زهر نمی خواهد
با کلاشینکُف که پروانه شکار نمی کنند
فقط به مادرش بگویید که شیر ندهد به یک قنداق
و پروانه را بگذارید لای تکه های یخ
و روزنامه ها را توقیف کنید
بعد می بینید که ما می میریم
بی سر و صدا ما می میریم.»
« بيژن نجدي»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر