محمد شریعتمداری برای کارنامه درخشانش در سرکوب دشمنان رژیم از نخستین بنیانگزاران وزارت اطلاعات رژیم آخوندی و از نخستین کسانی بود که از سوی آخوند خونخوار و آدمکش و شکنجه گر محمد ری شهری در این وزارت به کار گمارده شد! محمد شریعتمداری سال ها در وزارت اطلاعات از مهره های دانه درشت سرکوب و شکنجه دشمنان رژیم بود و سپس برای نان به نرخ روز خور بودنش به پست های بالائی در رژیم ولایت فقیه رسید!
پدران محمد شریعتمداری گرگانی بودند و برخی بر آنند که پدران گرگانی محمد شریعتمداری از ترک های گرگان و مازندران بوده اند، این چنین که آخوندی به نام محمدجعفر شریعتمداری استرآبادی که تبار خودش و پدرانش به گرگانی ها می رسید پسری داشت که او نیز آخوند بود و علی شریعتمدارینام داشت و نامبرده نیز پسر آخوندی به نام جلال الدین شریعتمداری داشت که او نیز پسری به نامنورالدین شریعتمداری داشت و نورالدین پنج فرزند داشت که سه تای آنها پسر و دو تای آنها دختر بودند که یکی از آن پسرها محمد شریعتمداری است، مادر محمد شریعتمداری نیز نوه آخوندی مشهدی به ناممحمود عطار است، از سوی دیگر خاندان شریعتمداری با آخوند و کارگزار سرشناس رژیم ولایت فقیهمحمدرضا مهدوی کنی و برادر بزرگ وی که آخوند دیگری است به نام محمدباقر باقری معروف به باقری کنی خویشاوند است! البته این دو آخوند با آن که برادر و از یک خانواده بودند اما یکی با نام مهدوی کنی و دیگری با نام باقری شناسنامه گرفته بود!
با این روال و از روز نخست محمد شریعتمداری که در سوم تیرماه سال ۱۳۳۹ زاده شد در خانواده ای با فرهنگ آخوندی پرورده شد و در مغز او جز آخوندیسم و خرافه های آخوندی چیزی جای نگرفت! از این روی و برای باورمندی خاندان شریعتمداری به آخوندیسم نورالدین شریعتمداری پدر محمد شریعتمداری از هواداران روح الله خمینی در زمان شاه بود و با پیروی از وی پسرش محمد نیز از هواداران روح الله خمینی شده و خودش را برای روح الله خمینی به آب و آتش می زد! محمد شریعتمداری با آن که در رشته الکترونیک به دانشگاه کرمان راه یافته بود این رشته را رها کرد و در رشته مدیریت آموزش دانشگاهیش را پی گرفت، هنگام انتحار اسلامی چون محمد شریعتمداری از گردانندگان کمیته استقبال از روح الله خمینی بود در دبیرستان علوی که جایگاه چند روزه روح الله خمینی پس از آمدنش به ایران بود در کنار رئیس این دبیرستان به نام مهدی شایسته که شوهرخاله محمد شریعتمداری نیز بود کار می کرد!
پس از انتحار اسلامی، آخوند محمدرضا مهدوی کنی یکی از پنج آخوندی بود که در شورای انقلاب اسلامی کار می کردند و از سوی روح الله خمینی نیز فرمان گرفته بود تا کمیته های انقلاب اسلامی را برپا کرده و سازماندهی کند، چون محمد شریعتمداری خویشاوند آخوند محمدرضا مهدوی کنی بود بی درنگ از سوی وی در کمیته های انقلاب اسلامی و در پست هائی بسیار بالا به کار گمارده شد! برای خویشاوند بودن با دو آخوند دانه درشت رژیم ولایت فقیه که آخوند محمدرضا مهدوی کنی و آخوند محمدباقر باقری کنی بودند محمد شریعتمداری در سال ۱۳۶۰ و هنگام نخست وزیر بودن محمدعلی رجائی در نخست وزیری و در پست جانشین معاونت امور انقلاب اسلامی به کار گمارده شد و پس از آن که محمدعلی رجائی رئیس جمهور و محمدجواد باهنر نخست وزیر شدند محمد شریعتمداری همچنان در همان پست کار می کرد! پس از کشته شدن محمدعلی رجائی و محمدجواد باهنر برای بمب گذاری از سوی یکی از هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران به نام مسعود کشمیری تا سال ۱۳۶۳ محمد شریعتمداری در سرکوب دشمنان رژیم شبانه روز می کوشید!
پس از آن که در سال ۱۳۶۳ آخوندی خونخوار و شکنجه گر و آدمکش به نام محمدمحمدی نیک معروف به محمد ری شهری از روح الله خمینی فرمان گرفت که دستگاه گسترده سرکوب و شکنجه دشمنان رژیم را به نام وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران برپا کرده و سازماندهی کند محمد شریعتمداری برای پیشینه درخشانش در سرکوب دشمنان رژیم از نخستین کسانی بود که از سوی محمد ری شهری در این وزارت به کار گمارده شد! برای سازماندهی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران همه بازجویان، دژخیمان و شکنجه گران دانه درشت در سرتاسر ایران از ارگان های سرکوب رژیم دوزخی ولایت فقیه مانند دادسراهای انقلاب اسلامی، دادگاه های انقلاب اسلامی، کمیته های انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ..... دستچین شدند و در وزارت اطلاعات رژیم آخوندی به کار گمارده شدند!
محمد شریعتمداری تا سال ۱۳۶۸ در وزارت اطلاعات از مهره های دانه درشت سرکوب و شکنجه دشمنان رژیم بود و در این سال و پس از رئیس جمهور شدن آخوند اکبر هاشمی رفسنجانی در دولت وی قائم مقام وزیر بازرگانی شد! پس از مرگ روح الله خمینی و ایة الله شدن حجة الاسلام علی خامنه ای در بیست و چهار ساعت و رهبر شدن این آخوند بود که محمد شریعتمداری از سال ۱۳۶۹ به پست معاونت نظارت و حسابرسی دفتر حضرت ایة الله العظمی دیکتاتور، علی خامنه ای نیز رسید و تا مهرماه سال ۱۳۷۶ در این پست کار کرد! البته محمد شریعتمداری از سال ۱۳۷۰ به عضویت "هیأت امناء اموال در اختیار ولی فقیه" نیز درآمد و از مردادماه سال ۱۳۷۳ به ریاست ارگانی رسید که دارائی های تاراج شده و دزدیده شده از دشمنان رژیم را گردآوری می کرد و نام "ستاد اجرائی فرمان حضرت امام" را به روی خود داشت! همچنین محمد شریعتمداری از سال ۱۳۷۰ نماینده و بازرس ویژه خامنه ای در کاروان های حج و نمایندگی این رژیم در عربستان به نام "بعثه مقام معظم رهبری" نیز بود!
پس از این رخدادها آخوند شکنجه گر و آدمکش محمد ری شهری که در شکنجه و سرکوب و کشتار هزاران تن دست داشته است بر آن شد که باندی را به نام "جمعیت دفاع از ارزش های انقلاب اسلامی"برپا کند و بسیاری از نخستین وابستگان و گردانندگان این باند دژخیمان و شکنجه گران وزارت اطلاعات و سازمان های دیگر سرکوب رژیم و کسانی مانند آخوند خونخوار و آدمکش روح الله حسینیان، آخوند خونخوار و آدمکش علی رازینی، آخوند علی قاضی عسکر، آخوند محمدصادق عرب نیا، آخوندمحسن سلطانی شیرازی، آخوند علی غیوری نجف آبادی، آخوند علی اکبر ابوترابی، احمد پورنجاتی و ..... بودند، در این میان محمد شریعتمداری نیز به گردانندگان این باند پیوست و دبیر اقتصادی این باند به سرکردگی آخوند محمد ری شهری شد! البته گردانندگان این باند چنان بی آبرو بودند و برنامه های این باند چنان کهنه پرستانه بودند که حتی هواداران رژیم نیز از پیوستن به آن خودداری کردند و سرانجام این باند دچار فروپاشی شد و اکنون چیزی جز یک نام از آن به جا نمانده است!
در سال ۱۳۷۶ و در زمان انتخابات ریاست جمهوری رژیم ولایت فقیه محمد ری شهری نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد و محمد شریعتمداری برای هواداری از وی سخنرانی های پر آب و تاب و آتشین و گفتارهای رادیو - تلویزیونی فراوانی را در دانشگاه ها و تریبون های گوناگون به انجام رساند اما محمد ری شهری که برای چندین سال در کشتارها و شکنجه ها و سرکوب ها و ددمنشی های بی شمار رژیم دوزخی ولایت فقیه دست داشت بی آبروتر از آن بود که کسی به او نیم نگاهی نیز بکند چه رسد به رأی دادن! حتی حزب اللهی های هوادار رژیم ولایت فقیه نیز از محمد ری شهری بیزار بودند و پس از آن که در میان نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری ری شهری کمترین رأی را آورد مردم برای ریشخند کردن این آخوند خونخوار و آدمکش و شکنجه گر می گفتند: "بیشترین رأی را ری شهری برای شکنجه هائی که به رأی دهندگانش می داد آورده است، پس چرا رئیس جمهور نمی شود؟!"
در انتخابات ریاست جمهوری در تاریخ دوم خردادماه ۱۳۷۶ کسانی که به اصلاح طلبان رأی دادند برای لنگاندن رژیم آخوندی و بیرون رفتن از دوزخی بود که از زمان روح الله خمینی در ایران برپا شده بود اما چه سود که رأی دهندگان دچار پندار نادرست بودند! نخست آن که در رژیم ولایت فقیه رئیس جمهور یک مترسک است و همه کاره این رژیم دوزخی ولی فقیه است! دوم آن که دژخیمان، شکنجه گران و آدمکشانی مانند سعید حجاریان و عباس عبدی که اصلاح طلب شده بودند چه چیزی را می خواستند اصلاح کنند؟ باری، پس از شکست سنگین و کوبنده محمد ری شهری در انتخابات ریاست جمهوری در دوم خردادماه سال ۱۳۷۶ و رئیس جمهور شدن آخوند محمد خاتمی و پیروزی اصلاح طلبان هوادار رژیم محمد شریعتمداری دست از محمد ری شهری کشید و ناگهان و در بیست و چهار ساعت اصلاح طلب دو آتشه و از هواداران پر جوش و خروش محمد خاتمی شد و به همکاران پیشین خودش در وزارت اطلاعات و کسانی مانند سعید حجاریان و عباس عبدی پیوست!
محمد خاتمی که می دید ریاست مجلس شورای اسلامی رژیم آخوندی هنوز در دست آخوند علی اکبر جمشیدی معروف به علی اکبر ناطق نوری و هواداران اوست و علی اکبر ناطق نوری بزرگترین رقیب او در انتخابات ریاست جمهوری بود برای آن که نه سیخ بسوزد و نه کباب، محمد شریعتمداری را که نان را به نرخ روز می خورد در پست وزارت بازرگانی کابینه اش به کار گمارد و این چنین بود که محمد شریعتمداری در دولت محمد خاتمی برای هشت سال وزیر بازرگانی شد! البته محمد شریعتمداری به جز وزارت بازرگانی در چند پست ریز و درشت دیگر نیز مانند شورای عالی سیاست خارجی، ستاد عالی اقتصادی دولت، شورای بازنگری تشکیلات دولت، هیأت امناء صندوق ذخیره ارزی، هیأت امناء بنیاد شهید و ..... از سوی محمد خاتمی به کار گمارده شد، با پایان یافتن ریاست جمهوری محمد خاتمی بود که محمد شریعتمداری که نان را به نرخ روز می خورد دست از اطلاح طلبی و اصلاح طلبان شست و این بار اصولگرای تندرو و از هواداران رئیس جمهور محبوب و برگزیده نظام مقدس جمهوری اسلامی، جناب آقای دکتر محمود احمدی نژاد شد!
در سال ۱۳۸۵ محمد شریعتمداری که به دفتر علی خامنه ای راه یافته بود مشاور عالی وی شد! همچنین محمد شریعتمداری در پست رئیس کمیسیون اقتصادی شورای راهبردی روابط خارجی از سوی خامنه ای به کار گمارده شد! در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ رژیم آخوندی محمد شریعتمداری نیز خواست بخت خود را بیازماید و با نامزد شدن در این انتخابات رئیس جمهور رژیم ولایت فقیه شود! تارنماها و تارنگارهائی درست کرد و انبوهی از عکس های رنگی به همراه زیستنامه هائی پر از گزافه گوئی درباره خودش را در آنجاها به نمایش درآورد اما رئیس جمهور نشد چون رد صلاحیت شد! آن هم پس از آن همه خوش رقصی و خوش خدمتی! چرا؟ چون حضرت ایة الله العظمی دیکتاتور، علی خامنه ای می خواست در انتخابات فرمایشی و نمایشی رژیم ولایت فقیه یک آخوند رئیس جمهور شود! پس از رئیس جمهور شدنآخوند حسن فریدون معروف به حسن روحانی ناگهان و به یکباره محمد شریعتمداری هوادار دو آتشه و سینه چاک حسن روحانی شد و برای نان به نرخ روز خور بودنش در مهرماه سال ۱۳۹۲ از سوی حسن روحانی معاون اجرائی رئیس جمهور شد!
★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★
در دی ماه سال ۱۳۹۱ محمد شریعتمداری در گفتگو با روزنامه اعتماد اعتراف کرده است که یکی از بنیانگزاران وزارت اطلاعات رژیم ولایت فقیه بوده است، در این گفتگو محمد شریعتمداری این چنین گفته است:
آقای شریعتمداری نخستین تصویری که از شما به خاطر دارم به سال ۱۳۷۶ بازمی گردد، جائی که در کنار ایة الله ری شهری و برخی از چهره های امنیتی در آن مقطع اقدام به راه اندازی جمعیت دفاع از ارزش ها کردید اما پس از مشخص شدن نتیجه آرا به دولت سیدمحمد خاتمی پیوستید، آيا گفتمان مشترکی میان آقای ری شهری و خاتمی وجود داشت که شما پیشنهاد صدارت را در آن مقطع پذیرفتید؟
اولا من تنها یک بار فعالیت حزبی کرده ام و آن هم در جمعیت دفاع از ارزش ها بوده است که در تأسیس این حزب خدمت حضرت ایة الله ری شهری بودم و در تأسیس حضور داشتم، اعضای جمعیت دفاع از ارزش ها به این دلیل که محور کلانی مبنای شکل گیری یعنی دفاع از ارزش های انقلاب اسلامی ایران بود طبیعتا سلیقه های متفاوتی می توانست در آن مشارکت کند، همچنان همه آن کسانی که در عرصه سیاسی داخلی سیاست ورزی می کنند مفتخر به این هستند که بگویند ما همه داریم از ارزش های انقلاب اسلامی دفاع می کنیم، منتهی ما فکر می کنیم که برداشتمان از ارزش های انقلاب اسلامی متفاوت است، لذا همه این جناح های سیاسی که شما از آنها صحبت می کنید که مثلا آقای خاتمی مسئولیت یک بخشی از آن را بر عهده داشتند آقای ری شهری با تأسیس جمعیت دفاع از ارزش ها یک بخش دیگری را بر عهده داشتند، اینها در یک قول مشترک بودند و معتقد به این موضوع بودند، امروز هم اگر با همه این افراد صحبت کنید به همین موضوع اشاره می کنند، هم آقای حسینیان با هویت امروزشان و نه هویت آن روزشان و هم آقای احمد پورنجاتی با هویت امروزشان و نه هویت آن روزشان اگر سؤال بپرسید می گویند ما نظرمان دفاع از اصول و ارزش های انقلاب اسلامی است اما برداشت از این اصول و ارزش ها باهم متفاوت است و در عمل به اشکال با یکدیگر رسیده اند.
لذا محوریت در آن حزب موضوعی است که الان درباره آن صحبت می کنیم و در یک قالب مرامنامه ای نوشتیم و منتشر کردیم این امکان را فراهم کرده بود که اشخاصی با طرز تفکرهائی که در جزئیات ممکن بود یک تفاوت هائی با یکدیگر داشتند ولی بر یک محور مشترکی تشکیل یک حزب دادند چرا که فکر می کردند این اصول و ارزش ها در معرض مخاطره است، مثلا ممکن بود که یکی در جمع ما فکر کند که آزادی های مشروع یک حق مسلم و مشروع ملت ایران است و یکی از بزرگترین دستاوردهای انقلاب ایران است و مثلا حالا ممکن است تحت تأثیر برخی از اقداماتی که آن موقع در دولت صورت می گرفت احساس می کرد که این مسأله در حال محدود شدن است و همین مسأله باعث شد تا به جمعیت دفاع از ارزش ها بپیوندد، یکی هم فکر می کرد دفاع از ایثارگری، دفاع از مقاومت در برابر سختی ها، دفاع از پایداری از اصول و ارزش ها که عده ای فکر می کردند در آن مقطع در حال حاشیه نشین شدن است باعث شد به این حزب بیایند، یعنی با دغدغه های متفاوت اما حول یک مفهوم کلی باعث شد افراد متفاوتی به جمعیت دفاع از ارزش ها بپیوندد.
محور فعالیت ها جدا از این مفهوم کلی انباشت تجربه اعضای آن در حوزه امنیتی نبود؟
خیر، اصلا، آدم هائی که در جمعیت دفاع از ارزش ها بودند امنیتی نبودند یعنی افرادی با طرز تفکرات حضور داشتند.
یعنی غیر از آقای ری شهری، شما و حسینیان که سوابق امنیتی داشتید افراد دیگری که سابقه فعالیت های اطلاعاتی و امنیتی داشته باشند نبود؟
خیلی ها بودند، آقای الهام هم بود، هیأت مؤسس که پنج نفر بودیم اما اعضای شورای مرکزی که تعداد بیشتری بودند، آقای رازینی و الهام و آقای عباس زاده بودند.
چه کسی به شما پیشنهاد داد که وارد جمعیت دفاع از ارزش ها شوید؟
من از تأسیس همراه ایة الله ری شهری بودم.
نه، می خواهم بدانم که جرقه تأسیس یک حزب توسط آقای ری شهری به زمانی بازمی گردد که ایشان وزیر اطلاعات بودند یا این که پس از خروج از وزارت به فکر راه اندازی یک تشکیلات سیاسی افتادند؟
نه، اصلا، ربطی به وزارت اطلاعات ندارد، ایشان در دورانی که وزیر اطلاعات بودند هر گونه فعالیت سیاسی را برای افرادی که در وزارت اطلاعات فعالیت می کردند ممنوع کرده بودند و با نگاه حضرت امام به این موضوع نگاه می کردند.
یعنی آقای ری شهری حکم حرام بودن فعالیت سیاسی برای وزارتی ها را داده بودند؟
بله، آقای ری شهری می گفتند کسانی که در وزارت اطلاعات هستند اگر بیرون فعالیت سیاسی بکنند حقوقشان حرام است، بر همین اساس در آن مقطعی که ایشان وزیر اطلاعات بودند نه به این موضوع فکر می کردند و نه اجازه فعالیت سیاسی را به کارمندان وزارت اطلاعات می دادند، اینها برای بعد از دوران وزارت اطلاعات است.
با خروج ایة الله ری شهری شما هم از وزارت اطلاعات خارج شدید؟
بله.
معاونت اقتصادی وزارت را بر عهده داشتید؟
ما موظفیم که تشکیلات وزارت اطلاعات را در هیچ دوره ای لو ندهیم و جزو تعهداتمان است! طبیعی است که من درباره این چیزها صحبت نکنم!
جنابعالی همراه ایة الله ری شهری در تأسیس وزارت اطلاعات بودید؟
بله، در تأسیس وزارت اطلاعات با ایشان بودم!
پیش از حضور در وزارت اطلاعات هم گویا در اطلاعات نخست وزیری حضور داشتید
در دفتر معاونت انقلاب بودم که دفتر اطلاعات نخست وزیری هم یکی از شئون آن بود که دفاتر مختلفی مانند دفتر کردستان و سیستان و بلوچستان هم داشت!
یعنی در همان مقطع که آقای بهزاد نبوی و خسرو تهرانی در دفتر اطلاعات نخست وزیری حضور داشتند شما هم بودید؟
آقای بهزاد نبوی حضور نداشتند، آقای تهرانی بودند.
آقای حجاریان؟
ایشان هم تشریف داشتند!
با این تفاسیر که اگر چه همه شما را به عنوان یک مهره اقتصادی می شناسند اما سوابقتان بیشتر در حوزه فعالیت های اطلاعاتی و امنیتی بوده است
کمیته مرکزی انقلاب اسلامی و کمیته استقبال از حضرت امام، ورودم به انقلاب است.
سوابق قبل از انقلابتان چیست؟
قبل از انقلاب که ما دانشجو بودیم و اصلا ورود به کار اجرائی نداشتیم، در دانشگاه کرمان الکترونیک می خواندم، با پیروزی انقلاب اسلامی به تهران آمدم برای این که اهل تهران بودم، وقتی تهران آمدم کار سیاسی را آغاز کردم، قبل از انقلاب هم نقش داشتیم، گروه های سیاسی تشکیل داده بودیم، کار انتشار اعلامیه های حضرت امام را بر عهده داشتیم که در فروردین ۱۳۵۷ منجر به دستگیری اعضای گروه شد که چهار نفر دستگیر شدند و بقیه اعضای گروه پراکنده شدند، به هر جهت از جوانی به کارهای مربوط به انقلاب مشغول بودیم، البته یک از این سایت ها چند روز پیش خبری زده بود که فلانی برای انتخابات آمده است و گفته که من مرهون دو تا مسأله هستم یکی بستگی با مهدوی کنی و دیگری فعالیت های امنیتی که نمی دانم این حرف را از کجا درآورده بود؟
مگر نسبتی با ایة الله مهدوی کنی دارید؟
بله نسبت داریم.
چه نسبتی؟
افتخار نسبت با ایشان را داریم!
این که با حضور برادر و پدرتان در دانشگاه امام صادق مرتبط نیست؟
خیر، پدرم که پیش از ایة الله مهدوی کنی در دانشگاه امام صادق حضور داشتند، آقای حسینی (مجری برنامه اخلاق در خانواده) در آن مقطع مسئول تشکیل دانشگاه امام صادق شده بودند، بعد به دلائلی آقای حسینی کنار کشیدند و ایة الله مهدوی کنی آمدند که پدرم فعالیتش را در دانشگاه امام صادق ادامه داد، البته پدرم از پیش از انقلاب با ایة الله مهدوی کنی ارتباط داشتند، به هر حال ما در خانواده ای بزرگ شدیم که مسائل سیاسی بسیار با اهمیت بوده است و اعلامیه های امام را از دوران بچگی دیده ایم و امروز وارد مسائل انقلاب نشده ایم.
چه شد که وارد فعالیت های امنیتی شدید؟
این طوری به موضوع نگاه نکنید!
نگاه خوفناکی به فعالیت امنیتی ندارم!
نه، می خواهم بگویم که مفهوم عام امنیت معجون با خیلی از این چیزهاست که می خواهم اینها را تشریح کنم، وقتی در کمیته استقبال فعالیت می کردم این کمیته معجونی از همه فعالیت ها بود، من چون ورزش رزمی می کردم به یک عده ای دفاع شخصی یاد می دادم، عضو گروه پذیرائی کمیته استقبال هم بودیم که شام و ناهار می دادیم، در دبیرستان علوی که شوهر خاله من آقای شایسته رئیس این دبیرستان بودند و جلسات کمیته استقبال هم در دفتر ایشان برگزار می شد در آنجا همه نوع کاری بود، بعد هم که کمیته مرکزی انقلاب تشکیل شد و ایة الله مهدوی کنی آمدند خدمت ایشان حاظر شدیم! در آن زمان هم وقتی هواپیمای شکاری می خواست بلند شود کمیته مرکزی باید تصمیم می گرفت و اجازه می داد و اگر قرار بود نفت توزیع شود تصمیمش با کمیته مرکزی بود!
یعنی کمیته مرکزی خودش به نوعی دولت موقت بود؟
دولت نبود اما عملا کار دولت را انجام می داد!
در کمیته چه جایگاه و منصبی داشتید؟
در کمیته مرکزی هم پست می دادم هم لیست حقوق می نوشتم هم در واحد عملیات حضور داشتم و با ماشین های گشتی عملیات می دادیم، یادم می آید یکی از آقایان که الان هم مسئولیت بالائی دارند یک روز پشت فرمان نشسته بودند و من کنار دستش بودم که بلندگو را روشن کرد و فریاد زد که: "مردم به باند فرودگاه تیراندازی نکنید که هواپیمای مهاجم خودی است!" من هم به او گفتم: "آقاجان! هواپیمای مهاجم نمی تواند خود باشد!" یعنی آن موقع هم معجونی از کارها را انجام می دادیم! هر چه کار تشکیلاتی تر شد طبیعتا من به آن سمتی رفتم که نیروی انسانی نیاز داشتند، مثلا فرض کنید جائی هیأت امنائی می خواستند آنجا می رفتم، برای مثال حساب جاری کمیته یک حساب چهار امضا بود که امضای من به اضافه امضای مرحوم افشار، ایة الله باقری کنی و ایة الله مهدوی کنی بود که نخستین حساب کمیته مرکزی انقلاب اسلامی همین حساب بود.
با چقدر سرمایه؟
سرمایه ای نداشت، یک پولی را امام می دادند که همان پول را داخل یک ظرفی می گذاشتند که در طبقه بالای کمیته بود و هر کسی بر اساس نیازش از آن پول برمی داشت، یکی صد تومان، یکی دویست تومان، هر کسی بر اساس پولی که لازم داشت از داخل آن ظرف پول برمی داشت، یک روزی من رفتم به آقای باقری کنی گفتم: "حاج آقا، این کمیته ضابطه پرداخت دستمزد می خواهد!" که ایشان گفت: "بیا بنویسم" که کاغذی که ایة الله باقری کنی نوشتند را من دارم، ایشان نوشتند مجرد ۱۲۰۰ تومان، متأهل ۱۵۰۰ تومان و هر اولاد هم ۱۰۰ تومان که این شد نظام حقوق دستمزد کمیته انقلاب، بعد یک دوره ای از کمیته که گذشت شرایطی به وجود آمد که یک سری از بچه های کمیته انقلاب در زمان شهید رجائی مخصوصا در واحد های مختلف و بیشتر در حوزه سیاسی به نخست وزیری منتقل شدند.
آقای بهزاد نبوی در آنجا معاون اجرائی ایشان بودند؟
بله، ایشان معاون اجرائی شهید رجائی بودند، یک معاونتی هم بود با عنوان معاونت امور انقلاب که آقایچمران اداره می کردند، متصدی آن معاونت با آقای خسرو تهرانی بود، ایشان هم اتفاقا دانشجوی دانشکده امام صادق (ع) بودند که البته در حال حاضر در دانشگاه ارشاد تدریس می کنند و بنده با رأی و نظر ایة الله باقری کنی و مهدوی کنی به نخست وزیری آمدم و جانشین آقای خسرو تهرانی در نخست وزیری شدم و در آنجا دفاتر مختلفی بود، کارهای مختلفی را در سطح کشور می کردیم، زمینه های تأسیس وزارت اطلاعات که مطرح شد طبیعتا یکی از نهادهائی که در این زمینه نقش داشت، از این نظر که وقتی ساواکی ها تظاهرات می کردند می گفتند که اینها تظاهرات می کنند دم در، بروید ببینید چه خبر است؟ که این هم از موضوعات جالب است که انقلاب به پیروزی رسیده و جمهوری اسلامی تأسیس شده و خیلی از مقامات این نظام جدید توسط ساواک شکنجه شده بودند اما ساواکی ها می آمدند جلوی در نخست وزیری و تظاهرات می کردند!
حق و حقوقشان را می خواستند؟
بله!
خیلی از ساواکی های معترض زمانی هست که الان هم باشند و شما بشناسید؟
نه نمی شناسم اما اوایل انقلاب که اینها می آمدند و می رفتند خیلی از ساواکی ها را می شناختم!
کسی از این ساواکی ها را هم جذب اطلاعات نخست وزیری کردید؟
اصلا بخشی از ساواک را ما مجددا را اندازی کردیم! اطلاعات کشور در حوزه امنیتی کار سخیفی می کرد.
مثلا؟
فرض کنید اگر ضدجاسوسی در ساواک بود و به این دلیل که این سیستم را آمریکائی ها طراحی کرده بودند در حوزه شرق بیشتر تمرکز و قدرت داشتند.
ثمره اش را هم بعدا در منحل شدن حزب توده دیده ایم
شاید، این را هم که گفتم به دلیل این بود که آمریکائی ها اینجا بودند و طبیعتا روی شرق باید بیشتر کار می کردند
چند درصد از ساواکی ها را جذب کردید؟
خاطرم نیست ولی تعدادی از اینها که در حوزه امنیت در مسائل خارجی کار می کردند به ویژه در حوزه جاسوسی و ضدجاسوسی به کار گرفته شدند که اطلاعات از آنها گرفته شود و مشخص شود که چه کارهایی انجام شده است؟
امام در جریان جذب ساواکی ها بودند؟
بله! حتما ! مسئولان دولت امام را در جریان گذاشته بودند!
پیشنهاد این کار را چه کسی داد و چه کسی نظارت بر این کار داشت؟
معاونت امور انقلاب نخست وزیری متصدی این کار بود که معاون نخست وزیر محسوب می شد و بالطبع خود نخست وزیر که شهید رجائی بودند مسئولیت این کار را بر عهده داشتند، ایشان هماهنگی های لازم را با امام در این زمینه داشتند!
مسعود کشمیری را هم شما در اطلاعات نخست وزیری دیده بودید؟
من خوشبختانه ورودم در آنجا در یک مقطعی بود که انفجار صورت گرفت بود و درست همزمان شده بود با روزهائی که می خواستم وارد محیطی شوم که کار آنها بود، مثلا شورای امنیت کشور!
پس مسعود کشمیری را می شناختید؟
بله، او دبیر شورای امنیت کشور بود!
جانشین مسعود کشمیری در شورای امنیت چه کسی بود؟
آقای سعیدی که در حال حاضر در قم هستند و جالب اینجاست که دیدم پسرشان در دفتر آقای لاریجانیدر قم کار می کنند.
این آقای سعیدی در حال حاضر مسئولیت ندارند؟
نه ایشان روحانی است.
چگونه به وزارت اطلاعات رفتید؟
دفتر امور انقلاب در اطلاعات نخست وزیری معجونی از همه این فعالیت ها بود، وقتی قرار شد وزارت اطلاعات تشکیل شود خب، با آدم هائی که در این زمینه آشنائی داشتند، در نگارش، قانون اطلاعات را نوشتیم که توسط دولت تحویل مجلس شورای اسلامی شود.
یک پارانتزی اینجا باز کنم، مشروح مذاکرات در مجلس پیرامون وزارت اطلاعات را در کتابی که آقای عمادالدین باقی نوشته اند وقتی می خواندم با یک اسم مواجه شدم که کمتر کسی از این نام اطلاعات دارد و حرف می زند به نام جواد مادرشاهی که اطلاعات زیادی درباره ایشان موجود نیست! ایشان همان مقطع زمانی مشاور امنیتی رئیس جمهور وقت بودند، آقای مادرشاهی از اعضای سرشناس انجمن حجتیه بوده اند، آقای حجاریان در آن مقطع زمانی که قانون وزارت اطلاعات قرار بوده در مجلس بررسی شود با اسم مستعار جهانگیر به مجلس می آمدند! برای تدوین این قانون دو نگاه وجود داشت، یک نگاه که متعلق به آقای حجاریان و دوستشان بود که قائل به وزارتی شدن اطلاعات بودند، یک نگاه هم متعلق به آقای مادرشاهی بود که به عنوان مشاور امنیتی رئیس جمهور در جلسات حاضر می شد و قائل به سازمان اطلاعات بودند
چه سؤال هائی می پرسی! خیلی گفتگو امنیتی شد! اگر اجازه بدهی پاسخ این سؤالتان را بدهم که من سابقه امنیتی به قول شما داشتم چه شد وارد حوزه اقتصادی شدم
شما بفرمائید اما این سؤال را من دوباره خواهم پرسید!
اگر برسیم و چیزی به خاطر داشته باشم می گویم، تا اینجا گفتم که نخستین حساب جاری کمیته انقلاب را امضا کردم، یعنی ورود من به حوزه فعالیت های اقتصادی و مالی از کمیته انقلاب آغاز شد، بعد گفتند که نماینده به سازمان برنامه معرفی کنید که آقای طهماسب مظاهری معاون برنامه توسعه بودند و آقایموسی خیر رئیس سازمان برنامه بودند، من به عنوان نماینده ایة الله مهدوی کنی و کمیته انقلاب به سازمان برنامه رفتم، مسئول ستاد سازمان برنامه شدم، در آنجا می خواستم بودجه کشور را بنویسم، بعد دوباره در دفتر امور انقلاب نخست وزیری که فعالیت های متنوع داشت آمدیم، بعد به همراه ایة الله ری شهری به وزارت اطلاعات آمدیم که نگارش قانون، مسائل فکری و اندیشه ای و تأسیس چنین نهادی مسأله مهمی بود که من در آنجا نقش داشتم، بعد وارد وزارت اطلاعات که شدیم باز هم حوزه های مختلفی از کار وجود داشت، یکی از کارهای وزارت نظارت بر امور اقتصادی بر اساس منافع نظام بود، در آنجا باز مسئولیت داشتم، پس از آن در وزارت بازرگانی که مشخص است حوزه کاریش چیست فعالیتم در حوزه مسائل اقتصادی از آن روز تا به حال ادامه داشته است، حوزه کاری من در آن ایام یک حلقه به هم متصل بوده است که رها نشده است، یک سری مشاغل مرتبط به هم بوده که جرم نیست و من به آنها افتخار می کنم چرا که خدمت به مردم بوده است!
برگردیم به آن سؤالی که پاسخ ندادید! چگونه با ایة الله ری شهری آشنا شدید و این که در بحث انتخاب وزیر اطلاعات که در نهایت ایة الله ری شهری انتخابات شدند گزینه های دیگری مانند اسدالله لاجوردی و مرحوم زواره ای هم اسامیشان بود که به ناگهان بحث شرط مجتهد بودن وزیر اطلاعات مطرح می شود و حکم اجتهاد ایة الله ری شهری توسط پدرزنشان که مرحوم ایة الله مشکینی بودند صادر می شود! همین حکم اجتهاد باعث می شود لاجوردی و زواره ای اسامیشان به عنوان یکی از گزینه های وزارت اطلاعات حذف شد و در نهایت ایة الله ری شهری وزیر اطلاعات شدند! با توجه به این که در آن مقطع زمانی حضور داشتید و از نزدیک اتفاقات را دیده اید چه شد که وزارت اطلاعات، وزارت شد و فعالیت های اطلاعاتی به شکل سازمان اطلاعات به تصویب نرسید و این که چه شناختی از آقای جواد مادرشاهی دارید؟ از آقای حجاریان که درباره ایشان سؤال پرسیدم ایشان می گفتند که آقای مادرشاهی روی مسائل اطلاعاتی و سازمان ها اطلاعاتی بسیار تسلط داشتند
من همیشه از آقای مادر شاهی ..... خوب! ..... شنیدم!
برخوردی با آقای مادرشاهی نداشتید؟
همکاری با ایشان نداشتم.
در دوران ریاست جمهوری آقا هم یادم می آید که ایشان در نهاد ریاست جمهوری هم فعالیت می کردند
بله، خب، ایشان مشاور بودند و نخستین رئیس مرکز اسناد انقلاب هم بوده اند، هم آقای مادرشاهی و هم همسرشان خانم دکتر فیاض بخش که رئیس دانشگاه علوم پزشکی قم شدند، خانم دکتر فیاض بخش که جزو صد چهره برجسته زنان دنیا شدند، البته باید گفت که آقای فیاض در آن مقطع بیشتر از آقای مادرشاهی ظهور و بروز داشتند و ایشان یک زمانی هم معاون وزیر صنایع شدند و در حال حاضر هم سفیر ایران در امارات هستند، اینها همه آدم های اهل کار و مطالعه بودند که ما همیشه خوبی اینها را شنیده ایم و این مسأله جدای از این است که ارتباط این دوستان با شیخ محمود حلبی در انجمن ضد بهائی چه بوده است!
شما عضو انجمن حجتیه بوده اید؟
عضو انجمن به این معنی که آقای مادرشاهی و دوستانشان حضور داشتند نبودم اما در دوران نوجوانی تا پانزده، شانزده سالگی فکر می کنم همه پنجشنبه ها هفت، هشت نفری می نشستیم و دعای فرج می خواندیم که یک معلمی داشتیم که شهید شدند، ایشان در همین زمینه های ضد بهائیت به ما درس می دادند ولی این که این سازمان فعالیتش چه بوده است خارج از بحث الان ماست! من خیلی اطلاعات درباره این مسائل ندارم، به نظرم از آقای نهاوندیان سؤال بپرسید بهتر است!
چگونه با ایة الله ری شهری آشنا شدید؟
ایة الله ری شهری حاکم شرع دادگاه های ارتش بودند، در مجموعه ای که ایشان بودند هم دفتر اطلاعات عملیاتی بود که در آنجا هم فعالیت های اطلاعاتی می کردند، در مجموعه نخست وزیری که قبل از این عرض کردم یک سری ارتباطات با اینها برقرار شده بود که در این دغدغه های شرعی مداخله در منهیات بودیم، فکر می کردیم که بچه های مسلمان می آیند و می روند، در مجموعه ای کار می کنند در حکم اولیه که بحث حکم ثانویه در مسائل اطلاعاتی پیش آمد و مسأله مهمی بود، برای مثال سر در سوراخ کلید مردم کردن کار بدی است ولی بنا بر حکم ثانویه ممکن است این کار واجب و لازم شود! اینها که این کار را می کنند دچار رذائل می شوند! ما این دغدغه را به عنوان بچه های مسلمان داشتیم، در اوائل پیروزی انقلاب که ما بچه های انقلاب را دعوت کردیم و گفتیم بروید این کار را انجام بدهید نباید به حال خودشان رهایشان می کردیم، به این نتیجه رسیدیم که باید در این زمینه کاری کرد و بر همین اساس سراغ مجتهدی رفتیم به نام ایة الله ری شهری! آن موقع هم هنوز حکم اجتهاد ایة الله ری شهری توسط ایة الله مشکینی صادر نشده بود، ایشان هم بسیار با گشاده روئی ما را پذیرفتند، رذائل کار را با جمعی از دوستان به صورت یک فهرست تهیه کردیم!
چه کسی پیشنهاد داد که سراغ ایة الله ری شهری بروید؟
فکر می کنم از همان موقع آقای خسرو تهرانی در این زمینه دغدغه داشتند! بچه ها از ایشان سؤالات شرعی در حوزه فعالیت های اطلاعاتی داشتند که آقای تهرانی نمی توانستند پاسخ بدهند! هم نماینده ولی فقیه در مجموع باید مشخص می شد که خیلی تلاش شد که در نهایت باید سؤالات شرعی را باید از کسی پرسید برای کارهای اجرائی که امام، ایة الله صانعی را پیشنهاد کردند و سؤالات از ایشان پرسیده می شد درباره حضور در حوزه امنیت! عرض کردم معاونت امور انقلاب و معاونتی که آقای تهرانی اداره می کردند مجموعه ای از فعالیت های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی بود که بعدها در نخست وزیری تفکیک شد، یکی معاون سیاسی شد که آقای معیری مسئولیت این معاونت را بر عهده گرفتند، معاونت اقتصادی که مسئولیتش با آقای مشایخی بود که بعدها همه اینها زیر مجموعه های بیشتری شدند و در آن مقطع همه این کارها در یک مجموعه انجام می شد که آن هم بیشتر با گفتگوی شهید رجائی و آقای خسرو تهرانی به وجود آمد و پس از شهادت شهید رجائی این دغدغه در دولت میرحسین موسوی دنبال شد و آشنائی با ایة الله ری شهری از همین جا رقم خورد، البته من آشنائی کلی از ایشان داشتم که از اینجا به بعد ارتباط من با ایة الله ری شهری به رابطه استاد و شاگرد تبدیل شد!
رابطه استاد و شاگرد یا رابطه مرید و مراد؟
هر جور شما تفسیر کنید! ما مرید خیلی از بزرگان هستیم و ایة الله ری شهری حتما جزو این جمعی که مریدشان هستیم حضور دارند! من در خیلی از زمینه ها خود را مدیون آموزش های ایة الله ری شهری می دانم و این که خیلی چیزهای خوب را از ایشان درس گرفته ام و این شاگردی ما به افتخار بنده است! در آن دوره ایشان این درس را شروع کردند که منجر به تشکیل کلاسی با عنوان اخلاق اطلاعاتی شد که بعدها مورد استفاده کسانی که در این زمینه فعالیت می کردند واقع شد!
آقای حجاریان و پورنجاتی دراین جلسات حضور داشتند؟
آقای حجاریان بودند اما آقای پورنجاتی در آن مقطع در شورای مرکزی جهاد بودند!
از چهره های شاخص دیگری که در جلسه اخلاق اطلاعاتی ایة الله ری شهری می آمدند چه کسانی بودند؟
آقای الهیان بودند که الان در حوزه مهندسی هستند، آقای یزدانفر که در حال حاضر استاد دانشگاه هستند، آقای طباطبائی که روحانی و در حال حاضر در قم هستند.
وزارت اطلاعات چگونه تشکیل شد؟ چرا سازمان اطلاعات نشد؟
یک عده ای در دعوای وزارت اطلاعات معتقد بودند که فعالیت های اطلاعاتی در ایران باید در قالب یک سازمان اطلاعات انجام شود.
چه دلیلی را برای سازمان شدن اطلاعات ایران مطرح می کردند؟
به دلیل این که از فشارهای نظارتی دور باشد! می گفتند ماهیت این کار سازمانی است و نباید تحت نظر و سؤال باشد اما این مسأله هم دغدغه امام بود و هم این که ماها هم فکر می کردیم که باید ساختار اطلاعات کشور به نحوی باشد که بتواند درباره عملکرد آن سؤال پرسیده شود و تحت نظارت باشد!
جدای از آقای مادرشاهی که موافق سازمانی شدن فعالیت های اطلاعاتی بودند چه افرادی موافق سازمان اطلاعات ایران بودند؟
من اصلا یادم نیست که آقای مادرشاهی این پیشنهاد را داده باشند ولی می دانم که در آن مقطع یک نحله فکری وجود داشت که طرفدارانی در بخش های گوناگون مانند سپاه، اطلاعات نخست وزیری و دادگاه های انقلاب داشت.
اگر امکان دارد اسامی را بگوئید!
واقعا خاطرم نیست که چه کسانی طرفدار سازمان اطلاعات بودند اما من و آقایان حجاریان و خسرو تهرانی فکر می کردیم که وزارت اطلاعات از سازمان اطلاعات بهتر است به این دلیل که موظف به پاسخگوئی است و بیشتر تحت نظارت و کنترل قرار می گیرد! همان دغدغه ای که باعث شد تا برویم مسائل شرعی را بپرسیم و آقای ری شهری اخلاق اطلاعاتی بگویند و ایة الله صانعی جواب سؤالات شرعی در حوزه مسائل اطلاعاتی را بدهند که نهایت این کار حساس این بود که یک کار رها و ولی نباشد
آقای شریعتمداری، وزارت اطلاعات فعالیت اقتصادی می کند؟
وزارت در زمان آغاز به کار فعالیت اقتصادی نمی کرد اما پس از چند ماه یک عده ای وارد فاز اقتصادی شدند که من مسئول شدم و رفتم تمام اموالشان را بررسی کردم و بخش قابل توجهی از سرمایه اینها را گرفتم و گفتم که این مال شما نیست و از آنها گرفتم!
چه سالی؟
شصت و سه، شصت و چهار که تازه وزارت تأسیس شده بود!
با چه عنوانی کار اقتصادی می کردند؟
یکی از اسامی قرآنی را گذاشته بودند! فکر می کنم یاسین یا صافات بود! این تشکیلات را رسیدگی کردیم و دیدم که بخشی از این سرمایه ای که اینها جمع آوری کرده اند درست نیست!
در چه زمینه ای کار اقتصادی می کردند؟
بیشتر فعالیت های تجاری بود، از آن زمان من دیگر از فعالیت های اقتصادی وزارت اطلاعات خبر ندارم اما شنیدم که در زمان آقای فلاحیان فعالیت اقتصادی گسترده ای صورت گرفته بود که یک روزی آقاییونسی در دولت گزارش می داد که من دنبال تعطیل کردن این ماجرا هستم!
حقوق کارکنان وزارت اطلاعات حقوقی مکفی هست که نخواهند وارد فضای اقتصادی بشوند؟
من اطلاعی ندارم!
تالی فساد این که یک عنصر اطلاعاتی وارد فضای اقتصادی بشود چقدر است؟
اصلاً فعالیت های اقتصادی حتی برای کسانی که در نهادهای اقتصادی دولتی دارند کار می کنند کار خوبی نیست چه برسد به نیروهای اطلاعاتی! فعالیت اقتصادی کار مردم است، اگر دولت هم قند و شکر می فروشد کار غلطی است و این کار را باید به مردم واگذار کند! فعالیت اقتصادی برای همه نهادهای دولتی و حاکمتی بد است که متأسفانه می بینیم این کار روز به روز در حال گسترش است!
با توجه با آشنائی و ارتباطی که با آقای ری شهری دارید چرا ایشان سکوت کرده است؟
ایشان در هیچ دوره ای اهل سر و صدا نبوده اند!
اما ایشان در دوره ای که وزیر اطلاعات بودند .....
ایشان در هیچ دوره ای اهل سرو صدا نبودند! کار اطلاعاتیشان را می کردند!
آخرین باری که ایشان را دیدید کی بود؟
همین دو سه روز پیش!
چه سمتی در آستان حضرت عبدالعظیم حسنی دارید؟
عضو هیأت امنا و نماینده تام الاختیار ایة الله ری شهری در آستان هستم!
معاون اقتصادی نیستید؟
آستان معاونت اقتصادی ندارد.
آقای شریعتمداری، ماجرای واردات ماشین های بی - ام - دبلیو توسط آستان حضرت عبدالعظیم چه بود؟
آستان دیگر هیچ فعالیت اقتصادی نمی کند و همه کارهایش را به ستاد اجرائی فرمان امام داده است!
از چه زمانی؟
از سه سال پیش تعطیل شده است! پیش از این فعالیت های اقتصادی برای ساخت و ساز حرم انجام می شده است که فعالیت های اقتصادی بزرگی هم بود
بی - ام - دبلیو هم وارد کردید؟
درباره این مسأله باید بگویم که یک وقتی آقای علی نوریانی که نماینده واردات بی - ام - دبلیو به ایران بود مراجعه کرد آستان و یک قرآنی آورد و گفت که پدر من در نگارش این قرآن سهم داشته است و گفت که با این کار می خواهم منافع این کار خرج این مجموعه شود!
یعنی ایشان بخشی از سود واردات بی - ام - دبلیو را به آستان هدیه کرد؟
بله! ابتدا هم این کار ماهیت حقوقی نداشت، بعدا ایشان اصرار کرد که حالا که شما فعالیت اقتصادی دارید بیائید! و در این زمینه مشارکت، پنجاه درصد سهم داشت! یک روزی ایشان آمدند و گفتند که بازار خاکستری تشکیل شده است! موضوع را طی نامه ای به آقای دانش جعفری منتقل کردیم که این خودرو که گمرکیش برای مثال بیست میلیون تومان می شود بعضی ها با یک کارهائی ده میلیون گمرک می دهند و این خودروها را وارد کشور می کنند و نمایندگی این خودروها در حال ضرر دادن است که این بحث هم به جائی نرسید و در نهایت آقای نوریانی لطمه مالی بزرگی دید و طبیعتا سود زیادی هم نتوانست به آستان بدهد و تنها مسأله ای که برای ما باقی گذاشت این بود که شما سؤال کنید که آستان بی - ام - دبلیو وارد کشور کرده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در این گفتگو محمد شریعتمداری گفته است که همسر جواد مادرشاهی خانم دکتر فیاض بخش است که نادرست است و این خانم همسر جواد مادرشاهی نیست!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر