آبجو؛ نه، ولی آب شلغم اوکی
فاغلقوا أبواب السؤال (در های سئوال را ببندید)
فاغلقوا أبواب السؤال (در های سئوال را ببندید)
من بَرم صندوق را فردا به کو
پس بسوزم در میان چارسو
تا ببیند مؤمن و گبر و جهود
که درین صندوق جز لعنت نبود
این بحث اشاره کوتاهی به «توقیع اسحاق بن یعقوب» است که بارها و بارها کسانیکه بر ذهنیت عاطفی و ذهنیت مذهبی مردم ستمدیده ما سوار شدهاند، به آن استناد کرده و ولایت فقیه را به آن ربط دادهاند.
تأمل در آن از جمله برای کسانیکه به بحث امام زمان
توجه کرده یا بدان انتقاد دارند، ضروری است.
...
داستان امام زمان و غیبت کبری واقعی نیست و امام حسن عسگری فرزندی نداشت مگر اینکه بخواهیم خود را قانع کنیم که غیبت؛ مربوط به «تاریخ قدسی» و براساس درکی است که از فرای حقایق مادی و تجربی آمدهاست...
به جای اینکه منتظر ظهور کسی باشیم؛ به قول سید جمال الدین اسدآبادی باید خودمان «ظهور» کنیم.
نباید آنچه را دوست داریم حقیقت داشته باشد، یا فکر میکنیم حقیقت بودنش برای جامعه مفید است، ما را به این کژی بکشاند که واقعیت ها را وارونه جلوه دهیم.
ــــــــــــــــــــــــــــ
توقیع یعنی چه؟
توقیع به معنی امضاء کردن نامه و فرمان، و نشان کردن برنامه و منشور است و نیز پاسخهایی است که حکام و فرمانروایان، زیر پرسشها و درخواستهای کتبی که از ایشان میشود مینویسند.
در فرهنگ حدیث (شیعی) توقیع به معنای مکاتبات امامان به ویژه امام زمان است. البته این اصطلاح به هرگونه سخن شفاهی وی نیز اطلاق شدهاست.
توقیع را با مسامحه نامه فرض میکنیم.
...
توقیع اسحاق بن یعقوب اشاره به متنی است که گفته میشود امام زمان آنرا (به عربی) بهرشته تحریر درآورده و از جمله به خاطر اشارهای که در آن به رخدادها و پیشآمدها (حوادث واقعه) شدهاست، برخی از جمله آیتالله خمینی و... برای به کرسی نشاندن «ولایت فقیه» به آن استناد کرده اند.
وَ اَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةِ فَارْجِعُوا فِیهَا اِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَاِنَّهُمْ حُجَّتِى عَلَیكُمْ وَ اَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیهِمْ
برای رخدادهایى که پیش مىآید به راویان حدیث ما مراجعه کنید زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنان هستم.
...
بنا بر قول «محمد بن یعقوب کلینی» (صاحب کتاب کافی)، اسحاق بن یعقوب روایت کرده که از محمد بن عثمان عَمری (یکی از نواب اربعه) خواهش کردم نامه مرا به امام قائم برساند و در آن سؤالاتی که برایم مشکل شده بود نوشته بودم.
یعد از آن به خط آن بزرگوار (امام زمان) توقیعی (نامهای) برایم رسید.
«محمّد بن یعقوب الکلینی، عن إسحاق بن یعقوب قال: سألت محمّد بن عثمان العمری رحمه اللّه أن یوصل لی کتابا قد سألت فیه عن مسائل أشکلت علیّ، فورد التوقیع بخط مولانا صاحب الزمان علیه السّلام
ــــــــــــــــــــــــــــ
اصل نامه امام زمان(توقیع اسحاق بن یعقوب)
أما ما سألت عنه أرشدک اللّه و ثبتک من أمر المنکرین لی من أهل بیتنا و بنی عمنا، فاعلم أنه لیس بین اللّه عزّ و جلّ و بین أحد قرابه، من أنکرنی فلیس منی و سبیله سبیل ابن نوح، و أما سبیل عمی جعفر و ولده، فسبیل اخوه یوسف علیه السّلام
و أما الفقاع فشربه حرام و لا بأس بالشلماب و أما أموالکم فما نقبلها إلّا لتطهروا
فمن شاء فلیصل، و من شاء فلیقطع فما آتانا اللّه خیر ممّا آتاکم.
و أما ظهور الفرج فانه إلی اللّه و کذب الوقاتون. و أما قول من زعم أن الحسین علیه السّلام لم یقتل، فکفر و تکذیب و ضلال. و أما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها إلی رواه حدیثنا فانهم حجّتی علیکم و أنا حجّه اللّه علیهم.
و أما محمّد بن عثمان العمری رضی اللّه عنه و عن أبیه من قبل فانه ثقتی و کتابه کتابی.
و أما محمّد بن علی بن مهزیار الأهوازی فسیصلح اللّه قلبه، و یزیل عنه شکه.
و أما ما وصلتنا به فلا قبول عندنا إلّا لما طاب و طهر، و ثمن المغنیه حرام.
و أما محمّد بن شاذان بن نعیم فانه رجل من شیعتنا أهل البیت.
و أما أبو الخطاب محمّد بن أبی زینب الأجدع فانه ملعون و أصحابه ملعونون فلا تجالس أهل مقالتهم فانی منهم برئ و آبائی: منهم براء. و أما المتلبسون بأموالنا فمن استحل شیئا منها فأکله فانما یأکل النیران. و أما الخمس فقد ابیح لشیعتنا و جعلوا منه فی حل إلی وقت ظهور أمرنا لتطیب ولادتهم و لا تخبث. و أما ندامه قوم شکوا فی دین اللّه علی ما وصلونا به، فقد أقلنا من استقال و لا حاجه لنا إلی صله الشاکین. و أما عله ما وقع من الغیبه فان اللّه عز و جل یقول: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ إنه لم یکن أحد من آبائی إلّا و قد وقعت فی عنقه بیعه لطاغیه زمانه و إنی أخرج حین أخرج و لا بیعه لأحد من الطواغیت فی عنقی. و أما وجه الانتفاع بی فی غیبتی فکالانتفاع بالشمس إذا غیبها عن الأبصار السحاب، و إنی لأمان لأهل الأرض کما أن النجوم أمان لأهل السماء، فاغلقوا أبواب السؤال عما لا یعنیکم و لا تتکلفوا علم ما قد کفیتم و أکثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فان ذلک فرجکم، و السلام علیک یا إسحاق بن یعقوب و علی من اتبع الهدی؛
ــــــــــــــــــــــــــــ
ترجمه نامه امام زمان (توقیع اسحاق بن یعقوب)
خدا ترا ارشاد فرماید و ثابت قدم نگهت بدارد
- اما آنچه از امر منکران من در میان اهل بیتم و فرزندان عمویم از آن سؤال کردهای پس بدان که بین خدا و بین احدی قرابت (و رودربایستی) نیست، هر کس مرا منکر شود از من نیست و راه او همان راه فرزند نوح است، اما راه عمویم جعفر (جعفر کذاب) و فرزندانش راه برادران یوسف است.
- و اما فُقّاع (آبجو) خوردنش حرام است ولی شلماب (شربت شلغم) عیبی ندارد.
- و اما اموالتان (که بخواهید به ما بدهید)، ما آن را نمیپذیریم مگر اینکه پاک بسازید، هر کس بخواهد بپیوندد و هر کس بخواهد جدا شود آنچه خدا به ما عطا فرموده بهتر از چیزی است که به شما عطا کردهاست.
- و اما ظهور فرج؛ (این) به خدای تعالی مربوط میشود و تعیینکنندگان وقت، دروغ میگویند
- و اما قول کسانی که گمان کردهاند حسین علیه السّلام کشته نشده کفر و تکذیب و گمراهی است،
- و اما آنچه بعدها حادث میشود (حوادث واقعه)؛ در باره آنها به راویان حدیث ما رجوع کنید ایشان حجت ما بر شما هستند و من حجت خدا بر ایشان هستم.
- و اما محمد بن عثمان عَمری که خداوند خشنود باشد از او و از پدرش، (وی) از گذشته مورد اعتماد من است و نامه او نامه من میباشد
- و اما محمد بن علی بن مهزیار اهوازی، به این زودی خدا دل وی را اصلاح خواهد کرد و شک وی را زایل خواهد ساخت.
- و اما آنچه برایمان فرستادی آنها نزد ما پذیرفته نیست مگر آنچه پاک و پاکیزه باشد، و اُجرت (مُزد) زن خواننده (مُغنّیه=آوازه خوان و نوازنده) حرام است.
- و اما محمد بن شاذان بن نعیم؛ (او، فردی مطمئن و) مردی از شیعیان ما اهل بیت است،
- و اما ابو الخطاب محمد بن ابی زینب اجدع، (وی) ملعون است و یاران وی ملعون هستند، با او و دوستانش نشست و برخاست نکن زیرا من و پدرانم از ایشان بیزار هستیم.
- و آنان که اموال ما را حلال دانستند و خوردند همانا آتش خوردهاند
- و اما خمس به شیعیان ما مباح شده و تا ظهور امر ما بر ایشان حلال گشته تا ولادت ایشان پاکیزه بوده و خبیث نباشد.
- و اما پشیمانی جمعی که در دین خدا شک داشتند با توجه به اینکه به ما پیوستند ما با هر کس تسامح خواست مسامحه کردیم، و نیازی نداریم به پیوستن با کسانی که در شک هستند.
- و اما علت غیبت که واقع شده خدای تعالی میفرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ (یعنی ای کسانی که ایمان آوردهاید نپرسید از چیزهایی که اگر برایتان ظاهر شود شما را بد [حال] میکند)، موضوع این است که هیچ کدام از پدران من نبود جز اینکه بیعت با طاغوت زمانش را در گردن داشت (امام حسین هم؟) ولی من خروج میکنم و حین خروج، بیعت هیچ طاغوتی را در گردن ندارم.
- و اما نحوه بهرهوری از من در ایام غیبتم مانند بهرهمند شدن به خورشید است زمانی که ابر آن را از دیدگان غایب سازد، و به درستی که من امان اهل زمین هستم، چنان که ستارگان امان اهل آسمان هستند، پس-
- درهای سؤال را ببندید از آنچه برایتان اهمیت ندارد و خود را به دانستن آنچه در بارهاش کفایت شدهاید به زحمت نیفکنید و برای تعجیل فرج زیاد دعا کنید. زیرا آن فرج شما میباشد،
ای اسحاق بن یعقوب سلام بر تو باد و بر کسی که از هدایت پیروی نماید»
پانویس
در نامه موسوم به امام زمان نوشته شده: فُقّاع (شراب) خوردنش حرام است ولی شلماب (شربت شلغم) عیبی ندارد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
فقاع چيست؟
«الفقّاع شرابٌ متخذٌ مِن الشّعير علی وجهٍ مخصوص»؛ فقاع چيزی است که به شيوه خاصی از جو گرفته میشود.
گرچه فقاع در کتب لغت، مثل مجمع البحرين (ج۴، ص۳۷۶)- به آبجو اشاره دارد «والفقّاع... يتخذ من ماء الشّعير فقط»؛ اما
از دید سيد مرتضی (کتاب الانتصار، ج۲۱، ص۴۰)، شهيد ثانی (مسالک الافهام، ج۲، ص۱۲۳) و کاشف الغطاء (کشف الغطاء، ص۱۷۲)، فقّاع فقظ اشاره به آبجو ندارد و شامل غير آن مثل قمح (گندم) هم میشود و حتی در رابطه با کشمش هم گفتهاند: «متخذ من الکشمش» هم حکم فقاع را دارد. (شراب را هم شامل میشود)
ــــــــــــــــــــــــــــ
شلماب چیست؟
شلماپ نوعی نوشیدنی است که از «شیلم» یعنی دانه ای شبیه جو، درست می شود. (کمال الدین، ج ۲، ص ۴۸۴) با مساممجه «آب شلغم»
منابع «توقيع اسحاق بن يعقوب»
- شیخ صدوق (ابن بابویه)؛ کمال الدين و تمام النعمه، ج ۲، ص ۴۸۵
- شیخ طوسى؛ کتاب الغیبه، الحدیث ۲۴۷، ص ۲۹۰ – ۲۹۳
- طبرسى؛ اعلام الورى، ص ۴۲۳
- طبرسی؛ احتجاج، ج ۲، ص .۴۶۹
- محمد باقر مجلسی؛ بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۸۰، حديث ۱۰
- «درر الاخبار»؛ (خلاصه ایست از کتاب بحار الانوار علامه مجلسی) ص ۴۰۸
- قطب الدین الراوندى؛ الخرایج و الجرائح، ج ۳، ص ۱۱۱۳،
- ابوالحسن علی بن عیسی بن ابی الفتح اربلی؛ کشف الغُمَّة فی معرفة الائمة، ج ۲، ص ۵۳۱.
- على بن عبدالکریم النجفى؛ منتخب الانوار المضیئه، ص ۱۲۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر