تقدس از جهل بر میخیزد
فیروز نجومی
فیروز نجومی
ما ایرانیان اسلام مذهب برای یک چیز، بدون استثنا، بیش از هر چیز دیگری، ارزش و احترام قائلیم. آنرا بالاتر و برتر از هر چیزی میدانیم. در زربفت ش می نهیم و رفیع ترین جایگاه را بآن اختصاص میدهیم. بدان نزدیک میشویم، با دست و دلی پاک، با خضوع و خشوع. هستند بسیاری از چیزها، مثل منافع گوناگون مادی و معنوی، دشمنی و خصومت ها و تضاد های قومی و منطقه ای و طبقاتی که ما ایرانیان را نیز مانند مردم سایر جوامع دنیا از یکدیگر جدا و بر علیه یکدیگر می شوراند. در یک چیز، اما، باهم شریک هستیم و شباهت به یکدیگر داریم. که آنهم نیست چیزی مگر باور و ایمان بیک جلد کتاب بنام قرآن مجید، که الله، خداوند یکتا و یگانه، از آسمان بزمین فرستاده است.
درست است، اين کتاب مثل تمام کتابهای ديگر از کاغذ و مرکب ساخته شده، به زير ماشين چاپ رفته است، و به لحاظ وزن و اندازه و نيز نمای ظاهر، چندان تفاوتی با ديگر کتابها ندارد. کتاب قرآن، اما چيز ديگری ست. در طول تاريخ ، هرچه کتاب انتشار يافته است از انديشه بشر تراويده و بزبان بشر نگاشته گرديده است. حال آنکه باور بر آن است که کتاب قرآن تنها کتابی ست که بزبان الله نگاشته شده است. هر کتابی را زمان، ممکن است باطل و کهنه کند و از رونق بيندازد، ولی، قرآن کتابی ست نهايی و ابدی، زمان را در آن هرگز نه نفوذی ست و نه اثری. کلمات و عبارات ش همه ساخته و پرداخته خداوند یکتا و یگانه است و آسمانی. در اثبات خود قرآن گويد که اگر جن و انسهمه با هم جمع شوند، نتوانند بسازند عبارتی همچون يکی از عبارات الهی. ناشران در انتشار کلام الهی از هيچگونه آرايش و پالايشی يا سرمايه و هزينه ای دريغ نکنند و هر صفحه اش را به نقش و نگار بيارايند و هر حرف و زير و زبر و ضمه ی سخنان الله را با زر به تزئين در آورند.
بر خلاف کثرت انتشار و حضور اش در هر خانه و کاشانه ای، ديگر، کتابی نیست.قرآن کتابی نيست برای خواندن و فهميدن بلکه کتابی ست برای دلبستن بآن، دلبستن به نیرو و اقتدار آسمانی آن، برای برآوردن حاجتها ست، نیز برای ممکن ساختن ناممکن ها و سپردن بدان بیم ها و امیدها . بعضا نسخه های کوچک و مينياتوری آن را در جيب شان، روی قلب خود نگاه دارند و يا به گردن خود آويزان کنند تا خود را از هر گزندی مصون بدارند. قرآن را هم بر سر عروس و داماد گيرند و هم در پناهش مسافر را روانهء سفر کنند. هم در سفره عقد و نکاح حضور دارد و هم در صفره هفت سين عيد نوروزی، هم هنگام مرگ و نابودی و سوگواری؛ هم در بستن قرار داد تجاری، هم در هنگام تنبيه و مجازات و هم در انتقام ستانی و کيفر نهائی، يعنی که در مراسم بدار آويختن و تیر باران جان و تن انسانی. مراسمی نيست در زندگی اجتماعی که سرگيرد يا به انجام رسد بدون حضور کتاب قران و يا قرائت کلماتی چند از آن. هيچ نامه ای، عقد و قراردادی، سند و مدرکی وجود ندارد که با نخستين عبارت اين کتاب، با «بسم الله» آغاز نگردد.
آری، برای همه چیز و همه کس هست، قرآن، حتی برای خواندن، اما، نه برای فهمیدن. بويژه برای ما ايرانيان که الله سخن گويد با زبانی بیگانه، در بهترين وجهش، شويم طوطی و تکرار کنيم آنچه رسد به گوشمان. همین خوانش طوطی وار است که متولیان دین تشویق و تبلیغ میکنند و احادیث و روایات نقل کنند مبنی بر نکو داشت خوانش طوطی وار قرآن که هموار نماید راه رسیدن به بهشت و رستگاری. که نباید نگران فهمیدن سخن الله بود چه رحمت ها بر شما نریزد تنها اگر کلمات الله را برزبان برانی.
البته، که گرفتی بر ما نیست،عالمان دین میگویند، اگر ناتوان از خوانش و فهم قرآن هستیم. چرا که بشر کجا و آن معانی عظيم و مفاهيم عميق و سنگين و راز انگيز کلمات الهی کجا ! بشر حقير تر از آن است که بفهمد، چيست و چه معنی دهد گفتار خدائی. نخستین سوره قرآن را همگان در رکعت های نمازهای روزانه، حد اقل 17 بار بر زبان رانند و تکرار کنند، اما، هرگز کوشش نکنند که بفهمند آنچه را که بزبان میرانند با قطره ای کنجکاوی و یا با ذره ای تردد و تامل. مسلم است در نزد آنان که "بندگی " و "عبودیت " نیکو و بنیان اخلاق اسلامی ست د، مهم نیست اگر خداوند یکتا و یگانه در نخستین سوره قرآن انسان را حقیر و ناچیز بشمار آورد و به تسلیم و اطاعت فرا خواند. آقای حاج عبدالمجيد صادق نوبری در ترجمه يکی از آيه های سوره حمد، می نويسد که: بنده در برابر خدا اعتراف به تسليم و اطاعت ميکند و ميگويد::
در نهايت اطاعت و ذلت تو را می پرستيم و تو را معبود خود قرار داده جز تو ديگری را برای عبادت خود شريک قرار نمی دهيم و منحصرا از تو در جميع امور کمک ميطلبيم و از غير تو چيزی نمی خواهيم. (قران مجيد ترجمه فارسی، ص 2)
مسلم است که ذلت و خواری و حقارت در برابر الله بسی بسیار نکوست. البته که الله نمیتواند اکبر باشد اگر انسان را اصغر، نادان حقیر و ناچیز بشمار نیاورد. خدایی الله بر ذلت و خواری بشر بنیان نهاده شده است. استاد علامه سيد محمد حسين طباطبائی مؤلف تفسير الميزان در تعبیر نخستین سوره قرآن، سوره حمد اظهار میدارد که:
...که از وضع آيات اين سوره، مخصوصا بقرينه توجه از غائب به خطاب در اياک نعبد و اياک نستعين(۳) ظاهر ميشود که اين سوره در واقع کلام بندگان است در مقابل خدا، يعنی خداوند روش بندگی و ستايشی که شايسته مقام او است به بندگان خود ميآموزد، و شاهد زندهء اين موضوع همان جمله است "الحمدلله " است. چرا؟ زيرا: ستايش و حمد خدا در واقع توصيف او است در حالی که خداوند از توصيف تمام توصيف کنند گان منزه است همانطور که ميفرمايد سبحان الله عما يصفون، الاعباداله المخلصين..."( تفسيرالميزان، جلد اول،ص ،
بنا بر تفسیر استاد علامه طبا طبائی خداوند یکتا و یگانه بشر را خلق کرده است که بنده او باشد. زبان بنده، قاصر و ناتوان است و محدود و متناهی، نمیتواند الله را بگونه ای حمد گوید که در خور شان عظیم وی باشد. بندگان کمتر از آنند که حمد و ستايش شان را الله پذيرا شود. بايد همانگونه خداوند بی همتا را حمد و ستايش کند که او امر فرموده است. در سوره حمد، خداوند "روش" حمد و ستایش خویش را به بشر میآموزد. چه بشر در منظر الله توانا به تقلید است نه تعقل. حال براستی چه انتظاری میتوان از بشری داشت که روزانه 17 بار در "نهایت اطاعت و ذلت " پیشانی بر آستانه خداوند سائیده و به خواری و حقارت خود اعتراف نماید. آیا میتوان انتظار خرد ورزی، استقلال و خود گردانی از چنین بشری داشت؟ آیا میتوان از او انتظار داشت که خرد بکار گیرد و خود بجوید و کیستی و چیستی خود را بفهمد؟
آقای دکتر راميار، مؤلف تاريخ قرآن (1362)، وصفی که از قرآن بدست میدهد، هرچه بیشتر آنرا از دسترسی خارج میسازد، چه به آن نیرویی راز انگیز و افسانه ای نسبت میدهد غیر قابل فهم افراد بشری، چرا که قرآن از ذات الهی برخاسته است و بدون واسطه در روح و روان بندگان خدا نفوذ نموده و آنها را به تسخير خود در آورده است و ميآورد. کدام سخن را ميتوان در تاريخ يافت که نفوذی چنين گسترده در ابنای بشری داشته باشد. آقای دکتر، با اطمينان و بدون کوچکترين شک و شبهه ای اعلام میکند:
اين کلام خداست، اين سخن پرودگار جهانيان است، اين کتاب خداست و از ذات او تراوش کرده از مصدر جلال و عظمت کبريائيش بر مهبط وحی الهی نزول يافته، بر دل پاک ترين پاکان جهان نقش بسته و دو لب مبارک فرخنده اش بدان مترنم گشته، دل گروندگان حافظش شده و دست توانای مؤمنان نقش نگار دفتر و ديوانش گشته، مونس عزيز شبهای دراز شب زنده داران کوی دوست بوده، واسطه و راهنمای راز و نياز پرستندگان و راه گشای دلدادگان طريقت حق بوده، آشنای ذات او است و از او سرچشمه گرفته، و اين خود او تعالی است که حافظ و نگهبانش است (تاريخ قران، ص، د، ۱۳۶۲).
البته شاهد مدعای آقای راميار کس ديگری جز خود او نيست. شيفتگی وی، گويا او را از ارائه هر دليل و مدرک و سندی برای اثبات ادعای خود بی نياز ساخته است. او تخيلات مبالغه آميز و رمانتيک خود را جايگزين تاريخنگاری ميسازد. وی فرضیات و باورهای خود را چنان ارائه میدهد، گویی حقیقت اند و در آن چون و چرایی نیست. آقای دکتر فراموش کرده است، که زبان عربی، زبانی که الله با آن سخن میگوید، برساخته دست انسان است، از مغز انسان تراوش کرده و در پاسخ به نیازهای مادی و اجتماعی انسان رشد یافته است. افزوده بر این «الله » خود یک کلمه عربی ست، پیش از آنکه محمد آنرا بر خدای خود بنهد، نام یکی از بتهای کعبه بود که مردم آنرا پرستش میکردند. یعنی که قبل از آنکه الله زبان عربی را برای انتقال امیال خود به بندگان، بر گزیند، اعراب نسل پس از نسل آنرا پرورانده و بارور ساخته بوده اند. بهمین دلیل بازتابنده رسم و رسوم و آداب و عادات و روش زندگی آنان، بویژه زندگی محمد از زمان بعثت تا رحلت است.
نیز، گویا آقای دکتر چشم بر این واقعیت تاریخی هم بسته است که اعراب باديه نشين، يعنی اولين مردمانی که بايد گيرنده جزئيات قرآن بشمار آيند، پيام و پيامبر خدا را به باد تمسخر میگرفتند و به ادعای پیامبر اسلام مبنی بر ولایت و رسالت الهی، همچون هذيانی مینگریستند که از مغز بيماری بر خاسته است. هم آنها بودند که پيامبر را برای ارائه سند و مدرک ادعای خود چنان تحت فشار قرار دادند که فرستاده خدا ناچار شد شبانه برای بقای خويش از مکه پا بگريز بگذارد و به مدينه بکوچد. کلام قرآن البته در مدینه پس از شکست قریشی ها در بدر، اقتدار خود را کسب میکند و فرا خوانی میشود در سوی تسلیم و اطاعت. در واقع مبارزه بمنظور برقراری فرمانروايی «الله» از بدو ورود اولين آيه های قرآن آغاز گرديد و در تمام دوران رسالت نيز ادامه يافت. قرآن در واقع بازتاب مبارزه رسول خدا با آنهايی ست که به یکتایی و یگانگی الله در دل تردید داشتند و از تسليم و اطاعت به اراده وی سر باز زده و به فرمانروايی الله «نه» گفته اند، یعنی مشرکين، کافرين و منافقين. بهمین دلیل قرآن مقدس آنها را محکوم به عذاب اليم و یا سوختن در آتش دوزخ تا ابد نموده است. آیا جنبشهای اسلامی از حکومت آیت الله ها و طالبان ها گرفته تا داعشی ها و بوکو حرام ها، به ندای کلام الله پاسخ نمیدهند وقتی سر انسانها را همچون گوسفندان قربانی از تن جدا میسازند. اگر این جنبشهای اسلامی بندای قرآن پاسخ نمیدهند، بندای کدام آئین که چنین خون میریزند دست به خشونت و انتقام ستانی میزنند؟
بر خلاف ادعای دکتر راميار، قرآن شايد تنها کتابی باشد که برای حفظ و نگاهداريش، چه جنگها که به پا نشده است، چه خونها که ريخته نشده و چه سرها که بر زمين نغلتيده و چه زمزمه های نفی و نقد در نطفه خاموش نگردیده اند و هنوز هم. پس از گذشت چهارده قرن، هنوز هم نتوانی در کتاب قرآن ذره ای ناخالصی بيابی. وای اگر در آن چيزی بيابی ناسازگار با حرمت و سرشت خدائی، با عقل و خرد نقصان ناپذير الهی، هرچند کوچک و ناچيز، کنفیکون شود جهان و بر سرت ويران گردد. کفن پوشان و قمه کشان به بيرون جهند و جان بر کف آماده که خون بريزند و سر بر زمين افکنند. بی جهت نيست که عز و احترام و تقدس اين کتاب هميشه در افزايش بوده است و قدرتش لايزال مانده است. چرا که در باره آن چيزی بجز حمد و ستايش هرگز نتوانی بزبان آوری. دفاع از اقتدار و عظمت اين کتاب، چه با تيغ و تازيانه، و چه با مبالغه و گزافه گوئی، و چه با مطلق و چون چرا ناپذير ساختن آن با ابزار تفسير و تاويل، سبب گشته است که جلال و جبروت قرآن در ذهن دينداران خوش باور به عرش اعلا رسيده و باور و ايمان آنها را به عدم عقل و خرد لازم برای درک و فهم گفتار الهی تحکيم و تشديد نماید. روشن است که نادان و نا آگاه را راهی جز تسليم و اطاعت و تقليد و تبعيت نيست. آیا این نبوده است سرنوشت ما ایرانیان؟
فیروز نجومی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر