روابط ایران و اسراییل در گفتگو با رامین پرهام؛ پایان تلخِ یک ماه عسل شاهانه
تاریخ انتشار: ۳۰ شهریور, ۱۳۹۳
مرکز مطالعات لیبرالیسم: دکتر رامین پرهام، نویسنده و پژوهشگر ایرانی مقیم پاریس است که نگارش کتابهایی چون «تاریخ سری انقلاب ایران» و «زاده شده در اصفهان» را در کارنامهی خود دارد. او در تازهترین کتابش با عنوان “ایران-اسراییل؛ بازی جنگ” به تاریخچهی روابط ایران و اسراییل پرداخته است. در قسمت اول گفتگو با دکتر پرهام که پیرامون این کتاب انجام شده، او به توضیح اجمالی پیرامون فصلهای مختلف کتابش پرداخته به فراخور موضوع، به برخی از ابعاد همکاری ایران پادشاهی و اسراییل اشاره میکند.
رامین پرهام: این کتاب سوم من است که به زبان فرانسه منتشر میشود. موضوع آن روابط ایران و اسراییل است. اهمیت موضوعی آن در این نهفته است که با وجود تنش بیش از حدی که بین این دو کشور بعد از انقلاب اسلامی و به خصوص در ٢۵ سال اخیر و به قدرت رسیدن حزبالله و پیدایش حماس و جهاد اسلامی به وجود آمده است، کسی چندان به این موضوع نپرداخته است. در خود اسراییل چند نفر از روزنامهنگاران اسراییلی به این موضوع از دیدگاه اطلاعاتی و امنیتی پرداختهاند، مثل رونن برگمن. تریتا پارسی رساله تحصیلیاش در این زمینه بوده سهراب سبحانی هم که در حوزهی نفت کار میکند کتابی در این زمینه دارد. غیر از این، کار چشمگیر دیگری به ویژه در این سالهای اخیر تشدید بحران، صورت نگرفته است.
شما در صحبتهایتان روابط خصمانه ایران و اسراییل را به ٢ دوره ٢۵ساله و ٣۵ساله تقسیم میکنید و ٢۵ سال اخیر را در روابط ایران و اسراییل خصمانهتر میدانید. چرا؟
چون ١٠ سال اول انقلاب، دوره شکلگیری دولت اسلامی در ایران، نهادسازی و قتلعام مخالفان داخلی بود. حکومت برآمده از انقلاب، نهادهای ایران پیش از دولت اسلامی را متلاشی کرد؛ از جمله سرفرماندهی ارتش، و دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و نیروی مسلح عقیدتی خودش را بنیان گذاشت. این کار را هم در آغاز با کمک فلسطینیها انجام داد. اگر جنگ را نیز به این اضافه کنید میبینید که دولت اسلامی در ایران در ١٠ سال اول تکوین خود عملا وقت چندانی برای پرداختن به مسائل بیرونی نداشت.
ولی شکلگیری حزبالله لبنان از همان اوائل برپایی دولت اسلامی در ایران صورت میگیرد؟
بله، جمهوری اسلامی از همان آغاز دهه ۶٠ شکلدهی به حزبالله لبنان را آغاز میکند. افرادی مثل علیرضا عسگری که بعدا هم مفقودالاثر شد در شکلدهی به جریان حزبالله در لبنان دست داشتند. اما طول کشید حزبالله به گروهی تبدیل شود که میشناسیم. در دهه ٧٠ شمسی است که حزبالله کاملا استقرار پیدا میکند و از طریق سوریه توسط دولت اسلامی در ایران تجهیز میشود. از این رو واقعا به نظر من روابط خصمانه ایران و اسراییل عملا از دهه ٩٠ میلادی به بعد است که شروع میشود. از همین دهه ٩٠ نیز هست که ازسرگیری برنامه اتمی واقعا آغاز میشود. برنامه اتمی تحت عنوان «امپریالیستی و استعماری» با انقلاب متوقف شد. در زمان جنگ و پس از آزادی خرمشهر به دست ارتش ایران، رفسنجانی، خمینی را راضی به ادامه جنگ و ازسرگیری برنامه اتمی میکند. از دهه بعد و به ویژه در دو دوره ریاست خاتمی است که برنامه اتمی از دو راه شیمیایی غنیسازی اورانیوم و تولید پلوتونیوم، ازسرگرفته میشود و ابعاد صنعتی به خود میگیرد.
کمی جزییتر درباره فصلهای مختلف کتاب توضیح میدهید؟
کتاب در ٨ فصل و یک گفتار پایانی تنظیم شده است. فصل اول مربوط به داستان سرتیپ «اسحاق سِگِف» است. ایشان سردستهی آخرین گروه ٣٣ نفره اسراییلیهایی بودند که خاک ایران را در سال ۵٧ ترک کردند. باورنکردنی این است که ایشان به عنوان آخرین وابسته نظامی اسراییل در ایران و تیمش که شامل کماندوهای اسراییلی و هِرمِلین، واپسین سفیر اسراییل در ایران میشد، تا بعد از ٢٢ بهمن همچنان در ایران بودند و مدام خانه عوض میکردند. وقتی هم که یاسر عرفات و هانی الحسن به عنوان سران الفتح برای ملاقات با خمینی، یزدی و حاج سید جوادی، وزیر وقت کشور، به ایران میآیند، میدانستند که اسراییلیها هنوز در تهران هستند. چه حزباللهیها و چه چپهای انقلابی هم به دنبال اینها بودند تا بتوانند آنها را به دام انداخته و تحویل فلسطینیها بدهند تا آنها نیز اسحاق سِگِف و یارانش را در ازای زندانیان فلسطینی با اسراییلیها معاوضه کنند. این برای من مانند یک فیلمنامه میماند. از این رو این فصل شامل یک گفتگوی طولانی با سرتیپ اسحاق سِگِف در تلآویو شد. فصل پایانی کتاب نیز مختص به یوری لورانی است، از واپسین کارگزاران دیپلماسی اسراییل در ایران. ایشان گرچه سنش بالا است اما مانند یک دائرةالمعارف متحرک ایران و منطقه است. پس از مأموریت در ایران، سِگِف فرماندار نظامی نوار غزّه شد و لوبرانی هماهنگکننده عملیات اسراییل در لبنان. وی پیشکسوتترین شخصیت سیاسی اسراییل است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر