مرکز مطالعات لیبرالیسم – علیرضا کیانی: در بخش اول گفتگو با رامین پرهام، نویسنده و پژوهشگر ایرانی مقیم پاریس، به بررسی اجمالی کتاب تازهاش “ایران-اسراییل؛ بازی جنگ” پرداختیم. حال در بخش دوم این گفتگو، آقای پرهام جنبههای تازهای از زندگی و شخصیت “امام موسی صدر”، رهبر فکری و سیاسی شیعیان لبنان در سالهای پیش از انقلاب بهمن ۵۷ را برایمان بازگو میکند. جنبههایی که در کتابش نیز به صورت مستند به آن پرداخته است. وی موسی صدر را آخوندی “خوشگذران” و “پولدوست” توصیف میکند که هم از حمایت ساواک و دستگاه سلطنت برخوردار بود و هم همزمان با انقلابیون و شخص خمینی مراوداتی داشت. به گفتهی دکتر پرهام، “صدر” در نهایت به دلیل مسائل مالی-سیاسی، زیردست بازجویان دستگاه اطلاعاتی معمر قذافی، دیکتاتور لیبی سکته میکند و میمیرد.
بخش اول گفتگو با رامین پرهام را در اینجا میتوانید بخوانید.
علیرضا کیانی: گویا شما در جریان نوشتن کتاب، پژوهشی هم دربارهی “امام موسی صدر” داشتید. چه نکات تازهای از “صدر” در کتابتان مطرح شده است؟
رامین پرهام: میدانید که اصلاحطلبان از امام موسی صدر یک “افسانه” ساختهاند. هرچند که امام موسی صدر یکی از برجستهترین چهرههای تشیع سیاسی است اما او کسی بود که رابطهی هفتگی با ساواک داشت. اصلا با کمک ساواک به لبنان رفت. وی آخوندی خوشگذران بود و از خانوادهای مهم در روحانیت شیعی. همانطور که در کتابم به آن اشاره دارم، حتی برخی شیعیان سکولار لبنانی نیز از وی به علت آنچه «رفتار جنسی نامناسب» موسی صدر مینامیدند، گلایه داشتند. سالها پیش از خمینی لقب امام گرفت. ولی بدون کمک ساواک اصلا نمیتوانست چنین موقعیتی پیدا کند. با کمک ساواک بود که وی توانست موسسههای تحصیلی و مدنی تاسیس کند و باز هم به کمک ساواک بود که وی توانست در اِلیت مسیحی و سنی سیاسی لبنان نفوذ کند و اصلا تبدیل به شخصیتی ملی در آنجا شود. در عین حال با CIA در بیروت و در رابطه با تحرکات شوروی در شامات، همکاری اطلاعاتی داشت و با دستگاههای اطلاعاتی عرب نیز کار میکرد. او بود که دست ابراهیم یزدی و صادق قطبزاده را میگیرد و در دست دستگاه اطلاعاتی سوریه میگذارد. («نهضت آزادی» پیش از این نیز با دستگاه اطلاعاتی مصر در دوران جمال عبدالناصر برای مدتی همکاری داشت)
علیرضا کیانی: یعنی امام موسی صدر علاوه بر رابطه با ساواک با انقلابیون ایرانی نیز رابطه داشت؟!
رامین پرهام: بله. اصلا از آنجا بود که رابطه نهضت آزادی (که در آن دوران جزو حلقه اولیه خمینی محسوب میشد) با سوریها و «معمر قذافی» در لیبی شکل میگیرد و پیونددهنده اصلی این رابطه موسی صدر بود. این پیوند با فلسطینیها نیز علاوه بر سوریها برقرار بود. یعنی در عین حال که از شاه کمک مالی میگرفت (عرفات کمکهای مالی شاه را از طریق سفیر ایران در مراکش دریافت کرده، این کمکها به حسابهای بانکی وی و دیگر مقامات عالی الفتح در سوییس و به واسطه سفیر مراکش در لبنان واریز میشدند) و گله هم میکرد که چرا کمکها افزایش نمییابند! عرفات و «سازمان آزادیبخش فلسطین» به انقلابیون اسلامی و مارکسیست و مارکسیست اسلامی ایران نیز آموزش چریکی میدادند تا به ایران بیایند و بساط «انقلاب شکوهمند» را فراهم سازند!
علیرضا کیانی: یعنی میخواهید بگویید امام موسی صدر موضع خیانتکارانه به دستگاه پهلوی داشت؟
رامین پرهام: بله. موسی صدر به شاه نامه مینوشت و پیام میداد و اعلام اخلاص و خاکساری و چاکری میکرد و از وی کمک میگرفت و در عین حال انقلابیون ایران را به دستگاههای اطلاعاتی سوری و لیبیایی و فلسطینی وصل میکرد. وقتی «هانی الحسن» به همراه یاسرعرفات به ایران میآید نکتهای را میگوید که البته غلو است اما این غلو، گویای ابعاد گسترده کمک دستگاههای فلسطینی به انقلابیون اسلامگرای ایران در دهه ۵٠ خورشیدی است. هانی الحسن رسماً اعلام میکند که سازمان متبوع وی «ده هزار چریک و مجاهد ایرانی تربیت کرده است». تا جایی که محافظان شخصی خمینی تا مدتها پس از ٢٢ بهمن حتی فلسطینی هستند. چرا؟ هانی الحسن در پاسخ به این سوال میگوید: «به خاطر اینکه خمینی به ایرانیها اعتماد نداشت!» به همافر، افسر و به کسانی که از نیروهای مسلح ایران آمده بودند اعتماد نداشت. البته خمینی حق هم داشت که به افسر و به خلبان و به تکاور ارتش ایران اعتماد نداشته باشد.
علیرضا کیانی: درباره سرنوشت امام موسی صدر صحبت کنید؟ این یکی از بغرنجترین و پیچیدهترین مسائل درباره وی است.
رامین پرهام: موسی صدر آخوندی خوشگذران، شیاد و جاهطلب بود. هم از توبره میخورد و هم از آخور. هم با ساواک همکاری میکرد هم با دستگاه اطلاعاتی امریکا و هم با امنیتیهای عرب. تا جایی که ۵٠ میلیون دلار آن زمان (دلار به قیمت سالهای ٧٠ میلادی) از دستگاه اطلاعاتی قذافی میگیرد. این کمک را قذافی به این دلیل به موسی صدر و مصطفی چمران میکند که آنها برای حمله به اسراییل از جنوب لبنان از دستگاه تازهتاسیس «اَمَل» استفاده کنند. درواقع، قذافی از آنها میخواست که در خاک اسراییل عملیات چریکی راه بیاندازند. موسی صدر این پول را میگیرد ولی هیچگاه اقدام نظامی علیه اسراییل انجام نمیدهد. مدتی میگذرد. قذافی میخواهد بداند که این پول بالاخره چه شده است. به بهانهی بزرگداشت انقلاب لیبی، موسی صدر را به پایتخت لیبی دعوت میکند. به محض ورود صدر به لیبی وی را میخواهد و از او میپرسد ۵٠ میلیون دلار چه شد؟ موسی صدر هول میشود و جوابی ندارد بدهد. قذافی نیز صدر را به بازجویان دستگاه اطلاعاتیاش تحویل میدهد. صدر در حین بازجویی سکته میکند. همراهان او پس از این جریان به قتل میرسند. قرار بود صدر از طریق رم به لبنان بازگردد ولی هیچگاه پایش به رم نرسید. وی بعد از این میخواست به آمریکا برود. آمریکاییها چندین باز از وی دعوت کرده بودند. صدر قرار بود در آمریکا با معاون وقت ریاست جمهوری این کشور دیدار داشته باشد. او یک بار سفر رسمی خود از لبنان به آمریکا را به درخواست شخص یاسر عرفات، عقب انداخته بود. آقازاده معمم و دونپایه ساواک تا این اندازه ظرف ده پانزده سال به شخصیتی مهم در لبنان و شامات تبدیل شده بود.
علیرضا کیانی: منبع این اطلاعات شما درباره امام موسی صدر چیست؟ میدانید که در فضای رسانهای ایران اینها حرفهای تازهای هستند.
رامین پرهام: یک سری منابع دانشگاهی که در کتاب آوردم. منابع دیگر مرکز اسناد بایگانی ملی آمریکا است از ارتباطات بین تهران و بیروت و واشینگتن که قبلا سری بود و الان قابل دسترس شده است. نیز منابع اطلاعاتی و امنیتی ایران، چه در ساواک و چه در ضداطلاعات ارتش، که اینها را شما میتوانید در بایگانی تاریخ شفاهی ایران در هاروارد پیدا کنید. دولت اسراییل نیز در سال جاری میلادی برخی از اسناد مربوط به انقلاب ایران را از طبقهبندی خارج کرده است که در مرکز اسناد دولت اسراییل در اورشلیم در دسترس پژوهشگران گذارده شدهاند. در ضمیمه نیز نامه خمینی به «حافظ اسد» در رابطه با موسی صدر را آوردهام. خمینی بسیار محترمانه از رییسجمهور و «رییس کنگره صمود و رفز» (یعنی پایداری و امتناع – رفض عربی را هم رفز نوشته است!) میخواهد تا موضوع ناپدید شدن صدر را با آنهایی که «در قضیه فلسطین اجتماع کردهاند» (!) درمیان بگذارد… چرا که ملت ایران مشغول «سوزانده شدن» در آتش «کشتارهای دستجمعی» رژیم است! این نامه در سال ۵٧ نوشته شده است. گروهک تروریستی «فجر اسلام» آن را تکثیر میکند و همان سال دستگاه اطلاعاتی اسراییل آن را در پیوست یکی از گزارشهای محرمانه خود به اورشلیم میفرستد. فجر اسلام توسط حاج داوود کریمی پایهگذاری شد. کریمی در جنوب تهران تراشکار بود. وی ۴ سال قبل از انقلاب به لبنان میرود و با چمران ارتباط میگیرد؛ سپس در همانجا در اردوگاههای فلسطینی آموزش دیده یک سال بعد به ایران باز میگردد.
علیرضا کیانی: موضع امام موسی صدر به طور کلی در برابر انقلاب اسلامی چه بود؟
رامین پرهام: موسی صدر، خمینیِ پیش از خمینی بود. صدر پیشگام خمینی بود. موسی صدر درباره خمینی مطلبی در لوموند منتشر کرد. این مساله چند روز بعد از فاجعه “سینما رکس” بود که وی در لوموند به دفاع جانانه از خمینی پرداخت. تحت عنوان «فراخوان پیامبران». یعنی درباره خمینی از امامت هم فراتر رفت! این مطلب، نقش عمدهای بازی کرد در تبرئه انقلابیون. همین امروز هم اصلاحطلبان به آن مقاله استناد میکنند. وی یک آخوند عیاش و پولدوست بود و لجستیک انقلاب ایران در لبنان دست وی و ملی-مذهبیون نهضت آزادی بود. در اهمیت جنایت رکس آبادان یک نکته مهم دیگر را فراموش نکنید: در ردهبندی اقدامات تروریستی در قرن گذشته، آدمسوزی سینما رکس آبادان به دست انقلابیون اسلامی در ایران به عنوان بزرگترین اقدام تروریستی قرن، پیش از یازده سپتامبر به ثبت رسیده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر