هنوز
هجوم
ادامه دارد
و شتر سواران می تازند
تیغ برکف و هیاها کنان
از میان قیر
و جهل
و ایمان
و صدای موذنان
از ظلمات دوردست
تا آفتاب خراسان
و از چنگ افکندن و زاریدن
برضریح عطر آآگین
تا چنگ افکندن
بر پیکرهای عریان دختران کاوه و آرش
و ستارخان و مصدق
که خواهران مایند.
ودریغا،
چندین
و چند قرن دیگر
باید بگذرد
تا ما در برابر برادر بر دار کشیده
وخواهر ویران شده مان
ببینیم
و بدانیم
و بخود آئیم
وسر بر آوریم
و آفتاب خراسان و ضامن آهو و بداند
در این شب گندناک سفلیسی و دینزده
در سایه های تاریک ضریح
و بر بستر آلوده ی عرقناک
خواهرک
خرد و خسته ی ما
کم از آهوئی نیست......
_______________________________
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر